بانوانِ مبارز و انقلابی
تبهای اولیه
بسماللهالرحمنالرحیم
درگذشت بانوی مبارز و انقلابیِ خستگیناپذیر خانم مرضیه حدیدچی دباغ را به بازماندگان محترم و دوستان و همرزمان ایشان تسلیت میگویم.
این بانوی شجاع و فداکار در دوران طاغوت در شمار مبارزان مؤمنی بود که زندان و شکنجههای شدید نتوانست او را از این راه دشوار
منصرف کند و در دوران جمهوری اسلامی نیز در مسؤولیتهائی مانند فرماندهی سپاه پاسداران در همدان و نمایندگی
مجلس شورای اسلامی و تدریس در دانشگاه و حضور در سازمانهای خدماتی انجام وظیفه کرد و مفتخر به عضویت
در هیئت اعزامی امام راحل برای رسانیدن نامه معروف ایشان به سران شوروی سابق شد.
غفران و رضوان الهی شامل حال این بانوی با اخلاص و فداکار باد.
سید علی خامنهای
۲۷ آبان ۱۳۹۵
« از مسائل فکری و دغدغههایش که میپرسم، میگوید: «نمیتوانیم بگوییم دغدغه داریم، زیرا وقتی رهبری در رأس انقلاب قرار دارند، ممکن است در برخی موارد اما و اگرهایی هم بشنویم اما جای نگرانی ندارد؛ زیرا پایه محکم و ستون اصلی این خیمه است. ستونی است که ایستاده و با قدرت تمام هم آن خیمه را نگه میدارد. بنابراین نگرانی از این جنبهها نداریم. الحمدلله رب العالمین.
البته گاهی اوقات برای آدم نگرانی پیش میآید که چرا در مملکت اسلامی که اینقدر ما شهید دادیم، اینقدر جانباز داریم، این همه مردم خالص و مخلصی داریم که میبینیم یکباره 20 میلیون آدم پیاده به کربلا میروند و برای برگشت آن همه صدمه میخورند تا به کشور برگردند، نمیتوانیم اینها را نادیده بگیریم. ما نگرانی برای این داریم که نتوانستیم بعد از سی و چند سال برنامهریزی فوقالعادهای برای برخی مسائل داشته باشیم.
اینها برای مردم مقداری دلهره و نگرانی ایجاد میکند. من نگران نمیشوم زیرا میدانم که در بعضی از مسائل یک طرف دارد مصالح گروهی و شخصی خود را دنبال میکند، اما اگر رهبر انقلاب کوچکترین اشارهای کند این موضوعات حل میشوند. آدم دقیقاً احساس میکند که برای مردممان سخت است. با این همه ایثارگریهایی که دارند و گذشتهایی که میکنند و فشارهایی که بر دوششان است، بالاخره با تحریمها مقداری ممکن است مشکلاتی ایجاد شده باشد. چرا باید این ملت را آزردهخاطر کنیم؟ برای هیچ چیز!
برای اینکه یک نفر پول بیشتری را در جیبش بگذارد. بعضی از مسائل اینگونه آدم را نگران میکند اما این نگرانی من برای ملت است نه برای شخص. مردم ما بسیار خوب هستند. کاری به ظواهر امر ندارم. اینکه عدهای بدحجاب هستند و بعضی کلاهبردارند، این موضوع در همه کشورها و زمانهها بوده است. زمان حضرت امیر (علیه السّلام) استاندار انتخاب کرده بود برای مدائن و زمانی خبردار شده بودند که خلافکاری داشته، تا اینکه برای دستگیر کردنش میروند و او فرار میکند.
در هر زمانی آدمهایی که برای مسئولیت ساخته نشدهاند یا اینکه اصلاً نمیخواهند ساخته شوند، وجود دارند اما ما نگرانی درباره این قشر نداریم. تا وقتی این ستون با قدرت در جای خود ایستاده است به کسی اجازه نمیدهد.
خداوند به همه ما توفیق دهد که بتوانیم تا آخر عمر پاس ایثارگری و خون شهدا و جانبازان را داشته باشیم، چون اگر یکی از این جانبازان فردای قیامت از ما شکایت کند، همه مضطریم. اگر یکی از شهدا تقاص خونش را بخواهد که چرا ما از خونش آن طور که باید حفظ و حراست نکردیم، خیلی خطرناک است! زیرا آنجا نه راه بازگشت است و نه راه ترمیم. »
شادی روحش صلوات
سلام
البته حضور زنان انقلابی بسیاری در انقلاب اسلامی نقش داشته است .
اما اکنون نمی شود از آنها به عنوان الگو یاد کرد ، و از آنها تمجید نمود.
اگر به گذشتۀ بعضی افراد البته چه مردان و چه زنان نگاهی گذرا بیندازیم ، دارای سوابق درخشان انقلابی بودند.
اما متأسّفانه در زمان حاضر بیراهه رفته اند و بعضاً در ورطۀ سقوط قرار گرفتند .
ولیّ فقیه مان فرمودند آدم ها رو با اعمال و رفتار حال و اکنون بسنجید. گذشته انقلابی دال بر طاهر بودن آدم ها نیست.
واقعاً چرا انسانها در طول زمان تغییر می کنند و ...؟
شادی روحش صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
سلام
مرضیه حدیدچی(دباغ) متولد 1318، از جمله زنان مبارز انقلاب اسلامی است که فعالیت ها و حرکت های سیاسی خود را از سال 46 آغاز کرد؛
وی در طول مبارزات خود، توسط ساواک دستگیر شد و به همراه دخترش در زندان های مخوف رژیم پهلوی شکنجه های سختی را تحمل کرد.
این مبارز انقلاب اسلامی پس از آزادی از زندان به خارج از ایران رفته و در پاریس نیز به عنوان محافظ، حضرت امام خمینی(رحمة الله علیه)
را همراهی می کند. مسئولیت هایی چون فرماندهی سپاه همدان، 3 دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و قائم مقامی جمعیت زنان
جمهوری اسلامی ایران علاوه بر مبارزات ایثارگرانه و شجاعانه در برگ های ذرین دفتر زندگی این بانوی مجاهد به چشم می خورد.
در خاطرات مرضیه دباغ آمده است: مأموران به بهانه جلوگیری از خودکشی و حلق آویز شدن، چادر از سر من و دخترم گرفتند.
صبح هر دوی ما را برای بازجویی و شکنجه بردند و چون پتو به سر داشتیم، خنده های تمسخرآمیز و متلک ها شروع شد،
«حجاب پتویی!» «مادر پتویی!، دختر پتویی!...» و یکی گفت «کجاست آن خمینی که بیاید و شما را با پتوی روی سرتان نجات دهد».