جمع بندی سوالاتی در مورد الهام و مکاشفه
تبهای اولیه
با عرض سلام
چند سوال در رابطه با مکاشفه رحمانی و الهامات در افراد سالک داشتم:
1. اکثر علمای بزرگ ما که جزو مراجع تقلید هم هستند هرگز گناه نکرده و مراحل علمی را هم تا حد بسیار بالایی طی کرده اند. حتما این افراد سیر و سلوک الی الله هم داشته اند و سطح بالایی از معرفت نفس هم دارند. خوب سوال من این است که حتما الهامات و مکاشفات فراوانی برای آنها اتفاق افتاده و خیلی از علوم و حقایق را اینگونه دریافت کرده اند. حال چرا علمای ما احکام فقهی متفاوتی را درک کرده اند؟ مگر الهامات یک حقیقت نیست؟ مثلا در مورد عالم برزخ هر عالِمی یک طور مکاشفه کرده!! یا مثلا خیلی از علما میگویند فلان کار حرام است و خیلی میگویند همان کار جایز است. خوب مثلا یکی از آنها مکاشفه کند و حقیقت را پیدا کند دیگه! چرا اینقدر اختلاف باید باشد؟ چرا هر کس یک چیز در مورد برزخ میگوید؟ از کجا بدانیم چه کسی صحیح تر مکاشفه کرده و مکاشفه اش رحمانی بوده؟
2. آیا بحث الهامات الهی و مکاشفه فقط برای علمای شیعه رخ می دهند و پرده های غیب فقط برای آنها کنار میرود؟ مثلا سنی ها یا مذاهب دیگر مثل مسیحیت دیگر توانایی مکاشفه ندارند؟
اکثر علمای بزرگ ما که جزو مراجع تقلید هم هستند هرگز گناه نکرده و مراحل علمی را هم تا حد بسیار بالایی طی کرده اند. حتما این افراد سیر و سلوک الی الله هم داشته اند و سطح بالایی از معرفت نفس هم دارند. خوب سوال من این است که حتما الهامات و مکاشفات فراوانی برای آنها اتفاق افتاده و خیلی از علوم و حقایق را اینگونه دریافت کرده اند. حال چرا علمای ما احکام فقهی متفاوتی را درک کرده اند؟ مگر الهامات یک حقیقت نیست؟ خیلی از علما میگویند فلان کار حرام است و خیلی میگویند همان کار جایز است.
در ابتدا به یک نکته باید توجه شود که مبنای فتوای مجتهد ادله است نه الهامات و مکاشفات .
یعنی فقیه باید حکم شرعی را از آیات و روایات معصومین استخراج می کند و بر اساس آنها حکم به حلیت یا حرمت می نماید. در این راستا با استفاده از مبانی اصولی خود به جرح و تعدیل روایات میپردازد و به جمع بندی نهایی میرسد.
چه بسا روایتی که دلیل حرمت یا حلیت است، به نظر فقیهی از نظر سند یا دلالت تمام باشد، ولی فقیه دیگر آن را مخدوش میداند. گاهی از ائمه اطهار(ع) حکمی بر خلاف نظر خودشان به عنوان تقیه صادر میشد، نیز جاعلان حدیث برای تشویش اذهان و تخریب و تحریف دین و احکام الهی، احادیثی به نام امامان جعل می کردند. تا کنون احادیث تقیهای و جعلی در لابه لای اخبار و احادیث ما موجود است. در این جا علوم و دانشهای مختلف مانند علم الحدیث و درایه الحدیث و... برای فهم احادیث و روایات صحیح از غیر صحیح به وجود آمده است. همین مسئله کافی است که اختلاف نظر ایجاد شود .
خلاصه کلام اینکه :
الهامات و مکاشفات نمی تواند مبنای استدلال قرار بگیرد و اختلاف نظر فقها به نحوة استنباط آنها از ادله بر میگردد.
البته این مسئله طبیعی است همان طوری که در رشتههای دیگر علمی نیز بین کارشناسان اختلاف نظر وجود دارد، مثلاً یک جراح نظر میدهد غدهای را باید با عمل جراحی از بین برد، ولی جراح دیگر به این نظریه اعتقادی ندارد و معتقد است با دارو قابل معالجه است.
نکته قابل تذکر در مورد اختلاف فتوای عالمان و مجتهدان دینی این که :
اولاً اختلاف مراجع در احکام دینی غالباً در جزئیات است . کمتر فقیهی وجود دارد که در یکی از احکام اساسی با نظر مراجع دیگر مخالف بوده و نظر متفاوتی داشته باشد. مانند اصل وجوب نماز و اجزاء و شرائط آن.
