راز جامعيت دين اسلام
تبهای اولیه
يكي از مهمترين ويژگيهاي دين اسلام كه به عنوان آخرين دين براي هدايت و سعادت بشر تا روز قيامت معرفي شده، مسئله «جامعيت» آن است.
بر اساس حكم عقل واضح است كه دين خاتم نمي تواند ناقص باشد، چرا كه خاتمه دادن به اديان با ديني كه كامل نيست باعث نقض غرض در هدايت بشر به سوي سعادت واقعي است[1]. از سوي ديگر كمال دين ملازم با جامعيت آن است و هيچ گاه نمي تواند ديني را بدون آنكه جامع باشد كامل دانست. بنابراين اكنون كه سلسلة انبياء و شرايع به نقطه پايان خود رسيده است مي بايد احكام و تعاليم لازم براي هدايت بشر به طور كامل در اسلام بيان شده باشد.
به تعبير ديگر، ثبات و جاودانگي شريعت اسلام مستلزم آن است كه استكمال فردي و اجتماعي انسان با همين معارف و احكام و قوانيني كه قرآن تشريع كرده است صورت پذيرد و به بيشتر از آن نيازي نباشد.[2] حاصل آنكه دليل بر خاتميت دين، جاودانگي و كمال دين اسلام مي باشد و لازمة جاودانگي و كمال دين آن است كه آن، دين جامع و جهان شمول باشد چرا كه در غير اين صورت جاودانه نخواهد بود و نقض غرض مي شود. علاوه بر آن، مردم در بسياري از شؤون و ابعاد حيات خويش طرح و برنامة كامل و جامع براي هدايت و سعادت واقعي خود نخواهند داشت و به گمراهي و سرگرداني و جهل گرفتار مي شوند و اين خود با هدف خلقت و هدف ارسال رُسل و انزال كتب منافات خواهد داشت و با حكمت الهي سازگار نخواهد بود.
اما مراد از جامعيت به طور خلاصه و صريح آن است كه دين اسلام كه متكفل تأمين سعادت واقعي دنيا و آخرت مردم است، برنامه ها و ساز و كارهايي دارد كه به تمام شؤون و نياز هاي دنيوي و اخروي بشر اعم از فردي و اجتماعي، پاسخ مثبت مي دهد به گونه اي كه در همة ابعاد و مقولات اجتماعي و فرهنگي، تربيتي، اقتصادي، سياسي و عبادي راهكار هاي نظري و عملي را در سطح كلان و جزئي ارائه مي دهد.
خداوند متعال در قرآن (كه خود معجزة خالدة دين خاتم است) مي فرمايد: «ما فَرَّطنا في الكتاب من شيء»[3] ما در قرآن هيچ چيزي را فرو گذار نكرديم. و يا مي فرمايد: «و كتاب آسماني را بر تو نازل كرديم كه روشن گر همه چيز است»[4] امام باقر ـ عليه السّلام ـ در اين رابطه مي فرمايد: «به راستي خداي تبارك و تعالي، چيزي كه امت بر آن نيازمند باشند وانگذاشته و آن را در كتابش نازل كرده و براي رسولش بيان كرده است»[5].
شايان ذكر است، مقصود از جامعيت دين اين نيست كه در همة عرصه هاي زندگي مادي و معنوي همة مسائل نظري و عملي را به تفصيل بيان كرده است و ديگر هيچ احتياجي به تعليم و تعلم و كار و تلاش فكري در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگي نداريم، بلكه مقصود آن است كه در راستاي هدف و رسالت خود، رؤس كلي همة معارف لازم را براي تحقق اين هدف در اختيار بشر قرار داده است.[6] به گونه اي كه بشر با تطبيق آن اصول كلي به صورت نظام مند بتواند همة معارف و رهنمون هاي مورد نياز را براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت خويش به دست آورد.[7]
اما راز و سرّ اين مسئله كه دين اسلام توانسته چنين ادعائي داشته باشد چيست؟
در پاسخ به چند امتياز مهم برنامه ها و قوانين دين اسلام اشاره مي كنيم:
1ـ قوانين و احكام اسلام با مقتضيات فطرت هماهنگ است
از آنجا كه فطرت و نهاد انسان و ساختمان وجود بشر در همة افراد و همة زمانها يكنواخت است، لذا اگر محور جعل قانون قرار بگيرد هرگز مقتضيات زمان و تحولات صنعتي ماية دگرگوني چنين قوانيني نمي گردد.
اسلام قوانين خود را بر اساس فطرت بنا كرده و قدر مشترك انسان را در تمام قرون و اعصار در نظر گرفته و قانون گذاري نموده است و اين خود بزرگترين رمز جامعيت و ثبات و جاودانگي برنامه هاي دين اسلام است.
