می دونم این کار برای طلبه های گرامی کار نوعی نیست ولی برای ما دانشجویان نوع است .
من می خواهم این کار را بین دوستان رواج دهم اگر بتوانم و امید وارم اساتید و دوستان در این کار من را همراهی کنند.
بنا بر تجربه ی تازه ی من در مورد مباحثه کردن دروس تازه به این نتیجه رسیدم که چه کار جالبی هست برای بهتر فهمیدن مطالب .
از این رو می خواهم با همکاری دوستان این کار رو در اینجا انجام بدیم .
با اینکه می دانم باید در مباحثه حداقل 5 نفر با هم این کار را کنند ولی حال ما این کارا برای تمام دوستان askdin انجام می دهیم .
خوب به نظر من با قرار دادن سیر مطالعاتی و برنامه گذاشتن برای یک زمان که دوستان در آن مدت بخشی را مطالعه کنند و برای مباحثه به این جا رجوع کنند هم کتاب خوانی را رواج دهیم هم مباحثه را.
من بنا بر حرف مقام معظم رهبری برای خواندن کتابهای شهید مطهری توصیه می کنم این کار را با کتابهای شهید مطهری شروع کنیم.
لطفا دوستانی که حاضر هستن در این کار من را یاری کنند اعلام آمادگی کنند.
می دونم این کار برای طلبه های گرامی کار نوعی نیست ولی برای ما دانشجویان نوع است .
من می خواهم این کار را بین دوستان رواج دهم اگر بتوانم و امید وارم اساتید و دوستان در این کار من را همراهی کنند.
بنا بر تجربه ی تازه ی من در مورد مباحثه کردن دروس تازه به این نتیجه رسیدم که چه کار جالبی هست برای بهتر فهمیدن مطالب .
از این رو می خواهم با همکاری دوستان این کار رو در اینجا انجام بدیم .
با اینکه می دانم باید در مباحثه حداقل 5 نفر با هم این کار را کنند ولی حال ما این کارا برای تمام دوستان askdin انجام می دهیم .
خوب به نظر من با قرار دادن سیر مطالعاتی و برنامه گذاشتن برای یک زمان که دوستان در آن مدت بخشی را مطالعه کنند و برای مباحثه به این جا رجوع کنند هم کتاب خوانی را رواج دهیم هم مباحثه را.
من بنا بر حرف مقام معظم رهبری برای خواندن کتابهای شهید مطهری توصیه می کنم این کار را با کتابهای شهید مطهری شروع کنیم.
لطفا دوستانی که حاضر هستن در این کار من را یاری کنند اعلام آمادگی کنند.
سلام علیکم به نظرم اگه در این کار جدی هستین بهتره بجای کارهای پراکنده نظام مند تر کار کنین و این وقت محدود رو به مهمترین اولویت ها اختصاص بدین، یعنی یه دوره منسجم مباحث اعتقادی رو کار کنین:
به نظرم اگه در این کار جدی هستین بهتره بجای کارهای پراکنده نظام مند تر کار کنین و این وقت محدود رو به مهمترین اولویت ها اختصاص بدین، یعنی یه دوره منسجم مباحث اعتقادی رو کار کنین:
سلام به همه دوستان :Gol:، من هم با جناب سیدضیاء موافقم ، من در حین قرار دادن درسنامه ی خداشناسی در سایت متوجه شدم که منشا خیلی سوالاتم ناشی از عدم آگاهی به اصول عقاید هست و با آشنایی به این اصول خیلی از سوالات برطرف می شه. شما هم امتحان کنید مطمئنا با آشنایی به این اصول به جواب سوالاتتون خواهید رسید.
آزادی یکی از لوازم حیات و تکال است و یکی از نیاز مندی های موجوده زنده.
آزادی هر موجود مناسب خودش است .
موجودات زنده برای رشد و تکامل به 3 چیز احتیاج دارند.
1- تربیت : سلسله مطالبی که موجودات زنده برای رشد اهتیاج دارند. (گیاه)
2- امنیت : آنچه دارد از او سلب نشود . ( از جاندار جانش را نگیرند )
3- آزادی : موانعی جلوی رشدش را نگیرد .
