جمع بندی سریه ی فلس و سوالاتی پیرامون آن
تبهای اولیه
با سلام و خسته نباشید. سوال بنده در مورد یکی از سریه های پیامبر اسلام هست. اول ماجرا رو قرار میدم: عبد الرحمن بن عبد العزیز میگفت: شنیدم که عبد الله بن ابی بکر بن حزم به موسی بن عمران بن منّاح که با یک دیگر کنار بقیع نشسته بودند میگفت: آیا سریّه فلس را میدانی؟ موسی بن عمران گفت: من اصلا نام این سریّه را هم نشنیدهام. عبد الله بن ابی بکر بن حزم خندید و گفت: پیامبر (ص) علی (ع) را با یکصد و پنجاه مرد، که یکصد شتر و پنجاه اسب داشتند و در آن گروه هیچکس جز انصار نبودند، و سران قبیله هاي اوس و خزرج اعزام فرمود. آنها از اسبها استفاده نکردند و شتران را به کار گرفتند و بر قبائلی غارت بردند. از منطقه سکونت خاندان حاتم پرسیدند و آنجا فرود آمدند و سحرگاهی بر آنها حمله کردند و با دستهاي پر، از اسیر و شتر و گوسپند به مدینه برگشتند. بتخانه فلس را نیز، که مهمترین بت و بتکده قبیله طیّ بود، ویران ساختند. عبد الرحمن بن عبد العزیز گوید: این موضوع را براي محمد بن عمر بن علی گفتم و او گفت: مثل اینکه ابن حزم درست و کامل نگفته است. گوید: به او گفتم تو بیان کن! و او گفت: پیامبر (ص) علی بن ابی طالب (ع) را براي ویران کردن بت و بتکده فلس همراه یکصد و پنجاه نفر از انصار روانه فرمود، حتی یک نفر هم از مهاجران همراه ایشان نبود. آنها پنجاه اسب و مرکوبهاي دیگري نیز همراه داشتند. امّا از شترها استفاده کرده و از به کار بردن اسبها خودداري کردند. پیامبر (ص) دستور فرمود که به قبائل غیر مسلمان غارت برند. علی (ع) با اصحاب خود بیرون رفت. پرچمی سیاه و رایتی سپید داشتند و مسلح به نیزه و سلاحهاي دیگر بودند و آشکارا ) اسلحه حمل میکردند. علی (ع) رایت خود را به سهل بن حنیف و پرچم را به جبّار بن صخر سلمی داد و راهنمایی از بنی اسد را، که نامش حریث بود، همراه خود ساخت و راه فید [ 1] را پیش گرفت، و چون نزدیک سرزمین دشمن رسید فرمود: میان شما و قبیلهاي که آهنگ آن دارید یک روز کامل راه است، اگر در روز حرکت کنیم ممکن است به چوپانها و دیدبانهاي ایشان برخورد کنیم و آنها به قبیله خبر برسانند و در نتیجه متفرق شوند و نتوانید به خواسته خود برسید، بنابر این امروز را همین جا میمانیم، چون شب بشود شبانه با اسب راه میپیماییم تا سپیده دم به آنها به قبیله خبر برسانند و در نتیجه متفرق شوند و نتوانید به خواسته خود برسید، بنابر این امروز را همین جا میمانیم، چون شب بشود شبانه با اسب راه میپیماییم تا سپیده دم به آنها برسیم و بتوانیم غنیمتی بدست آوریم. گفتند، این رأي درستی است و همانجا اردوي موقت زدند و شتران را براي چرا رها کردند. سپس تنی چند را براي سرکشی و کسب خبر به اطراف فرستادند، از جمله ابو قتاده و حباب بن منذر و ابو نائله. آنها بر اسب سوار شده و اطراف اردوگاه گشت میزدند که به غلام سیاهی برخوردند و از او پرسیدند، کیستی و چه میکنی؟ گفت: پی کار خودم هستم. او را به حضور علی (ع) آوردند. علی (ع) فرمود: کیستی و چه کار داري؟ گفت: در جستجوي چیزي بودم. فرمود: او را در بند کنید. غلام گفت: من غلام مردي از خاندان بنی نبهان از قبیله طیّ هستم، دستور دادهاند اینجا باشم و گفتند اگر سواران محمد را دیدي به سرعت پیش ما بیا و خبر بیاور. من به گروهی برنخورده بودم و همینکه شما را دیدم خواستم پیش آنها بروم، بعد گفتم عجله نکنم بلکه دوستان دیگرم خبر روشنتري بیاورند و شمار شما و اسبان و سواران و پیادگانتان را بدست آورده باشند. حالا هم از آنچه بسرم آمده است ترسی ندارم و در واقع اسیر و مقید بودم تا اینکه پیشاهنگان شما مرا گرفتند. علی (ع) فرمود: راست بگو چه خبر داري؟ گفت: قبیله به فاصله سیر یک شب بلند با شما فاصله دارند، سواران شما میتوانند صبح زود به آنها برسند و فردا صبح میتوانید بر آنها غارت برید. علی (ع) به یاران خود گفت: رأي شما چیست؟ جبّار بن صخر گفت: عقیده من این است که امشب را تا صبح بر اسبان خود بتازیم و صبح زود که آنها در حال استراحتند به ایشان غارت بریم. غلام سیاه را ما با خود میبریم و حریث را براي راهنمایی لشکر میگذاریم تا انشاء الله به ما ملحق شوند. علی (ع) فرمود: این رأي درستی است. غلام سیاه را با خود بردند و اسبها را نوبتی سوار میشدند و یکی که پیاده میشد دیگري سوار میشد، غلام سیاه هم شانههایش بسته بود. همینکه شب به نیمهها رسید غلام سیاه به دروغ گفت: من راه را گم حالا که در امان هستم چرا شما را به سراغ قبیله ببرم، حالا که از شما این حال را میبینم و میترسم که بکشیدم عذرم مقبول است و حتما شما را از راه اصلی خواهم برد. گفتند، به هر حال با راستی با ما رفتار کن. او گفت: قبیله همین نزدیکی شماست، آنها را به نزدیکترین منطقه برد به طوري که صداي عوعوي سگها و حرکت گوسپندان و شتران شنیده و دیده میشد. گفت: جماعات مردم هم همین جاست که حداکثر یک فرسخ فاصله دارند. مسلمانان به یک دیگر نگریستند و گفتند، پس خاندان حاتم کجایند؟ گفت: آنها هم در وسط جمعیت هستند. مسلمانان گفتند، اگر الآن حمله کنیم و ایشان را به وحشت بیندازیم ممکن است داد و بیداد کنند و در تاریکی شب گروههاي عمده بگریزند، بنابر این صبر میکنیم تا سپیده بدمد طلوع آن نزدیک است و در کمین خواهیم بود و پس از سپیده دم حمله میکنیم که اگر برخی هم گریختند محل فرارشان از دید ما پنهان نماند، وانگهی آنها اسب ندارند که سوار شوند و بگریزند و حال آنکه ما همگی بر اسب سواریم. این رأي را پسندیدند. گوید: همینکه فجر دمید بر آن قبیله حمله بردند و گروهی را کشتند و گروهی را اسیر کردند و زنان و بچهها را یک طرف جمع کردند و شتران و بز و میشها را هم جمع کردند و هیچ کس نگریخت مگر اینکه جاي او بر ایشان پوشیده نماند، و غنایم فراوان بدست آوردند. گوید: دخترکی از قبیله همینکه غلام سیاه را دید- و نام غلام اسلم بود- و او را بسته بودند، گفت: این شیاد را چه میشود! و خطاب به مردم قبیله گفت: این کار همین فرستاده شما اسلم است، خدا او را سلامت ندارد، همو بود که دشمن را پیش شما کشاند و آنها را به سراغ زنان شما آورد. گوید: غلام سیاه گفت: اي دختر بزرگان من آنها را راهنمایی نکردم تا موقعی که مرا پیش بردند تا گردنم را بزنند. مسلمانان، مردان را یک طرف و زنان و بچه ها را طرف دیگر جمع کردند، و از خاندان حاتم خواهر عديّ و چند دختر بچه را اسیر کردند و آنها را جداگانه نگهداشتند. اسلم به علی (ع) گفت: براي آزاد ساختن من منتظر چه هستی؟ فرمود: باید گواهی دهی که خدایی جز پروردگار یگانه نیست و محمد (ص) فرستاده خداست. گفت: من بر آیین همین اسیرانی هستم که در واقع اقوام منند، هر چه آنها بکنند من هم خواهم کرد. علی (ع) گفت: مگر نمیبینی که آنها در بند هستند، ترا هم با طناب همراه ایشان قرار دهیم؟ گفت: آري، من با اینان دربند باشم خوشتر میدارم که با دیگران آزاد باشم و به هر حال همراه آنها هستم تا هر کار که میخواهید بکنید. مسلمانان به این کار او خندیدند و او را بسته و کنار اسرا بردند و او میگفت: من با آنها هستم تا ببینید از آنها آنچه را که دیدید. یکی از اسیران میگفت: نفرین بر تو که تو اینها را به سراغ ما آوردي، و دیگري میگفت: درود و سلام بر تو باد که چیزي جز آنچه انجام دادهاي بر عهدهات نبود! اگر بر سر ما هم آنچه بر سر تو آمده است میآمد همینطور رفتار میکردیم که تو کردي بلکه بدتر و به هر حال تا پاي جان با ما برابري میکنی. بقیه سپاهیان مسلمان هم فرارسیدند و جمع شدند و اسیران را پیش آوردند و اسلام را به آنها عرضه کردند. هر کس مسلمان شد آزادش ساختند و هر کس نپذیرفت گردنش را زدند تا اینکه غلام سیاه (اسلم) را پیش آوردند و اسلام را بر او عرضه داشتند، گفت: سوگند به خدا ترس از شمشیر پستی است، و زندگی جاودان نیست! گوید: مردي از قبیله که مسلمان شده بود گفت: خیلی جاي تعجب است، مگر آن وقتی که تو را گرفتند این مسأله مطرح نبود! اکنون که گروهی از ما کشته و گروهی اسیر و گروهی هم به رغبت مسلمان شدهاند چنین میگویی؟ واي بر تو، حالا دیگر مسلمان شو و آیین محمد (ص) را پیروي کن! گفت: مسلمان میشوم و دین محمد (ص) را گردن مینهم. پس مسلمان شد و آزادش کردند، ولی همواره سرکش بود و تسلیم نمیشد تا اینکه در واقعه ردّه همراه خالد بن ولید به یمامه رفت و سخت کوشید و کشته و خوش عاقبت شد. گوید: علی (ع) به بتخانه فلس رفت و آن را ویران کرد. در خزانه آنجا سه شمشیر یافت به نام رسوب، مخذم و یمانی، و سه زره و پارچه ها و لباسهایی که به او میپوشاندند. اسیران را هم جمع کردند و ابو قتاده را به مراقبت از ایشان منصوب کردند و عبد الله بن عتیک سلمی مأمور دامها و اثاثیه شد، و حرکت کردند. چون به رکک رسیدند فرود آمدند و غنایم و اسیران را تقسیم کردند. دو شمشیر رسوب و مخذم را به رسول خدا اختصاص دادند و شمشیر دیگر هم بعد در سهم آن حضرت قرار گرفت، خمس غنایم را هم قبلا جدا کرده بودند. همچنین اسیران خاندان حاتم را تقسیم نکردند و آنها را به مدینه آوردند. واقدي گوید: این جریان را به عبد الله بن جعفر زهري گفتم، او گفت: ابن ابی عون برایم نقل کرد که خواهر عدي بن حاتم هم جزء اسیران بود که او را تقسیم نکردند و در خانه رمله دختر حارث نگهداري میشد. ) عديّ بن حاتم پس از اطلاع بر حرکت علی (ع) گریخت چون او را در مدینه جاسوسی بود که به او خبر داده بود و او به شام رفت. هر گاه که رسول خدا (ص) عبور میکرد خواهر عدي میگفت: اي رسول خدا پدرم مرده و نان آورم گریخته است بر منت گذار که خدا بر تو منت گذارد. در هر مرتبه پیامبر (ص) میپرسید: نان آورت کیست؟ میگفت: عديّ بن حاتم. میفرمود: همانکه از خدا و رسول او گریزان است؟ خواهر عدي ناامید شد و در روز چهارم پس از اینکه پیامبر (ص) عبور فرمودند دیگر صحبتی نکرد. مردي به او اشاره کرد که بر خیز و با رسول خدا صحبت بدار! او برخاست و همان سخنان را تکرار کرد. پیامبر (ص) او را آزاد کردند و نسبت به او بخشش و لطف معمول داشتند. زن پرسید: این مردي که اشاره کرد کیست؟ گفتند، علی (ع) است و همو شما را اسیر کرده است، مگر او را نمیشناسی؟ گفت: نه به خدا سوگند که من از روز اسارت تا هنگام ورود به این خانه کنار جامه خود را بر چهرهام کشیدم و گوشه چادرم را بر روبندم افکندم و نه چهره او و نه چهره هیچیک از یارانش را ندیده ام. الواقدی، محمد بن عمر؛ کتاب المغازى حال چند سوال: 1)پیامبر با توجه به کدوم آیه ی قرآن و به چه دلیل دستور حمله و غارت رو به این قبیله داده؟ 2) آیا قبل از حمله بین این قوم و پیمبر درگیری بوده؟ 3) آیا این حمله ردیه ای بر این گفتار نیست که پیامبر هیچ جنگی را خو آغاز نکرده؟ 4) یکی از نویسنده گان ضد اسلام بعد از قرار دان این نوشته یک نتیجه گیری کرده امید هست که به این نوشته جوابی داده بشه ممنون.نتیجه گیری اینه: نتيجه گیری: اسلامگرایان همیشه در مورد جنگها و غارتهایی که توسط محمد و یارانش انجام شده ميگويند که اين جنگها همه جنبه دفاعی داشته و مسلمانان هیچگاه به جایی حمله نکرده اند. اما داستان بالا كه در یکی از معتبرترین کتب تاریخی مسلمانان آورده شده اثبات میکند که : اولا مکانی که آن قبیله در آن زندگی میکردند با مدينه فاصله بسیار زیادی داشته. دوما آنها هيچ حمله يا تعرضی به مسلمانان نکرده بودند و از همه مهمتر اينكه همانطور که خواندید اين حمله برای غارت كردن اين قوم و تجاوز به محدوده زندگی و تخریب عبادتگاه آنها بوده است, در صورتی که اسلامگرایان در مقابل هرگونه نقدی به دینشان فریاد احترام به عقاید را سر میدهند در صورتی که دین و پیامبرشان هیچگونه احترامی برای هیچ اعتقادی قائل نبوده و نیست. در این واقعه اتفاق دیگری نیز به وقوع پیوسته و آنهم گردن زدن اسیرنی است که دین اسلام را نمیپذیرند. و افشای دروغی دیگر از اسلامگرایان و روحانیون که میگویند خوش رفتاری با اسیران در اسلام سفارش شده است. در این داستان شباهتی بین رفتار علی و یارانش با گروه داعش نمیبینید؟؟
حال چند سوال:
1)پیامبر با توجه به کدوم آیه ی قرآن و به چه دلیل دستور حمله و غارت رو به این قبیله داده؟
2) آیا قبل از حمله بین این قوم و پیمبر درگیری بوده؟
3) آیا این حمله ردیه ای بر این گفتار نیست که پیامبر هیچ جنگی را خو آغاز نکرده؟
با عرض سلام و ادب.
