حضرت عیسی چه معجزاتی داشت ؟
تبهای اولیه
معجزات حضرت عیسی که در قرآن و کتابهای مسلمانان آمده را لطفا با مثال برایم بنویسید. مثلا اگر مرده زنده کرد چه کسی را زنده کرد؟ یا پرنده ای که از گل درست کرد اسمش را چی گذاشت؟
در تاریخ نامه طبری آ مده است: چون خداى عزّ و جلّ عيسى را باز به بيت المقدّس فرستاد، سوى بنى اسرائيل باز آمد با مريم، او را پيغمبرى داد و انجيل داد. عيسى بيامد و اندر مزگت بيت المقدّس خلق را به خداى خواند و انجيل بر ايشان خواند. نخست يحيى بن زكريّا بگرويد و ديگر بنى اسرائيل بگرويدند. و خداى از عيسى حكايت كرد كه وى بنى اسرائيل را چه گفت، ايدون گفت: أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ. من پيغمبرم و شما را آيت آوردم از خداى عزّ و جلّ. گفتند: چه آيت آوردى؟ گفت: أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ. من از گل به صورت مرغى بكنم، پس بدو اندر دمم و وى بپرد به فرمان خداى عزّ و جلّ. گفتند: بكن.
وى يكى حيوان كرد، اين مرغ كه به شب پرد و به تازى خفّاش گويند، و اين چيزى است كه اندر جهان نبود و صورت وى از گل بكرد و اندر وى دميد و وى بپريد و به هوا اندر شد. و آن مرغى است از همه مرغان عجبتر، زيرا كه مرغان بپرند اندر هوا، و او را پر نيست و بر تن وى هيچ موى نيست، همه گوشت است و استخوان، و همى پرد به هوا اندر. ايشان گفتند: نيز آيتى دارى؟ گفتا: وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ. و اين آن باشد كه از مادر نابينا زايد، و اعمى آن بود كه بينا بود پس نابينا شود. و اگر عيسى اعمى را بينا گردانيدى، بس عجب نبودى كه اين عمل پزشكان نيز كنند، و آن نه عمل پيغمبران بود. و ابرص هم چنين است زيرا علّت برص چيزىاست كه پزشكان همه مقرّند كه علاج نپذيرد، نه برص و نه جذام، و علاج و درست كردن آن علامت پيغمبرى است زيرا كه هر چه خلق از وى عاجز شوند، هر كه آن بكند معجزه بود، و معجزات علامت پيغمبرى بود.
پس گفتند: چون اين علامت دارى ديگر چه آيت دارى؟ گفت: علامت بزرگتر آن است كه: أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ. مرده را زنده كنم به فرمان خداى، اگر خواهيد تا زنده كنم. ايشان بنگريستند كسى كه وى ديرتر مرده بود كيست. هيچ كس نيافتند ديرتر مرده از نوح و از فرزندان وى، و به بيت المقدّس اندر به ميان آن كوهها يكى وادى است، ايشان به اخبار ايدون گفتند كه سام بن نوح بدان وادى اندر است. و سام بن نوح پدر بنى اسرائيل بود زيرا كه بنى اسرائيل فرزندان يعقوباند و يعقوب پسر اسحق بن ابراهيم، و ابراهيم از فرزندان سام بن نوح بود. [گفتند] سام بن نوح را گور اندر آن وادى است، وى پدر ما است، او را زنده كن.
عيسى بر گوشه آن وادى بيستاد همه بنى اسرائيل بر گرد آن وادى بيستادند، و عيسى آواز كرد و گفت: يا سام بن نوح! قُم بِاذْنِ اللّهِ. آنجا كه گور وى بود زمين بجنبيد و بشكافت و سام بن نوح سر بر كرد و بنشست و خاك از سر و رويش همى ريخت، و ريشش سپيد بود، و پيش از ابراهيم كس را ريش سپيد نشده بود.
