جمع بندی ردی بر مفاتیح الجنان و نقد الغدیر

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ردی بر مفاتیح الجنان و نقد الغدیر

با سلام
بنده چند وقت پیش این سوال رو پرسیدم اما متاسفانه جوابی ندادید.
سید ابوالفضل برقعی قمی دو کتاب مهم در مورد نقد مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی و الغدیر علامه امینی نوشته و روایات الغدیر را ضغیف عنوان کرده می خواستم بدونم تا کجا حرف ایشان درسته؟ آیا چنین چیزی درست است؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محسن

javad_joon;789030 نوشت:
با سلام
بنده چند وقت پیش این سوال رو پرسیدم اما متاسفانه جوابی ندادید.
سید ابوالفضل برقعی قمی دو کتاب مهم در مورد نقد مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی و الغدیر علامه امینی نوشته و روایات الغدیر را ضغیف عنوان کرده می خواستم بدونم تا کجا حرف ایشان درسته؟ آیا چنین چیزی درست است؟

بسم الله الرحمن الرحیم


با سلام و طلب توفیق و سلامتی برای شما

باید گفت آزاد اندیشی در حوزه عقاید و علوم قرآنی و روایی می تواند به ارائه نظریاتی ختم شود که طبعا گاهی تند و بر خلاف اصول پذیرفته شده در حوزه عقاید پذیرفته شده عامه مردم است و اگر بگوییم اصل آزاد اندیشی کار درستی نیست این سخن خود درست نیست و پیشرفت علوم در سایه نقدها امکان پذیر است.

با این حال نقش زمان و مکان را می توان به طور مستقیم در پذیرش نقدهای دینی دخیل دانست. با این توضیح که روزگاری بوده است حتی کوچک ترین نقد بر کتاب خدا و روایات صادره از معصومین سلام الله علیهم اجمعین به تکفیر ناقد منجر می شده است و اما اکنون و در زمان فعلی بر پایی کرسی های آزاد اندیشی خصوصا در حوزه دین و شریعت و نیز ابراز عقاید تند و نقدهای صریح امری پذیرفته شده است و البته می تواند با حفظ صیانت چار چوب های اصلی شریعت بوده و حتما پاسخ ناقد داده شود حتی اگر ناقد قصدی بر تخریب چهره دین نداشته باشد.

در هر صورت جلو نقد و شبهه را نمی توان گرفت زیرا که جلو فکر را نمی توان گرفت مهم آن است که ناقد بتواند در فضایی منصفانه عالمانه شبهه خود را مطرح کند و متخصصان دینی مسلطی هم بتوانند پاسخ شبهه را بدهند در عین حال باید قبول کنیم که می توان میان کتاب های روایی و نیز دعایی به موارد روایاتی بر خورد کرد که نمی توان هیچ گونه توجیه و حتی باور عرفی نسبت به آن داشت که این حدیث از امام معصوم سلام الله علیه نقل شده است. و همین موضوع سبب ورود شبهه ها و نقدهایی شده است که گاهی همه کتاب را زیر سوال می برد و بهانه کافی به منتقدان و خصوصا مخالفان شیعه می دهد.پرداختن به علم درایه که مربوط به حدیث شناسی وعلم رجال که مربوط به احوال راویان است امروزه بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد.به همین دلیل لازم است فقها محدثین و مفسرین توانا وارد شوند و یک نوع پالایشی میان بی شمار روایات منتسب به معصومین سلام الله علیهم اجمعین داشته باشند تا هیچ گونه بهانه ای حتی به دست منتقدین بی غرض هم نیفتد.

و اما در باره شخص مذکور آن طور که در آثار وی آمده است، چنین به نظر می رسد که ایشان خواسته یا نا خواسته نقدهای شکننده ای را بر کتاب مفاتیح و روایات وارد کرده و مطابق با فهم وهابیت از دین، فقط کتاب خدا را برای مسلمانان کافی دانسته و احادیث ادعیه را امری موهوم و مجعول پنداشته است و این نظر به اومربوط است که خداوند برای هدایت فقط قرآن را نازل کرده است، پس دیگر رجوع به حدیث، روایت، دعا و ... لزومی ندارد.!وی به این آیه شریف استناد کرده است که:" ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين"(سوره بقره،آیه 2) یعنی اين كتاب [كتابى‏] است كه در آن شك نيست،راهنماى پرهيزگاران است.

