به اندازه کافی آخرت دارم، چه کار کنم که دنیا را هم داشته باشم؟ (احادیث و ایات قران می خوام)
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم.....سلام بر همه....دنیایی که من دارم بیش از حد سخت شده طوری که بخودم میگم حتی دیگه بهترین شرایط هم برام جور شه و حتی هر چه می خوام هم با یک اشاره فراهم بشه دیگه قلب شکسته ی من از تمام مصیبت های تمام اهل دنیا دیگه قلب بشو نیست....من می خواستم با کلی ناله و شکایت زندگیمو تعریف کنم و کلی از غم های قلب ترک خوردم بگم کاری که هرگز هیچ جا برای هیچ احدی انجام ندادم اما دیگه بقدری فشار بهم اومد می خواستم دیگه اینجا مطرح کنم اما دوباره غلبه کردم و نمیگم چه مصیبت هایی دیدم چون حضرت علی می فرماید مومن دردش در پنهانیه و منم سعی می کنم مومن باشم....از طرفی اصلا عادت ندارم دردمو به کسی بگم نه اینکه دوست نداشته باشم درد دل کنم بلکه بخودم میگم اول اخر همونی میشه که از رابطه بین و منو خدا موجب میشه هست که اگه خوب باشم بامن خوبه و اگه بد باشم باهام بده و معذبم لذا اگه خیری رسوند کسی نمی تونه ازم بگیره و اگری شری رسوند بسبب گناهام تمام عالم هم چاره بیاندیشند نمی توانند دفعش کنن....اما سوالم اینه من چه کار کنم که هم دنیا رو داشته باشم هم اخرت ...من دنیا و اخرت رو برای همه می خوام... در قران داریم که خدا می فرماید دنیا و اخرت از آن خداست....می خواستم بگم چرا خدا بیشتر به اخرت بها داده تا دنیا البته شاید من اشتباه می کنم....در قران به یک اندازه کلمه دنیا و اخرت تکرار شده کاملا مساوی... اگه میشه لطف کنید بگید چه ایه هایی در قران برای رسیدن به دنیا سفارش شده برای رسیدن به سعادت دنیوی...چون دنیای ادم خراب بشه و بدبخت بشه قطعا کم کم اخرتشم از دست میده...من خودم بشخصه بیش از حد متحیرم از خودم که چگونه با این همه عذابی که دیدم هنوز ایمانم حفظ شده اما واقعا می ترسم ایمان ضعیف بدرد نخوره چه در دنیا چه اخرت.... کلا سرتونو درد نیارم....من ترازوی زندگی دنیوی و اخرویم بهم خورده و طوری شده که دنیام داره از سختی بیش از حد و عذاب سنگینی می کنه خواهشا هر انچه برای رسیدن فقط به دنیا می دانید بمن بگید.....من فقط یک زندگی معمولی می خوام نه چیز دیگر فقط یک جرعه ابی گلویم را تر کند و اندک نانی معده ام را تسکین دهد و یک همسر داشته باشم که دوای هر دردیست لذا فکر نکنید منظورم از دنیا زیاده خواهی و بلند پروازیست چون دنیا ارزشش رو نداره من فقط یک زندگی معمولی می خوام چیزی که هرگز نداشتم و می دونم درد بسیار کثیری از انسان هاست که حتی حسرت یک زندگی بسیار معمولی رو می خورند.... زیاد از راه های رسیدن به اخرت شنیدم و دیدم و تجربه کردم و حتی بسیار توشه پری برای اخرت دارم اما دنیام داره جهنم به تمام معنا میشه یعنی شده یک کلام هرکس هر حدیثی هر ایه قرانی برای رسیدن به دنیا داره بمن بگه که شب و روز من سیاهه........من هنوزم ایمانم مثل قبل محکمه و حتی شک دارم اگه تمام دنیا هم جمع شوند بتونن منو گمراه کنن یا ایمانمو ازم بگیرن اما.به لیتر لیتر اشکهایی که ریختم بر مصیبت هایم قسم دیگه از دنیا و اخرت بیزار شدم
واژه دنيا مؤنث ادنى است. اگر آن را از «دنى» و «دنائت» بگيريم به معناى پستتر و اگر از «دنو» بگيريم به معناى نزديكتر است و زندگى دنيا را دنيا مىگوييم يا از اين جهت كه نسبتبه زندگى آخرت پستتر و ناچيزتر استيا از اين حيث كه اين زندگى از زندگى آخرت به ما نزديكتر است.
سيد على اكبر قريشى، قاموس قرآن، ج 2، ص 362
امير مؤمنان امام على عليه السلام مىفرمايد: «تلخى دنيا شيرينى آخرت و شيرينى دنيا تلخى آخرت است» .نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، كلمات قصار، 243.
سلام دوست من از سختیهای دنیا نهراس که سختیهای اون پیش خدا بدون اجر نیست ، وتحمل وصبر در برابر آن رتبه ومقامی در آخرت خواهد بود.
رابطهاى بين نعمتهاى آخرت، وجود دارد و نه بين نعمتهاى دنيا و عذابهاى آخرت و بالعكس، و بطور كلّى، رابطه بين دنيا و آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيوى نيست و محكوم قوانين فيزيكى و بيولوژيكى نمىباشد بلكه آنچه موجب نعمت يا عذاب اخروى مىشود اعمال اختيارى انسانها در دنياست آن هم نه از آن جهت كه صرف كردن نيرو و انرژى و ايجاد تغييراتى در موادّ است بلكه از آن جهت كه از ايمان و كفر باطنى، سرچشمه مىگيرد. و اين است مفاد صدها آيه قرآن كه بهره مندى از سعادت آخرت را در گروى ايمان به خدا و روز قيامت و انبياى الهى، و انجام دادن كارهاى خداپسند مانند نماز و روزه و جهاد و انفاق و احسان به بندگان خدا و امر به معروف و نهى از منكر از منكر و مبارزه با كافران و ستمگران و اقامه عدل و قسط دانسته؛ و مبتلا شدن به عذاب ابدى را معلول كفر و شرك و نفاق و انكار قيامت و تكذيب انبياء، و ارتكاب انواع گناهان و ستمها
«دنياي مذموم و ممدوح»
بر اساس آنچه كه از آيات و روايات بدست مي آيد، دو نوع دنيا داريم؛ دنياي ممدوح و دنياي مذموم. بنابراين دنيا به طور كلي ناديده گرفته نشده است، چرا كه دنيا مزرعه آخرت و راه رسيدن به بهشت و جوار الهى است، اين چنين دنيايي در اسلام مدح شده است. حضرت على(ع) در وصف اين دنيا مي فرمايد:«دنيا چه سراى نيكويى است براى كسى كه آن را خانه هميشگى خويش نداند و چه جايگاه خوبى است براى كسى كه آن را وطن خود قرار ندهد».[1]
از سويي ديگر اگر محبت به دنيا ( از جمله محبت به خويشتن ، مال ، فرزند و خانواده و ... ) فريب خوردن از زر، زور و تزوير را به دنبال داشته باشد و زمينه غفلت از آخرت و خداوند را فراهم نمايد، چنين دنيايي در اسلام مذمت شده است و آنچه كه در سخنان معصومين -عليهم السلام- در مذمت محبت به دنيا ذكر گرديده مربوط به اين قسم از محبت دنيا مي باشد.
همان گونه كه پيامبر خدا -صل الله عليه و آله- در باره محبت به چنين دنيايي فرموده اند:« حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ مِفْتَاحُ كُلِّ سَيِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ كُلِّ حَسَنَة؛ حب دنيا رأس هر خطا و اشتباهى مىباشد».[2] در تبيين معناى «دنيا» بايد گفت دنياى مذموم، «خود» انسان است. انسان «بد» خود دنيا است. آسمان، زمين، درخت، كوه، صحرا و دريا هيچ كدام دنيا نيست. اينها از «آيات الاهى»اند و خداى سبحان از همه آنها با تجليل ياد كرده است.[3]
«انواع روزي»
توانا است آخر خداوند روز --- كه روزى رساند تو چندين مسوز
نگارنده كودك اندر شكم --- نويسنده عمر و روزى است هم
ما دو گونه رزق و روزى داريم. رزقى كه بسراغش مىرويم و رزقى كه بسراغمان مىآيد. امام على(ع) مي فرمايد:« رزق طالب (كه به سراغ ما مىآيد) رزقى است كه همواره ما را تعقيب مىكند حتى اگر از آن فرار كنيم ما را رها نمىسازد، همان طور كه رهايى از چنگال مرگ ممكن نيست».[4]
اين گونه رزق ريشه در قضاى الهى دارد و هيچ گونه تغيير و تحولى در آن صورت نمىگيرد. در اين زمينه مرحوم علامه طباطبايى مىفرمايد: روزى و روزىخوار متلازم همند و معنى ندارد كه روزى خوار در مسير زندگى طالب بقاء باشد، اما رزقى برايش نباشد. همين طور ممكن نيست رزقى محقق باشد، روزى خوارى در بين نباشد و نيز رزق از ما يحتاج روزى خوار افزون باشد و لذا رزق داخل در قضاى الهى است.[5]
اما قسم ديگر روزى (رزق مطلوب) رزقى است كه براى طالب آن مقدّر شده است. اگر آنرا طلب نمائيم و مشروط و علل لازم وصول به آنرا مراعات نمائيم چنين رزقى را بدست مىآوريم و در واقع تلاش ما در جهت رسيدن به اينگونه روزى، جزءالعلّة است و اگر در كنار ديگرعلل مهياى عالم غيب قرار گيرد مسلما دستيابى به آن حتمى است.
