جمع بندی سوالات یک جوان (3): تاریخ و چگونگی انقلاب اسلامی

تب‌های اولیه

101 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بقيه مباحث قابل تفسيره، اينكه آمريكا چهره بدي داشت و ............ اتفاقا بعد از تسخير لانه جاسوسي كارتر تنها رئيس جمهوري شد كه يك دوره فقط راي آورد!!! به خاطر شكست در آزادي گروگان ها

همانطور که قبلا گفتم تمایل مردم به انتخاب کارتر قبل از رخ دادن تسخیر سفارت و گروگانگیری بود.
ولی بعد از گروگانگیری تمایل مردم آمریکا به عدم دخالت در کار کشورهای دیگه و محدود کردن سیا از بین رفت. البته موضوع گروگانها وقتی حل میشه که دیگه به نفع ریگان بوده و در بهبود موقعیت کارتر تاثیری نداشته.

ولي اين تسخير به هر حال خيلي جاها مخصوصا از نظر رواني به ضرر ايران تموم شد (محكوميت ايران در مجامع بين المللي و عواقب اون در جنگ ايران و عراق و ....) در مباحثي هم به نفع ايران(در جهت خودكفايي)

پس از این حادثه بجز از بین رفتن وجهه ایران در مجامع جهانی، مشاور کارتر بعدها اعلام کرد که بلوکه کردن پولهای ایران و نتایج اقتصادی عمومی گروگانگیری از بحران اقتصادی آمریکا جلوگیری کرد! یعنی این حادثه عملا هم از بعد معنوی هم مادی به نفع آمریکا تمام شد.

سلام علیکم و رحمه الله

بازرگان در دوران ریاست خود، مجدانه تلاش می‌کرد زمینه برقراری روابط مستحکم و دو جانبه با آمریکا را فراهم آورد. ابراهیم یزدی وزیر امورخارجه وی نیز از این سیاست اعلام حمایت کرد. قرار بر این بود که با میانجیگری بازرگان، دیداری میان خمینی و نمایندگان آمریکایی در تهران صورت گیرد، از اینرو بازرگان برای پذیرش سفیر معرفی شده جدید آمریکا اعلام آمادگی نمود. اما سنای آمریکا در ماه مه ۱۹۷۹ (اردیبهشت ۱۳۵۸) قطعنامه‌ای را که پیش‌نویس آن توسط دو سناتور نزدیک به شاه، تهیه شده بود، تصویب کرد. به موجب این قطعنامه، دولت ایران به دلیل اعدام‌های فوری مقامات رژیم گذشته محکوم شده بود. دولت بازرگان بر اثر فشارهای وارده از سوی حامیان خمینی و همچنین چپ‌گرایان، اعلام کرد که این قطعنامه نوعی دخالت آشکار در امور کشور بوده و حاضر به پذیرفتن سفیر جدید آمریکا نیست . ( منبع : میلانی ؟! 294-295 ویکی پدیا )

روابط كنسولي به طور كلي ( قانون كنوانسيون وين درباره روابط كنسولي ‌مصوب 1353.12.4 )

‌استقرار روابط كنسولي ؛ بند 1 - استقرار روابط كنسولي بين دول با رضايت متقابل انجام مي‌گيرد.

‌ماده 4 - تأسيس پست كنسولي ؛ بند 1 - پست كنسولي را نمي‌توان بدون رضايت دولت پذيرنده در سرزمين آن دولت تأسيس كرد.

دولت ایران هیچ رابطه دیپلماتیکی با امریکا پس از انقلاب برقرار نکرده بود پس بلحاظ سیاسی آن ساختمان یک مرکز کنسولی محسوب نمیشد و مصونیت ها ومزایای دیپلماتیک هم بنا بر قوانین کنوانسیون وین برخوردار نبود .

اما بعد

در جریان اشغال سفارت، کارمندان سفارت تلاش کردند مدارک و اطلاعات محرمانه را از بین ببرند، اما ایرانیان توانستند بخشی از آن اطلاعات را بازیافت کنند و حدود ۷۰ سند محرمانه توسط ایران منتشر شد. بسیاری از آن اسناد مربوط به فعالیت‌های مخفیانه سیا در ایران می‌شد. ( منبع : By Malcolm Byrne. «Document 4». وب‌گاه دانشگاه جورج واشنگتن. ۵ نوامبر ۱۹۹۹. بازبینی‌شده در ۵ مارس ۲۰۱۰. / ویکی پدیا )

حال میتوانید قضاوت کنید که تسخیر این لانه عنکبوت قانونی و درست بوده یا خیر و اینکه چه کسی باید شرمنده باشد .

یاحق

پس چرا 10 امام دیگه برای تشکیل حکومت و بدست گرفتن آن تلاشی نکردند.....بیشتر تلاششان هدایت مردم بوده ؟؟؟؟بیشتر تلاششان روشنگری بوده....رشد انسان ها .....برپایی اخلاق....عدالت...خداشناسی و خود شناسی ... ........بوده.......و در زمینه حکومت ...بیشتر راهکار دادند....بیشتر فرمودند که چگونه باشد.....و اصلا هیچ کدامشان اصلا اعتنایی به دست گرفتن حکومت نداشتند....و زندگی ساده و عامیانه خود را داشته اند

با سلام
همانطور که در پستهای قبل بیان شد رویه پیامبر(ص) اسلام تشکیل حکومت بود و این رویه را حضرت علی (ع) و امام حسن(ع) هم دنبال نمودند اما امام مجتبی(ع) مجبور شد که با معاویه صلح کند چون یار وفاداری نداشت و حتی نزدیکترین یارانش مانند عبیدالله بن عباس که فرمانده لشکر او و از اقوام او بود به آن حضرت خیانت کرد و به معاویه پیوست لذا حضرت مجبور شد با معاویه صلح کند. چون امامان بعدی نقش مهمی در حکومت نداشتند شما تصور میکنید آنها در قبال جامعه وظیفه سیاسی نداشتند یا اصلا به حکومت کاری نداشتند در حالی که اینگونه نیست در اعتقادات و مکتب تشیع یک اصل و قانونی است که امیرمومنان می فرمایند:

( أما و الذی فلق الحبه و برئ النسمه لو لا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه الظالم و لا سغب المظلوم لألقیت حبلها علی غاربها ولسقیت آخرها بکأس أولها)
آگاه باشید! سوگند به خدایی که میان دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نبود حضور حاضر و قیام حجت به خاطر وجود یاری کننده واگر نبود عهد الهی که خدای تعالی از دانایان گرفته تا بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم راضی نشوند هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم و آخر خلافت را به کاسه نخست آن آب می دادم.
این یک اصل دینی است که اگر امام یاری برای قیام بر علیه ظالم داشته باشد بر امام فرض است که قیام نماید و حکومت ظالم را بر چیند پس اگر شما میبینید که امامان معصوم قیامی نداشتند و در تحرکات سیاسی اقدامی نکردند به خاطر این بوده است که آنان یاران وفادار و استوار نداشتند اگر امام حسن(ع) یار استوار داشت صلح نمیکرد اگر امام حسین(ع) در مدینه افراد وفادار داشت از مدینه خارج نمیشد و همانجا قیام را اغاز میکرد.
حتی اهل بیت انقدر مظلوم بودند که قیام که هیچ حتی برای دفن اموات خود یار وفادار نداشتند در همین شهر مدینه وقتی امام حسین(ع) خواست برادر خود امام مجتبی(ع) را به خاک بسپارد بنی مروان و عایشه مخالفت کردند که نمیگذاریم او را کنار پیامبر(ص) دفن نمایید اینجا امام حسین(ع) چهار نفر یار درست و حسابی نداشت تا در برابر انها اقدام کند اگر چه امام حسن(ع) همه را به ارامش دعوت کرده بود ولی امام حسین(ع) نفرمود اصحاب به کمک ما بیایید، یاران علی(ع) به کمک ما بشتابید بلکه حضرت صدا زد یا حلف الفضول یعنی ای جوانمردان کجا هستید میدانید که این پیمان حلف مربوط به قبل از بعثت برای پیامبر و جوانانی است که در مکه بودند و پیمان بستند نگذارند به کسی ظلم شود امام حسین(ع) برای دفن برادر انها را صدا زد این غربت امامان معصوم در مدینه را میرساند تا چه رسد به این که امام حسین(ع) در مدینه بخواهد با حکومت اموی در بیفتد لذا حضرت مجبور به ترک مدینه به سوی مکه شد اما با یاران و اصحاب وفادارش در کربلا تکلیف او قیام بود.
اما در مورد امام سجاد چرا در مسائل سیاسی و حکومتی فعالیتی نداشت باید عرض کنم امام سجاد(ع) پس از بازگشت از شام در نقل تاریخی فرمودند در مدینه و مکه 20 نفر نیستند که مرا دوست داشته باشند چون قیام توابین و مختار به شکست میانجامید امام در انها حضور نیافت و نتیجه کار را میدانست و دستاوردی جز کشته شدن امام و قطع نسل امامت نداشت. نکته دیگر اینکه در دوران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) به خاطر ظلم امویها و عباسیان شیعیان همیشه منتظر بازگشت حکومت علوی بودند و در ارزوی این حکومت لحظه شماری میکردند و از امامان دیگر این انتظار را داشتند که انها بر علیه حکومت اموی یا عباسی قیام کنند اما با توجه به اصل لولا حضور الحاضر که عرض شد و اینکه امام یاری نداشت لذا دست به قیام نزد اما به خاطر همین حضرت صادق(ع) در جواب شخصی که علت عدم قیام را جویا شده بود فرمودند اگر به تعداد ان گوسفندان یار داشتم قیام میکردم راوی گوید رفتم شمردم 17 عدد بودند. از این رو امام شیعیان را به جنبه های معنوی و فرهنگی و علمی امامت سوق داد تا مردم فقط دنبال جنبه سیاسی امامت نباشند همچنین با توجه به اصل تقیه که فرمود (التقیة دینی و دین ابائی من لا تقیةله لا دین له) امامان در پوشش تقیه به حفظ دین و شعائر مذهبی پرداختند در کنار ان به تربیت و پرورش شاگرد و اصحاب و بیان احادیث و روایات پرداختند.
نتیجه : اینکه امامان معصوم حکومت تشکیل ندادند دلیل بر این نیست که کاری به حکومت نداشتند و یا اینکه با ظلم و بی عدالتی کنار میآمدند یا زمینه قیام فراهم نبوده و یا اینکه یاران وفاداری نداشتند لذا در قالب تقیه مذهب را هدایت میکردند.

ببخشید جواب من را ندادید که آیا هدف ایشون فقط اینهایی است که فرمودید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا نه ایشون یکی از اهدافش هم بدست گرفتن حکومت بوده ؟؟؟؟

در پستهای قبل اهداف شهید نواب صفوی را مفصلا بیان کردیم

دولت ایران هیچ رابطه دیپلماتیکی با امریکا پس از انقلاب برقرار نکرده بود پس بلحاظ سیاسی آن ساختمان یک مرکز کنسولی محسوب نمیشد و مصونیت ها ومزایای دیپلماتیک هم بنا بر قوانین کنوانسیون وین برخوردار نبود .

این نظر شماست. بعد از انقلاب حدود 9 ماه هیچ موضع رسمی علیه آمریکا از سوی دولت اتخاذ نشده بوده که این سبب شده بوده که برخی کشورهای مسلمان اون را نوعی مماشات با آمریکا به حساب بیارن.

