خدا و فیزیک
تبهای اولیه
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]طرح بزرگ (The Grand Design) نام آخرین کتاب استیون هاوکینگ دانشمند مشهور دانشگاه کمبریج است که همچون دیگر آثارش توجهات زیادی را بین مخاطبان عام و دانشمندان معطوف خود نموده است. خوشبختانه در مدت زمان کوتاهی پس از انتشار رسمی، این کتاب در داخل کشور نیز ترجمه شد و انتشار یافت .
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هاوکینگ در این کتاب نیز همچون آثار قبلیش علاوه بر توصیف ساده، شیرین و طنزآلود تاریخچه و نظریات روز فیزیک مدرن، نظریات خود را نیز مطرح میکند. با این وجود اینها، خصیصهای که تا حدی آثار او را متمایز و محبوبتر از دیگر کتب فیزیکی در این زمینه میکند بحث در مورد مسائل فلسفی و اعتقادی و آفرینش جهان توسط خالق آن، در کنار مسائل علمی و به عنوان نتیجهای از این مباحث میباشد. ا
برخی از دانشمندانی که در زمینه کار خودشات نبوغ بسیاری دارند در هنگام نتیجهگیری از یافتههایشان اندکی پا را فراتر از واقعیت گذاشته و به پیامدهای فلسفی این یافتهها اشاره میکنند که شاید تنها با هدف جذب مخاطبان عام صورت گیرد. به هر حال این اظهار نظرات با وجود قابل احترام بودن و حتی جالب بودن، به هیچ وجه هم تراز یافتههای علمی نبوده و بایستی به دید اظهار نظر فردی که در این زمینه یک فرد عادی است و در زمینه تخصص علمیاش نابغه است نگریسته شوند و اینکه این مسائل فلسفی را از طرف چنین کسانی اثبات شده یا رد شده بدانیم اشتباهی است که بیشتر ژورنالیستها و رسانهها علاقه به ارتکاب آن را دارند و در ترکیب ناموفق علم تجربی و فسلفه همین بس که اینشتین تئوری کوانتوم را بنا بر همچین دلایلی نمیپذیرفت و همیشه با آن سر ناسازگاری داشت چون فکر میکرد که «خدا برای اداره جهان تاس نمیریزد». در ضمن پیش فرضهای علمی که هاوکینگ در این کتاب از آنها نتیجه گرفته که «خداوند جهان را نیافریده است» در همین پست به طور مفصل بحث خواهند شد.
علم تجربی در حدود یک قرن گذشته در زمینه کشف قوانین کلی حاکم بر طبیعت و جهان موفقیت بسیار قابل توجهی بدست آورده است. درک این قوانین شاید هیچ وقت به درک کامل جهان منتج نشود ولی بسیاری افراد از این یافتهها برای رد وجود آفریننده و اداره کننده جهان استفاده کردهاند در حالیکه بسیاری از دانشمندانی که به این اکتشافات نایل شدهاند آن را مربوط به اعتقادات خود ندانسته و معتقد باقی ماندهاند. اولین و مهمترین این کشفیات، یافتههای داروین بوده که به گفته ریچارد داوکینز خدا را از عرصه علوم زیستی بیرون انداخته است. در اینجا قصد باز کردن این بحث را نداریم ولی جالب است بدانید که همین دانشمند در زمینه کتاب جدید هاوکینگ نیز همین اظهار نظر را کرده و با حمایت از یافتههای او اظهار میکند که داروین خداوند را از عرصه علوم زیستی بیرون انداخته است و هاوکینگ نیز او را از دنیای فیزیک بیرون انداخت. حال اینکه هاوکینگ همیشه ادعای آتئیست بودن خود را به شدت رد کرده است. در مورد اینکه چرا کشف قانون باید جا را برای وجود آفریننده تنگ کند بیشتر به نظر میرسد که ناشی از یک تصور سنتی باشد که همه جهان در اختیار خداست و آن را هر گونه که بخواهد اداره میکند. این تصور با اینکه تا حدی درست است ولی به جایگاه قوانینی که خداوند برای جهان خلق کرده است توجه نداشته است و این عدم توجه به این تناقض فلسفی میانجامد که خدا خود تحت تاثیر آفریننده خود قرار بگیرد و در جاهایی به این آفریننده عکسالعمل نشان دهد در حالیکه این تناقض فسلفی فقط اینگونه حل میشود که خداوند ابتدا قوانینی کامل و بدون نقص برای اداره جهان خلق کرده است که حتی معجزات نیز از طریق این قوانین، و طبق ضوابط و الزامات مشخصی صورت میگیرند.