بنى اسرائيل گفتند: يا عيسى! اين نه سام است كه اين را ريش سپيد است. عيسى او را پرسيد كه تو كيستى؟ گفت: من سام بن نوح. گفت: من كيستم؟ گفت: عيسى بن مريم پيغمبر خداى. گفتا: چرا ريش تو سپيد است كه به وقت تو كس را ريش سپيد نبود و همه خلق سياه موى بودند. گفتا: من نيز سياه موى بودم و ليكن چون آواز تو شنيدم، پنداشتم كه آواز اسرافيل است و روز رستخيز آمد، از بيم رستاخيز مويم سپيد شد. گفتا: يا سام! خواهى كه تا خداى عزّ و جلّ را دعا كنم تا تو با ما زندگانى كنى؟ گفتا: يا پيغامبر خداى! اگر چه دير زيم هم ببايد مرد، و مرا تلخى مرگ هنوز به گلو اندر است. نتوانم ديگر باره مرگ چشيدن. خداى را دعا كن تا مرا باز به زمين برد همچنان كه بودم.
عيسى دعا كرد و سام به گور اندر بيفتاد و زمين بر وى راست شد. و جهودان اين حديث را منكر نيستند، نتوانند گفتن زنده نشد، و ليكن گويند زنده شد و يك ساعت به گور اندر نشست تا همه خلق او را بديدند، پس بيفتاد به گور اندر و هيچ سخن نگفت.
و ديگر آيت عيسى آن بود كه گفت: وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ. هر چه به شب بخوريد از طعام بگويم كه چه خورديد و چه مانديد اندر خانهها، و هر كسى را بگفتى تو چند طعام خوردى و چند مانده است. إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ. عيسى گفتا: اندر اين شما را آيتها است اگر بگرويد. پس گفتا: وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ. و تورات بخوانم. وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ. و آن سخنها كه اندر تورات است بر شما كم كنم و آسان كنم، و بعضى از آن كه حرام است بر شما حلال كنم، و از آن كه حرام بود و عيسى حلال كرد يكى پيه گوسپند است كه پيه حرام بود مگر گوشت، و آن پيه كه اندر شكم بود بر ايشان حرام بود، و آن سخت دشوار بود مر ايشان را جدا كردن. و امروز به شريعت جهودان همچنين است، چنانكه خداى گفت: وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما إِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوايا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ. يا آن چربش كه از گوشت بود و آن چربش كه از مغز استخوان بود. چون شريعت انجيل بيامد آن همه حلال شد. وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ. من بدان آمدم تا شما را حلال كنم بعضى از آن چيزها كه اندر تورات حرام بود. پس يكى از آن بعض اين شحم بود حلال كرد.
پس چون پيغمبر ما بيامد همچنان حلال كرد كه اندر شريعت انجيل بود. و ديگر آن بعض كه اندر تورات حرام بود و به انجيل حلال كرد، ماهى گرفتن روز شنبه و كار كردن بر جهودان روز شنبه، چون عيسى بيامد اندر شريعت انجيل حلال كرد. پس گفت: اين شريعتها پيدا كردم. فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ. اين همه آيتها بديدند و اين شريعتها بشنيدند و كافر شد و گفتند: اين همه جادويى است. وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ.
(منبع: تاريخنامه طبرى، ابو على بلعمى( 329)، تهران: البرز، چاپ سوم، 1373، ج1،صص: 528-526)
با سلام به دوستان و تشکر از جواب خوبشون
حضرت عيسي(ع) آخرين پيامبر بني اسرائيل بود كه خداوند او را به سوي آنان فرستاد و انجيل را بر او نازل كرد و با خوارق عاداتي مورد تأييد خويش قرار داد كه برخي از خوارق عادت ارهاص و تأسيس و تثبيت است كه به هنگام تولّد وي وقوع يافت و ديگر معجزاتي كههمراه رسالت او اتفاق افتاد ارهاصات عبارتند از ولادت آن حضرت از مادر بيآن كه پدري داشته باشد و سخن گفتن او در گهواره در عهد كودكي. اما درباره معجزات حضرت عيسي(ع) قابل ذكر است كه قومش در زمان خود به دست داشتن در علم طب به خود ميباليدند و خداوندمتعال معجزاتي را به دست اين پيامبر گرامياش به ظهور رساند كه در ظاهر با مهارت آنان همسازي داشت اما در حقيقت دانش طب كاملاً در برابر معجزات عيسي(ع) ناتوان و بيمقدار بود.
اما معجزات عيسي(ع) رو استاد کاوه فرمودند.بنده هم فهرست وار برای فهم بیشتر عرض می کنم:
1. نخستين معجزه حضرت عيسي(ع) آن بود كه از گل چيزي به شكل پرنده بر ميگزيد و در آن ميدميد و به حكم الهي پرندهاي كامل ميشد.