از اون گذشته بحث من درباره ریشه رخداد تسخیر سفارت هست. من میخوام بدونم آیا تسخیر سفارت یک توطئه بوده؟ همان زمان ابراهیم یزدی اون را یک توطئه آمریکایی - اسرائیلی میخوانه. آقای خلخالی یک مقاله علیه گروگانگیری به روزنامه بامداد میده اما به سبب جوی که بین مردم به وجود آمده بوده مقاله را پس میگیره! بنی صدر گروگانگیری را زمینه بازگشت تمایلات فاشیستی آمریکا و دخالت در امور سایرکشورها میدونه و ...

اگر به نتایج بعد از گروگانگیری نگاه میکنیم می بینم که این اقدام فقط به ضرر ایران بوده و به نفع آمریکا. من در غلط بودن گروگانگیری تردید ندارم.

من سوالم این هست که چه کسانی این کار را کردند؟ آیا دست نشاندگان آمریکا بودند؟ یا صرفا فریب خورده بودند؟ آیاحضرت امام با وجود بینش بالای سیاسیشون به دلیل افکار عمومی و دلسرد نکردن جوانان (خاصه که میدونستند جنگی درراه است) سکوت کردند و مخالفتشون را علنی نکردند؟ چرا یکی از گروگان گیران به دروغ میگه دست نوشته ای از امام برای حمله به سفارت داره ولی این دست نوشته هرگز پیدا نمیشه؟ واقعیت چه بوده؟

سلام علیکم

این نظر شماست. بعد از انقلاب حدود 9 ماه هیچ موضع رسمی علیه آمریکا از سوی دولت اتخاذ نشده بوده که این سبب شده بوده که برخی کشورهای مسلمان اون را نوعی مماشات با آمریکا به حساب بیارن.

اول اینکه آنچه که بنده نقل کردم طبق قوانین مصوب کنسولی وین در سال 53 ه.ش بود و نظر شخصی نبود .
ثانیا در این قانون برای تشخیص وجود یک رابطه دیپلماتیک بین دو کشور , قیدی با عنوان تصور کشورهای مسلمان و یا غیر آن ذکر نشده .

آیاحضرت امام با وجود بینش بالای سیاسیشون به دلیل افکار عمومی و دلسرد نکردن جوانان (خاصه که میدونستند جنگی درراه است) سکوت کردند و مخالفتشون را علنی نکردند؟ چرا یکی از گروگان گیران به دروغ میگه دست نوشته ای از امام برای حمله به سفارت داره ولی این دست نوشته هرگز پیدا نمیشه؟ واقعیت چه بوده؟

1- لفظ گروگانگیر بار معنایی حقوقی در نظام قضائی کشوری و بین الملل دارد لذا بهتر است ناآگاهانه و بی دلیل و سند از این لفظ استفاده نشود مادامیکه سند و دلیل قانونی برایش تعریف گردد .
این لفظ تنها بار تبلیغاتی دارد و در جهت سوء استفاده و فرار امریکائی ها از این جرم محرز مورد استفاده قرار گرفته است ؛ افرادی که دستگیر شدند مجوز حضور در خاک ایران را نداشتند و عمل مجرمانه و مداخله جویانه انجام میدادند و لذا اینها طبق قوانین حقوقی بین المللی و کشوری مجرم بودند .

2- جواب امام در پاسخ به این سوالتان

امام خميني(ره) در تاريخ 11 آبان 1385پيرامون موضوع دانشجویان خط امام و تسخیر لانه جاسوسی مي فرمايند : « سفارتخانه ها حق ندارند كه جاسوسي كنند، توطئه بكنند و اينها جاسوسي مي‏كردند. ملتي كه براي خدا قيام كرده و شهادت طلب مي‏كند از هيچ نمي‏ترسد. ما مدعي هستيم كه اينجا سفارتخانه نيست، اصلش قضيه سفارت در كار نبوده و ما مدعي هستيم كه اين آدم هايي كه در اينجا بودند، اينها اجزاء سفارتخانه نبودند، به اسم سفارتخانه شما يك چيزي درست كرديد كه لانه جاسوسي است و بيايند ببينند كه آيا اين چيزهايي كه در اين سفارتخانه هست، اينها اسباب دست جاسوس هاست‏ يا وسايلي است كه سفارتخانه لازم دارد؟ ما كه مركز جاسوسي را گرفتيم نه سفارتخانه را، اينها اگر هم يك وقت‏ي عقلي كنند و فرض كنيد بريزند به ايران، اين جوانهاي ما آنها را با چنگ و دندان از بين مي‏برند، نمي‏گذارند اينها يكيشان هم بروند. اگر هم اين كاري كه كرده بود رسيده بود به آنجايي كه بيايند در تهران و بيايند در اين لانه جاسوسي آن وقت مي‏فهميدند كه با چه اشخاصي طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشكر مي‏كنم كه خودتان بدون اينكه غير از خدا يك كسي وادارتان بكند خودتان وارد اين ميدان شديد. دانشجويان مسلمان و مبارزي كه لانه جاسوسي را اشغال كرده‏اند با عمل انقلابي خودشان ضربه‏اي بزرگ بر پيكر امريكاي جهانخوار وارد نمودند و ملت را سرافراز كردند.»

اما بعد ... قبل از پاسخ به سوالات دیگرتان که ارتباطی با موضوع این تاپیک هم ندارد جواب این سوال باید مشخص شود :

ابراهیم یزدی , خلخالی و ... تسخیر لانه جاسوسی یک توطئه بود

خب دلیل ؟ موضوع و ماهیت توطئه چه بود و چه هدفی در این توطئه وجود داشت ؟

یاحق

همانطور که در پستهای قبل بیان شد رویه پیامبر(ص) اسلام تشکیل حکومت بود و این رویه را حضرت علی (ع) و امام حسن(ع) هم دنبال نمودند اما امام مجتبی(ع) مجبور شد که با معاویه صلح کند چون یار وفاداری نداشت

سلام علیکم
قیام کردن و نکردن امامان به نظر بنده ربطی به داشتن یار نداشت . مگر امام حسین (ع) یارانش تناسبی با رودررویی با لشکر یزید داشت ؟ تعداد 72 نفر در مقابل ده ها هزار نفر را نمی توان داشتن یار نام نهاد . پس امام حسین هم یار و یاور نداشت و نمیتوان در تطابق با وضعیت برادرش اینگونه گفت که یارانش بیش از یاران ایشان بود .
ولی به نظر این حقیر هر کدامشان بنا به رفتار جامعه و موقعیت زمانی میبایست مأموریت خود را انجام می دادند و این مأموریت هم از قبل برای آن بزرگواران تبیین شده بود . همه می دانستند عاقبت چگونه کشته خواهند شد . مثلاً اخبار مرگ امامان حسین و حسن سلام الله علیهم را پیامبر از همان کودکی خبر داده بود .
امام حسن (ع) اگر میخواست مانند برادرش می توانست قیامی خونین بر علیه معاویه براه اندازد .شاید یاران دور و بر او از تعداد قیام برادرش هم بیشتر بود . اما اگر با تعدادی بیش از تعداد یاران کربلا هم این کار را میکرد در لفافه می ماند . یکی از بزرگترین دلیلش این بود که معاویه مانند یزید نبود . اگر برای امر به معروف و نهی از منکر قیام نموده بود اذهان مریض آن زمان نمی پذیرفتند که معاویه فاسق است و رفتارش اسلام را به مخاطره می اندازد . ولی مردم زمان یزید علناً می گساری او و فسق و فجورش را می دیدند .
مثلاً در زمان برخی امامان مجال رودر رو شدن امامان با مردم را نمی دادند که بتواند علناً رهبری کنند . آنها را زندانی کردند و ارتباطی که می توانست برای جمع آوری یار و قیام احتمالی سود بخش باشد از آنها اخذ شد .این یک نمونه از شیوه ی کنترل آنها به دست حاکمان جابر بود .چرا که اگر میگذاشتند حضور آنان در جامعه علنی شود شاید یاران زیادی برای قیام جذب می کردند .
یا در زمان امام رضا (ع) وضع را طوری کردند تا از حضور ایشان در مردم بهره ببرند ولی طوری شد که مجبور شدند اینبار هم حضورش را قطع کنند .

سلام
بنده چند سئوال از hosin2a بزرگوار دارم :
1- اگر در جامعه کسانی پیدا شوند که مثل خوره بر ریشه ی اسلام افتاده و با سیاستهای کلان در یک مجموعه حکومتی غیر دینی مردم را ویران میسازند با اعمال و رفتارهای بسیار زیرکانه در صدد ریشه کن کردن دین خدا باشند از میان برداشتن آنان را مجاز می دانید یا خیر ؟ با در نظر داشتن اینکه قرآن صراحتاً امر به کشتن ائمه ی کفر داده است .
شما در خصوص حکم اعدام سلمان رشدی توسط امام (ره) چه نظری دارید ؟
2- اجرای احکام اسلام بدون تشکیل حکومت اسلامی چگونه محقق میشود ؟ چگونه میشود با روی کار بودن یک حکومتی غیر اسلامی ، قانون و مقررات اسلام را حاکم نمود ؟ لطفاً توضیح بدید .
3- چگونه میشود مردمی را که مجبورند مقررات یک حکومت غیر اسلامی را اجرا کنند ، هدایت نمود ؟ منظورم اینست که چگونه میشد امامان سلام الله علیهم هدایتگر باشند و قوانین و مقررات اسلام را به مردم گوشزد نمایند و مخاطبان آنها در حکومتی غیر دینی بسر ببرند و توقع این باشد که هدایت شوند ؟ مردم بین مقررات حاکم در حکومت غیر دینی و هدایت ائمه که مسلماً با قوانین آن حکومت در تضاد است ، کدامیک را برگزینند ؟ تکلیفشان چیست ؟

2- اجرای احکام اسلام بدون تشکیل حکومت اسلامی چگونه محقق میشود ؟ چگونه میشود با روی کار بودن یک حکومتی غیر اسلامی ، قانون و مقررات اسلام را حاکم نمود ؟ لطفاً توضیح بدید .


سلام و عرض ادب
بنده یک پرسش از شما دارم و آن اینکه ممکنه بفرمایید ائمه اطهار بجز حضرت علی و امام حسن کدامیک حکومت اسلامی تشکیل دادند؟ چگونه قوانین اسلام را ترویج مینمودند؟ قصدم مخالفت با حکومت دینی نیست. صرفا میخواستم دلیل تفاوت عملکرد ائمه اطهار با انسانهای عادی را از نگاه مدافعان حکومت دینی بدانم. خاصه اینکه حدیث داریم که هیچ حکومت اسلامی قبل از ظهور حکومت موفقی نخواهد بود. آیا تشکیل حکومت اسلامی و عدم موفقیت آن با وجود این حدیث باعث بدبینی نسبت به اسلام نخواهد شد؟

خب دلیل ؟ موضوع و ماهیت توطئه چه بود و چه هدفی در این توطئه وجود داشت ؟


سلام و عرض ادب
بنده شخصا سخنرانی های حضرت امام درباره تسخیر سفارت را دیده ام و احتیاجی به ذکر آن نبود. ولی سخن من چیز دیگری بود. تاریخ در اکثر مواقع آن چیزی نیست که ما میخوانیم. چیزی است که نوشته شده است.
اینجا هم من به دنبال بحث نیستم. فقط مایل به دریافت پاسخ از سوی افرادی هستم که نسبت به مسائلی که ذکر کردم آگاهی داشته باشند. لذا اگر کسی در این باره اطلاعی داشته باشد خوشحال میشوم به اشتراک بگذارند.



