راهکار قانونی چیست؟
تبهای اولیه
با سپاس
براساس اصل 24 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران «نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند، مگر آن كه مخل به مبانى اسلام يا حقوق عمومى باشد» بنابراين:
اولًا) اساساً اسلام از گفتوگو و بيان مطالب استقبال مىكند در جاى قرآن به تفكر و تدبر در عالم خلقت بحثهاى دينى حتى در اصول اوليه اسلامى مثل ايمان به خدا و تأكيد شده است تا چه رسد به اظهار نظر در مورد چگونگى اداره جامعه اين گفتوگوها و اظهار نظرها دو حالت دارند:
الف) به قصد روشن شدن مطلب و دريافت حقيقت از راه بحث و استدلال منطقى در اين صورت هيچ منع قانونى ندارد و از آن در قرآن كريم به جدال احسن تعبير شده است وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ،(1) سيره و رفتار ائمه معصومين (ع) و علماى دينى بر تشويق از استقبال از اين مباحث بوده است از اول انقلاب مباحث گستردهاى درباره اثبات ولايتفقيه، محدوده اختيارات، ادله عقلى و نقلى آن وجود داشته و كتابهاى متعددى نگاشته شده است مخالفان و موافقان دلايل خود را به تفصيل بيان كردهاند.
ب) اما گاهى شيوهى برخى از اين اظهار نظرها به گونهاى كه مخل مبانى اسلام يا حقوق عمومى و نظام جامعه اسلامى مىباشد يعنى ديگر از حالت نقد و اظهار نظر علمى خارج شده است و اگر با اهداف سوئى همانند تضعيف نظام، تغذيه رسانههاى بيگانه و اخلال در وحدت و امنيت ملى همراه باشد به منزله توطئهاى آشكار در جهت براندازى نظام تلقى مىشود و بايد با قاطعيت با آن برخورد شود.
ثانياً) در صورتى كه موازين فوق رعايت شود هيچ مشكل قانونى نخواهد داشت اما يكسرى محدوديتهاى قانونى به دنبال دارد: طبق قوانين جارى كشور بايد نامزد انتخابات شوراها، رياست جمهورى و به قانون اساسى كه يكى از اصول محورى آن ولايت فقيه است ملتزم و وفادار باشد. طبعاً كسى كه ولايتفقيه را نپذيرد فاقد اين شرط تلقى و رد صلاحيت خواهد شد.
ثالثاً) با توجه به دلايل عقلى و نقلى (آيات و روايات و) متعدد در اثبات ولايت فقيه، نقش مفيد و مؤثر آن در اداره جامعه و تأمين سعادت دنيوى و اخروى افراد جامعه حمايت و جان فشانى بسيارى از فرزانگان و انديشمندان براى دفاع از آن و كسى كه به اين امر مخالفت مىورزد قدرى تفكر كرده، عوامل اين مخالفت را بررسى نمايد كه آيا از روى هواهاى نفسانى است يا دليل و منطق. اگر حالت اول است، خود را اصلاح كند و در صورت دوم، شبهات و دلايل خود را به صورت صحيح مطرح نمايد تا قضيه كاملًا براى او روشن شود،(2).
پىنوشت
(1)) نحل، آيه 125)
(2)) ر. ك: محمد هادى معرفت، جامعه مدنى ص 111 و دكتر سيد جلال الدين مدنى، حقوق اساسى و نهادهاى سياسى جمهورى اسلامى ايران، ص 77 و عبدالحسين خسرو پناه، جامعه مدنى و حاكميت دينى، ص 177)
اگر استدلال امام خمینی پذیرفته می شود، چه راهکاری در قانون فعلی وجود دارد.
