توبه چیست؟
تبهای اولیه
با توفیقات الهی این مبحث ادامه دارد ...
[CENTER]
عاص يقر بذنبه خير من مطيع يفتخر بعمله
گنهكارى كه به گناه خود اعتراف كند، بهتر است از
اطاعت كننده اى كه به كار خويش ببالد.
غررالحكم 4/363/6334.
[/CENTER]
امام سجاد سلام الله علیهدر دعای سی و یکم از صحیفه نورانی خویش خطاب به حضرت حقّ اینگونه انشاء فرموده است :
« اللهم ...فاجعل توبتی هذه توبة لا احتاج بعدها الی توبة ، توبة موجبة لمحو ما سلف و السلامة فیما بقی » . ( صحیفه سجادیه21/31)
خداوندا ...پس این توبه ی مرا توبه ای قرار ده که پس از آن ( هنگام تذکّر و یاد آوردن گناه ) به توبه ای نیازمند نباشم . توبه ای که باعث نابود شدن ( گذشت ) آنچه (گناهان) گذشته و سلامتی( از معاصی ) در آنچه ( از زندگی ) باقی و مانده است باشد .
مرحوم سید علی خان مدنی شارح صحیفه سجادیه در ذیل این فرازنورانی اینگونه می نگارند :
قد یستفاد من قوله علیه السلام :فاجعل توبتی هذه توبة لااحتاج بعدها الی توبة عدم وجوب تجدید التوبة عند تذکر الذنب خلاف لمن ذهب الی ان المتذکر للذنب کالمقارب له فیجب علیه تجدید التوبة .
( ریاض السالکین ج4 ص 447چاپ انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم )
از کلام حضرت علیه السلام فاجعل ...استفاده میشود عدم وجوب توبه هنگام یادآوری گناه ، بر خلاف نظر کسی که قائل به وجوب تجدید توبه تائب شده هنگام یادآوری گناه .
عالم ربّانی مرحوم فیض الاسلام مترجم و شارح صحیفه سجادیه نیز در ذیل این فراز می نگارند که :
از این جمله ( حضرت ) استفاده میشود که هنگام تذکّر گناه ، تجدید توبه واجب نیست .
حضرت آیة الله حسن زاده آملی هم در این باب بعد از ذکر آرای علما ، چنین می نگارند :
بی شکّ توبه ، تنها در جایی محقق است که گناهی انجام پذیرد ، حال اگر از کسی گناهی سر زند و سپس توبه کند ، و پس از آن گناه را به یاد آورد ، به اتفاق متکلمان نمی توان چنین عملی را قبیح دانست و اساساَ گناهی به وقوع نپیوسته تا توبه نیز لازم شود .
( الاوبة الی التوبة من الحوبة فصل هفتم ص 158-159)
الحمد لله الّذی دلّنا علی علی التوبة الّتی لم نفدها الّا من فضله » . (صحیفه سجادیه( 1/22
و سپاس خدا را که ما را به توبه ای ره نمود که جز به فضل او ، آن را به دست نیاوردیم .
یا من عوّد عباده قبول الانابة .(صحیفه سجادیه 10/12)
ای آن که بندگانش را به قبول پشیمانی عادت داده است .
این مبحث همچنان ادامه دارد ..
ومن الله التوفیق
*******************خواندنیست بخوانید*****************
توبه جوان فاسق
گروهى در دريا گرفتار طوفان شدند، كشتى ايشان شكست و همه غرق شدند، جز زنى كه بر روى تخته شكسته اى قرار گرفت و نجات يافت ، و خود را به جزيره اى رساند. در آن جزيره جوان راهزن فاسقى بود. چون آن زن را بديد، گفت : تو انسانى يا پرى ؟
گفت : انسان هستم .
هنگامى كه آن فاسق به قصد كامجوئى به آن زن نزديك شد و دست تجاوز به سوى او دراز كرد، زن مضطرب گشت و بر خود لرزيد.
جوان پرسيد: چرا مضطرب شدى ، و وحشت كردى ؟
زن با ايمان گفت : از خداى خويش بر اين عمل مى ترسم .