سلام و عرض ادب
بنده یک پرسش از شما دارم و آن اینکه ممکنه بفرمایید ائمه اطهار بجز حضرت علی و امام حسن کدامیک حکومت اسلامی تشکیل دادند؟ چگونه قوانین اسلام را ترویج مینمودند؟ قصدم مخالفت با حکومت دینی نیست. صرفا میخواستم دلیل تفاوت عملکرد ائمه اطهار با انسانهای عادی را از نگاه مدافعان حکومت دینی بدانم. خاصه اینکه حدیث داریم که هیچ حکومت اسلامی قبل از ظهور حکومت موفقی نخواهد بود. آیا تشکیل حکومت اسلامی و عدم موفقیت آن با وجود این حدیث باعث بدبینی نسبت به اسلام نخواهد شد؟

لازمه ی حکومت اسلام که در اصل حکومت مردم سالاری دینی است دو مقوله است . اول مشروعیت یعنی قانون آن حکومت ، الهی باشد و دوم مقبولیت یعنی پذیرش مردم . البته حضرت امیر (ع) هم 25 سال نتوانستند حکومت کنند . و 25 سال سکوت نمودند . چرا ؟ چون با وجود مشروعیت اما مقبولیت که لازمه دیگر تشکیل حکومت بود نبود . در تمام دوران ائمه هم وضع چنین شد و با هر ترفندی حاکمان ظالم نگذاشتند تا پیوند امامان با مردم برقرار شود تا این مقبولیت حاصل شود . و همیشه با وحشت و سیم و زر مردم را پراکنده و دور نگه می داشتند . اما در زمان ما و انقلاب ما مقبولیت وجود پیدا کرد و ملت ایران این را به خوبی نشان دادند و بهمین خاطر امام فرمودند : ملت ما از امت زمان رسول الله هم برترند . و این به خاطر همان حضور شگفت انگیزشان بود . پس حکومت فعلی دارای هر دو لازمه ی تشکیل حکومت اسلامی است .

سلام به همه.....و تشکر از همه که در بحث شرکت میکنند....
وووو
یک عذر خواهی به همه ..بابت این که من چند روزی غایب بودم و حدودا تا آخر دی ماه کم میام....چون درس و امتحان هام شروع شده و وقت ندارم بشینم پای کامپیوتر....
.............................................................................................

با سلام
همانطور که در پستهای قبل بیان شد رویه پیامبر(ص) اسلام تشکیل حکومت بود و این رویه را حضرت علی (ع) و امام حسن(ع) هم دنبال نمودند اما امام مجتبی(ع) مجبور شد که با معاویه صلح کند چون یار وفاداری نداشت و حتی نزدیکترین یارانش مانند عبیدالله بن عباس که فرمانده لشکر او و از اقوام او بود به آن حضرت خیانت کرد و به معاویه پیوست لذا حضرت مجبور شد با معاویه صلح کند. چون امامان بعدی نقش مهمی در حکومت نداشتند شما تصور میکنید آنها در قبال جامعه وظیفه سیاسی نداشتند یا اصلا به حکومت کاری نداشتند در حالی که اینگونه نیست در اعتقادات و مکتب تشیع یک اصل و قانونی است که امیرمومنان می فرمایند:

( أما و الذی فلق الحبه و برئ النسمه لو لا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه الظالم و لا سغب المظلوم لألقیت حبلها علی غاربها ولسقیت آخرها بکأس أولها)
آگاه باشید! سوگند به خدایی که میان دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نبود حضور حاضر و قیام حجت به خاطر وجود یاری کننده واگر نبود عهد الهی که خدای تعالی از دانایان گرفته تا بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم راضی نشوند هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم و آخر خلافت را به کاسه نخست آن آب می دادم.
این یک اصل دینی است که اگر امام یاری برای قیام بر علیه ظالم داشته باشد بر امام فرض است که قیام نماید و حکومت ظالم را بر چیند پس اگر شما میبینید که امامان معصوم قیامی نداشتند و در تحرکات سیاسی اقدامی نکردند به خاطر این بوده است که آنان یاران وفادار و استوار نداشتند اگر امام حسن(ع) یار استوار داشت صلح نمیکرد اگر امام حسین(ع) در مدینه افراد وفادار داشت از مدینه خارج نمیشد و همانجا قیام را اغاز میکرد.
حتی اهل بیت انقدر مظلوم بودند که قیام که هیچ حتی برای دفن اموات خود یار وفادار نداشتند در همین شهر مدینه وقتی امام حسین(ع) خواست برادر خود امام مجتبی(ع) را به خاک بسپارد بنی مروان و عایشه مخالفت کردند که نمیگذاریم او را کنار پیامبر(ص) دفن نمایید اینجا امام حسین(ع) چهار نفر یار درست و حسابی نداشت تا در برابر انها اقدام کند اگر چه امام حسن(ع) همه را به ارامش دعوت کرده بود ولی امام حسین(ع) نفرمود اصحاب به کمک ما بیایید، یاران علی(ع) به کمک ما بشتابید بلکه حضرت صدا زد یا حلف الفضول یعنی ای جوانمردان کجا هستید میدانید که این پیمان حلف مربوط به قبل از بعثت برای پیامبر و جوانانی است که در مکه بودند و پیمان بستند نگذارند به کسی ظلم شود امام حسین(ع) برای دفن برادر انها را صدا زد این غربت امامان معصوم در مدینه را میرساند تا چه رسد به این که امام حسین(ع) در مدینه بخواهد با حکومت اموی در بیفتد لذا حضرت مجبور به ترک مدینه به سوی مکه شد اما با یاران و اصحاب وفادارش در کربلا تکلیف او قیام بود.
اما در مورد امام سجاد چرا در مسائل سیاسی و حکومتی فعالیتی نداشت باید عرض کنم امام سجاد(ع) پس از بازگشت از شام در نقل تاریخی فرمودند در مدینه و مکه 20 نفر نیستند که مرا دوست داشته باشند چون قیام توابین و مختار به شکست میانجامید امام در انها حضور نیافت و نتیجه کار را میدانست و دستاوردی جز کشته شدن امام و قطع نسل امامت نداشت. نکته دیگر اینکه در دوران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) به خاطر ظلم امویها و عباسیان شیعیان همیشه منتظر بازگشت حکومت علوی بودند و در ارزوی این حکومت لحظه شماری میکردند و از امامان دیگر این انتظار را داشتند که انها بر علیه حکومت اموی یا عباسی قیام کنند اما با توجه به اصل لولا حضور الحاضر که عرض شد و اینکه امام یاری نداشت لذا دست به قیام نزد اما به خاطر همین حضرت صادق(ع) در جواب شخصی که علت عدم قیام را جویا شده بود فرمودند اگر به تعداد ان گوسفندان یار داشتم قیام میکردم راوی گوید رفتم شمردم 17 عدد بودند. از این رو امام شیعیان را به جنبه های معنوی و فرهنگی و علمی امامت سوق داد تا مردم فقط دنبال جنبه سیاسی امامت نباشند همچنین با توجه به اصل تقیه که فرمود (التقیة دینی و دین ابائی من لا تقیةله لا دین له) امامان در پوشش تقیه به حفظ دین و شعائر مذهبی پرداختند در کنار ان به تربیت و پرورش شاگرد و اصحاب و بیان احادیث و روایات پرداختند.
نتیجه : اینکه امامان معصوم حکومت تشکیل ندادند دلیل بر این نیست که کاری به حکومت نداشتند و یا اینکه با ظلم و بی عدالتی کنار میآمدند یا زمینه قیام فراهم نبوده و یا اینکه یاران وفاداری نداشتند لذا در قالب تقیه مذهب را هدایت میکردند.
وووووو

در پستهای قبل اهداف شهید نواب صفوی را مفصلا بیان کردیم

ببخشید ...جناب سید محسن عزیز......برادر من.....
شما داری به کدوم پست و سوال من جواب میدی؟؟؟؟؟؟
ببخشید انگار توی این سایت همه ی کارشناسا که میخوان پاسخ بدن .........همش به سوالای صفحات اول جواب میدن و همش به یه سوال جواب میدن..........
ببخشید شما چرا به آخرین پست هایم جواب نمیدی؟؟؟؟ چرا همش گیر کردی سر 2 صفحه اول؟؟؟؟ .....فکر کنم یه بار به این سوال پاسخ دادی عزیز من......
داری مارو دور خودمون میچرخونی.......آخرش هم به جایی نمیرسیم.....
لطفا با تایپک جلو بیا......

سلام
بنده چند سئوال از hosin2a بزرگوار دارم :
1- اگر در جامعه کسانی پیدا شوند که مثل خوره بر ریشه ی اسلام افتاده و با سیاستهای کلان در یک مجموعه حکومتی غیر دینی مردم را ویران میسازند با اعمال و رفتارهای بسیار زیرکانه در صدد ریشه کن کردن دین خدا باشند از میان برداشتن آنان را مجاز می دانید یا خیر ؟ با در نظر داشتن اینکه قرآن صراحتاً امر به کشتن ائمه ی کفر داده است .
شما در خصوص حکم اعدام سلمان رشدی توسط امام (ره) چه نظری دارید ؟
2- اجرای احکام اسلام بدون تشکیل حکومت اسلامی چگونه محقق میشود ؟ چگونه میشود با روی کار بودن یک حکومتی غیر اسلامی ، قانون و مقررات اسلام را حاکم نمود ؟ لطفاً توضیح بدید .
3- چگونه میشود مردمی را که مجبورند مقررات یک حکومت غیر اسلامی را اجرا کنند ، هدایت نمود ؟ منظورم اینست که چگونه میشد امامان سلام الله علیهم هدایتگر باشند و قوانین و مقررات اسلام را به مردم گوشزد نمایند و مخاطبان آنها در حکومتی غیر دینی بسر ببرند و توقع این باشد که هدایت شوند ؟ مردم بین مقررات حاکم در حکومت غیر دینی و هدایت ائمه که مسلماً با قوانین آن حکومت در تضاد است ، کدامیک را برگزینند ؟ تکلیفشان چیست ؟

اول سلام....و تشکر از شما بابت شرکت در بحث....
1-در جامعه اگر کسانی پیدا شوند که اعمالشان به اسلام و دیگر مسلمانان لطمه میزند .....باید جلوی او را گرفت.....و کشتن او ....آخرین ...اخرین راه میباشد..... ....بعدش ..ائمه ی کفر فرق میکنن با این چیزی که شما گفتی....
2-درباره این سوال شما در صفحات قبل مطالبی گفته شد..... ولی به خدمتتان عرض کنم...:
پس شما میگی برای اجرای قوانین اسلام باید اول حکومت تشکیل داد .... و به قول صفحات قبل ....لازم و ملزوم هستند....:
ببخشید این 1200 سال بعد از ائمه.... چگونه اسلام اجرا شد؟؟؟
یا مثلا
در کشور های اروپایی و بلاد کفر ....این همه مسلمان زندگی میکند و اسلام را اجرا میکنند......چگونه ؟؟؟؟؟؟
حرف شما غلطه.....لطفا تایپک را از اول بخونید....راستش وقت ندارم...نمیتونم زیاد بنویسم...
3- باز هم مثل بالا...
اولا مثال مسلمانان در کشورهای اروپایی و غربی.....
ثانیا .....بحث من اصلا سر این نیست که حکومت کفر یا اسلام؟؟؟؟ و کدام یک را انتخاب کنیم......بحث من سر اینه......باز هم این را هزار بار در صفحات قبل گفتم...خواهشا مطالعه کنید....ولی باز میگم....:
من میگم :
1-یک دستور...یک حدیث...یک آیه ...یک چیزی بده به من که بگه آهای مسلمونا ....برید حکومت تشکیل بدید....منظورم اینه که شورش کنید...انقلاب کنید...با جنگ و خونریزی ........
2-اگر الگوی ما رفتار و اعمال ائمه هست......پس من میگم ...ائمه نرفتن حکومت را در دست بگیرن....نرفتن بگن آهای حکومت حق منه...قیام کنن...انقلاب کنن.......حکومت زمانشون هم اسلامی بود...حلا خوب یا بدش کاری ندارم....
3- من میگم اسلام برنامه داره....تئوری داره....روش داره..برای حکومت داری....ولی خودش دخالت نمیکنه....مثل ائمه.....یا مثل امام که نمیخواست روحانیی در دستگاه حکومتی باشه....چرا؟؟؟.. حالا کاری به بعدش ندارم....