در اين باره اميرالمؤمنين على(ع) مىفرمايد:«طلب نمائيد روزى را كه مضمون و مقدر است، اما براى طلبكننده آن».[6] همان طور كه طلب بدون ضمانت بىمعنى است تضمين رزق بدون طلب نيز در اين قسم (روزى مطلوب) ناممكن است. و لذا از اين دو قسم روزى كه از ناحيه خداى بزرگ براى بندگان معين گشته است قسمى از آن بدون قيد و شرط و به عبارتى رزق طالب و قسمى ديگر مشروط است و مطلوب. روزى بىقيد و شرط در هر حال انسان را طلب مىنمايد و تا پيمانه قابليت انسان از اينگونه رزق پر نگردد اجل و مرگ انسان فرا نمىرسد.[7]
اما روزى مطلوب و مشروط حتميت و ضرورتش مشروط به انجام امورى و در نظر گرفتن مسائلى است كه بدون ترتيب و انجام شرائط محقق نمىگردد.
«حديث قدسي»
در حديث قدسى آمده است:
«يا موسى، سلنى كلّما تحتاج اليه حتّى علف شاتك و ملح عجينك؛ اى موسى، از من مانند كسى سؤال كن كه خود را به وى نيازمند مىدانى، حتى علف گوسفندان و نمك خميرت را از من بخواه.
اين حديث ما را به فقر و نداريمان گوش زد مي دهد، كه بايد از غني مطلق حوائج خود را بخواهيم. اين نوع نگرش به انسان توجه به خدا را به خاطر نشان مي كند. از طرف ديگراگر فردي در امور كوچك دست به دعا بر نداشت، چه بسا در امور بزرگ نيز به اسباب عادي چشم بدوزد. اما اگر كسي در امور ناچيز به خدا رو آورد، حتماً در خواسته هاي بزرگ به درگاه او پناه مي آورد.
از حضرت صادق- عليه السّلام- روايت شده است كه فرمود: «بر شما باد به دعا كردن كه چيزى مانند آن شما را به خدا نزديك نمىسازد، مبادا در امور كوچك دعا را ترك كنيد و بگوييد چيزى نيست، چون همان كس كه كارهاى كوچك در دست اوست، كارهاى بزرگ را نيز در دست دارد».[8]
«چگونه خواستن»
نبايد بين تلاش و كوشش در دنيا و آخرت طلبي جدائي بيندازيم. چرا كه ما انسانها نيازهاي داريم كه براي رفع آنها لازم است، از دنيا بهره مند باشيم و روايات به خوبي نحوه ي زيست و تلاش در دنيا را بيان كرده اند.
امام علي -عليه السلام- مي فرمايد:« با پيكر خود در دنيا باش و با دل وعَمَلت در آخرت».[9]در اين روايت آن چه كه بايد گفته بشود به زيبا ترين و عميق ترين بيان ذكر شده است، و آن اين كه با جسم خود در دنيا باش و تلاش كن، منتهي دل را به خدا بسپار و بس؛ چرا كه يك قلب بيشتر نداريم و آن را بايد به پروردگار بسپاريم.
از طرف ديگر همه چيز از آن خداوند است، و به امر و قوانين الهي كار مي كنند. رواياتي كه بيان مي دارد، كساني كه خدا را مقصد خود قرار دهند، دنيا خود را خاضعانه به پيش آنها مي آورد به همين خاطر است.
امام علي -عليه السلام- مي فرمايد: « به آخرت چنگ در زن، دنيا خود با خواري پيش تو خواهد آمد».[10]
مردم به سمت دنياي خود به صورت خود كار در حركت هستند، اما همه ي افرادي به سمت آخرت گام بر نمي دارند. اين روايات به افرادي كه به دنيا فقط فكر مي كنند و آخرت را فراموش كرده اند، قوانين عالم را گوش زد مي كند و به كساني كه به دنبال آخرت هستند دل آرامي مي دهد.
پيامبر خدا -صلي الله عليه وآله- مي فرمايد:«هر كس كه آخرتْ همّ وغم او باشد خداوند امور او را به سامان مي آورد و بي نيازي را در بين دو چشم او قرار مي دهد و دنيا علي رغم ميلِ خود نزد او مي رود. وهر كس كه دنيا همّ وغمش باشد خداوند امورش را از هم مي پاشد و فقر را در بين دو چشم او قرار مي دهد و از دنيا جز آنچه خداوند برايش مقدّر داشته نصيبش نمي شود».[11]
با توجه به اين دسته از روايات و قرار دادن آنها در مقابل اين آيه ي شريفه«وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا؛ و در آن چه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب و بهرهات را از دنيا فراموش مكن»[12]مي توان چنين نتيجه گرفت كه قصد و جهت انسان در زندگي بايد حركت به سمت خدا باشد، و حتي تلاش و رسيدگي به امور دنيوي-حتي خوردن و خوابيدن- نيز بايد داراي چنين قصدي باشد. در اين صورت است كه خداوند به چنين انساني خير دنيا و آخرت را خواهد داد؛ «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ؛ پروردگارا! به ما در دنيا (نيكى) عطا كن! و در آخرت نيز (نيكى) مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه دار».[13]
در يك جمله اگر بخواهيم خلاصه بگوئيم نوع خواستن اين گونه بايد باشد كه انسان هم بايد براي دنيا و آخرت خود تلاش كند، و خير هر دو را از خداوند بخواهد، اين خدا ديدن در هر دو مهم است و در نگاه اسلام هيچ كدام فداي ديگري نمي شود، و حق هر كدام ادعا مي شود. البته در اموري كه بين آخرت و دنيا تضاد باشد آخرت مقدم است.
«اين گونه بخواه»
وقتي سيره معصومين -عليهم السلام- را مورد بررسي قرار مي دهيم مي بينيم اين بزرگواران بين عبادت ، زهد و پرهيزكاري با فعاليت هاي اجتماعي از جمله فعاليت هاي اقتصادي منافاتي قائل نبوده و براي كسب معيشت خود تلاش مي كردند. به عنوان نمونه امام صادق -عليه السلام- در كنار عبادت ها و فعاليت هاي علمي و برگزاري كلاس هاي متعدد از كار و فعاليت اقتصادي كناره گيري ننموده و براي تامين معيشت خود فعاليت مي نمودند روزى فضل بن ابى قرّه به منزل امام جعفر صادق -عليه السلام- وارد مىشود. امام -عليه السلام- مشغول كار و فعاليت در باغچه خودشان بودند. فضل عرض مىكند: فدايت شوم! اجازه دهيد من و يا غلامان شما اين كار را انجام دهيم.
امام عليه السلام فرمود: نه، من بايد خودم انجام دهم چون دوست دارم، خداوند مرا در حال كار ببيند كه روزى حلال را با زحمت به دست مىآورم.[14]
--------------------------
[1] . ميزانالحكمه، ج 4.
[2] . إرشاد القلوب إلى الصواب ج1ص 21.
[3] . فصلت/11.
[4] . نهجالبلاغه، نامه 31.
[5] . الميزان، ج 18، جزء 27، ص 377، عربى.
[6] . الارشاد، 1/303.
[7] . الكافى، 2/74/2.
[8] . آيين بندگى و نيايش، ص: 229.
[9] . ميزان الحكمه،ج 1،ص63.
[10] . همان،ص57.
[11] . همان،ص64.
[12] .قصص،77.
[13] .بقره،201.
[14] . من لا يحضره الفقيه ج3 ص 163
[h=1]رابطه دنیا و آخرت از دیدگاه مرحوم نراقى
[/h]از برخى روایات نیز استفاده مىشود كه میان دنیا و آخرت تنافى و تضادى نیست، بلكه میان این دو رابطه تنگاتنگى وجود دارد. امام صادق علیه السلام مىفرماید: «از ما نیست كسى كه دنیایش را به جهت آخرت و آخرتش را به جهت دنیایش ترك كند.» (1)
امیرالمؤمنین در جواب شخصى كه از دنیا مذمت مىكرد فرمود:
«ان الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیة لمن فهم عنها و دار غنى لمن تزود منها و دار موعظة لمن اتعظ بها مسجد احباء الله و مصلى ملائكة الله و مهبط وحى الله و متجر اولیاء الله اكتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة؛ دنیا سراى صدق و راستى است براى كسى كه او را تصدیق كند و خانه امن و عافیت است براى كسى كه حقیقت آن را دریافت و سراى توانگر شدن است براى كسى كه از آن توشه گرفت و خانه پند است براى كسى كه از آن پند گرفت، دنیا مسجد دوستان خدا و محل نماز فرشتگان الهى مىباشد. جاى فرود آمدن وحى و محل تجارت اولیاء خدا مىباشد. در دنیا به فضل و رحمت خدا نایل گشتند و بهشت را سود بردند.» (2) مرحوم ملا احمد نراقى با تقسیم دنیا؛ به مذموم و ممدوح این تعارض را رفع كرده است؛ یعنى روایاتى را كه در مذمت دنیا وارد شده و آن را مقابل آخرت مىداند، مراد آنها همان دنیاى مذموم است و روایاتى كه از دنیا ستایش كرده، دنیاى ممدوح و مورد نظر آنها است.
