سالگردارتحال ملکوتی آیت الله ملاعلی معصومی همدانی
تبهای اولیه
[="]يار و همراز امام بود و همراه با او افتخار شاگردي حاج شيخ عبدالكريم را داشت. در سالهاي مدرسه هم مباحثه و [/]
[="]در سالهاي اجتهاد همراه و هماهنگ با امام، حضور مردمي و باشكوهي در عرصه سياست و ديانت داشت. آري مرحوم آخوند حاج ملاعلي همداني از اعاظم فقها و مجتهدين عصر بود و در رتبه علمي و اجتهادي و منزلت سياسي اجتماعي در غرب ايران محوريت داشت. پيغامها و مكالمات حضرت امام خميني(ره) با ايشان به ويژه از قيام پانزدهم خرداد به بعد، نشان از جايگاه پراهميت او در تاريخ سياسي روحانيت معاصر دارد. هنگامي كه بر اثر بيماري در اول مرداد ماه سال 1357 به ملكوت اعلي پيوست، مراسم تشيع و بزرگداشت و ترحيم وي در همدان، تهران، مشهد، تبريز و قم و ساير شهرها زمينه و بهانهاي براي حضور يكپارچه مردم در صحنه انقلاب گشت و براي اولين بار فريادهاي درود بر خميني و مرگ بر شاه در فضاي سياسي كشور ساري و جاري شد. باهم زندگاني و روزگار و مجاهدات آن عالم رباني را مرور مي كنيم[/]...
[="][/]
[="]بر همين اساس در اين گفتار قصد داريم با بيان زندگينامه علمي و سياسي آيت الله آخوند ملاعلي همداني به پيامدها و تاثيرات رحلت ايشان بر مبارزات انقلابي مردم ايران و به ويژه شهر همدان پرداخته و گوشه از تاريخ انقلاب اسلامي را مورد بازخواني و كاوش قرار دهيم[/].
[="]الف) از ولادت تا اجتهاد[/]
[="]مرحوم آخوند ملاعلي همداني در سال 1312.ق در روستاي وفس از بخش سردرود استان همدان زاده شد. پدر وي محمد ابراهيم نيز همانند ديگر مردمان روستا به كار زراعت و كشاورزي اشتغال داشت علي دوران كودكي و اوايل عمر را در زادگاه خويش به فراگرفتن مبادي علوم اسلامي پرداخت. سپس براي ادامه تحصيل به همدان آمد و به مدت پنج سال از محضر بزرگان و اساتيدي چون عالم عارف شيخ عمادالدين علي گنبدي كسب فيض نمود او با وجود فقر شديد و تحمل مشقات بسيار توانست علوم ادبي، صرف و نحو، منطق، معاني بيان و فقه را در همدان فراگرفته و سپس جهت كسب دانش از محضر اساتيد مبارز راهي تهران شود. وي در آنجا از حلقه درس آقا ميرزا محمود وآخوند ملاعلي عبدالنبي نوري استفاده برد و قسمتي از فقه و اصول را در محضر آيت الله حاج شيخ محمد رضا تنكابني فراگرفت. در طول اقامت پنج ساله در تهران او به تحصيل علم كلام، فلسفه، علوم رياضي و هيات نيز اهتمام داشت[/].
[="]آخوند ملاعلي همداني در سال 1340.ق جهت تكميل تحصيلات حوزوي رهسپار قم گرديد و به مدت پانزده سال در حوزه علميه اين شهر نزد اساتيد مشهوري همچون حاجي آخوند هيدجي و حاج شيخ عبدالكريم حائري به تكميل معلومات خويش پرداخت. او در اين سالها در فقه و اصول، منطق، بيان، فلسفه و زبان عربي ذخاير گرانبهايي اندوخت و تا آنجا پيش رفت كه جزء شاگردان ممتاز مرحوم شيخ عبدالكريم حائري گرديد، به نحوي كه آن مرحوم به خاطر حافظه قوي آخوند، به او لقب كتابخانه سيار داده بود از نكات جالب توجه در خصوص سالهاي اقامت آخوند ملاعلي همداني در قم مي توان به هم دوره و هم مباحثه بودن وي با امام خميني (ره) اشاره كرد. آخوند در قم مجلس درس پر رونقي داشت كه قسمت عمده آنرا تدريس سطح در برميگرفت.[/]...
