با توجه ب اینکه خودم بصورت نزدیک شاهد مرگ بودم
و هیچ وقت فراموش نمی کنم
آن زمان دانش آموز دبیرستانی بودم
و دست
اون در دست من بود
زبانش سنگین شده بود
خیلی سعی می کرد
ب من
مطالبی
را بفهماند
ولی من متوجه نمی شدم
و اون شخص با نگاههای همراه اشک ریختن
فقط می خواست
من متوجه بشم
من هم هر چیزی که درذهنم
بود می گفتم
مثلا نام تک تک خانواده ش
و او
با چشم و سر ب من می فهماند
که منظورشان اینان نیست
این یک تجربه
نزدیک از مرگ بود
یعنی تمامی مراحل جان دادن یک انسان را دیدم
و تجربه
دیگه هم
حادثه ای در دوران دانش آموزی برای من روی داد
و تا حدودی شاید مرگ را تجربه کردم
رفتم
و
بر گشتم
آن شا الله تا باشد
از این
رفتن ها
و برگشتن ها
اگر ذائقه کسی سالم باشد و خللی در قوه چشایی او ایجاد نشده باشد وقتی به او عسل داده شود طعم شیرین و گوارای عسل را می فهمد
اما اگر همین شخص دچار عارضه چشایی شده و مثلا سرما خوردگی شدید کام او را تلخ کرده باشد. عسل
هم به او بدهند نه تنها طعم مطلوب ان را نمی فهمد احساس نامطلوبی هم نسبت به ان پیدا می کند.
طبق ایات قران هر کسی طعم مرگ را خواهد چشید اگر ذائقه اش سالم باشد و بر اثر گناه و عصیان بیمار نشده باشد.وقتی
نظر او را نسبت به مرگ جویا شوند . می گوید :"احلی من العسل " یعنی از عسل شیرین تراست . اما اگر ذائقه اش بر اثر
مرض های روحی و معنوی بیمار شده باشد مرگ در نظرش بسیار تلخ و سخت خواهد بود.لذا طعم مرگ که به ناچار هر کسی
باید بچشد بسته به سلامت یا بیماری اشخاص متفاوت است برای یکی شیرین و برای دیگری تلخ .
قران کریم مرگ را یک قانون الهی میداند و می فرماید :"کل نفس ذائقه الموت ." همه کس طعم مرگ را می چشند...
اری . زندگی جاوید و حیات بدون مرگ در دنیا ممکن نیست . و مرگ سرنوشت حتمی همه انسانها است. غنی و فقیر.
پیر و جوان . سالم و مریض خواهند مرد. با ان که مرگ در قضای خداوند یک سرنوشت حتمی و یک مقدر اجتناب ناپذیر است.
با این وجود بیشتر مردم بر اثر عشق ورزیدن به زندگی و ارزوهای دراز که در سر می پرورانند از ان غافلند و انچنان سرگرم دنیای
خود هستند که گویی باور ندارند روزی مرگ سر وقت انان می اید و به زندگی شان خاتمه میدهد.
از کسی که مصیبت دیده. و خانواده یا نزدیکان خود را از دست داده و ناله می زند و گریه می کند تعجب می کنم.
گریبان را چاک می زند و از روی نادانی اظهار ناراحتی می کند. گویا مرگ در نظرش چیز عجیبی است.
تمام مخلوقات خدا تا انجا در مرگ مساوی هستند که پیامبر خدا (ص)هم در برابر مرگ بیمه نیست.
هر مخلوقی یک فرشته دارد که همه روزه فریاد میزند . برای مردن بزایید . و برای خراب شدن بسازید. "
یا حق.
در تکمیل فرمایشات شما این شعر
به گورستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم حال دولتمند و درویش
نه درویشی به خاکی بی کفن ماند
نه دولتمند برد از یک کفن بیش
****
نکن کاری که بر پا سنگت آید
جهان با این فراخی ننگت آید
چو فردا نومه خوانان نومه خوانند
تو را از نومه خواندن ننگت آید
یاد مرگ واجبه اما نه ترس و نگرانی باید زندگی کنیم که خودش سخت تره laughing
چرا این جمله رو گفتین!![/quote] این همه ماجرا نیست
حتی
داخل غسالخانه ب اصرار خودم با توجه ب سن کم رفتم
برای شستن
متوفی
ولی از بوی مشمئزکننده
حالم خیلی بد شد خیلی
و خودمم
محترمانه
بنحوی
بیرون آمدم . واقعا حالم دگرگون شد
اون جمله را عرض کردم
بخاطر این بود
در دوران دبیرستان
حادثه ای برای من روی داد
که
مرگ را تجربه کردم
فک کنم
تا ی مسیری رو رفتم
بعدش
........
بماند
ب همبن خاطر هم گفتم
آن شا الله
تا
باشد
از
این رفتن ها
و بر گشتن ها
نکته
آن عزیز را خودم و دو نفر دیگر در قبر گذاشتیم
در حین خواندن تلقین
یک مرتبه دیدم
چشمانش تکان خورد
هر چه گفتم
بخدا قسم چشمانش تکان خورد
کسی حرف مرا باور نکرد
ولی دیدم
تجربه مرگ و بازگشت به دنیابرای خیلیا روی داده واکثرا تجربیات تقریبا مشابهی داشتن شمارو ارجاع میدم به کتابهایی با موضوع به نام تجربه های نزدیک مرگ(near death exprience
سلام!
انسان کور مادر زاد چیزی را نمی بیند در خواب
کر مادر زاد چیزی را نمیشنود در خواب!
این روح ماورایی کر و کور شده فکر کنم پس! چون ورای جسم مادیه
سلام
شما شنیدید این موضوع رو که دختر بچه ای پایش رو تو تصادف از دست داده بود و به پدرش میگفت زیر پام خارش داره لطفا بخارون ؟
و اینکه وقتی کسی رو تشریح میکنند شما میتونید تفکراتش رو نشون بدید که
دقیقا در کجای بدنش هست یا الان اونچه که در ذهنتون هست رو میتونید بدون صحبت کردن به کسی نشون بدید؟!