[/HR]خواب من سوال اصلیم را میپرسم....
1-آقا...هدف از این انقلاب چی بود؟؟؟
2-شروع کننده این انقلاب مردم عادی بودند یا نه افرادی جزء قشر خاص..مثل روحانیت...یا مثل افراد دولتی؟؟؟
3- آقا هدف مردم چی بود ؟؟؟؟؟ آیا فقط اسلام بود؟؟؟؟....یا نه فقط برای آبادانی دنیا و فردایی بهتر و قطع دست بیگانه بود؟؟؟؟......یا نه هردوتاش؟؟؟؟؟

سلام و عرض ادب
بنده شخصا سخنرانی های حضرت امام درباره تسخیر سفارت را دیده ام و احتیاجی به ذکر آن نبود. ولی سخن من چیز دیگری بود. تاریخ در اکثر مواقع آن چیزی نیست که ما میخوانیم. چیزی است که نوشته شده است.
اینجا هم من به دنبال بحث نیستم. فقط مایل به دریافت پاسخ از سوی افرادی هستم که نسبت به مسائلی که ذکر کردم آگاهی داشته باشند. لذا اگر کسی در این باره اطلاعی داشته باشد خوشحال میشوم به اشتراک بگذارند.

سلام علیکم و رحمه الله

تاریخی که شبهه در آن میتواند رنگی منطقی به خود بگیرد , مربوط به زمانی است که به شکل امروز مدون و مستند نبوده و شما با تاریخ معاصر نمیتوانید آن را مقایسه کنید .

با این حال شما به نوشته ها نقد دارید میفرمائید حقیقت چیز دیگری است.

حال نوبت به شماست . نقل کنید آنچه را که ما ندیده ایم و در تاریخ معاصر نوشته نشده .
بنده سوالم رو تکرار نمیکنم شما در پست قبلی نقل قول کرده اید آن را مستند پاسخ بدهید اگر اطلاع دارید و ما هم حقیقتا استفاده میکنیم از تاریخی که ثبت نشده و دارد مستند نقل قول میشود.

از سخنان شما چنین هم بر می آید که امام خمینی از تسخیر لانه جاسوسی ناراضی بوده اند و این مطلب رو به افرادی گفته اند که در تاریخ معاصر نقل نشده .
بگذارید تا آن زمان که زمان معاصر است این نقل ها گفته شود و ثبت گردد برای امروز و فردایمان. و این حق را به ما بدهید که منتظر نقل ها باشیم.

یاحق

چون با وجود مشروعیت اما مقبولیت که لازمه دیگر تشکیل حکومت بود نبود . در تمام دوران ائمه هم وضع چنین شد و با هر ترفندی حاکمان ظالم نگذاشتند تا پیوند امامان با مردم برقرار شود تا این مقبولیت حاصل شود . و همیشه با وحشت و سیم و زر مردم را پراکنده و دور نگه می داشتند .

در جریان سقیفه هیچ حاکم ظالمی وجود نداشت که با ارعاب یا تطمیع مردم مانع از پیوند حضرت علی با مردم بشود. با این وصف در شورای سقیفه در غیاب ایشان هیچ کس یادی از حضرت ننمود. فقط بعدها عده ای ایشان را صالحتر از ابوبکر می دانستند. پس ربط چندانی به حاکمان ظالم ندارد. به نظر می رسد مردم به طور کلی حتی در گذشته با تشکیل حکومت اسلامی موافق نبوده اند. فقط پس از ناکارآمدی دولتهای غیرمذهبی به سمت حکومت مذهبی می رفته اند(مثل حکومت عثمان که بعد از او مردم به حضرت علی روی آوردند)
نکته دیگر اینکه در برخی کشورها مثل مالزی مردم مسلمان اند اما حکومت لائیک است. این را چطور توجیه میکنید؟

در جریان سقیفه هیچ حاکم ظالمی وجود نداشت که با ارعاب یا تطمیع مردم مانع از پیوند حضرت علی با مردم بشود. با این وصف در شورای سقیفه در غیاب ایشان هیچ کس یادی از حضرت ننمود. فقط بعدها عده ای ایشان را صالحتر از ابوبکر می دانستند. پس ربط چندانی به حاکمان ظالم ندارد. به نظر می رسد مردم به طور کلی حتی در گذشته با تشکیل حکومت اسلامی موافق نبوده اند. فقط پس از ناکارآمدی دولتهای غیرمذهبی به سمت حکومت مذهبی می رفته اند(مثل حکومت عثمان که بعد از او مردم به حضرت علی روی آوردند)
نکته دیگر اینکه در برخی کشورها مثل مالزی مردم مسلمان اند اما حکومت لائیک است. این را چطور توجیه میکنید؟
اگر چنین است که میفرمایید پس چرا مردمی که پیامبر را درک کرده بودند و سفارش او را در خصوص اهلبیت شنیده بودند ( بارز ترین آنها حدیث ثقلین را ) و همچنین غدیر را - پس چرا عکس العملی نداشتند ؟ جز اینکه از سرانی که قبل از انقلاب پیامبر از آنان جز چهره ای خشن و ستمکار بیاد نداشتند هراس داشتند ؟
چرا به صراحت می گید مردم از گذشته با حکومت اسلامی موافق نبودند ؟ آیا دلیلی برای این ایده دارید ؟ مگر میشود بدون دلیل مردم از چیزی خوششان نیاید ؟
اصل مطلب اینجاست که مردم بعضی اوقات از پیاده شدن قوانینی که دست و پای آنان را برای انجام آزادانه هر عملی بگیرد موافق نیستند . در زمان حضرت علی فرمود اصرار نکنید که من حاکم شوم چون خلخال از پال زنانتان خارج می کنم . خُب این هم همان عدم مقبولیت است دیگه . وقتی مردم آمادگی پیاده شدن آن موازین سخت را در باب عدالت اجتماعی نداشته باشند حکومت اسلام شکل نمی گیرد .
در مالزی که گفتید همین وضع حاکم است . اگر مردم اسلام را آنطور قبول داشته باشند که در همه ی شئون باید جاری باشد و بقول شهید مدرس دیانت را عین سیاست و سیاست را عین دیانت بپذیرند ( چیزی که همه ی ائمه به خاطرش مورد ستم واقع شدند ) هرگز زندگی را تحت لوای یک حکومت لائیک نمی پذیرفتند .
پس در طول تاریخ اگر میبینی حکومت اسلامی شکل نمیگیرد همه ی آنها دلیلش یک چیز است و آن عدم مقبولیت است . حالا به چه دلائلی این پذیرش از سوی مردم صورت نمیگیرد بحث جدایی است و اغلب آنها از روی هراس از جور ستمکاران است . البته ریشه این هراس هم پائین بودن قدر اعتقادات است . نمونه ای بارز آن حکایت معروف از امام صادق است ( اگر اشتباه نکنم ) کسی آمد خدمتشان گفت آقا چرا قیام نمی کنید فرمود شما از یاران ما هستید ؟ گفت آری . امام فرمود خود را در تنور بیانداز . آن مرد متعجب ماند و از این کار دوری جست . ناگهان یکی از یاران مخلص وارد شد . امام فرمود خود را در آتش بیفکن . بدون سئوال و پرسیدن از چرای موضوع بطرف آتش رفت . امام او را منع نمود . رو کرد بطرف آن یکی فرمود اگر ده نفر مانند این داشتم قیام میکردم . پس معنای مقبولیت یعنی عمل به فرمان ولایت بدون چون و چرا . که این را در انقلاب ایران و هشت سال دفاع دیدیم . واگر چنین نبود هرگز حکومت اسلام شکل نمی گرفت . الآن هم با وجود اینهمه زالو صفت که به جانش افتاده اند فقط و فقط راز موجودیت آن مردم فداکارند و بس .


اول سلام....و تشکر از شما بابت شرکت در بحث....
1-در جامعه اگر کسانی پیدا شوند که اعمالشان به اسلام و دیگر مسلمانان لطمه میزند .....باید جلوی او را گرفت.....و کشتن او ....آخرین ...اخرین راه میباشد..... ....بعدش ..ائمه ی کفر فرق میکنن با این چیزی که شما گفتی....
2-درباره این سوال شما در صفحات قبل مطالبی گفته شد..... ولی به خدمتتان عرض کنم...:
پس شما میگی برای اجرای قوانین اسلام باید اول حکومت تشکیل داد .... و به قول صفحات قبل ....لازم و ملزوم هستند....:
ببخشید این 1200 سال بعد از ائمه.... چگونه اسلام اجرا شد؟؟؟
یا مثلا
در کشور های اروپایی و بلاد کفر ....این همه مسلمان زندگی میکند و اسلام را اجرا میکنند......چگونه ؟؟؟؟؟؟
حرف شما غلطه.....لطفا تایپک را از اول بخونید....راستش وقت ندارم...نمیتونم زیاد بنویسم...
3- باز هم مثل بالا...
اولا مثال مسلمانان در کشورهای اروپایی و غربی.....
ثانیا .....بحث من اصلا سر این نیست که حکومت کفر یا اسلام؟؟؟؟ و کدام یک را انتخاب کنیم......بحث من سر اینه......باز هم این را هزار بار در صفحات قبل گفتم...خواهشا مطالعه کنید....ولی باز میگم....:
من میگم :
1-یک دستور...یک حدیث...یک آیه ...یک چیزی بده به من که بگه آهای مسلمونا ....برید حکومت تشکیل بدید....منظورم اینه که شورش کنید...انقلاب کنید...با جنگ و خونریزی ........
2-اگر الگوی ما رفتار و اعمال ائمه هست......پس من میگم ...ائمه نرفتن حکومت را در دست بگیرن....نرفتن بگن آهای حکومت حق منه...قیام کنن...انقلاب کنن.......حکومت زمانشون هم اسلامی بود...حلا خوب یا بدش کاری ندارم....
3- من میگم اسلام برنامه داره....تئوری داره....روش داره..برای حکومت داری....ولی خودش دخالت نمیکنه....مثل ائمه.....یا مثل امام که نمیخواست روحانیی در دستگاه حکومتی باشه....چرا؟؟؟.. حالا کاری به بعدش ندارم....

