جمع بندی رد پای بنی امیه در سقیفه بنی ساعده
تبهای اولیه
با سلام
خواستم بدانم ردی پای بنی امیه در سقیفه بنی ساعده وجود دارد؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TR] | |
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD="align: center"]![]() | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD] | |
کارشناس بحث: استاد مقداد | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD][/TD] | |
[/TR] |
پرسش:
آیا در سقیفه بنی ساعده ردپایی از بنی امیه وجود دارد؟
پاسخ:
در اصل ماجرای سقیفه و جلسه ای که در سقیفه بنی ساعده تشکیل و منجر به غصب خلافت امام علی(علیه السلام) و به خلافت رسیدن ابوبکر شد،نه تنها رد پایی از بنی امیه مشاهده نمی شود،بله بزرگ بنی امیه یعنی ابوسفیان که در آن هنگام در مدینه حضور نداشت،به محض ورود به مدینه به مخالفت با این انتخاب پرداخت.البته نه در دفاع از حق غصب شده امام علی(علیه السلام) بلکه بخاطر محروم ماندن بنی امیه از خلافت و قدرت.
او نمیتوانست تحمّل کند که افرادی از طبقات پائین قریش، به حکومت برسند و بنیهاشم و بنیامیه، از قدرت محروم بمانند. از اینرو نزد حضرت علی (علیه السلام) آمد و خواستار بیعت با امام (علیه السلام) شد.و از آنجایی که امام علی (علیه السلام) با آگاهی از نیّت پلید او، دست ردّ به سینه او زد و مانع از بیعت او نسبت به خود شد، به او فرمود: «تو در پیکاری هستی که ما نیستیم» چرا که به خوبی از نیّت او آگاه بود و میدانست که هدف او، جز ایجاد اختلاف، چیز دیگری نیست، لذا بهصورت کنایه به نیّت او اشاره کرد و ابوسفیان را مورد ملامت و سرزنش قرار داد
و فرمود: «تو جز فتنه و آشوب، هدف دیگری نداری، تو مدتها بدخواه اسلام بودی و مرا به پند و اندرز و نصیحت تو و لشگر سواره و پیاده تو نیازی نیست.»(1) بعد به مردم فرمود: «ایها الناس شقوّا امواج الفتن بسفن النجاه و عرّجوا عن طریق المنافره وضعوا تیجان المفاخره...(2) ای مردم، امواج فتنهها را با کشتیهای نجات درهم بشکنید و از اختلاف و پراکندگی بپرهیزید و تاجهای فخر و برتری را بر زمین قرار دهید...».
در اینجا بود که وقتی ابوسفیان موفق به بیعت با حضرت علی (علیه السلام) نشد و نقشه شوم و پلیدش را نقش بر آب دید، ناگزیر بهطرف حکومت غاصب روی آورد و با سکوت و همکاری با آنان به حزب غاصبان خلافت پیوست، لذا گردانندگان سقیفه بنی ساعده، ابوسفیان را چون بهخوبی میشناختند و از قدرت او آگاهی کامل داشتند، برای جلب رضایت او دست بهکار شدند و خلفای غاصب برای جلب نظر او، صدقاتی را که در زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) گرد آورده بودند را در اختیار او قرار دادند تا از شرش آسوده و درامان باشند.(3)
خلفای غاصب به پاس این همکاری و حقّ السکوت ابوسفیان و خاندان نحس او، پسرش یزید را در سال 13 هجری قمری به فرماندهی یک لشگر بزرگ از مجاهدان اسلام، برای فتح شامات برگزید. معاویه نیز زیر نظر برادرش در جنگ شرکت کرد و پس از فتح شام به فرمان ابوبکر، یزید به حکومت دمشق منصوب شد.(4)
بنابراین امویان در اصل سقیفه تا جایی که بررسی شد،نقشی نداشتند.
پی نوشتها:
1. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالاضواء، بیروت، لبنان، ج2 ص45.
2. نهج البلاغه، سید رضی، ستاد اقامه نماز، تهران، ترجمه دشتی، خطبه 5.
3. عقدالفرید، ابن عبد ربه، دارصادر، بیروت، لبنان، تحقیق محمد توبخی، ج3 ص62.
4. تاریخ الامم و الملوک، ابن جریر طبری، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، ج4 ص202.