سلام
شما شنیدید این موضوع رو که دختر بچه ای پایش رو تو تصادف از دست داده بود و به پدرش میگفت زیر پام خارش داره لطفا بخارون ؟
سلام!
داستانای ماورایی زیاد شنیدم!و به عنوان تفریح زیاد میخوانم!ولی به هیچ وجه اعتمادی ولو یک درصد هم ندارم!به این داستان ها و گفته ها تا زمانی که بقول آن استاد من چیزی را زیر لامل میکروسکوپ نبینم باور نمیکنم(منظور آزمایش و تجربه)
اما نه داستانشو نشنیدم
سلام!
داستانای ماورایی زیاد شنیدم!و به عنوان تفریح زیاد میخوانم!ولی به هیچ وجه اعتمادی ولو یک درصد هم ندارم!به این داستان ها و گفته ها تا زمانی که بقول آن استاد من چیزی را زیر لامل میکروسکوپ نبینم باور نمیکنم(منظور آزمایش و تجربه)
اما نه داستانشو نشنیدم
خب پس اگه اینطوریه ..شما از کجا میدونید که افراد کر و کور خواب نمیبینند ایا شما جای اونها بودید که تجربه کنید؟
اصلا من الان ادعا میکنم که شما هم شبها خواب نمیبینید چطوری میخواهید اثبات کنید که خواب میبینید؟
شما از کجا میدونید که افراد کر و کور خواب نمیبینند ایا شما جای اونها بودید که تجربه کنید؟
یک موضوع ملموس عصب شناسیه!
از هر فردی که در زمینه مغز و اعصاب و نورون و کورتکس و کلا ما یحتوی مغز و چشم تخصص و پی اچ دی داشته باشه بپرسین بهتون میگن!
شما کودک انسانی رو وقتی از نوزادی به مدت چند سال چشمشو بپوشونید اون کودک دیگه توانایی دیدن نداره!حتی اگه چشمش سالم باشه باز شما خودتون از فرد متخصص بپرسید و اعتمادی نکنید به این نوشته ها http://Sleep-journal.com/article/S1389-9457(14)00037-9/pdf
[SPOILER]تحقیقات علمی نشان داده اند، افرادی که مادرزاد نابینا هستند و هرگز بینایی نداشته اند، در هنگام خواب رویاهای تصویری نمیبینند، زیرا مغز این افراد با دیدن آشنا نیست و تجربه آنرا ندارند، این افراد رویا را با سایر حس های بدنشان تجربه میکنند، مثلا آنرا لمس میکنند یا میشنوند یا می بویند.[بخشی از ترجمه][/SPOILER] http://www.afb.org/forum/general-questions-about-blindness/do-blind-people-see-in-their-dreams-do-they-see-in-color/12
اصلا من الان ادعا میکنم که شما هم شبها خواب نمیبینید چطوری میخواهید اثبات کنید که خواب میبینید؟
خب ادعا که همه میتونن کنن خواهر جان!کنتور نداره که مالیات داشته باشه در همین سایت این همه ادعا در مورد اجنه و... میشود قول میدهم 80 درصد آنها چنین چیزی را نه تجربه کرده اند نه دیده اند![آن 20 درصد هم چنین چیزی را تجربه نکرده اند امر بر آنان مشتبه شده]یا شینده اند یا به دلائل دینی و...
شواهد بیارین که من خواب نمیبینم و تعریفتون رو از خواب بگید اگه درست بود من قبول میکنم
[SPOILER]نابینایان مادرزاد درکی از رنگ ندارند و سیستم نورولوژیک مربوط به ادراکات نوری ( و رنگ ) در صورت عدم تحریک چشم و شبکیه تکوین نمیابد .
حتی به فرض محال پیوند چشم و عصب بینایی ، امکان دید وجود نخواهد داشت .
حتی در عیوب دیگر مثل آمبلیوپی زمان اگر از دست رفت دیگر کودک بینایی آن چشم را بدست نمیاورد .
نابینایان رویا میبینند ولی رویاهای آنها ماهیت شنیداری دارد .
درست مثل آنچه در زندگی از جهان درک میکنند .
این هم متنی از یک دکتر عزیزی که به ایشان ارادت دارم![/SPOILER]
همه اینها موید آن است که جز حس و تجربه چیزی وجود ندارد!
یک موضوع ملموس عصب شناسیه!
از هر فردی که در زمینه مغز و اعصاب و نورون و کورتکس و کلا ما یحتوی مغز و چشم تخصص و پی اچ دی داشته باشه بپرسین بهتون میگن!
شما کودک انسانی رو وقتی از نوزادی به مدت چند سال چشمشو بپوشونید اون کودک دیگه توانایی دیدن نداره!حتی اگه چشمش سالم باشه
خب این حقیقت نمیتونه وجود روح رو نقض کنه و یه حقیقتی رو اثبات میکنه که : پس وجود ما وابسته به حس بیناییمون هم نیست
خب ادعا که همه میتونن کنن خواهر جان!
شواهد بیارین که من خواب نمیبینم و تعریفتون رو از خواب بگید اگه درست بود من قبول میکنم
شما شواهد بیارید که خواب میبینید ....!! وقتی شما که خواب میبینید هیچ شواهدی برای اثباتش ندارید من چطوری شواهد بیارم که شما درست میگید!
یا امام هشتم!
این نتیجه چجوری استحصال شد؟
وجود ما وابسته به حس بیناییمون نیست؟مگه کسی گفت فردی چشم نداشته باشه وجود نداره!
خب این حقیقت نمیتونه وجود روح رو نقض کنه
خب منم بر آن نیستم که بخوام برای کسی رد کنم تمایلی هم ندارم!
وقتی موضوعی در مورد روح دوستان میخوان مطرح کنن بکنن!از آیات و روایات هم هر چقدر میخواهند استفاده کنند!
ولی وقتی پای علم تجربی و بدن فیزیکالی رو وسط میکشن دیگه من نمیذارم همینجوری رو زمین بمونه!