[="][/][="].[/]
[="][/] [="]در سال 1315.ش وي بنا به درخواست مردم همدان و سفارش مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري به همدان آمد و در «مدرسه كوچك» همدان كه بعد به «مدرسه آخوند» معروف گرديد مشغول تدريس شد. آخوند ملاعلي از آن ايام تا خاتمه دوران حيات خويش سرپرستي حوزه علميه همدان را عهده دار و به عنوان يكي از مجتهدين بزرگ غرب كشور مطرح بود. پس از سقوط حكومت رضا شاه در شهريور 1320.ش وي مدرسه محمد حسين ابن احمد مختاراني، متخلص به مجرم همداني را كه به صورت مخروبه درآمده بود تعمير كرد و كتابخانه مجهز و بزرگي كه اكنون به كتابخانه «آخوند» يا «غرب» معروف است با پانزده هزار جلد كتاب نفيس و خطي جهت استفاده طلاب و دانش پژوهان دائر نمود.[/]
[="]مرحوم آخوند كه در دوران حيات خود فعاليتهاي اجتماعي، مذهبي و سياسي برجستهاي داشت، در زمينه تربيت طلاب و جويندگان علم نيز از كارنامه درخشاني برخوردار بود. از برجستهترين شاگردان وي ميتوان به آيت الله طالقاني و شهيد مفتح اشاره كرد. وي علاوه بر تدريس و اداره حوزه علميه، از ذوق شاعري نيز بهرهمند بود و اشعاري با تخلص «فنا» ميسرود. در زمينه فعاليتهاي اجتماعي و مذهبي نيز ميتوان به كمك و اختصاص وجوهات ديني از طرف وي به زلزله زدگان در سال 1336.ش اشاره كرد. آيت الله آخوند همچنين در سال 1342.ش طي اعلاميهاي از مردم همدان خواست كه به ساخت ضريح مرقد حضرت ابوالفضل(ع) كمك نمايند. ايشان علاوه بر اختصاص مبلغ قابل توجهي به اين امر هنگام انتقال ضريح مذكور به عتبات عاليات از مسير همدان تا سي كيلومتري اين شهر در معيت مردم به استقبال ضريح رفت...[/]
[="][/]
[="]با شروع نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني(ره)، آيت الله آخوند همداني نيز همراه با امام و مردم وارد صحنه مبارزات گرديد. رابطه وي با امام علاوه بر اين دوره، ريشه در سالهاي تحصيل و طلبهگي داشت كه بعد از آن نيز به طور دائم اين دو بزرگوار با يكديگر در ارتباط بودند. به عنوان مثال آخوند ملاعلي همداني در جريان تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي ضمن مخالفت با لايحه مذكور و تلاش جهت تهيه اعلاميه روحانيون همدان عليه آن، به طور مستمر با امام نيز در تماس بود. عقيقي بخشايشي در اين باره ميگويد: «وقتي كه در سال 1341.ش از همدان به قم ميرفتم آيت الله آخوند به بنده فرمودند: به آقايان (مراجع) تك تك نيابت داريد از قول من سلام برسانيد، ولي وقتي خدمت حاج آقا روح الله رسيديد از قول من بعد از سلام يك جمله اي برسانيد. گفتم آن چيست؟ فرمودند: به حاج آقا بگوييد آخوند سلام رساند و گفت: ابوذر يك كمي آرام، آرامتر. وقتي خدمت امام رسيدم و قضايا را گفتم، ايشان تبسمي كردند و فرمودند: وقتي خدمت آقاي آخوند رسيديد از قول من سلام برسانيد، ضمنا بگوييد، سلمان يك كمي حركت.» رابطه آيت الله آخوند با امام به حدي بود كه در سال 1342 وقتي عوامل رژيم پهلوي به منزل امام (ره) هجوم بردند، ايشان كتاب اربعين خود را براي محفوظ ماندن از يورش مامورين به آخوند ملاعلي همداني سپردند[/]