توضیح این که:
نگاه وهابیت به اسلام و قرآن، همان نگاه "حسبنا کتاب الله‌" یعنی کتاب خدا برای ما کافی است، می ‌باشد. این نوع از اسلام ‌شناسی اولین بار در صدر اسلام و در محضر پیامبر اکرم صلوات الله علیه مطرح شد که داستان آن طولانی است و ضرورتی به بیان آن نیست.
مخالفین معتقدند قرآن برای هدایت بشر نازل شده است.بنا بر این، نیازی به دیگر منابع،متون و. اشخاص نداریم. زیرا مراجعه به هر متن و شخصی به معنای مخالفت با قرآن است.(دقت شود این که می گویند نیازی به اشخاص نداریم مقصود بزرگان دین و اولیای خدا هستند که با روایات شان متون قرآن و دین را تفسیر می کردند.)
بدیهی است همه‌ این سفسطه ‌ها برای فرار از فهم قرآن و دور کردن انسان از هادیان الهی بشر است.
در ادامه و برای پاسخ گفتن به شبهاتی که شخص مذکور به روایات و مفاتیح وارد و با صرف نظر از این که با چه هدفی این مطالب را مطرح کرده است،به تحلیل شبهه مطرح شده و پاسخ آن می‌پردازیم.
1.نویسنده به آیه شریفه " ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين" استناد کرده است. باید گفت آیه نفرموده که هیچ هدایت کننده دیگری جز قرآن وجود ندارد، بلکه حتی تأکید می‌ کند همین قرآن نیز سبب هدایت همگان نمی شود، بلکه فقط "اهل تقوا"به وسیله قرآن هدایت می شوند.
در آیه‌ دیگر"وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَسارا"سوره اسرا آیه 82
و از قرآن، آن چه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى ‏كنيم و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمى‏افزايد.
می ‌فرماید که این قرآن فقط برای مؤمنین شفا و رحمت است و جالب این که برای ظالم جماعت، نتیجه‌ ای به جز خسران بیشتر ندارد.
البته منظور مؤمن و اهل تقوا این است که اگر کسی بخواهد مانند منتقد مذکور یا سایر مخالفین و با و پیش‌ داوری به قرآن رجوع و آیات آن را تفسیر به رأی کند،بر گمراهی و خسارتش افزوده می شود.
2. اما نکته‌ بعد این که به فرض که به گفته‌ آقای برقعی فقط قرآن برای هدایت نازل شده باشد،حال باید دانست این قرآن چیست و چه مسایلی را بیان کرده است؟ آیا همین چند صفحه کاغذ بین دو جلد قرآن بوده و هدایتگر است، یا آیات آن و آیا لفظ آیات هدایت می‌کند یا فهم، ایمان و عمل به آن ها؟ بر فرض که هیچ مرجعی جز قرآن کریم برای رجوع، علم و هدایت شناخته شده نباشد، مگر همین قرآن کریم بیان نکرده که از پیامبر خدا اطاعت کنید و یا بیان نکرده که برای هدایت،رسول خدا صلوات الله علیه را با شواهد و معجزه فرستاده و به همراه او کتاب و میزان را نیز نازل کرده است؟ مگر بیان نکرده‌ که بهترین الگو و مرجع شما رسول است؟ مگر نگفت که این قرآن محکم و متشابه، تفسیر و تأویل، ظاهر و باطن و ... دارد و فقط راسخون فی‌العلم آن ها را می‌شناسند؟ مگر خدایی که قرآن را به شما ابلاغ نمود، نفرمود که راسخون در علم اهل عصمت هستند؟ مگر نفرمود فقط منافقین و آنان که در قلب ‌شان غرض و مرض گمراهی است، به متشابهات رجوع می‌کنند و تفسیر و تأویل به رأی خود می‌کنند؟
اگر منقدین اهل نماز هستند که هستند، پاسخ دهند در کجای قرآن به جزییات احکام خصوصا تکلیفی اشاره شده است ؟ آیا آنان که شعار حسبنا کتاب الله سر می‌دهند و فقط ظاهر قرآن را هادی و کافی می‌دانند، حتی در همین ظاهر آیات نیز تعقل و تدبر نمی‌کنند؟ پس چرا و بدون هیچ تعقل و تفکری هر چه به ذهن شان آمد بیان می کنند؟ زیرا در همین ظواهر آیات توصیه هایی دیده می شود که هرگز با تعصب آنان هم خوانی ندارد.
پیروان چنین تفکراتی به این پرسش پاسخ دهند که چگونه مراجعه به پیامبر و اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین نسبت به فهم قرآن ضد قرآن محسوب می شود،اما مراجعه به نظرات شخصی منتقدین بعضا مغرض و منحرف و سایر هم ‌اندیشان به ویژه آنانی که در مسلک وهابیت هستند،عین قرآن است به حساب می آید؟
البته حرف در این باره بسیار است و پاسخ های مفصلی داده شده است. خصوصا در فضای مجازی که می توان مراجعه کرد.
با این حال همان سخنان ابتدایی پاسخ تکرار می شود که منابع روایی و حدیثی و دعایی ما نیاز به باز خوانی و نیز برخی از آن محتاج پالایش جدی اند تا روایات ضعیف و یا مجعول به کنار نهاده شوند.تا مباد حاصل نقدها و نیز القای شبهه ها موجب دل سردی افراد دین دار و یا کسانی شود که دوست دارند در برابر شبهات، پاسخی برای خود و دیگران داشته باشند.البته اضافه شود که روایت مربوط به واقعه غدیر از متواترات است و نمی توان در برابر آن هیچ شک و شبهه ای را تقویت کرد.
نکته:
در پایان مناسب است به مطلبی در باره مرحوم برقعی که در یکی از سایت ها منتشر شده است، اشاره شود مبنی بر این که برقعی در اواخر عمر خود از عقایدش دست کشید.
آورده اند:
برقعي يك فرد شيعی است كه نسبت به برخی از عقايد شيعه نقدهايی داشته و كتاب هايی هم نوشته است. ولی در آخر عمر پشيمان شد و از آن عقايد برگشت به طوری كه حتی وهابيون او را تکفير کردند !. بهتر است برای دست یابی به مطالب بیشتر در این باره به کتاب "لله ثم للتاريخ" جلد دوم مراجعه شود. بنا بر این،او هرگز سني نشد و حتی وصيت كرد در امام زاده‌ای واقع در منطقه كن تهران دفن شود!
علاوه در مورد آقای برقعی و سرانجام او می ‌توانيد در وبلاگ "قرآنيان" جستجو کنید. او سنی نشده بود و تنها برخی از اعتقادات شيعیان را منكر شد و بعد توبه كرد.(و الله العالم)

