حرف زدن با خود
تبهای اولیه
سلام خسته نباشید
من یک مشکل دارم که خیلی داره اذیتم می کنه اینکه مدام دارم با خودم حرف می زنم یعنی آدم هایی را تو یه ذهنم متصور می شم با اون ها شروع به حرف زدن می کنم و این خیلی من را اذیت می کنه !
این تنها مشکل نییست من کنکوری هستم و هنگام حل تست هم این حالت را دارم واین باعث می شه که من موقع حل تمرکز کامل نداشته باشم و با اینکه اطلاعاتم خوبه می بینین غلط بیدقتی دارم !!
بعضی وقت ها هم آهنگ ها می یاد تو ذهنم باز همین حات به من دست می ده !!
با تشکر فراوان
سلام خسته نباشید
من یک مشکل دارم که خیلی داره اذیتم می کنه اینکه مدام دارم با خودم حرف می زنم یعنی آدم هایی را تو یه ذهنم متصور می شم با اون ها شروع به حرف زدن می کنم و این خیلی من را اذیت می کنه !
این تنها مشکل نییست من کنکوری هستم و هنگام حل تست هم این حالت را دارم واین باعث می شه که من موقع حل تمرکز کامل نداشته باشم و با اینکه اطلاعاتم خوبه می بینین غلط بیدقتی دارم !!بعضی وقت ها هم آهنگ ها می یاد تو ذهنم باز همین حات به من دست می ده !!
با تشکر فراوان
بسمهتعالي
با عرض سلام و تحيت
اطلاعات و توضيحات حضرتعالي براي تشخيص موضوع جامع نيست، اما بر حسب اطلاعات موجود در صورتيكه،
1- نسبت به تكلم خود هشيار باشيد( كه همينگونه است)
2- اين رفتار در دفعات متعدد، تكرار شود
3- اين رفتار بدون اختيار صورت بگيرد
4- علاوه بر اينكه از اين رفتار اذيت ميشويد سعي در كنترل آن داشته باشيد
بايد گفت، شما به وسواس مبتلا هستيد. براي پاسخ دقيقتر و ارائه راهكار منتظر توضيحات تكميلي شما هستيم.
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين
تا حدودی همین طور که میگید هست
نمی دونم چه طوری توضیح بدم ولی خوب من همه اش دارم انگار با آدم های اطرافم تویه ذهنم حرف می زنم !!! چه طور بگم فرض کنین من شما را می شناسم بعد من شمارا تویه ذهنم مجسم می کنم و شروع به حرف زدن با شما می کنم !!
نمی دونم چی بگم !
تا حدودی همین طور که میگید هست
نمی دونم چه طوری توضیح بدم ولی خوب من همه اش دارم انگار با آدم های اطرافم تویه ذهنم حرف می زنم !!! چه طور بگم فرض کنین من شما را می شناسم بعد من شمارا تویه ذهنم مجسم می کنم و شروع به حرف زدن با شما می کنم !!
نمی دونم چی بگم ! :(
بسمهتعالي
با عرض سلام وتحيت محضر جنابعالي
بله به نظر ميرسد چنين وضعيتي بيانگر ابتلاء شما به وسواس است.
وسواس ريشه در اضطراب دارد لذا در قدم اول لازم است سطح و ميزان اضطراب خود را كاهش دهيد (فنون كاهش اضطراب در تاپيكهاي مربوط و...آمده است)
در گام بعد نيز رعايت نكات زير پيشنهاد ميشود:
- حضور در جمع را افزايش دهيد
- از بيكاري فاصله بگيريد
- بيشتر لبخند بزنيد
- شنا و كوهنوري را در برنامه خود بگنجانيد
-از اين افكار فرار نكنيد و با آن مبارزه نكنيد بلكه نسبت به آن بي اعتنا باشيد با اين توضيح كه؛
سعي كنيد ساعت خاصي را به اين نوع افكار اختصاص دهيد مثلا ساعت10 تا 10/30 و 22تا 22/30 . در اين مدت تا مي توانيد به موضوع مورد نظر فكر كنيد و درباره آن سخن بگوييد تا ذهن شما خسته شود. اما در غير ساعت اختصاص يافته سعي كنيد بهيچوجه به اين موضوع نينديشيد و دربازه آن صحبت نكنيد و هر زمانيكه اين موضوع به ذهن شما خطور كرد با اين وعده كه در ساعت مقرر حتما به اين موضوع ميپردازيد، ذهن خود را به موضوعات ديگر منصرف كنيد و بهيجوجه در غير ساعات مقرر به آن فكر نكنيد.
- در صورت استمرار چنين وضعيتي و عدم تاثير راههاي فوق، به صورت حضوري به يك روانشناس مراجعه بفرماييد.
و آخر دعوانا ان احمدالله رب العالمين
یک مشکل دیگه هم دارم که به این ربطی نداره ولی دیوانه کننده هست !
اون هم آبریزش بینی من هست !!! که بیشتر فکر می کنم تلقینی هست یعنی من به محض اینکه به این موضوع آبریزش بینی فکر می کنم شروع به آبریزش بینی می کنم و حسابی از باعث عصبانی شدنم هم می شه و از تمرکز حواسم هم به میزان قابل توجهی می کاهد!
به نظر شما چه طور می شه با این پدیده مقابله کرد ( مطمین هم هستم که به خاطر تلقین این اتفاق می افته !)
تا حدودی همین طور که میگید هست
نمی دونم چه طوری توضیح بدم ولی خوب من همه اش دارم انگار با آدم های اطرافم تویه ذهنم حرف می زنم !!! چه طور بگم فرض کنین من شما را می شناسم بعد من شمارا تویه ذهنم مجسم می کنم و شروع به حرف زدن با شما می کنم !!
نمی دونم چی بگم ! :(
سلام
منم اینطوریم ولی فکر نمیکردم که این یه مشکله فکر میکردم همه اینطور هستن!!!!
واقعا این یه مشکله که ضرر داره و باید حل بشه؟!!