سلام علیکم.... :Ealam:از دوستانی که به هر دلیل وارد این موضوع شدند تقاضا دارم بدون نظر این پست را ترک نکنند.....:Ealam: در اینجا سوالی:Gig: پیش آمده که شاید خیلی ها در مورد آن حتی فکر هم نکرده ایم... یا شاید اینقدر ارزش مورد سوال در این موضوع برایمان اهمیت داشته که از این سوال فرار کرده ایم:Labkhand:.... سوال؟ مادر :hamdel:به چه کسی گفته می شود؟ کسی که بهشت:Sham: زیر پای اوست؟ آیا به کسی که انسان را به این دنیا:Ghamgin: آورد می گویند مادر؟ یا به کسی که انسان را بزرگ:Gig: کرد از نظر جسمانی؟ یا کسی که انسان را تربیت:Mohabbat: کرد؟ یا هر 3 مورد:Sokhan:؟ مطمئنا هر 3 مورد بهترین جواب است.....:Gig: اما اینجا به این موضوع می پردازیم که کدامیک از این 3 گزینه اهمیت بیشتری برای احترام:Mohabbat: گذاشتن دارد.... احترام به والدین در دین ما بسیار توصیه شده در چار چوب خاص خودش.... اما موضوع مورد سوال شناخت و تحلیل مادری:Gig: است که می تواند فرزند را به کمال واقعی انسانی برساند یا بر عکس.... صحبتهای دوستان در این زمینه چه از طرف خواهران گرامی چه از برادران عزیز می تواند بسیار کاربردی باشد...
چون خواهران گرامی:Gol: می توانند نوع بینش فرزندان، مادران دیگر را بدانند و در مادر شدن آینده از آن بهترین استفاده را بکنند..... و چه آقایان :Gol:که با شنیدن نظرات مختلف از هر 2 جنس برای انتخاب همسر که روزی مادر فرزندانشان می شود موثر باشد....
مطمیئنا این سوال نیز به ذهن دوستان می رسد که پدر نیز مهم است.... بله اما اهمیت مادر در تربیت فرزندان مهمتر است... پس ابتدا مادر.... ان شاالله بحثی باشد که نتیجه مفیدی:Kaf: برای تمام دوستان به همراه داشته باشد....:Gol: یا علی....
با سلام
به نظر من مادر و پدر به کسی میگویند که سرنوشت انسانی به دست آنها سپرده شده !و اگر این سرنوشت را به خوبی سوق ندهند .......................! جای نقطه چینها را خود بگوید !
.
با سلام:Gol:
به نظر من همه ی اینها مهمند تا مادر بتونه بچه ی خوبی رو تحویل جامعه بده ولی مادری که تمام زندگیش رو میذاره پای بچه هاش تا بزرگ بشن کارش سخت تره. درسته به دنیا آوردن بچه خیلی مهمه ولی بزرگ کردنش مهم تره آخه فقط 9 ماه باید زجر بکشه تا به دنیا بیاد ولی یک عمر باید زجر بکشه تابچه بزرگ بشه .
مخصوصا اگه خانم هم مذهبی و هدفش این باشه که بچه اش یکی از امثال شهید مطهری و... باشه که دیگه خیلی خیلی بیشتر زجر میکشه .آخه به خاطر بچه اش که یک موقع روش تاثیر نذاره خیلی باید مراقب باشه.
تربیت بچه از قبل از ازدواج شروع میشه و مادر باید قبل از ازدواجش کامل مراقب باشه ،که اگه کوچکترین گناهی کنه روی بچه اش تاثیر میذاره.
سلام علیکم
مادر به کسی میگویند که پس از انعقاد نطفه،جنین را تقریبا به مدت نه ماه حمل کرد! (این از نظر کلی)
اما اگر حمل کرد و پس از به دنیا آمدن کودک،به وی اهمیت نداد یا وی را به درستی تربیت نکرد و یا . . . از نظر اخلاقی مادر نیست.
این هم نظر من بود.