در روایت دیگر امام باقر علیه السلام نه تنها دنیا را مانع رسیدن به آخرت نمىداند، بلكه از دنیا به عنوان كمك و مددكار انسان در راه رسیدن به آخرت یاد مىكند و مىفرماید: «نعم العون الدنیا على الاخرة؛ دنیا بهترین كمك است براى آخرت.» (3)
روشن است این دو دسته روایات با هم تعارض دارند. مرحوم ملا احمد نراقى با تقسیم دنیا؛ به مذموم و ممدوح این تعارض را رفع كرده است؛ یعنى روایاتى را كه در مذمت دنیا وارد شده و آن را مقابل آخرت مىداند، مراد آنها همان دنیاى مذموم است و روایاتى كه از دنیا ستایش كرده، دنیاى ممدوح و مورد نظر آنها است.
حظ نفس و خوش گذرانیدن در دنیا بر دو قسم است: آن كه صاحبش را به عذاب مىرساند و آن را حرام گویند و دیگرى آن كه به عذاب نمىرساند ولكن باعث طول حساب و محرومى از درجات بلند و مراتب ارجمند در آخرت مىگردد و آن را حلال نامند.
ایشان در بیان این دو قسم مىگوید: «وصول به اعلا مراتب سعادت و فوز به بساط قرب حضرت خالق البریات حاصل نمىشود، مگر به صفاى دل و حب خدا و انس به آن و سبب صفاى دل بازداشتن نفس از شهوات دنیویه است و عبادت كردن و طاعت نمودن و سبب حب خدا و معرفت اوست و آن نمىشود مگر به دوام فكر و آثار عجیبه و بدایع غریبه او و باعث انس كثرت یاد خدا و مداومت بر آن است و این سه صفت است كه آدمى را نجات مىدهد و او را به مراتب سعادت مىرساند و اینها باقیات الصالحاتاند و شكى نیست كه هر كه در صدد تحصیل این سه صفت و اسباب آن باشد سالك راه آخرت است و خود ظاهر است كه تحصیل اینها به صحت بدن محتاج و آن موقوف است بر غذایى كه حیات آدمى بدان باقى و لباسى و سكنایى و هر یك از اینها محتاج به اسبابى چند هستند. پس هر كه از دنیا به همین قدر از براى تحصیل آخرت بردارد از اهل دنیا نخواهد بود، بلكه دنیا در حق او مزرعه آخرت خواهد بود. بلى اگر از این قدر كمتر را هم به قصد حفظ نفس و تنعم در دنیا فراگیرد داخل اهل دنیا خواهد بود ولكن حظ نفس و خوش گذرانیدن در دنیا بر دو قسم است: آن كه صاحبش را به عذاب مىرساند و آن را حرام گویند و دیگرى آن كه به عذاب نمىرساند ولكن باعث طول حساب و محرومى از درجات بلند و مراتب ارجمند در آخرت مىگردد و آن را حلال نامند.» (4)
امام باقر علیه السلام نه تنها دنیا را مانع رسیدن به آخرت نمىداند، بلكه از دنیا به عنوان كمك و مددكار انسان در راه رسیدن به آخرت یاد مىكند و مىفرماید: «نعم العون الدنیا على الاخرة؛ دنیا بهترین كمك است براى آخرت.
بنابراین مىتوان گفت آن چه مذموم است به نظر مرحوم نراقى دلباختگى به دنیا و دنیاگرایى است نه زندگى دنیا و صرف علاقه به امور دنیوى و مدح و ذم دائر مدار قصد و نیت انسان است. بنابراین، اشتغال به كسب و كار و صنعت و تجارت و كشاورزى و هم چنین قبول مقام و منصب و مسئولیتهاى اجتماعى با زهد و اهل آخرت بودن ناسازگارى ندارد.
سخن مرحوم نراقى برگرفته از كلام و سیره معصومین علیهم السلام است. بندگان خاص خدا مانند سایر مردم به كسب و كار و فعالیت مىپردازند و حتى وقتى به حكومت و ولایت و زمامدارى و فرماندهى و اداره امور زندگى اشتغال دارند همه را در راه رضاى حق و اداى وظیفه انجام مىدهند كه مصداق بارز آن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است كه با سپاهى انبوه عازم جنگ بود كفش كهنه و بىارزش خود را به ابنعباس نشان داد و فرمود: به خدا سوگند این كفش كهنه در نظر من محبوبتر است از امارت و حكومت مگر این كه حقى را برپا بدارم و یا جلوى باطلى را بگیرم.» (5)
مرحوم سید بن طاووس در رفع شبهه عدم امكان جمع میان ثروت و زهد مىگوید:
«پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم بىنیازترین اهل دنیا بودهاند، ولى دیگران را بر خود مقدم مىداشتند. در كتاب تاریخى دیدم كه از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است كه آن حضرت فرمود: من با فاطمه علیهاالسلام ازدواج نمودم در حالى كه براى من فرشى نبود و امروز داراى اموال موقوفهاى هستم كه اگر بر تمامى بنىهاشم تقسیم نمایم همه را كفایت مىكند.» (6)
وصول به اعلا مراتب سعادت و فوز به بساط قرب حضرت خالق البریات حاصل نمىشود، مگر به صفاى دل و حب خدا و انس به آن و سبب صفاى دل بازداشتن نفس از شهوات دنیویه است و عبادت كردن و طاعت نمودن و سبب حب خدا و معرفت اوست.
[h=2]نسبیت زهد [/h]مرحوم ملا احمد نراقى زهد و بىاعتنایى به دنیا را نسبت به افراد مختلف جامعه یكسان ارزیابى نمىكند و مىگوید: «هم چنان كه والد ماجد حقیر قدس سره فرموده است حق آن است كه حكم زاهد به اختلاف اشخاص و اوقات مختلف مىشود؛ زیرا كه شان یك نفر تنها غیر از شان صاحبان عیال است و كسى كه قدرت بر كسبى ندارد و همت او بر تحصیل علم و عمل مقصور است حال او غیر از حال اهل كسب و صنعت است و همچنین اوقات و اماكن مختلف است در بعضى ولایات و نسبت به بعضى از اشخاص تحصیل قدر ضرورى در هر روز ممكن است و در بعضى دیگر چنین نیست... حق آن است كه جاه مانند مال است و بسیار مىشود كه آدمى در ولایتى یا زمانى اتفاق مىافتد كه گذران امر معیشت او به قدرى از جاه و مرتبت موقوف است پس در این قدر حرجى نیست و منافاتى با زهد ندارد و از دنیا نیست. هم چنان كه از اخبار و آثار مستفاد مىشود. (7)
پىنوشتها:
1- شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 12، ص 49.
2- نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، كلمات قصار، 126.
3- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 72، ص 127.
4- ملا احمد نراقى، معراج السعادة، ص 265.
5- نهج البلاغه.
6- زین العابدین قربانى، اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامى، ص 147.
7- ملا احمد نراقى، معراج السعاده، ص 286.
انسان هم بايد براي دنيا و آخرت خود تلاش كند، و خير هر دو را از خداوند بخواهد
با سلام
به نظر من خداوند به شما بهترين حاجت را داده و آن قرب الي الله است كه نصيب نوادر روزگار ميشه ولي اينكه شما نميتوني ببيني مشكل از اين جمله و تفكر شماست:
من گناهان کبیره زیادی در رابطه با حاجتم داشته خیلی احتمال می دادم از این باشه ولی بخودم می گفتم خب گناهان کبیره من در برابر انجام واجبات و مستحباتم هیچه چرا خدا نیمه پر لیوانو نمیبینه و حاجتمو نمیده
بزرگترين گناه اينه كه گناهي راكوچك بدانيم
منم روزهاي سختي رو دارم ميگذرونم دركت ميكنم فقط همين راهكار با دوستان ديگه فقط خواستم همدردي كنم
گناهان کبیره من در برابر انجام واجبات و مستحباتم هیچه چرا خدا نیمه
سلام
بنظرم حاجت جنابعالی بیشتر معنوی باشه، بنابراین عبارت بالا می بایست در دیدگاه شما و نیز برای همه باید برعکس باشه...
سوره یونس : الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴿٦٣﴾ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّـهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿٦٤﴾
همانها که ایمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز میکردند 63.در زندگی دنیا و در آخرت، شاد (و مسرور) ند؛ وعدههای الهی تخلّف ناپذیر است! این است آن رستگاری بزرگ64
سوره اعراف :وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَـٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿٩٦﴾
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
روزی معاذ بن جبل ، گریان خدمت رسول خدا آمد و سلام کرد . حضرت بعد از جواب سلام فرمودند : ای معاذ ! چرا گریانی ؟ عرض کرد : یا رسول الله ! جوانی خوش سیما پشت در است و مانند مادری که در عزای طفل مرده اش می گرید ، بر جوانی اش گریه می کند و می خواهد خدمت شما برسد.
پیامبر فرمودند : به او بگو داخل شود . وقتی داخل شد ، رسول خدا به او فرمودند : ای جوان ! چرا گریه می کنی ؟ جوان گفت چرا گریه نکنم و حال آن که گناهانی را مرتکب شده ام که اگر خداوند برای یکی از آنها مرا مواخذه کند ، داخل آتش سوزان جهنم می شوم و می بینم که خداوند مرا به زودی می کشد و هرگز نمی آمرزد . پیامبر فرمودند : آیا به خدا شرک ورزیده ای ؟ گفت : به خدا پناه می برم از این که شرک ورزیده باشم .
حضرت رسول فرمودند : آیا کسی را کشته ای که خدا کشتن او را حرام کرده است ؟
گفت : نه
پیامبر فرمودند : خداوند گناهان تو را اگر به اندازه کوه ها هم باشد می آمرزد . جوان گفت : گناهان من از کوه ها هم بزرگ تر است .