در رابطه با این متن چندین نکته قابل توجه است که متأسفانه نویسندگان ضد دینی با سوءاستفاده از بی اطلاعی متدینین با زیرکی خاصی بر علیه اسلام و مسلمین جوسازی می کنند.
نکات قبال توجه:
1. اینکه وقتی عبد الله بن ابی بکر بن حزم ماجرای این سریه را برای موسی بن عمران بن منّاح نقل می کند،موسی بن عمران با تعجب می گوید: من اصلا نام این سریّه را هم نشنیده ام.
جالب است سریه ای اتفاق می افتد آنهم با این تعداد نیرو آنهم همه از بزرگان انصار،ولی این شخص می گوید اصلاً نام آن را هم نشنیده ام.
2. در گزارشی که عبدالله بن ابی بکر بن حزم از این سریه ارائه می کند،هیچ خبری از کشتن اسیران و اسارت خواهر عدی بن حاتم نیست.ولی در گزارش بعدی از کشتن تعدادی از اسرا که از پذیرش اسلام خودداری کرده بودند،سخن گفته شده است.
3. در این گزارش اسارات خواهر عدی بن حاتم نقل شده است،ولی ابن سعد اسارت این زن را بدست خالد بن ولید می داند(1) و حال آنکه به تصریح راوی،در این سریه فقط انصار حضور داشتند و حتی یک نفر هم از مهاجرین نبوده است.
4. همه منابعی که این گزارش را نقل کرده اند،اتفاق نظر دارند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امام علی(علیه السلام) را برای ویران کردن و نابود کردن بتخانه قبیله طئ فرستاده بودند نه برای قتل و غارت و اسیر گرفتن.از بین بردن هر آنچه سب گمراهی مردم می شود،وظیفه الهی پیامبران الهی است و لذا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امام علی(علیه السلام) را برای از بین بردن این عامل گمراهی فرستادند و چون احتمال مخالفت و درگیری اهالی آن منطقه با آن حضرت برای ممانعت از ویرانی بتخانه و از بین بردن بت،احتمالی جدی و قوی بود،تعداد قابل توجهی نیرو را همراه آن حضرت فرستادند.
بنابراین اینکه برخی ضد دین برای بدنام کردن اسلام،اینگونه مطرح می کنند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را برای قتل و غارت فرستاده بودند،قطعاً بر خلاف نصوص تاریخی و سیره مسلم و قطعی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد.
5. بررسی گزارشات تاریخی ثابت می کند که قبیله حاتم،بر علیه مسلمین در جنگ و درگیری بودند.آنها جاسوسانی را به مدینه می فرستادند تا از اوضاع و اقدامات پیامبر و مسلمانان اطلاعاتی کسب کنند و اتفاقاً د رهمین متن هم اشاره شده است که نیروهای اعزامی از مدینه،در بین راه یکی از این جاسوسان را هم اسیر کردند و آن جاسوس راه را به آنها نشان می دهد.
اتفاقاً عدی بن حاتم رئیس و بزرگ قبیله هم بعد از اینکه از طریق جاسوسانش در مدینه از اعزام نیرو مطلع شده بود،فرار کرد و به شام رفته بود.این مسائل بیانگر این واقعیت است که آنها با حکومت اسلامی خصومت و درگیری داشتند.پس اعزام نیرو به آن منطقه بی دلیل و بدون زمینه نبوده است.
6. در متن تصریح شده است که امام علی(علیه السلام) غنائم را بین نیروها تقسیم کرد ولی خاندان حاتم را تقسیم نکرد.این خود بهترین نمونه بر سیره و روش انسانی و بزرگوارانه آن حضرت است که با خاندان اهل کرامت،بزرگوارانه برخورد می کند و نهایت اکرام را نسبت به آنها روا می دارد.
منبع جهت مطالعه بیشتر «الصحیح من السيرة النبي الأعظم، مرتضى العاملي ،ج26،ص:335 - 358»
پی نوشتها:
(1). سبل الهدى و الرشاد ج 6 ص 218 و الطبقات الكبرى لابن سعد ج 1 ص 322 و راجع: تاريخ مدينة دمشق ج 69 ص 193.
قبیله حاتم،بر علیه مسلمین در جنگ و درگیری بودند.
1.لطف کنید برای این سند ارایه بدین.در ضمن اون اسیر در نزدیکیه شهر حاتم بوده وبرای مراقبت از حاتم فرستاده شده.
2.کتاب المغاذی مربوط به جنگ های پیامبر هست.در اتفاق این جنگ شکی نیست.اما چرا حضرت علی سر بریده؟ببینید اینکه در یک سند از موضوع صحبت نشده دلیل بر این نمیشه که اون اتفاق نیوفتاده.اتفاقا این کتاب باید مورد وثوقتر باشه چون اختصاصا در مورد جنگ صحبت میکنه.
3. در مورد اسارت خواهر حاتم در طبری و سیره ی ابن هشام هم اشاره شده.
4.آیا قبیله ی طی با پیامبر جنگ مستقیم داشته؟فقط اشاره اینکه پیامبر دشمن اونها بوده که دلیل نمیشه حتی اگه از زبان خوده حاتم باشه.در کتاب سیره ی ابن هشام اشاره میکنه که حاتم گفته پیامبر دشمن من بوده.اما اگر جنگی بین پیامبر و این قبیله نبوده باشه دلیل نمیشه که پیامبر دستور حمله و غارت بده.این مورد بسیار عجیبه.چرا غارت قبیله؟
ممنون.
2.کتاب المغاذی مربوط به جنگ های پیامبر هست.در اتفاق این جنگ شکی نیست.اما چرا حضرت علی سر بریده؟ببینید اینکه در یک سند از موضوع صحبت نشده دلیل بر این نمیشه که اون اتفاق نیوفتاده.اتفاقا این کتاب باید مورد وثوقتر باشه چون اختصاصا در مورد جنگ صحبت میکنه. 3. در مورد اسارت خواهر حاتم در طبری و سیره ی ابن هشام هم اشاره شده. 4.آیا قبیله ی طی با پیامبر جنگ مستقیم داشته؟فقط اشاره اینکه پیامبر دشمن اونها بوده که دلیل نمیشه حتی اگه از زبان خوده حاتم باشه.در کتاب سیره ی ابن هشام اشاره میکنه که حاتم گفته پیامبر دشمن من بوده.اما اگر جنگی بین پیامبر و این قبیله نبوده باشه دلیل نمیشه که پیامبر دستور حمله و غارت بده.این مورد بسیار عجیبه.چرا غارت قبیله؟ ممنون.1.لطف کنید برای این سند ارایه بدین.در ضمن اون اسیر در نزدیکیه شهر حاتم بوده وبرای مراقبت از حاتم فرستاده شده.
با عرض سلام و ادب
اگر در گزارشات تاریخی دقت داشته باشیم مشخص می شود که فرار کردن عدی بن حاتم به شام،بخاطر دستگیری این جاسوس نبوده،چرا که قطعاً این جاسوس بعد از اطلاع از حرکت نیروهای مسلمان،دستگیر شده بود و فرصت اطلاع رسانی به اهل قبیله را نداشته است. عدی بن حاتم از طریق دیگر جاسوسانی که در مدینه داشت،از این موضوع مطلع شد و به شام فرار کرده بود و این نشان دهنده این است که بین آنها و حکومت اسلامی خصومتهایی وجود داشته است.