2. بر چشمان كوران مادرزاد دستي ميكشيد و آنان بينايي خود را به اذن الهي باز مييافتند.
3. بر پيس (كسي كه مرضي پيسي دارد) دستي ميكشيد و وي تندرستي خود را باز مييافت.
4. با ندا و لمس به اذن الهي مردگان را زنده ميكرد.
5. حضرت عيسي(ع) مردم را از آنچه ميخوردند و در خانه خويش ذخيره ميكردند خبر ميداد، كه نوعي اطلاع از امور محجوب و پوشيده است.
6. ششمين معجزه حضرت عيسي(ع) آن بود كه وقتي بني اسرائيل خواستند او را بكشند، او را از شر آنان مصون نگاه داشت و آنان را درباره محل او به اشتباه افكند.
7. حواريون از آن حضرت خواستند كه خداوند متعال سفرهاي از آسمان بر آنان فرو فرستد تا از آن بخورند و دلهايشان به ايمان آرام گيرد. و عيسي(ع) از خداوند متعال درخواست كرد و خداوند سفرهاي را كه خواسته بودند بر آنان نازل كرد.
همه اين معجزات در آيات 110 الي 115 سوره مائده آمده است. براي آگاهي بيشتر به آنجا مراجعه شود.
همين طور نگاه كنيد: تاريخ اديان و مذاهب جهان، مبلّغي آباداني، انتشارات حرّ، صص 716 ـ 715
نمی خوام تاپیک خراب کنم اینها معجزات عیسی هست یا خدا ؟؟؟
قرآن در برخي آيات، اعجاز را به پيامبر نسبت ميدهد؛ مثلاً:
از قول حضرت عيسي (ع) ميفرمايد:
من براي شما معجزهاي از طرف خدايتان آوردهام، من از گل براي شما چيزي به شكل پرنده ميسازم، آن گاه در آن ميدمم و به اذن خدا به صورت پرنده (واقعي) در ميآيد و به اذن خدا كور و مبتلا به برص را شفا ميدهم و مردگان را زنده ميكنم و به شما ميگويم كه در خانههايتان چه خورده و چه اندوختهايد؟(1)
در سورة مائده ميفرمايد:
آن گاه با اذن من (صورتي) به شكل پرنده ميساختي پس در آن ميدميدي و با اجازة من پرنده من پرنده ميشد و كور مادرزاد و برص را بااجازهام شفا ميبخشيدي و مردگان را به اذن من زنده از قبر بيرون ميآوردي.(2)
و دربارة حضرت موسي(ع) ميگويد:
گفت اگر توان داراي و از راستگوياني پس معجزهاي بياور. پس عصاي خويش بيفكند. ناگهان اژدها شد و ناگهان دست بر آورد، براي ناظران نور افشاند.(3)
در بعضي آيات هم انجام دادن معجزه به خدا نسبت داده شده است از باب نمونه:
خداوند متعال ميفرمايد: با ابر بر شما سايه افكنديم و برايتان «گز انگبين» و «بلدرچين» فرو فرستاديم.(4)
به هر حال، از مجموع آيات چنين استفاده ميشود كه معجزه به طور مستقيم كار پيامبر ميباشد و با خواست و اراده اوست اما در انجام اين كار استقلال ندارد بلكه عمل او با اذن و تأييد خداوند تحقق ميپذيرد. خواست و ارادة پيامبر در طريق علل قرار ميگيرد ولي وجود دهنده حقيقي آن، خداي متعال است. به همين جهت در اكثر آيات انجام دادن معجزة به پيامبر نسبت داده شده، اما به اذن خدا مشروط شده است. در يكي از آيات با صراحت بيشتري به همين مطلب اشاره شده و ميفرمايد.
پيامبري حق ندارد نشانهاي بدون اذن خدا بياورد، پس هنگامي كه امر خدا بيايد به حق داوري ميشود و در آنجا باطل كنندگان زياد ميبينند.(5)
پاورقی:
(1)آل عمران (3) آية 49 «أني قد جئتكم بايه من ربكم أني أخلق لكم من الطين كهيئه الطير فانفخ فيه فيكون طيراً بإذن الله و أبريء الاكمه و الابرص و أحيي الموتي بأذن الله و أنبئكم بما تاكلون و ما تذخرون فيبيوتكم».