جمع بندی دو پدر این امت...
تبهای اولیه
سؤال:
در آیه «ما محمدٌ أبا أحدٍ منکم»، پیامبر پدر هیچ کسی شمرده نشده، در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) «أنا و علیٌ أبَوا هذه الأمة» خودش و امام علی (علیه السلام) را دو پدر امت اسلامی میداند. آیا این، تناقض نیست؟
پاسخ:
منظور از پدر در این آیه، پدر نسبی و واقعی است؛ آیه کریمه میفرماید: محمد (صلی الله علیه و آله)، پدر هیچ یک از مردان شما [حتی زید که پسرخواندهاش میخوانید] نبود [از این رو، ازدواج پیامبر با زینب ـ که مطلقه پسرخوانده اش است ـ هیچ ایرادی ندارد].
اما منظور از پدر در روایت مورد اشاره، پدر معنوی است و نه پدر نسبی و واقعی؛ مطابق این روایت، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، خود و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را چونان دو پدری معرفی میکند که سایه حمایت و هدایت و رهبری آن دو، متوجه امت اسلام است و اگر این امت که چونان فرزندان این دو پدر معنوی هستند، به سخنان و راهنماییهای خیرخواهانه و دلسوزانه این دو پدر رئوف و آگاه توجه کنند و بدان عمل نمایند، رستگار میشوند و اگر بیتوجه باشند و سرپیچی نمایند، به چوب تنبیه الهی مؤاخذه خواهند شد.
مفهوم این آیه از آیات قبل از آن _به ویژه آیه 37_ جدا نیست و برای درک بهتر معنای آیه مورد بحث، ناچاریم با مفاهیم و معانی آیات قبلی نیز آشنا شویم. در آیات قبلی، سخن از طلاق زینب (بنت جحش و دختر عمه پیامبر اسلام) توسط زید بن حارثه، و ازدواج پیامبر با همسر مطلقه زید است.
چکیده ماجرا:
زید بن حارثه، برده آزاد شده پيامبر اسلام است. قبل از بعثت و بعد از آن كه خديجه با پيامبر ازدواج كرد، خديجه زید را _که در آن زمان برده ای بود_ خريدارى کرد و بعدا او را به پيامبر بخشيد و پيامبر هم وی را آزاد نمود. از آنجا که طایفه زید او را از خود راندند، پيامبر هم او را فرزندخوانده خود نمود. بعد از ظهور اسلام، زيد مسلمانى مخلص و پيشتاز شد، و موقعيت ممتازى در اسلام پيدا كرد و سرانجام يكى از فرماندهان لشكر اسلام در جنگ موته شد كه در همان جنگ نیز شربت شهادت نوشيد. (1)
زمانی که زید به سن ازدواج رسید، پیامبر، زینب بنت جحش را برای او خواستگاری کرد اما بعد از مدتی، این ازدواج به شکست انجامید و علارغم تلاش پیامبر برای عدم طلاق، این ازدواج به طلاق منجر شد. یکی از سنت های غلط جاهلیت این بود که «پسر خوانده»، تمام احكام «پسر نسبی» را داشت لذا در زمان جاهلیت، ازدواج پدر خوانده با همسر مطلقه پسر خوانده را حرام می دانستند!
از بعضى از روايات اسلامى به دست مىآيد كه پيامبر به فرمان الهی و برای ملغی نمودن این سنت باطل، با زینب (که توسط زید _برده آزاد شده و پسرخوانده پیامبر_ مطلقه شده بود) ازدواج کرد. این ازدواج، علاوه بر اینکه يک مساله اخلاقى و انسانى و تسکینی برای روحیه شکست خورده زینب بود، نيز وسيله مؤثرى براى شكستن دو سنت غلط جاهلى (یعنی ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده، و نیز ازدواج با همسر مطلقه يک غلام و برده آزاد شده) بود.(2)
در این زمان بود که سرزنش و شماتت برخی افراد نادان شروع شد که چگونه پیامبر با زن مطلقه پسرش ازدواج کرده است؟! این کار که حرام و ممنوع است!
آیه مورد بحث (یعنی: ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ)، در واقع پاسخ به این مسأله است و مى فرمايد: «محمد، پدر هيچيک از مردان شما نبود»؛ نه «زيد» و نه مردی ديگر! اگر زید را پسرخوانده او می دانید و نام «پسر محمد» بر او می گزاردید، نشانگر یک رابطه طبيعى و نسبی و خويشاوندى نبود، بلکه يک عادت و سنت بود كه این عادت و سنت که احکام پسر نسبی را بر پسرخوانده بار می کردید، با ورود اسلام و نزول قرآن بر چيده می شود. پسرخوانده، پسر نسبی و واقعی نیست و احکام او را ندارد.