وقتی شما که خواب میبینید هیچ شواهدی برای اثباتش ندارید من چطوری شواهد بیارم که شما درست میگید!
بنده مشکلی براینکه خواب نبینم ندارم!
با شما هم نظر هستم کیه که خواب ببینه اصلا؟! در این مورد من اثباتی ندارم و بر آن نیستم تا اثباتی هم کنم یا شواهدی برای تائید بگویم!
بنده مشکلی براینکه خواب نبینم ندارم!
با شما هم نظر هستم کیه که خواب ببینه اصلا؟! در این مورد من اثباتی ندارم و بر آن نیستم تا اثباتی هم کنم یا شواهدی برای تائید بگویم!
خب مشخصه که در این باره اطلاعاتی ندارید چون اثبات میکردید همونطور که بنده برا اثباتش دلیل دارم (از طریق الکترو انسفالوگرافی و امواج و حرکات چشم(rem-non rem))
ولی باز موضوعاتی مثل ادراک زیر استانه ای هستن که ادراکات حسی رو زیر سوال میبرند
ولی با توجه به اینکه اینجا جای مناسبی برای بحث نیست به بحث خاتمه میدم و امیدوارم شما به حقایق راه پیدا کنید ولی
تا اون موقع سعی کنید اشتباهی نکنید که جبرانش هزینه بالایی داشته باشه
این همه ماجرا نیست
حتی
داخل غسالخانه ب اصرار خودم با توجه ب سن کم رفتم
برای شستن
متوفی
ولی از بوی مشمئزکننده
حالم خیلی بد شد خیلی
و خودمم
محترمانه
بنحوی
بیرون آمدم . واقعا حالم دگرگون شد
اون جمله را عرض کردم
بخاطر این بود
در دوران دبیرستان
حادثه ای برای من روی داد
که
مرگ را تجربه کردم
فک کنم
تا ی مسیری رو رفتم
بعدش
........
بماند
ب همبن خاطر هم گفتم
آن شا الله
تا
باشد
از
این رفتن ها
و بر گشتن ها
نکته
آن عزیز را خودم و دو نفر دیگر در قبر گذاشتیم
در حین خواندن تلقین
یک مرتبه دیدم
چشمانش تکان خورد
هر چه گفتم
بخدا قسم چشمانش تکان خورد
کسی حرف مرا باور نکرد
ولی دیدم
چشمانش تکانی خوردن
هر چه هم گفتم
کسی
توجه ای نکرد
[/quote]
یعنی زنده بوده.
اگر بشه در مورد دبیرستان بگین چیزی یادتون میاد؟
به قولی از اون لحظه برامون بگو
تجربه خوبی بود یا بد؟
به نظرم شما راضی ترین ولی ترس هم دارین از کودکی تون
اگر بشه در مورد دبیرستان بگین چیزی یادتون میاد؟
به قولی از اون لحظه برامون بگو
تجربه خوبی بود یا بد؟
به نظرم شما راضی ترین ولی ترس هم دارین از کودکی تون[/quote]
سلام
خوب من شک نداشتم . شاید زنده باشه
چون عجیب چشمش تکان خورد
یک قطره اشک آمدو
ولی
کسی حرف مرا گوش نکرد
سال دوم دبیرستان بودم رشته ریاضی درس می خواندم
اون حادثه مرگبار برای من اتفاق افتاد
یعنی
مراحل مرگ را تجربه کردم و
ولی خیلی سریع
مث یک فیلم
حتما این تجربه را امشب خدمت شما عرض می کنم
سلام برای مومن مانند بوییدن یک سیب بهشتی می دانند و رسیدن به بهشت مانند خواندن یک رکعت نماز ظهر یا عصر
برای کافر چون اهل نماز و یاد خدانیست همان طور که سختی جان کندن مانند فرو بردن شاخه خارداری به بدن و بیرون کشیدن آن می دانند خروج روح مانند آن سخت و جانکاه می دانند که سکرات موت است
مهم اینه: بنده ی خدا باشی راه صاف هست حتی پل صراط برات باز و مستقیم می شه@};-
سلام برای مومن مانند بوییدن یک سیب بهشتی می دانند و رسیدن به بهشت مانند خواندن یک رکعت نماز ظهر یا عصر
برای کافر چون اهل نماز و یاد خدانیست همان طور که سختی جان کندن مانند فرو بردن شاخه خارداری به بدن و بیرون کشیدن آن می دانند خروج روح مانند آن سخت و جانکاه می دانند که سکرات موت است
مهم اینه: بنده ی خدا باشی راه صاف هست حتی پل صراط برات باز و مستقیم می شه@};-
سلام
آن شا الله که عاقبت دنیوی و اخروی همه شیعیان اهل البیت ع ختم بخیر گردد
سلام...اینا که همش قَبرستونه که...از سکنات بعد از مرگ بزراین
اینجا تن چال میشه ،صاحابش که اینجا نیست اون میره توی یک سکنات خیالی و رویایی دیگه
مثلا یه بیابون های بسیار ته نداری داره که!.... معمولا هم مردم عادی که زود می میرن بعد از مرگشون فورا دنده پنج میرن اونجا ، ولی اولش متوجع نمیشن!
اما بعد یه مدت میگن من کی اومدم اینجا یا برای چی اومدم ،توی خوابم شاید،
بعد افتاب داغ مغزش و میسوزونه تازه حالیش میشه خوابش طولانی شده و این غیر عادی هست محله اونا اینطوری نیست که!
بعد تشنه ش میشه گرسنه ش میشه و هر چی چشم کار میکنه بیابون ترک خورده هست فقط ...تازه متوجه میشه احتمالا مرد ولی یادش نمیاد خوب که چطوری مرد !
این بیابون هم همون زمین های خالی هست که باید اب میداد تا درخت و جنگل و باغ میوه رشد میکرد که نکرد
تاره میفهمه که بجای اینکه میرفت ولگردی الافی اگه یکم اهل تفکر و عبادت و اعمال صالح بود الا نحداقل یک استخری چیزی اینجا وجود داشت از گرما بره توش ابتنی کنه لااقل که نکرد!