قرآن اين حقيقت را اين چنين بيان مي كند: «فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التي ...»[8] بسوي اين دين رو كن (و از باطن به سوي حق باز گرد) ديني كه فطرت خدائي است كه مردم را بر آن آفريده است و خلقت خدا تغيير ناپذير است. از اين رو هرگاه در تشريع قوانين، طبع تغيير ناپذير انسان در نظر گرفته شود (طبعي كه قدر مشترك تمام انسان ها است و در همة ادوار و در تمام شرايط موجود است) احكام و دستورات آن بر اساس فطرت بنا نهاده شده باشد، ديگر تغيير و تحولات و پيشرفتها و تكنولوژي بر قوانين تأثير گذار نخواهد بود و در اين جهت ميان انسان عصر حجر و عصر فضا فرقي نيست. چرا كه در پرتو شناسائي نياز هاي وجودي و شناسائي مصالح و مفاسد طبيعت مشترك انسانها، قوانيني متناسب آن وضع مي شود.[9] لذا ديني كه بر اساس فطرت بنا نهاده شده باشد براي تمام نياز هاي اصلي و واقعي فطري و غريزي بشر طرح و برنامة جامع و كاملي دارد.
2. توجه اسلام به روح و اهداف و معاني زندگي انسان
اسلام در تشريع احكام و برنامه هاي خويش به معاني و حقايق روح زندگي انسان توجه كرده است نه به ظواهر و پوستة آن، از اين رو به دور از هر گونه تعصب و سخت گيري بر شكل و ظاهر زندگي؛ هرگز با مظاهر توسعه و علم و تمدن مخالفت نورزيده است.[10] بلكه با تشويق به عوامل توسعه تمدن، يعني علم، كار، تقوا، اراده و همت و استقامت، خود نقش عامل اصلي پيشرفت تمدن را به عهده گرفته است.[11]
از همين روي قوانين و تعاليم اسلام با تمام چهره هاي تمدن صحيح انساني اعم از گذشته و حال و آينده همخواني و سازگاري دارد. چرا كه هرگز به شكل و ظاهر قضايا نپرداخته و توجه بيشتر خود را به روح و معني معطوف داشته است. مثلاً در اسلام مسئله عفت و پوشش و حجاب براي زن يك مسئله ضروري است، ولي هرگز زنان را در انتخاب نحوة پوشش به شكل خاصي مقيد نكرده است و دست او را در اين انتخاب باز گزارده است، تا همة تمدن ها به شيوه و فرهنگ خاص خودشان آن را انتخاب بكنند.[12] بي توجه به روح و اهداف عالية برنامه ها و تعاليم دين خود سبب فراگيري و جامعيت آن خواهد شد.
3. ميانه روي در تشريع و توجه به همة نياز هاي بشر
از آنجا كه انسان مركب از جسم و روح و ماده و معني است، فرامين و تشريعات دين اسلام به هر دو بُعد انسان توجه داشته است لذا در حالي كه به خواسته ها و ارزش هاي معنوي و عبادي آدمي احترام مي گذارد و او را تشويق به رعايت كردن مسائل عبادي و اخلاقي مي كند، در همان حال به خواسته هاي دنيوي و لذائذ مشروع آن توجه داشته و از آن غفلت نورزيده است. بدين جهت يكي از علل جامعيت دين اسلام آن است كه دين متعادل و وسطي است و در هيچ مورد افراط و تفريط را بر نمي تابد. «و كذلك جعلناكم اُمة وسطا»[13] ما همچنان شما را امت ميانه قرار داديم. توضيح آنكه حيات انسان داراي سه بُعد كلي است: 1. عقل و تفكر 2. طبيعت و غريزه 3. احساس و عاطفه بر اين اساس نيازهاي آفرينشي انسان عبارتند از: 1. نياز هاي عقلاني و اخلاقي از قبيل عدالت، راستي، معرفت و ... 2. نياز هاي طبيعي و غريزي از قبيل خوراك، پوشاك، ازدواج و ... 3. نياز هاي عاطفي و احساسي از قبيل انس و الفت، محبت و دوستي و تعاون و ...
از بررسي قوانين و تعاليم اسلامي اين مطلب به روشني بر مي آيد كه دين اسلام همة زواياي وجود و حيات انسان را مورد اهتمام و اعتنا قرار داده و از بيان هيچ نكته و مسأله اي فرو گذار نكرده است و اين خود نشانة جامعيت اسلام است.[14]
از باب نمونه نسبت به تمايلات عالي و نياز هاي عقلاني مي توان گفت: تعقل و تفكر و رشد عقلاني و فكري بشري در اسلام جايگاه بسيار برجسته اي دارد تا آنجا كه قرآن كريم كساني را كه از خرد ورزي بي بهره اند بدترين جنبندگان مي داند و مي فرمايد: «انّ شرَّ الدَّواب عند الله الصُّم البكم الذين لايَعقلوُن»[15] و يا در هدف رسالت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «انما بُعثتُ لاُتَمِمَ مكارمَ الاخلاق»[16].
يا در مورد تمايلات اجتماعي و نياز هاي غريزي مثل مسئله ازدواج آيات و روايات فراواني در مورد فضيلت و ارزش آن وارد شده است از جمله مي فرمايد: «هيچ بنياني همچون بنيان ازدواج نزد خداوند محبوبتر نيست»[17].