علم تجربی در حدود یک قرن گذشته در زمینه کشف قوانین کلی حاکم بر طبیعت و جهان موفقیت بسیار قابل توجهی بدست آورده است. درک این قوانین شاید هیچ وقت به درک کامل جهان منتج نشود ولی بسیاری افراد از این یافتهها برای رد وجود آفریننده و اداره کننده جهان استفاده کردهاند در حالیکه بسیاری از دانشمندانی که به این اکتشافات نایل شدهاند آن را مربوط به اعتقادات خود ندانسته و معتقد باقی ماندهاند. اولین و مهمترین این کشفیات، یافتههای داروین بوده که به گفته ریچارد داوکینز خدا را از عرصه علوم زیستی بیرون انداخته است. در اینجا قصد باز کردن این بحث را نداریم ولی جالب است بدانید که همین دانشمند در زمینه کتاب جدید هاوکینگ نیز همین اظهار نظر را کرده و با حمایت از یافتههای او اظهار میکند که داروین خداوند را از عرصه علوم زیستی بیرون انداخته است و هاوکینگ نیز او را از دنیای فیزیک بیرون انداخت. حال اینکه هاوکینگ همیشه ادعای آتئیست بودن خود را به شدت رد کرده است. در مورد اینکه چرا کشف قانون باید جا را برای وجود آفریننده تنگ کند بیشتر به نظر میرسد که ناشی از یک تصور سنتی باشد که همه جهان در اختیار خداست و آن را هر گونه که بخواهد اداره میکند. این تصور با اینکه تا حدی درست است ولی به جایگاه قوانینی که خداوند برای جهان خلق کرده است توجه نداشته است و این عدم توجه به این تناقض فلسفی میانجامد که خدا خود تحت تاثیر آفریننده خود قرار بگیرد و در جاهایی به این آفریننده عکسالعمل نشان دهد در حالیکه این تناقض فسلفی فقط اینگونه حل میشود که خداوند ابتدا قوانینی کامل و بدون نقص برای اداره جهان خلق کرده است که حتی معجزات نیز از طریق این قوانین، و طبق ضوابط و الزامات مشخصی صورت میگیرند.
سلام
شهید مطهری بحث بسیار ارزشمندی در ابتدای کتاب توحیدش دارد که امثال جناب هاوکینگ باید آنرا بخوانند و به آن فکر کنند
ایشان می فرماید در رد و اثبات یک چیز اول باید تصور صحیحی از آن داشته باشیم
لذا اگر تصور درست نباشد شما اگر اعجوبه دوران هم که باشی نمی توانی چیزی را ثابت کنی . بعد مثالی می زنند:
می گویند اگر کسی در اثبات زمان بخواهد آنرا موجودی در کنار سایر موجودات مثل زمین و آسمان و آدم و غیره تصور کند هیچگاه نمی تواند به آن راه یابد چرا ؟ چون این تصور درباره زمان از ریشه غلط است
زمان یک شی در کنارسایر اشیاء نیست که شما بتوانید آنرا جایی از عالم پیدا و کشف و اثباتش کنید
زمان حقیقتی در متن تمام موجودات عالم است بلکه یک انتزاع از یک جهت وجودی اشیاء است
امثال هاوکینگ هم دچار این مشکل بوده و هستند .
اساسا در فرهنگ دنیای غرب مسیحی که خدا را موجودی محدود یا موجودی در کنار سایر اشیاء می پندارد هیچگاه رمز خدا گشوده نمی شود
به نظر من که بارها و بارها این را در سایت اسک دین هم مطرح کرده ام
تنها نشانه صحیحی که می توان از خدای تبارک و تعالی داد و با آن نشانه به جستجویش پرداخت عقیده ظهور و تجلی عرفان اسلامی است
علی ع می فرمایند :
الحمد لله الذی تجلی لخلقه بخلقه
ستایش خدایی را که بواسطه آفریدگانش بر آفریدگانش تجلی یافت
به عبارت دیگر هرکس به آفریدگان به عنوان امر جدای از خدای تبارک وتعالی نگاه می کند دچار اشتباه فاحشی شده که هر لحظه اورا از خدای متعال دورتر می سازد
هرکس می خواهد خدای ظاهر شده و تجلی یافته را ببیند به آفریدگان نگاه کند
آفریدگان خدا را نشان می دهند
لذا دانشمندان تجربی در کشف و جستجوی رازهای این جهان در حقیقت دارند رازهای وجود خدا را در همین جلوه جستجو می کنند یا بگو دارند خدا را کشف می کنند اما در این جلوه مادی اش
لذاست که بعضی از اهل عشق و معرفت می فرمایند :
او خالق نظام جهان بلکه عین نظام است
لذا از منظر چنین فرد عارفی دانشمندان تجربی به مثابه کسانی اند که در میان درختان جنگل بدنبال جنگل می گردند
به نظر شما کی اورا می یابند ؟ هیچگاه چرا ؟ چون اصلا تصور درستی از آن ندارند
والله الهادی