سلام علیکم.... با تشکر از دوستانی که مووضوع را مطالعه کرده اند و به خصوص عزیزانی که نظر دادند..... با توجه به اینکه اینگونه مطالب نظراتی کلی و شبیه به هم دارند منظور از طرح این سوال ابتدا جوابهای داده شده سپس باز کردن موضوع... اینکه مادر کسی است که بعد از به دنیا آمدن ما برای بهتر تربیت و بزرگ شدن ما سعی می کند درست.... اما همیشه که نیست.... ما چارچوب فعالیت مادران را می داینم تقریبا..... و اگر در راستای این چار چوب فرزندی به دنیا بیاید تربیت و بزرگ شود فرد مفیدی خواهد شد.... اما دوستان بحث در مورد معضلات رفتار مادر ها هم هست.... همه ماداران که یک نمونه نیستند... بیایید نوع رفتارهای پسندیده از نظر ما را بگوییم....و این باعث یک بحث کاملا درست می شود.... و نوع رفتارهای اشتباه.... یک فردی که مثلا از مادر به دنیا آمده و با کارهای خانه داری او بزرگ شده اما بدونه هیچ آموزشی از طرف مادر یک کمبود عاطفی پیدا می کند....چگونه می توان در حد 2 کار انجام شده از 3 کار به او احترام گذاشت... و مثال های دیگر..... از دوستانی که به علم حدیث و کلام عالمند خواهشمندم از احادیث امامان ر مورد مادر و نوع احترام به او ما را بهره مند بفرمایند... یا علی...
سلام علیکم..... خدارو شکر دوستان انگار نه در این باره مشکلی داشته اند نه موضوعی بوده که به آن حتی فکر هم کرده باشند.... و در عجبم این همه اختلاف ها بین مادران و فرزندان از کجا سر چشمه گرفته..... اصلا مگه اختلافی وجود دارد؟ کی این حرفو زد.... من.... من نبودم ....!!!کی من؟بیا بگرد .... از یک جایی باید شروع کرد..... یا علی....
گزينه سوم كه ذكر كرديد گزينه خوبيه براي بيان ويژگي هاي يك مادر خوب و كامل و نمونه مادري كه به دنيا مياورد , انسان را بزرگ ميكند و در تربيت نيكوي او تلاش ميكنه .
ولي كلمه مادر عنواني است براي كسي كه فرزندي را به دنيا مي آورد بايد توجه داشت كه خداوند وقتي به نيكي در حق مادر سفارش ميكند در ادامه چه مساله ايو به عنوان دليل ذكر ميكنه :
﴿و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا﴾ (احقاف، 15)
و ما انسان را سفارش كرديم كه به والدين خود نيكى كند، مادرش او را با سختى حمل كرد و با سختى به دنيا آورد و دوران حمل تا از شير گرفتنش سى ماه (به طول كشد)، .
مردي مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف مي داد، پيامبررا در همان حال مشاهده كرد. عرض كرد: «آيا حق مادرم با اين كار انجام دادم.»
پيامبر فرمودند: «نه، حتي جبران يكي از ناله هاي او را به هنگام وضع حمل» نمي كند.
مادر كافر هم باشد با در نظر گرفتن زحمت و رنجي كه بابت به دنيا آوردن فرزند و شير دادن به او كشيده كار بسيار بزرگي انجام داده و او را مستحق نام مادري كرده است .
سلام این داستان قشنگو در تاپیک دلنوشته ها هم گذاشتم ولی خواستم اینجاهم باشه:roz:
داستانی زیبا بنام دروغ هاى مادرم (حتما بخونید)
داستان من از زمان تولّدم شروع میشود. تنها فرزند خانواده بودم؛ سخت فقیر بودیم و تهیدست و هیچگاه غذا به اندازه کافی نداشتیم. روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم. مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت و گفت: "فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم." و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.
زمان گذشت و قدری بزرگ تر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام میکرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می رفت. مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم. یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند. به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت. شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم.
مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا میکرد و میخورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است. ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند. امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت: "بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمیدانی که من ماهی دوست ندارم؟" و این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.
قدری بزرگ تر شدم و ناچار باید به مدرسه میرفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و مدرسه بخریم. مادرم به بازار رفت و با لباسفروشی به توافق رسید که قدری لباس بگیرد و به در منازل مراجعه کرده به خانمها بفروشد و در ازا آن مبلغی دستمزد بگیرد.
شبی از شبهای زمستان، باران می بارید. مادرم دیر کرده بود و من در منزل منتظرش بودم. از منزل خارج شدم و در خیابانهای مجاور به جستجو پرداختم و دیدم اجناس را روی دست دارد و به در منازل مراجعه میکند. ندا در دادم که، "مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیروقت است و هوا سرد. بقیه کارها را بگذار برای فردا صبح." لبخندی زد و گفت: "پسرم، خسته نیستم." و این دفعه سومی بود که مادرم به من دروغ گفت.