حضرت فرمودند : خداوند گناهان تو را می آمرزد ، اگر چه به اندازه هفت زمین و دریاهای آن و ریگ ها و درختان باشد .
جوان گفت : از آنها نیز بزرگ تر است .
حضرت رسول از روی غضب به او فرمودند : وای بر تو ! گناهان تو بزرگتر است یا پروردگار تو ؟
آن گاه جوان به سجده افتاد و گفت : پروردگار من پاک و منزه است ، هیچ چیز بزرگ تر از پروردگار من نیست ، ای پیامبر خدا ، پروردگار من از هر چیزی بزرگ تر است .
پیامبر خدا فرمودند : آیا غیر از خدای بزرگ کسی گناهان را می آمرزد ؟ عرض کرد : نه ، به خدا قسم یا رسول الله ! سپس ساکت شد .
حضرت فرمودند : وای بر تو ای جوان ! آیا نمی خواهی یکی از گناهانت را برای من بگویی ؟
گفت : یا رسول الله ! من از هفت سالگی نبش قبر می کردم ، مرده ها را بیرون می آوردم و کفن آنها را می دزدیدم . روزی دختری از دختران انصار از دنیا رفت ، وقتی او را دفن کردند ، اطرافیانش رفتند ، شب که شد ، آمدم و نبش قبر کردم ، کفن او را ربودم و او را برهنه در کنار قبر رها کردم و چون می خواستم برگردم شیطان مرا وسوسه کرد تا با او زنا کنم و چنین کردم . سرانجام او را درقبرش گذاشتم و راه افتادم . ناگاه صدایی از پشت سر خود شنیدم که گفت : ای جوان ! وای بر تو از جزا دهنده ی روز جزا ، در روزی که از اعمال منو تو می پرسند ، چرا مرا از قبر بیرون آوردی و کفن مرا ربودی و مرا برهنه رها کردی و کاری کردی که من در صبح قیامت با جنابت برخیزم ؟ وای بر تو از آتش جهنم !
اکنون چنین می بینم که هرگز بوی بهشت را نمی شنوم ، شما مرا چگونه می بینید ای رسول خدا ؟
حضرت فرمودند : ای بدکار ! از من دور شو که می ترسم من هم به آتش تو بسوزم ؛ زیرا تو بسیار به آتش نزدیک شده ای . رسول خدا پیوسته این جمله را تکرار می کردند تا از پیش روی آن حضرت دور شدند . وقتی جوان این پاسخ را از رسول خدا شنید ، زاد و توشه اش را برداشت و به یکی از کوه های مدینه رفت و در آنجا مشغول عبادت شد و برای اینکه ذلت و کوچکی خود را نشان دهد ، هر دو دست خود را به گردن غل و زنجیر کرد و با عجز و ناله می گفت :
ای پروردگار! تو مرا می شناسی و گناه مرا می دانی ، ای معبود من ! من امشب را به صبح رسانیدم در حالی که از توبه کنندگان و پشیمانان هستم . من بنده تو بهلول هستم که دست های خود را پیش روی تو به گردن غل کرده ام ، نزد پیامبر تو رفتم ؛ اما مرا از در خانه خود راند و خوف و ترس مرا زیاد کرد ، ازتو می خواهم که به عزت و جلال و عظمت و جبروتت ، مرا نا امید نکنی و مرا از رحمت خو مایوس نگردانی .
بهلول تا چهل شبانه روز دعا و مناجات می کرد و می گریست به طوری که حیوانات هم برای او گریه می کردند ، وقتی چهل روز تمام شد ، دست های خود را به سوی آسمان بلند کرد وگفت : پروردگارا ! با حاجت من چه کردی ؟ اگر دعای مرا مستجاب کردی و خطا و گناه مر اآمرزیدی به پیامبرت وحی فرما تا من بدانم و اگر دعای من مستجاب و آمرزیده نشده ام و می خواهی مرا عقاب کنی ، آتشی بفرست که مرا بسوزاند یا به بلا و عقوبتی مبتلا کن و مرا از رسوایی و فضیحت روز قیامت ، خلاص کن ، آن گاه خداوند بزرگ ، این آیه را فرستاد : « نیکان ، کسانی هستند که هرگاه کار ناشایستی از ایشان سر زند یا ظلمی به نفس خویش کنند ، خدا را یاد می آورند و از گناهان خود به درگاه خداوند توبه و استغفار می کنند . جز خدا هیچ کس نمی تواند گناه خلق را بیامرزد . »
وقتی این آیه بر پیامبر نازل شد ، حضرت تبسم کنان بیرون آمدند و به اصحاب خود فرمودند:
چه کسی مرا بر محل آن جوان تائب ، راهنمایی می کند ؟ یکی از اصحاب عرض کرد : یا رسول الله به ما خبر رسیده که او در فلان جا است ، سپس حضرت با یاران خود رفتند تا به آن کوه رسیدند . جوان را دیدند که میان دو سنگ ایستاده و دست هایش را به گردن بسته ، آفتاب صورتش را سیاه کرده و مژه های دو چشم او ریخته است و می گوید : ای خدای من ! تو خلقت مرا نیکو گردانیدی و صورت مرا زیبا ساختی ، ای کاش می دانستم با من چه خواهی کرد ! آیا مرا در آتش خواهی سوزاند یا در جوار رحمت خود سکنی خواهی داد ؟
خداوندا ! خطاهای من از آسمان و زمین و کرسی و عرش گسترده تو عظیم تر است ، آیا آنها را می آمرزی یا به واسطه آن ها مرا در روز قیامت رسوا و مفتضح خواهی نمود ؟ می گفت و می گریست و خاک بر سر خود می ریخت . اطراف او را حیوانات احاطه کرده بودند و پرندگان بالای سر او پرواز می کردند و به حال او می گریستند .
رسول خدا نزد او رفتند ، دست های او را از گردنش باز کردند ، سر و صورت او را از خاک پاک کردند و به او فرمودند : ای بهلول ! بشارت باد بر تو که خداوند تو را از آتش جهنم نجات داد و در بهشت برینش مسکن داد ، آن گاه آیه نازل شده درباره او را برایش تلاوت کردند .
رسول اکرم به اصحاب خود فرمودند : شما هم آن چنان که بهلول خطا ها و گناهان خود را تدارک کرد ، تدارک و جبران کنید
بزرگترين گناه اينه كه گناهي راكوچك بدانيم
سلامبنظرم حاجت جنابعالی بیشتر معنوی باشه، بنابراین عبارت بالا می بایست در دیدگاه شما و نیز برای همه باید برعکس باشه...
سوره یونس : الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴿٦٣﴾ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّـهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿٦٤﴾
همانها که ایمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز میکردند 63.در زندگی دنیا و در آخرت، شاد (و مسرور) ند؛ وعدههای الهی تخلّف ناپذیر است! این است آن رستگاری بزرگ64
سوره اعراف :وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَـٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿٩٦﴾
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
به نظرم مشکل شما نیاز به مشاوره تخصصی و موردی با یه انسان امین و توانا و مومن را داره البته یه راه کلی بهت بگم بدون اینکه به کسی بگی برو یه سر مشهد بزن به نیت اینکه امام رئوف به دادت برسه حتما جواب میده شک نکن ... و از رحمت خدا ناانمید نشو چون که از رحمت خدا ناامید نمیشود جز کافر و گمراه
به نظرم مشکل شما نیاز به مشاوره تخصصی و موردی با یه انسان امین و توانا و مومن را داره البته یه راه کلی بهت بگم بدون اینکه به کسی بگی برو یه سر مشهد بزن به نیت اینکه امام رئوف به دادت برسه حتما جواب میده شک نکن ... و از رحمت خدا ناانمید نشو چون که از رحمت خدا ناامید نمیشود جز کافر و گمراه
بسم الله الرحمن الرحیم.....
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام علیکم
کاربر گرامی و محترم ، انشاالله در مسیر الهی همیشه ثابت قدم و سربلندباشید
بنده حقیر پست شما را مطالعه نمودم و کمتر از آنم که نظر بدهم اما چند سوال دارم!
شما از کجا میدانید خداوند حاجتتان را نداده است ؟اصلا خداوند چگونه حاجت میدهد ؟!
شما با توجه به گفته هایتنان بیشترین غم عالم و دنیا را کشیده اید که بنده حقیر نمیخواهم منکر آن و سختی های آن شوم،قطعا بسیار تاکنون سخت بوده است اما سوالی دارم چه اندازه از این سختی ها راضی بوده اید ؟! یعنی چند بار به خاطر این همه بدبختی و مصیبت به درگاه خداوند با جان و دل سجده شکر به جای آوردید؟!
سوال دیگرم این است که چقدر به خداوند اعتماد دارید؟!!
شما قطعا میدانید خداوند عاشق بندگانش است !،به نظر شما یک عاشق با معشوقش چگونه است؟!
در ره منزل لیلی که خطرهاست بسی
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی...
التماس دعا ،یازهرا(س)
بنده حقیر پست شما را مطالعه نمودم و کمتر از آنم که نظر بدهم اما چند سوال دارم!
شما از کجا میدانید خداوند حاجتتان را نداده است ؟اصلا خداوند چگونه حاجت میدهد ؟!