آزادی بر چند قسم است ؟
اقسام آزادی : 1- آزادی اجتماعی
بشر در اجتماع آزادی داشته باشد و دیگران مانع رشد و تکاملش نشوند و اور ا استثمار و استخدام و استعباد نکنند.
و تمام قوای خود را در جهت منافع خودش بکار گیرد .
کلمه استثمار : چیدن میوه ی دیگری .
اسارت و بردگی : دیگران را در خدمت خود گرفتن . آزادی اجتماعی در قرآن :
1- هدف انبیا الهی این بود که بشر را از اسارت و بندگی نجات دهند .
2- هیچ کس خودش را بنده ی دیگری و دیگری بنده خودش نداند.
3- آزادی اجتماعی مقدس است . 2- آزادی معنوی
آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر نیست زیرا بشر چون آزادی معنوی ندارد آزادی اجتماعی را سلب می کند . اما علی (ع) می فرماید : انسان بدون تقوا آزادی ندارد. بشر باید در وجود خودش و روحش آزاد شود تا به دیگران آزادی دهد.
توجه: (این نیم نگاه فقط برای یاد آوری مطالب برای کسانی که مطالعه کردن است .کل مطلب را بیان نمی کند و کامل نیست )
دوستان گرامی که می خواهند در مباحثه شرکت کنند اول اینکه امید وار هستم با مطالعه ی قبلی وارد شوند و دوم می توانند برای شروع کار شبهات و سوالهای خود را در اینجا قرار داده و همه بنا بر منبع مطالعه شده سعی به پاسخگویی سوال کنیم و از انحراف رفتن در بحث بپر هیزید .
من اول یک سوال داشتم ! وابستگى آزادى اجتماعى به آزادى معنوى این یکی از مباحث اجتماعی هست !
اگر یه کم فکر کنیم می بینیم که مثلاً شخصی مثل امام حسین آزاده بودند ! اول از اسارت خودشون خارج شدن و بعد هم حاضر به بردگی یزید نشدن ! اما یه سوال دارم مثلاً شخصی مثل خسرو گلسرخی (این رو 100% فقط یه مثال بدونید) مسلمان نبوده (کاری به دفاعیاتش نداریم که از امام علی تعریف می کنه) ولی حاضر نبود برده ی شاه باشه و میشه به نوعی گفت ایشون یه آزاده بودن اما آیا حتماً آزاده ی معنوی هم بودن ؟؟
اصلاً آزاده ی معنوی به چه کسی می گن ؟؟ مثلاً یک مسلمان به صرف انجام چه کارهایی آزاده ی معنوی میشه و یک مسیحی یا زرتشتی چی ؟؟
نه علم توانسته است جلوى آز را بگيرد نه تغيير قوانين
مشابه جمله ی یکی از فیلسوفان که اسمش رو یادم نمیاد، ولی اون هم همین حرف رو میزنه و بسیار هم درست میگه که علم نه تنها جلوی آز و حرص و طمع رو نمی گیره که انسان رو بیشتر به اون سمت جذب می کنه !! اگر فلسفه ، اگر اخلاق و احیاناً اگر دین علم رو در دست خودش نگیره انسان به وسیله ی علم خودش به فنا میره !
در مورد این علم هم باید عرض کنم که امام محمد غزالی هم فرمودند که علم همان رسیدن به خداست ، یعنی علم همان است که انسان از طریقش به خدا برسه ... مولانا و سعدی هم این رو تأیید می کنند و حتی سعدی اصلاً شعر بسیار زیبایی در زمینه ی عالم بی عمل داره !