به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام میرسید. اصرار کردم که مادرم با من بیاید. من وارد مدرسه شدم و او بیرون، زیر آفتاب سوزان، منتظرم ایستاد. موقعی که زنگ خورد و امتحان به پایان رسید، از مدرسه خارج شدم.
مرا در آغوش گرفت و بشارت توفیق از سوی خداوند تعالی داد. در دستش لیوانی شربت دیدم که خریده بود من موقع خروج بنوشم. از بس تشنه بودم لاجرعه سر کشیدم تا سیراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و "نوش جان، گوارای وجود" می گفت. نگاهم به صورتش افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فوراً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم، "مادر بنوش." گفت: "پسرم، تو بنوش، من تشنه نیستم." و این چهارمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
بعد از درگذشت پدرم، تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوهزنی که تمامی مسئولیت منزل بر شانه او قرار گرفت. می بایستی تمامی نیازها را برآورده کند. زندگی سخت دشوار شد و ما اکثراً گرسنه بودیم. عموی من مرد خوبی بود و منزلش نزدیک منزل ما. غذای بخور و نمیری برایمان می فرستاد. وقتی مشاهده کرد که وضعیت ما روز به روز بدتر می شود، به مادرم نصیحت کرد که با مردی ازدواج کند که بتواند به ما رسیدگی نماید، چه که مادرم هنوز جوان بود. امّا مادرم زیر بار ازدواج نرفت و گفت: "من نیازی به محبّت کسی ندارم..." و این پنجمین دروغ او بود.
درس من تمام شد و از مدرسه فارغالتّحصیل شدم. بر این باور بودم که حالا وقت آن است که مادرم استراحت کند و مسئولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید. سلامتش هم به خطر افتاده بود و دیگر نمی توانست به در منازل مراجعه کند. پس صبح زود سبزیهای مختلف می خرید و فرشی در خیابان می انداخت و می فروخت. وقتی به او گفتم که این کار را ترک کند که دیگر وظیفه من بداند که تأمین معاش کنم. قبول نکرد و گفت: "پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازه کافی درآمد دارم." و این ششمین دروغی بود که به من گفت.
درسم را تمام کردم و وکیل شدم. ارتقا رتبه یافتم. یک شرکت آلمانی مرا به خدمت گرفت. وضعیتم بهتر شد و به معاونت رئیس رسیدم. احساس کردم خوشبختی به من روی کرده است. در رؤیاهایم آغازی جدید را می دیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود. به سفرها می رفتم. با مادرم تماس گرفتم و دعوتش کردم که بیاید و با من زندگی کند. امّا او که نمی خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت: "فرزندم، من به خوشگذرانی و زندگی راحت عادت ندارم." و این هفتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید. به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسی از او مراقبت کند و در کنارش باشد. امّا چطور می توانستم نزد او بروم که بین من و مادر عزیزم شهری فاصله بود. همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم. دیدم بر بستر بیماری افتاده است. وقتی رقّت حالم را دید، تبسّمی بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشی بود که همه اعضا درون را می سوزاند. سخت لاغر و ضعیف شده بود. این آن مادری نبود که من میشناختم. اشک از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداری من بر آمد و گفت: "گریه نکن، پسرم. من اصلاً دردی احساس نمیکنم." و این هشتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
وقتی این سخن را بر زبان راند، دیدگانش را بر هم نهاد و دیگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج این جهان رهایی یافت. این سخن را با جمیع کسانی میگویم که در زندگیاش از نعمت وجود مادر برخوردارند. این نعمت را قدر بدانید قبل از آن که از فقدانش محزون گردید. این سخن را با کسانی میگویم که از نعمت وجود مادر محرومند. همیشه به یاد داشته باشید که چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمّل کرده است و از خداوند متعال برای او طلب رحمت و بخشش نمایید. مادر دوستت دارم. خدایا او را غریق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکی تحت پرورش خود قرار داد. http://www.iranmob.net/post-602.aspx
:Moshtagh::geryeh:
مادر را مهربانی تعریف کردم اما تعریفی ناقص بود. مادر را ایثار تعریف کردم اما ناقص بود. مادر را صبور نام نهادم اما ناقص بود. مادر را زیبایی معنی کردم باز هم ناقص بود. مادر را محبت تعریف نمودم ناقص بود. مادر را بخشنده معنی کردم اما ناقص بود. و مادر را عشق تعریف کردم اما باز ... . . . اینها همه معنی مادر بودند ولی یک مادر فقط اینها نبود. به ناچار سرتسلیم فرود آوردم و تقلیدم از دکتر شریعتی را با این جمله تکمیل نمودم:
سپاس از همه ی دوستان مخصوصا سر کار فرزانه به خاطر داستان بسیا زیبایشان:geryeh: به نظر من یتیمم کسی نیست که پدر ندارد یتیم کسی است که مادر ندارد:geryeh: البته پدر هم جای خودش پشتوانه ای است اما....
