تفاوت زنان و مردان در جزیی نگری و کلی نگری
تبهای اولیه
از جمله اشکالات یک تفکر انتزاعی گسترده این است که خانم ها راحت ترعصبانی مي شوند، اما مردها که این گستردگی تفکر انتزاعی را ندارند ديرتر عصباني مي شوند
سلام :Gol:
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
در کلام اهل معرفت این بیامده است که :
مرد مظهر عقل کلی و زن مظهر نفس کلی است
عقل و نفس کلی هردو یک حقیقتند که آن حقیقت در توجه به وحدت عقل است و در توجه به کثرت نفس
و صورت زیرین این عقل و نفس کلی در عالم کثرات مردند و زن
موفق در پناه حق :Gol:
اما نکته ی دیگراین است که به هیچ وجه با بررسی بعضی مصادیق و استقراء ناقص در مورد مردان و زنان نمی توان ادعایی را در ساختار وجودی و بُعد انسان شناختی آنها مطرح کرد ، بلکه چنین اظهار نظری باید با روال دقیق علمی و از مسیر برهان عقلی یا استناد محکم و بدون تاویل به متون دست اول نقلی بگذرد.
پس مهم است که بدانیم عقل به چه معنی مد نظر بوده و تعابیر مختلفش را متمایز کنیم. عقل به معنی «ما به الادراک» مَقسَم عقل نظری و عقل عملی است ولی عقل به معنی «مُدرِک کلّیات» همان عقل نظری است که قِسم عقل به معنای قبلی بوده و قَسیم عقل عملی است.
***********************************************
و اصولا وقتی می خواهید در مورد نفس و عقل زن و مرد صحبت کنید ، که حقایقی غیر مادی و خیر محسوس هستند ، نمی توان صرفا متکی به مشاهدات و محسوسات و تجربیات نظر داد.
***********************************************
و از آن هم گذشته ، حتی اگر همه ی خانواده های ایرانی یا اکثریت آنها را هم بررسی کنید ، باز هم نمی توان چنین ادعا کرد ، شاید این به خاطر بستر اجتماعی و تربیتی ایران است و اتفاقا در ملل دیگر ما برعکس این را مکرر می بینیم که مثلا خانم هایی قاضی،پلیس و دارای مسئولیت های دیگر هستند و دید کلی و بسیاری خوبی دارند و به خوبی میان کلی نگری و جزئی نگری تمییز قائل می شوند.
***********************************************
و همین مطالب که عرض شد در نقد اصل حرف شما و نوع اثبات حرفتان کافی است و من وارد حوزه های دیگر نمی شوم که مثلا : واقعا یک خانمی با دیدن هزاران قتل و جنایت و توهین ها و ظلم ها ، تمام این جزئیات را در سرزمین کردبلا ندیده و با آن دید وسیع و کلی و خدابین می گوید : «ما رأیت الّا جمیلا» ، چنین جمله ای از دید کلی نگر ناشی می شود یا جزئی نگر؟!!!
طارق
(در عقل و قرآن کریم)
توضيح؛ روح چون مجرد است، هر يك از شئون عالي آن نيز مجردند؛ اما بين اينها حجابهاي نوري است و احياناً حجابهاي غيرنوري هم تنيده ميشود. آن قدر ميان شئون روح، حجاب است و به اندازهاي اين حجابها دقيق و رقيقاند كه پي بردن به اصل حجاب و دقت و رقّت آن، كار آساني نيست. در اينجا مَثَلي حسي بيان ميشود تا از آن به ممثّل عقلي برسيم؛ آنگاه با آيات قرآني، آن ممثّل را تبيين ميكنيم تا روشن گردد كه ميان شئون نفس، حجابهاي دقيق و رقيقي هست.
بخش نظر، عهدهدار بينش و انديشه و تفكر است و بخش عمل هم عهدهدار پذيرش، كوشش، گرايش، جذبه و... است. هر كاري به عمل باز ميگردد و هر فكري به نظر رجوع ميكند و ميان اين دو شأن، حجابي بسيار دقيق است كه نميگذارد بلافاصله نظر به عمل انجامد. درنورديدگان حجابهاي مادي و حجابهاي نوري كه در مناجات شعبانيه ميخوانند: «حتي تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل إلي معدن العظمة»(2)، نظر و عمل را به يك سطح رساندهاند و در نتيجه، عمل آنان عين قدرت و قدرت آنها عين علم است؛ در عين حال كه دو مفهوماند، يك حقيقت دارند.
***********************************************
قرآن كريم حقيقت هر انساني را روح او دانسته و بدن را نه تمام حقيقت انسان و نه جزئي از حقيقت او بلكه آن را ابزار وي ميداند و اين منافات ندارد كه انسان در نشئه دنيا، برزخ و قيامت، بدني متناسب با همان نشئه و مرحله داشته باشد؛ زيرا همانطوري كه در دنيا بدن فرع است، نه اصل و نه جزو اصل، در برزخ و قيامت نيز چنين است.
درد و رنج يا لذت و نشاط را روح احساس ميكند؛ درد ناشي از صدمه دست را نيروي لامسه احساس ميكند؛ نه جرم دست و اين نيروي لمس، جزو شئون روح است كه با تخدير او دردي احساس نميشود و هنگام غذاخوردن فك حركت ميكند و دندان ميجود، ولي نيروي ذائقه لذت ميبرد كه از شئون روح است يا در نوشيدن آب گوارا جرعه جرعه كردن، كار فضاي دهن است، اما احساس رفع عطش، مربوط به روح است؛ پس بدن ابزاري براي لذت روح است كه روح آن را از جايي به جايي منتقل ميكند.
بنابراين، انسان در همه نشئات بدن دارد، ولي اين بدنها فرع است؛ نه اصل يا جزو اصل انسان. قرآن كريم بدن را كه فرع است، به طبيعت و خاك و گل نسبت ميدهد؛ ﴿إنّي خالق بشراً من طين﴾(2) و روح را كه اصل است، به خداوند اسناد ميدهد؛ ﴿قل الرّوح من أمر ربّي﴾(3)، ﴿ونفخت فيه من روحي﴾(4).