زمان امروز به گونه ای است که برخی از روشن فکران مسلمان و مشهور نقدهایی به دین و الزامات آن وارد کرده اند که بسیار شدیر تر و حتی گاهی لجوجانه تر از آن چیزی است که آقای برقعی وارد کرده است. اما چون فضای نقد هموار شده است، به همین دلیل کرسی های آزاد اندیشی در هر محفلی بر پا است.اکنون وظیفه پژوهشگران دینی برای مقابله با شبهات بسیار خطیر است. و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

محسن;791800 نوشت:
آورده اند:
برقعي يك فرد شيعی است كه نسبت به برخی از عقايد شيعه نقدهايی داشته و كتاب هايی هم نوشته است. ولی در آخر عمر پشيمان شد و از آن عقايد برگشت به طوری كه حتی وهابيون او را تکفير کردند !. بهتر است برای دست یابی به مطالب بیشتر در این باره به کتاب "لله ثم للتاريخ" جلد دوم مراجعه شود. بنا بر این،او هرگز سني نشد و حتی وصيت كرد در امام زاده‌ای واقع در منطقه كن تهران دفن شود!
علاوه در مورد آقای برقعی و سرانجام او می ‌توانيد در وبلاگ "قرآنيان" جستجو کنید. او سنی نشده بود و تنها برخی از اعتقادات شيعیان را منكر شد و بعد توبه كرد.
زمان امروز به گونه ای است که برخی از روشن فکران مسلمان و مشهور نقدهایی به دین و الزامات آن وارد کرده اند که بسیار شدیر تر و حتی گاهی لجوجانه تر از آن چیزی است که آقای برقعی وارد کرده است اما چون فضای نقد هموار شده است به همین دلیل کرسی های آزاد اندیشی در هر محفلی بر پا است و امروزه وظیفه پژوهشگران دینی برای مقابله با شبهات بسیار خطیر است. و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

سلام.ببخشید منبع این حرفتون چیست؟آیا معتبره میشه بهش اعتماد کرد؟؟آیا برقعی تغییر عقیده داده اند ازشان کتابی در تائید شیعه و تغییر عقیده اش موجود هست؟در کل به نظرم این سخنی که ذکر کردید کمی مشکوک است.