1-حالا شما که با اعدام موافق هستید چه اول کار چه آخر کار . ضمناً هر کس در دین اسلام و کار مسلمین خلل ایجاد کند ائمه ی کفر است .
2- مطمئنی اسلام در حکومتهای غیر اسلامی اجرا میشود ؟ مثلاً در زمان شاه اجرا میشد ؟ پس انقلاب چیز عبثی بوده چون اسلام اجرا میشد دیگه .
در کشور های اروپایی و بلاد کفر اجرا میشود ؟ پس طبق این نظریه اسلام در زمان یزید هم اجرا میشد چرا امام حسین خود را به کشتن داد ؟ در زمان عثمان و معاویه و ابی بکر هم همه چیز خوب بود پس چرا اینهمه نارضایتی حضرت علی را می خوانیم ؟ شما بفرماییددر بلاد کفر اسلام از سوی برخی مردم مسلمان بطور شخصی رعایت میشود نه اینکه احکام آن از سوی دولت ها اجرا میشود . دولتها شاید خیلی از مقررات حکومتی خود را غیر شرعی وضع کنند آیا مسلمانی که آن موازین را اجرا می کند مورد رضایت خداوند است ؟ در ضمن تو صلاحیت اعلام غلط یا درست بودن حرف من را ندارید .
----------------------------
1-حکومتی که پیامبر درست کرد و به دستور خدا بود ( اگه قبول دارید البته ) با جنگ و خونریزی نبود ؟ وقتی حضرت علی به خلافت رسید ( اگر خلافت ایشان را حکومت اسلامی می دانید البته ) جنگ و خونریزی در آن اتفاق نیفتاد ؟
2-ائمه برای جاری ساختن حکومت اسلام آمدند . چرا اصرار دارید بگید سیاست از دیانت جداست ؟ چرا باید ائمه اطهار از سوی خدا برای فقط نظارت آمده اند ؟ قیام آنها یعنی از بین بردن حکومت غیر دینی و جایگزینی حکومت دین . اما متأسفانه مقبولیت و پذیرش امتها اجازه نداد تا حکومت آنها محقق شود .
چرا میگی ائمه نگفتن حکومت حق منه ؟ وقتی اطلاعاتت کمه پس نشین و فتوا بده . نمیبینی همه ی آنها میفرمایند این حق ماست از جانب خداوند و آنها حق ما را غصب کرده اند ؟
مگر پیامبر جکومت تشکیل نداد ؟ مگر حاکم بعد از خویش را به مردم نشان نداد ؟

3- تو که میگی مثل امام پس خیلی باید سطحی نگر باشی که نتونی تشخیص بدی چرا امام مسئله ولایت مطلقه را مطرح کرد . آیا این به معنی عدم تشکیل حکومت و فقط نظارت است ؟
مگه میشه اسلام برای حکومت داری برنامه داشته باشه ولی با تشکیل حکومت مخالف باشه ؟
مگر میشود ائمه در کنار حکومتها باشند و خود در آن نقشی نداشته باشند ؟ ین همن یده ی منسوخی است که اول انقلاب هم برخی میگفتند که اسلام بدون سیاست و حکومت و فقط برای رفع شرعیات .
البته نباید ناکارآمدی خودمان را بپای ضعف اسلام دانست .اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست .هر نقص در حکومت فعلی هست دلیلش ضعف قانون اسلام نیست بلکه ضعف در شناخت اسلام است . ضعف در خیانتها در حکومت است . و ضعف در مدیریتهای ضعیف و نبودن کنترلها و نظارتهاست و ضعف در مصلحت اندیشی هایی است که هر کدامشان ائمه را سخت ناراحت و عصبی می کرد . زیرا آنها حاکمان برحق اسلام از سوی خداوند بودند . ما همه منتظر حکومت مهدی موعودیم تا اصل اسلام را پیاده کنند .


اصل مطلب اینجاست که مردم بعضی اوقات از پیاده شدن قوانینی که دست و پای آنان را برای انجام آزادانه هر عملی بگیرد موافق نیستند . در زمان حضرت علی فرمود اصرار نکنید که من حاکم شوم چون خلخال از پال زنانتان خارج می کنم . خُب این هم همان عدم مقبولیت است دیگه . وقتی مردم آمادگی پیاده شدن آن موازین سخت را در باب عدالت اجتماعی نداشته باشند حکومت اسلام شکل نمی گیرد .

این تعریف شما همان عدم مقبولیت حکومت دینی است. ربطی به هراس از حاکمان ظالم هم ندارد. بین ترس از حاکمان برای حمایت از ائمه با عدم مقبولیت حکومت دینی ائمه تفاوت وجود دارد.

این تعریف شما همان عدم مقبولیت حکومت دینی است. ربطی به هراس از حاکمان ظالم هم ندارد. بین ترس از حاکمان برای حمایت از ائمه با عدم مقبولیت حکومت دینی ائمه تفاوت وجود دارد.


یعنی کلاً مردم حتی بدون اینکه هراس از ظالم را قائل باشیم به حکومت اسلام علاقه نداشتند ؟ چرا ؟

یعنی کلاً مردم حتی بدون اینکه هراس از ظالم را قائل باشیم به حکومت اسلام علاقه نداشتند ؟ چرا ؟

به همان دلیلی که الان خیلیها علاقه ندارند. مغایرت قوانین اسلام با حقوق بشر و امثالهم. البته این نظر شخصی من هست و میتونه درست نباشه

-حالا شما که با اعدام موافق هستید چه اول کار چه آخر کار . ضمناً هر کس در دین اسلام و کار مسلمین خلل ایجاد کند ائمه ی کفر است .

اولا سلام و تشکر بابت شرکت در بحث...
بعد یه تذکر به شما......:
خواهشا همانگونه که من به خط به خط پستهایتان پاسخ میدهم ........شما نیز به خط به خط پست هام پاسخ بدید......
من موافق هستم....ولی این دلیل نمیشه بگیم چه فرق هست که چه اول و چه آخر.......اولا ائمه هیچ گاه این گونه عمل نکردند..... دوما در دین نگفته که کسی مرتکب جرمی شد همان اول گردنش را بزنید.... اول باید با طرف حرف زد...دلیل خواست... شاید خودش نمیدونه داره اشتیباه میکنه....شاید هدایت شد..........مثلا امام علی وقتی جنگ میرفتند همه ی افراد را نمیکشتند ...بعضی ها را زنده میگذاشتند ....از ایشان پرسیدند چرا نکشتید طرف را....میفرمود که از نسلش فلان فرد صالحی میاد ... برای اون فرد صالح طرف را نکشت.....
ببخشید پس چرا شهید مطهری نرفت به جای بحث و مباحثه و مناظره بره تفنگ بگیره دستش و اتدامات انتهاری بکنه....چرا ؟؟؟

2- مطمئنی اسلام در حکومتهای غیر اسلامی اجرا میشود ؟

من نگفتم که اسلام در حکومتهای غیر اسلامی اجرا میشود.....من گفتم در آنجا اسلام نیز وجود دارد..... یعنی در آنجا نیز مسلمان وجود دارد...و میتوان زندگی کرد...و به اسلام عمل کرد.....

مثلاً در زمان شاه اجرا میشد ؟ پس انقلاب چیز عبثی بوده چون اسلام اجرا میشد دیگه

در زمان شاه هم اسلام اجرا میشده......یعنی با حرف شما زمان شاه مردم نماز نمیخوندند.....مردم بت پرست بودند ؟؟؟؟ این همه روحانی از فضا اومدن؟؟؟
بعدش کی گفته انقلاب فقط برای اسلام بوده ؟؟؟ شما اگر به پست های قبلی بنده مراجعه کنی متوجه میشی که یکی از سوالام اینه که هدف انقلاب چه بود....؟

در کشور های اروپایی و بلاد کفر اجرا میشود ؟ پس طبق این نظریه اسلام در زمان یزید هم اجرا میشد چرا امام حسین خود را به کشتن داد ؟ در زمان عثمان و معاویه و ابی بکر هم همه چیز خوب بود پس چرا اینهمه نارضایتی حضرت علی را می خوانیم ؟

بله...در زمان یزید هم اسلام اجرا میشد......ولی اسلام دست افراد نا صالح و نالایق بوده....... و امام حسین هم برای این که بره و حکومت را در دست بگیره بعد اسلام را اجرا بکنه شهید نشده....
نارضایتی امام علی در زمان معاویه هم برای اشتباهات....ظلم ها....فسادها....دشمنی با دین از روی عناد.....و از بین بردن کامل اسلام بود.......نه از روی این که چرا امام علی حاکم نشده .....ناراحت باشه.....و بخواد مبارزه بکنه....

شما بفرماییددر بلاد کفر اسلام از سوی برخی مردم مسلمان بطور شخصی رعایت میشود نه اینکه احکام آن از سوی دولت ها اجرا میشود

من از اول همین را گفتم....

دولتها شاید خیلی از مقررات حکومتی خود را غیر شرعی وضع کنند آیا مسلمانی که آن موازین را اجرا می کند مورد رضایت خداوند است ؟

شما بحثت سر اصل اسلامه.....یا نه سر اجرای بعضی جزئیاته ؟؟؟
ببخشید با این تعریف شما....زمان پیامبر که قبل از این که تبلیغش علنی بشه....مسلمانان همه جهنمی بودند....
یا مثلا الان این همه مسلمان در آمریکا زندگی میکند .....شما میگی از دین خارج و جهنمی هستند.....
یا قبل از انقلاب همه ی مسلمانانی که بودند همه جهنمی بودند ؟؟؟

در ضمن تو صلاحیت اعلام غلط یا درست بودن حرف من را ندارید .

نگا کن...در بین انسان ها اختلاف نظر وجود داره.....حالا نظر تو مخالف نظر من بوده......و از نظر من اشتباه بوده...... و من این را گفتم و برای اثباتش گفتم تایپک را از اول بخون....چون درباره اون حرفت بحث شده....... ولی شما انگار نخوندی و داری عصبانی میشی.... من که نگفتم تو کافری یا قاتلی........

1-حکومتی که پیامبر درست کرد و به دستور خدا بود ( اگه قبول دارید البته ) با جنگ و خونریزی نبود ؟

تشکیل حکومت اسلامی که برای پیاده سازی اصل اسلامه .....فرق میکنه....با این که...در یک کشور مسلمان شورش کردن علیه حکومتش....

وقتی حضرت علی به خلافت رسید ( اگر خلافت ایشان را حکومت اسلامی می دانید البته ) جنگ و خونریزی در آن اتفاق نیفتاد ؟

من چی میگم ...شما چی میگی.....
من میگم امام علی نرفت جنگ و خونریزی بکنه تا حکومت را دردست بگیره..... مثل 11 امام دیگه.....پیامبر فرق میکنه تا امام...
امام علی زمانی رفت حکومت کنه....که مردم اومدن اورش و به التماس و هزار خواهش بردنشون.....

2-ائمه برای جاری ساختن حکومت اسلام آمدند . چرا اصرار دارید بگید سیاست از دیانت جداست ؟

من کی گفتم سیاست ما عین دیانت ما نباید باشه؟؟؟
ببخشید این حرف شما یعنی این که هنوز تاپیک را مطالعه نکردی....
خواهشا از اول تایپک را بخون....

چرا باید ائمه اطهار از سوی خدا برای فقط نظارت آمده اند ؟

من میگم خودشون دخالت مستقیم نمیکنن در حکومت ...... ولی نظراتشون را میگن.....اشتباهات حکومت را میگن.....خوبی های حکومت را میگن.....ولی خودشون نمیرن شورش کنن....انقلاب کنن....یار جمع کنن که حکومت را بگیرن.....منتظر میمونن تا مردم خودشون بخوان............مردم......

قیام آنها یعنی از بین بردن حکومت غیر دینی و جایگزینی حکومت دین . اما متأسفانه مقبولیت و پذیرش امتها اجازه نداد تا حکومت آنها محقق شود .

خواب من هم همین را میگم.....میگم یه چیزی شبیه بین جبر و اختیاره....50 50 ست....هم امام ....هم مردم..... ولی برای مردم زوری نیست..........

چرا میگی ائمه نگفتن حکومت حق منه ؟ وقتی اطلاعاتت کمه پس نشین و فتوا بده . نمیبینی همه ی آنها میفرمایند این حق ماست از جانب خداوند و آنها حق ما را غصب کرده اند ؟

خوب عزیز من این از بدهیات هست که حکومت حق طبیعی ائمه بوده.....
بحث من سر اینه که چرا نرفتند حکومت را بدست بگیرند.....خودت میگی مردم نمیخواستند.....مردم پای کار نبودند....