مادر شدن و ماندن سخته هر کسی این این توفیق را ندارد
کلمه ها در وصف مادر نمی گنجد نمیدانم چه بگویم......
سلام علیکم.... از داستانهای دوستان واقعا متشکرم....فرزانه....پونه..... این داستانها به نوعی اصل مطلب را گفتند.... اما همین الان با خواندن نظرات دوستان متوجه این تفاوتها میشویم.... ما می دانیم به مادر باید احترام بگذاریم .... اما باید تعریف درستی از کلمه مادر داشته باشیم.... مثلا ما این را داریم که اگر کسی چیزی به ما آموخت باید به او هم احترام بگذاریم..... شاید این 2 احترام دو مدل مختلف باشند.... اما باید توجه کرد شناخت مادر،رفتارها و کارهایش....می تواند ما را به انجام احترام کمک کند..... پس بحث را باز تر کنید و ریشه یابی اینکه چرا بعضی ها نمی توانند به مادرشان احترام بگذارند ....ما نمی گوییم بد اخلاق هستند آن فرزندان.... ریشه یابی.... یا علی......
سلام علیکم.... پس بحث را باز تر کنید و ریشه یابی اینکه چرا بعضی ها نمی توانند به مادرشان احترام بگذارند ....ما نمی گوییم بد اخلاق هستند آن فرزندان.... ریشه یابی.... یا علی......
به نظر من یکی از مهم ترین عواملش غرور هست بخصوص برای جوونا به حقیقت نفهمیدیم که باید بال تواضع و فروتنی و ذلت رو پیش والدین فرود بیاریم و پیش اونا کوچیک بشیم :Labkhand: نمیدونم دعای امام سجاد علیه السلام در حق والدین رو کسی با تامل خونده (بخصوص با ترجمه و شرح مرحوم فیض الاسلام ) فکر نمیکنم دعایی جامعتر از این دعا وجود داشته باشه در شناخت حق و حقوق والدین من که تو این یک جمله ی امام زین العابدین علیهم السلام موندم بارخدایا چنان روحیه ای به من عطا کن که از پدر و مادرم بترسم همانند ترسیدن از پادشاه ستمکار ... آیا واقعا ما در مقبل والدین مون همین طوریم که در مقابل یک سلطان ستمکار هستیم ؟؟؟ :Ghamgin:
:Ghamgin: از اونایی بپرسید که مادر ندارن ماها غریب به اتفاق تا مادر داریم قدر اونو نمی دونیم اما از دستش که دادیم میفهمیم مادر یعنی چی:Ghamgin: وقتی پشتت خالی شد معنی مادر رو بهتر می فهمی وقتی هیشکی نبود به درد دلت گوش کنه اون موقع می فهمی وقتی دیدی هیشکی انتظارتو تو خونه نمی کشه ........ وقتی مادر شدی اون موقع میفهمی مادر چه شبها بیدار بود تا ما بخوابیم و...... این هم گوشه کوچکی از تعریفی که میخواهید از مادر داشته باشید. یکی اینهارو در شعرش میگنجونه یکی حکایت میکنه یکی هم بادرد کنایه میزنه!:Ghamgin:
مادر به کسی می گویند که از بچه به صورت صحیح مراقبت کرده و زمینه را برای پیشرفت و رسیدن به کمال انسانی برای بچه فراهم کند.
پس مادر به کسی نمی گویند که بچه را متولد می کند بلکه به کسی مادر می گویند که از بچه مانند یک باغبان باتجربه از گل مراقبت می کند .
جناب امیدوار جسارتاً بنده با این فرمایش شما کاملاً مخالفم !!! یا بهتره عرض کنم با این تعبیر شما مخالفم !!