پارسا مهر;791828 نوشت:
سلام.ببخشید منبع این حرفتون چیست؟آیا معتبره میشه بهش اعتماد کرد؟؟آیا برقعی تغییر عقیده داده اند ازشان کتابی در تائید شیعه و تغییر عقیده اش موجود هست؟در کل به نظرم این سخنی که ذکر کردید کمی مشکوک است.

سلام و درود بر شما همان طور که عرض کردم من از یکی از سایت ها این مطلب را آوردم و نه آن را تایید و نه تکذیب کامل می کنم اگر چه انشا الله حمل بر صحت شود. در هر صورت به این لینک که منبع نقل بوده مراجعه کنید.

من بیشتر منظورم این بود که حالا که ایشون چنین چیزی رو نوشتند آیا کتاب الغدیر در سند و کتاب مفاتیح در محتوا و سند مشکل دارد؟

پارسا مهر;791828 نوشت:
سلام.ببخشید منبع این حرفتون چیست؟آیا معتبره میشه بهش اعتماد کرد؟؟آیا برقعی تغییر عقیده داده اند ازشان کتابی در تائید شیعه و تغییر عقیده اش موجود هست؟در کل به نظرم این سخنی که ذکر کردید کمی مشکوک است.

دوست عزیز ایشون 40 جلد کتاب بر تایید شیعه و 40 جلد کتاب بر ضد شیعه نوشتند یکی از نزدیکانشون هم می گفت گویا در آخر عمر توبه کرده و برگشته ولی خودش علنا اعلام نکرده

javad_joon;792151 نوشت:
من بیشتر منظورم این بود که حالا که ایشون چنین چیزی رو نوشتند آیا کتاب الغدیر در سند و کتاب مفاتیح در محتوا و سند مشکل دارد؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما
باید بگوییم کتاب الغدیر کتابی مستند و روایت و موضوعات مطرح شده در آن بدون خدشه و بدون اشکال است و کسی تا کنون نتوانسته به طور مستدل با کتاب الغدیر مقابله کند. اما در باره کتاب شریف و معنوی مفاتیح الجنان می توان گفت برخی از روایات و مستندات آن باید دوباره باز بینی شود. اگر چه کلیت آن مورد قبول و کتاب نزد متدینین دارای جایگاه بسیار و الایی است و نمی توان آن را زیر سوال برد. شاید نقد آقای برقعی علاوه بر این که قرآن را برای هدایت مردم کافی می دانست،نگاهش به برخی روایات وارده اما ضعیف و مورد خدشه در کتاب های دعا از جمله مفاتیح بوده است که پاسخ آن داده شد.
در هر صورت نویسنده کتاب مفاتیح الجنان (شیخ عباس قمی) از علمای بسیار و ارسته و مورد توجه بوده است. به همین دلیل نمی توان به دلیل برخی روایات که گاهی با فهم عقلی و حتی عرفی هم خوانی ندارد و البته تعداد آن فراوان نیست هم نویسنده و هم اصل کتاب را مخدوش دانست. کتابی که به جرات گفت در خانه هر شیعه در کنار قرآن دیده و خوانده می شود و این یعنی نویسنده کتاب انسانی پاک و وارسته بوده که توانسته اثری ماندگار را تالیف کند.با این حال همان طور که در پاسخ قبلی بیان شد ما باید اجازه دهیم در جامعه فضای نقد باز شود. علاوه آستانه تحمل ما بالا رود. تا در چنین فضایی بتوانیم با پذیرش نقدهای منصفانه، شبهات دینی و روایی و اعتقادی را پاسخ گوییم.

در کتاب الغدیر بعضی مسایل عنوان میشه که سندی براش ذکر نشده مثل اینکه ام ابیها پشت درب سوخته مهدی ( عج ) را صدا زده اما علامه سندی براش ذکر نکرد این مسائل دست مایه ای شده تا به الغدیر حمله بشه در این مورد توضیح می دین؟

javad_joon;792235 نوشت:
در کتاب الغدیر بعضی مسایل عنوان میشه که سندی براش ذکر نشده مثل اینکه ام ابیها پشت درب سوخته مهدی ( عج ) را صدا زده اما علامه سندی براش ذکر نکرد این مسائل دست مایه ای شده تا به الغدیر حمله بشه در این مورد توضیح می دین؟