بنابراين اسلام با واقع بيني خاص خود، انسان را آنچنان كه هست مورد بررسي قرار داده و در تشريع احكام و تعاليم ديني خود به يك طرف توجه ننموده است، زيرا به خوبي تشخيص داده است كه انسان موجود يك بُعدي نيست.[18]
4. قوانين اسلام از ضمانت اجراي كامل برخوردار است
دين اسلام بر خلاف ديگر قوانين به بيان يك سري مقررات خشك و خالي صِرف، بسنده نكرده است بلكه علاوه بر قواي انتظامي و نظامات مادي، از ضمانت هاي اجرائي خاصي برخوردار است؛ از جمله براي اجراي نيروي بازدارنده از گناهان و تخلفات به ايجاد تأسيس نظارت عمومي و پرورش ايمان و اعتقاد به خدا و روز رستاخيز، اهتمام خاصي داشته است. همچنين براي مجازات متخلفان، كيفر و پاداش هاي دنيوي و اخروي بسيار مؤثري را وعده داده است.[19] پس همواره احكام و قوانين اسلام زنده و پويا و كار آمد است و نقصي ندارد همچنين مسئله اجتهاد و نقش كليدي عقل و ...[20] سبب جامعيت و جهان شمولي دين اسلام گشته است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ جمعي از نويسندگان، انسان، راه و راهنما شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) 1384.
2ـ رباني گلپايگاني، علي، جامعيت و كمال دين، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1379.
3ـ مطهري، مرتضي، خاتميت، انتشارات صدرا.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، شريعت در آينة معرفت، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378، ص214.
[2] . طباطبائي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، انتشارات اسماعيليان، چاپ دوم، 1392، ج2، ص133.
[3] . انعام/38.
[4] . نحل/89.
[5] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج1، ص59، كتاب فضل العلم، باب 18، حديث 2.
[6] . ر.ك: رباني گلپايگاني، علي، جامعيت و كمال دين، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1379، ص15ـ16.
[7] . ر.ك: واعظي، احمد، جامعه مدني ـ جامعه ديني، تهران، پژوهش فرهنگ و انديشة اسلامي، 1377، ص98.
[8] . روم/35.
[9] . ر.ك: سبحاني، جعفر، الهيات و معارف اسلامي، قم، نشر مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ سوم، 1372، ص294ـ298.
[10] . ر.ك: مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ نهم، 1359، ص100؛ همچنين ر.ك: سبحاني، جعفر، الاللهيات، المركز العالمي للدارسات الاسلاميه قم، 1412، ج3، ص406ـ407.
[11] . مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، ص100.
[12] . ر.ك: سبحاني، جعفر، الهيات و معارف اسلامي، ص292ـ293؛ همچنين ر.ك: سبحاني، جعفر، الالهيات، ج3، ص398ـ412.
[13] . بقره/143.
[14] . ر.ك: رباني گلپايگاني، علي، جامعيت و كمال دين، ص39ـ50.
[15] . انفال/22.
[16] . روم/21.
[17] . حر عاملي، وسائل الشيعه، ج14، ص3.
[18] . سبحاني، جعفر، الهيات و معارف اسلامي، ص302.
[19] . ر.ك: همان، ص304ـ305.
[20] . ر.ك: مطهري، مرتضي، اسلام و مقتضيات زمان، تهران، تهران، 1362، ص120ـ135؛ همچنين ر.ك: رباني گلپايگاني، علي، عقايد استدلال، انتشارات نصايح، چاپ اول، 1380، ج2، ص75ـ85.
راز جامعيت دين اسلام در چيست؟
سلام
انگیزه های ظهور دین جامع اسلام عبارت است از :
1- ظهور برترین انسان کامل که بر خوردار از متعادل ترین خصایص انسانی بود . ظهور چنین شخصیتی مقتضی وساطت در برترین سفارت الهی است
2- آغاز شکوفایی استعداد انسانها در جاری ساختن دین در تمام شوون حیات که بر اساس قاعده لطف می بایست از سوی خدای متعال پاسخی شایسته به این نیاز داده شود .
این عوامل جنبه قابلی دارند اما مورد اول ، علاوه بر جنبه قابلی نسبت به حقیقت هستی از جنبه فاعلی نسبت به عامل دوم نیز برخوردار است .
این کلام بدان معناست که فیض حق تعالی نسبت به تمام افراد بشر از اولین تا آخرین یکسان بوده است اما آنچه که آنها را در برخورداری از مراتب هدایت الهی متمایز کرده است استعداد خود آنهاست .
ذکر این عوامل نشان دهنده آنست که اصل دین هم امری طبیعی و در جریان عادی حیات بشری است به این معنا که استعدادهای بشری زمینه ظهور آن را باعث می شود هرچند تحقق سفارت الهی از طریق غیر عادی وحی است .
موفق باشید
آيا غير از اينه كه غالب كتب اسلامي و شيعي كه ما داريم حاصل افكار عده اي از انسان هاست ؟ آيا غير از اينه ؟ چه طور بايد به صحتشون اعتماد كرد ؟ چگونه اين دين كامله ؟ من هر چي نگاه مي كنم انديشه هاي بشري هست .