هر کسی طعم مرگ را خواهد چشید :
اگر ذائقه کسی سالم باشد و خللی در قوه چشایی او ایجاد نشده باشد وقتی به او عسل داده شود طعم شیرین و گوارای عسل را می فهمد
اما اگر همین شخص دچار عارضه چشایی شده و مثلا سرما خوردگی شدید کام او را تلخ کرده باشد. عسل
هم به او بدهند نه تنها طعم مطلوب ان را نمی فهمد احساس نامطلوبی هم نسبت به ان پیدا می کند.
طبق ایات قران هر کسی طعم مرگ را خواهد چشید اگر ذائقه اش سالم باشد و بر اثر گناه و عصیان بیمار نشده باشد.وقتی
نظر او را نسبت به مرگ جویا شوند . می گوید :"احلی من العسل " یعنی از عسل شیرین تراست . اما اگر ذائقه اش بر اثر
مرض های روحی و معنوی بیمار شده باشد مرگ در نظرش بسیار تلخ و سخت خواهد بود.لذا طعم مرگ که به ناچار هر کسی
باید بچشد بسته به سلامت یا بیماری اشخاص متفاوت است برای یکی شیرین و برای دیگری تلخ .
قران کریم مرگ را یک قانون الهی میداند و می فرماید :"کل نفس ذائقه الموت ." همه کس طعم مرگ را می چشند...
اری . زندگی جاوید و حیات بدون مرگ در دنیا ممکن نیست . و مرگ سرنوشت حتمی همه انسانها است. غنی و فقیر.
پیر و جوان . سالم و مریض خواهند مرد. با ان که مرگ در قضای خداوند یک سرنوشت حتمی و یک مقدر اجتناب ناپذیر است.
با این وجود بیشتر مردم بر اثر عشق ورزیدن به زندگی و ارزوهای دراز که در سر می پرورانند از ان غافلند و انچنان سرگرم دنیای
خود هستند که گویی باور ندارند روزی مرگ سر وقت انان می اید و به زندگی شان خاتمه میدهد.
از کسی که مصیبت دیده. و خانواده یا نزدیکان خود را از دست داده و ناله می زند و گریه می کند تعجب می کنم.
گریبان را چاک می زند و از روی نادانی اظهار ناراحتی می کند. گویا مرگ در نظرش چیز عجیبی است.
تمام مخلوقات خدا تا انجا در مرگ مساوی هستند که پیامبر خدا (ص)هم در برابر مرگ بیمه نیست.
هر مخلوقی یک فرشته دارد که همه روزه فریاد میزند . برای مردن بزایید . و برای خراب شدن بسازید. "
یا حق.
سلام
با توجه ب اینکه خودم بصورت نزدیک شاهد مرگ بودم
و هیچ وقت فراموش نمی کنم
آن زمان دانش آموز دبیرستانی بودم
و دست
اون در دست من بود
زبانش سنگین شده بود
خیلی سعی می کرد
ب من
مطالبی
را بفهماند
ولی من متوجه نمی شدم
و اون شخص با نگاههای همراه اشک ریختن
فقط می خواست
من متوجه بشم
من هم هر چیزی که درذهنم
بود می گفتم
مثلا نام تک تک خانواده ش
و او
با چشم و سر ب من می فهماند
که منظورشان اینان نیست
این یک تجربه
نزدیک از مرگ بود
یعنی تمامی مراحل جان دادن یک انسان را دیدم
و تجربه
دیگه هم
حادثه ای در دوران دانش آموزی برای من روی داد
و تا حدودی شاید مرگ را تجربه کردم
رفتم
و
بر گشتم
آن شا الله تا باشد
از این
رفتن ها
و برگشتن ها
شباهت خواب و مرگ و اثبات وجود حقیقتی به نام روح :
انسان هر شب در عالم رویا صحبت ها و گفتگوهایی دارد بدون اینکه . زبان و یا لب او جنبش و تکانی داشته باشند و کسی که نزدیک
این شخص بیدار است صدایش را نمی شنود و سیر و سفرهای او را در کوه و صحرا و جاهای دیگر نمی بیند.
اینها نشان دهنده این است که حقیقتی به جز این جسم مادی در ما وجود دارد.
خداوند متعال خواب دیدن را در وجود انسان برای این قرار داده تا واقعیت پرواز روح از کالبد جسم را به او بفهماند و این اتفاق از دوران
کودکی تا پیری هر چند وقت به وقوع می پیوندد . تا انسان زندگی در عالم برزخ و قیامت را انکار نکند. چنانچه از امام کاظم علیه السلام
نقل شده است که "بشر در ابتدای خلقت رویا نداشت. و بعد از مرور زمان خداوند به او عطا کرد و ان بعد از وقتی بود که خداوند متعال
پیامبری را برای دعوت و هدایت مردم زمانش فرستاد . او مردم را به اطاعت و بندگی پروردگار امر می کرد .
ان مردم گفتند :" اگر ما خدا را بپرستیم در برابرش چه داریم . در حالی که دارایی تو از ما بیشتر نیست ؟"
ان پیامبر فرمود :"اگر اطاعت خدا کنید . جزای شما بهشت است و اگر معصیت کرده و حرف مرا نشنیده گرفتید . جای شما دوزخ است. "
گفتند :بهشت و دوزخ چیست ؟ برایشان توصیف کرد و توضیح داد . پرسیدند کی به ان می رسیم ؟ فرمود :"هنگامی که مردید ."
گفتند :ما می بینیم که مرده های ما پوسیده و خاک می شوند و برای انها چیزی از انچه وصف کردی نیست ؟و ان پیغمبر را تکذیب
کردند. خداوند رویا را برای انها قرار داد. در خواب دیدند که می خورند .می اشامند حرکت می کنند و می گویند و می شنوند و ...
و چون بیدار شدند . اثری از انچه دیده بودند . ندیدند . نزد پیغمبر شان امدند و خواب های خود را بیان کردند.