من هم دیدگاه شهید مطهری رو درباره ی اینکه آزادی معنوی پیش نیاز آزادی اجتماعی و سیاسی هست رو کاملاً قبول دارم. منتها من از یک جنبه ی سیاسی امروزی تر بهش نگاه می کنم:
به نظر من هر انسانی باید در این دنیا آزادی داشته باشه که بتونه هر کاری بکنه، یک مثال میزنم. الان تو آمریکا قرآن سوزی کردن. قطعاً این یک امر تأسفباری هست ولی با خودم فکر کردم که اگه واقعاً دولتمردان آمریکا با این امر مخالف بوده باشن ولی به خاطر حفظ آزادی جلوی این امر رو نگرفتند، چی ؟؟
خوب این یک حد بسیار اعلا از آزادی هست که البته شاید شما فکر کنید که این یک نوع آزادی حیوانی باشه، ولی به نظر من ما در اجتماع باید این آزادی رو داشته باشیم اما مطابق اون یک نوع آزادی معنوی رو از هر نسل به نسل بعدی منتقل بکنیم. این بخش دوم حرفم که آموزش آزادی معنوی هست خیلی مهمه. یعنی ما اگر بتونیم به انسان نشون بدیم که قتل کار بدی هست و همه رو از قتل بازداریم آیا میشه قتل رو مجاز کرد ؟
نظر شما چیه ؟ آیا اساساً در دنیای امروز چنین چیزی امکان داره ؟
يعني از رذايل اخلاقي كه خود انسان باعث شده تا ان رذايل در انسان ملكه شود بايد رهايي يابد و ان رذايل را ترك كند و اثرات ان را از بين ببرد تا بتواند در معنويت پيشرفت كند؟؟
يا اين كه نه
اصلا انسان بايد از اين تن خود رهايي يابد و خود انسان يعني جسمي كه با ان است مانع از پيشرفت هاي معنوي انسان است؟؟
يعني از رذايل اخلاقي كه خود انسان باعث شده تا ان رذايل در انسان ملكه شود بايد رهايي يابد و ان رذايل را ترك كند و اثرات ان را از بين ببرد تا بتواند در معنويت پيشرفت كند؟؟
يا اين كه نه
اصلا انسان بايد از اين تن خود رهايي يابد و خود انسان يعني جسمي كه با ان است مانع از پيشرفت هاي معنوي انسان است؟؟
منظور من ازادی خود از خود همان آزادی از خود دانی برای رسیدن به خود دانی است
يعني از رذايل اخلاقي كه خود انسان باعث شده تا ان رذايل در انسان ملكه شود بايد رهايي يابد و ان رذايل را ترك كند و اثرات ان را از بين ببرد تا بتواند در معنويت پيشرفت كند؟؟
يا اين كه نه
اصلا انسان بايد از اين تن خود رهايي يابد و خود انسان يعني جسمي كه با ان است مانع از پيشرفت هاي معنوي انسان است؟؟
درسته سوال رو از دوستمون Asrar پرسیدی ولی من جواب میدم:
ببینید قطعاً تن آدمی نمیتونه مانع پیشرفت های معنوی باشه که اساساً من فکر می کنم که انسان به این تن هم حتی نیاز داره.
پس ما باید از رذائل اخلاقی تو وجودمون آزاد بشیم، که البته این خودش یه کار واقعاً دشواره !!!
من هم دیدگاه شهید مطهری رو درباره ی اینکه آزادی معنوی پیش نیاز آزادی اجتماعی و سیاسی هست رو کاملاً قبول دارم. منتها من از یک جنبه ی سیاسی امروزی تر بهش نگاه می کنم:
به نظر من هر انسانی باید در این دنیا آزادی داشته باشه که بتونه هر کاری بکنه، یک مثال میزنم. الان تو آمریکا قرآن سوزی کردن. قطعاً این یک امر تأسفباری هست ولی با خودم فکر کردم که اگه واقعاً دولتمردان آمریکا با این امر مخالف بوده باشن ولی به خاطر حفظ آزادی جلوی این امر رو نگرفتند، چی ؟؟
خوب این یک حد بسیار اعلا از آزادی هست که البته شاید شما فکر کنید که این یک نوع آزادی حیوانی باشه، ولی به نظر من ما در اجتماع باید این آزادی رو داشته باشیم اما مطابق اون یک نوع آزادی معنوی رو از هر نسل به نسل بعدی منتقل بکنیم. این بخش دوم حرفم که آموزش آزادی معنوی هست خیلی مهمه. یعنی ما اگر بتونیم به انسان نشون بدیم که قتل کار بدی هست و همه رو از قتل بازداریم آیا میشه قتل رو مجاز کرد ؟
نظر شما چیه ؟ آیا اساساً در دنیای امروز چنین چیزی امکان داره ؟
آزادی فقط به معنی آزاد بودن در هر کاری نیست آزادی هم محدوده دارد.