سلام
این اشکال بر آنچه که خداوند متعال به عنوان دین کامل اسلام فرستاده وارد نیست . خدای متعال کتاب آسمانی مصون از خطا و تحریف و انسان کامل مفسر و مبین آن را فرستاد . این دو ویژگی بنابر نظر شیعه در اصل اسلام هنوز هم بالفعل است یعنی اکنون هم اسلام همان کتاب جامع و انسان کامل الهی است . اشکال شما مربوط به اصل دین اسلام نیست بلکه مربوط به بهره وری انسانها از آن است و این موضوع مد نظر مدعیان کمال و جامعیت اسلام نمی باشد . به عبارت دیگر کامل و جامع بودن اصل دین اسلام ضرورتی در بهروری کامل و جامع انسانها ایجاد نمی کند بلکه به نحو مقتضی مطرح است . با این حال معتقدیم ظهور دین در عرصه های مختلف جامعه اسلامی کاملتر و جامعتر از ادیان دیگر بوده است و این بخاطر ویژگی اصل دین اسلام است .
موفق باشید
اونا راحت می تونستن از اسلام استفاده ببرن از دقیق تعالیمش اما برای ما امکانش نیست . من غالبا با تفسیر به رای افراد مواجه هستم در هر زمینه ای از تعالیم اسلام . چگونه این اسلامی که ما در زمان غیبت داریم کامله . ما در غالب زمینه ها با شاید مواجه هستیم نه دقیق .مثلا در مورد بسیاری موضوعات بیان می شود شاید اینگونه باشد شاید هم نباشد .
سلام
تصور شما در مورد بهره وری گذشتگان از اسلام جامع صحیح نیست . شیعه در طول تاریخ یگ گروه کوچکی بوده و افراد کمی با ائمه آشنا بودند و از ایشان استفاده می کردند . از سوی دیگر سطح نازل اندیشه ها و همت ها هم باعث می شد که آنطور که شایسته بود از ایشان بهره ای برده نشود . پس این تصور اولا باید اصلاح شود . و اما در مورد زمان حال ، بفضل الهی بسیارند علمای با تقوی و بعضی اندک علمای ربانی که بتوانند استعدادها را پاسخ دهند اما تشنه کم است .
موفق در تشنه شدن
با عرض سلام و تشکر از مطالب استاد طاها بزرگوار :Gol:
بالطبع دسترسی ما به قوانین اصلی و ریز و درشت ان محدود خواهد بود
با این وجود پس ما چگونه در ریز و درشت مسائل متمسک به اسلام بشیم ؟
این از ملزومات عصر غیبت است
بله فرمایش شما صحیحه . دوران غیبت محدودیت هایی رو به همراه داره .
با وجود این محرومیت ها و محدودیت ها چه طور و چگونه این دین برای ما کامله ؟
و اینکه بیان میشه
امام معصوم قطعا در این راه راهنمای این افراد خواهد بود
چرا این راهنمایی در همه موارد نیست ؟
من منکر این نیستم که از دین اسلام مطالب ارزنده و گهر بار و باارزش به ما رسیده اما مشکلاتی که در پست 3 نوشتم وجود داره . گویا از اسلام فقط نسیمی به ما رسیده . در مسائل اعتقادی تفسیر حدیث اخلاق و غیره ما با اندیشه های بشری و درک و دریافت انسان های مختلف سر و کار داریم . و من تفاوت ها و حتی تضاد ها رو هم توی یک موضوع واحد از بیانات مختلف میبینم که واقعا آدمو سرگردان می کنه .
و نهایتا اینکه در مورد غیبت و مهدویت همیشه از وظایف منتظرین و قبل و چگونگی غیبت و جهان بعد از ظهور صحبت میشه و منابعی وجود داره .
این شرایط و محدودیت ها به دست خود بشر اتفاق افتاده است و باید هم به دست خود بشر حل شود
و یه مسئله دیگه
اینکه بیان میشه دلیل غیبت خود ما انسان ها هستیم . و خود ما باید اصلاح بشیم تا امام ظهور کنند . خود ما لیاقتش رو نداریم .
خوب زمانی هم که حضرت قائم (عج) ظهور می کنند و حکومت جهانیشونو برقرار می کنند آیا مردم اون زمان آینده لیاقت داشتن امام حاضر رو دارند ؟ اگر لیاقتش رو دارند پس چرا توی روایات داریم که حضرت مهدی ( عج) هم به دست همون آدما شهید می شن ؟ آیا اون مردم دیگه اصلاح شدند که محدودیت ها براشون برداشته شده ؟
و یه سوال دیگه اینکه گفته میشه هر وقت 313 نفر انسان خالص پیدا شدند برای یاری حضرت مهدی (عج) اون وقت ایشون ظهور می کنند .