ان پیغمبر فرمودند :"خداوند خواست حجت را بر شما تمام کند. روح شما هم. اینچنین است. هنگامی که مردید هر چند بدن های
شما در خاک پوسیده می شود ولی روح های شما در عذاب و یا در ناز و نعمت می باشد. "
از حضرت جواد علیه السلام سوال شد :"مرگ چیست ؟"
ایشان در جواب پاسخ دادند : " مرگ همان خواب است که هر شب سر وقت شما می اید. جز ان که مدت خواب مرگ طولانی است
و ادمی از ان خواب بیدار نمی شود جز روز قیامت . "
شباهت و همانندی خواب و مرگ به اندازه ای است که رسول گرامی اسلام هر وقت از خواب بیدار می شدند . خدا را اینگونه حمد
و سپاس می نمودند :"الحمدلله الذی احیانا بعد ما اماتنا و الیه النشور "
" سپاس خداوندی را سزاست که ما را پس از مردن دوباره زنده کرد و حشر و برانگیختن مردم در قیامت به سوی او خواهد بود. "
یا حق.
در تکمیل فرمایشات شما این شعر
به گورستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم حال دولتمند و درویش
نه درویشی به خاکی بی کفن ماند
نه دولتمند برد از یک کفن بیش
****
نکن کاری که بر پا سنگت آید
جهان با این فراخی ننگت آید
چو فردا نومه خوانان نومه خوانند
تو را از نومه خواندن ننگت آید
یاد مرگ واجبه اما نه ترس و نگرانی باید زندگی کنیم که خودش سخت تره laughing
چه گذشته ترسناکی
چرا این جمله رو گفتین!!
Quote=روزنه;927876]چه گذشته ترسناکی
چرا این جمله رو گفتین!![/quote]
این همه ماجرا نیست
حتی
داخل غسالخانه ب اصرار خودم با توجه ب سن کم رفتم
برای شستن
متوفی
ولی از بوی مشمئزکننده
حالم خیلی بد شد خیلی
و خودمم
محترمانه
بنحوی
بیرون آمدم . واقعا حالم دگرگون شد
اون جمله را عرض کردم
بخاطر این بود
در دوران دبیرستان
حادثه ای برای من روی داد
که
مرگ را تجربه کردم
فک کنم
تا ی مسیری رو رفتم
بعدش
........
بماند
ب همبن خاطر هم گفتم
آن شا الله
تا
باشد
از
این رفتن ها
و بر گشتن ها
نکته
آن عزیز را خودم و دو نفر دیگر در قبر گذاشتیم
در حین خواندن تلقین
یک مرتبه دیدم
چشمانش تکان خورد
هر چه گفتم
بخدا قسم چشمانش تکان خورد
کسی حرف مرا باور نکرد
ولی دیدم
چشمانش تکانی خوردن
هر چه هم گفتم
کسی
توجه ای نکرد
خواب و مرگ از یک جنس هستند:
تمام فلاسفه و حکمای بزرگ جهان متحیرند که حقیقت خواب چیست . همانطور که از درک حقیقت مرگ عاجزند. و هیچ یک از انها
تا بحال نتوانسته است به اسرار خواب پی برد .و از حقیقت ان پرده بردارد. کما اینکه هیچ یک از انها نتوانسته است به اسرار مرگ
پی برد و به واقعیت ان دست یابد.
در حال خواب بدن انسان روی زمین است و روح انسان سیر در عوامل دیگر می کند و سپس بر می گردد . و در حال مردن هم بدن
روی زمین یا زیر زمین است و روح به عوامل دیگر میرود و دیگر بر نمی گردد.
خداوند متعال در قران کریم می فرماید:خداست که جانها را می گیرد در وقت مرگشان. و نیز ان جان هایی را که در خواب هستند و
مرگشان نرسیده است. پس ان جانهایی که حکم مرگ را بر انها جاری کرده در نزد خود نگاه میدارد و دیگر به بدن باز نمی گرداند.
ولی ان جانهایی که در خواب رفته و هنوز مرگشان نرسیده است انها را رها نموده تا هنگام بیدار شدن به بدن برگرداند و تا اجل مسمی
و زمان معین در بدن باقی باشند . و در این امر نشانه هایی از قدرت و توحید اوست برای مردمانی که در ایات و نشانه های او تفکر
بنمایند. این ایه مبارکه صراحت دارد بر انکه مرگ و خواب هر دو از یک جنس هستند . هم وقت مرگ و هم وقت خواب در هر دو حال
خداوند جان را می گیرد. ولی ان کس که اجلش رسیده باشد. جان او نگه داشته می شود.
و کسی که هنوز اجلش نرسیده باشد . جانش را در موقع بیداری به او برمی گرداند. باید توجه کرد که خداوند متعال گرفتن جان را که
مشترک بین خواب و مرگ است به لفظ توفی بیان کرده است نه به لفظ فبض . چون معنای توفی . یعنی گرفتن تمام چیزی به طور کامل.
ولی معنای قبض "گرفتن و ربودن " است. در حال مرگ و خواب خداوند جان را می گیرد به واقعیت و حقیقت گرفتن.
ولی در حال مرگ علاوه بر ان قبض می کند .یعنی می رباید که دیگر قادر به بازگشت نیست.
و در حال خواب به همان توفی اکتفا نموده و سپس جان را رها می کند. "
یا حق.
Quote=فریده بنده خدا;927893]خواب و مرگ از یک جنس هستند:
تمام فلاسفه و حکمای بزرگ جهان متحیرند که حقیقت خواب چیست . همانطور که از درک حقیقت مرگ عاجزند. و هیچ یک از انها
تا بحال نتوانسته است به اسرار خواب پی برد .و از حقیقت ان پرده بردارد. کما اینکه هیچ یک از انها نتوانسته است به اسرار مرگ
پی برد و به واقعیت ان دست یابد.
در حال خواب بدن انسان روی زمین است و روح انسان سیر در عوامل دیگر می کند و سپس بر می گردد . و در حال مردن هم بدن
روی زمین یا زیر زمین است و روح به عوامل دیگر میرود و دیگر بر نمی گردد.
