تجلی بانوی عالمین ، ویژه نامه ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و روز دختر
تبهای اولیه
تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود در میان شوره زار قم بهشتی ساختی جانماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی ناز چشمان تو و ذکر فداهای پدر خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند
مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی
مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی
در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی
مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی
با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی
کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی
بر حسین خانواده زینب کبری شدی
خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا
بهترین تسکین قلبت صوت قرآن رضا
شادند از حضور تو اهل جهان ولی امشب به اعتبار روایات مانده ام وقتی پس از کریم تو تنها کریمه ای ز هر چه بگذریم نشد بگذریم از این دریاچه نمک سندش؛ بین اهل بیت پس قلب این کویر به شوق تو می تپد امشب حساب کرده ام از خانه تا ضریح با این حساب باز دل بیقرار من جمع دل من و دل هر کس به غیر تو ما را سری است با تو که گر خلق روزگار جای بقیع و آن همه قبری که خاکی است او هم شبی درست پدر را ندیده است :Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[FONT=arial]
روز تولدت به غلط روز دختر است
در اصل روز آمدنت روز خواهر است
خوشحالی امام رضا جور دیگر است
میلاد توست یا شب میلاد کوثر است
اسم تو با امام حسن حاصلش زر است
از خواهری که این همه عشق برادر است
آری طعام سفره ی تو با نمک تر است
وقتی که کوه خضر برای تو منبر است
به نیت امام رضا هشت تا در است
آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است
در بین صحن آینه جمع مکسر است
دشمن شوند هدیه ی ما باز هم سر است
دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است
معصومه هم رقیه ی موسی بن جعفر است
:fireworks:میلاد نور دیده امام رضا علیه السلام مبارک :fireworks:
مرغ دلم راهی قم می شود در حرم امن تو گم می شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک كوثر نوری به كویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه سادات بگو كیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر كرب و بلا آمدی؟ یا كه به دنبال رضا آمدی؟ من چه كنم شعله داغ تو را درد و غم شاهچراغ تو را کاش شبی مست حضورم كنی با خبر از وقت ظهورم كنی مرحوم محمد رضا آقاسی
ای کــه از نســــل اهل بـالایی ای کــه در اوج حجب پیـدایی زینـــب حــضـرت رضایی تو هــمـــهٔ افــتــــخـار بــابــایـــی دخت مـــوسایی و ولی مــریم چون رقــیه شــبــیه زهـرایـی باب مشــکل گشــای امروزی شــافــــع مهــربان فــردایــــی مثل اجــداد و نـسـلــتان بـانـــو آبـــــرویـی بــرای دنـــیــایـــی سر شــکسته به محـضــرت آید هــر کـــه دارد مـــدال آقــایـــی بـــی نگـاهـــت نمـی شــوم آدم بار کــج کــی رسـیده بر جایی کاسه ام را همــیشــه پـرکردی قــبــل آن کـــه کنــم تمـــنایــــی مــــن بـــدون قـم و خـراسـانت می رسیـــدم بــه مرز رسوایی گـــلــه از هـجــر کربــلا دارم بـا دل مــن تــو راه مــی آیـی؟
آرام، آرام بر پهنه گیتی حضور پر ولایتت، شکوفه به بار میآورد و نغمه دل نواز بلبلان را به گوش میرساند. آری! از فاطمه سخن میگویم؛ فاطمهای که برادرش رضا علیهالسلام او را معصومه نامید.
آری! سخن از ولادت بانویی است که همچون زینب علیهاالسلام ، که برای قیام، قربانی دارد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد، او نیز با قدمهای پر حیاتش، به سرزمین کویری قم، حیات بخشید و در رگ ایرانیان، خون حمایت از ولایت را جاری ساخت. وقتی خدا به فکر وجود تو اوفتاد آینه ای مقابل زینب قرار داد
مدینه، به یمن حضورش نورانی میشود و پنجرهها به شوق رویش، بازند. کوچه پس کوچههای مدینه، به عطر دل انگیزش معطّر میگردند و سروهای آزاد، به احترامش قیام میکنند. به دل حک شد به خط آشنایی شب میلاد و آغازِ گدایی کریمه کاسهام بنگر که بالاست کرم بنما تو هر چه میتوانی
حضرت معصومه پرده کناری زد و چو ماه درآمد فاطمه با چادری سیاه درآمد ماه که عمری اسیر حسن خودش بود تا که تو را دید از اشتباه درآمد *** باز زمان نماز شد که بیایی موقع نذر و نیاز شد که بیایی دور و برت را برادران که گرفتند کوچه برای تو باز شد که بیایی *** حال و هوایی گرفته خانهی «موسی» تا که برای پدر شدی «ید بیضا» مرهم او - تا که میرسید به خانه- گرمی دست تو بود، «اُمّ اَبیها» ! *** تا سحر اینجا لب تو زمزمه دارد باز ز اسمت خلیفه واهمه دارد بَه! که چه مَستند کوچههای مدینه مست ردایی که عطر فاطمه دارد *** یوسفِ تو رفت و رفتهای به هوایش رشتهی دل را سپردهای به خدایش هیچ نمیخواهی از خدای «رضا» یت قلب تو راضی شده فقط به «رضا»یش *** گوشهی صحن تو غصه راه ندارد «خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد» این دل آلوده عاشقت شده اما غیر همین اشکها گواه ندارد *** راه حرم دور و آستان تو نزدیک قافله ها خسته، سایه بان تو نزدیک سفره ات آنقدر بی ریا و صمیمی است تا که نشسته ست میهمان تو نزدیک *** خواندن «والشمس» در جوار تو خوب است صحبت مشهد فقط کنار تو خوب است باز هم از جمکران و ساقی سبزش باده گرفتن به اعتبار تو خوب است *** خواهر خورشید! دل به نور تو بستیم زائر شهر توایم هر چه که هستیم نان و نمک میرسد باز هم از قم گر چه نمکدان هزار بار شکستیم *** تا که شفاعت خدا به دست تو بخشید در ته چشمانمان امید درخشید حضرت معصومه تو... تو... چه بگویم!؟ واژه کم آوردهام دوباره، ... ببخشید!
[FONT=arial]بانو همیشه خیر شما میرسد به ما از تو چقدر بوى رضا میرسد به ما بانو جواب پرسش من را خودت بده آیا برات کرب و بلا میرسد به ما؟