استاد مطهری در کتابش استخدام را جزو مانعی در سلب ازادی بیان کرده آیا استخدامهای که در ادارات می شود جزو اینها است؟
ببینید شما هنگامی که در اداره یا سازمانی استخدام میشید در حقیقت دارید توی یه چرخه ی اقتصادی کار می کنید !!
در اقتصاد امروز خودکفایی شخصی یا کشوری امری محال هست !!!
اون بندگی که استاد بهش اشاره می کنه یعنی اینکه اول شما به قصد طمع کسب مال بیشتر بری سراغ کاری و دوم اینکه کاملاً تابع دستورات اون شخص یا گروه یا سازمان باشید !
شما وقتی در سازمانی کار می کنی در ازای کاری که می کنی (کار حلال) یه درآمدی کسب می کنی، اما یک بار هست که طرف به شما میگه شما برو مثلاً این مقدار مواد مخدر رو جا به جا کن من فلان مبلغ رو بهت میدم این یعنی شما بنده ی طرف شدید ! آخرت خود را از بین برده اید به خاطر مال و دستور شخص دیگری !
ببینید در کاری مثل بنای یک فرد سلامت خود را می گزارد و کار می کند بعد ساختمانی را می سازد که مال خود نیست و برای او فایده ای ندارد آنگاه چی ؟
این همون خودکفایی هست که عرض کردم در دنیای امروز محاله !!
آیا شما میتونی برای خودت خونه بسازی ؟ به بچه ات آموزش بدی؟ بیماریت رو درمان کنی ! مسائل شرعی ات رو حل کنی و ... !
قطعاً نه .... !!
پس شما برای تداوم زندگیت این کار رو انجام میدی ... دقت کن کاری که انجام میدی کار حرامی نیست و شما داری به اعتلای اجتماعت کمک می کنی!
اگر جلد اول کتاب آشنایی با علوم اسلامی بخش همون علوم اسلامی شهید مطهری رو مطالعه کنی می بینی که شهید مطهری علوم رو به 4 دسته تقسیم بندی می کنه که البته میگه در دنیای امروز علوم همه جز دسته 3 هستند:
دسته 3 چیه ؟
دسته ی 3 میگه هر علم و کاری که در کل به نفع انسان های یک جامعه و جامعه ی اسلامی باشه، انجامش واجبه ... یعنی پزشکی واجبه، بنایی واجبه،معماری و ... واجبه تا جامعه سیر طبیعی خودشو طی کنه. به مثال جا به جایی مواد دوباره دقت کنید لطفاً
ببینید این که شما می گویید قرآن سوزاندن را آزاد کردن برای این که نشان دهند مردم ازاد هستن باز به آزادی دیگران لطمه زدند آزادی خود موانعی برای آزادی دیگران نباید ایجاد کند آنها با سوزاندن قرآن تو هین به آزادی عقیده ی ما کردن .
ببینید این که شما می گویید قرآن سوزاندن را آزاد کردن برای این که نشان دهند مردم ازاد هستن باز به آزادی دیگران لطمه زدند آزادی خود موانعی برای آزادی دیگران نباید ایجاد کند آنها با سوزاندن قرآن تو هین به آزادی عقیده ی ما کردن .
فکر می کنم دقیقاً حرف همدیگه رو فهمیدیم !
من هم همین رو میگم .. میگم قبل از اینکه این آزادی ها رو بدیم آموزش تحمل عقیده ی مخالف و توهین نکردن به عقیده ی دیگران و عدم انجام کارهای غیراخلاقی و .. رو آموزش بدیم !
البته به نظرم این کار تقریباً به طور کامل در دنیای امروز عملی نیست !
مشکلتون درباره ی کار کردن برای یک شرکت یا خانه ساختن برای دیگران و ... حل شد ؟
خیر من هنوز استخدامی که شرکت ها می کنند را جزو موانع سلب آزادی می دانم.