شما می فرمایید اگر مادر این کارها را انجام داد به او مادر می گویند و اگر اینکار ها را انجام نداد معنی مادر به او اطلاق نمی شود و مادر نیست!!! :Labkhand:
ببینید مثلاً با توجه به فرمایش شما دایه ی حضرت محمد(ص)حلیمه باید به عنوان مادر ایشان در نظر گرفته شود در صورتی که اینگونه نیست !! پس یکجای تعریف و تعبیر شما اشکال و ایراد دارد!!!!!!!:Labkhand: :Labkhand:
به اعتقاد حقیر مادر به کسی گفته می شود که بچه ها را متولد کند!! بله درست متوجه شدید مادر به کسی گفته می شود که بچه را متولد کند!!:Cheshmak: هر کس اندکی شک دارد به این تعریف به ثبت احوال مراجعه کند تا یقین حاصل کند:Nishkhand:
نکته ای که که استاد و دوستان سعی و تلاش در بیان آن دارند با تعابیر مختلف !! در واقع وظایف مادری است!!!!!
باز عرض می کنم وظایف مادری !!! پس تعریف مادر را خواهشاً دستکاری نکنید که زنگ می زنم اداره جعل اسناد:Nishkhand::Khandidan!:
بله بعد از اینکه خداوند به خانمی سعادت و نعمت بزرگ مادر شدن را اعطا فرمود وظایفی دارد که در صورت کوتاهی و قصور از آن در پیشگاه خداوند متعال بازخواست خواهد شد و باید پاسخگو باشد!!
یک نقص دیگری که در تعریفاستاد امیدوارملاحظه می شود این است که ایشان جایی برای اشخاصی که به برخی وظایف مادری خود عمل می کنند نگذاشته است!!!
مثلاً بنا به تعریف استاد شخصی که نیمی از وظایف خود را انجام دهد باید نیمه مادر باشد:Khandidan!:
در صورتی که همانطور که عرض کردم ما اینجا از وظایف مادری سخن به میان می آوریم و نباید تعریف مادر بودن را دستکاری کنیم!!
و یک نکته ی دیگر آنکه ثواب و پاداشی که خداوند برای مادر شدن در نظر گرفته که در احادیث و روایات داریم و آن بخشیده شدن گناهان است !! در کجای تعریف استاد می گنجد:Gig: :Cheshmak:((استاد امیدوار برای شخصی که شما او را مادر نمی نامید خداوند پاداش بخشیده شدن همه ی گناهان را در نظر گرفته است)):Cheshmak:
خدمت دوستانی هم کهگناهان والدین را در سرنوشت بچهتأثیرگذار می دانند عرض می کنم مگر حضرت آدم و یا معصومین (ع) فرزند ناخلف و گمراه نداشتند !!! آیا این مسئله نعوذ بالله به آنان بر می گردد!! یا مثلاً بزرگان و علماء حال حاضر کشور ما فرزند ناخلف ندارند!! این مسئله به آنان بر می گردد:Labkhand: :Labkhand:
این بحث تأثیر گناهان والدین در فرزند بحث گسترده ای است که فقط خداوند از آن آگاهی کامل دارد !! پس به دلیل عدم سوء برداشت لطفاً وارد این مقوله نشوید !!:Labkhand:
با سلام و تشکر از جناب قضاوت که کاملا حق مطلب رو ادا کردند :ok: بنده هم از اول با تعاریفی که در مورد مادر شده بود موافق نبودم و نظرم کاملا مثل جناب قضاوت بود منتهی به دلیل تنگی وقت نشده بود جواب بدم که الان جناب قضاوت کاملا مادر رو معنی کردند. :Kaf: البته با توجه به روایاتی که میفرمایند هرچقدر خدمت به والدین خصوصا مادر کنید هنوز حق دردی که مادر هنگام به دنیا آوردن بچه کشیده است را ادا نکرده اید تا چه برسد به شیر دادن و نگهداری و شب بیداری و ... و با توجه به روایات مادر همین که ما را به دنیا آورده حقوق بسیار زیادی بر گردن فرزند داره چه به وظایف مادری خودشون عمل کنند و چه نکنند ...
سلام!
ممنون از بحث خوبي كه راه انداختيد و جوابهاي خوب دوستان و بخصوص داستانهاي فرزانه عزيز!
مادر كلمه بزرگ و ارجمنديه و اگه خوب وكامل هم بتونه به وظيفه اش عمل كنه كه ديگه نور كامل ميشه ولي دليل اينكه اگه از هر بچه اي تو دنيا بپرسيد مادرت كيه ناخودآگاه به سمت مادر خودش خيز بر ميداه با همه دلخوريها و اختلاف نظرها به خاطر اينه كه هيچكس جاي همون يه دونه مادري رو كه خدا براش خلق كرده رو پر نميكنه و جايگزينش نميشه!
هيچكس نيست كه واقعا ته فكرش هم براي آدم دل بسوزونه و هميشه چشم به راه اومدن و بودنش باشه!هيچكس!!!