خوب در زمان هشت سال دفاع مقدس هم آدم هایی بودند که از هر چیزی که داشتند گذشتند و عازم میدان های جنگ شدند و به شهادت رسیدند . جان و خانواده و هر چیزی که داشتند رو فدا کردند .چرا ظهور اون موقع اتفاق نیفتاد ؟
پیشاپیش ممنونم از استاد بزرگوار
و آرزوی موفقیت های روزافزون دارم
[quote=روشنا;131945]اگه همه بر اساس دلایل عقلی و نقلی هستند پس چرا این همه تفاوت در بیانشون هست؟[/quote] بزرگوار
با سلام
این که گفته شد همه مباحث بر اساس دلایل عقلی و نقلی است نه این که در یک موضوع هم عقل دخالت دارد و هم نقل که در موادری هم بله هر دو دخالت دارد ولی این سنت همه گیر نیست
در همین مباحث فقهی اصول فقه و علم رجال و درایه (علوم نقد و بررسی احادیث و راویان ) و استنباط و استدلال خود فقیه دخالت دارد
نمی دانم از علم رجال و درایه اطلاعی دارید یه نه؟؟؟
علمی که تک تک روایان وزمان وجودشان در تاریخ و فرزند کی بودند ؟؟
و شیعه و سنی بودند؟؟
و عالم بودند و یا نه؟؟؟
کذاب بودند یا صادق؟؟
و مورد وثوق بودند یا نه ؟؟؟
و روایات ضعیف نقل می کردند و یا قوی ؟؟؟
و تشابه اسمی با فرد دیگری داشتند یا نه؟؟؟
و...............
همه و همه اینها و مطالبی بیشتر از این فقط در علم رجال بحث می شود
مباحث تاریخی را مورد نقد و بررسی قرار می دهند و تاریخ می خوانند و...............تا برسند به این مطلب که ایا این فرد حدیثی را که نقل کرده درست است یا نه؟؟؟
عالم دیگری بر طبق همین منوال می رود
و تاریخ
و زمان ظهورشان
و اهل کجا
و فرزند کی
و صادق و کاذب
و .......
می پیماید وبه این نتیجه می رسد غیر از نتیجه عالم قبلی و همین طور دیکر عالمان و فقها
در علم حدیث هم همین طور این که حدیثی
چه زمانی نقل شده ؟؟؟
در تقیه بوده یا نه ؟!!؟
و......................
و دوباره همین ها را تطبیق می دهند که این حدیثی که نقل شده از فلان روای در زمان فلان امام حضور داشته یا نه؟؟؟
و...............................
بعد از این به اصول فقه می رسد و استدلال و استنباط این روایت با زمان خود و مسایل مستحدثه و ............
همه مراجع انسان اند و احتمال خطا در تحقیقات و بررسی ها و نقدها یشان است حتما دیده اید و شنیده اید که در مورد مساله فقهی واحدی فتاوای مختلفی نقل می شود
همه اینها به خاطر استنباط های مختلف مراجع و علماست
عالمی اگر روای یا روایتی یا روئش استدلالی و استنباطی را قبول داشته باشد که عالم دیگری ان راوی ورایت و ...........را قبول نداشته باشد
قطعا به نظرات مختلفی خواهند رسید
ادامه دارد........
در این اشفته باز دشمنی با روایات و احادیث ائمه، عالمان شیعی هم دست به کار شده و برای رساندن گنجینه های ارزشنمد روایات به نسل های اینده شیعه این روایات را در نهان و به صورت مخفی حفظ می کردندمن یه بار دو حدیث متضاد رو به 8 مرکز پاسخگوی معتبر فرستادم که کدوم حدیث صحیحه پاسخ ها بسیار ضد و نقیض بود . آخر هم همه پاسخ های داده شده رو فرستادم به یکی از مراکز که پاسخشونو بیشتر قبول داشتم . که بالاخره کدوم صحیحه . فرمودند نظر مرجع تقلیدتونو ببینید . اما همه چیز که توی رساله ها نوشته نشده و وظیفه فقه و فقیه تا حدی بوده . بالاخره علم حدیث هم مورد نیازه . چه طور میشه به تفسیر احادیث اعتماد کرد با اینکه هر شخص و هر مرکز یه جور تفسیر می کنه .
با سلام
در مورد احادیث علاوه بر مطالب بالا مطلب مهمتر دیگری هم خدمت سرکار عرض می کنم که:
برخی روایات هستند که شان ورودشان در حوزه ای است که به کار گیری ان در حوزه دیگر موجب اشتباه می شود
مثلا شان ورود روایتی در اخلاق است ولی برخی ان را در مورد مسایل عقیدتی به کار می گیرند و یا در برخی موارد حدیثی شان فقهی دارد ولی از ان در مورد اخلاق و استفاده می کنند و .......
برای تشخیص شان ورد حدیث باز هم باید حدیث شناس ماهر و عالم کارکشته باشد که بتواند تشخیص دهد که این حدیث در مورد مسایل فقهی است یا اخلاقی یا عقیدتی و ........