می دانید شرکتها تمام نیرو و جوانی یک انسان را می گیرد و بعد که انسان نابود شد آن را باز نشسته می کند . کار باید به گونه ای باشد که فقط نابودی برای انسان به جای نگزارد .
من هنوز استخدامی که شرکت ها می کنند را جزو موانع سلب آزادی می دانم. می دانید شرکتها تمام نیرو و جوانی یک انسان را می گیرد و بعد که انسان نابود شد آن را باز نشسته می کند . کار باید به گونه ای باشد که فقط نابودی برای انسان به جای نگزارد .
با سلام
بزرگوار چرا ان عمل مانع ازادي انسان است ؟؟
فقط به اين دليل كه جواني و نيروي كار او را از او مي گيرد؟؟
خب در عوض مزد مي گيرد
از طرفي اگر اين كار را نكند قطعا جاي ديگري كار خواهد كرد
اسلام كه به كار كردن اين همه ارزش و بها داده است چرا شما اين برداشت را مي كنيد؟؟
از طرفي استخدام زماني مي تواند ازادي انسان را سلب كند كه اين فرد را مجبور به ان كار كنند و برخلاف خواست فرد ، او را مجبور به چنين عملي كنند
وقتي كه فرد به خواست خود اين شغل را انتخاب مي كند چرا بايد استخدام ازادي فرد را سلب كند؟؟
البته شايد نظرتان اين باشد كه:
انسان نمي تواند هنگام كار كردن به كارديگري مشغول باشد
يا مثلا مجبور است كه از ساعت 8 صبح تا 2 بعد از ظهر بايد سركار برود
و..........
بزرگوار
اگر منظورتان اين سلب ازادي ها باشد
اينها مشروع و معقول است و اشكالي ندارد زيرا اين قوانين اگر نباشد هرج و مرج جامعه را فرا مي گيرد
انسان در مراكر استخدامي در انجام افعال مخصوص در زمان مخصوص مجبور است ان هم اجباري كه خود انسان ان را انتخاب كرده است و غير ازان انسان ازاد است
بنده برداشتم از مطالبتان اين بود اگر مطلبي است بفرماييد
salam kare mofidi hast man ba in ke vaqt nadaram va fekr nemikonam dar bahs ha betavanam shekat konam amma say mikonam ketab hay shahid motahhari ra az internet peyda mikonam va say mikonam motaleatam ra bishtar konam amma to bahs ha shekat nemikonam akhe man ye kam mitarsam az karshenas ha manam mesle shoma avval vaqti ba sait ashna shodam kheli khoshhal shodam amma ta hala natonestam ye soal ham matrah konam shoma shoro konid faza sazi ke shod man ham ye kam jorat peyda kardam man ham bahs mikonam :Gol::Kaf:
1- میدانیم که خطاب دین به همه انسانها در همه عصرها و دورانها و همه مکانها در طول تاریخ است. یعنی دین جاودانه است.در واقع سؤال این است که این دین جاودانه، چگونه تضمین کرده است که مشعل آزادی در همهجا روشن بماند و خاموش نشود؟
2- ما که دم از آزادی می زنیم در جامعه ی اسلام حکم ارتداد که در اسلام تشریع شده مخالف آزادی عقیده و تفکر نیست؟
3-آیا این درست است که بگوییم آزادی در زمره کلماتی است که به انواع مختلف تعبیر شده و گاه حتی حقیقت آن تحریف میشود. آزادی هیچگاه در چارچوب اندیشه یا مکتبی، امری مطلق و نامحدود فرض نمیشود.
دین ابداً در صدد سلب آزادی و ارادهانسان نیست، بلکه در راه تقویت اراده و سوق دادن آن بسوی خوبیها و سعادت ابدی میباشد و لذا انسان را با تذکر، پند، استدلال، آگاه ساختن، بیدار کردن و زدودن غفلت به سعادت جاودانه هدایت میکند. از دیدگاه دین کاری پسندیده است که انسان از سر شوق و رغبت به آن روی آورد و در انجام عمل هر چه جنبه ترس و فشار کمتر باشد درجه عمل عالیتر خواهد بود و نقش عمدهقرآن کریم توجه و تذکر است به آینده و تأثیر رفتار و گفتار در سرنوشت دایمی او و اینکه خوبی و بدی وضعیت فردای او، در گرو اعمال امروز اوست و این انسان است که با میل و اختیار خود در این راه و مسیر میتواند حرکت کند. بنابراین تنها، دینِ انسانِ آزادمرد ارزش دارد.
