حدیث منزلت و جانشینی حضرت علی (ع)
تبهای اولیه
سلام
پیامبر عظیم الشان ص می فرمایند (امام) علی (ع) برای من به منزله هارون برای موسی است جز اینکه بعد از من پیامبری نیست
اما بعد از حضرت موسی چه شد؟ حضرت هارون که جانشین حضرت موسی بود اما در مقطعی که حضرت موسی که کوه رفتند و الواح را بیاورند ولی در نهایت حضرت موسی ع، یوشع بن نون را جانشین خود معرفی کرد
!!!!!
با سلام و عرض ادب
1) حدیث منزلت یکی از مناقب اختصاصی امیر المؤمنین علیه السلام است که با اسناد متعددی نقل گردیده که یکی از این اسناد، سند بخاری از طریق سعد بن ابی وقاص می باشد که روایت نموده:
حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا يَحْيَى عَنْ شُعْبَةَ عَنْ الْحَكَمِ عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ إِلَى تَبُوكَ وَاسْتَخْلَفَ عَلِيًّا فَقَالَ أَتُخَلِّفُنِي فِي الصِّبْيَانِ وَالنِّسَاءِ قَالَ :«أَلَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَ نَبِيٌّ بَعْدِي»؛[1] آيا خشنود نمى شوى كه براى من همانند هارون براى موسى باشى مگر اين كه بعد از من پيامبرى نيست؟
یکی از اشکالاتی که پیروان مکتب خلفا بر این روایت نموده اند آن است که جانشینی هارون نسبت به موسی علیهما السلام مربوط به زمان حیات موسی علیه السلام بوده؛ زیرا حضرت هارون قبل از حضرت موسی علیه السلام وفات نمودند و بعد از آنحضرت یوشع بن نون جانشین موسی علیهما السلام گردیدند ؛ بنابراین خلافت حضرت امیر علیه السلام نیز مقطعی و مربوط به زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده است.
در پاسخ به این اشکال می گوئیم: این حدیث شریف از دو قسمت تشکیل شده است: الف: «انت منی بمنزله هارون من موسی» این فقره به شکل عموم بیان گردیده و بیانگر آن است جمیع منازلی که هارون نسبت به موسی علیهما السلام داشته، امیرالمؤمنین علیه السلام نیز نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارا است که یکی از آن منازل جایگاه خلافت الهی است، با حفظ این جهت که مرتبت کمالی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فوق موسی علیه السلام می باشد و تبعا مرتبت کمالی امبر المؤمنین علیه السلام نیز فوق هارون علیه السلام خواهدبود.
ب: عبارت دوم «الا انه لا نبی بعدی». در این فقره آنچه استثناء شده تنها«نبوت» می باشد؛ لذا مستثنی منه(فقره ی اول) برعمومیت خویش باقی می باشد و مختص به زمان و مکان و حال خاصی نخواهد بود. با مراجعه به كتابهاى علم اصول فقه، بلاغت و ادبيات مشاهده می گردد که تصریح شده استثنا معيار و ملاك عموم است؛ يعنى هر گاه در جملهاى استثنا آمده باشد، دليل بر آن است كه آن جمله عموميّت داشته و حكمش فراگير خواهد بود و تنها يك مورد(مفاد مستثنی) از آن عموم استثنا شده؛ همچنان که بیان گردید اسم جنس مضاف از الفاظ عموم می باشد.[2]
با توجه به این نکته در اين حديث «بمنزلة هارون» اسم جنس مضاف و از صيغه هاى عموم است. هم چنين اين حديث با داشتن جمله استثنا كه آن هم معيار عموم است تصريح در عموم خواهد داشت؛ يعنى امير مؤمنان على عليه السلام در تمامى مقامها و منزلتهاى حضرت هارون همانند او خواهد بود، مگر منصب پيامبرى. بنابراين هيچ احتمالى بر اين كه منظور پيامبر صلى اللَّه عليه وآله از اين حديث عموم نبوده باقى نخواهد ماند و حديث تصريح در عمومیت خواهد داشت.[3]