موفقيتهاي آدم جزئي از وجودش را شاد ميكنه و ناكاميها و شكستهاتو از خودش ميدونه كه نميتونه بگه چه جائي براش داره ولي هست/واين رمز مادر بودنشه :هيچكس نميتونه جاي خاليشو پر كنه!و هيچ عاطفه اي ميتونه جاي عاطفه مادريشو بگيره،متاسفم براي روزائي كه قدر خوبياشو نميدونستم چون با همه بدياش بازم مادرم بوده و هست!:hamdel:
موفق باشيد!
مادرمادرمادر :Gig: نه نشد! نتونستم! خیلی فکر کردم که مادر رو توصیف کنم ، نتونستم! همونطور که نتونستم و نمیتونم حق مادرم رو اونطور که شایسته فداکاری هاشه ادا کنم!:Ghamgin:
چرا بعضی ها نمی توانند به مادرشان احترام بگذارند
شاید فراموش کردیم مادر همونیه که از وجودش تغذیه کردیم! تا ذره ذره وجودمون کامل شد ، تا.... شاید فراموش کردیم مادر همونیه که اون موقع که توان نداشتیم حتی یه پشه رو از خودمون دور کنیم ، پروانه وار مراقبمون بوده ... شاید فراموش کردیم مادر همونیه که هر بار که تو بچگی زمین خوردیم دستمونو گرفته و اشکامونو پاک کرده و زمانی که بزرگتر شدیم با دعای خیرش دستمونو گرفته... شاید فراموش کردیم مادر همونیه که خداوند ذره ای از نوع محبتی که به بنده هاش داره رو تو وجود مادرا گذاشته... شاید فراموش کردیم مادر همونیه که نباید حتی یه اف بهش گفت... شاید فراموش کردیم مادر همونیه که..........
:Graphic (61):
پروردگارا صدای مرا با آنها آرام و آهسته گردان ، گفتارم را برآنان خوشایند فرما ، و خویم را نسبت به آنان نرم کن ، و قلبم را بر آنان مهربان ساز ، و مرا نسبت به هردو خوشرفتار و دلسوز قرار ده. صحیفه سجادیه ، دعای بیست و چهارم
سلام علیکم.... ممنون از تمام دوستانی که در این بحث شرکت کرده یا مطالعه فرموده اند:Gol:.... بیشتر مطالب در مورد معنی مادر بود.... و این تفاوت در میان تعاریف ،خود جاذبیت آن را افزایش داده.... اما با تعاریف ذکر شده باز هم این موضوع مهم فراموش شده.... تربیت مادر که می تواند سرنوشت چندین نسل یا حتی قوم یا کشوری را عوض کند چه؟ ما با اینکه کلمه مادر لایق و برازنده تنها کسی هست که ما را به دنیا آورده و از دلسوزی ها و مهربانیش بهره مندیم.... آری کاملا درست.... اینها همه در کلمه مادر نهفته است اما باید دید که این کلمه گنجایش همین چیزها را دارد فقط!!!! .... از دوستان خواهشمندم در مورد وظایف مادر یا کسی که در غیاب مادر عهده دار تربیت فرزند می شوند صحبت کنند.... ببینید اکثریت مردم تا سنین میان سالی از وجود مادر بهره مندند.... و( آنهایی نیز که مادرشان به رحمت خدا رفته دعای آمرزش می کنیم...) پس تقریبا اکثریت از وجود مادر بهره مندند.... اما آیا از این حداکثر می توان گفت حداقلی از وجود مادری کامل بهر ه مندند؟ اینها را نمی گویم که خدایی نکرده مقام مادر را زیر سوال ببرم.... به هیچ وجه.... دوست دارم باز تر صحبت کنیم تا به مادران فعلی و مادران فردا بگوییم چیست خواسته ها.... و همین طور به آقایان در انتخاب همسر که روزگاری نچندان دور می شود مادر فرزندانشان.... پس بحث را نقد و بررسی کنیم.... مادر واقعی کسی که تمام معنی کلمه مادر را در خود جای می دهد به نظر شما کیست.... مطمینا انسان است.... پس نمی توانیم بگوییم نیست و پیدا نمی شود... هست ولی همانند درخت پر باریست که از شدت پر بار بودن متواضع و در افتادگی کامل است.... یا علی...