جوان فاسق پرسيد: آيا تا كنون چنين گناهى مرتكب گشته اى ؟
گفت : هرگز.
جوان فاسق يك لحظه به خود آمد، و خطاب به آن زن پاكدامن گفت : تو هرگز در تمام مدت عمر، چنين گناهى نكرده اى ، و چنين از خداى خويش مى ترسى ، و حال آنكه ارتكاب اين عمل به اختيار تونيست و من تو را مجبور ساخته ام . پس من به ترس از خدا سزاوارترم كه تاكنون بارها مرتكب چنين عمل زشتى شده ام .
پس از قصد خود منصرف شد و از نزد آن زن برخاست ، و از اعمال زشت گذشته خويش پشيمان گشت و توبه نمود، و به سوى خانه خود برگشت .
در ميان راه به راهبى بر خورد. با او همراه شد. آفتاب سوزان بر آنها مى تابيد.
راهب : آفتاب خيلى گرم است . دعا كن خدا ابرى بفرستد تا بر ما سايه افكند.
جوان : من بواسطه اعمال زشتى كه انجام داده ام و هيچ كار نيكى نكرده ام ، نزد خدا آبروئى ندارم كه دعايم مستجاب شود.
راهب : پس من دعامى كنم ، تو آمين بگوى . چنين كردند.
پس از مدت كوتاهى ابرى ظاهر شد و بر سر آنها سايه افكند و آن دو در سايه ابر مسافتى طولانى راه پيمودند، تا اينكه به دو راهى رسيدند.جوان از راهى ، و راهب به راهى ديگر رفت . و آن ابر در مسير حركت جوان قرار گرفت و راهب در آفتاب سوزان ماند.
راهب : اى جوان ، تو از من بهتر بودى ، زيرا دعاى تو مستجاب شد. بگوچه كرده اى كه مستحق اين كرامت شده اى ؟
جوان قصه خود را براى راهب نقل كرد.
راهب گفت : اى جوان ، چون تو از خوف خدا ترك معصيت نمودى و توبه كردى ، خداوند گناهان گذشته ترا آمرزيده است ، و بايد سعى كنى در آينده خوب باشى و هرگز مرتكب گناه نشوى
(کتاب کشکول جبهه-موسسه فرهنگی نور):Gol:
اندرز های لقمان
اى فرزند، اگر بهشت را دوست دارى ، بدان كه خداوند طاعت را دوست دارد. پس دوست بدار آنچه را خدا دوست دارد،تا آنچه را دوست دارى به تو عطا نمايد. و اگر دوزخ را دوست ندارى ، بدان كه پروردگار تو معصيت را دوست ندارد. پس دوست مدار آنچه را خداوند دوست ندارد، تا خداوند ترا از آنچه دوست ندارى نجات بخشد.
اى فرزند :توبه را به تاءخير مينداز كه مرگ ناگهان مى رسد.
غنايت را در قلب نگهدار، و فقرت را براى ديگران بازگو مكن .
آتش آتش را خاموش نكند و شرشر را ، پس آتش بدى را با نيكى خاموش ساز.
با سه كس مدارا كن : مريض ، سلطان ،همسر.
قانع باش تا غنى باشى ، و متقى باش تا عزيز باشى .
از زنان بد، به خدا پناه ببر ، و از خوبان ايشان نيز بر حذر باش .
آنچه را نمى دانى بياموز، و آنچه را مى دانى بياموزان .
بى نيازترين مردم كسى است كه به آنچه دارد قناعت كند، و نيازمندترين مردم كسى كه چشمش به دست مردم باشد.
بكوش امروزت از ديروزت بهتر، و فردايت از امروزت نيكوتر باشد. زيرا هركس كه دو روزش مساوى باشد زيان ديده ، وكسى كه امروزش از ديروزش بدتر باشد ملعون است .
از مردم پند گير پيش از آنكه از تو پند گيرند.
(کتاب کشکول جبهه-موسسه نور)