[="]متعاقب حمله مامورين ساواك به مدرسه فيضيه قم در سال 1342 آيت الله آخوند به اتفاق ساير روحانيون همدان تلگرافي مبني بر محكوميت رژيم به محضر مراجع عظام و امام (ره) مخابره كردند. همچنين در زمان مسافرت محمدرضا شاه به همدان در خرداد همان سال، آخوند ضمن تحريم هرگونه استقبال از شاه خود نيز از منزل خارج نشد. ساواك در روزهاي 16 و 17 خرداد ماه، تيمسار قلعه بيگي را به همدان اعزام نمود تا شايد تحت فشار و سياستهاي وي آيت الله آخوند از شاه استقبال و با او ملاقات كند. در مقابل، آخوند نه تنها درخواستهاي ساواك را نپذيرفت بلكه پيغام تندي براي شاه فرستاد. حجت الاسلام سيد فاضل حسني دراين باره ميگويد: «آيت الله آخوند به تيمسار قلعه بيگي فرمود: از طرف من به شاه بگوييد: آقا جان ديدي پدرت با امام حسين درافتاد چه شد. روضه را تعطيل كرد، عزاداري قدغن شد، عمامهها را برداشت. حاج آقا روح الله فرزند امام حسين است با ايشان درگير نشو خير نميبيني.»[/]
[="]به دنبال دستگيري و زنداني شدن امام (ره) توسط مامورين رژيم در سال 1342 آخوند ملاعلي همداني به همراه آيت الله بني صدر جهت همكاري و هماهنگي با روحانيون كشور براي رهايي امام (ره) به تهران مهاجرت نمود. ايشان ضمن شركت در جلسات روحانيون تهران اعلاميههاي صادره از سوي آنان را امضاء كرد اما پس از چندي ساواك با زور و تهديد وي را به همدان بازگرداند.[/]
[="]در تمام مدتي كه امام خميني در تبعيد تركيه و عراق به سر مي برد، آيت الله آخوند همداني ضمن تداوم تماس با ايشان از طريق زائرين، به وسيله تلگراف نيز از اوضاع و پيامهاي امام مطلع مي شد[/]
[="]شاه در سال 1345.ش براي جلب نظر مردم و تظاهر به دينداري اقدام به چاپ قرآن پهلوي يا آريامهري نمود و سعي كرد از طريق شهرباني قرآن مذكور را براي تمام روحانيون طراز اول ايران ارسال كند. آيت الله آخوند همچون بسياري از علماي كشور از تحويل آن خودداري كرده از آنجايي كه از سوي محمدرضا قوام فرماندار وقت همدان در اين خصوص تحت فشار بودبه عنوان اعتراض به مشهد مهاجرت و در منزل آيت الله ميلاني اقامت گزيد....[/]
[="]ب) رحلت آيت الله آخوند و انعكاس آن در كشور[/]
[="]آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني كه در همدان و غرب كشور از محبوبيت ويژه اي برخوردار بود در شانزدهم تيرماه 1357 جهت معالجه كليه به لندن مسافرت نمود اما بعد از مدتي در اول مرداد ماه وفات يافت و پيكر مطهرش به ايران و سپس همدان منتقل شد. در تهران و همچنين مسير انتقال پيكر آن مرحوم به همدان از جنازه وي تشييع باشكوه و عظيمي به عمل آمد. غلامعلي سماواتي كه از جمله تشييع كنندگان بوده است دراين باره ميگويد:«جنازه آيت الله آخوند را وقتي به تهران آوردند، از فرودگاه مهرآباد تا ميدان آزادي با ماشين تشييع شد و از آنجا به صورت كاروان به سوي همدان حركت كردند كه رهبري كاروان و مراسم با شهيد مفتح بود. در بين راه نيز از سوي مردم استقبال بي نظيري به عمل آمد و نرسيده به همدان به دهي كه مسقط راس ايشان بود رفتيم و پيكر وي در آنجا تشييع شد و در همان روستا به برادر ايشان تسليت گفتيم و راهي همدان شديم. پيكر آيت الله آخوند در ميان شيون و عزاداري مردم به مسجد جامع همدان منتقل شد تا فردا تشييع شود.»[/]