2. آیا بحث الهامات الهی و مکاشفه فقط برای علمای شیعه رخ می دهند و پرده های غیب فقط برای آنها کنار میرود؟ مثلا سنی ها یا مذاهب دیگر مثل مسیحیت دیگر توانایی مکاشفه ندارند؟
ممکن است دیگران غیر از علمای شیعه نیز بر اثر تحمل برخی ریاضت ها و مراقبت ها بتوانند از اموری اطلاع پیدا کنند البته بسيار محدود و ناچيز خواهد بود. اما از این نکته نباید غافل شد :
تشخیص شهود الهی و تلقین های شیطانی شیطانی و آن چه به وسیله ارتباط با اجنه ممکن است برای افراد کشف شود، به این سادگی که تصور می شود نیست و شاید موردی که ظاهرا الهی به نظر رسد ولی تلقین شیطانی باشد.
با این همه ؛
اگر شهودی از راه عبادت خدا و بندگی محض اله حکیم به دست بیاید و در ادامه انسان را به همان عبادت تشویق نماید و لذت نفس و منافع دنیوی در میان نباشد می توان گفت که شهود الهی است و عکس این نکات می شود، تلقین شیطانی که باید از آن دوری نمود و فرار کرد.
پرسش :
چرا علمای ما كه حتما الهامات و مکاشفات فراوانی برای آنها اتفاق افتاده و خیلی از علوم و حقایق را اینگونه دریافت کرده اند، احکام فقهی متفاوتی را درک کرده اند؟ مگر الهامات یک حقیقت نیست؟ چرا اینقدر اختلاف باید باشد؟
آیا بحث الهامات الهی و مکاشفه فقط برای علمای شیعه رخ می دهند و علماي ساير مذاهب توانایی مکاشفه ندارند؟
پاسخ :
در ابتدا به یک نکته باید توجه شود که مبنای فتوای مجتهد ادله است نه الهامات و مکاشفات .
یعنی فقیه باید حکم شرعی را از آیات و روایات معصومین استخراج می کند و بر اساس آنها حکم به حلیت یا حرمت می نماید. در این راستا با استفاده از مبانی اصولی خود به جرح و تعدیل روایات میپردازد و به جمع بندی نهایی میرسد.
چه بسا روایتی که دلیل حرمت یا حلیت است، به نظر فقیهی از نظر سند یا دلالت تمام باشد، ولی فقیه دیگر آن را مخدوش میداند. گاهی از ائمه اطهار(ع) حکمی بر خلاف نظر خودشان به عنوان تقیه صادر میشد، نیز جاعلان حدیث برای تشویش اذهان و تخریب و تحریف دین و احکام الهی، احادیثی به نام امامان جعل می کردند. تاکنون احادیث تقیه ای و جعلی در لابه لای اخبار و احادیث ما موجود است. در این جا علوم و دانشهای مختلف مانند علم الحدیث و درایه الحدیث و... برای فهم احادیث و روایات صحیح از غیر صحیح به وجود آمده است. همین مسئله کافی است که اختلاف نظر ایجاد شود .
خلاصه کلام اینکه :
الهامات و مکاشفات نمی تواند مبنای استدلال قرار بگیرد و اختلاف نظر فقها به نحوة استنباط آنها از ادله بر میگردد. البته این مسئله طبیعی است همان طوری که در رشتههای دیگر علمی نیز بین کارشناسان اختلاف نظر وجود دارد، مثلاً یک جراح نظر میدهد غدهای را باید با عمل جراحی از بین برد، ولی جراح دیگر به این نظریه اعتقادی ندارد و معتقد است با دارو قابل معالجه است.
نکته قابل تذکر در مورد اختلاف فتوای عالمان و مجتهدان دینی این که :
اولاً اختلاف مراجع در احکام دینی غالباً در جزئیات است . کمتر فقیهی وجود دارد که در یکی از احکام اساسی با نظر مراجع دیگر مخالف بوده و نظر متفاوتی داشته باشد. مانند اصل وجوب نماز و اجزاء و شرائط آن.
كلام آخر اين كه :
ممکن است دیگران غیر از علمای شیعه نیز بر اثر تحمل برخی ریاضت ها و مراقبت ها بتوانند از اموری اطلاع پیدا کنند البته بسيار محدود و ناچيز خواهد بود.