اینکه کتاب مغازی در مورد جنگهای پیامبر(صلی الله علیه و آله)است،دلیل نمی شود که همه مطالبش معتبر و قطعی است.همانگونه که در همین گزارش مغازی آمده است،دو نقل در مورد این سریه آمده است که در نقل اول ضمن آنکه شخص مخاطب اظهار بی اطلاعی می کند و تصریح می کند که اصلا نام چنین سریه ای را هم نشنیده است.ضمن آنکه در این نقل خبری از کشتن و بریدن سر نیامده است.ولی در نقل بعدی که بسیار مفصل است،این مطلب ذکر شده است.ضمن آنکه در غالب منابع تاریخی وقتی به این سریه اشاره می شود،هیچ اشاره ای به قتل و کشتن برخی از اسرا نشده است.
علاوه بر اینکه اسلام آوردن عدی بن حاتم و ایفای نقش او در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) و بعد در کنار امام علی(علیه السلام) بگونه ای وفاداری و جانفشانی می کند که این خود بزرگترین گواه و شاهد بر این است که موضوع قتل و سربریدن برخی از افراد قبیله طئ توسط امام علی(علیه السلام) را بی پایه و اساس می داند.چگونه می توان پذیرفت،شخصی که تعدادی از مردان قبیله اش توسط نیروهای اسلام و با فرماندهی امام علی(علیه السلام) کشته شده و اموال قبیله اش غارت شده بود،اینگونه ابراز ایمان و ایثار و جانفشانی کند.به چند نمونه از ابراز وفاداری و ازخود گذشتگی عدی بن حاتم اشاره می کنیم:
[=IranSans]الف:حضرت برای سرکوبی پیمان شکنان جمل، سپاهی فراهم ساخت و آماده حرکت به سوی عراق گردید. در این هنگام، عدی با محاسن سفید و چهره مصمّم به پا خاست و گفت:[=IranSans]«ای امیرمؤمنان! اگر اجازه دهی، من زودتر از شما حرکت کنم و قبیله ام را از تصمیم شما با خبر سازم؛ شاید بتوانم به تعداد سپاهیانی که از مدینه فراهم ساخته ای، از قبیله طیّ سرباز تهیّه کنم.»[=IranSans]علی علیه السلام به او اجازه داد و عدی نیز با سپاهی انبوه از قبیله طیّ به پیکار منافقان و آشوبگران شتافت... در همین جنگ بود که چشم عدی شکافته شد.(1)[=IranSans]ب) در «صفّین» نیز شهامت ها از خود نشان داد(2) و آنگاه که به پیشنهاد عمروبن عاص قرآن ها را بر نیزه ها کردند و با مشاهده این صحنه، بسیاری از ساده لوحان فریب خوردند و بین سپاه علی علیه السلام اختلاف رخ داد، عدی با سخنان منطقی اش دلها را مسخّر کرد. او در باره شخصیت ملکوتی امیرمؤمنان علیه السلام چنین لب به سخن گشود:[=IranSans]«ای مردم! اگر غیر از علی، فردی ما را به کشتن نمازگزاران دعوت می کرد، دعوتش را اجابت نمی کردیم؛ ولی علی دستوری صادر نمی کند مگر آنکه حجّت و برهانی دارد که برای خود و دیگران حجّت است. او از یاری عثمان دست کشید؛ زیرا کارهای او شبهه ناک بود. با اهل بصره و جمل مبارزه کرد؛ چون آنها بیعت او را نقض کردند. با شامیان در جنگ است؛ زیرا راه ستم و ظلم را پیش گرفته اند. در کارهای خودتان نظر و تأمّل کنید؛ اگر برای او بر شما فضلی است، که شما را مانند آن نیست، پس از او پیروی کنید و در غیر این صورت، با او مبارزه نمایید.[=IranSans]حال اگر ملاک های افضلیت را در نظر داشته باشید، حتماً خواهید گفت که او از هر جهت بر دیگران مقدّم است؛ چه آنکه برتری و افضلیت را «آشنایی با قرآن و سنّت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم » بدانید، او آگاه ترین مردمان است. و اگر «پیشگامی در اسلام» بدانید، او برادر رسول خدا و رأس اسلام است. و اگر «زهد و عبادت» را مطرح کنید، او اَزهد و اَعبد مسلمانان است. و اگر «عقل و خرد» را ملاک تقدّم به حساب آورید، عقل او از همگان بیشتر است و اگر «شرافت و حسب» را مدّ نظر قرار دهید، او از اصیل ترین و شریف ترین خاندان ها است. اگر «پذیرش عمومی» را مطرح کنید، مهاجران و انصار، وی را بر زمامداری پسندیده اند و پس از عثمان با او بیعت کرده و در مقابل اصحاب جمل و شامیان یاری اش کرده اند.[=IranSans]اکنون بگویید آن فضیلتی که شما را به هدایت نزدیک ساخته و آن نقصی که علی را به ضلالت کشانده، کدام است؟ به خدا سوگند! اگر همه شما در مقابل او قرارگیرید، خداوند مردمی را بر خواهد انگیخت که با حمایت و پشتیبانی شان با کفر و گمراهی نبرد کند. چون در کتب سابقین و جزو مقدّرات خداوندی است که بایستی با اینان بجنگد تا شاید از راه انحرافی خود برگردند...»[=IranSans]سخنان پاکدلانه عدی، اثر خود را بخشید و چنان روح رزمندگان را تکان داد و چنان احساسات و عواطف ایشان را به جنبش آورد که فریب خوردگان، دیگر بار به اطاعت علی علیه السلام درآمدند و مراتب اخلاص و فداکاری خود را اعلام داشتند.(3)[=IranSans]ج) عدی در نبرد با «مارقین» نیز در رکاب مولای خود علی علیه السلام بود و مردانه با دشمنان جنگید.
[=IranSans]پس از شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام نیز عدی به مجلس معاویه وارد شد، معاویه به او گفت: پسرانت چه شدند؟[=IranSans]عدی گفت: سه نفر از آنها در رکاب علی علیه السلام در صفّین کشته شدند. معاویه گفت: علی با تو منصفانه رفتار نکرد؛ زیرا فرزندان خود را نگاهداشت و فرزندان تو را به دم تیغ فرستاد و جنگجویان نیز آنها را از مرکب حیات پیاده کردند![=IranSans]عدی گفت: «به خدا قسم این گفته، صحّت ندارد! زیرا من با آن حضرت به انصاف رفتار نکردم؛ او کشته شد و من هنوز زنده ام!»(4).آیا می توان این ایمان و جانبازی را از کسی که مردان قبیله اش بدست علی بن ابیطالب(علیه السلام) گردن زده شدند و اموال قبیله اش غارت شده بود،پذیرفت.محال نیست،ولی خیلی بعید است.
نکته دیگر اینکه همه منابعی که به ذکر این سریه پرداخته اند،ضمن اینکه متفق القول هستند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنها را برای از بین بردن بتخانه فرستاده بود،غالب این منابع هیچ اشاره ای به کشتن برخی از اسرا نکرده اند.
پی نوشتها:
1. الجمل،شیخ مفید.، ص 367 و تاج العروس، ج 1، ص 349 و 350.
2. استیعاب، ج 2، ص 140؛ اسدالغابه، ج 3، ص 391؛ کشکول شیخ، ط 1، ص 590 و اصحاب رسول الثقلین فی حرب الصفین، ص 51 و 52.
3. قاموس الرجال، ج 6، ص 393.
[=IranSans]4. الدرجات الرفیعه، ص 360 و العقد الفرید، ج 4، ص 98.