2) از طرفی دیگر شکی وجود ندارد که مقام هارون، به مراتب از یوشع علیهما السلام برتر است. هم چنین منزلتهایی برای هارون نسبت به موسی وجود داشته که آن منزلتها در یوشع محقق نبوده، و حضرت رسول تمامی این منزلتها را برای حضرت امیر قصد نموده و منظور آنحضرت از این تشبیه، تنها بیان جایگاه خلافت نبوده است؛ زیرا اگر تنها موضوع خلافت مورد نظر حضرت رسول صلی الله علیه وآله می بود، آنحضرت میتوانست منزلتِ «سام»، نسبت به «نوح»، یا منزلتِ «آصف» نسبت به «سلیمان» یا موارد دیگر را بیان فرمایند؛ بنابراین استثنای موجود در حدیث ثابت می کند که تمام خصلت های هارون نسبت به موسی علیهما السلام، در حضرت امیر نسبت به پیامبر صلی الله علیه وآله محقق می باشد و تنها امر نبوت است که در مورد حضرت امیر علیه السلام استثناء شده است.
در نتیجه منزلتهای«اخوت »،[4] «وزارت»،[5] «شراکت در امر»،[6] «شدت ازر»،[7] «اصلاحِ در قوم»،[8] و «خلافت»[9]از جمله منزلتهای مذکور هارون نسبت به موسی علیهما السلام خواهد بود که آیات قرآن صراحتاً بدان اشاره فرموده و تمامی این منزلتها در حضرت امیر نسبت به پیامبر محقق می باشد و اختصاص به زمان خاصی نخواهد داشت و رحلت هارون قبل از موسی علیهما السلام خللی بر این امر وارد نخواهد ساخت؛ بلکه از برخی نقلها استفاده می گردد که حضرت موسى، حضرت يوشع عليهما السلام را بر اسرار تورات و الواح آگاه ساخت تا آنها را به فرزندان حضرت هارون عليه السلام برساند؛ لذا جانشینی حضرت هارون جانشینی اصلی بوده و جانشینی حضرت یوشع به شکل ودیعه و امانت بوده است. [10]
ميرخواند شاهِ مورّخ آورده است: «... موسى امامت و خلافت را به هارون تفويض كرد، و بنا بر امر جانشينى بقاى آن را در دودمان او، نسل بعد از نسل مقرر داشت، و تمام بنى اسرائيل را بر آن گواه گرفت، و مخالفت با او و فرزندانش را بر آنان حرام كرد، و كُشتن مخالفان آنان را حلال و مباح دانست».[11]
موفق باشید.
[/HR] [1] . صحیح البخاری، باب،غزوةتبوک،ج2،حدیث3224؛ همچنین باب مناقب علی بن ابی طالب القرشی الهاشمی ابی الحسن رضی الله عنه،حدیث،3639،ج2،چاپ دارالمعرفة،باشراف محمد بنیس.
[2] . أصُولُ الِفقهِ الذي لا يَسَعُ الفَقِيهِ جَهلَهُ، عياض بن نامي بن عوض السلمي، دار التدمرية، الرياض - المملكة العربية السعودية، ج1، ص202:«وأما اسم الجنس المضاف إلى معرفة فقد أهمله بعض العلماء كالغزالي وغيره، واطلق بعضهم القول بعمومه، وللقرافي تفصيل حسن فيه، وهو أن اسم الجنس المضاف إن كان مما يصدق على القليل والكثير كالذهب والفضة والأرض فيعم كقوله تعالى: {وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ ... } [الأحزاب27]. وإن كان مما لا يصدق على القليل والكثير ففيه نظر؛ فإنه يأتي عاما وغير عام، مثال العام قوله تعالى: {أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ} [البقرة187]، وقوله صلى الله عليه وسلم: «منعت العراق درهمها وقفيزها» الحديث (أخرجه مسلم عن أبي هريرة مرفوعا)».
