دلایل غیر منطقی خانواده پسر برای ازدواج نکردن
تبهای اولیه
به نام خدا
سلام
دختری 22 ساله هستم
حدود دو سال پیش در دانشگاه با پسری آشنا شدم که ایشون حدود دو سال از من بزرگتر است.
بعد از چند ماه که شناخت از هم پیدا کردیم تصمیم به ازدواج گرفتیم که این شناخت نه فقط از روی احساس بلکه با عقل و منطق گرفته شد
ولی با توچه به اینکه ایشون هنوز شغل و درآمدی نداشتند صبر کردیم.این آقا پسر از همون ابتدای امر ,این جریان آشنا شدن ما رو به مادرشون اطلاع دادند و مادرشونم هیچ مخالفتی نکردند.طی این دو سال خواستگارای زیادی واسه من میومد که به خاطر علاقه من با این آقا و خواهش ایشون رد می کردم.
من طی این دو سال فکر می کردم خانواده من مخالفت کنند ولی ایشون می گفتند که مادرشون خانواده من رو راضی میکنند و نمی ذارند که اتفاق بدی بیوفته.من از خانواده فرهنگی و تا حدودی مذهبی هستم و از لحاظ مذهبی در یک سطح هستیم.از لحاظ مالی هم تفاوت چندانی وجود ندارد.
بعد از 2سال خانواده ایشون براشون یک معازه تهییه کردند و الان هیچ مشکلی ندارند.من هم دیگه به خانوادم گفتم و بر خلاف انتظارم آنها هم قبول کردند ولی هر چی انتظار کشیدم که مادر ایشون تماس بگیرند ,تماس نگرفتند .بعد از حدود 2ماه کاشف به عمل اومد که مادر ایشون به دلیل سن کم پسرشون و اینکه اگه پسرشون ازدواج کنند دیگه نمی تونند در مقطع فوق لیسانس ادامه تحصیل بدند مخالفت می کنند.سن ازدواج در خانواده آنها حدود 29 سال است.
این دلایل به نظر شما منطقی و درست است؟
شما به من بگید چکار کنم؟ممنون میشم اگه شما دوستان کمکم کنید .