بنا بر اين جمله «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ» _كه به صورت فعل ماضى هم آمده_ در هنگام نزول آیه، درباره همه مخاطبین آیه، صادق بوده است. (3)
به سخن دیگر:
خطاب در «مِنْ رِجالِكُمْ»، ناظر به مردم موجود در زمان نزول آيه است و مراد از نفى پدرى در آیه «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ»، نفى تكوينى است. آيه شريفه در مقام پاسخ به اعتراض برخی مردم به رسول خدا (ص) است كه چرا همسر مطلقه پسر خواندهاش را گرفته؟ مگر می شود پدر خوانده با همسر مطلقه پسر خوانده اش ازدواج کند؟!
آیه کریمه پاسخ می دهد: محمد (صلی الله علیه و آله)، پدر هيچیک از مردان موجود و فعلى شما نيست و هيچیک از مردان شما از صلب او متولد نشده است، تا ازدواجش با همسر مطلقه يكى از شما، ازدواج با همسر پسرش محسوب شود! زيد بن حارثه هم يكى از همين مردان شماست و با دیگر مردان تفاوتی ندارد و پسر نسبی پیامبر نیست پس ازدواج رسول خدا (ص) با همسر مطلقه زید، ازدواج با همسر پسرش نمى باشد، زیرا زید پسرخوانده او بوده و برای پسرخوانده هيچ اثرى از آثار نسبی پدر و فرزندى مترتب نمىشود، زیرا خداوند پسرخوانده هاى شما را فرزند نسبی و واقعی شما نمى داند و احکام آنان را بر آنان بار نمی کند.
البته پيامبر فرزندان نسبی به نام «قاسم» و «طيب» و «طاهر» و «ابراهيم» داشت، ولى طبق نقل مورخان، همه آنها قبل از بلوغ، چشم از جهان فرو بستند و از دنیا رفتند لذا واژه «رجال» (یعنی مردان) که در آیه آمده، بر آنها اطلاق نشد. امام حسن و امام حسين (علیهما السلام) نیز كه آنها را فرزندان پيامبر مىخواندند، گرچه بعدها به سنين بالا رسيدند، ولى به هنگام نزول اين آيه هنوز كودک بودند و تا رسول خدا (ص) در دنيا بود به حد رشد و بلوغ نرسيدند لذا مصداق واژه «رجال» (یعنی مردان) که در آیه مورد بحث آمده نبودند. (4)
اگر در بعضى از تعبيرات خود پيامبر اکرم مىخوانيم که «انا و على أبوا هذه الامة» (من و على، پدران اين امتيم)، مسلما منظور از این «أب»، پدر نسبى نیست بلكه استعاره ای معنوی و ابوت ناشى از تعليم و تربيت و رهبرى است. (5)
نتیجه اینکه:
منظور از پدر در آیه کریمه، پدر نسبی و واقعی است و آیه کریمه می فرماید: محمد (صلی الله علیه و آله)، پدر هیچیک از مردان شما [حتی زید که پسرخوانده اش می خوانید] نبود [لذا ازدواج او با زینب _که مطلقه پسرخوانده اش است_، هیچ ایرادی ندارد].
اما منظور از پدر در روایت مورد اشاره، پدر معنوی است و نه پدر نسبی؛ و پیامبر اسلام، خود و امیرالمؤمنین را چونان دو پدری معرفی می کند که سایه حمایت و هدایت و رهبری شان، متوجه امت اسلام است. اگر این امت که چونان فرزندان این پدر معنوی هستند، به سخن و راهنمایی های پدر توجه کنند و عمل نمایند، رستگار می شوند و اگر بی توجه باشند و سرپیچی نمایند، به چوب تنبیه الهی مؤاخذه خواهندشد.
جالب اینکه وقتی به متن اصلی روایت هم مراجعه می کنیم (6)، به این نکته هم به طور ضمنی اشاره می کند:
پی نوشت
-------------------------
1- تفسير نمونه، ج17، ص 316
2- همان، ص 320 و 321
3- المیزان، ج 16، ص 325
4- همان.
5- تفسیر نمونه، ج 17، ص 337
6- در تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه السلام)، از سیزده معصوم این روایت نقل شده است؛ التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص 330 تا 333.
7- التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص 330.
8- ترجمه روایت از این کمترین بود؛ برخی مترجمان، عبارت «وَ نَلْحَقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَارِ» را اینگونه معنا کرده اند: و از بندگى رهائى مىبخشيم و آزادگى را به ايشان ارزانى مي داريم (ترجمه موسی خسروی)