شما با توجه به گفته هایتنان بیشترین غم عالم و دنیا را کشیده اید که بنده حقیر نمیخواهم منکر آن و سختی های آن شوم،قطعا بسیار تاکنون سخت بوده است اما سوالی دارم چه اندازه از این سختی ها راضی بوده اید ؟! یعنی چند بار به خاطر این همه بدبختی و مصیبت به درگاه خداوند با جان و دل سجده شکر به جای آوردید؟!
سوال دیگرم این است که چقدر به خداوند اعتماد دارید؟!!
سلام علیکم
دیگه از این واضح تر
بله از این واضح تر! بماند...
من بارها بخاطر مصیبت های شخصیم بخدا سجده شکر کردم چون موجب رشد و یقین من شده بسوی خودش
شما میخواهید به حاجتتات برسید که موانع رسیدن به خداوند از سر راهتان برداشته شود! اما الان هم دارید میرسید،قدر بدانید...
اصلا من کلیت ماجرا رو می دونم که از گناهامه و غیره
توبه یعنی پشیمانی قلبی از گناه ، ! شما وقتی از گناهی اینقدر پشیمانید باید امید به بخشش هم داشته باشید !! از کجا اینقدر مطمئنید که خداوند از شما نگذشته است ؟! حتی اگر باز تکرار کردیدو پشیمان شدید؟! بعد از توبه خداوند نه نتها میبخشد بلکه بالاتر گناه را تبدیل به حسنه میکند ! یعنی هراندازه تاکنون توبه کردید و ترک کردیدانشاالله بخشیده شده و تبدیل به حسنات شده است!
کلا مشکل همه ما اینه که دارو داریم مصرف نمی کنیم....
مشکل ما اینه که خداوند را با خودمان مقایسه میکنیم !! خداوندی که این همه به شما عنایت دارد فکر میکنید برایش سخت است از گناهی که اینقدر ازآن پشیمانید و نالان بگذرد؟! فکر کردید برایش سخت است هرچه میخواهید بدهد ؟!
اگر اینقدر مطمئنید به خاطر گناه است خب گناه را هر اندازه میتوانید ترک کنید ! نفستان ضعیف است درست،همه ما نفسمان ضعیف است ،اما زرنگ باشید و نفستان را بدهید دست یکی از معصومین(ع) ! از آن بزرگوار بخواهید کنترلش کنند! بعد هم برای ترکش تلاش کنید !واقعا هم تلاش کنید انشالله به نتیجه میرسید
و درآخر شما اگر پسری داشته باشید که بدی کرده باشد اما دوستش داشته باشید و از سر لطف پدرانه هدیه ای برای او بخرید و بخواهید به او بدهید بعد پسرتان دائم بگوید من مطمئنم پدرم به من هدیه نمیدهد جون بدی کردم و هیچ امیدی به هدیه دان شما نداشته باشد شما با خودتان میگویید این که اینقدر مطمئن است هدیه نمیدهم برای چه بدهم ؟! از آنطرف اگر ببنینید همین پسر هروز در دفترش مینویسد من منتظرم بابا هدیه بدهد میدانم بدی کردم اما پشیمانم و میدانم پدرم مرامیبخشد ویک روز برایم هدیه میخرد! قطعا به او هدیه خواهید داد چون به شما و گذشت شما امیدوار است و دل بسته است پس ناامیدش نخواهید کرد!
اگر مایل بودید بعد از این قلبا اینگونه با خداوند صحبت کنید( شایدهم صحبت کرده باشید) : خداوندا میدانم خطا کردم،میدانم حقت را ضایع نمودم اما بخشش تو بزرگتر از گناهانم است و امید بخشش دارم و میدانم آنچه را به مصلحتم باشد حتما میدهی و با همه بدیم به بخشش تو و برآورده شدن حاجتم ایمان دارم ... نگویید مطمئنم به خاطر گناهم خداوند حاجتم را نداده یا نمیدهد !، به رحمت خداوند امیدوار باشید و سعی در ترک گناه کنید
خداوند مثل ما انسانها عمل نمیکند !این را فراموش نکنیم!
ببخشید اگر مطلبی گفتم که خدایی نکرده آزرده خاطر شدید ، امیدوارم هرچه سریعتر به حاجت مشروع قلبیتان برسید ،دل شکسته به درگاه الهی ارزش دارد ،برای بنده حقیر روسیاه نیز دعا بفرمایید
التماس دعا ،یازهرا(س)
سلام.
چند نکته را هم حقیر میگویم، ان شاء الله که مفید باشد.
1- توبه به معنی بازگشت است، قطعا بعد از توبه همانطور که دوستان نیز اشاره کردند، خداوند گناه را به حسنه تبدیل میکند.. یعنی اگر توبه واقعی باشد و پذیرفته شده باشد، دیگر معنی ندارد بگویید بخاطر فلان گناه، حاجتم داده نمی شود. مگر اینکه توبه واقعی نباشد (یعنی پشیمانی در کار نباشد و آن گناه ترک نشده باشد)
2- دلیل برآورده نشدن بعضی از حاجات، این است که ما آن را خیر برای خود میدانیم، ولی حکمتی در آن نهفته است که برآورده شدنش به مصلحت نیست.. خوبی خداوند این است که آن حاجتی را برآورده میکند که صلاح ما در آن باشد. مثلا بچه کوچکی که سرما خورده و بستنی برایش خوب نیست، هرچقدر هم که گریه و زاری کند و ... مادرش برایش بستنی نمی خرد! (البته در مثال مناقشه نیست! خاک بر فرق من و تمثیل من!)
3- بعضی اوقات هم خدا حاجات را نمیدهد، تا بنده خود را امتحان کند (امتحان به معنی رشد دادن منظور است)،
4- برخی دیگر از حاجات به این علت داده نمی شود که خدا دوست دارد بنده اش، حاجت داشته باشد و به واسطه این حاجت از خدا دور نشود و دائم در خانه خدا باشد... (در روایت هست که بعضا انسانی که مورد خشم خدا قرار دارد، بلافاصله تا دعایی میکند خدا به فرشتگان می گوید حاجتش را بدهید، فرشتگان علت را جویا می شوند و خدا میگوید نمیخواهم صدایش را بشنوم و بالعکس یعنی حاجت کسی را نمیدهد و در بیان علت می گوید میخواهم بیشتر صدایش را بشنوم.. که البته نقل به مضمون کردم)
5- برخی از اوقات هم، ما خود کاسه را برعکس گرفته ایم و آبی در آن جمع نمی شود. گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه نیست.
6- قطعا، انسان باید تلاش خود را بکند، و نتیجه را از خدا بداند و از او بخواهد و به او اعتماد داشته باشد و هر آنچه او رقم زد به همان راضی باشد. مثلا شخصی که حاجتش ازدواج کردن است، خب باید مسیرش را طی کند، جستجو کند، تحقیق کند، خواستگاری برود و ... و البته نتیجه از خداست و باید به خواست خدا راضی باشد.
لطیفه ای هست که شخصی از خدا طلب کرد که خداوند پسری صالح به او بدهد، سالها گریه و زاری و ندبه و دعا و ... آخر سر بعد از 40 سال، خوابی دید که خدا میگوید تو اول زن بگیر، تا بعد من به تو فرزند صالح بدهم
موفق باشید.
یک نکته را هم در جواب عنوان تاپیک لازم است عرض کنم، که فکر میکنم مغفول مانده و آن این است:
لیس للانسان الی ما سعی
این قاعده معقول، کافر و مومن هم نمیشناسد، برای انسان هیچ چیزی بدست نمی آید مگر در سعی کردن، چه برای دنیا، چه برای آخرت.
باید سعی کرد، و از سعی کردن نباید مأیوس شد... به قول اون فیلم اول کلاه قرمزی و پسر خاله اگر یادتون باشه، پسرخاله میگفت یه مورچه صدبار هم که بارش زمین بیوفته، برمیگرده و برش میداره.
موفق باشید.
ببخشید، هرچه فکر میکنم نکات زیاد است!
"به اندازه کافی آخرت دارم!"؟
این هم اندیشه غلطی است. ما در مقابل آنچه خدا به ما داده، و در مقابل عظمت خدا هیچ نداریم. همچنین در مقابل راهی که در پیش داریم (برزخ، مواقف قیامت، زندگی ابدی آخرت) و ... هم هیچ نداریم.. یعنی توشه کم، و راه زیاد. این کرم خداست که باید دست ما را بگیرد..
در مناجات های معصومین (ع) هم که نگاهی کنید، تمام این است که ما دستمان خالی است و هیچ نداریم. (آنها تعارف ندارند و شکسته نفسی نکرده اند و به حقیقت دست خود را خالی میدانند)
موفق باشید.
توبه یعنی پشیمانی قلبی از گناه ، ! شما وقتی از گناهی اینقدر پشیمانید باید امید به بخشش هم داشته باشید !! از کجا اینقدر مطمئنید که خداوند از شما نگذشته است ؟! حتی اگر باز تکرار کردیدو پشیمان شدید؟! بعد از توبه خداوند نه نتها میبخشد بلکه بالاتر گناه را تبدیل به حسنه میکند ! یعنی هراندازه تاکنون توبه کردید و ترک کردیدانشاالله بخشیده شده و تبدیل به حسنات شده است!