[FONT="]سلام و درود بر بروبچه های :Gol: اسک دین :hamdel:
[FONT="] دیدم حیف این تاپیک خاک بخوره ! گفتم من هم نظرم را بدم! [FONT="]
خصوصیات مادر هایی که قرار فرزندهای اینده این مملکت را پرورش بدن:hamdel: [FONT="]
بچه هایی که نه تنها ایران زمین را آباد کنند بلکه از سربازان امام عصر(عج) باشند.انشاالله:ok: [FONT="]
قبلا ها [FONT="]
یعنی تقریبا حدودا زمان مادر های ما
[FONT="]کلمه مادر همراه خودش صبراستقامتاز خود گذشتگی و... را میاورد
[FONT="]مادر هایی که زندگی شون را وقف بچه هاشون میکردن:Mohabbat: [FONT="] اما حالا [FONT="] به شعار بعضی هاشون دقت کنید:
[FONT="]مگه من چند بار به دنیا میام؟؟؟ [FONT="]حیف جوانی من و.... [FONT="]
[FONT="] البته در هر دو گروه استثنا هم وجود داره هااااا...
[FONT="]حالا کدوماش درسته:Gig:
[FONT="]یا بهتر بگم بهشت زیر پای کدوم گروه است؟؟؟
[FONT="]اینکه اگر از شوهر شانس نیاوردم به عشق بچه هام زندگی کنم:ok: [FONT="] یا
سلام علیکم....
به نظرم دوستان عزیز به این موضوع حساس و عمیق به دید تحلیل و بررسی نگاه نکردند چون وسعت نظرات از نظر کیفی بسیار محدود بوده شاید کمی باید به این موضو منتقدانه و شاید بیشتر از آن حتی از دیدگاه فلسفه وارد شد....
در کل باید بگویم این بحث بسیار سطحی پش رفت
کسی که همه زندگی ات از اونه
کسی که همه دار و ندارش واسه تو باشه
کسی که همه زندگیشو به عشق به فرزنداش میگذرونه
کسی که نمیتونه یه لحظه اذیت شدن بچه شو ببینه
کسی که حاضره خودش هیچی نداشته باشه تا فرزندش راضی باشه
مادر یعنی همه چیز زندگی(البته پدرم همینطور ولی خوب تاپیک راجع به مادراس):Gol:
ولی بعضی از ماها چجوری جواب اونارو میدیم:Graphic (61):
خداي متعال در آية 34 سورة نسأ به چند صفت پسنديدة زنان با ايمان اشاره كرده است. ميفرمايد: "...فَالصَّـَـلِحَـَتُ قَـَنِتَـَتٌ حَـَفِظَـَتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّه; پس زنان درستكار فرمانبردارند ]و[ به پاس آنچه خدا ]براي آنان[ حفظ كرده، اسرار ]شوهران خويش[ را حفظ ميكنند..." آنان در برابر نظام خانواده خاضع و متعهد هستند و نه تنها در حضور شوهر، بلكه در غياب او "حفظ الغيب" ميكنند; يعني مرتكب خيانت، چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصيّت شوهر و اسرار خانواده در غياب او نميشوند و در برابر حقوقي كه خداوند براي آنها قائل شده و با جملة "حفظ اللّه" به آن اشاره گرديده، وظايف و مسؤوليتهاي خود را به خوبي انجام ميدهند. بديهي است مردان موظفند در برابر اين گونه زنان نهايت احترام و حقشناسي را انجام دهند.(تفسير نمونه، ج 3، ص 371.) همچنين در آيات ديگري به تبيين بيشتر برخي از اين صفات پرداخته، دربارة حجاب و چگونگي برخورد و سخن گفتن با مردان نامحرم، سفارش كرده است.(ر.ك: نور، 31 و قصص، 23ـ25 و احزاب، 32 و...) يكي از اين سرمايه هاي دروني مادرعاطفه است كه در طول تاريخ و در تمامي اجتماعات نمودهاي بسيار شكوهمندي داشته است.