احتمالا منظور جناب سياوش بزرگمهر اين باشد
حكومت اسلامي و ولايت فقيه مبتني بر مقبوليت است يا مشروعيت؟
با فرض صحت تمام فرمایش های حضرتعالی درباب ولایت فقیه، قانون اساسی و ماهیت جمهوری اسلامی و قص علی هذا، اگر مردم به قول امام «بگويند كه ما اين خدمتگزار را، اين آدم بسيار صالح خوب را كه مىخواهد مملكت ما رابهشت برين بكند، ما نمىخواهيم ايشان بهشت برين كند مملكتمان را»، آیا همچنان بر اساس استدلال امام، حق تعیین سرنوشت برای نسلی که در انتخاب نظام جمهوری اسلامی با تمام اجزای اصلی و فرعی آن اعم از ولایت فقیه و قانون اساسی و امثال ذلک شرکت نداشته اند، معتبر شناخته می شود یا خیر؟ اگر استدلال امام خمینی پذیرفته می شود، چه راهکاری در قانون فعلی وجود دارد.
با سلام
خواسته هاي جنابعالي را در چند سوال مطرح مي كنم نظرتان چيست؟
-يعني كه در قانون اصلي را مي اوردند كه هر گاه خواستيد مي توانيد حكومت را عوض كنيد؟ وانها طبق همان اصل نظام را عوض مي كردند؟
-يعني اگر نظام مقبوليت نداشت چه بايد كرد؟
-يعني اگر مردم خواستند نظام را عوض كنند چه بايد بكنند؟
خودتان هم صريح تر مي توانيد مطالباتتان را مطرح كنيد منظورتان چيست؟
آیا استدلال امام خمینی مبنی بر «محفوظ بودن حق تعیین سرنوشت هر نسل برای خود»، در مورد کلیت نظام جمهوری اسلامی نیز، ولو مشروع و خدوم، پذیرفته می شود؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، برای نسلی که متفقاً، به هر دلیل خواهان تغییر ماهیت نظام باشند، چه راهی در قانون پیش بینی شده است؟ به دیگر سخن، اگر استدلال آقای خمینی پذیرفتنی است، در صورت عدم مقبولیت نظام (اعم از اصل ولایت فقیه یا کل قانون اساسی) نزد اکثریت نسلی که به آن رای نداده اند، راهکاری قانونی برای تغییر وجود دارد؟
با سلام
جناب بزرگمهر
بحث خوبي فرموديد ما مشايهه اين بحث را در ادرس
http://www.askdin.com/showthread.php?t=2741&p=10634
داريم مي توانيد در ان تايپك هم مشاركت داشته باشيد
به نظر بنده و طبق دلايل عقلي مشاركت در هر انتخاباتي لزوما راي به كليت ان نظام است و عدم شركت در انتخابات در هر نظامي به معناي عدم راي به كليت ان نظام است
با توجه به اين نكته در قانون اساسي هم مناصبي چون خبرگان و رياست جمهوري و نمايندگي مجلس و شوري شهرها در اختيار مردم است و مردم مي توانند با شركت در انتخابات و داخل در ان نظام و با توجه به قانون اساسي ان نظام خواسته هايي داشته باشند و به خواسته هاي مشروع خود برسند
و كساني كه در حاكميت در انتخابات ان شركت مي كنند يعني كه نظام را قبول دارند و در انتخابات ان شركت مي كنند و عكس اين هم صادق است كساني كه به نظام اعتقادي ندارند در هيچ يك از انتخابات ان شركت نمي كنند و اين يعني عدم اعتقاد به نظام يا حاكميتي.
به نظر بنده همين انتخابات بالاي 80درصدي نشان از همه پرسي است به نظام زيرا هيچ كس اين ادعا را ندارد كه بنده در انتخاباتي شركت مي كنم تا عليه ان نظام حركتي داشته باشم
از طرفي اين سوال و درخواست جنابعالي به نظر بنده سوال درستي نيست كه حاكميتي براي تغيير ماهيت خود راهكار قانوني پيش بيني بكند
به نظر شما اين منطقي است كه نظامي و حكومتي بخواهد براي تغيير خودراهكاري قانوني پيش بيني كند؟ و اصلي براي ان بنويسد؟
خوب اگر اين طور باشد كه حاگميت نميشود چون هر كسي هركاري عليه نظام و حكومت انجام مي دهد و مي كويد كارم قانوني است اين طور نيست؟
به نظرم اگر چنين اصلي را پيش بيني مي كردند كار غير منطقي انجام مي دادند
جنابعالي نظامي را در دنيا سراغ داريد كه عليه خود وبراي تغيير حاكميت خود راهكار قانوني پيش بيني كرده باشد؟؟؟
آیا استدلال پیش گفته ی امام را در مورد جمهوری اسلامی هم پذیرفته می دانید؟
با سلام
استدلال امام طبق فرموده ايشان اين است كه :حكومتي هر چند صالح مردم اين فرد يا حكومت را نخواهند و حكومت به زور به ايشان حاكم باشد؟؟؟
خوب طبق اين فرموده امام عزيز مردم كساني را كه بر ايشان حكومت مي كنند را انتخاب مي كنند و مقبوليت از اصول اساسي حكومت است.