با عرض سلام و ادب
اگر در گزارشات تاریخی دقت داشته باشیم مشخص می شود که فرار کردن عدی بن حاتم به شام،بخاطر دستگیری این جاسوس نبوده،چرا که قطعاً این جاسوس بعد از اطلاع از حرکت نیروهای مسلمان،دستگیر شده بود و فرصت اطلاع رسانی به اهل قبیله را نداشته است. عدی بن حاتم از طریق دیگر جاسوسانی که در مدینه داشت،از این موضوع مطلع شد و به شام فرار کرده بود و این نشان دهنده این است که بین آنها و حکومت اسلامی خصومتهایی وجود داشته است.اینکه کتاب مغازی در مورد جنگهای پیامبر(صلی الله علیه و آله)است،دلیل نمی شود که همه مطالبش معتبر و قطعی است.همانگونه که در همین گزارش مغازی آمده است،دو نقل در مورد این سریه آمده است که در نقل اول ضمن آنکه شخص مخاطب اظهار بی اطلاعی می کند و تصریح می کند که اصلا نام چنین سریه ای را هم نشنیده است.ضمن آنکه در این نقل خبری از کشتن و بریدن سر نیامده است.ولی در نقل بعدی که بسیار مفصل است،این مطلب ذکر شده است.ضمن آنکه در غالب منابع تاریخی وقتی به این سریه اشاره می شود،هیچ اشاره ای به قتل و کشتن برخی از اسرا نشده است.
علاوه بر اینکه اسلام آوردن عدی بن حاتم و ایفای نقش او در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) و بعد در کنار امام علی(علیه السلام) بگونه ای وفاداری و جانفشانی می کند که این خود بزرگترین گواه و شاهد بر این است که موضوع قتل و سربریدن برخی از افراد قبیله طئ توسط امام علی(علیه السلام) را بی پایه و اساس می داند.چگونه می توان پذیرفت،شخصی که تعدادی از مردان قبیله اش توسط نیروهای اسلام و با فرماندهی امام علی(علیه السلام) کشته شده و اموال قبیله اش غارت شده بود،اینگونه ابراز ایمان و ایثار و جانفشانی کند.به چند نمونه از ابراز وفاداری و ازخود گذشتگی عدی بن حاتم اشاره می کنیم:
[=IranSans]پس از شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام نیز عدی به مجلس معاویه وارد شد، معاویه به او گفت: پسرانت چه شدند؟[=IranSans]عدی گفت: سه نفر از آنها در رکاب علی علیه السلام در صفّین کشته شدند. معاویه گفت: علی با تو منصفانه رفتار نکرد؛ زیرا فرزندان خود را نگاهداشت و فرزندان تو را به دم تیغ فرستاد و جنگجویان نیز آنها را از مرکب حیات پیاده کردند![=IranSans]عدی گفت: «به خدا قسم این گفته، صحّت ندارد! زیرا من با آن حضرت به انصاف رفتار نکردم؛ او کشته شد و من هنوز زنده ام!»(4).آیا می توان این ایمان و جانبازی را از کسی که مردان قبیله اش بدست علی بن ابیطالب(علیه السلام) گردن زده شدند و اموال قبیله اش غارت شده بود،پذیرفت.محال نیست،ولی خیلی بعید است.
[=IranSans]الف:حضرت برای سرکوبی پیمان شکنان جمل، سپاهی فراهم ساخت و آماده حرکت به سوی عراق گردید. در این هنگام، عدی با محاسن سفید و چهره مصمّم به پا خاست و گفت:[=IranSans]«ای امیرمؤمنان! اگر اجازه دهی، من زودتر از شما حرکت کنم و قبیله ام را از تصمیم شما با خبر سازم؛ شاید بتوانم به تعداد سپاهیانی که از مدینه فراهم ساخته ای، از قبیله طیّ سرباز تهیّه کنم.»[=IranSans]علی علیه السلام به او اجازه داد و عدی نیز با سپاهی انبوه از قبیله طیّ به پیکار منافقان و آشوبگران شتافت... در همین جنگ بود که چشم عدی شکافته شد.(1)[=IranSans]ب) در «صفّین» نیز شهامت ها از خود نشان داد(2) و آنگاه که به پیشنهاد عمروبن عاص قرآن ها را بر نیزه ها کردند و با مشاهده این صحنه، بسیاری از ساده لوحان فریب خوردند و بین سپاه علی علیه السلام اختلاف رخ داد، عدی با سخنان منطقی اش دلها را مسخّر کرد. او در باره شخصیت ملکوتی امیرمؤمنان علیه السلام چنین لب به سخن گشود:[=IranSans]«ای مردم! اگر غیر از علی، فردی ما را به کشتن نمازگزاران دعوت می کرد، دعوتش را اجابت نمی کردیم؛ ولی علی دستوری صادر نمی کند مگر آنکه حجّت و برهانی دارد که برای خود و دیگران حجّت است. او از یاری عثمان دست کشید؛ زیرا کارهای او شبهه ناک بود. با اهل بصره و جمل مبارزه کرد؛ چون آنها بیعت او را نقض کردند. با شامیان در جنگ است؛ زیرا راه ستم و ظلم را پیش گرفته اند. در کارهای خودتان نظر و تأمّل کنید؛ اگر برای او بر شما فضلی است، که شما را مانند آن نیست، پس از او پیروی کنید و در غیر این صورت، با او مبارزه نمایید.[=IranSans]حال اگر ملاک های افضلیت را در نظر داشته باشید، حتماً خواهید گفت که او از هر جهت بر دیگران مقدّم است؛ چه آنکه برتری و افضلیت را «آشنایی با قرآن و سنّت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم » بدانید، او آگاه ترین مردمان است. و اگر «پیشگامی در اسلام» بدانید، او برادر رسول خدا و رأس اسلام است. و اگر «زهد و عبادت» را مطرح کنید، او اَزهد و اَعبد مسلمانان است. و اگر «عقل و خرد» را ملاک تقدّم به حساب آورید، عقل او از همگان بیشتر است و اگر «شرافت و حسب» را مدّ نظر قرار دهید، او از اصیل ترین و شریف ترین خاندان ها است. اگر «پذیرش عمومی» را مطرح کنید، مهاجران و انصار، وی را بر زمامداری پسندیده اند و پس از عثمان با او بیعت کرده و در مقابل اصحاب جمل و شامیان یاری اش کرده اند.[=IranSans]اکنون بگویید آن فضیلتی که شما را به هدایت نزدیک ساخته و آن نقصی که علی را به ضلالت کشانده، کدام است؟ به خدا سوگند! اگر همه شما در مقابل او قرارگیرید، خداوند مردمی را بر خواهد انگیخت که با حمایت و پشتیبانی شان با کفر و گمراهی نبرد کند. چون در کتب سابقین و جزو مقدّرات خداوندی است که بایستی با اینان بجنگد تا شاید از راه انحرافی خود برگردند...»[=IranSans]سخنان پاکدلانه عدی، اثر خود را بخشید و چنان روح رزمندگان را تکان داد و چنان احساسات و عواطف ایشان را به جنبش آورد که فریب خوردگان، دیگر بار به اطاعت علی علیه السلام درآمدند و مراتب اخلاص و فداکاری خود را اعلام داشتند.(3)[=IranSans]ج) عدی در نبرد با «مارقین» نیز در رکاب مولای خود علی علیه السلام بود و مردانه با دشمنان جنگید.نکته دیگر اینکه همه منابعی که به ذکر این سریه پرداخته اند،ضمن اینکه متفق القول هستند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنها را برای از بین بردن بتخانه فرستاده بود،غالب این منابع هیچ اشاره ای به کشتن برخی از اسرا نکرده اند.
پی نوشتها:
1. الجمل،شیخ مفید.، ص 367 و تاج العروس، ج 1، ص 349 و 350.
2. استیعاب، ج 2، ص 140؛ اسدالغابه، ج 3، ص 391؛ کشکول شیخ، ط 1، ص 590 و اصحاب رسول الثقلین فی حرب الصفین، ص 51 و 52.