[="]شب قبل از مراسم تشييع پيكر مرحوم آخوند، حجت الاسلام هادي غفاري در مسجد جامع منبر رفت و سخنراني تند و كوبندهاي عليه رژيم ايراد نمود تا جايي كه از بيم حمله مامورن شهرباني به هادي غفاري مردم چراغها را خاموش كردند.بدين وسيله غفاري از فرصت استفاده نموده و از مسجد خارج شد و مردم نيز در حاليكه عليه رژيم پهلوي شعار ميدادند متفرق گرديدند. آقاي دادفرما در اين مورد ميگويد: «هادي غفاري در مسجد جامع واقعا قيامت كرد تا جايي كه عدهاي از ترس از مجلس خارج شدند. چون اينگونه سخنراني تند در همدان سابقه نداشت واقعا خيلي مردم را تكان داد. ايشان در سخراني خود به صراحت به دربار و شاه حمله ميكرد.» ...[/]
[="]حجت الاسلام هادي غفاري راجع به چگونگي شركت در اين مجلس و فرار از دست مامورين ساواك ميگويند: «در تبريز در منزل آيت الله محمدعلي قاضي بودم كه اطلاع دادند آيت الله آخوند همداني به رحمت خدا رفته است. از من دعوت شد كه بروم همدان و در آنجا سخنراني كنم، بنابر همين قصد راهي همدان شدم. غروب آفتاب بود كه به همدان وارد شدم، بيرون شهر، بچه ها ايستاده بودند و بعد از پارك كردن ماشين، همراه آنان به مسجد رفتيم. از بيرون تا وسط مسجد كه جنازه آيت الله آخوند را در آنجا گذاشته بودند، جمعيت زيادي از سراسر كشور جمع شده بودند. به خصوص از قم، زنجان و شهرهاي اطراف همدان. من بالاي منبر رفتم و از مظلوميتهاي آيت الله آخوند كه پسرش حسن به دست ساواك شهيد شده بودصحبت كردم و ماجراي آخرين ديدارم را در منزل ايشان شرح داده و از علاقه وي به حضرت امام صحبت كردم. آنگاه وارد بحث زندگي امام شدم و مساله حكومت اسلامي و كشتار مردم تبريز، اهواز، آبادان را توضيح دادم. يكدفعه جمعيت مسجد، براي اولين بار در همدان، شعارمرگ بر اين حكومت فاشيستي را سر دادند. ديدم چهره مجلس برگشته است و از در و ديوار مجلس بوي خون ميآيد. ساعت تقريبا يازده شب بود و منبر من داشت تمام ميشد. قرار براين بود كه چراغها خاموش بشود تا بتوانم از ميان جمعيت فرار كنم. بعد هم اعلام شد كه فرداد دو جنازه تشييع خواهد شد. يكي جنازه مرحوم آخوند و ديگر سمبلي از جنازه پسر ايشان كه به دست ساواكيها اعدام شده بود. چراغها كه خاموش شد، مردم به هم ريختند. وقتي آمديم دم در، تعدادي از آن جوانها گفتند: آقاي غفاري بفرمائيد سوار شويد ما را سوار كردند. شب بود و هوا تاريك، دور و برم را نگاه كردم و ديدم كه ظاهرشان به آدمهاي حسابي و بچههاي انقلابي نميخورد فهميدم كه ساواك مرا دستگير كرده است. وقتي داخل ماشين نشستم، ماموري دستبند را جلو آورد كه به دستم بزند. معطل نكردم و يك مشت به صورتش زدم و با لگد درب ماشين را شكستم. هنوز مردم متفرق نشده بودند. فرياد زدم «الله اكبر» مردم به اطرافم ريختند و مرا از دست ساواكيها نجات دادند. مردم ماشين را واژگون كردند و به گمانم آن سه چهار نفر هم كشته شدند، چون مردم چنان آنها را ميزدند كه حد نداشت. مرا به منزل دوستي كه موتورسازي داشت بردند. شب را آنجا مانديم، بچهها گفتند: آقاي غفاري بهتر است از شهر خارج شوي. گفتم: ميمانم تا تشييع جنازه را تماشا كنم. گفتند: آقا ديشب به سختي شما را از دست ساواكيها نجات داديم، چيزي نمانده بود به قيمت جانتان تمام شود. گفتم: با وجود اين ميخواهم بمانم. بالاخره بچهها نگذاشتند در مراسم شركت كنم، اما از يك بلندي مشرف به قبرستان كه جادهاي هم از آن محل ميگذشت از داخل ماشين آن تشييع باشكوه را نظاره کردم...