این که شما بزرگوار فرمودید احادیثی را به مراکز مختلفی فرستادم و جواب های متضادی دریافت کردم:
این برداشت های متفاوت ابتدا به خاطر برداشت و استنباط علما و مراجع از روایات است و ثانیا به کاربردن برخی روایات را در برخی حوزه هاست که عالمی حدیثی را حوزه فقهی به کار می برد و عالمی دیکر از همان حدیث برداشت اخلاقی دارد
خلاصه که :
روایت و احادیث ائمه فراز و نشیب فراوانی در تاریخ تشیع داشته است و همان طور که می دانیم امامان شیعه در زمان حضورشان مورد ازار و اذیت حاکمان جور بودند
طی 200و اندی سال حضور معصوم در جامعه بغیر از دو امام که اندک فراغتی در تربیت شاکر و عالم داشتند بیشتر ائمه یا در زندان و تبعیت بودند یا در جنک و حفظ اسلام
امامانی که در زمان حضورشان ممنوع الملاقات اند و در حصر و اجازه ارتباط با شیعیان را ندارند و شیعیان حق ندارند روایتی بشنوند و حدیثی نقل کنند
در زمان غیبت ایشان هم دشمنان اسلام نقل روایات از ائمه را منع می کنند
از طرفی برخی حاکمان با تربیت عالمان کذاب و دادن هدایا و تبلیغ ایشان احادیث دروغین از ائمه جعل می کردند و یا روایات ائمه را به نفع خود مصادره می کردند
و با نوشتن کتب رجالی و یا جمع اوری احادیث این روایات را به دست شیعیان می رساندند
با این وجود نباید توقع داشته باشیم که مثل زمان ظهور همه سوالهایمان جواب داده شود و مشکلات حل شود
به این آدرس مراجعه نمایید و این مطالب را در مورد علم اصول مطالعه نمایید:حالا این مسئله به کناردر مورد احادیث : یه حدیث که یه زمانی یه معصوم عزیز قرن ها پیش با توجه به شرایط اون زمان و خصلت ها و ویژگی های یک فرد به شخصی مطلبی رو بیان فرموده بودند چه طور به درد شخص دیگه ای می خوره که قرن ها بعد با شرایط زمانی متفاوت با ویژگی ها و خصلت های متفاوت هست . تا بماند صحت حدیث و ...
با سلام
بزرگوار
واقعا برای جواب و یافتن این پاسخ ها باید مدتی در حوزه درس بخوانید یا اشنایی داشته باشید
تا جایی که برایم مقدور باشد و کلمات اجازه دهند راهنمایی می کنم :
ببینید سرکار:
در استباط مسایل فقهی با یک حدیث و روایت جواب چندین مساله را می دهند مثلا در طهارت شاید تنها یک روایت که مقدار اب کر و قلیل را از زبان معصوم برای عالم بازگو کند
کافی است در تقسیم بندی اب ها به کر و قلیل و جاری و ......و هزاران مساله را که مساله جدید و مستحدثه است جواب دهد
البته این را هم مد نظر داشته باشیم که علما فقط با روایات کاری ندارند که برای هر مساله ای یک روایت داشته باشند
در کنار فقه، علم اصول هم کمک کار علما در استنباط حکم شرعی است
http://www.hawzah.net/fa/Subjects.html?AssetID=0&SubjectId=81315&SearchText=%d8%a7%d8%b5%d9%88%d9%84+%d9%81%d9%82%d9%87
بله بزرگوار در مورد تفسیر قرآن دیگه وضعیت وحشتناک تر میشه . یعنی تفاوت ها بسیار زیاد تر میشه . یعنی هر تفسیر یه چیزی میگه . بالاخره کدوم درسته ؟ و اصل مطلب و اصل تفسیر چی بوده ؟ می دونم خوندن تفسیر و حدیث واجب نیست اما مورد نیاز هست . بیشترین مشکل من توی خوندن مطالب دینی تفاوت هایی هست که میبینم و نمی دونم کدوم درسته و واقعیت و اصل مطلب و دقیق مطلب کدوم هست . در صورتی که همه هم جز منابع معتبر هستند . شما به عنوان یک متخصص دینی چه طور با تفاوت هایی که وجود داره کنار می آیید . مخصوصا تفسیر قرآن
با سلام
اما در مورد تفسیر قران:
پس از محروم شدن انسان از حضور ولی معصوم در جامعه، علما و اندیشمندان اسلام و شیعه به فکر تفسیر قران و بیان این ایات وحیانی به زبان مردمان عصر خود شدند تا برخی ابهامات را با مبانی و معارف و منابع دین تفسیر کنند
پیامبر بعد از خود دو ثقل گرانبها را بین انسانها به یادگار گذاشته است که قران و اهل بیت(ع) است
با اغاز عصر غیبت کبری، انسان محروم از یکی از یادگاران پیامبر می شود
ولی قران این کتاب وحی هنوز در دسترس بشر بود و انسان می تواند از ان برای هدایت خود استفاده کند
ولی ایات وحیانی در برخی موارد نیاز به تبیین و تفسیر داشت
مثلا ایاتی هستند که در زمانهای خاصی وارد شده اند
ایاتی هستند که در مکانهای خاصی وارد شده اند
ایاتی هستند که در شان افراد وارد شده اند
و.....................
دانستن علوم تاریخ و حدیث و رجال و ............می تواند کمک کار ایات باشد
مثلا:
ایه ای که در مورد مسجد ضرار وارد شده است
اگر عالم و مفسر قران نداند که واقعه ای در تاریخ مسلمانان است به نام مسجد ضرار نخواهد توانست تفسیر درستی از ایه بکند
یا در مورد تغییر قبله یا مساله غدیر یا .............................