اگر مایل بودید بعد از این قلبا اینگونه با خداوند صحبت کنید( شایدهم صحبت کرده باشید) : خداوندا میدانم خطا کردم،میدانم حقت را ضایع نمودم اما بخشش تو بزرگتر از گناهانم است و امید بخشش دارم و میدانم آنچه را به مصلحتم باشد حتما میدهی و با همه بدیم به بخشش تو و برآورده شدن حاجتم ایمان دارم ... نگویید مطمئنم به خاطر گناهم خداوند حاجتم را نداده یا نمیدهد !، به رحمت خداوند امیدوار باشید و سعی در ترک گناه کنید
لیس للانسان الی ما سعیاین قاعده معقول، کافر و مومن هم نمیشناسد، برای انسان هیچ چیزی بدست نمی آید مگر در سعی کردن، چه برای دنیا، چه برای آخرت.
باید سعی کرد، و از سعی کردن نباید مأیوس شد... به قول اون فیلم اول کلاه قرمزی و پسر خاله اگر یادتون باشه، پسرخاله میگفت یه مورچه صدبار هم که بارش زمین بیوفته، برمیگرده و برش میداره.
موفق باشید.
"به اندازه کافی آخرت دارم!"؟این هم اندیشه غلطی است. ما در مقابل آنچه خدا به ما داده، و در مقابل عظمت خدا هیچ نداریم. همچنین در مقابل راهی که در پیش داریم (برزخ، مواقف قیامت، زندگی ابدی آخرت) و ... هم هیچ نداریم.. یعنی توشه کم، و راه زیاد. این کرم خداست که باید دست ما را بگیرد..
در مناجات های معصومین (ع) هم که نگاهی کنید، تمام این است که ما دستمان خالی است و هیچ نداریم. (آنها تعارف ندارند و شکسته نفسی نکرده اند و به حقیقت دست خود را خالی میدانند)
موفق باشید.
نه خوب من اصرار در گناه داشتم و الانم کم شده ولی هست که نمی دونم کجا و از چه کسی خوندم کسی که اصرار می کنه در گناهی و مدام توبه می کنه و مدام اصرار می کنه در گناهی خودش و خدا رو به سخره گرفته...من الان در این وضعم که واقعا از خودم بدم میاد ولی هنوزم میگم واقعا اعمال نیک من بیش از اعمال بدمه چه خدا رو حساب اونا حاجتمو نمیده یا اگه صلاحم نیست چرا بهترشو نمیده
سلام. انسان مومن گناه نمیکنه،
در اون موقعی که در حال گناه کردن هست، مومن نیست.
اما انیکه میگید از خودتون بخاطر گناهتون بدتون میاد، معلوم میشه که توبه کار هستید، و دوباره ایمان بر میگرده،... و گناه هم احتمالا بخاطر ضعف نفس هستش، که بهرحال باید سعی در ترکش کرد.
چیزی که خطرناکه اینه که انسان گناه کنه، و از گناه خودش لذت ببره، و پشیمان از گناهش نباشه..
اینکه چرا بهتر نداده، خب اینهم که نسبیه، مطمئنید بهترش را نداده، شما خود میگویید به یقین رسیده اید، چه چیزی بهتر از این برای شما میتواند باشد؟ نعمت ایمان کم نعمتی نیست، شاید بزرگترین نعمات همین ایمان باشد.
بهرحال این حساب ماست که گاهی حاجتی را به نفع خود می پنداریم در حالی که برای ما مضر است. این را نمیشود منکر شد.
به نکاتی که اول عرض کردم، یک نکته دیگر را هم اضافه میکنم و آن زمان برآورده شدن حاجت است، گاهی ما عجول هستیم، مثلا یک حاجت نیاز به 10 سال زمان دارد تا به صلاح ما شود و برآورده شود، ولی ما انتظار داریم در 5 سال برآورده شود که این هم خیرخواهی و حکمت خداست.
بهرحال انسان باید به خدا امیدوار باشد و نا امیدی از خدا بزرگترین گناه است.
علاوه بر امید، انسان باید به خدا اعتماد و اطمینان داشته باشد و بداند که او ارحم الراحمین است. یعنی از من نسبت به خودم مهربانتر است. و صلاح من را بهتر از من میشناسد، و بیشتر از خود من به فکر رشد و خوبی من است.
و شاه کلید رشد و موفقیت، رضایت از خداست. یعنی انسان باید از خدای خود راضی باشد، و به خواست او با رضایت قلبی و زبانی تمکین کند.
در سخت ترین لحظات، ابا عبدالله، میگفت الهی رضی به قضائک، تسلیما لامرک، لا معبود سواک و ..
راضیم به قضای تو، و تسلیمم به امر تو، هیچ معبودی غیر از تو وجود ندارد و ...
البته همین ذکر هم در برآورده شدن حاجات بسیار مجرب و کارگشاست و فکر میکنم مناسب حال شماست:
إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ
موفق باشید.
سلام جناب noting...
یه چندتا نکته به ذهنم رسید لازم دونستم بگم.
اینکه درسته شما به گفته ی خودتان به خدا نزدیک شدین و اعمال بسیارخوبی انجام دادین ولی متاسفانه من احساس کردم شما در این زمینه مغرور شدین...این بزرگ ترین اشتباهه که به خاطر اعمال خوبمون مغرور بشیم... انجام دادن همین اعمال هم لطف خدا بود به شما.
شاید اشتباهتون همون گناهتون بود در مورد حاجتتون تقوای الهی پیشه کنید" وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند" اون وقت می بینید که تو کارتون گشایش میشه ان شاء الله" وَيَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد" در مورد مثلاتون هم بگم که اون فرد باید مال حروم رو از خودش دور کنه...
من گناهان کبیره زیادی در رابطه با حاجتم داشته خیلی احتمال می دادم از این باشه ولی بخودم می گفتم خب گناهان کبیره من در برابر انجام واجبات و مستحباتم هیچه چرا خدا نیمه پر لیوانو نمیبینه و حاجتمو نمیده
نه خوب من اصرار در گناه داشتم و الانم کم شده ولی هست که نمی دونم کجا و از چه کسی خوندم کسی که اصرار می کنه در گناهی و مدام توبه می کنه و مدام اصرار می کنه در گناهی خودش و خدا رو به سخره گرفته...من الان در این وضعم که واقعا از خودم بدم میاد ولی هنوزم میگم واقعا اعمال نیک من بیش از اعمال بدمه چه خدا رو حساب اونا حاجتمو نمیده یا اگه صلاحم نیست چرا بهترشو نمیده
سلام علیکم.
بزرگوار مگر نمیدانی خداوند میفرماید :انما یتقبل الله من المتقین (خدا تنها از پرهیزگاران میپزیرد).
دوست عزیز ممکنه به واسطه اسرار بر گناه هنوز اعمال شما به اون صورت پذیرفته نشده!
آیت الله حق شناس میفرمودند : اگر كسى گناه ميكند و اعمال حسنه هم انجام ميدهد، آن عمل صالح بدرد نمىخورد.
بايد شطرالاجتناب را مدنظر خود قرار دهيد. اول بايد موانع (گناهان) را برداريد.با کارهای خوب مثل نیکی به پدر مادر و خوش اخلاقی از خداوند بخواهید توفیق ترک گناه و عدم اصرار به آن را عنایت بفرماید انشالله.
ما هم گرفتار گنا هستیم در حق برادران خود هم دعا بفرمایید.التماس دعا:Gol:
و من الله توفیق.
اینکه چرا بهتر نداده، خب اینهم که نسبیه، مطمئنید بهترش را نداده، شما خود میگویید به یقین رسیده اید، چه چیزی بهتر از این برای شما میتواند باشد؟ نعمت ایمان کم نعمتی نیست، شاید بزرگترین نعمات همین ایمان باشد.
آیت الله حق شناس میفرمودند : اگر كسى گناه ميكند و اعمال حسنه هم انجام ميدهد، آن عمل صالح بدرد نمىخورد.
سلام جناب noting...
یه چندتا نکته به ذهنم رسید لازم دونستم بگم.
اینکه درسته شما به گفته ی خودتان به خدا نزدیک شدین و اعمال بسیارخوبی انجام دادین ولی متاسفانه من احساس کردم شما در این زمینه مغرور شدین...این بزرگ ترین اشتباهه که به خاطر اعمال خوبمون مغرور بشیم... انجام دادن همین اعمال هم لطف خدا بود به شما.
شاید اشتباهتون همون گناهتون بود در مورد حاجتتون تقوای الهی پیشه کنید" وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند" اون وقت می بینید که تو کارتون گشایش میشه ان شاء الله" وَيَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد" در مورد مثلاتون هم بگم که اون فرد باید مال حروم رو از خودش دور کنه...
موضوع پستتون برام جلب توجه کرد ... خواستم یه چیزی بگم ...
به دست آوردن آخرت که کاری نداره یه صلوات میفرستی ... بر بال فرشته ها سوار میشی ... 100 هزار متر بهت زمین میدن ... این دنیا هستش که بدست آوردنش خیلی سخت هست .... 1 سال کار میکنی ... آخر سرش هیچ اندوخته ای نداری ... ولی زمین از متری 2 میلیون تومن یهو میشه 6 میلیون تومن ... آخر سر هم به جایی میرسه که ...
نه بخدا من غروری ندارم من از یک کودک هم غرور کاذبم کمتره
قصد من راهنمایی و کمک بود اگه حرفم شما رو ناراحت کرد عذر میخوام...
حتی این دردو دل من از این سایت نشات گرفت که موجب شد منی که تو عمرم با کسی درد و دل نکردم و خدا تمام کسم بود و همه جوابامو میداد باعث شد منم ناله کنم در این سایت...