3. قاموس الرجال، ج 6، ص 393.
[=IranSans]4. الدرجات الرفیعه، ص 360 و العقد الفرید، ج 4، ص 98.
درود به همه.
انچه از نوشتار شما فهمیدم :اسلام دینی است که آزادی اندیشه و دین را قبول دارد.
اسیران جنگی را مسلمانان نمی کشتند.
همه قبایل با طوع و رغبت و نه اجبار به اسلام گرویدند.
خودتان بهتر از همه میدانید که چنین نیست. اگر فرض بگیزیم حرفهای شما در مورد قلس درست باشد واسلام دین آزادی دین و اندیشه است طبق گفته خودتان پس چرا به دین مردم قبیله طی احترام نگذاشته و بتخانه اشان را خراب میکند؟؟حتی قبایل و سرزمینهایی مثل یمن وبحرین و عمان ووو که فاصله اشان تا مدینه هزاران کیلومتر است و هیچ تهدیدی برای مسلمانان هم نبوده اند توسط مسلمانان یا مورد حمله و تهدید قرار گرفته اند.برای مثال حمله به قبایل یمن و نامه های تهدید آمیز پیامبر برای عمان و بحرین ....
در مورد اسیر کشی میتوان به جنگ بدر اشاره کرد. که در آن همه مورخان اتفاق نظر دارند.
اگر تاریخ را هم کنار بگذاریم همه میدانیم قرآن در سوره برایت(توبه) که جزو آخرین سوره های نازل شده است حرف آخر را در مورد مشرکان و اهل کتاب زده ومیدانیم که همیشه حرف آخر ملاک است . در آنجا گفته مشرکان تا چهار ماه وقت دارند اسلام آورند وگرنه باید نابود شوند(یا اسلام یا مرگ)و اهل کتاب هم 3راه دارند یا اسلام آورند یا باج و جزیه دهند یا کشته شوند. این که دیگر تاریخ نیست که بگویید اشکال داردوووووو
درود به همه.
انچه از نوشتار شما فهمیدم :اسلام دینی است که آزادی اندیشه و دین را قبول دارد.
اسیران جنگی را مسلمانان نمی کشتند.
همه قبایل با طوع و رغبت و نه اجبار به اسلام گرویدند.
خودتان بهتر از همه میدانید که چنین نیست. اگر فرض بگیزیم حرفهای شما در مورد قلس درست باشد واسلام دین آزادی دین و اندیشه است طبق گفته خودتان پس چرا به دین مردم قبیله طی احترام نگذاشته و بتخانه اشان را خراب میکند؟؟حتی قبایل و سرزمینهایی مثل یمن وبحرین و عمان ووو که فاصله اشان تا مدینه هزاران کیلومتر است و هیچ تهدیدی برای مسلمانان هم نبوده اند توسط مسلمانان یا مورد حمله و تهدید قرار گرفته اند.برای مثال حمله به قبایل یمن و نامه های تهدید آمیز پیامبر برای عمان و بحرین ....
در مورد اسیر کشی میتوان به جنگ بدر اشاره کرد. که در آن همه مورخان اتفاق نظر دارند.
اگر تاریخ را هم کنار بگذاریم همه میدانیم قرآن در سوره برایت(توبه) که جزو آخرین سوره های نازل شده است حرف آخر را در مورد مشرکان و اهل کتاب زده ومیدانیم که همیشه حرف آخر ملاک است . در آنجا گفته مشرکان تا چهار ماه وقت دارند اسلام آورند وگرنه باید نابود شوند(یا اسلام یا مرگ)و اهل کتاب هم 3راه دارند یا اسلام آورند یا باج و جزیه دهند یا کشته شوند. این که دیگر تاریخ نیست که بگویید اشکال داردوووووو
با عرض سلام و ادب
اصل اولی و منطقی در یک بحث علمی این است که مطالبتان را با سند و مدرک ارائه کنید هر چند منبع ضعیف.
اولاً موضوع سوراه برائت مشرکین هستند نه اهل کتاب و خراب کردن بت خانه هم برای مبارزه با شرک و بت پرستی است نه مبارزه با پیروان دینی دیگر.ماجرای قبیله طی هم به اتفاق همه مورخان برای خراب کردن بتخانه و از بین بردن بت بوده است.
ثانیاً ایکاش در مورد اسیر کشی در جنگ بدر انصاف بخرج می دادید و ضمن بیان تعداد اسیرانی که اعدام شدند،به این واقعیت مسلم تاریخی هم اشاره می کردید که جز یکی دو نفر از اسرای جنگ بدر،بقیه اسرا همگی آزاد شدند.
از میان اسرای جنگ بدر عقبة بن* ابى معیط، نضربن* حارث و طعیمةبن ابى عدى كه سابقهاى دیرین در دشمنى با مسلمانان داشتند محکوم به اعدام شدند.(1) بقیه اسرا هم یا با پرداخت فدیه یا آموختن خواندن و نوشتن به کودکان مسلمانان آزاد شدند.(2)
پس سعی کنید در نقل حوادث تاریخی چاشنی انصاف و امانتداری را حتماً به نقل قولهایتان اضافه کنید.
ثالثاً لطف کنید در مورد حمله به بحرین و یمن و کشتار و تهدید مردم آنجا بطور مستند مطالبتان را ارائه کنید تا پاسخ لازم را عرض کنیم.
در مورد سوره برائت برای اینکه بهتر متوجه شوید که موضوع مشرکین هستند،آیات نخستین سوره توبه را تبرکاً اینجا می آوریم:
بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱﴾
[اين آيات] اعلام بيزارى [و عدم تعهد] است از طرف خدا و پيامبرش نسبت به آن مشركانى كه با ايشان پيمان بسته ايد (۱)
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ ﴿۲﴾
پس [اى مشركان] چهار ماه [ديگر با امنيت كامل] در زمين بگرديد و بدانيد كه شما نمى توانيد خدا را به ستوه آوريد و اين خداست كه رسواكننده كافران است (۲)
وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۳﴾
و [اين آيات] اعلامى است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حج اكبر كه خدا و پيامبرش در برابر مشركان تعهدى ندارند [با اين حال] اگر [از كفر] توبه كنيد آن براى شما بهتر است و اگر روى بگردانيد پس بدانيد كه شما خدا را درمانده نخواهيد كرد و كسانى را كه كفر ورزيدند از عذابى دردناك خبر ده (۳)
إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴿۴﴾
مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بسته ايد و چيزى از [تعهدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده و كسى را بر ضد شما پشتيبانى ننموده اند پس پيمان اينان را تا [پايان] مدتشان تمام كنيد چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد (۴)
فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۵﴾
پس چون ماه هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است (۵)
وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۶﴾
و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به مكان امنش برسان چرا كه آنان قومى نادانند (۶)
كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴿۷﴾
چگونه مشركان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدى تواند بود مگر با كسانى كه كنار مسجد الحرام پيمان بسته ايد پس تا با شما [بر سر عهد] پايدارند با آنان پايدار باشيد زيرا خدا پرهيزگاران را دوست مى دارد (۷)
پی نوشتها:
(1). المغازى، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۱، ص۳۴۷؛ سبل الهدى، ج۴، ص۶۳ـ۶۴.
(2).الطبقات، ج۲، ص۱۳، ۱۶.
جناب.
ببینید اگر فرض بگیریم که پیامبر دستور حمله به بت خانه رو داده.چرا مردم فلس رو کشته؟شما میگید که از کجا معلوم کشتن تو کتب دیگه که این خبر نیومده.عزیز جان این یک سفسطه است.کتاب تخصصی در مورد جنگ های پیامبر المغازی است و تو اون کتاب میگه مسلمون ها به رهبری حضرت علی این کار رو انجام دادن.ن
نه دلیل آوردین که این کار صورت نگرفته.نه دلیل آوردین که اون قبیله با سپاه مسلمون ها جنگیده.ونه دلیل آوردین که حاتم طایی با پیامبر جنگیده.فقط دلیل آوردین که بله ایشون گفتن دشمن پیامبر هستن خب که چی؟
جناب.