عالم دینی این ایات را در کنار موضوعات و وقایع تاریخی قرار می دهد
از طرفی برخی ایات هستند که با ایات دیگر تفسیر می شوند
برخی ایات توسط برخی ایات دیگر تبیین می شود
و.................
قران کریم کتاب هدایت بشر است و دربردارنده قوانین هدایت انسان به کمال و سعادت
این کتاب ایات احکام و اخلاق و عقاید و .............را در بردارد
در زمان معصوم ، امام با توجه به علم خود ایات را تفسیر می کرد و تبیین
ولی در غیاب ایشان این وظیفه برعهده عالم دینی است
تا ایات را تبیین کند:
برخی ایات هستند که تفسیر و تبین شان در قران است که عالم باید انها را تطبیق دهد و پیدا کند
برخی هستند که با روایت ائمه معصومین تفسیر می شوند ((((((( دقت داشت باشید که همان مشکل مواجهه با روایات در این بخش هم هست))))))
برخی ایات با پیشرفت علوم وتکامل علم بشر تبیین می شوند
برخی ایات اعتقادی با اصول دین تطبیق داده می شود و تفسیر می شود
ایات عقاید با برخی روایات و دلایل محکم ومستدل عقلی تفسیر می شوند
ایات احکام با روایات واحادیث ائمه معصومین تفسیر می شوند
دقت داشته باشید که تفسیری که چند صد سال قبل نوشته شده است متفاوت خواهد بود با تفسیری که الان نوشته می شود
واما جمله اخر:
بزرگوار
نمی شود ونمی توان برخی برداشت های متفاوت از یک ایه را تضاد در دین عنوان کرد
تضاد و تناقض زمانی معنا می دهد که دو اصل و دو اصول باهم درتضاد باشند
شما ایاتی از قران و تفاسیر علما پیدا نمی کنید که در دو اصل با هم تضاد داشته باشند
عالمی با توجه به مبانی ومعارف و منابع دین برداشتی از ایه قران می کند و ان را عنوان می کند و هیچ عالمی نمی گوید که سخن بنده تفسیر اصلی قران است و بقیه خلاف
و البته با رعایت اصول تفسیری و علوم قرانی
مفسرین قران هم برای تفاسیر خود علوم و اصولی دارند که از ان به نام علوم قرانی عنوان می شود
این مطالبی که وجود دارند در همین حوزه حدیث و تفسیر قرآن نظرات افراد هستند . قطعا این احتمال هم وجود داره که نظر اصلی اسلام چیز دیگه بوده . اینو باید چه کارش کرد . یعنی چه طور باید اعتماد کرد به صحت مطالب . که ماشاءالله هر کس هم یه چیز گفته . احساسی به آدم دست میده که گویا این دین بشر گردانه .
باز سلام
ببینید بزرگوار
درست است که در مسایل فقهی استنباط و اجتهاد افراد تعیین کننده است ولی این طور هم نیست که هر عالمی هر چه که دلش خواست بگوید
علما هم از اصول و قواعدی پیروی می کنند که نمی توانند خارج از ان فتوا بدهند
از طرفی این مطالب فقط در حوزه فقه است و در حوزه اخلاق و عقاید و تفسیر راه مشخص است
عقاید اسلامی که منابع و مبانی ان مشخص است و دلایل عقلی و نقلی اند و با برهان و استدلال عقلی به اثبات معارف دین می پردازند
در تفسیر هم طبق توضیحاتی که در تایپک قبلی گذشت نمی توانند خارج از چارچوب اسلامی نظریاتی ارائه دهند
و یا مطلبی بگویند که با دیگر مبانی و اصول در تضاد باشد
به طور خلاصه این که:
نظریات و مطالب افراد طوری نیست که لجام گسیخته باشد و هر کس هر نظری که دلش خواست بدهد
بنده این مطلب را در مورد فقه بارها گفته ام:
یک مرجع در طول مرجعیت خود بیش از هزاران فتوا صادر می کند ولی هیچ یک از این فتوا با دیگری در تضاد نیستند و یا دیگری را نفی نمی کنند
در مورد اعتماد هم باید این طور گفت که دین اسلام توسط رهبر و قائدی معصوم از پشت پرده غیبت هدایت و رهبری می شود
و به فرموده خود ایشان هیچ گاه شیعه را فراموش نکرده و نمی کنند و در موارد مورد نیاز به هدایت و رهبری شیعیان می پردازند
در این مورد داستانها و روایات زیادی هم هست که حضرات معصومین در تنگناها و لحظات حساس به کمک علما و شیعیان امده اند
اینکه بیان میشه دلیل غیبت خود ما انسان ها هستیم . و خود ما باید اصلاح بشیم تا امام ظهور کنند . خود ما لیاقتش رو نداریم . خوب زمانی هم که حضرت قائم (عج) ظهور می کنند و حکومت جهانیشونو برقرار می کنند آیا مردم اون زمان آینده لیاقت داشتن امام حاضر رو دارند ؟ اگر لیاقتش رو دارند پس چرا توی روایات داریم که حضرت مهدی ( عج) هم به دست همون آدما شهید می شن ؟ آیا اون مردم دیگه اصلاح شدند که محدودیت ها براشون برداشته شده ؟ و یه سوال دیگه اینکه گفته میشه هر وقت 313 نفر انسان خالص پیدا شدند برای یاری حضرت مهدی (عج) اون وقت ایشون ظهور می کنند . خوب در زمان هشت سال دفاع مقدس هم آدم هایی بودند که از هر چیزی که داشتند گذشتند و عازم میدان های جنگ شدند و به شهادت رسیدند . جان و خانواده و هر چیزی که داشتند رو فدا کردند .چرا ظهور اون موقع اتفاق نیفتاد ؟
با سلام
بزرگوار در مورد این مطالب و بحث مهدویت به این تایپک مراجعه نمایید باز اگر مطلبی بود در تایپک های مربوط به مهدویت بفرمایید تا به بحث انها بپردازیم
http://www.askdin.com/forumdisplay.php?f=108
این تایپک لینگ موضوعات در مورد مهدویت است در انجمن کلام وعقاید
[QUOTE=روشنا;131975]
و یه مسئله دیگه
اینکه بیان میشه دلیل غیبت خود ما انسان ها هستیم . و خود ما باید اصلاح بشیم تا امام ظهور کنند . خود ما لیاقتش رو نداریم .