[/]
[="]دو تابوت بر روي دست مشايعين مشاهده مي شد. روي جلويي به خط درشت نوشته بودند«شهيد حسن معصومي»، جنازه به محل دفن نرسيده بود كه درگيري شروع شد. آتش نشاني با آب جوش به مردم حمله كرد. جنازه هم از روي دوش مردم به زمين افتاد، پليس تابوت اولي را خرد كرده بود، اما اين يكي را ديگر نميتوانست كاري بكند، مردم «الله اكبر» ميگفتند و فرياد ميزدند: «فرياد وا محمدا برس به داد امتا» پليس به طرف جمعيت تيراندازي كرد و كشتار شروع شد. اين اولين كشتار علني مردم همدان بود. بازار آتش گرفت، مغازهها را خرد كردند، ساواكيها هرچه خواستند بر سر شهر آوردند.»[/]
[="]در اين مراسم گروهي از مردم و دانشجويان تبريز، شيراز، قم، كاشان، مشهد، اردبيل، زنجان، كرمانشاه و ديگر شهرهاي ايران شركت داشتند. از سوي مراجع تقليد نيز هياتي از جانب آيت الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي به سرپرستي آيت الله زاده حاج آقا جواد مرعشي نجفي شركت داشت و همچنين آيات عظام گلپايگاني، خوانساري و شاهرودي نيز شخصا حضور داشتند.[/]
[="]در مراسم تشييع جنازه آيت الله آخوند كه بزرگترين تظاهرات علني عليه رژيم در همدان تا آن زمان بود، شيشه چند بانك و مشروب فروشي با سنگ و چوب شكسته شد و در جريان تظاهرات دو نفر به اسامي فرج الله پهلواني شوريني و جمشيد شرفخاني به شهادت رسيدند. دو نفر ديگر نيز به نامهاي ولي الله ملكي و محمود قادري مجروح و در بيمارستان بستري شدند.[/]
[="]تظاهرات مردم همدان به حدي شديد بود كه حتي مطبوعات و راديوهاي خارجي نيز آنرا منعكس نمودند. رويتر دراين باره گزارش داد: «هنگامي كه پليس سعي ميكرد از به آتش كشيدن يك منطقه ممنوعه به وسيله گروهي از مردم جلوگيري كند، شانزده نفر مجروح شدند... منابع مذكور گفتند كه هنگام وقوع اين حادثه صداي تيراندازي شنيده شده است. حادثه هنگامي آغاز شد كه جمعي از مردم قصد داشتند در مراسم عزاداري يك رهبر مذهبي به نام آيت الله ملاعلي آخوند همداني را شركت كنند.»[/]
[="]روزنامه ليبراسيون چاپ پاريس در مقالهاي تحت عنوان كشته شدن 15 نفر در ايران نوشت: «به مناسبت مراسم تدفين يك مقام روحاني، صد هزار نفرگرد هم آمدند و شعارهاي ضد رژيم بر زبان آوردند. تظاهركنندگان به كلانتريها حمله كرده و شيشههاي برخي از مغازهها و اقامتگاهها را شكستند. در اين وقايع 15 نفر كشته شدند.»[/]