منظورتان در جمهوري اسلامي يعني كه تطبيق دهيم اين كلام امام را با اين نظام؟؟؟
مي توان گفت:در تطبيق اين حكومت با جمهوري اسلامي همين طور است.
خوب اگر مردم حكومت را نخواهند حاكمان نمي توانند حكومت كنند يعني مردم نمي كذارند حاكمان حكومت كنند
مردمي كه از دست حكومت به تنگ امده باشند قطعا با حكومت همراهي و همكاري نخواهند كرد
ولي واقعا در حكومت جمهوري اسلامي اين چنين است؟؟ كه مردم نخواهند؟؟؟
در اين حكومت كه بالاي 80 درصد مردم ان چند ماه پيش در انتخابات شركت كردند و اين شركت اولا را ئ به نظام بود و بعد راي به كانديداي مورد نظر.
بحث جالبی است ولی ای کاش مصداقی نمیشد. به هر حال بر مبنای اندیشه سیاسی امام خمینی مردم سرنوشت خویش را تعیین می کنند و مبنای عینی آن زمان مولی علی علیه السلام و امام حسن ع میباشد تا مردم مراجعه نکردند حضرت اصراری بر حکومت نداشت و... اما اینکه یک نظام بیایید برای سقوط خودش قانون وقاعده وضع کند پیش هیچ عاقلی پسندیده نیست و همگان هم می دانند که راه تغییر حکومتها در خواست مردم است . مردم نخواستند شاه رفت . واگر روزی نخواهند بله حکومت اسلامی هم نمی تواند پا بر جا باشد
اسلامی که به ما عرضه شد ، راه قانونی برای خروج از آن به ما داد ؟
بهتر نیست به جای این حرف ها بریم سراغ خودسازی تا کاری کنیم که مسلمان واقعی باشیم؟
وقتی حکومتی مردمی هست ، مردم مشکل عقلی ندارند حکومت رو تغییر بدهند.
مثلا شما ببینید در همین قضایای بعد از انتخابات ، که همه اش بر اساس یک تهمت بود.
چون با تهمت که نمی شود صداقت داشت. همانند بهتانی که به حضرت مریم (سلام بر او باد) زدند.
در ضمن 2 نوع حکومت بیشتر نداریم از نظر من:
1- طاغوتی
2- اسلامی
حالا نمیدونم اگر حکومت دیگری سراغ دارید بگید ؟
فکر می کنم اگر جواب نوشته ی من رو کامل بدید ، برای خوانندگان قابل بهتر قابل درک باشه. در هر صورت فقط اون بحث صحبت من رو در نظر گرفتید.
چیزی که من گفتم این بود که اساسا یک حقیقت درست ، در راستای نفی خودش قدم بر نمی دارد.
اما مسلما در جامعه ی کفار که نمی شود حکومت جمهوری اسلامی داشت. پس هر موقع مردم دیگر حکومت جمهوری اسلامی را نخواستند و کافر شدند می توانند به سرعت آن را عوض نمایند. فکر نمی کنم نیاز به سوال کردن داشته باشد.