[3] . ر. ک: نگاهی به حدیث منزلت، سید علی میلانی، ص102.
[4] . طه،30:« وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي ؛ هارُونَ أَخِي »؛القصص، 34:« وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُون».
[5] . طه،29:«وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي »؛ الفرقان، 35:« وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيرا».
[6] . طه، 32:« وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي».
[7] . طه، 31:« اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي».
[8] . الاعراف، 142:« وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِين».
[9] . همان.
[10] . ر.ک: حدیث منزلت، سید علی میلانی، ص502. [11] .روضة الصفا- بخش اخبار موسى و هارون.(به نقل از کتاب حدیث منزلت، سید علی میلانی، ص502).
[="Arial"][="Indigo"] دیدن این کلیپ هم خالی از لطف نیست
سلام و تشکر از پاسخگویی شما
«انت منی بمنزله هارون من موسی» این فقره به شکل عموم بیان گردیده و بیانگر آن است جمیع منازلی که هارون نسبت به موسی علیهما السلام داشته، امیرالمؤمنین علیه السلام نیز نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارا است
عجب از کلام پیامبر اکرم ص که اینقدر کامل و سنگین است
به واقع در دوران امیرالمومنین هم سامری و قارون و همه افراد قوم حضرت موسی ظهور کردند
حتی آن گوساله به شکل شتر قرمز ظهور کرد
یعنی تمام موارد آنجا، اینجا تکرار شد
حدیثی خواندم از پیامبر ص که فرموده بودند حتی مسخ هم در این امت صورت می گیرد مانند قوم بنی اسرائیل. که البته این امر هنوز محقق نشده است
اما سوالی دیگر
حضرت موسی به قوم خود گوساله که از طلا بود را خوراند (آنرا آتش زد و به خوردشان داد)
این امر مصداق همان تجاوز و حلال کردن سه روزه سپاه یزید (به فرماندهی حصین بن نمیر) بر دختران و زنان مدینه است (همان واقعه حره)؟ یا مصداق دیگری دارد؟
- امیرالمؤمنین خطاب به حسن بصری که در جنگ جمل طرفدار مخالفان حضرت بود، اما در جنگ شرکت نکرد، فرمود: «هر قومی یک سامری دارند و این(حسن بصری) سامری این امت(در میان بصریون) است، او مانند سامری نیست که از اجتماع میترسید و لا مساس میگفت، بلکه از جنگ میترسد و «لَا قِتَال» میگوید؛ أَمَا إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ سَامِرِیٌّ وَ هَذَا سَامِرِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ، أَمَا إِنَّهُ لَا یَقُولُ لا مِساسَ وَ لَکِنْ یَقُولُ لَا قِتَالَ(احتجاج/1/172)
آیا سامری واقعا همان ابوموسی بود؟ زیرا آن شتر به دست ابوموسی رو نشد!
- امیرالمؤمنین خطاب به حسن بصری که در جنگ جمل طرفدار مخالفان حضرت بود، اما در جنگ شرکت نکرد، فرمود: «هر قومی یک سامری دارند و این(حسن بصری) سامری این امت(در میان بصریون) است، او مانند سامری نیست که از اجتماع میترسید و لا مساس میگفت، بلکه از جنگ میترسد و «لَا قِتَال» میگوید؛ أَمَا إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ سَامِرِیٌّ وَ هَذَا سَامِرِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ، أَمَا إِنَّهُ لَا یَقُولُ لا مِساسَ وَ لَکِنْ یَقُولُ لَا قِتَالَ(احتجاج/1/172)
با سلام و عرض ادب
این قسمت از سوال قبلا در این تاپیک پاسخ داده شده مراجعه فرمائید:
http://www.askdin.com/thread47137.html
موفق باشید.