[="]كاملترين اطلاعات از اين وقايع گزارش شهرباني همدان به اداره ضد اطلاعات مركز است كه در آن تحت عنوان گزارش وقايع 4 تيرماه 1357 و تشييع پيكر آيت الله آخوند، چنين آمده است: «در تشييع جنازه آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني بيش از پنجاه هزار نفر از روحانيون و طلاب تهران، تبريز، قم، مشهد و ساير شهرها و دانشجويان دانشگاههاي مختلف كشور خصوصا تبريز و تهران و طبقات مختلف مردم و روستائيان شركت داشتند. چون تاريخ فوت آيت الله و حمل جنازه آن مرحوم از لندن به ايران و دفن آن به مدت شش روز به طول انجاميد، لذا گروههاي مختلفي از عوامل مخرب و خرابكار با طرح قبلي و تدارك لازم از نقاط مختلف كشور به همدان وارد و در روز تشييع جنازه قريب ده هزار نفر از جوانان ناشناس كه بيشتر دانشجو، طلبه و روستايي به نظر ميرسيدند از داخل انبوه جمعيت در مواقع مقتضي با سنگ و چوب و ميلههاي آهني ضمن دادن شعارهاي مضره عليه خاندان جليله سلطنت كه عبارت بود از: مرگ بر مقام 66( اسم رمزشاه) و حكومت پهلوي، خميني كجائي كه مقام 66 ( اسم رمزشاه) فراري شده، رهبر ما خميني است و... به اماكن دولتي حمله و آنها را تخريب كردند. شش نفر از محركين اصلي برابر گزارش مامورين به شرح ذيل ميباشند: حسن تركمن فرزند علي 26ساله راننده اهل ملاير، علي اتابكي فرزند ابوالفضل 16 ساله اهل همدان، علي برارگلزاده پور سنگلائي فرزند عزيز الله 18 ساله كشاورز اهل بابل، اسماعيل رحيمي فرزند ابراهيم 22 ساله كارگر اهل تويسركان و قدرت الله بهادري نژاد فرزند نادعلي 28 ساله شغل كارمند بيمارستان. جمعيت علاوه بر تخريب اماكن دولتي و شعار عليه رژيم با مامورين درگير شده و تعدادي از آنان را خلع سلاح كردند و به خانههاي زنان بدنام كه در يك كيلومتري قبرستان واقع بود حمله كردند. تلاشهاي لازم جهت برقراري نظم انجام شده است.»[/]
[="]بدين ترتيب درخلال مراسم تشييع جنازه مرحوم آخوند همداني براي اولين بار در تظاهرات شهر همدان شعار مرگ بر شاه و درود بر خميني سرداده شد. همچنين تمام مردم اعم از كارگر، كشاورز، روستايي، فرهنگي، بازاري، روحاني و زن و مرد كه از تمام نقاط كشور در اين تظاهرات شركت داشتند تلاش كردند مجسمه محمدرضا شاه را سرنگون كنند كه مامورين شهرباني از اين اقدام ممانعت به عمل آورند.[/]
[="]مراسم تشييع جنازه آيت الله آخوند و حوادث اين روز در واقع به بهانهاي براي مبارزه عليه رژيم و برگزاري مجالس ترحيم در ديگر شهرهاي كشور و تشديد مبارزه و تظاهرات تبديل شد. به عنوان مثال در مراسم چهلمين روز درگذشت اين عالم رباني كه در مسجد ميرزا داود برگزار گرديد مردم مجددا به تظاهرات و سردادن شعار عليه رژيم پرداختند. همچنين لازم به يادآوري است كه رحلت آيت الله آخوند با رحلت شيخ احمد كافي (واعظ مشهور) و طاهري شيرازي مصادف بود[/].