بر اساس کدامین مستند شرعی، مردمی که در آینده حکومت جمهوری اسلامی را نخواهند «کافر» معرفی می فرمایید؟ تعریف شما از کفر چیست؟
به نظر سوء تفاهمي پيش امده و جناب الفاي از حكومتي بحث مي كنند كه براساس مباني اسلامي پايه ريزي شده و در واقع حكومت اسلامي است واين حكومت به يكباره توسط افراد غير ديني برچيده شود و اين افراد را كافر ميداند ولي جناب بزرگمهر بحثشان فرق مي كند در مورد اينده همين نظام مصداقا بحث مي كنند و سوالشان اين است كه اگر روزي همين مردم همين نظام را نخواهند چه مي شود؟ جواب الفاي عزيز هم مي تواند ناظر به سوال بزرگمهر گرامي باشد و هم نه اگر كافريني بخواهند به يكباره همين نظام را برافكنند و از بين ببرند نظامي كه درصدد اجراي قوانين اسلامي است و احكام اسلام را درست اجرا مي كند خوب درست است همان افراد كافرند واز طرفي جواب جناب الفا نمي تواند مكفي باشد و ان درصورتي است كه همين مردم ديندار و همين مردم متدين حكومت اسلامي را نخواهند اين وجه بعيد به نظر مي رسد به چه دليل مردمي ديندار حكومت ديني را نخواهند ؟؟ براي بنده هم سوال است كه چرا بايد مردمي متدين حكومت ديني را نخواهند؟؟ البته شايد مد نظر بزرگمهر عزيز چيز ديگري باشد وان اين كه مردم اين حاكمان را مصداقا نخواهند حاكمان فعلي كه راس حكومت اند مردم به يكباره اينان را نخواهند ؟اما مسلما در جامعه ی کفار که نمی شود حکومت جمهوری اسلامی داشت. پس هر موقع مردم دیگر حکومت جمهوری اسلامی را نخواستند و کافر شدند می توانند به سرعت آن را عوض نمایند. فکر نمی کنم نیاز به سوال کردن داشته باشد.[/quote]
بر اساس کدامین مستند شرعی، مردمی که در آینده حکومت جمهوری اسلامی را نخواهند «کافر» معرفی می فرمایید؟ تعریف شما از کفر چیست؟
با سلام خدمت دوستان
آيا سوال اصلي اين است جناب بزرگمهر؟؟؟
اصولا فرض شما غلط است.
شما می گویید جمهوری اسلامی.
جمهوری یعنی متکی بر مردم. اسلامی یعنی متکی بر اسلام.
چنین حکومتی را مردم به سر کار می آورند. مردم مشکل عقلی ندارند حکومت خود را تغییر دهند ، مگر اینکه بر خلاف اسلام عمل کند. اما وقتی می گویید جمهوری اسلامی یعنی اسلامی است. پس مخالف اسلام نیست. البته یک فرض دیگه هم این است که خدای نکرده اکثریت کافر شوند که در اون صورت هم وضعیت مشخص هست.
شما می خواهید بگویید که جمهوری اسلامی باید قانونی تعیین کرده باشد تا هر موقع مردم خواستند حکومت را بتوانند عوض کنند ، خب اصلا فرض شما غلط است. چون خود مردم در یک جمهوری شکل حکومت را تغییر می دهند.
هر موقع جمهوری اسلامی شکل جمهوری اسلامی نداشت ، می شود حکومت طاغوت. حکومت طاغوت هم که یک حکومت غیر خدایی و مشرکانه هست و چنین حکومتی نیز بر خلاف خود قدم برنمیدارد تا بخواهد قانونی علیه خود بگذارد.
و در ضمن شما خود این را مطرح کردید که : اگر روزی مردم، حتی با فرض مشروعیت و خدمتگزاری نظام جمهوری اسلامی، چنین حکومتی را نخواهند، باز هم کلام امام، مطاع است؟ اگر هست، اساساً چه راهکار قانونی برای حصول این امر وجود دارد؟
خب در این فرض مردم نخواهند = مردم کافر باشند.
شما که سخن از امام خمینی می نویسید همه جانبه بررسی کنید.