[1] اين ميل دروني اگر چه همة انسان ها كم و بيش وجو دارد اما بهرة زن از اين عطيه الهي بيشتر است. اين ميل مقدس از يك سو زنان را براي همه نوع فداكاري، جهت زندگي و همسرش آماده مي كند و همچون شمع فروزاني محفل خانواده را روشن مي سازد؛ از سويي ديگر، زحمات طاقت فرساي پرورش نسلي را بر عهده دارد. به بيان ديگر: جامعة سالم نيازمند داشتن خانواده هاي سالم است و سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پي ريزي مي شود و شمع فروزان محفل خانواده زن است. آنان هستند كه با آكنده ساختن كانون خانواده از انس و صفا و الفت مي توانند فضاي فكري، فرهنگي، ديني و گفتگو هاي سياسي و اجتماعي را نوراني كنند و عملاً درس مهر و صفا و از خود گذشتگي را از طريق فرزندان و همسران خويش به آيندگان بياموزند. چنانكه در تنظيم صحيح اقتصاد خانواده مي تواند تأثير به سزايي داشته باشد و با تدبير و برنامه ريزي عاقلانه مرد را در تأمين هزينه و مخارج زندگي ياري رساند و به اين وسيله الگوي مناسبي براي فرزندان خود باشدتداوم مسئوليت در بستر اجتماع:روح كودك همانند جسمش به شدت در معرض تغيير و تحول است. اگر آموزش و تربيت كودك هماهنگ و متناسب با روح وي تداوم نيابد، رشد ديني و فرهنگي و اجتماعي اش دچار اختلال مي گردد و زنان بهترين گزينه هستند كه مي توانند از عهدة تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان بر آيند. چنان كه رعايت مصالح اخلاقي و اجتماعي و حفظ بنيان اصيل خانواده و رفاه حال بانوان اقتضا مي كند كه مشاغلي همانند طبابت بيماري هاي خاص زنان و تعليم و تدريس آن در دانشگاه ها در اعضاي زنان باشد.زنان، رهبران اولية هدايت فكري، اعتقادي و عاطفي جامعه هستند و وظيفة اصلي آنان، فروزان ساختن مشغل پر مهر و صفا و صميميت خانواده و حفظ اساسي و بنيان اين كانون هدايت است. بنابراين بهانة حضور در عرصة فعاليت هاي اجتماعي جهت تداوم مسئوليت ها نبايد باعث انحطاط شأن و منزلت انساني زنان گردد و بي بندوباري و فساد اخلاقي را دامن زند و در نتيجه زمينةاز هم گسيختگي نظام خانواده و فرو پاشي آن را فراهم كند.
تلازم حقوق و وظايف
زندگي، سازماني است كه اركان آن زن و مرد هستند. در اين سازمان، وظايف و مسئوليت ها در كنار حقوق و چشم داشت ها، قرار مي گيرد. به بيان ديگر: هر جا تكليف و مسئوليتي است. بحث از حقوق هم در كنار آن مطرح است. بحث از حقوق زن و شوهر، يا زن و مرد را در نامه هاي بعدي يا كتاب هاي زير كه وظايفه زن را در خانواده و جامعه را توضيح مي دهد جستجو كنيد:
1- آيين همسرداري يا اخلاق خانواده از ابراهيم اميني.
2- بهشت خانواده از دكتر سيد جواد مصطفوي.
3- نقش دين در خانواده از حاج صادق احسان بخش.
4- فصلنامة پژوهش هاي قرآني شمارة 25 و 26، سال هفتم، بهار و تابستان 80 ، ويژة زن در قرآن.
بنام او.
درمورد نام مادر بهترين جمله آن است كه گفته شود چه كسي فرزند را به مقام ومنزلت يا جايگاه خوبي رسانده يا ميرساند و چه كسي شبها تا صبح و هرلحظه از روزها را براي مراقبت از او زحمت كشيده يا ميكشد يا چه كسي جوش زده.غصه خورده و از هزاربار دورشدن و دوركردن او هزاران بار مرده وزنده شده و ميشود..
و گذشته از اين نظر ازسايه خورشيد كه جمله بسيارعميقي رابيان نمودند دعوت مينمايم تا در رابطه با آنچه كه شايد عقيده مشترك و حتي كشف بزرگ علمي.قرآني در آينده اي نزديك شود..از وبلاگ پرگاج دربلوگفا نيز ديدن نموده تا شايد اين كوتاهترين راه جهت تبادل اطلاعات و مفاهيم ما ايرانيان با مرام مقدس شيعه براي سرافرازي مجدد ايران با مذهب عالمانه شيعه گردد...www.pargaj.blogfa.com
همچنين ازمسئولان اين سايت و اعضاء محترم آن و مخصوصا آن دسته كه در مراكزتحقيقاتي دانشگاهي.قرآني مشغول به فعاليت ميباشندبعنوان يك مهمان يا عضو تقاضا مينمايم كمي بيشتربه جملاتي شبيه اين دقت نموده چه بسا و البته و بازهم .. چه بسا و شايد و شايد كه .. بزرگترين كشفيات علمي.قرآني و حتي جهاني .. از درون همين مطالب و مغزها و همين اعضا و سايت بوقوع بپيوندد.انشاا..وبه اميد او.
باتقديروتشكر.