خداوند متعال در قران کریم می فرماید:خداست که جانها را می گیرد در وقت مرگشان. و نیز ان جان هایی را که در خواب هستند و
مرگشان نرسیده است. پس ان جانهایی که حکم مرگ را بر انها جاری کرده در نزد خود نگاه میدارد و دیگر به بدن باز نمی گرداند.
ولی ان جانهایی که در خواب رفته و هنوز مرگشان نرسیده است انها را رها نموده تا هنگام بیدار شدن به بدن برگرداند و تا اجل مسمی
و زمان معین در بدن باقی باشند . و در این امر نشانه هایی از قدرت و توحید اوست برای مردمانی که در ایات و نشانه های او تفکر
بنمایند. این ایه مبارکه صراحت دارد بر انکه مرگ و خواب هر دو از یک جنس هستند . هم وقت مرگ و هم وقت خواب در هر دو حال
خداوند جان را می گیرد. ولی ان کس که اجلش رسیده باشد. جان او نگه داشته می شود.
و کسی که هنوز اجلش نرسیده باشد . جانش را در موقع بیداری به او برمی گرداند. باید توجه کرد که خداوند متعال گرفتن جان را که
مشترک بین خواب و مرگ است به لفظ توفی بیان کرده است نه به لفظ فبض . چون معنای توفی . یعنی گرفتن تمام چیزی به طور کامل.
ولی معنای قبض "گرفتن و ربودن " است. در حال مرگ و خواب خداوند جان را می گیرد به واقعیت و حقیقت گرفتن.
ولی در حال مرگ علاوه بر ان قبض می کند .یعنی می رباید که دیگر قادر به بازگشت نیست.
و در حال خواب به همان توفی اکتفا نموده و سپس جان را رها می کند. "
یا حق.
[/quote]
سلام
ولی حادثه ای که برای من روی داد !
تماما
مث مرگ بود
در واقع تجربه مرگ را داشته ام
دقیقا
خود مرگ
تجربه مرگ و بازگشت به دنیابرای خیلیا روی داده واکثرا تجربیات تقریبا مشابهی داشتن شمارو ارجاع میدم به کتابهایی با موضوع به نام تجربه های نزدیک مرگ(near death exprience
سلام!
انسان کور مادر زاد چیزی را نمی بیند در خواب
کر مادر زاد چیزی را نمیشنود در خواب!
این روح ماورایی کر و کور شده فکر کنم پس! چون ورای جسم مادیه
سلام
شما شنیدید این موضوع رو که دختر بچه ای پایش رو تو تصادف از دست داده بود و به پدرش میگفت زیر پام خارش داره لطفا بخارون ؟
و اینکه وقتی کسی رو تشریح میکنند شما میتونید تفکراتش رو نشون بدید که
دقیقا در کجای بدنش هست یا الان اونچه که در ذهنتون هست رو میتونید بدون صحبت کردن به کسی نشون بدید؟!
سلام!
داستانای ماورایی زیاد شنیدم!و به عنوان تفریح زیاد میخوانم!ولی به هیچ وجه اعتمادی ولو یک درصد هم ندارم!به این داستان ها و گفته ها تا زمانی که بقول آن استاد من چیزی را زیر لامل میکروسکوپ نبینم باور نمیکنم(منظور آزمایش و تجربه)
اما نه داستانشو نشنیدم
خب پس اگه اینطوریه ..شما از کجا میدونید که افراد کر و کور خواب نمیبینند ایا شما جای اونها بودید که تجربه کنید؟
اصلا من الان ادعا میکنم که شما هم شبها خواب نمیبینید چطوری میخواهید اثبات کنید که خواب میبینید؟
یک موضوع ملموس عصب شناسیه!
از هر فردی که در زمینه مغز و اعصاب و نورون و کورتکس و کلا ما یحتوی مغز و چشم تخصص و پی اچ دی داشته باشه بپرسین بهتون میگن!
شما کودک انسانی رو وقتی از نوزادی به مدت چند سال چشمشو بپوشونید اون کودک دیگه توانایی دیدن نداره!حتی اگه چشمش سالم باشه
باز شما خودتون از فرد متخصص بپرسید و اعتمادی نکنید به این نوشته ها
http://Sleep-journal.com/article/S1389-9457(14)00037-9/pdf
[SPOILER]تحقیقات علمی نشان داده اند، افرادی که مادرزاد نابینا هستند و هرگز بینایی نداشته اند، در هنگام خواب رویاهای تصویری نمیبینند، زیرا مغز این افراد با دیدن آشنا نیست و تجربه آنرا ندارند، این افراد رویا را با سایر حس های بدنشان تجربه میکنند، مثلا آنرا لمس میکنند یا میشنوند یا می بویند.[بخشی از ترجمه][/SPOILER]
http://www.afb.org/forum/general-questions-about-blindness/do-blind-people-see-in-their-dreams-do-they-see-in-color/12
خب ادعا که همه میتونن کنن خواهر جان!کنتور نداره که مالیات داشته باشه در همین سایت این همه ادعا در مورد اجنه و... میشود قول میدهم 80 درصد آنها چنین چیزی را نه تجربه کرده اند نه دیده اند![آن 20 درصد هم چنین چیزی را تجربه نکرده اند امر بر آنان مشتبه شده]یا شینده اند یا به دلائل دینی و...
شواهد بیارین که من خواب نمیبینم و تعریفتون رو از خواب بگید اگه درست بود من قبول میکنم
[SPOILER]نابینایان مادرزاد درکی از رنگ ندارند و سیستم نورولوژیک مربوط به ادراکات نوری ( و رنگ ) در صورت عدم تحریک چشم و شبکیه تکوین نمیابد .
حتی به فرض محال پیوند چشم و عصب بینایی ، امکان دید وجود نخواهد داشت .
حتی در عیوب دیگر مثل آمبلیوپی زمان اگر از دست رفت دیگر کودک بینایی آن چشم را بدست نمیاورد .
