داستان هایی از زبان خدا

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
داستان هایی از زبان خدا

با سلام و عرض ادب خدمت اساتید گرامی سایت

سوالی داشتم پیرامون مطالب و داستان هایی که منصوب به خدا میشن معمولا
این داستان ها هییییچ نقطه بدی ندارند و دقیقا حاوی مطالبی مفید هستند و قصد سازنده مطلب خیر است
از این دست مطالب نیز زیاد در محیط های مجازی دست به دست می شوند
و یا برخی درد دل هایی که در سایت ها و وبلاگ ها از طرف خداوند با بندگان یا بالعکس صورت می گیرد

جدیدا شنیده ام این حکایات و داستان ها حرام هستند و دروغ بستن به خداوند محسوب می شوند و در صورتی که فرد روزه باشد ، روزه اش باطل و کفاره بر او واجب می شود
آیا این امر صحت دارد ؟
آیا در نوع داستان تفاوت می کند ؟

با تشکر فراوان

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سجاد

[="Tahoma"][="Black"]

seven7777777;554504 نوشت:
با سلام و عرض ادب خدمت اساتید گرامی سایت

سوالی داشتم پیرامون مطالب و داستان هایی که منصوب به خدا میشن معمولا
این داستان ها هییییچ نقطه بدی ندارند و دقیقا حاوی مطالبی مفید هستند و قصد سازنده مطلب خیر است
از این دست مطالب نیز زیاد در محیط های مجازی دست به دست می شوند
و یا برخی درد دل هایی که در سایت ها و وبلاگ ها از طرف خداوند با بندگان یا بالعکس صورت می گیرد

جدیدا شنیده ام این حکایات و داستان ها حرام هستند و دروغ بستن به خداوند محسوب می شوند و در صورتی که فرد روزه باشد ، روزه اش باطل و کفاره بر او واجب می شود
آیا این امر صحت دارد ؟
آیا در نوع داستان تفاوت می کند ؟

با تشکر فراوان

با عرض سلام و احترام و تشکر از سؤال شما

موارد مختلف است و نمی توان حکم کلی داد اما اگر در موردی قرائنی وجود داشته باشد که نشان دهنده ساختگی بودن داستان یا مطلب باشد ، دروغ بستن محسوب نشده و احکام آن را ندارد.

در پناه حضرت حق باشید

پی نوشت:
استفتاء از دفتر مراجع عظام در قم[/]

سلام بر شما
بله مانند اين داستان كه مشكلي ندارد و قرائن مشخص است (هرچند نسخه اصلي داستان اشاره به تثليث دارد كه با كمي تغيير اصلاح شده است)
گفتگو با خدا
گفتگو با خدا
Interview with god

گفتگو با خدا

I dreamed I had an Interview with god

خواب ديدم در خواب با خدا گفتگويي داشتم

So you would like to Interview me God asked

خدا گفت : پس ميخواهي با من گفتگو کني؟

If you have the time I said

گفتم: اگر وقت داشته باشيد

God smiled

خدا لبخند زد

My time is eternity

وقت من ابدي است

What questions do you have in mind for me

چه سوالاتي در ذهن داري که ميخواهي بپرسي؟

What surprises you most about humankind

چه چيز بيش از همه شما را در مورد انسان متعجب مي کند؟

Go answered …

خدا پاسخ داد …

That they get bored with childhood

اين که آنها از بودن در دوران کودکي ملول مي‌شوند

They rush to grow up and then long to be children again

عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکي را مي‌خورند

That they lose their health to make money

اين که سلامتي شان را صرف به دست آوردن پول مي‌کنند

And then lose their money to restore their health

و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتي مي‌کنند

By thinking anxiously about the future That

اين که با نگراني نسبت به آينده فکر مي‌کنند

They forget the present

زمان حال فراموش شان مي‌شود

Such that they live in neither the present nor the future

آن‌چنان که ديگر نه در آينده زندگي مي‌کنند و نه در حال

That they live as if they will never die

اين که چنان زندگي مي‌کنند که گويي هرگز نخواهند مرد

And die as if they had never lived

و آن‌چنان مي‌ميرند که گويي هرگز زنده نبوده‌اند

God’s hand took mine and we were silent for a while

خداوند دست‌هاي مرا در دست گرفت و مدتي هر دو ساکت مانديم

And then I asked …

بعد پرسيدم …

As the creator of people what are some of life’s lessons you want them to learn

به عنوان خالق انسان‌ها، مي‌خواهيد آنها چه درس‌هايي اززندگي را ياد بگيرند؟

God replied with a smile

خدا دوباره با لبخند پاسخ داد

To learn they cannot make anyone love them

ياد بگيرند که نمي‌توان ديگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد

What they can do is let themselves be loved

امّا مي‌توان محبوب ديگران شد

learn that it is not good to compare themselves to others

ياد بگيرند که خوب نيست خود را با ديگران مقايسه کنند

To learn that a rich person is not one who has the most

ياد بگيرند که ثروتمند کسي نيست که دارايي بيشتري دارد

But is one who needs the least

بلکه کسي است که نياز کم تري دارد

To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love

ياد بگيرن که ظرف چند ثانيه مي توانيم زخمي عميق در دل کساني که دوست شان داريم ايجاد کنيم

And it takes many years to heal them

وسال‌ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التيام يابد

To learn to forgive by practicing forgiveness

با بخشيدن، بخشش ياد بگيرند

To learn that there are persons who love them dearly

ياد بگيرند کساني هستند که آنها را عميقاً دوست دارند

But simply do not know how to express or show their feelings

امّا بلد نيستند احساس شان را ابراز کنند يا نشان دهند

To learn that two people can look at the same thing and see it differently

ياد بگيرن که مي‌شود دو نفر به يک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببينند

To learn that it is not always enough that they are forgiven by others

ياد بگيرن که هميشه کافي نيست ديگران آنها را ببخشند

They must forgive themselves

بلکه خودشان هم بايد خود را ببخشند

And to learn that I am here

و ياد بگيرن که من اينجا هستم

Always

هميشه

منبع

بسیار عالی
ممنون از اساتید بزرگوار
دوستان صلواتی هم برای آمرزش اموات اساتید سایت نثار کنید
خدا اجرشون بده
{عذرخواهی بابت تشکر در پست جداگانه}:Gol:

موضوع قفل شده است