بسم الله الرحمن الرحیم


با سلام مجدد خدمت شما

بیان کردید در کتاب الغدیر برخی مسایل از جمله موضوعی که نام بردید مطرح شده است. از شما می پرسیم در کجای کتاب الغدیر مسئله مورد نظر را دیده اید؟

با جستجویی که انجام شده این مطلب در کتاب الغدیر دیده نشد و ادعای مذکور توسط برخی از واعظان محترم از قول علامه امینی مطرح شده.البته ممکن است روایت مورد سوال در دیگر آثار آن شخصیت بزرگ دیده شده باشد.با این حال لطف کنید اگر ادعایی در این باره در کتاب الغدیر دیده اید، آدرس دقیق مطلب را بیان کنید تا بررسی شود.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910116000946

پاراگراف آخر

" علامه امینی: فاطمه(س) مابین در و دیوار «مهدی» را صدا زد[=newstext]* بیان شده است «هنگامی که حضرت فاطمه زهرا(س) ما بین در و دیوار قرار گرفتند، اباصالح المهدی را صدا زدند»، آیا این روایت صحت دارد؟[=newstext]ـ تنها مستند این گفته کتاب «الغدیر» مرحوم علامه امینی است که ایشان در اشاره به این سخن به هیچ منبعی استناد نکرده است، حالا این گفته می‌تواند به عنوان زبان حالی، مطرح باشد و یا اینکه نقدی است بدون سنجش لازم از ناحیه مرحوم علامه که نظیر آن در برخی از مواضع دیگر مجموعه ایشان نیز شناسایی شده است که البته در یک بینش خوشبینانه می‌توان گفت این سخن را در منبعی دیده که در اختیار خود داشته، ولی مصدر آن را ذکر نکرده است. "

javad_joon;792609 نوشت:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910116000946

پاراگراف آخر

" علامه امینی: فاطمه(س) مابین در و دیوار «مهدی» را صدا زد[=newstext]* بیان شده است «هنگامی که حضرت فاطمه زهرا(س) ما بین در و دیوار قرار گرفتند، اباصالح المهدی را صدا زدند»، آیا این روایت صحت دارد؟[=newstext]ـ تنها مستند این گفته کتاب «الغدیر» مرحوم علامه امینی است که ایشان در اشاره به این سخن به هیچ منبعی استناد نکرده است، حالا این گفته می‌تواند به عنوان زبان حالی، مطرح باشد و یا اینکه نقدی است بدون سنجش لازم از ناحیه مرحوم علامه که نظیر آن در برخی از مواضع دیگر مجموعه ایشان نیز شناسایی شده است که البته در یک بینش خوشبینانه می‌توان گفت این سخن را در منبعی دیده که در اختیار خود داشته، ولی مصدر آن را ذکر نکرده است. "


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت کاربران گرامی
همان طور که بیان کردیم پژوهشگر محترمی که این مطالب را در لینک بالا آورده اند خود هیچ اشاره ای نکردند که مسئله ای را که بیان می کنند در کجای کتاب الغدیر دیده اند و فقط گفته اند: بله علامه امینی در کتاب الغدیر این مطلب را آورده اند. اما این که کجای کتاب این بیان را دیده اند، آدرسی ارائه نکرده اند و نتیجه می گیریم این مطلب با جستجویی که انجام شد، در کتاب الغدیر وجود ندارد و صرفا یک انتساب بدون استناد است.

