جنايت خالد بن وليد پس از فتح مكه چه بود؟
تبهای اولیه
با سلام
حضرت ، خالد بن وليد و عبدالرحمن بن عوف را به همراه عده اى از مسلمانان اسلام به سوى خزيمة بن عامر در منطقه قميصاء , قميصاء، نام آبى است از آبهايى كه خزيمة بن عامر با بستگانش در آنجا زندگى مى كردند.
اعزام داشت تا آنان را به اسلام دعوت كند.
قبيله بنى جزيمة از ورود سپاهيان اسلام آگاه شدند و از روى احتياط خود را آماده نبردنمودند، هنگامى كه خالد با قبيله بنى خزيمه مواجه گرديد از آنان خواست تا اسلحه هاىخود را بر زمين بگذارند، آنان درجواب گفتند: ما سلاح را براى جنگ عليه اسلام برنداشته ايم ، تا بر زمين بگذاريم ، ما همه مسلمان هستيم و از دستورات رسول خداصلى الله عليه و آله اطاعت مى كنيم ،
اگر رسول خدا صلى الله عليه و آله به شما دستور داده كه از ما كمك مالى اخذ كنى اين شتران را براى رسول خدا صلى الله عليه و آله هديه ببر.
بار ديگر خالد گفت : اسلحه هاى خود را بر زمين بگذاريد، آنان گفتند: مى ترسيم اگر اسلحه را بر زمين بگذاريم ما را به جرم زمان جاهليت مجازت كنى . خالد بازگشت و پس از خواندن نماز شب در سحرگاه بر قبيله بنى خزيمه هجوم بردند و تعدادى از مردان را كشته و زنان و بچه هاى آنان را به اسارت گرفتند.
هنگامى كه جريان را به رسول خدا صلى الله عليه و آله گزارش نمودند حضرت بسيارناراحت شد دستها را به دعا و نيايش بلند كرده و فرمود: اللهم انى ابرء اليك مما صنع خالد سپس حضرت على را با مقدارى زيادى از اموالى كه در دست داشت به سوىآن قبيله اعزام داشت تا ديه آنان را بپردازد،
حضرت على - عليه السلام - فرامين رسول خدا صلى الله عليه و آله را اجرا كرد و به مكه بازگشت پس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: لما فعلت احب الى من حمر النعم و يومئذ قال لعلى : فداك ابواى .
نکاتی دیگر ازخالد
خالد بن وليد رزمنده دلاوري بود كه هنگام مرگش گفته بود: در صد جنگ يا كمتر و بيشتر شركت كردم، يك وجب از بدن من پيدا نميشود مگر اين كه زخمي از شمشير يا نيزه يا تير را به ياد دارد (اسد الغابة 2/143، شماره1399). او اگرچه فرماندهي بخشي از لشكر اسلام را در ماجراي «فتح مكه» و «دومة الجندل» به عهده داشت و بعد از شهادت سه فرمانده اول لشكر اسلام در جنگ موته، فرمانده شد، ليكن شجاعت و حماسه او آميخته با معنويت و عرفان نبود، چه بسا براي تشفّي خاطر، انتقامجويي و امثال آن ميجنگيد.
از اينرو ميبينيم وقتي كه بعد از فتح مكه از طرف رسول خدا(ص) مأموريت پيدا كرد تا براي دعوت قبيله «جذيمة بن عامر» به اسلام به آن ديار برود و بدون خونريزي اين مأموريت را انجام دهد، انتقام عموي خود را ـ كه در عصر جاهليت هنگام بازگشت از يمن به دست اين قبيله كشته و اموالش غارت شده بود ـ گرفت، بدين صورت كه با مكر و حيلهاي آنها را خلع سلاح كرده، دستهاي مردان قبيله را بعد از دستگيري از پشت بسته، سپس فرمان قتلشان را صادر كرد.
پاورقي:
: آية الله جوادي آملي حماسه و عرفان