خوب زمانی هم که حضرت قائم (عج) ظهور می کنند و حکومت جهانیشونو برقرار می کنند آیا مردم اون زمان آینده لیاقت داشتن امام حاضر رو دارند ؟ اگر لیاقتش رو دارند پس چرا توی روایات داریم که حضرت مهدی ( عج) هم به دست همون آدما شهید می شن ؟ آیا اون مردم دیگه اصلاح شدند که محدودیت ها براشون برداشته شده ؟
و یه سوال دیگه اینکه گفته میشه هر وقت 313 نفر انسان خالص پیدا شدند برای یاری حضرت مهدی (عج) اون وقت ایشون ظهور می کنند .
خوب در زمان هشت سال دفاع مقدس هم آدم هایی بودند که از هر چیزی که داشتند گذشتند و عازم میدان های جنگ شدند و به شهادت رسیدند . جان و خانواده و هر چیزی که داشتند رو فدا کردند .چرا ظهور اون موقع اتفاق نیفتاد ؟
پیشاپیش ممنونم از استاد بزرگوار
و آرزوی موفقیت های روزافزون دارم[/QUOTE]
با سلام و تشکر و آرزوی قبولی طاعات:Gol:
ببنید روشنای گرامی، اینکه بخش عمده ای از این محدودیت ها و شرایط دشواری که ما و امت اسلامی و همه مظلومان عالم در آن قرار داریم بخاطر غیبت حجت غائب و منجی عالم بشریت (عج) است امر مسلمی است. و ما مسلمانان بی شک با اصلاح خود و امور جامعه، در فراهم آوردن عوامل و شرایط ظهور، مؤثر هستیم. چنانکه در ایجاد شرایط غیبت و مشکلات و محدودیت ها سهیم بوده ایم.
اما اینکه یک عامل یعنی نوع عمل و رفتار ما انسانها دلیل غیبت حضرت حجت باشد، خیر اینطور نیست، عوامل متعددی دلیل غیبت و طولانی شدن آن هستند و البته تحقق ظهور حضرت حجت (عج) و کنار رفتن پرده غیبت نیز منوط به محقق شدن یک عامل تنها یعنی اصلاح همه مردم و آمادگی 313 نفر یاران خاص حضرت نیست بلکه عوامل، علت ها و حکمت های مختلفی دلیل بر اصل غیبت، طولانی شدن غیبت و نیز عوامل مختلفی در امر ظهور دخالت دارند.
اینطور نیست که ما بگوییم در زمان جنگ انسان های خوب و کامل بسیاری بوده اند که چه بسا عددشان از 313 نفر بیشتر هم بوده پس چرا حضرت ظهور نکردند. بعلاوه چه بسا مقصود از 313 نفر یاران خاص افراد معمولی نیستند و شرایط خاصی دارند که فهم آن در ذهن ما نمی گنجد، قطعاً این 313 نفر افراد معمولی که ما تصور می کنیم بعنوان ادم های خوب نیستند چه بسا از اولیاء الهی زمان هستند با توانائی ها و قدرت های خاصی که بتوانند در امر ظهور یار و مددکار حضرت (عج) باشند.
ضمن آنکه به صرف آماده بودن و وجود این 313 نفر نباید انتظار داشت که فی الفور ظهور محقق شود زیرا چنانکه گفتیم باید در کنار این عامل، عوامل و نشانه های دیگر ظهور هم محقق شود تا امر ظهور، تحقق یابد.
برای انکه با علل و عوامل و حکمت های غیبت بیشتر آشنا شوید توصیه می کنم تحقیقی که بنده پیشتر در تایپیک زیر قرار داده ام را مطالعه کنید قطعاً در رفع اشکالات و سؤالاتی که در ذهن شما ایجاد شده مؤثر خواهد بود.
http://www.askdin.com/showthread.php?p=130662#post130662
بامید تحقق هر چه سریعتر ظهور ... آمین ...:Gol: