سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام همه چیزهایی که استاد عرفان گفتن درسته و تشکر استاد اما مشکل اساسی ما ایرانی ها اینه که کار امروز رو به فردا می اندازیم یعنی کار داریم هدف هم داریم اما.................... میگیم خوب من که وقت دارم بزار بعدا انجام می دم و اگه عادت کنیم یه کاری که سر موقع انجام میشه رو به موقع انجام بدیم حتما جای بقیه هم درست میشه ما احتیاج به تمرین داریم که هر کاری حتما سر جاش انجام بشه اون وقت وقت اضافه می یاد واسه کارهای که علاقه داریم انجام بدیم و این نکته یادتون نره که ما توی یه زمان خاص به دنیا می یایم و توی یک زمان خاص از دنیا می ریم اگه دوست داریم برای یه مدت هم که شده دیگران یادمون رو به خاطر بیارن باید کار مفیدی بکنیم که توی همون جا های خالی بعد از انجام کارهای اصلی باز میشه شدنیه
[/size][/font] [center] حضرت علی علیه السلام در سفارش خود به مالک اشتر چنین می فرمایند:
«... إِیَّاكَ وَ الْعَجَلَهَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِیهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَهَ فِیهَا إِذَا تَنَكَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ فَضَعْ كُلَّ أَمْر مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ كُلَّ أَمْر مَوْقِعَهُ.» «از عجله در مورد كارهایی كه وقتشان نرسیده، یا سستی در كارهایی كه امكان عمل آن فراهم شده، یا لجاجت در اموری كه مبهم است، یا سستی در كارها هنگامی كه واضح و روشن است، بر حذر باش! و هر امری را در جای خویش و هر كاری را به موقع خود انجام بده.» نامه 53، ص 1031.
[/center]
انسان براي رسيدن به كمال بايد در پرتو عقل و انديشه از كوتاهترين راه بهره جويد تا به هدف عالي خويش كه وحي براي او مشخص كرده، دست يابد. در اين مسير، «نظم» كوتاهترين وبيخطرترين راه است. نظم هم رديف ارزشهاي والاي اسلامي است، راز و رمز كاميابي انسانهاست. و صرفه جويي در وقت و استفاده بهينه از اين گوهر ارزشمند است.
من توکارخودم موندم اخه ادمی که کاراش برا خداباشه دیگه مشکلی نداره مشکل من اینه که رنگ خدایی از زندگیم رفته شدم وارد یه دنیای پراز مادیات و خودمو درگیر زندگی زودگذر دنیایی کردم
هدفم ندارم :grye:
*بهجای زمان، انرژی خود را مدیریت کنید* همه ما دنبال این هستیم که بهترین بهره را از زمان ببریم. دنبال تکنیکها و
روشهایی میگردیم که زمان و کارها رو بخوبی مدیریت کنیم. حداقل کاری که
میتونیم انجام بدیم اینه که کارهایی که باید انجام بشوند را بنویسیم، اولویت
بندی کنیم و انجام دهیم. در بهترین حالت در پایان روز حجم زیادی کار انجام
دادهایم و درحالی که حتی توان سرپا ایستادن هم نداریم به خانه برمیگردیم.
با توجه به اینکه نوع کار در حال حاضر تغییر کرده و نیازها در زمینههای
مختلف افزایش پیدا کرده و رو به افزایش هم هست، رشد حجم کاری اتفاق عجیبی نیست.
اما هرچقدر بیشتر درگیر کار میشیم، بیشتر فرو میرویم، بیشتر خسته میشویم و
بیشتر خودمان و خانوادهمان را فراموش میکنیم و بیشتر نگران زمان میشویم. اما
موضوع اینجاست که زمان منبع محدودی است. هرچقدر بیشتر خسته میشویم و انرژی صرف
میکنیم، کارایی کمتری خواهیم داشت اما کماکان اصرار میکنیم که کار را ادامه
بدهیم و حس میکنیم که زمان کمی داریم. اما یک رویکرد دیگه برای انجام کارها
میتونه این باشه که بجای اینکه خودمون رو به شدت تحت فشار بذاریم و دنبال زمان
بگردیم، انرژی خودمون رو مدیریت کنیم. با داشتن انرژی در طول روز میتونیم
بهره بهتری حتی از زمان ببریم و در زمان خستگی میتونیم دوباره انرژی خودمون
رو برگردونیم.
انرژی ما از ۴ منبع جسم، ذهن، احساسات و روح (روان) تامین میشه. با تمرینها و
کارهای مشخصی میتوان سطح انرژی را بالابرد و آن را بازیابی کرد. کارهای به
ظاهر ساده اما در باطن مشکلی مثل زود خوابیدن، تغذیه سالم، ورزش و انجام
فعالیتهای معنوی میتونه این سطح انرژی رو افزایش بده. در این شرایط میتوان
زمان طولانی را کار کرد اما دچار خستگی مفرط نشد.
تعرف الاشیاء باضدادها :Cheshmak: هر چیزی بوسیله ضدش شناخته می شود. :Hedye:
فکر میکنم اگر راه های اتلاف عمر را بدانیم و از آن پرهیز کنیم عمرمان کمتر تلف می شود . :Gol: راه های اتلاف عمر : 1- حرف های بیهوده زدن :khandeh!: 2- بی هدف به سراغ رایانه یا نوت بوک یا ماهوار رفتن:Ghamgin: 3- نگاه به چیزهایی که در آخر جز حسرت برایمان سودی ندارد .:Motehayer: الف: نگاه به نامحرم از روی لذت ب: نگاه به فیلم ها و عکس های مبتذل ج: نگاه به اموال و دارایی های مردم د: نگاه به موفقییت های دیگران و غصه خوردن 4- خواب زیاد :khobam: 5- بیکاری و الافی :jangjoo: 6- رفیق بازی :gholdor: 7- تلفن بازی :grye: 8- اس ام اس بازی :mohandes: 9- خیابون گردی :khandidani: 10- شرکت در میهمانی های آلوده:moj:
سلام به دوستان با تشکر از مطالب بسیار آموزنده دوستان گرامی،بنده مطلبی رو جایی خوندم که با اضافات برای دوستان میگذارم:
بومیان آمازون وقتی میخواهند میمونی را شکار کنند،نارگیلی را سوراخ میکنند،یک طرف را به اندازه ای که یک طناب از آن رد شود و طرف دیگر را به اندازه ای که دست یک میمون به سختی داخل آن شود...
طناب را که یک سر آن درون نارگیل گره خورده را به درخت محکم میبندند و درون نارگیل را چند عدد سنگیریزه میریزند و ان را تکان میدهند تا صدا در جنگل بپیچد،حالا تله آماده است...
میمون ها بسیار کنجکاو میشوند تا بدانند این چیست که اینگونه صدا میدهد ،و دستشان را درون نارگیل میکنند و سنگریزه ها رو در مشت میگیرند،اما وقتی میخوان دستشون رو بیرون بیارن دست داخل سوراخ تله گیر میکند ، میمون ها اگر فقط مشتشان را باز کنند و از سنگریزه های بی ارزش دل بکنند، آزاد می شوند ولی به هیچ قیمتی حاضر نیستند چیزی را که بدست آورده اند از دست بدهند. آن قدر تقلا می کنند و خودشان را به زمین و آسمان می زنند که فردا وقتی صیاد می آید بدن های بی حالشان را به راحتی (عین آب خوردن) جمع می کند و توی قفس می اندازد این میمون ها چند خاصیت جالب دیگر هم دارند. اولا وقتی می بینند یک هم نوعشان گیر کرده و دارد جیغ و ویغ می کند باز هم برای کنجکاوی می روند سراغ نارگیل بغلی و چند دقیقه بعد خودشان هم در حال جیغ و ویغ اند
................... آیا شیطان با ما این کار را نمیکنید؟
دوستان نظر شخصیم رو میگم و شاید قبول نکنید..به نظرم فوتبال یکی از سوراخ هاست که دستمان را داخل این تله میکنیم و صدای جیغمان بلند میشود که کی برد و کی باخت...
این بار به جای سوراخ حفره ای است به نام استادیوم که صدهزار انسان وارد این حفره میشوند و صدای جیغشان به آسمان میرود که استقلال ببره یا پرسپولیس...به نظرم این یعنی اتلاف عمر...یکی فحش میدهد،یکی داد میزند،یکی گریه میکنید،برای چی؟؟؟
---------------------
دیدن خیلی از سریال های تلوزیون که هیچ محتوایی ندارند و فقط به ما احساسات کاذب میدهند و ما رو نوعی هیپنوتیزم میکنند نوعی از این تله ها است که فقط کنجکاوی ما که آخرش چی میشه ما رو پای این سریال نگه میداره...بعد هم که تمام شد نه چیزی یاد گرفتیم و نه چیزی به ما اضافه شد جز آن که دو ساعت از وقت ما تلف شد و شاید همه اعصاب ما در اثر دیدن این فیلم بهم ریخت...این بار به جای سوراخ دریچه است به نام تلوزیون...
--------------------------------------
نوع دیگرش که شاید مقصر هم نباشیم کار کردن هست،کارگری که صبح ساعت 5:30 صبح سرکار میرود و به ناچار ساعت 9 شب میرسه خونه ،شاید هیچ فرصتی برای این نداشته باشه زندگیش رو به چند قسمت تقسیم کنه ،برای عبادت و کسب معرفت و...و انقدر خسته میشود که حوصله ای برای اینکار ها نداره...این رو باید کار فرمایان و پولدار هایی جواب بدهند که در حال ثروت اندوزی هستند و این چاه ها رو درست میکنند
-------------------------------------------------- به طور کلی شیطان ما رو مشغول کرده و زندگی خیلی از ما پر شده از اغوا های شیطان...
به چیزهایی مشغول شدیم که هیچ تاثیری بر زندگی ما ندارند..خوب به اطراف نگاه کنیم،و بشماریم ،متوجه خواهیم شد...
امیدوارم در مجالی، بتوان مفصّل در این باب گفتگو و مباحثه کرد. که شناخت نحوه ی ساختار فکری-روانی انسان، مرحبه ی مهمی از خودشناسی است.
سلام
بسیار مفید بود . امیدوارم به زودی در این رابطه هم صحبت کنید.
-تمرین در توجّه و تمرین در کشف روابط مسائل و پیدا کردن تاثیر و تاثّر ها و روابط علت و معلولی پدیده ها.
اگه میشه این مسئله را یکم بازش کنید. چرا باید اینکار را انجام دهیم؟
چطور یک کار را به عادت تبدیل کنیم؟ یعنی علم و توجه را پیدا کردیم؟ حالا چکار کنیم که بتوانیم این تکرار را انجام دهیم. در واقع اراده کردیم. یه مدت هم خوب انجام میدهیم. ولی بعد خسته میشویم. دیگر شور و حال اولیه را نداریم!!
در عین حال یه عادت بد را هم میخواهیم ترک کنیم. یه اراده قوی ولی بعد ضعیف می شود.
در مورد این سوالتون که چرا باید به روابط مسائل و نسبت های علت و معلولی پدیده ها توجه کنیم؟ باید گفت که این کار دو فایده داره؛
1-فایده ی نظری 2-فایده ی عملی
فایده ی نظری این است که اساسا انسان خواهان کسب علم و شناختن پدیده ها است. انسان حسّ کنجکاوی نسبت به شناختن آن چیزهایی که نمی شناسه داره. ذاتا انسان از جهل گریزان است. و علم و دانستن و شناخت، ذاتا برای انسان مطلوبه و هرچه انسان بیش تر درون خودش را و بیرون خودش را نسبت بین درون و بیرون خودش را و نسبت بین پدیده های بیرونی را بشناسد، بیشتر احساس کمال و آرامش می کند. لذا به تعبیر زیبایی که اول کتاب المنطق مرحوم مظفر به درستی آمده، خلق الله الإنسان، مفطوراً علی التّفکیر. انسان فطرتا و ذاتا فکر کننده و شناسنده آفریده شده.
اما فایده ی عملیاینکه ما اساساً از هر چیزی تا شناخت نداشته باشیم نمی تونیم استفاده کنیم و به میزانی هم استفاده می کنیم که شناخت داریم. هرچه شناخت بیشتر، استفاده و بهره مندی هم بیشتر. مثلا اگر پیشرفته ترین کامپیوتر جهان را در اختیار ما بگذارند، وقتی به چگونگی و نحوه ی عملکرد آن شناخت نداشته باشیم، چه فایده ای برای ما دارد؟! یا مثلا فکر کنید در جزیره ای گیر افتاده ایم و یک هلی کوپتر هم هست، ولی ما شناختی از نحوه ی کارکرد اون نداریم؟ یا بدتر از اون، اصلا ندونیم که هلی کوپتر چیه و به چه دردی می خوره! آیا ما رو نجات خواهد داد؟! یکی از دوستان روحانی ما می گفت که در مسیری سوار یک ماشین پراید بوده، در مسیر می بینه که هی راننده گردنش رو حم می کنه، کیلومتر ماشین رو نگاه می کنه. بهش میگه آقا زیر فرمون یک شاسی هست، اگر بکشید می تونید جای فرمون رو تغییر بدید، بالا یا پایینش ببرید که راحت کیلومتر رو ببینید. وقتی درستش می کنه میگه: خدا خیرت بده، دو ساله این ماشین رو گرفتم، پدرم در اومده از بس برا دیدن کیلومتر، گردنم رو خم کردم. خب چون شناخت درست و کافی نداشته از ماشین، نمی تونسته درست استفاده کنه و در عذاب بوده.
در زندگی هم، وقتی ما داریم در گستره ی وجودی خودمون زندگی می کنیم و مهم ترین وظیفه مون هم تربیت کردن خودمون هست، گویی درونمون یک زمین بایر هست که گفتن اینجا این زمین بی آب و علف را تبدیل کنید به یک شهر پیشرفته! چقدر انرژی و تخصص و کار و زحمت لازمه؟ لذا اینکه علامه حسن زاده در تعبیر کوتاه ولی عمیقی می فرمایند: «خود را باشید!» یعنی باید سالها آنقدر به شاخت و ساختن درون خودتان بپردازید تا بیابان بی آب و علف درونتان را تبدیل به شهری کامل و پیشرفته کنید. آیا این کار بدون شناخت و تخصص ممکن است؟ حالا از درون که بگذریم، ما با پدیده های بیرون از خودمون ارتباط داریم، با جامعه سر و کار داریم، با خانواده و دیگر انسان ها و دوستان، با طبیعت و....! آیا تا جامعه و آدم ها و پدر و مادر و خواهر و برادر و دوست و استاد و شاگرد و مشتری و صاحب کار و مدیر و.... خود را نشناسیم، می تونیم باهاشون درست ارتباط داشته باشیم و در زندگی موفق باشیم؟! باید در مسائل اجتماعی، در آدم ها و رفتارشون و خُلقیاتشون، در پدیده های اطرافمون فکر کنیم و نسبت ها و تاثیر و تاثّرها رو کشف کنیم تا در زندگی موفق باشیم. باید ظرفیت های افراد اطرافمون رو بشناسیم وبه هر کدام در حدّ ظرفیتشون میدان بدیم و توجه کنیم! مثلا اگر ما نسبت رفتارها و تاثیراتی که آنها بر آدم ها دارند را دقت نکینم و ندانیم، فردا وقتی خواستیم فرزندمان را تربیت کنیم، وقتی خواستیم نسبت به اون عملکردی انجام بدیم، نمی دونیم این برخورد درسته یا غلطه؟ این برخورد چه تاثیری روی اون می زاره؟ الان رفتار درست با این فرزند چیه؟ چرا نمی دانیم و نمی توانیم فرنزدمان را تربیت کنیم، چون قبلا در این موارد نه مطالعه کرده ایم و نه فکر. نه این تاثیر رفتاها بر آدم ها را در خودمان و دیگران بررسی کرده و فکر کرده ایم و جای این کارها، وقتمان را صرف بررسی ظواهر، تجزیه و تحلیل مدل بینی و لباس و وسائل تزئینی و... می کنیم، یا در توهمات شخصی که اگر می شد فلان چیز را بگیرم، اگر می شد اینطور شوم، معروف شوم، محبوب شوم، پولدار شوم واستاد فلان موسسه شوم، فلان کتاب یا مقاله را بنویسم، اینقدر شاگرد پیدا کنم، فلان سفر خارجی را برم، و.... کرده ایم. یا غصّه ی گذشته را می خوریم که کاش اینطور می کردم، کاش اینطور می شدیم، کاش کاش کاش.... پس بهتره زمانمان را به مطالعه و خصوصا تفکر در احوال و مسائل و روابط و علت و معلول ها در پدیده ه ای درون خود و بیرون خودمان بپردازیم. مثلا اگر ناخودآگاه از موفقیت کسی ناراحت شدیم، کمی در درون خودمان بررسی کنیم که چه شد که من ناراحت شدم از موفقیت کسی دیگر؟ مگر چه کمبودی دارم؟ این کمبود چرا هست؟ چطور برطرف می شود و...!
اما در بخشی هم سوال کردید که چطور به یک کاری عادت کنیم و چرا گاهی اراده می کنیم ولی موفق به انجام آن کار نمی شویم؟
در مورد عادت کهاصلا عادت کردن به یک کار مطلوب نیست، بلکه ما باید اعمال خوب را در خودمان ملکه کنیم. در مورد تفاوت عادت و ملکه شدن یک عمل و اینکه چرا عادت بد است و ملکه چه ویژگی دارد در تاپیک دیگری مفصل توضیح دادم و لذا مفصل تکرار نمی کنم. فقط اشاره ای کنم که عادت کردن به یک کار و انجام یک کار از روی عادت، یعنی یک کار را در یک سطح و بی دغدغه و آگاهی، هی تکرار کنیم. چنین تکراری نه تنها باعث رشد نیست که باعث خستگی و افسردگی است. بلکه تکرار عمل باید از روی ملکه شدن عمل باشد، ولی ضمن دغدغه و آگاهی. یعنی هر بار که عمل تکرار می شود، با انگیزه ی بهتر، با آگاهی بیشتر، همراه با تامّل و تفکر و با یک طروات و شادابی. نه یک تکرار بی هدف و کسل کننده. اما ملکه شدن عمل، با تکرار عمل ضمن تفکر و تقویت هدف حاصل می شود. و خصوصا با داشتن یک نگاه توحیدی. یعنی من که این عمل الف را انجام داده و تکرار می کنم، فاعل کیست؟ منم که بنده ی خدا بوده و انسانی هستم به عنوان اشرف مخلوقات با دو قوه ی عقل و اختیار. و همه ی دارایی هایم، عاریتی و قرض از جانب خداست. خود فعل چیست؟ محقق به اراده ی الهی است و درسی است که او به من آموخته. مفعول چیست؟ آن هم یکی از جلوه ها و مخلوقات الهی است. وقتی در نگاه توحیدی، ما همه ی وجوه عمل را با محوریت توحید بنگریم و رنگ و بوی خدایی بدهیم، طراوت خاصی آن عمل پیدا می کند که عملی خدایی با لطف خدا و برای خدا وبه سوی خدا انجام می شود.
اما اینکه فرمودید چرا گاهی ما کاری را اراده می کنیم ولی موفق به انجامش نمی شویم؟!
پاسخ این سوال در پست قبلی بنده هست، چرا که گفتیم اراده همین خواستن زبانی یا ذهنی فرد بر انجام کار نیست. اراده محصول علم ماست. چه علمی؟ این علم یعنی إذعان و اعتراف به لزوم و وجوب آن عمل برای ما. تا ما واقعا در درونمان معترف به لزوم یک چیز برای خود نباشیم، صد سال هم در ذهن یا زبان بخواهیم، به آن نمی رسیم و موفق به انجامش نمی شویم. حالا خود علم و این إذعان و اعتراف از کجا ناشی می شود؟ گفتیم از توجه نفس. توجه کردن خیلی مسئله ی مهم است، ما بهش دقّت نمی کنیم.
ببینید ما مثلا تصمیم میگیریم که خشم رو ترک کنیم. الان برای این مورد چقدر توجه می کنیم؟ چقدر به این مسئله توجه می کنیم؟ چقدر وقت خصوصی به این امر اختصاص می دیم؟ چقدر با این موضوع در درونمون جلسه ی خصوصی برگزار کردیم؟ چقدر برای این مسئله وقت صرف کردیم؟ ببینید صرف وقت خیلی مهمه! ما مثلا پای یک منبری در عرض پنج ثانیه تصمیم گرفتیم که خشم رو ترک کنیم، و اسم این کار رو گفتیم اراده کردن و میگیم چرا نمی شه؟! در حالی که صرف وقت لازمه، با عجله و سریع کاری درست نمی شه. چقدر نشستیم فکر کردیم و بررسی کردیم که خشم چیه؟ چرا به وجود میاد؟ من چه وقتایی عصبانی میشم؟ ریشه اش در درونم چیه؟ آیا خیلی وقتا غرور نیست که باعث عصبانیتم میشه؟ یا از توقع بی جا و بیش از حد از دیگران نیست؟ دائم نفسون رو زیر نظر بگیریم، کنترلش کنیم. ببینیم الان خشم داره نداره و... . این کارها رو که نمیکنیم، انصافا بهمون بگن یه کاردستی درست کن، مثلا یه خونه با مقوا درست کن، این کار ساده چقدر وقت میگیرد؟ مثلا یک ساعت اگر خوب درست کنیم. اصلا فقط روی یک عمل ترک خشم، اگر جمع کنیم زمان هایی که بهش توجه کردیم رو، یک ساعت میشه؟ نه. هر وقت جایی تذکری داده شده، یا راجبش مطلبی خوندیم، چند ثانیه بهش توجه کردیم و رد شدیم. صرف وقت لازمه، با عجله و تند و سریع و سطحی نمیشه. اگر خوب توجه کردیم، کثرت توجه باعث کثرت علم به معنای اعتراف به لزوم آن خواهد شد و کثرت این علم و إذعان موجب کثرت و تقویت اراده میشه و اونوقت منجر به عمل. بی زحمت و بدون صرف وقت، نمی شه.
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
همه چیزهایی که استاد عرفان گفتن درسته
و تشکر استاد
اما مشکل اساسی ما ایرانی ها اینه که کار امروز رو به فردا می اندازیم
یعنی کار داریم
هدف هم داریم اما....................
میگیم خوب من که وقت دارم بزار بعدا انجام می دم
و اگه عادت کنیم یه کاری که سر موقع انجام میشه رو به موقع انجام بدیم حتما جای بقیه هم درست میشه
ما احتیاج به تمرین داریم
که هر کاری حتما سر جاش انجام بشه
اون وقت وقت اضافه می یاد واسه کارهای که علاقه داریم انجام بدیم
و این نکته یادتون نره که
ما توی یه زمان خاص به دنیا می یایم و توی یک زمان خاص از دنیا می ریم اگه دوست داریم برای یه مدت هم که شده دیگران یادمون رو به خاطر بیارن باید کار مفیدی بکنیم که توی همون جا های خالی بعد از انجام کارهای اصلی باز میشه شدنیه
ریشه اصلی اتلاف وقت در خصلت های فردی ما نهفته است که غفلت از ارزش عمر و زمان و اشتغال به امور غیر مهم را می توان دو عامل اصلی آن به شمار آورد.
حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به اباذر می فرمایند:
«بر صرف عمر خویش بسیار بخیل باش، بخیل تر از صرف درهم و دینارت»
مکارم الاخلاق، ج 2، ص 364، 2661.
باسمه تعالی
گاهی اوقات برنامه داریم، درست هم برنامه ریزی کردیم، اما در عمل کردن دچار مشکل میشیم...
چرا:!!::!!:
باید چیکار کنیم؟:!!::!!:
[/b][/color][/size][/font]
[/size][/font]
[center]
حضرت علی علیه السلام در سفارش خود به مالک اشتر چنین می فرمایند:
«... إِیَّاكَ وَ الْعَجَلَهَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِیهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَهَ فِیهَا إِذَا تَنَكَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ فَضَعْ كُلَّ أَمْر مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ كُلَّ أَمْر مَوْقِعَهُ.»
«از عجله در مورد كارهایی كه وقتشان نرسیده، یا سستی در كارهایی كه امكان عمل آن فراهم شده، یا لجاجت در اموری كه مبهم است، یا سستی در كارها هنگامی كه واضح و روشن است، بر حذر باش! و هر امری را در جای خویش و هر كاری را به موقع خود انجام بده.»
نامه 53، ص 1031.
[/center]
انسان براي رسيدن به كمال بايد در پرتو عقل و انديشه از كوتاهترين راه بهره جويد تا به هدف عالي خويش كه وحي براي او مشخص كرده، دست يابد. در اين مسير، «نظم» كوتاهترين وبيخطرترين راه است. نظم هم رديف ارزشهاي والاي اسلامي است، راز و رمز كاميابي انسانهاست. و صرفه جويي در وقت و استفاده بهينه از اين گوهر ارزشمند است.
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار
چطور میتونیم این موفقیت رو کسب کنیم؟
چطور میتونیم برنامه ای داشته باشیم که بندگی خدا هم توی اون باشه؟
*بهجای زمان، انرژی خود را مدیریت کنید*
همه ما دنبال این هستیم که بهترین بهره را از زمان ببریم. دنبال تکنیکها و
روشهایی میگردیم که زمان و کارها رو بخوبی مدیریت کنیم. حداقل کاری که
میتونیم انجام بدیم اینه که کارهایی که باید انجام بشوند را بنویسیم، اولویت
بندی کنیم و انجام دهیم. در بهترین حالت در پایان روز حجم زیادی کار انجام
دادهایم و درحالی که حتی توان سرپا ایستادن هم نداریم به خانه برمیگردیم.
با توجه به اینکه نوع کار در حال حاضر تغییر کرده و نیازها در زمینههای
مختلف افزایش پیدا کرده و رو به افزایش هم هست، رشد حجم کاری اتفاق عجیبی نیست.
اما هرچقدر بیشتر درگیر کار میشیم، بیشتر فرو میرویم، بیشتر خسته میشویم و
بیشتر خودمان و خانوادهمان را فراموش میکنیم و بیشتر نگران زمان میشویم. اما
موضوع اینجاست که زمان منبع محدودی است. هرچقدر بیشتر خسته میشویم و انرژی صرف
میکنیم، کارایی کمتری خواهیم داشت اما کماکان اصرار میکنیم که کار را ادامه
بدهیم و حس میکنیم که زمان کمی داریم. اما یک رویکرد دیگه برای انجام کارها
میتونه این باشه که بجای اینکه خودمون رو به شدت تحت فشار بذاریم و دنبال زمان
بگردیم، انرژی خودمون رو مدیریت کنیم. با داشتن انرژی در طول روز میتونیم
بهره بهتری حتی از زمان ببریم و در زمان خستگی میتونیم دوباره انرژی خودمون
رو برگردونیم.
انرژی ما از ۴ منبع جسم، ذهن، احساسات و روح (روان) تامین میشه. با تمرینها و
کارهای مشخصی میتوان سطح انرژی را بالابرد و آن را بازیابی کرد. کارهای به
ظاهر ساده اما در باطن مشکلی مثل زود خوابیدن، تغذیه سالم، ورزش و انجام
فعالیتهای معنوی میتونه این سطح انرژی رو افزایش بده. در این شرایط میتوان
زمان طولانی را کار کرد اما دچار خستگی مفرط نشد.
منبع: سایت مدیران ایران
تعرف الاشیاء باضدادها :Cheshmak:
هر چیزی بوسیله ضدش شناخته می شود. :Hedye:
فکر میکنم اگر راه های اتلاف عمر را بدانیم و از آن پرهیز کنیم
عمرمان کمتر تلف می شود . :Gol:
راه های اتلاف عمر :
1- حرف های بیهوده زدن :khandeh!:
2- بی هدف به سراغ رایانه یا نوت بوک یا ماهوار رفتن:Ghamgin:
3- نگاه به چیزهایی که در آخر جز حسرت برایمان سودی ندارد .:Motehayer:
الف: نگاه به نامحرم از روی لذت
ب: نگاه به فیلم ها و عکس های مبتذل
ج: نگاه به اموال و دارایی های مردم
د: نگاه به موفقییت های دیگران و غصه خوردن
4- خواب زیاد :khobam:
5- بیکاری و الافی :jangjoo:
6- رفیق بازی :gholdor:
7- تلفن بازی :grye:
8- اس ام اس بازی :mohandes:
9- خیابون گردی :khandidani:
10- شرکت در میهمانی های آلوده:moj:
سلام وعرض ادب
با اجازه ی دوستان قراره این تاپیک راقفل کنیم اگر سوالی ،شبهه ای یا مطلبی هست بفرمایید تا زودتر جمعبندی کنیم.
در پناه حق
سلام به دوستان
با تشکر از مطالب بسیار آموزنده دوستان گرامی،بنده مطلبی رو جایی خوندم که با اضافات برای دوستان میگذارم:
بومیان آمازون وقتی میخواهند میمونی را شکار کنند،نارگیلی را سوراخ میکنند،یک طرف را به اندازه ای که یک طناب از آن رد شود و طرف دیگر را به اندازه ای که دست یک میمون به سختی داخل آن شود...
طناب را که یک سر آن درون نارگیل گره خورده را به درخت محکم میبندند و درون نارگیل را چند عدد سنگیریزه میریزند و ان را تکان میدهند تا صدا در جنگل بپیچد،حالا تله آماده است...
میمون ها بسیار کنجکاو میشوند تا بدانند این چیست که اینگونه صدا میدهد ،و دستشان را درون نارگیل میکنند و سنگریزه ها رو در مشت میگیرند،اما وقتی میخوان دستشون رو بیرون بیارن دست داخل سوراخ تله گیر میکند ، میمون ها اگر فقط مشتشان را باز کنند و از سنگریزه های بی ارزش دل بکنند، آزاد می شوند ولی به هیچ قیمتی حاضر نیستند چیزی را که بدست آورده اند از دست بدهند. آن قدر تقلا می کنند و خودشان را به زمین و آسمان می زنند که فردا وقتی صیاد می آید بدن های بی حالشان را به راحتی (عین آب خوردن) جمع می کند و توی قفس می اندازد
این میمون ها چند خاصیت جالب دیگر هم دارند. اولا وقتی می بینند یک هم نوعشان گیر کرده و دارد جیغ و ویغ می کند باز هم برای کنجکاوی می روند سراغ نارگیل بغلی و چند دقیقه بعد خودشان هم در حال جیغ و ویغ اند
...................
آیا شیطان با ما این کار را نمیکنید؟
دوستان نظر شخصیم رو میگم و شاید قبول نکنید..به نظرم فوتبال یکی از سوراخ هاست که دستمان را داخل این تله میکنیم و صدای جیغمان بلند میشود که کی برد و کی باخت...
این بار به جای سوراخ حفره ای است به نام استادیوم که صدهزار انسان وارد این حفره میشوند و صدای جیغشان به آسمان میرود که استقلال ببره یا پرسپولیس...به نظرم این یعنی اتلاف عمر...یکی فحش میدهد،یکی داد میزند،یکی گریه میکنید،برای چی؟؟؟
---------------------
دیدن خیلی از سریال های تلوزیون که هیچ محتوایی ندارند و فقط به ما احساسات کاذب میدهند و ما رو نوعی هیپنوتیزم میکنند نوعی از این تله ها است که فقط کنجکاوی ما که آخرش چی میشه ما رو پای این سریال نگه میداره...بعد هم که تمام شد نه چیزی یاد گرفتیم و نه چیزی به ما اضافه شد جز آن که دو ساعت از وقت ما تلف شد و شاید همه اعصاب ما در اثر دیدن این فیلم بهم ریخت...این بار به جای سوراخ دریچه است به نام تلوزیون...
--------------------------------------
نوع دیگرش که شاید مقصر هم نباشیم کار کردن هست،کارگری که صبح ساعت 5:30 صبح سرکار میرود و به ناچار ساعت 9 شب میرسه خونه ،شاید هیچ فرصتی برای این نداشته باشه زندگیش رو به چند قسمت تقسیم کنه ،برای عبادت و کسب معرفت و...و انقدر خسته میشود که حوصله ای برای اینکار ها نداره...این رو باید کار فرمایان و پولدار هایی جواب بدهند که در حال ثروت اندوزی هستند و این چاه ها رو درست میکنند
--------------------------------------------------
به طور کلی شیطان ما رو مشغول کرده و زندگی خیلی از ما پر شده از اغوا های شیطان...
به چیزهایی مشغول شدیم که هیچ تاثیری بر زندگی ما ندارند..خوب به اطراف نگاه کنیم،و بشماریم ،متوجه خواهیم شد...
[FONT=B Titr]
همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدار ها
پرستش به مستی است در کیش مهر
برون اند زین جرگه هشیار ها
به شادی و آسایش و خواب و خور
ندارند کاری دل افگار ها
کشیدند در کوی دلدادگان
میان دل و کام ،دیوار ها
چه فرهاد ها مرده در کوهها
چه حلاج ها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر یار
مگر توده هایی زپندارها
ولی راد مردان و وارستگان
نبازند هرگز به مردارها
مهین مهرورزان که آزاده اند
بریزند از دام جان تارها
به خون خود آغشته و رفته اند
چه گل های رنگین به جوبارها
بهاران که شاباش ریزد سپهر
به دامان گلشن ز رگبارها
کشد رخت،سبزه به هامون و دشت
زند بارگه،گل به گلزار ها
نگارش دهد گلبن جویبار
در آیینه ی آب،رخسارها
رود شاخ گل در بر نیلفر
برقصد به صد ناز گلناز ها
درد پرده غنچه را باد بام
هزار آورد نغز گفتار ها
به یاد خم ابروی گل رخان
بکش در بزم می خوار ها
به آوای نای و به آهنگ چنگ
خروشد ز سرو و سمن تارها
گره را ز راز جهان باز کن
[FONT=B Titr]که آسان کند باده،دشوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان
که بستند چشم خشایارها
فریب جهان را مخور زینهار
که در پای این گل بود خارها
پیاپی بکش جام و سرگرم باش
بهل گر بگیرند بیکارها
سلام
بسیار مفید بود . امیدوارم به زودی در این رابطه هم صحبت کنید.
اگه میشه این مسئله را یکم بازش کنید. چرا باید اینکار را انجام دهیم؟
چطور یک کار را به عادت تبدیل کنیم؟ یعنی علم و توجه را پیدا کردیم؟ حالا چکار کنیم که بتوانیم این تکرار را انجام دهیم. در واقع اراده کردیم. یه مدت هم خوب انجام میدهیم. ولی بعد خسته میشویم. دیگر شور و حال اولیه را نداریم!!
در عین حال یه عادت بد را هم میخواهیم ترک کنیم. یه اراده قوی ولی بعد ضعیف می شود.
در ضمن کمی هم فونت نوشته ها را بزرگتر کنید. ممنون
در مورد این سوالتون که چرا باید به روابط مسائل و نسبت های علت و معلولی پدیده ها توجه کنیم؟ باید گفت که این کار دو فایده داره؛
1-فایده ی نظری
2-فایده ی عملی
فایده ی نظری این است که اساسا انسان خواهان کسب علم و شناختن پدیده ها است. انسان حسّ کنجکاوی نسبت به شناختن آن چیزهایی که نمی شناسه داره. ذاتا انسان از جهل گریزان است. و علم و دانستن و شناخت، ذاتا برای انسان مطلوبه و هرچه انسان بیش تر درون خودش را و بیرون خودش را نسبت بین درون و بیرون خودش را و نسبت بین پدیده های بیرونی را بشناسد، بیشتر احساس کمال و آرامش می کند. لذا به تعبیر زیبایی که اول کتاب المنطق مرحوم مظفر به درستی آمده، خلق الله الإنسان، مفطوراً علی التّفکیر. انسان فطرتا و ذاتا فکر کننده و شناسنده آفریده شده.
اما فایده ی عملی اینکه ما اساساً از هر چیزی تا شناخت نداشته باشیم نمی تونیم استفاده کنیم و به میزانی هم استفاده می کنیم که شناخت داریم. هرچه شناخت بیشتر، استفاده و بهره مندی هم بیشتر. مثلا اگر پیشرفته ترین کامپیوتر جهان را در اختیار ما بگذارند، وقتی به چگونگی و نحوه ی عملکرد آن شناخت نداشته باشیم، چه فایده ای برای ما دارد؟! یا مثلا فکر کنید در جزیره ای گیر افتاده ایم و یک هلی کوپتر هم هست، ولی ما شناختی از نحوه ی کارکرد اون نداریم؟ یا بدتر از اون، اصلا ندونیم که هلی کوپتر چیه و به چه دردی می خوره! آیا ما رو نجات خواهد داد؟! یکی از دوستان روحانی ما می گفت که در مسیری سوار یک ماشین پراید بوده، در مسیر می بینه که هی راننده گردنش رو حم می کنه، کیلومتر ماشین رو نگاه می کنه. بهش میگه آقا زیر فرمون یک شاسی هست، اگر بکشید می تونید جای فرمون رو تغییر بدید، بالا یا پایینش ببرید که راحت کیلومتر رو ببینید. وقتی درستش می کنه میگه: خدا خیرت بده، دو ساله این ماشین رو گرفتم، پدرم در اومده از بس برا دیدن کیلومتر، گردنم رو خم کردم. خب چون شناخت درست و کافی نداشته از ماشین، نمی تونسته درست استفاده کنه و در عذاب بوده.
در زندگی هم، وقتی ما داریم در گستره ی وجودی خودمون زندگی می کنیم و مهم ترین وظیفه مون هم تربیت کردن خودمون هست، گویی درونمون یک زمین بایر هست که گفتن اینجا این زمین بی آب و علف را تبدیل کنید به یک شهر پیشرفته! چقدر انرژی و تخصص و کار و زحمت لازمه؟ لذا اینکه علامه حسن زاده در تعبیر کوتاه ولی عمیقی می فرمایند: «خود را باشید!» یعنی باید سالها آنقدر به شاخت و ساختن درون خودتان بپردازید تا بیابان بی آب و علف درونتان را تبدیل به شهری کامل و پیشرفته کنید. آیا این کار بدون شناخت و تخصص ممکن است؟
حالا از درون که بگذریم، ما با پدیده های بیرون از خودمون ارتباط داریم، با جامعه سر و کار داریم، با خانواده و دیگر انسان ها و دوستان، با طبیعت و....! آیا تا جامعه و آدم ها و پدر و مادر و خواهر و برادر و دوست و استاد و شاگرد و مشتری و صاحب کار و مدیر و.... خود را نشناسیم، می تونیم باهاشون درست ارتباط داشته باشیم و در زندگی موفق باشیم؟! باید در مسائل اجتماعی، در آدم ها و رفتارشون و خُلقیاتشون، در پدیده های اطرافمون فکر کنیم و نسبت ها و تاثیر و تاثّرها رو کشف کنیم تا در زندگی موفق باشیم. باید ظرفیت های افراد اطرافمون رو بشناسیم وبه هر کدام در حدّ ظرفیتشون میدان بدیم و توجه کنیم!
مثلا اگر ما نسبت رفتارها و تاثیراتی که آنها بر آدم ها دارند را دقت نکینم و ندانیم، فردا وقتی خواستیم فرزندمان را تربیت کنیم، وقتی خواستیم نسبت به اون عملکردی انجام بدیم، نمی دونیم این برخورد درسته یا غلطه؟ این برخورد چه تاثیری روی اون می زاره؟ الان رفتار درست با این فرزند چیه؟ چرا نمی دانیم و نمی توانیم فرنزدمان را تربیت کنیم، چون قبلا در این موارد نه مطالعه کرده ایم و نه فکر. نه این تاثیر رفتاها بر آدم ها را در خودمان و دیگران بررسی کرده و فکر کرده ایم و جای این کارها، وقتمان را صرف بررسی ظواهر، تجزیه و تحلیل مدل بینی و لباس و وسائل تزئینی و... می کنیم، یا در توهمات شخصی که اگر می شد فلان چیز را بگیرم، اگر می شد اینطور شوم، معروف شوم، محبوب شوم، پولدار شوم واستاد فلان موسسه شوم، فلان کتاب یا مقاله را بنویسم، اینقدر شاگرد پیدا کنم، فلان سفر خارجی را برم، و.... کرده ایم. یا غصّه ی گذشته را می خوریم که کاش اینطور می کردم، کاش اینطور می شدیم، کاش کاش کاش....