ببینید اگر فرض بگیریم که پیامبر دستور حمله به بت خانه رو داده.چرا مردم فلس رو کشته؟شما میگید که از کجا معلوم کشتن تو کتب دیگه که این خبر نیومده.عزیز جان این یک سفسطه است.کتاب تخصصی در مورد جنگ های پیامبر المغازی است و تو اون کتاب میگه مسلمون ها به رهبری حضرت علی این کار رو انجام دادن.ن
نه دلیل آوردین که این کار صورت نگرفته.نه دلیل آوردین که اون قبیله با سپاه مسلمون ها جنگیده.ونه دلیل آوردین که حاتم طایی با پیامبر جنگیده.فقط دلیل آوردین که بله ایشون گفتن دشمن پیامبر هستن خب که چی؟
با عرض سلام و ادب.
اینکه کتاب مغازی مخصوص جنگهای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد،بحثی نیست.ولی قطعاً اینگونه نیست که که هر آنچه در این کتاب آمده صددرصد درست و قطعی است. بنده از شما سوالی دارم:
خود واقدی در بیان گزارش این سریه دو گزارش نقل کرده است.در گزارش اول هیچ اشاره ای به قتل برخی از مردم قبیله طئ نشده است ولی در گزارش بعدی چنین مطلبی نقل شده است.
حال شما که ظاهراً مطالب واقدی را وحی منزل می دانید،چرا گزارش اول را نمی پذیرید و اصرار بر گزارش دوم دارید؟؟!!! حال آنکه گزارش اول مطابق همان گزارشی است که بسیاری از منابع تاریخی هم آورده اند.یعنی هیچ اشاره ای به کشتن برخی از افراد قبیله طی نشده است.
با عرض سلام و ادب.
اینکه کتاب مغازی مخصوص جنگهای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد،بحثی نیست.ولی قطعاً اینگونه نیست که که هر آنچه در این کتاب آمده صددرصد درست و قطعی است. بنده از شما سوالی دارم:
خود واقدی در بیان گزارش این سریه دو گزارش نقل کرده است.در گزارش اول هیچ اشاره ای به قتل برخی از مردم قبیله طئ نشده است ولی در گزارش بعدی چنین مطلبی نقل شده است.
حال شما که ظاهراً مطالب واقدی را وحی منزل می دانید،چرا گزارش اول را نمی پذیرید و اصرار بر گزارش دوم دارید؟؟!!! حال آنکه گزارش اول مطابق همان گزارشی است که بسیاری از منابع تاریخی هم آورده اند.یعنی هیچ اشاره ای به کشتن برخی از افراد قبیله طی نشده است.
جناب مقداد.دوره همی نمیتونین یک گذاره ی تاریخی رو رد بکنین.حرف واقدی برای من وحی نیست اما باید یک حرف باد لیلی رد بشه.باید یک دلیل باشه تا یک گذاره رد بشه.این که در یک کتاب بحث اون قتل ها صورت نگرفته یا واقدی جای دیگه نگفته قتل ها رو رد نمیکنه.همیشه همه کس تاریخ رو تمام و کمال نقل نمیکنن.شما باید دلیل بیارین تا یا اون قتل ها رو تجزیه و تحلیل بکنین ویا این تاریخ رو رد بکنین.اینکه کتب دیگه نگفتن که نمیشه دلیل.اصلا گیرم قتل ها هیچ چرا به قبیله ی طی حمله کردن.اون بت کده که خارج از قبیله بوده.چرا خواهر حاتم طایی رو اسیر کردن؟اصلا چرا دنبال حاتم طایی اومدن.اینها باید دلیل داشته باشه.اگر ما آزادی در انتخاب دین رو قبول کنیم نمیتونیم اسیر شدن خواهر طایی رو قبول بکنیم.
جمع بندی
پرسش:
بر اساس گزارش واقدی پیامبر(ص)،امام علی(ع) را برای نابودی بت فلس فرستادند که در نتیجه امام علی(ع) بعد از قتل و غارت مردم قبیله طئ،به همراه تعدادی اسیر از جمله خواهر عدی بن حاتم و عنائم به مدینه برگشتند.حال در این رابطه چند سوال مطرح است:
1)پیامبر با توجه به کدوم آیه ی قرآن و به چه دلیل دستور حمله و غارت رو به این قبیله داده؟
2) آیا قبل از حمله بین این قوم و پیمبر درگیری بوده؟
3) آیا این حمله ردیه ای بر این گفتار نیست که پیامبر هیچ جنگی را خو آغاز نکرده؟
پاسخ:
در رابطه با این متن نقل شده توسط واقدی در مورد سریه فلس چندین نکته قابل توجه است که متأسفانه نویسندگان ضد دینی با سوءاستفاده از بی اطلاعی متدینین با زیرکی خاصی بر علیه اسلام و مسلمین جوسازی می کنند.
نکات قبال توجه:
1. اینکه وقتی عبد الله بن ابی بکر بن حزم ماجرای این سریه را برای موسی بن عمران بن منّاح نقل می کند،موسی بن عمران با تعجب می گوید: من اصلا نام این سریّه را هم نشنیده ام.
جالب است سریه ای اتفاق می افتد آنهم با این تعداد نیرو آنهم همه از بزرگان انصار،ولی این شخص می گوید اصلاً نام آن را هم نشنیده ام.
2. در گزارشی که عبدالله بن ابی بکر بن حزم از این سریه ارائه می کند،هیچ خبری از کشتن اسیران و اسارت خواهر عدی بن حاتم نیست.ولی در گزارش بعدی از کشتن تعدادی از اسرا که از پذیرش اسلام خودداری کرده بودند،سخن گفته شده است.
3. در این گزارش اسارات خواهر عدی بن حاتم نقل شده است،ولی ابن سعد اسارت این زن را بدست خالد بن ولید می داند(1) و حال آنکه به تصریح راوی،در این سریه فقط انصار حضور داشتند و حتی یک نفر هم از مهاجرین نبوده است.
4. همه منابعی که این گزارش را نقل کرده اند،اتفاق نظر دارند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امام علی(علیه السلام) را برای ویران کردن و نابود کردن بتخانه قبیله طئ فرستاده بودند نه برای قتل و غارت و اسیر گرفتن.از بین بردن هر آنچه سب گمراهی مردم می شود،وظیفه الهی پیامبران الهی است و لذا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امام علی(علیه السلام) را برای از بین بردن این عامل گمراهی فرستادند و چون احتمال مخالفت و درگیری اهالی آن منطقه با آن حضرت برای ممانعت از ویرانی بتخانه و از بین بردن بت،احتمالی جدی و قوی بود،تعداد قابل توجهی نیرو را همراه آن حضرت فرستادند.
بنابراین اینکه برخی ضد دین برای بدنام کردن اسلام،اینگونه مطرح می کنند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را برای قتل و غارت فرستاده بودند،قطعاً بر خلاف نصوص تاریخی و سیره مسلم و قطعی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد.
5. بررسی گزارشات تاریخی ثابت می کند که قبیله حاتم،بر علیه مسلمین در جنگ و درگیری بودند.آنها جاسوسانی را به مدینه می فرستادند تا از اوضاع و اقدامات پیامبر و مسلمانان اطلاعاتی کسب کنند و اتفاقاً در همین متن هم اشاره شده است که نیروهای اعزامی از مدینه،در بین راه یکی از این جاسوسان را هم اسیر کردند و آن جاسوس راه را به آنها نشان می دهد.