امام خمینی (ره) : به این دلیل که هر نظام سیاسی غیر اسلامی ، نظامی شرک آمیز است ، چون حاکمش ((طاغوت)) است ، ما موظفیم آثار شرک را از جامعه ی مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم.(ولایت فقیه ، امام خمینی ، ص 40 )
به نظر می رسد حکم دادن به کفر، در ازای رد جمهوری اسلامی یا ولایت فقیه، بیشتر اظهار نظر احساسی فردی باشد تا حکم شارع. به عبارت دیگر، جلوتر از حتی خود ولی فقیه حرکت کردن است؛ چرا که خود آقای خامنه ای در مسائل 61 و 67 از اجوبة الاستفتائات، در توضیح ولایت فقیه آورده اند که اگر کسی «به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن رسيده باشد، معذور است»؛ حکم به کفر نداده اند.
البته من باید نوشته ی اولیه خودم رو پس بگیرم و بگم که این سوال میتونه سوال خوبی باشه.
این کفر که من میگویم کفرِ داخل رساله نیست که نجس بشوند . اصولا چطور می توان مسلمانی را یافت که به دنبال حکومت اسلام نباشد و به دنبال حکومت سکولار باشد.
من درباره ی ولایت فقیه هیچ حرفی نزدم ، در مورد جمهوری اسلامی سخن میگفتیم.
اگر مسلمانی به دنبال حکومت اسلام نباشد و بخواهد که مثلا آمریکا بر او حکومت کند می شود همان که قرآن می گوید که به بعضی کفر بورزیم و به بعضی ایمان بیاوریم . آیا این امکان دارد؟
شما برهان و استدلالی اسلامی بیاورید که جمهوری اسلامی را نقض بنماید یا حکومت اسلامی را نقض بنماید.
من در مورد نظام موجود در ایران صحبت نمی کنم و همانطور که گفتم جمهوری اسلامی فعلی اگر اسلامیت را رعایت نکند می شود حکومت طاغوتی و هیچ تفاوتی با آن ندارد.
اما ما داریم در مورد حکومت جمهوری اسلامی صحبت می کنیم.
با این وجود، با شرایط پیش گفته در نوشته ی قبلی، آنجا که نپذیرفتن اصل ولایت فقیه - که شاخص مشروعیت و وجه افتراق حکومت مشروع از طاغوت معرفی شده است - منجر به کفر نمی شود، جمهوری اسلامی بدون در نظرگرفتن ولایت فقیه، دیگر جای خود دارد. مگر اینکه رکن مشروعیت و طاغوتی نبودن حکومت اسلامی را غیر از ولایت فقیه بدانید که مسلماً مستندات خود را نیز ارائه خواهید فرمود.
فکر نمی کنم ما با هم اختلافی داشته باشیم . منتها شما صحبت من رو متوجه نمیشی.
همونطور که گفتم کفری که من می گویم به اون معنای تو رساله نیستش ، بلکه به معنای پنهان کردن امر خداوند است هرچند که یکی باشد .
شما گفتید که اگر کسی استدلال و برهانی داشته باشد میتواند به ولایت فقیه اعتقاد نداشته باشد و من چون دیدم ولایت فقیه شاید برای هر کسی کلمه ی آشنایی نباشد ، گفتم که شما استدلال و برهانی بیاورید که حکومت اسلامی را برای مسلمانان نقض بنماید. چون ولایت فقیه برای هر کسی واژه ی ملموسی نیست اما حکومت اسلامی واژه ای ملموس است. یعنی منظور من این بود که برای هیچ مسلمانی این امکان وجود ندارد که دلیلی بیاورد که حکومتی اسلامی را نقض بنماید. اما ممکن است کسی بر اساس جهلی که دارد ، ولایت فقیه را به دلیلی نقض بنماید.
حال اگر نظر شما این است که حکومت اسلامی در دوران غیبت به ولایت فقیه نیاز دارد ، این نقض کننده ی صحبت من نیست.
اما غیر ممکن هم نیست که شما صحبت خود را به شیوه ای قابل فهم ارائه نکرده باشید.
ضمن تشکر بسیار از صبر و شکیبایی جناب سیاوش بزرگمهر
وضمن حیرت از عجله بسیار جناب alpha ومنطق همه یا هیچ
هیچ راهکار عملی قانونی وجود ندارد