نابینایان رویا میبینند ولی رویاهای آنها ماهیت شنیداری دارد .
درست مثل آنچه در زندگی از جهان درک میکنند .
این هم متنی از یک دکتر عزیزی که به ایشان ارادت دارم![/SPOILER]
همه اینها موید آن است که جز حس و تجربه چیزی وجود ندارد!
خب این حقیقت نمیتونه وجود روح رو نقض کنه و یه حقیقتی رو اثبات میکنه که : پس وجود ما وابسته به حس بیناییمون هم نیست
شما شواهد بیارید که خواب میبینید ....!! وقتی شما که خواب میبینید هیچ شواهدی برای اثباتش ندارید من چطوری شواهد بیارم که شما درست میگید!
یا امام هشتم!
این نتیجه چجوری استحصال شد؟
وجود ما وابسته به حس بیناییمون نیست؟مگه کسی گفت فردی چشم نداشته باشه وجود نداره!
خب منم بر آن نیستم که بخوام برای کسی رد کنم تمایلی هم ندارم!
وقتی موضوعی در مورد روح دوستان میخوان مطرح کنن بکنن!از آیات و روایات هم هر چقدر میخواهند استفاده کنند!
ولی وقتی پای علم تجربی و بدن فیزیکالی رو وسط میکشن دیگه من نمیذارم همینجوری رو زمین بمونه!
بنده مشکلی براینکه خواب نبینم ندارم!
با شما هم نظر هستم کیه که خواب ببینه اصلا؟! در این مورد من اثباتی ندارم و بر آن نیستم تا اثباتی هم کنم یا شواهدی برای تائید بگویم!
خب مشخصه که در این باره اطلاعاتی ندارید چون اثبات میکردید همونطور که بنده برا اثباتش دلیل دارم (از طریق الکترو انسفالوگرافی و امواج و حرکات چشم(rem-non rem))
ولی باز موضوعاتی مثل ادراک زیر استانه ای هستن که ادراکات حسی رو زیر سوال میبرند
ولی با توجه به اینکه اینجا جای مناسبی برای بحث نیست به بحث خاتمه میدم و امیدوارم شما به حقایق راه پیدا کنید ولی
تا اون موقع سعی کنید اشتباهی نکنید که جبرانش هزینه بالایی داشته باشه
در پناه حق
" در صورت اعتماد و توکل بر خدا هیچ مشکلی اتفاق نخواهد افتاد . در صورت بروز مشکلات به سادگی مشخص می شود که به نوعی شک
و تردید وجود دارد و این شک و تردید است که باعث بروز این مشکل شده است .
تمامی هستی دست به دست هم می دهند تا به فردی که اعتماد و توکل می کند یاری برساند. پس فقط اعتماد کنید. عشق بورزید و
شادمانه زندگی کنید و بسیار شگفت اور خواهد بود که هستی دیگر مانند قبل با شما رفتار نخواهد کرد.
افراد عادی در بخش تاریک روح خود زندگی می کنند. در واقع انان هرگز روشنایی را ندیده اندو به همین دلیل تصور می کند زندگی
چیزی جز تاریکی نیست . انها به تاریکی عادت کرده اند و تاریکی برایشان عادی شده است.
انها فکر می کنند تاریکی همه ان چیزی است که در زندگی وجود دارد . ولی اینطور نیست. حتی تاریکی ابتدای زندگی هم نیست.
تاریکی پایانی ندارد. تنها زمانی که شما پر از نور و روشنایی هستید و خورشید درونی وجودتان طلوع کرده است . زندگی تان دارای
معنی .شکوه . زیبایی . و اهمیت خواهد شد. در این صورت زندگی به صورت ترانه ای زیبا در خواهد امد. "
یا حق.
این همه ماجرا نیست
حتی
داخل غسالخانه ب اصرار خودم با توجه ب سن کم رفتم
برای شستن
متوفی
ولی از بوی مشمئزکننده
حالم خیلی بد شد خیلی
و خودمم
محترمانه
بنحوی
بیرون آمدم . واقعا حالم دگرگون شد
اون جمله را عرض کردم
بخاطر این بود
در دوران دبیرستان
حادثه ای برای من روی داد
که
مرگ را تجربه کردم
فک کنم
تا ی مسیری رو رفتم
بعدش
........
بماند
ب همبن خاطر هم گفتم
آن شا الله
تا
باشد
از
این رفتن ها
و بر گشتن ها
نکته
آن عزیز را خودم و دو نفر دیگر در قبر گذاشتیم
در حین خواندن تلقین
یک مرتبه دیدم
چشمانش تکان خورد
هر چه گفتم
بخدا قسم چشمانش تکان خورد
کسی حرف مرا باور نکرد
ولی دیدم
چشمانش تکانی خوردن
[/quote]هر چه هم گفتم
کسی
توجه ای نکرد
یعنی زنده بوده.
اگر بشه در مورد دبیرستان بگین چیزی یادتون میاد؟
به قولی از اون لحظه برامون بگو
تجربه خوبی بود یا بد؟
به نظرم شما راضی ترین ولی ترس هم دارین از کودکی تون
من این تاپیک و پست های شما واقعا آرامش بخشه.
کاش ادامه پیدا کنه
[/quote]
یعنی زنده بوده.
اگر بشه در مورد دبیرستان بگین چیزی یادتون میاد؟
به قولی از اون لحظه برامون بگو
تجربه خوبی بود یا بد؟
به نظرم شما راضی ترین ولی ترس هم دارین از کودکی تون[/quote]
سلام
خوب من شک نداشتم . شاید زنده باشه
چون عجیب چشمش تکان خورد
یک قطره اشک آمدو
ولی
کسی حرف مرا گوش نکرد
سال دوم دبیرستان بودم رشته ریاضی درس می خواندم
اون حادثه مرگبار برای من اتفاق افتاد
یعنی
مراحل مرگ را تجربه کردم و
ولی خیلی سریع
مث یک فیلم
حتما این تجربه را امشب خدمت شما عرض می کنم
علت خلق مرگ و زندگی:
نفوس انسانها در ابتدای خلقت و فطرت . قابلیت و استعداد محض هستند و هنوز در زمینه خوشبختی و بدبختی به فعلیت نرسیده اند.