اتفاقاً عدی بن حاتم رئیس و بزرگ قبیله هم بعد از اینکه از طریق جاسوسانش در مدینه از اعزام نیرو مطلع شده بود،فرار کرد و به شام رفته بود.این مسائل بیانگر این واقعیت است که آنها با حکومت اسلامی خصومت و درگیری داشتند.پس اعزام نیرو به آن منطقه بی دلیل و بدون زمینه نبوده است.
6. در متن تصریح شده است که امام علی(علیه السلام) غنائم را بین نیروها تقسیم کرد ولی خاندان حاتم را تقسیم نکرد.این خود بهترین نمونه بر سیره و روش انسانی و بزرگوارانه آن حضرت است که با خاندان اهل کرامت،بزرگوارانه برخورد می کند و نهایت اکرام را نسبت به آنها روا می دارد.
7. نکته مهم و قابل توجهی که دروغ بودن قتل عام قبیله عدی بن حاتم توسط امام علی(علیه السلام) را ثابت می کند اسلام آوردن عدی بن حاتم و ایفای نقش او در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) و بعد در کنار امام علی(علیه السلام) است. چگونه می توان پذیرفت،شخصی که تعدادی از مردان قبیله اش توسط نیروهای اسلام و با فرماندهی امام علی(علیه السلام) کشته شده و اموال قبیله اش غارت شده بود،اینگونه ابراز ایمان و ایثار و جانفشانی کند.به چند نمونه از ابراز وفاداری و ازخود گذشتگی عدی بن حاتم اشاره می کنیم:
الف:حضرت برای سرکوبی پیمان شکنان جمل، سپاهی فراهم ساخت و آماده حرکت به سوی عراق گردید. در این هنگام، عدی با محاسن سفید و چهره مصمّم به پا خاست و گفت:«ای امیرمؤمنان! اگر اجازه دهی، من زودتر از شما حرکت کنم و قبیله ام را از تصمیم شما با خبر سازم؛ شاید بتوانم به تعداد سپاهیانی که از مدینه فراهم ساخته ای، از قبیله طیّ سرباز تهیّه کنم.»علی (علیه السلام) به او اجازه داد و عدی نیز با سپاهی انبوه از قبیله طیّ به پیکار منافقان و آشوبگران شتافت... در همین جنگ بود که چشم عدی شکافته شد.(2)
ب) در «صفّین» نیز شهامت ها از خود نشان داد(3) و آنگاه که به پیشنهاد عمروبن عاص قرآن ها را بر نیزه ها کردند و با مشاهده این صحنه، بسیاری از ساده لوحان فریب خوردند و بین سپاه علی (علیه السلام) اختلاف رخ داد، عدی با سخنان منطقی اش دلها را مسخّر کرد. او در باره شخصیت ملکوتی امیرمؤمنان (علیه السلام) چنین لب به سخن گشود:
«ای مردم! اگر غیر از علی، فردی ما را به کشتن نمازگزاران دعوت می کرد، دعوتش را اجابت نمی کردیم؛ ولی علی دستوری صادر نمی کند مگر آنکه حجّت و برهانی دارد که برای خود و دیگران حجّت است. او از یاری عثمان دست کشید؛ زیرا کارهای او شبهه ناک بود. با اهل بصره و جمل مبارزه کرد؛ چون آنها بیعت او را نقض کردند. با شامیان در جنگ است؛ زیرا راه ستم و ظلم را پیش گرفته اند. در کارهای خودتان نظر و تأمّل کنید؛ اگر برای او بر شما فضلی است، که شما را مانند آن نیست، پس از او پیروی کنید و در غیر این صورت، با او مبارزه نمایید.حال اگر ملاک های افضلیت را در نظر داشته باشید،
حتماً خواهید گفت که او از هر جهت بر دیگران مقدّم است؛ چه آنکه برتری و افضلیت را «آشنایی با قرآن و سنّت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله وسلم) » بدانید، او آگاه ترین مردمان است. و اگر «پیشگامی در اسلام» بدانید، او برادر رسول خدا و رأس اسلام است. و اگر «زهد و عبادت» را مطرح کنید، او اَزهد و اَعبد مسلمانان است. و اگر «عقل و خرد» را ملاک تقدّم به حساب آورید، عقل او از همگان بیشتر است و اگر «شرافت و حسب» را مدّ نظر قرار دهید، او از اصیل ترین و شریف ترین خاندان ها است. اگر «پذیرش عمومی» را مطرح کنید،
مهاجران و انصار، وی را بر زمامداری پسندیده اند و پس از عثمان با او بیعت کرده و در مقابل اصحاب جمل و شامیان یاری اش کرده اند.اکنون بگویید آن فضیلتی که شما را به هدایت نزدیک ساخته و آن نقصی که علی را به ضلالت کشانده، کدام است؟ به خدا سوگند! اگر همه شما در مقابل او قرارگیرید، خداوند مردمی را بر خواهد انگیخت که با حمایت و پشتیبانی شان با کفر و گمراهی نبرد کند.
چون در کتب سابقین و جزو مقدّرات خداوندی است که بایستی با اینان بجنگد تا شاید از راه انحرافی خود برگردند...»سخنان پاکدلانه عدی، اثر خود را بخشید و چنان روح رزمندگان را تکان داد و چنان احساسات و عواطف ایشان را به جنبش آورد که فریب خوردگان، دیگر بار به اطاعت علی (علیه السلام) درآمدند و مراتب اخلاص و فداکاری خود را اعلام داشتند.(4)
ج) عدی در نبرد با «مارقین» نیز در رکاب مولای خود علی (علیه السلام) بود و مردانه با دشمنان جنگید.
پس از شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) نیز عدی به مجلس معاویه وارد شد، معاویه به او گفت: پسرانت چه شدند؟عدی گفت: سه نفر از آنها در رکاب علی (علیه السلام) در صفّین کشته شدند. معاویه گفت: علی با تو منصفانه رفتار نکرد؛ زیرا فرزندان خود را نگاهداشت و فرزندان تو را به دم تیغ فرستاد و جنگجویان نیز آنها را از مرکب حیات پیاده کردند!عدی گفت: «به خدا قسم این گفته، صحّت ندارد! زیرا من با آن حضرت به انصاف رفتار نکردم؛ او کشته شد و من هنوز زنده ام!»(5).
آیا می توان این ایمان و جانبازی را از کسی که مردان قبیله اش بدست علی بن ابیطالب(علیه السلام) گردن زده شدند و اموال قبیله اش غارت شده بود،پذیرفت.محال نیست،ولی خیلی بعید است.
نکته دیگر اینکه همه منابعی که به ذکر این سریه پرداخته اند،ضمن اینکه متفق القول هستند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنها را برای از بین بردن بتخانه فرستاده بود،غالب این منابع هیچ اشاره ای به کشتن برخی از اسرا نکرده اند.
منبع جهت مطالعه بیشتر «الصحیح من السيرة النبي الأعظم، مرتضى العاملي ،ج26،ص:335 - 358»
پی نوشتها:
(1). سبل الهدى و الرشاد ج 6 ص 218 و الطبقات الكبرى ،ابن سعد ج 1 ص 322 و تاريخ مدينة دمشق ج 69 ص 193.
(2). الجمل،شیخ مفید.، ص 367 و تاج العروس، ج 1، ص 349 و 350.
(3). استیعاب، ج 2، ص 140؛ اسدالغابه، ج 3، ص 391؛ کشکول شیخ، ط 1، ص 590 و اصحاب رسول الثقلین فی حرب الصفین، ص 51 و 52.
(4). قاموس الرجال، ج 6، ص 393.
(5). الدرجات الرفیعه، ص 360 و العقد الفرید، ج 4، ص 98.