ان شاء الله که حاجت روا باشید. بعضی حاجت ها باید در زمان خودش اجابت شود شاید زمان و شرایطش فراهم نشده. راضی به حکمت و رضای خدا باشید...اگه مشکلتون مشکل مالی هست صبح ها بعد از نماز صبح نخوابید و مشغول انجام کار مفیدی باشید...چون من شنیدم که روزی صبح ها پخش میشود و ادعیه ی مربوط به طلب رزق را بخونید و از مال حرام به شدت اجتناب کنید و صدقه بدهید که روزی را زیاد می کند.
گویا خدا سخت منتقمه
؟!!
من خیلی خوبیهام بیشتر از بدی هامه
؟!!
خدا هم بگذره از من چی میشه مگه جهنمه همینطور عذاب رو ادامه میده.
؟!!
درسته که صلاحمو بهتر از خودم میدونی اما اگه واقعا اختیار دادی بمن من ترجیح می دم عذابم در این مورد که 5 سال التماست کردم و ندادی به اخرت منجر بشه
؟!!!!!!!!!!!!!!!
من واقعا بدرجه یقین رسیدم
؟!!!!!!!!!!!!!
من دمپایی ندارم از خدا میخوام نه تنها بهترشم نمیده همونم نمیده و کلا یک بار هم من در عمرم دمپایی نداشتم
رسیدن به درجه یقین از هرچیزی بهتره و منم تا ابد به این موضوع معترفم..
میگم ای کاش مثل رسیدن بدرجه یقین بخدا و قیامت همون قدر یقین بی شک داشتم که واقعا چرا خدا حاجتمو نمیده...
خدایا هرآنچه دوست داشتم ازمن گرفتی،به هرچه دل بستم دلم شکستی،به هرچه عشق ورزیدم آن را زائل کردی ،هرکجا که قلبم آرامش یافت تو مضطرب و مشوشش نمودی ،هروقت که دلم جایی استقرار یافت تو آواره اش کردی ،هرزمان به چیزی امید داشتم تو امیدم کورنمودی...؟
تابه چیزی دل نبندم و کسی را به جای تو نپرستم و درجایی استقرار نیابم، به جای تو محبوب و معشوق نگیرم و به جز تو به کسی دیگر و جای دیگر نقطه ای ارامش نیابم!
تنها تورا بخوانم،تورابجویم و تو رابپرستم...!
کاربر گرامی ،این که شهید چمران به آن رسیدند یقین است ! آیا شما به این مرحله رسیده اید؟!!!!
کسی که به مرحله یقین میرسد میشود پسندم آنچه را جانان پسندد...میگوید خدایا دادی ،دادی...ندادی،ندادی...هرچه عشق توست ،اصلا من دارم از نیاز به این حاجت از پا درمی آیم !تو عشقت میکشد ندهی،نده ! من همان را که عشق تو میکشد میپسندم! این یقین است آیاشما به این مرحله رسیده اید؟!!!
التماس دعا یا زهرا(س)
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:
" انسان عاقل، کسی است که کارهای خوب خود را کوچک بشمارد"
دقیقاً همینطور باید باشه...چون کارخوب ما هرچقدر هم ظاهراً بزرگ باشه، در برابر نعمت های غیرقابل شمارش خدا هیچه
اما گناهان به ظاهر کوچکمان را باید بزرگ بدانیم
چون خداوند، "بزرگ" است. بنابراین نافرمانی اش هرقدر هم ظاهراً کوچک باشد، در حقیقت، بزرگ است.
بعد هم اینکه
هرقدر هم واجبات و مستحبات وغیره انجام دادیم هرگز و هرگز و هرگز فکر نکنیم کاری کردیم! عبادت هامونو با عبادت ائمه مقایسه کنیم می فهمیم که هیچچی نیست.
حضرت امام سجاد علیه السلام، روزی هزار رکعت نمازمی خوندن... وسط نمازشون، فرزندشان از ارتفاع افتادند و دستشان شکست و شروع به گریه و ناله و فریاد کردند. بردند و مداوایش کردند... امام از شدت حضور قلب، متوجه نشدند.
ما روزی چندرکعت نماز می خونیم؟.... آیا یک پشه حواسمونو پرت نمی کنه؟
پس خیلی کاری هم نکردیم که بخوایم به خاطرش از خدا طلبکار بشیم و بگیم "چرا نیمه ی پرلیوانو نمی بینی؟!؟!؟!؟!؟!؟چرا حاجتمو نمیدی؟!!!"
ابلیس که شش هزار سال، عبادت کرده بود وقتی که گفت:"من از آدم بهترم!" خداوند بهش گفت: "هرگز حق نداری که تکبر کنی!!! خارج شو که تو حقیری!"
نکته ی بعدی اینکه
مرارة الدنیا=حلاوة الاخره
معصومین که بهترین بندگان خدا بودند مگه کم، سختی کشیدند؟
مصیبت ها و سختی های ما در مقایسه با سختی های آنان، هیچچی نیست.
آنها ایمانشان ذره ای خدشه دار نشد. پس اگر ایمانمان در سختی ها حفظ شود تازه در خط آنها رفتیم.
بعد هم اینکه ایمان واقعی، چیزی است که در سختی ها و مصیبت ها حفظ شود...وگرنه در آسایش و راحتی، ایمان داشتن، هنر بزرگی نیست.
خدا هم خودش گفته: "خلق الانسان فی کبد"
بهتر است شرایط معنوی خود را با مؤمن تر از خود مقایسه کنیم. نه با کسانی که هیچ تقیدی به هیچچیز ندارند.
کودکی، قلک خود را شکست و با خوشحالی گفت: "آخ جووووووووون. ده هزار تومن!!!!!"
رفت مغازه و گفت: "آقا اون دوچرخه ها چنده؟!!؟!"
مغازه دار گفت: "صدهزار تومن!"
کودک فهمید که اگرچه ظاهراً پولش خیلی زیاد به نظر می اومد اما در مقایسه با نیازش خیلی خیلی کم بود.
اعمال خوب ما اگرچه در ظاهر خیلی زیاد به نظرمیرسن، اما برای رسیدن به بهشت، کافی نیستند. پس هرگز درست نیست که بگیم "به اندازه ی کافی، آخرت دارم!!!!"
این "کافی بودن" مثل همون کافی بودنی است که کودک با دیدن ده هزار تومن، به ذهنش رسید.
والسلام علیکم و رحمة الله
سلام دوست من "حتما در کارهای خودتون از آدمهایی موفق ومعتمد راهنمایی ومشاوره بخواهید ،تا حاصل اندیشه اونها راهنمای شما باشه ودر کارها تون نتیجه اون را ببینید.
حضرت علی(ع) میفرماید:
«و قدّر الارزاق فکثرها و قللها و قسمها علی الضیق و السعة فعدل فیها لیبتلی من اراد بمیسورها و معسورها و لیختبر بذلک الشکر و الصبر من غنیها و فقیرها ثم قرن بسعتها عقابیل فاقتها و بسلامتها طوارق آفاتها و بفرج افراحها غصص اتراحها و خلق الآجال فاطالها و قصّرها و قدّمها و اخّرها؛
روزی انسانها را اندازهگیری و مقدر فرمود. گاهی کم و زمانی زیاد و به تنگی و وسعت به گونهای عادلانه تقسیم کرد تا هر کس را که بخواهد با تنگی روزی یا وسعت آن بیازماید، و با شکر و صبر، غنی و فقیر را مورد آزمایش قرار دهد. پس روزی گسترده را با فقر و بیچارگی درآمیخت و تندرستی را با حوادث دردناک پیوند داد، دوران شادی و سرور را با غصه و اندوه نزدیک ساخت، اجل و سرآمد زندگی را مشخص کرد، آن را گاهی طولانی و زمانی کوتاه قرار داد و مقدّم یا مؤخر داشت.»
خطبه91 نهج البلاغه
انسان عاقل، کسی است که کارهای خوب خود را کوچک بشمارد
کاربر گرامی ،این که شهید چمران به آن رسیدند یقین است ! آیا شما به این مرحله رسیده اید؟!!!!
کسی که به مرحله یقین میرسد میشود پسندم آنچه را جانان پسندد...میگوید خدایا دادی ،دادی...ندادی،ندادی...هرچه عشق توست ،اصلا من دارم از نیاز به این حاجت از پا درمی آیم !تو عشقت میکشد ندهی،نده ! من همان را که عشق تو میکشد میپسندم! این یقین است آیاشما به این مرحله رسیده اید؟!!!
بله رسیدم....اما داره ترک میشه به دلیل درد
قرآن کریم می فرماید:
آیا تصور کردید همین که می گویید "ایمان آوردیم" کافی است؟ و هرگز امتحان نمی شوید؟
چیزی را که بهش رسیدید با دردهای شدید هم حفظ بفرمایید تا درجه ی خلوصش مشخص شود.
شاید بگید که "دردهام خیلییییییییییی زیاده - هیچکی نمی تونه تحمل کنه"
آن موقع، خود را با ائمه علیهم السلام مقایسه بفرمایید...می بینید که خیلی هم زیاد نیست
شک ندارم ثوابهام بیش از گناهامه اینم تازه از روی لطف خدا میدونم
خب اگر خداوند، این همه به شما لطف کرده پس همواره شکرگزار باشید و روز به روز بر این شکرگزاری بیفزایید.
مسلماً اینکه حاجت شما را هم نداده از روی لطف است....لطف که فقط، "دادن"نیست...گاهی "ندادن" است.
و شکرگزار واقعی، آن است که برای نداده ها شکر کند.....چون برای "داده ها" شکر کردن و برای "نداده ها" شکایت کردن را همه بلدن و زیاد هم هنر نیست.