پاسخ سوال دوم : ارتداد در لغت ، به معناى بازگشتن است و در اصطلاح ، به معناى خروج فرد مسلمان از دین اسلام و برگشتن از ایمان به کفر است . این اصطلاح ، در آیاتى از قرآن به کار رفته است ; از جمله ، آیه 54 سوره مائده که مى فرماید : «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَنْ یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِى اللَّهُ بِقَوْم یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ... ; اى کسانى که ایمان آورده اید ، هر کس از شما از آیین خود باز گردد (به خدا زیانى نمى رساند) خداوند جمعیتى را مى آورد که آن ها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند.. .» . و نیز در آیه 217 سوره بقره مى فرماید : «وَمَن یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَـئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَـلُهُمْ فِى الدُّنْیَا وَالاَْخِرَةِ وَأُولَـئِکَ أَصْحَـبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَـلِدُونَ ; یعنى کسى که از آیینش برگردد و در حال کفر بمیرد ، تمام اعمال نیک (گذشته ) او در دنیا و آخرت ، بر باد مى رود ، و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود» . اسلام در مورد کسانى که ایمان آوردند و سپس عدول مى کنند و به سوى کفر روى مى آورند ، بسیار سختگیر است ; چرا که این عمل ، موجب تزلزل جامعه اسلامى مى گردد و نوعى قیام بر ضدّ حکومت اسلامى محسوب مى شود و غالباً دلیل بر سوء نیّت است . حکم سیاسى مرتد براى آن ها که از محتواى آن آگاه نیستند ، ممکن است یک نوع خشونت و تحمیل عقیده و سلب آزادى اندیشه تلقى گردد ; ولى اگر به این واقعیت توجه کنیم که این احکام مربوط به کسى نیست که اعتقادى در درون دارد و در تمام اظهار آن بر نیامده ، بلکه تنها کسى را شامل مى شود که به اظهار یا تبلیغ بپردازد و ارتداد او ناشى از شبهات نباشد ، روشن مى شود که این خشونت بى دلیل نیست و با مسئله آزادى اندیشه نیز منافات ندارد البته ناگفته نماند که هر فرد ، قبل از پذیرفتن دین اسلام آزاد است ، فکر کند و بر اساس آن اقدام نماید و اگر کسى نخواهد به دین اسلام بگراید ، به هیچ وجه مورد ستم و جبر قرار نمى گیرد ; ولى اگر به آیین اسلام گروید ، آن گاه حکم مذکور گریبان گیر او خواهد بود . این شیوه برخورد در جامعه نیز ملموس است ; مثلاً تا شخصى عضو سازمانى نشده ، کسى متعرض او نیست ، ولى وقتى در سازمانى عضویت پیدا کرد ، در برابر قوانین آن مقید شده است و همان طور که از امکانات آن استفاده مى کند ، باید تاوان اعراض را نیز بپردازد ; بنابراین قانون اسلام درباره مرتد ، کاملاً عقلایى و متین است و بشر نیز در امور اجتماعى خود به گونه هاى مختلف از این نوع برخوردها دارد .