پس بهتره زمانمان را به مطالعه و خصوصا تفکر در احوال و مسائل و روابط و علت و معلول ها در پدیده ه ای درون خود و بیرون خودمان بپردازیم. مثلا اگر ناخودآگاه از موفقیت کسی ناراحت شدیم، کمی در درون خودمان بررسی کنیم که چه شد که من ناراحت شدم از موفقیت کسی دیگر؟ مگر چه کمبودی دارم؟ این کمبود چرا هست؟ چطور برطرف می شود و...!
اما در بخشی هم سوال کردید که چطور به یک کاری عادت کنیم و چرا گاهی اراده می کنیم ولی موفق به انجام آن کار نمی شویم؟
در مورد عادت که اصلا عادت کردن به یک کار مطلوب نیست، بلکه ما باید اعمال خوب را در خودمان ملکه کنیم. در مورد تفاوت عادت و ملکه شدن یک عمل و اینکه چرا عادت بد است و ملکه چه ویژگی دارد در تاپیک دیگری مفصل توضیح دادم و لذا مفصل تکرار نمی کنم. فقط اشاره ای کنم که عادت کردن به یک کار و انجام یک کار از روی عادت، یعنی یک کار را در یک سطح و بی دغدغه و آگاهی، هی تکرار کنیم. چنین تکراری نه تنها باعث رشد نیست که باعث خستگی و افسردگی است.
بلکه تکرار عمل باید از روی ملکه شدن عمل باشد، ولی ضمن دغدغه و آگاهی. یعنی هر بار که عمل تکرار می شود، با انگیزه ی بهتر، با آگاهی بیشتر، همراه با تامّل و تفکر و با یک طروات و شادابی. نه یک تکرار بی هدف و کسل کننده.
اما ملکه شدن عمل، با تکرار عمل ضمن تفکر و تقویت هدف حاصل می شود. و خصوصا با داشتن یک نگاه توحیدی. یعنی من که این عمل الف را انجام داده و تکرار می کنم، فاعل کیست؟ منم که بنده ی خدا بوده و انسانی هستم به عنوان اشرف مخلوقات با دو قوه ی عقل و اختیار. و همه ی دارایی هایم، عاریتی و قرض از جانب خداست. خود فعل چیست؟ محقق به اراده ی الهی است و درسی است که او به من آموخته. مفعول چیست؟ آن هم یکی از جلوه ها و مخلوقات الهی است. وقتی در نگاه توحیدی، ما همه ی وجوه عمل را با محوریت توحید بنگریم و رنگ و بوی خدایی بدهیم، طراوت خاصی آن عمل پیدا می کند که عملی خدایی با لطف خدا و برای خدا وبه سوی خدا انجام می شود.
اما اینکه فرمودید چرا گاهی ما کاری را اراده می کنیم ولی موفق به انجامش نمی شویم؟!
پاسخ این سوال در پست قبلی بنده هست، چرا که گفتیم اراده همین خواستن زبانی یا ذهنی فرد بر انجام کار نیست. اراده محصول علم ماست. چه علمی؟ این علم یعنی إذعان و اعتراف به لزوم و وجوب آن عمل برای ما. تا ما واقعا در درونمان معترف به لزوم یک چیز برای خود نباشیم، صد سال هم در ذهن یا زبان بخواهیم، به آن نمی رسیم و موفق به انجامش نمی شویم. حالا خود علم و این إذعان و اعتراف از کجا ناشی می شود؟ گفتیم از توجه نفس. توجه کردن خیلی مسئله ی مهم است، ما بهش دقّت نمی کنیم.
ببینید ما مثلا تصمیم میگیریم که خشم رو ترک کنیم. الان برای این مورد چقدر توجه می کنیم؟ چقدر به این مسئله توجه می کنیم؟ چقدر وقت خصوصی به این امر اختصاص می دیم؟ چقدر با این موضوع در درونمون جلسه ی خصوصی برگزار کردیم؟ چقدر برای این مسئله وقت صرف کردیم؟ ببینید صرف وقت خیلی مهمه! ما مثلا پای یک منبری در عرض پنج ثانیه تصمیم گرفتیم که خشم رو ترک کنیم، و اسم این کار رو گفتیم اراده کردن و میگیم چرا نمی شه؟! در حالی که صرف وقت لازمه، با عجله و سریع کاری درست نمی شه. چقدر نشستیم فکر کردیم و بررسی کردیم که خشم چیه؟ چرا به وجود میاد؟ من چه وقتایی عصبانی میشم؟ ریشه اش در درونم چیه؟ آیا خیلی وقتا غرور نیست که باعث عصبانیتم میشه؟ یا از توقع بی جا و بیش از حد از دیگران نیست؟ دائم نفسون رو زیر نظر بگیریم، کنترلش کنیم. ببینیم الان خشم داره نداره و... . این کارها رو که نمیکنیم، انصافا بهمون بگن یه کاردستی درست کن، مثلا یه خونه با مقوا درست کن، این کار ساده چقدر وقت میگیرد؟ مثلا یک ساعت اگر خوب درست کنیم. اصلا فقط روی یک عمل ترک خشم، اگر جمع کنیم زمان هایی که بهش توجه کردیم رو، یک ساعت میشه؟ نه. هر وقت جایی تذکری داده شده، یا راجبش مطلبی خوندیم، چند ثانیه بهش توجه کردیم و رد شدیم. صرف وقت لازمه، با عجله و تند و سریع و سطحی نمیشه. اگر خوب توجه کردیم، کثرت توجه باعث کثرت علم به معنای اعتراف به لزوم آن خواهد شد و کثرت این علم و إذعان موجب کثرت و تقویت اراده میشه و اونوقت منجر به عمل. بی زحمت و بدون صرف وقت، نمی شه.