مثل کودکی که می خواهد با کبریت بازی کند...پدر و مادرش نمی ذارن و کبریت هارو قایم می کنن.
بهش میگن: "با کبریت بازی کنی می سوزی!"
- میگه نه نمی سوزم.... بچه ی همسایه داشت بازی می کرد نسوخت.
بهش میگن: کار یه بار میشه. اگه بسوزی دیگه برنمی گرده.
- من می خوام می خوام می خوام....
حالا خدا هم حاجت ما رو نمیده
ما میگیم: "من با اختیار خودم، تصمیم می گیرم و دوست دارم که اینو داشته باشیم!!!!!!"
همین قدر که حرفهای آن کودک، خنده دار است، این سخن هم همانطور!
.بازم ایه و یا حدیثی دیدی بیار دستت درد نکنه
سلام
امام على عليه السلام : همانا پرواى از خدا، داروى درد قلوب شماست و بينا كننده كورى دلهايتان و شفا بخش بيمارى جسمهايتان و درست كننده تباهى سينه هايتان و پاك كننده آلودگى جانهايتان و زداينده كورى [پرده ]ديدگانتان.
امام علی (علیه السلام): تقوای الهی اولیای خدا را در حمایت خود قرار داده ، آنان را از تجاوز به حریم منهیات الهی بازداشته است و ترس از خدا را ملازم دلهای آنان قرار داده است ، تا آنجا که شبهایشان را بیخواب ( به سبب عبادت) و روزهایشان را بیآب ( به سبب روزه) گردانیده است .
امام علی (علیه السلام): همانا تقوی در امروز دنیا برای انسان به منزله یک حصار و به منزله یک سپر است و در فردای آخرت راه به سوی بهشت است .
(ان للمتقین لحسن مآب) سوره ص آیه 49
(یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم والله ذوالفضل العظیم) انفال / 29
ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر تقوا پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید به شما نورانیت و روشن بینی خاصی میبخشد که بتوانید حق و باطل را به خوبی تشخیص دهید .
(و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب)- 2و3 سوره طلاق
(و قیل للذین اتقوا ماذا انزل ربکم قالوا خیراً للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنة و لدار الآخرة خیر و لنعم دار المتقین)-نحل / 30
همدردی وهمیاری دوستان تحمل لحظه های سخت را برای آدمی آسسان میکنه ،لطفا اگه تجربه وراهکاری هم دارید بیان بفرمایید.
سلام
ممنونم همه دوستان
فقط یک نکته من از تجربه شخصیم بگم
یک زمانی که سنم کم بود حدود 22 سالگی دنبال یک حاجتی بودم و همش از خدا میخواستم به اون حاجتم برسم بعد چند سال (حدود 5 سال) بهش رسیدم ولی الان که بهش رسیدم میگم کاش دعا نمیکردم چون بعضی چیزای مهم دیگه رو که اون زمان (22 سالگی )بریم مهم نبود الان خیلی مهم شده و شک ندارم اون چیزی که مهم شده خیلی خیلی .... تا بینهایت خیلی برام مهمتره از اون در خواست 22 سالگیمه. من از خدا در اون سال چیزی خواستم که الان بواسطع اون چیز مجبورم الان از والدینم دور باشم (از بعد مسافت) البته نه مسافت خیلی زیاد ولی برای من زیاده. الان حاضرم تمام زندگیمو بدم که ثانیه ثانیه عمرمو کنار والدینم زندگی کنم و بهشون خدمت کنم چه سود که با شرایط الانم نمیشه. اون زمان اصلا فک نمیکردم با براورده شدن حاجت از والدینم دور میشم اگرچه شاید در اون سن برام مهم هم نبود ولی الان حاضرم همه اون با اصطلاح پیشرفتا رو بدم ولی کنار والدینم باشم
تجربه من بهم گفته دیگه از خدا اگرم چیزی بخوام حتما بگم صلاح منو داخلش ببینه والا اصلا حاجتمو نده بهتتره
متنی که در پایین اومده کلی نیست ولی بعضیا اینجوریند
رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!!
تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو ۱۰ سالگی " ولم کنین "
تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون"
تو ۲۵ سالگی " حق با شما بود"
تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"
تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن
همدردی وهمیاری دوستان تحمل لحظه های سخت را برای آدمی آسسان میکنه ،لطفا اگه تجربه وراهکاری هم دارید بیان بفرمایید.
سلام
با ادای احترام فراوان، بنده با نظر شما مخالفم.
لازمه ی همدردی و همیاری شدن از طرف دوستان اطلاع اونها از مشکلات فرد است و من تجربه کرده ام که هر بار دوستانم از مشکلات و سختی هایی که وارد زندگی ام شده است مطلع شده اند فقط باعث این شده که از چشمشون بیفتم.
ادمهای امروز به محض دیدن خستگی یک نفر به خودشون اجازه می دهند پاشون رو از گلیمشون درازتر کنند.
من ترجیح میدهم در اوج مشکلاتم احدی رو مطلع نکنم ، سرم رو بالا بگیرم و مثل انسانهای کامروا لبخند بزنم.
اینطوری روی مردم بهم باز نمیشه!
سلام من نمیدونم این حرفم به درد دوستان میخوره یا نه ولی فک میکنم همه چی از تفکر انسان شروع میشه یه زمانی من هم به خدا بدبین بودم و وقتی جوابم رو نمیدادناراحت میشدم، همش با خودم میگفتم شاید من گنه کارم ولی نسبت به خیلی ها که وضع بهتری دارم، یا با خودم می گفتم خدا هم قراره دوست من رو که فلان گناه کبیره رو میکنه ببره جهنم و هم من رو که گناهم صغیره است؟؟؟؟؟ و از این تلقین های شیطان همش تو فکرم بود.
ولی بعد سر یه موضوعی فهمیدم که خدا خلقتش رو با قوانین طلایی _ سنت های الهی _ اداره میکنه. فهمیدم وقتی اسراف میکنم معلومه خدا بهم برکت نمیده. وقتی نماز رو سبک میشمارم و مثل یه بار رو دوشم میدونم معلومه نمیتونم به اون رابطه ی عالی با خدا برسم. وقتی دلخواه خدا نیستم نمیتونم مدت زیادی دلخواه دیگران باشم. وقتی به یاد خدا نیستم جطور انتظار دارم که دوستام به یادم باشن؟
بارم تاکید میکنم نمیدونم میتونم حرف ام رو خوب بزنم یا نه ولی مهم ترین چیز اینه که نه با دعا کردن و ذکر گفتن؛ بلکه با مرد عمل بودن بریم تو راه حهاد با نفس .
اروم اروم سعی کنیم دست برداریم از گناهای ریز و درشت. با خودشم این معامله رو بکنیم که ما کم کم دست برمیداریم از نافرمانی و اونم بهمون نیرو بده . یه کار مهم دیگه هم هست بهمون تحمل بده که راحت عبور کنیم از نتایج بد اعمالمون . و آخر اینکه ما رو به جایی برسونه که راضی باشیم به رضاش
بازم شمنده وقت دوستان رو گرفتم ..............
سلام
با ادای احترام فراوان، بنده با نظر شما مخالفم.
لازمه ی همدردی و همیاری شدن از طرف دوستان اطلاع اونها از مشکلات فرد است و من تجربه کرده ام که هر بار دوستانم از مشکلات و سختی هایی که وارد زندگی ام شده است مطلع شده اند فقط باعث این شده که از چشمشون بیفتم.
ادمهای امروز به محض دیدن خستگی یک نفر به خودشون اجازه می دهند پاشون رو از گلیمشون درازتر کنند.
من ترجیح میدهم در اوج مشکلاتم احدی رو مطلع نکنم ، سرم رو بالا بگیرم و مثل انسانهای کامروا لبخند بزنم.
اینطوری روی مردم بهم باز نمیشه!
سلام با همون احترام فراوان بنده هم با نطر شما مخالفم ،
قک میکنم چون شما مشکلتون رو به همه گفتین به این مرحله رسیدین وگرنه یه دوست جوری به تو نگاه میکنه که هرگز در نظرش کوچیک نمیشی . مثل اعضای خونواده که هرچقدر هم مشکل داشته باشی بازم بهت افتخار میکنند و بهت دلگرمی میدن.
من دوستای خوبی دارم که در بدترین مشکلات بهترین یاور هام بودن مخصوصا که بنا به دلایلی من در غربت و دور ازخونواده هستم. امیدوارم شماهم دوستای صادق و روراستی رو پبداکنید که هم با گفتن دردهاتون به اونا آرامش پیدا کنید و هم با شنیدن راهکارهاشون و استفاده از همیاری هاشون مشکلاتتون زودتر حل شه!
گرچه آدم گاهی به نصیحت نیاز داره چه بهتر که اون نصیحت رو کسی به ادم بده که هم دوسش داری و هم دوست داره و هم اینکه براش ارزش قائلی- میتونم بگم تو مهم ترین رخداد زندگی ام تا الان اگه عصیانیت صادقانه ی دوستم از فکرهای احمقانه ام نبود بدجوری شکست میخوردم ؛ جوری که بازگشتی نداشت.:Gol:
چند خط اول نوشتتو خوندم فهمیدم حاجتت چیه !
دوست عزیز فکر کنم تا الان درک کردی که راه رسیدن به این حاجت مهیا کردن زمینه های مستقیم اونه که سرآمدش مفهوم زیبا و دل انگیز پول است!
ان شاالله در پی اون بنده خوب خدا باشی