پس از اینکه در این دنیای طبیعی و با این بدن مادی به وسیله افعال اختیاری . قابلیت ها و استعدادهای نفس تبدیل به فعلیت شد.
تفاوت انسانها مشخص شده و با ارزش و بی ارزش از هم جدا می شوند.
یعنی هدف از خلقت جدا شدن نفوس با ارزش و بی ارزش از همدیگر است.
ارزش ارواح. در واقع ارزش دات انسانهاست. و ان هم از طریق تاثیر پذیری قلب و باطن از اعمال ظاهری حاصل می شود.
پس در واقع امتحان اعمال همان امتحان ذات هاست. پس هدف زندگی در این دنیا و مشخص شدن اعمال حسنه و سیئه مشخص
شدن ذات انسانها می باشد.
پس از اینکه خوب و بد و با ارزش از بی ارزش مشخص شد. بایستی به جزا و پاداش یا کیفر اعمال خود برسند وگرنه خلقت این
جهان عبث و بیهوده خواهد بود .
پس برای پاداش و کیفر اعمال باید انسانها به جهانی دیگر منتقل شوند که قابلیت کیفر و پاداش انها را داشته باشد.
و انتقال از این جهان به ان جهان از طریق مرگ صورت می پذیرد. "
یا حق.
سلام برای مومن مانند بوییدن یک سیب بهشتی می دانند و رسیدن به بهشت مانند خواندن یک رکعت نماز ظهر یا عصر
برای کافر چون اهل نماز و یاد خدانیست همان طور که سختی جان کندن مانند فرو بردن شاخه خارداری به بدن و بیرون کشیدن آن می دانند خروج روح مانند آن سخت و جانکاه می دانند که سکرات موت است
مهم اینه: بنده ی خدا باشی راه صاف هست حتی پل صراط برات باز و مستقیم می شه@};-
سلام
آن شا الله که عاقبت دنیوی و اخروی همه شیعیان اهل البیت ع ختم بخیر گردد
سلام دوستان ممنونم که عکس و مطالب خوب میزارید اما من طاقتش رو ندارم میشه بگید چجوری میمیرن و چرا؟
من طاقت ندارم بهتره برم کاری بود بعدا صدام کنید
اخه من یکبار سه روز بیهوش شدم نزدیک بود دق کنم وا چرا اینجوری نگام میکنید خبb-)
مرگ مثل اینه که ما بار خود را ببندیم و به یک خانه جدیدی برویم . ویا می توان تصور کرد که مرگ یعنی به دیدار عشق کسی مثل خداوند
خود برویم و از محبت بی دریغ او بهره بگیریم. خداوند زندگی ابدی را برای ما انچنان با ارامش قرار داده است که بودن در این دنیای مادی
عین زجر و شکنجه است. غمهایی را که متحمل می شویم .داغ عزیزان سفر کرده مان . بیماریها و رنجهایی که مختص این جسم مادی ما است .
همه و همه این موارد به ما ثابت می کند که مرگ جلوه ای از ارامش روح مان است. ارامشی که هرگز با جسم خود احساس
نخواهیم کرد. مرگ زیبا ترین پدیده خداوند است که به زیباترین شکل ان نثار بندگان مخلص خود می کند.
خداوندا هرگز ما را به حال خود وامگذار و مرگی زیبا و روحبخش نثارمان کن.
یا حق.
چقدر آماده هستیم؟!
سلام...اینا که همش قَبرستونه که...از سکنات بعد از مرگ بزراین
اینجا تن چال میشه ،صاحابش که اینجا نیست اون میره توی یک سکنات خیالی و رویایی دیگه
مثلا یه بیابون های بسیار ته نداری داره که!.... معمولا هم مردم عادی که زود می میرن بعد از مرگشون فورا دنده پنج میرن اونجا ، ولی اولش متوجع نمیشن!
اما بعد یه مدت میگن من کی اومدم اینجا یا برای چی اومدم ،توی خوابم شاید،
بعد افتاب داغ مغزش و میسوزونه تازه حالیش میشه خوابش طولانی شده و این غیر عادی هست محله اونا اینطوری نیست که!
بعد تشنه ش میشه گرسنه ش میشه و هر چی چشم کار میکنه بیابون ترک خورده هست فقط ...تازه متوجه میشه احتمالا مرد ولی یادش نمیاد خوب که چطوری مرد !
این بیابون هم همون زمین های خالی هست که باید اب میداد تا درخت و جنگل و باغ میوه رشد میکرد که نکرد
تاره میفهمه که بجای اینکه میرفت ولگردی الافی اگه یکم اهل تفکر و عبادت و اعمال صالح بود الا نحداقل یک استخری چیزی اینجا وجود داشت از گرما بره توش ابتنی کنه لااقل که نکرد!
اینها زنده به حقیقت اند و ما مرده ..وای از این دنیا وای ..
تمام این مسائل بستگی به این دارد که ما با مرگ
چگونه برخورد کنیم. اگر از این نظر بسنجیم که
مرگ تنها جدا شد جسم فانی از روح ابدی و الهی
ما است پس تصور و فکر کردن به مرگ برایمان
اسان است.
ما همچون مسافری هستیم که در یک مکانی
موقت ایستاده و چند صباحی در آن مکان اقامت
می کنیم.و سپس به خانه ابدی و اصلی خود
کوچ می کنیم. دنیای پس از مرگ جایی است
که تمام عزیزان خود را دوباره ملاقات خواهیم کرد.
و در واقع آرامش ابدی ما در آنجا شکل می گیرد.
جایی که نه دردی و نه غم و غصه ای خواهیم
داشت .در آن سرا تنها آرامش را تجربه می کنیم
و در دامن مهر و محبت الهی برای همیشه آرام
خواهیم گرفت.
یا حق.