جایگاه آزادی در ایران با اعتقادی مبتنی بر آزادی با چارچوب اسلامی است و به گفته شهید مطهری بروز و ظهور استعدادهای آدمی نیازمند فضای آزادی است. در فضای بسته و محیط خفقانآمیز و استبدادی و به عبارتی در فقدان آزادیهای اجتماعی و سیاسی زمینهای برای بروز خلاقیتها و استعدادها به وجود نمیآید، از این رو با توجه به اعتقاد اسلامی ایرانیان، ادیان رسمی و قانونی مختلف از جمله مسیحیان، یهودیان و... در ایران دارای جایگاه و منزلت والایی هستند و هیچیک از ادیان قانونی رایج در کشور و حکومت هیچگاه به ادیان دیگر توهینی نکرده و وحدت و احترام به عقاید دیگر ادیان را مدنظر داشتهاند و نظام با کسانی که به ادیان دیگر هتک حرمت کنند، برخورد میکند. آزادی بینظیر ادیان در ایران در حدی است که رهبر مسیحیان جریان ملی آزاد لبنان، آزادی ادیان در ایران را خصیصه بارز نظام جمهوری اسلامی ایران در دنیا میداند و به این نکته اذعان دارد که پیروان ادیان دیگر، در ایران آزادانه مراسم مذهبی خود را انجام میدهند. مردم مسلمان ایران با توجه به اینکه از لحاظ آماری نسبت به دیگر ادیان در کشور بسیارند اما نسبت به پیامبران الهی ادیان دیگر جایگاهی ارزشمند و بسیار والا قائل هستند و همواره به پیامبران بزرگ الهی همچون حضرت موسی(ع)و حضرت عیسی (ع) با دید تکریم و تعظیم مینگرند و تمام ادیان الهی را برای تربیت روح انسان میدانند و همانطور که حضرت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب فرمودهاند، ادیانی که در قرآن کریم از آنها نام رفته است ادیان الهی محسوب میشوند. آزادی در ایران که برگرفته از مکتب الهی است با دیگر مکتبهای ساختگی ذهن و افکار آمریکا و غرب که گاهی با استفاده ابزاری از دین به آزادی تعبیر میکنند، متفاوت است. آزادیای که آنان دم میزنند ساخته قدرتطلبی و تسط بر جهان است که نفسانیت آنها در مغزشان نقش بسته است. یکی از مصادیق بارز نبود آزادی واقعی در آمریکا با توجه به اینکه داعیهدار آزادی بویژه آزادی ادیان هستند، اذیت و آزار مسلمانان است. هرچند دولتمردان آمریکا خود را جدا از این توهینها و هتکحرمتها میدانند اما با کمی تامل و با مشاهده مصادیقی همچون اهدای جایزه به توهینکنندگان دین اسلام (کاریکاتوریستهایی که به پیامبر اکرم(ص) اهانت کرده بودند)، سکوت در برابر رفتار نژادپرستانه برخی افراد در سوزندان قرآن کریم، توهین به محجبهها و مساجد این کشور، جلوگیری از آزادی بیان با پاسخ به شبهات هولوکاست به عنوان یک موضوع اعتقادی، شیطانی و تروریست خطاب کردن اسلام و... میتوان به نبود آزادی واقعی و استفاده شعاری و ابزاری از این کلمه پی برد. آمریکا و غرب آزادی را در بیبند و باری، شهوترانی، قدرتطلبی به هر وسیلهای برای رسیدن به امیال خود در برابر دیگر کشورها معنی میکنند که این شیوه نوعی تبعیض نژادی و توهین به جایگاه دیگر کشورها و انسانهای جهان است. قانون اساسی آمریکا به عنوان مطمئنترین قوانین موجود جهان نام برده میشود که البته نگاهی گذرا به آن واقعیتهای تلخی را روشن میکند. یکی از اصلاحیههایی که به این قانون اضافه شده، سند حقوق ایالات متحده با 10 متمم است که آزادی در حد وحشیگری به آمریکاییها اعطا کرده و در آن توهین به ادیان دیگر جرم محسوب نمیشود که جای بسی تعجب دارد! البته یکی از معدود محدودیتهای آزادی بیان در آمریکا انتشار ابتذال است که آنهم با توجه به شرایط اجتماعی آمریکا خود گویای واقعیت دیگری است. ولی جالب توجه اینجاست که نشر اکاذیب و سخنان کفرآمیز و اقدامهای ضددینی به عنوان ابتذال شناخته نشدهاند! و این نوعی تناقض محتوایی در منشور حقوق قانون اساسی آمریکاست که هر شهروندی آزادی توهین به ادیان دیگر را طبق قانون دارد. حال آنکه این عمل، محدود شدن آزادی طرفداران دین توهین شده را در پی خواهد داشت. اکنون پاسخ به این سوال آسان است .
براستی آزادی واقعی کجاست؛ در ایران یا آمریکا؟