دو ادعای عجیب حاج رحیم ارباب (ره)
تبهای اولیه
خداوند در قرآن مي فرمايد:
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ نور/30
به مردان با ایمان بگو چشمان خویش را (از نامحرم) ببندند
*حکایت
روزى شخصی خدمت مرحوم حاج رحیم ارباب ره که از علمای بزرگ اصفهان بود، رفت و گفت مىخواهم از منزلى كه فعلاً در آن ساكن هستم بروم، علّتش آن است كه در آن خانه برادرانم و همسرانشان ساكن هستند و ممكن است چشمم به نامحرم بيفتد ولی مادرم اجازه نمىدهد و ناراحت می شود، نمی دانم خودم را از نگاه به نامحرم در أمان دارم یا به حرف مادرم عمل کنم؟ ايشان فرمود: من چهل سال اين وضع برايم بود و چشمم به نامحرم نيفتاد و آن را کنترل کردم، شما هم مراقب باشید چشمتان به نامحرم نيفتد و سعی کنید مادرتان را ناراحت نكنيد.
وقتى از اين عالم عابد پرسيد پس از اين همه عمر آيا ادعايى هم داريد يا نه؟ ايشان فرمود: در مسايل علمى هيچ ادعايى ندارم، اما در مسايل شخصى خود دو ادعا دارم: يكى آنكه به عمرم هیچگاه غيبت نگفتم و غيبت نشنيدم و دوم آنكه در طول عمرم هرگز چشمم به نامحرم نيفتاد، در حالی که برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند، در اين چهل سال يك بار همسر برادرم را نديدم و اگر او را در خیابان ببینم نمی شناسم. 1
بسازم خنجری نیشش زفولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد 2
1.با اقتباس و ویراست از کتاب ارباب معرفت
2.باباطاهر
[=Times New Roman]آقاى دكتر محمد جواد شریعت كه با جمعى از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانى دیدار كرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز میگوید: سال یكهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم كه چه دلیلى دارد نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟
عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسى بخوانیم و همین كار را هم كردیم خانواده هایمان كم كم از این موضوع آگاهى یافتند و به فكر چاره افتادند . آنها، پس از تبادل نظر با یكدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ، ما را از این كار باز دارند و اگر مؤثر نیفتاد، راهى دیگر برگزینند . چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد; ما را نزد یكى از روحانیان آن زمان بردند . آن روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز می خوانیم، به شیوه اى اهانت آمیز ، نجس و كافرمان خواند . این عمل او ما را در كارمان راسختر ساخت .
عاقبت یكى از پدران، افراد را به این فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فكر مورد تأیید قرار گرفت . آنها نزد حاج آقا ارباب شتافتند و موضوع را با وى در میان نهادند . او دستور داد در وقتى معین ما را خدمتش رهنمون شوند .
در روز موعود ما را كه تقریبا پانزده نفر بودیم، به محضر مبارك ایشان بردند . در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت، آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم كه با شخصیتى استثنایى روبه رو هستیم . آقا در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمود . سپس به والدین ما فرمود: شما كه به فارسى نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید . وقتى آنها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یكى یكى خودتان را معرفى كنید و بگویید در چه سطح تحصیلى و چه رشته اى درس می خوانید . آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسشهاى علمى مطرح كرد و از درسهایى مانند جبر و مثلثات و فیزیك و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسید كه پاسخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود . هر كس از عهده پاسخ بر نمی آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو می شد .
ادامه دارد
پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمودند : والدین شما نگران شده اند كه شما نمازتان را به فارسى مى خوانید، آنها نمى دانند من كسانى را مى شناسم كه - نعوذبالله - اصلاً نماز نمى خوانند . شما جوانان پاك اعتقادى هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت . من در جوانى مى خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم; ولى مشكلاتى پیش آمد كه نتوانستم . اكنون شما به خواسته دوران جوانى ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما .
در آن روزگار، نخستین مشكل من ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حل كرده اید . اكنون یكى از شما كه از دیگران مسلطتر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه كرده است .
یكى از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد . آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یك نفر است; زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمى آمدم .
بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه كردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان . حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد . در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد . اما «الله» قابل ترجمه نیست; زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى توان ترجمه كرد; مثلا اگر اسم كسى «حسن» باشد، نمى توان به آن گفت «زیبا» . ترجمه «حسن» زیبا است; اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا، خوشش نمى آید . كلمه الله اسم خاصى است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى كنند . نمى توان «الله» را ترجمه كرد، باید همان را به كار برد .
خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده . حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولى كامل نیست; زیرا «رحمن» یكى از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى رساند و این شمول در كلمه بخشنده نیست; «رحمن» یعنى خدایى كه در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى فرماید . در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن» در حد كمال ترجمه نیست .
خوب، رحیم را چطور ترجمه كرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان» . حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم - چون نام وى رحیم بود - بدم نمى آمد «مهربان» ترجمه كنید; اما چون رحیم كلمه اى قرآنى و نام پروردگار است، باید درست معنا شود . اگر آن را «بخشاینده» ترجمه كرده بودید، راهى به دهى مى برد; زیرا رحیم یعنى خدایى كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى كند . پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست; ولى كامل نیست و اشتباهاتى دارد . من هم در دوران جوانى چنین قصدى داشتم; اما به همین مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم . تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلى پیچیده تر مى شود . اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید; زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلى بهتر است .
ادامه دارد
در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده از وى عذرخواهى كردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده كنیم .
ایشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانید، هر طور دلتان مى خواهد بخوانید . من فقط مشكلات این كار را براى شما شرح دادم . ما همه عاجزانه از وى طلب بخشایش و از كار خود اظهار پیشمانى كردیم .
حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینى، مجلس را به پایان برد . ما همگى دست مباركش را بوسیدیم و در حالى كه ما را بدرقه مى كرد، خدا حافظى كردیم . بعد نمازها را اعاده كردیم و از كار جاهلانه خود دست برداشتیم .
بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب مى رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وى خوشه ها بر مى چیدم . وقتى در دوره دكتراى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه ها و پیغامهاى استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را براى وى مى بردم و پاسخهاى كتبى و شفاهى حضرت آیت الله را به آن استاد فقید مى رساندم . و این افتخارى براى بنده بود . گاه ورقه هاى استفتایى كه به محضر آن حضرت رسیده بود، روى هم انباشته مى شد . آن جناب دستور مى داد آنها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وى بنویسم . پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهى نداشت، آن را مهر مى كرد . در این مرحله با بزرگواریهاى بسیار آن حضرت رو به رو بودم كه اكنون مجال بیان آنها نیست . خدایش بیامرزد و در دریاى رحمت خویش غرقه سازد; «انه كریم رحیم»
سلام
اگر زن حجاب وچادر و مقنعه یا پوشیه درست وحسابی داشته باشد مرد هیچگاه نمیتواند صورتش را ببیند !
الان هم ما در جامعه افرادی داریم که 40 سال نمیتوانیم درست ببینیم وبشناسیمشان هرچند که خود حاج رحیم رحمه الله اهل این برنامه ها نبود .