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم
[=&quot]جمع بندی:
[=&quot]پرسش:
[=&quot]با سلام[=&quot]
[=&quot]سید ابوالفضل برقعی قمی دو کتاب مهم در مورد نقد مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی و الغدیر علامه امینی نوشته و روایات الغدیر را ضغیف عنوان کرده می خواستم بدونم تا کجا حرف ایشان درسته؟ آیا چنین چیزی درست است؟[=&quot]
[=&quot]پاسخ:
[=&quot]با سلام و طلب توفیق و سلامتی برای شما[=&quot] و دیگر کاربران گرامی:
[=&quot]باید گفت امروزه باب نقد در تمامی حوزه های علوم خصوصا علوم اسلامی و منابع دینی و اعتقادی مفتوح است و علاوه در این مسیرهر از چند گاه نظرات مناقشه بر انگیزی ابراز می شود که البته عقاید دینی مردم را دچار تشکیک می کند.
[=&quot]در ضمن نتیجه آزاد اندیشی در حوزه قرآن و عقاید اگر با پاسخ مناسبی همراه نشود، منجر به سست شدن پایه های اعتقادی جامعه می شود.
[=&quot]هر چند نمی شود جلو اندیشیدن و نقد را گرفت و جالب این که سمت و سوی نقدها همواره متوجه مسایلی است که بیشتر بر مبنای اعتقاد یا تقلید و تعبد قرار گرفته است.
[=&quot]زمانی بوده که حتی کوچک ترین نقد بر کتاب خدا و روایات صادره از معصومین سلام الله علیهم اجمعین به تکفیر ناقد منجر می شده است. اما امروزه چون نمی شود در برابر آزاد اندیشی و نقد ایستاد زیرا تنها چیزی که مرز نمی شناسد اندیشه و فکر است خصوصا در عصر حاضر که فضا برای این عرصه کاملا باز است.به همین دلیل خواه نا خواه کرسی های آزاد اندیشی و نقد در حوزه دین و اعتقادات برپا می شود. علاوه بر این، جامعه امروزی نیز این مقابله ها را پذیرفته است.
[=&quot]البته لازم است نقد یا سوال در فضایی کاملا منصفانه مطرح شود و قصد از این کار بر طرف کردن شبهه باشد نه تخریب اصول عقاید پذیرفته شده از طرف عامه مردم که نه تنها در اسلام بلکه در هیچ آیین دیگری قابل قبول نخواهد بود.
[=&quot]با این حال می پذیریم که در برخی منابع روایی و دعایی عباراتی وجود دارد که حتی عرف مردم نیز آن را نمی پذیرد که از معصوم سلام الله علیه نقل شده باشد.و همین مسئله بهانه به دست منتقدین داده است که اگر منصف باشند خود پاسخ آن را خواهند داد.
[=&quot]به همین دلیل لازم است فقها، محدثین و مفسرین توانا دست به هم داده منابع روایی و دعایی را باز خوانی و پالایش کنند.[=&quot]
[=&quot]و اما در باره شخص مذکور آن طور که در آثار وی آمده است، چنین به نظر می رسد که ایشان خواسته یا نا خواسته نقدهای شکننده ای را بر کتاب مفاتیح و روایات وارد کرده و مطابق با فهم وهابیت از دین، فقط کتاب خدا را برای مسلمانان کافی دانسته و احادیث ادعیه را امری موهوم و مجعول پنداشته است.
[=&quot]وی با استناد به این آیه شریفه.:" ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين"(سوره بقره،آیه 2) یعنی اين كتاب [كتابى‏] است كه در آن شك نيست،راهنماى پرهيزگاران است.[=&quot]معتقد است که خداوند برای هدایت فقط قرآن را نازل کرده است و رجوع به منابع دیگر لزومی ندارد!
[=&quot]این نگاه به نوعی می تواند همراهی با عقیده وهابی ها باشد که از شعار "حسبنا کتاب الله" پیروی می کردند.
[=&quot]به اعتقاد ایشان [=&quot]مراجعه به هر متن و تفسیر یا نظر شخصی(مقصود اولیای خدا یعنی مفسرین قرآن و متون دینی) یعنی مخالفت با قرآن.[=&quot]
[=&quot]بدیهی است همه‌ ضدیت ها برای دور کردن انسان از هادیان الهی بشر است.[=&quot]
[=&quot]پاسخ به شبهات آقای برقعی.
[=&quot]1.ایشان با این آیه [=&quot]" ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين" به مفاتیح اشکال کرده است و در جواب می توان گفت: آیه نفرموده که هیچ هدایت کننده دیگری جز قرآن وجود ندارد، بلکه حتی تأکید می‌ کند همین قرآن نیز سبب هدایت همگان نمی شود، بلکه فقط "اهل تقوا"به وسیله قرآن هدایت می شوند. [=&quot]
[=&quot]در آیه‌ دیگر"وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَسارا"سوره اسرا آیه 82[=&quot]
[=&quot]و از قرآن، آن چه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى ‏كنيم و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمى‏افزايد.[=&quot]
[=&quot]می ‌فرماید که این قرآن فقط برای مؤمنین شفا و رحمت است و جالب این که برای ظالم، نتیجه‌ ای به جز خسران بیشتر ندارد.[=&quot]
[=&quot]2. اما نکته‌ بعد این که به فرض که به گفته‌ آقای برقعی فقط قرآن برای هدایت نازل شده باشد،حال باید دانست این قرآن چیست و چه مسایلی را بیان کرده است. مگر قرآن کریم بیان نکرده که از پیامبر خدا اطاعت کنید و یا گفته که رسول خدا صلوات الله علیه را با شواهد و معجزه فرستاده و به همراه او کتاب و میزان را نیز نازل کرده است؟ مگر بیان نکرده‌ که بهترین الگو و مرجع شما رسول است؟ مگر نگفت که این قرآن محکم و متشابه، تفسیر و تأویل، ظاهر و باطن و ... دارد و فقط راسخون فی‌العلم آن ها را می‌شناسند؟ مگر خدایی که قرآن را به شما ابلاغ نمود، نفرمود که راسخون در علم اهل عصمت هستند؟ ...[=&quot]
[=&quot]اگر منقدین اهل نماز هستند که هستند، پاسخ دهند در کجای قرآن به جزییات احکام خصوصا احکام تکلیفی اشاره شده است ؟ آیا آنان که شعار حسبنا کتاب الله سر می‌دهند و فقط ظاهر قرآن را هادی و کافی می‌دانند، حتی در ظاهر آیات تعقل و تدبر نمی‌کنند؟ پس چرا و بدون هیچ تاملی هر چه به ذهن شان آمد بیان می کنند؟ زیرا در ظواهر آیات نیزتوصیه هایی دیده می شود که هرگز با روش آنان هم خوانی ندارد.[=&quot]
[=&quot]پیروان چنین تفکراتی به این پرسش پاسخ دهند که چگونه مراجعه به پیامبر و اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین نسبت به فهم قرآن ضد قرآن محسوب می شود،اما مراجعه به نظرات شخصی منتقدین بعضا مغرض و منحرف و سایر هم ‌اندیشان به ویژه آنانی که در مسلک وهابیت هستند،عین قرآن است به حساب می آید؟ [=&quot]
[=&quot]نکته:
[=&quot]مناسب است به مطلبی در باره مرحوم برقعی که در یکی از سایت ها([=&quot]http://12ahlebit.blogfa.com/post/53[=&quot])[=&quot]
[=&quot]منتشر شده است، اشاره شود مبنی بر این که ایشان در اواخر عمر خود از عقایدش دست کشید.[=&quot]
[=&quot]پرسش:
[=&quot]آیا کتاب الغدیر در سند و کتاب مفاتیح در محتوا و سند مشکل دارد؟[=&quot]
[=&quot]پاسخ:
[=&quot]در پاسخ می بایست گفت:کتاب الغدیر، اثری مستند و روایات و موضوعات مطرح شده در آن بدون خدشه و بدون اشکال است و کسی تا کنون نتوانسته به طور مستدل با این کتاب مقابله کند.[=&quot]
[=&quot]اما در باره کتاب شریف و معنوی مفاتیح الجنان می توان گفت برخی از روایات و مستندات آن باید دوباره باز بینی شود. اگر چه کلیت آن مورد قبول و کتاب نزد متدینین دارای جایگاه بسیار و الایی است و نمی توان آن را زیر سوال برد. شاید نقد آقای برقعی علاوه بر این که قرآن را برای هدایت مردم کافی می دانست،نگاهش به برخی روایات وارده اما ضعیف و مورد خدشه در کتاب های دعا از جمله مفاتیح بوده است که راه کار آن بیان شد.[=&quot]
[=&quot]پرسش:
[=&quot]در کتاب الغدیر بعضی مسایل عنوان میشه که سندی براش ذکر نشده مثل اینکه ام ابیها پشت درب سوخته مهدی ( عج ) را صدا زده اما علامه سندی براش ذکر نکرد این مسائل دست مایه ای شده تا به الغدیر حمله بشه در این مورد توضیح می دین؟[=&quot]
[=&quot]پاسخ:
[=&quot]می پرسیم در کجای کتاب الغدیر مسئله مورد نظر دیده شده است. [=&quot]
[=&quot]با جستجویی که انجام شد، این مطلب در کتاب الغدیر وجود ندارد و گویا ادعای مذکور صرفا توسط برخی از واعظان محترم از قول علامه امینی مطرح شده است.البته ممکن است این مطلب در دیگر آثار آن شخصیت بزرگ دیده شده باشد که اطلاعی از آن نداریم.[=&quot] و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
[=&quot]اللهم صل علی محمد و آل محمد.

موضوع قفل شده است