مگر پیامبر جکومت تشکیل نداد ؟

بحث پیامبر را در بالا گفتم......تازه زمان پیامبر ....مردم پای کار بودند....

مگر حاکم بعد از خویش را به مردم نشان نداد ؟

درسته... ولی تا وقتی مردم نخوان .....خدا تغیرشون نمیده...درسته؟؟؟

- تو که میگی مثل امام پس خیلی باید سطحی نگر باشی که نتونی تشخیص بدی چرا امام مسئله ولایت مطلقه را مطرح کرد . آیا این به معنی عدم تشکیل حکومت و فقط نظارت است ؟

من برای این گفتم امام که در صفحات قبل گفته شد ایشون نمیخواستند در دستگاه حکومتی وارد شوند ....
بعد ....مسئله ولایت فقیه.......اگه میشه توی این تایپک این جا فعلا بحث نشه....چون براش برنامه دارم و سوالش جداست....توی تایپک خودش میپرسمش....

مگه میشه اسلام برای حکومت داری برنامه داشته باشه ولی با تشکیل حکومت مخالف باشه ؟

با تشکیل حکومت مخالف نیست....ولی آیا روشش قیام و خونریزی و جنگه ؟؟؟ بعدش آیا گفته برید بدون مردم قیام کنید.....یا نه اول مردم باید بخوان....
من میگم زمان قبل از شاه....کی انقلاب را شروع کرد؟؟؟ مردم یا یک نفر خاص مثلا یک روحانی؟؟؟ کی فکر انقلاب را پخش کرد؟؟؟ آیا همه ی مردم خواستار انقلاب بودند و فقط منتظر یک رهبر بودند ؟؟؟داستان چگونه شروع شد؟؟؟

مگر میشود ائمه در کنار حکومتها باشند و خود در آن نقشی نداشته باشند ؟ین همن یده ی منسوخی است که اول انقلاب هم برخی میگفتند که اسلام بدون سیاست و حکومت و فقط برای رفع شرعیات .

من همچین حرفی نزدم....

البته نباید ناکارآمدی خودمان را بپای ضعف اسلام دانست .اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست .هر نقص در حکومت فعلی هست دلیلش ضعف قانون اسلام نیست بلکه ضعف در شناخت اسلام است . ضعف در خیانتها در حکومت است . و ضعف در مدیریتهای ضعیف و نبودن کنترلها و نظارتهاست و ضعف در مصلحت اندیشی هایی است که هر کدامشان ائمه را سخت ناراحت و عصبی می کرد . زیرا آنها حاکمان برحق اسلام از سوی خداوند بودند . ما همه منتظر حکومت مهدی موعودیم تا اصل اسلام را پیاده کنند .

این که بعلههههههه

[/HR]1- آیا در اسلام دستوری داریم که به مسلمانان بگه برید قیام کنید و حکومت را دردست بگیرید....

2- چرا در طول این 1200 سال شیعیان حکومت تشکیل ندادند؟؟؟؟

3- چرا بزرگان و علمای شیعه ...که ما ازشون به نیکی یاد میکنیم.... کتاباشون منابع دین ما هستند .... که نمونه هاشون براتون بارز هستند ....چرا اونا نرفتن دنبال تشکیل حکومت باشن.... ؟؟؟ و حالا طی این 80-90 سال یادش افتاد که حکومت تشکیل بده ؟؟

4-زمان قبل از شاه....کی انقلاب را شروع کرد؟؟؟ مردم یا یک نفر خاص مثلا یک روحانی؟؟؟ کی فکر انقلاب را پخش کرد؟؟؟ آیا همه ی مردم خواستار انقلاب بودند و فقط منتظر یک رهبر بودند ؟؟؟داستان چگونه شروع شد؟؟؟

5- هدف از انقلاب چه بود ؟؟؟ هدف مردم چه بود ؟؟؟ هدف رهبران انقلاب چه بود؟؟؟

1- آیا در اسلام دستوری داریم که به مسلمانان بگه برید قیام کنید و حکومت را دردست بگیرید....

با سلام
خداوند متعال در قران در برابر ظلم و ستم مشرکین سکوت نکرده است و دستور به جنگ و جهاد داد است. میفرماید « وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم»(بقره 190) همچنین خداوند در عدم اطاعت و همکاری با کفار مى فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً» اى پیامبر! تقواى الهى پیشه كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند عالم و حكیم است.(احزاب)

همچنین خداوند در ایه 113 سوره هود مردم را از رکون به ظالم باز میدارد.
«و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله من اولیاء ثم لا تنصرون» ( به کسانی که ستم کردند متمایل نشوید که دراین صورت آتش دوزخ به شما خواهد رسید و غیر از خدا دوستانی ندارید ویاری نمی شوید)،(رکون ) یعنی میل کردن بسوی چیزی و آرامش دادن خاطربوسیله آن . آیه شریفه مؤمنان را از رکون بسوی ستمکاران منع می کند، و رکون به سوی آنان یک نوع اعتمادی است که ناشی از میل و رغبت نسبت به آنان باشد.

زمخشرى در تفسير اين آيه مى‏گويد:
«أركنه» يعنى به او متمايل شد. نهى در اين آيه شامل: هوادارى، تمايل و همراهى، همنشينى، بازديد، چاپلوسى و رضايت به كارهاى ستمگران، خود را شبيه آنان كردن، همانند آنها لباس پوشيدن، چشم به عنايت آنان داشتن و آنان را با عظمت ياد كردن مى‏شود.(زمخشری کشاف ص 433)

اما در روایات از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین آمده است که در برابر ظلم و ستم حاکمان جور سکوت نکنید و ما را به مبارزه و مخالفت با حاکم ظالم فرمان میدهد.

پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: «پس از من، فرمانروایانى بر سر كار مى آیند، هر كس در جرگه ى آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق كند و بر ستم آنان كمك كند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (كوثر) بر من وارد نشود.»(سنن نسایی، ج 7 ص 160، دارالکتب العلمیه)

همچنین فرمود: «هر كس براى خدمت سلطانى، تازیانه اى به كمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایى ظاهر مى شود كه در آتش دوزخ بر او مسلط مى گردد.»(شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج12 ص136، دارالاحیاء التراث العربی)

و نیز فرمود: روز رستاخیز، منادى ندا مى كند: «دستیاران كجایند؟ حتّى كسى كه مرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سركیسه اى را براى آنان بسته یا قلمى را تراشیده، او را با ستمگران محشور كنید.»(همان ص 131)

حتی در روایات اهل بیت علیهم السلام به جهاد و قیام بر علیه حکومت طاغوت فرمان داه شده است.

كلينى به نقل از جابر روايت مى‏كند كه امام صادق(ع) فرمودند:
«فأنكروا بقلوبكم والفظوا بألسنتكم و صكّوا بهاجباهم و لا نخافوا فى الله لومة لائم» ( شیخ حر عاملی وسائل الشیعه، ج 11 ص 403)

منكر را با دل‏هايتان ناخوشايند بداريد و با زبان‏هايتان نهى كنيد و با اِعمال قدرت، پيشانى كسانى را كه مرتكب منكر مى‏شوند، بكوبيد و در راه خدا از ملامت هيچ ملامت كننده‏اى نهراسيد; پس اگر اندرز گرفتند و به حق بازگشتند، ديگر كارى با آنان نداشته باشيد; زيرا مبارزه همواره با كسانى است كه به مردم ستم مى‏كنند و به ناحق در زمين فساد برمى‏انگيزند; براى اينان كيفر دردناك است. با اينان است كه بايد با پيكرهاى خود جهاد كنيد و با دل‏هايتان به آنان كينه بورزيد، بدون آنكه بخواهيد خود سلطه بيابيد.
يحيى ‏الطويل از امام صادق(ع) چنين روايت مى‏كند:

«ما جعل الله بسط اللسان و كفّ اليد و لكن جعلهما يبسطان معاً و يكفّان معاً»(همان ص 404)

چنين نيست كه خدا اجازه داده باشد كه تنها زبان باز، ولى دست بسته باشد، بلكه بايد هردو باز باشد و اگر مى‏خواهد بسته باشد، هردو بسته باشد.
شريف رضى در نهج البلاغه از اميرمؤمنان(ع) روايت مى‏كند كه در صفين فرمود:

«ايها المؤمنين من رأى عدواناً يُعمل به و منكراً يدعى إليه فأنكره بقلبه فقد سلم و برى‏ء و مَن أنكره بلسانه فقد أجر و مَن انكره بالسيف لتكون...»( نهج البلاغه ج 4 ص 89)
ای مؤمنان! بدانيد كسى كه تجاوز و ستمى را مشاهده نمود كه بدان عمل مى‏شود يا كار زشتى كه به آن فرا مى‏خوانند و آن را در دل انكار كند، بى‏شك سالم و مبّرا خواهد ماند. هركه آن را با زبان انكار كند، پاداش خواهد يافت و او از اولى برتر است. هركه با شمشير به انكار برخيزد، تا سخن خدا بلند و سخن ستمگران پست شود، راه هدايت را يافته و بر راه راست ايستاده و نور يقين در دلش تابيده است.
حضرت امام حسين(ع) در منطقة البيضه خطاب به سپاهيان حر بن يزيد تميمى فرمود:
هان اى مردم! همانا رسول خدا(ص) فرمود: «مَن رأى منكم سلطاناً جائراً مستحداً لحرام الله، ناكثاً لعهدالله، مخالفاً لسنّة رسول الله(ص) يعمل فى عبادالله بالإثم والعدوان... »
هركه فرمان‏روايى ستمگر ببيند كه حرام‏هاى خدا را حلال مى‏شمرد، پيمان خدا را مى‏شكند، با سنت رسول خدا مخالفت مى‏كند، ميان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار مى‏نمايد و با كردار و گفتار خود بر او نشورد، بر خداست كه او را در جايگاه (پست و عذاب‏آور) آن ستمگر درآورد.
بنابر این دستور قیام بر علیه ظلم بنابر ایات و روایات مسلم است. در سیره امامان قیام امام حسین از نمونه های بارز قیام علیه طاغوت است همچنین قیام زیدین علی بر علیه بنی امیه زیرا این قیام برای احیای حق اهل بیت بود
مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوى و او هم از ابن ابى عیدون و وى نیز از پدرش، نقل مى كند كه هنگامى كه زید بن موسى بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند ( البته بعد از آن كه این شخص، پیش تر، در بصره قیام كرده و خانه هاى بنى عباس را به آتش كشیده بود ) مأمون، جرم او را به على به موسى(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: «پیش از آن كه برادر تو قیام كند و آن چه را كه كرد، انجام دهد، زید بن على هم قیام كرد و كشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم مى كشتم، چرا كه آن چه او انجام داده، كوچك نیست.
امام رضا علیه السلام فرمود: برادرم زید را با زید بن على مقایسه نكن; چرا كه زید بن على، از علماى آل محمد(صلى الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب كرد و با دشمنان خدا جنگید تا این كه در راه معبود كشته شد. پدرم موسى به جعفر(علیه السلام) به من مى گفت كه از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده بود كه آن حضرت مى فرموده: «خداوند، عمویم زید را رحمت كند. او، مردم را به رضاء آل محمد دعوت مى كرد و اگر پیروز مى شد، به آن چه كه مردم را به سوى آن خوانده بود، وفا مى كرد.»( شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج 1 ص 248)

بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق مى گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن كه براى احیاى حق ائمه ى معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید مى كنند.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً كان عالماً و كان صدوقاً و لم یدعكم إلى نفسه إنّما دعا الى الرضا من آل محمد...; نگویید زید خروج كرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوى خود فرا نمى خواند، بلكه شما را به سوى رضاى آل محمد، دعوت مى كرد.(کلینی، اصول کافی، ج 2 ص 224)
بنابر این قیام اگر با قصد و غرض شخصی نباشد و برای خدا و اهلبیت باشد مجزی است

همچنین در پستهای قبل حدیث شریف امیر المومنین حضرت علی بیان شد که اگر امامی یار وفادار داشته باشد باید قیام کن از این رو امام صادق فرمود من اگر به تعداد ان گوسفندان یار داشتم قیام میکردم و سدیر صیرفی گفت آنها را شمردم 17 عدد گوسفند بودند

حتی قیام در عصر غیبت هم مورد تایید اهل بیت است زیرا در حدیث شریف امام کاظم فرمودند« رجل من أهل قم یدعوا الناس إلى الحق یجتمع معه قوم كزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و على الله یتوكّلون و العاقبه للمتقین. مردى از اهل قم مردم را به حق فرا مى خواند. مردمى دور او جمع مى شوند كه ماننده پاره هاى آهن هستند كه بادهاى سهمگین آنان را نمى لرزاند و از جنگ نمى هراسند و خسته نمى شوند و بر خداوند توكّل مى كنند. عاقبت، از آن كسانى است كه اهل تقوا باشند»
اکنون که قیام صورت پذیرفت باید حکومت و جامعه و حاکم اسلامی باشند و باید شخضی که عادل مدیر جامع و عالم است در این جامعه حکومت کند.

2- چرا در طول این 1200 سال شیعیان حکومت تشکیل ندادند؟؟؟؟

اتفاقا حکومتهای شیعی مختلفی روی کار آمدند
حکومت ادریسیان در مغرب
حکومت علویان در طبرستان
حکومت حمدانیان در شام
حکومت آل بویه عراق و ایران
حکومت سربداران در ایران
حکومت فاطمیان در مصر و افریقا
حکومت صفویه در ایران
حکومت ال کیا در گیلان
و حکومتهای کوچک و نیم بند
ایا این حکومتها که برخی بیش از 300 سال فرمانروایی کردند حکومت شیعی نبودند

3- چرا بزرگان و علمای شیعه ...که ما ازشون به نیکی یاد میکنیم.... کتاباشون منابع دین ما هستند .... که نمونه هاشون براتون بارز هستند ....چرا اونا نرفتن دنبال تشکیل حکومت باشن.... ؟؟؟ و حالا طی این 80-90 سال یادش افتاد که حکومت تشکیل بده ؟؟

خوب هست بدانیم که در دورانهای مختلف شیعه در اقلیت و ظلم و ستم به سر میبرده حکومتهای ظالم اموی و عباسی در عصر حضور چنین فرصتی برای تشکیل حکومت به امامان معصوم ندادند و در عصر غیبت چون حکومت در دست بنی عباس بود و انها هم حامی مذهب تشیع بودند علمای ما فرصت و قدرت ابراز مبانی تشیع را نداشتد چه رسد به این که حکومتی را تشکیل دهند شاید بتوان گفت رنسانس شیعه در قرن 4و 5 در سایه حکومت شیعی آل بویه به وجود آمد در این دوران ظهور عالمان بزرگ شیعه خدمت شایانی به مذهب نمود عالمانی چون شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و دیگر علما چون حکومت در دست بنی عباس بود این علما با این که مبانی مهم مخالفت با حاکم جور را داشتند و حتی روی کار آمدن فرد عادل در عصر غیبت و تشکیل حکومت که لاجرم باید از علما باشد یا شخص شیعه عادل اما به خاطر تقیه و فشار و ستم بنی عباس نتوانستند مبانی خود را اظهار کنند چه رسد به اینکه آن را عملی نمایند اما با روی کار آمدن حکومت شیعی صفویه با این که مذهب غالب ایران تسنن بود مذهب شیعه رسمی شد و در این دوران بود که حکومت صفویه به علمای شیعی بها داد و آنها را به ایران فراخواند لذا برخی از لبنان به ایران امدند مانند مرحوم محقق کرکی و در این دوران بود که مباحث حکومتی و ولایت فقیه مطرح گردید پس نه اینکه این مسائل نبوده بلکه بود اما زمانش فراهم نمیگردید که مطرح شود اما در دوران صفویه مطرح شد

-زمان قبل از شاه....کی انقلاب را شروع کرد؟؟؟ مردم یا یک نفر خاص مثلا یک روحانی؟؟؟ کی فکر انقلاب را پخش کرد؟؟؟ آیا همه ی مردم خواستار انقلاب بودند و فقط منتظر یک رهبر بودند ؟؟؟داستان چگونه شروع شد؟؟؟

5- هدف از انقلاب چه بود ؟؟؟ هدف مردم چه بود ؟؟؟ هدف رهبران انقلاب چه بود؟؟؟


به نظرم در پستهای قبل جواب این سوالات شما را دوستان داده اند. به هر حال باز در خدمتیم

با سلام
خداوند متعال در قران در برابر ظلم و ستم مشرکین سکوت نکرده است و دستور به جنگ و جهاد داد است. میفرماید « وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم»(بقره 190) همچنین خداوند در عدم اطاعت و همکاری با کفار مى فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً» اى پیامبر! تقواى الهى پیشه كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند عالم و حكیم است.(احزاب)

همچنین خداوند در ایه 113 سوره هود مردم را از رکون به ظالم باز میدارد.
«و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله من اولیاء ثم لا تنصرون» ( به کسانی که ستم کردند متمایل نشوید که دراین صورت آتش دوزخ به شما خواهد رسید و غیر از خدا دوستانی ندارید ویاری نمی شوید)،(رکون ) یعنی میل کردن بسوی چیزی و آرامش دادن خاطربوسیله آن . آیه شریفه مؤمنان را از رکون بسوی ستمکاران منع می کند، و رکون به سوی آنان یک نوع اعتمادی است که ناشی از میل و رغبت نسبت به آنان باشد.

زمخشرى در تفسير اين آيه مى‏گويد:
«أركنه» يعنى به او متمايل شد. نهى در اين آيه شامل: هوادارى، تمايل و همراهى، همنشينى، بازديد، چاپلوسى و رضايت به كارهاى ستمگران، خود را شبيه آنان كردن، همانند آنها لباس پوشيدن، چشم به عنايت آنان داشتن و آنان را با عظمت ياد كردن مى‏شود.(زمخشری کشاف ص 433)

اما در روایات از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین آمده است که در برابر ظلم و ستم حاکمان جور سکوت نکنید و ما را به مبارزه و مخالفت با حاکم ظالم فرمان میدهد.

پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: «پس از من، فرمانروایانى بر سر كار مى آیند، هر كس در جرگه ى آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق كند و بر ستم آنان كمك كند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (كوثر) بر من وارد نشود.»(سنن نسایی، ج 7 ص 160، دارالکتب العلمیه)

همچنین فرمود: «هر كس براى خدمت سلطانى، تازیانه اى به كمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایى ظاهر مى شود كه در آتش دوزخ بر او مسلط مى گردد.»(شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج12 ص136، دارالاحیاء التراث العربی)

و نیز فرمود: روز رستاخیز، منادى ندا مى كند: «دستیاران كجایند؟ حتّى كسى كه مرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سركیسه اى را براى آنان بسته یا قلمى را تراشیده، او را با ستمگران محشور كنید.»(همان ص 131)

حتی در روایات اهل بیت علیهم السلام به جهاد و قیام بر علیه حکومت طاغوت فرمان داه شده است.

كلينى به نقل از جابر روايت مى‏كند كه امام صادق(ع) فرمودند:
«فأنكروا بقلوبكم والفظوا بألسنتكم و صكّوا بهاجباهم و لا نخافوا فى الله لومة لائم» ( شیخ حر عاملی وسائل الشیعه، ج 11 ص 403)

منكر را با دل‏هايتان ناخوشايند بداريد و با زبان‏هايتان نهى كنيد و با اِعمال قدرت، پيشانى كسانى را كه مرتكب منكر مى‏شوند، بكوبيد و در راه خدا از ملامت هيچ ملامت كننده‏اى نهراسيد; پس اگر اندرز گرفتند و به حق بازگشتند، ديگر كارى با آنان نداشته باشيد; زيرا مبارزه همواره با كسانى است كه به مردم ستم مى‏كنند و به ناحق در زمين فساد برمى‏انگيزند; براى اينان كيفر دردناك است. با اينان است كه بايد با پيكرهاى خود جهاد كنيد و با دل‏هايتان به آنان كينه بورزيد، بدون آنكه بخواهيد خود سلطه بيابيد.
يحيى ‏الطويل از امام صادق(ع) چنين روايت مى‏كند:

«ما جعل الله بسط اللسان و كفّ اليد و لكن جعلهما يبسطان معاً و يكفّان معاً»(همان ص 404)

چنين نيست كه خدا اجازه داده باشد كه تنها زبان باز، ولى دست بسته باشد، بلكه بايد هردو باز باشد و اگر مى‏خواهد بسته باشد، هردو بسته باشد.
شريف رضى در نهج البلاغه از اميرمؤمنان(ع) روايت مى‏كند كه در صفين فرمود:

«ايها المؤمنين من رأى عدواناً يُعمل به و منكراً يدعى إليه فأنكره بقلبه فقد سلم و برى‏ء و مَن أنكره بلسانه فقد أجر و مَن انكره بالسيف لتكون...»( نهج البلاغه ج 4 ص 89)
ای مؤمنان! بدانيد كسى كه تجاوز و ستمى را مشاهده نمود كه بدان عمل مى‏شود يا كار زشتى كه به آن فرا مى‏خوانند و آن را در دل انكار كند، بى‏شك سالم و مبّرا خواهد ماند. هركه آن را با زبان انكار كند، پاداش خواهد يافت و او از اولى برتر است. هركه با شمشير به انكار برخيزد، تا سخن خدا بلند و سخن ستمگران پست شود، راه هدايت را يافته و بر راه راست ايستاده و نور يقين در دلش تابيده است.
حضرت امام حسين(ع) در منطقة البيضه خطاب به سپاهيان حر بن يزيد تميمى فرمود:
هان اى مردم! همانا رسول خدا(ص) فرمود: «مَن رأى منكم سلطاناً جائراً مستحداً لحرام الله، ناكثاً لعهدالله، مخالفاً لسنّة رسول الله(ص) يعمل فى عبادالله بالإثم والعدوان... »
هركه فرمان‏روايى ستمگر ببيند كه حرام‏هاى خدا را حلال مى‏شمرد، پيمان خدا را مى‏شكند، با سنت رسول خدا مخالفت مى‏كند، ميان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار مى‏نمايد و با كردار و گفتار خود بر او نشورد، بر خداست كه او را در جايگاه (پست و عذاب‏آور) آن ستمگر درآورد.
بنابر این دستور قیام بر علیه ظلم بنابر ایات و روایات مسلم است. در سیره امامان قیام امام حسین از نمونه های بارز قیام علیه طاغوت است همچنین قیام زیدین علی بر علیه بنی امیه زیرا این قیام برای احیای حق اهل بیت بود
مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوى و او هم از ابن ابى عیدون و وى نیز از پدرش، نقل مى كند كه هنگامى كه زید بن موسى بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند ( البته بعد از آن كه این شخص، پیش تر، در بصره قیام كرده و خانه هاى بنى عباس را به آتش كشیده بود ) مأمون، جرم او را به على به موسى(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: «پیش از آن كه برادر تو قیام كند و آن چه را كه كرد، انجام دهد، زید بن على هم قیام كرد و كشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم مى كشتم، چرا كه آن چه او انجام داده، كوچك نیست.
امام رضا علیه السلام فرمود: برادرم زید را با زید بن على مقایسه نكن; چرا كه زید بن على، از علماى آل محمد(صلى الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب كرد و با دشمنان خدا جنگید تا این كه در راه معبود كشته شد. پدرم موسى به جعفر(علیه السلام) به من مى گفت كه از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده بود كه آن حضرت مى فرموده: «خداوند، عمویم زید را رحمت كند. او، مردم را به رضاء آل محمد دعوت مى كرد و اگر پیروز مى شد، به آن چه كه مردم را به سوى آن خوانده بود، وفا مى كرد.»( شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج 1 ص 248)

بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق مى گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن كه براى احیاى حق ائمه ى معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید مى كنند.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً كان عالماً و كان صدوقاً و لم یدعكم إلى نفسه إنّما دعا الى الرضا من آل محمد...; نگویید زید خروج كرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوى خود فرا نمى خواند، بلكه شما را به سوى رضاى آل محمد، دعوت مى كرد.(کلینی، اصول کافی، ج 2 ص 224)
بنابر این قیام اگر با قصد و غرض شخصی نباشد و برای خدا و اهلبیت باشد مجزی است

همچنین در پستهای قبل حدیث شریف امیر المومنین حضرت علی بیان شد که اگر امامی یار وفادار داشته باشد باید قیام کن از این رو امام صادق فرمود من اگر به تعداد ان گوسفندان یار داشتم قیام میکردم و سدیر صیرفی گفت آنها را شمردم 17 عدد گوسفند بودند

حتی قیام در عصر غیبت هم مورد تایید اهل بیت است زیرا در حدیث شریف امام کاظم فرمودند« رجل من أهل قم یدعوا الناس إلى الحق یجتمع معه قوم كزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و على الله یتوكّلون و العاقبه للمتقین. مردى از اهل قم مردم را به حق فرا مى خواند. مردمى دور او جمع مى شوند كه ماننده پاره هاى آهن هستند كه بادهاى سهمگین آنان را نمى لرزاند و از جنگ نمى هراسند و خسته نمى شوند و بر خداوند توكّل مى كنند. عاقبت، از آن كسانى است كه اهل تقوا باشند»
اکنون که قیام صورت پذیرفت باید حکومت و جامعه و حاکم اسلامی باشند و باید شخضی که عادل مدیر جامع و عالم است در این جامعه حکومت کند.
با سلام به شما.... و تشکر ویژه از شما که به من پاسخ کامل میدهید......
من پذیرفتم که مسلمین نباید زیر بار ظلم ظالمان بروند........من پذیرفتم که اگر مسلمین حاکمشان ظلم کرد با او برخورد کنند.....من پذیرفتم که قیام باید صورد بگیرد و واجب میباشد....مقابله با ظلم و ایستادن و جلوگیری از اشاعه ی آن.....درسته؟؟؟
حالا من یه سوال دارم....
میگم اگه خود حکومت اسلامی ......به مردم ظلم کرد....آیا مردم باز حق دارند علیه ظلمی که به آنان شده قیام بکنند ؟؟؟؟ نظر اسلام؟؟؟
منظورم فرقی وجود داره بین ظلم داخل حکومت کافر با حکومت اسلام؟؟؟؟ یا نه باید در برابر هر دو ایستاد .... و فرقی ندارد که چه کسی میباشد؟؟؟

اتفاقا حکومتهای شیعی مختلفی روی کار آمدند
حکومت ادریسیان در مغرب
حکومت علویان در طبرستان
حکومت حمدانیان در شام
حکومت آل بویه عراق و ایران
حکومت سربداران در ایران
حکومت فاطمیان در مصر و افریقا
حکومت صفویه در ایران
حکومت ال کیا در گیلان
و حکومتهای کوچک و نیم بند
ایا این حکومتها که برخی بیش از 300 سال فرمانروایی کردند حکومت شیعی نبودند

با تشکر از شما....من جواب نیمی از سوالم را گرفتم.....قبول که این حکومت ها تشکیل شده اند....
ولی روش تشکیل آنان چگونه بوده است؟؟؟
..................................................
منتظر جواب های بعدی به دیگر سوال هام هستم...

خوب هست بدانیم که در دورانهای مختلف شیعه در اقلیت و ظلم و ستم به سر میبرده حکومتهای ظالم اموی و عباسی در عصر حضور چنین فرصتی برای تشکیل حکومت به امامان معصوم ندادند و در عصر غیبت چون حکومت در دست بنی عباس بود و انها هم حامی مذهب تشیع بودند علمای ما فرصت و قدرت ابراز مبانی تشیع را نداشتد چه رسد به این که حکومتی را تشکیل دهند شاید بتوان گفت رنسانس شیعه در قرن 4و 5 در سایه حکومت شیعی آل بویه به وجود آمد در این دوران ظهور عالمان بزرگ شیعه خدمت شایانی به مذهب نمود عالمانی چون شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و دیگر علما چون حکومت در دست بنی عباس بود این علما با این که مبانی مهم مخالفت با حاکم جور را داشتند و حتی روی کار آمدن فرد عادل در عصر غیبت و تشکیل حکومت که لاجرم باید از علما باشد یا شخص شیعه عادل اما به خاطر تقیه و فشار و ستم بنی عباس نتوانستند مبانی خود را اظهار کنند چه رسد به اینکه آن را عملی نمایند اما با روی کار آمدن حکومت شیعی صفویه با این که مذهب غالب ایران تسنن بود مذهب شیعه رسمی شد و در این دوران بود که حکومت صفویه به علمای شیعی بها داد و آنها را به ایران فراخواند لذا برخی از لبنان به ایران امدند مانند مرحوم محقق کرکی و در این دوران بود که مباحث حکومتی و ولایت فقیه مطرح گردید پس نه اینکه این مسائل نبوده بلکه بود اما زمانش فراهم نمیگردید که مطرح شود اما در دوران صفویه مطرح شد

متاسفانه جواب قانع کننده ای برام نبود.....و کمی هم خارج از موضوع سوال بود......بیشتر توضیح دهید و دلیل قوی تری بیارید........مثل 2 سوال قبلی.....

به نظرم در پستهای قبل جواب این سوالات شما را دوستان داده اند. به هر حال باز در خدمتیم

راستش اگه میشه پاسخ بدید....چون با پاسخ های گذشته قانع نشدم.....
منتظر هستم...

به همان دلیلی که الان خیلیها علاقه ندارند. مغایرت قوانین اسلام با حقوق بشر و امثالهم. البته این نظر شخصی من هست و میتونه درست نباشه

سلام
کدام قانون اسلام با حقوق بشر مغایرت دارد ؟
ما که هرچه خواندیم و تحقیق کردیم چیزی در اسلام جز رعایت حقوق و عزت و احترام به افراد ندیدیم .
شما منظورتان قوانین کلی اسلام است یا قوانین جاری در حکومت فعلی ایران ؟
لازم است دلایل خودتون و یا مشاهداتتون را از قوانینی که در اسلام یا در ایران ضد حقوق بشر وصف شده اند بفرمایید .

سلام
تایپیکی جداگانه به سفارش استاد محراب بزرگوار گشوده شد که بهتر است بحث حکومت اسلامی و تفاوت احتمالی با جمهوری اسلامی را در آنجا پی گیریم .
لطفاً مراجعه کنید و بحث کنید .

................................

جناب سید محسن....من منتظرم....لطفا سریع تر ...

متاسفانه جواب قانع کننده ای برام نبود.....و کمی هم خارج از موضوع سوال بود......بیشتر توضیح دهید و دلیل قوی تری بیارید........مثل 2 سوال قبلی.....

باسلام
توصیه میکنم کتاب حیات سیاسی و فکری امامان شیعه از استاد رسول جعفریان را مطالعه فرمایید

میگم اگه خود حکومت اسلامی ......به مردم ظلم کرد....آیا مردم باز حق دارند علیه ظلمی که به آنان شده قیام بکنند ؟؟؟؟ نظر اسلام؟؟؟
منظورم فرقی وجود داره بین ظلم داخل حکومت کافر با حکومت اسلام؟؟؟؟ یا نه باید در برابر هر دو ایستاد .... و فرقی ندارد که چه کسی میباشد؟؟؟

به نظر من حکومت اسلامی به مردم ظلم نمیکند مصداق معین کنید

میگم اگه خود حکومت اسلامی ......به مردم ظلم کرد....آیا مردم باز حق دارند علیه ظلمی که به آنان شده قیام بکنند ؟؟؟؟ نظر اسلام؟؟؟
منظورم فرقی وجود داره بین ظلم داخل حکومت کافر با حکومت اسلام؟؟؟؟ یا نه باید در برابر هر دو ایستاد .... و فرقی ندارد که چه کسی میباشد؟؟؟

سلام علیکم و رحمه الله

1- ابتدای امر باید دید بر اساس کدام مکتب اعتقادی ظلم را تعریف میکنید .

2- بعد از مشخص شدن تعریف ظلم باید دید چه کسانی داعیه تظلم خواهی دارند به چه هدفی. چون قیام بحکم عدم انظلام در رد ظالم است و نه آوردن یک ظالم دیگر .
امام خمينى(ره) مى فرمايد:
چون برقرارى نظام سياسى غير اسلامى به معناى بى اجرا ماندن نظام سياسى اسلام است، هم چنين به اين دليل كه هر نظام سياسى غيراسلامى، نظامى شرك آميز است، چون حاكمش طاغوت است،ما موظفيم، آثار شرك را از جامعه مسلمانان و از حيات آنان دوركنيم - ولايت فقيه، ص 40

با این توصیف قیام برای آوردن یک حکومت شرک محلی برای اعراب در اسلام ندارد و این قیام موجه نیست چون رد ظلم نشده .

3- در حکومت اسلامی اگر جای اصلاح باشد قیام معنی نمیدهد . قیام در جائی است که ظالم از ظلم دست بر نمیدارد . حکومت اسلامی که ظالم باشد و اصلاح نشود حکومت اسلامی نیست.

نظر امام خمینی (ره) در مورد ابزاری بودن و نه هدف بودن حکومت اسلامی :
عهده دار شدن حکومت فی ذاته شان و مقامی نیست، بلکه وسیله ی انجام وظیفه ی اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه ی اسلام است ... و برای مردان خدا اگر این وسیله به کار خیر و تحقق هدف های عالی نیاید، هیچ ارزشی ندارد .

یاحق

توصیه میکنم کتاب حیات سیاسی و فکری امامان شیعه از استاد رسول جعفریان را مطالعه فرمایید

با تشکر از شما ....ولی اگر من قرار بود برم کتاب بخونم و به جوابم برسم....دیگه انجا بیام چه کنم....شما به من جواب دهید...

به نظر من حکومت اسلامی به مردم ظلم نمیکند مصداق معین کنید

حرف شما کاملا غلطه.....
شاید ...شاید....که احتمالش هم خیلی کمه....در حکومت اسلامی که معصوم در اون رهبر هست....ظلمی صورت نگیره....آخه معصوم که در تمام منصب ها نیست.....مسئولین که معصوم نیستند.....اگر آنان فساد کنند.... از بیت المال بدزدند...آیا این ظلم به مردم نیست..آیا این تجاوز به مال مردم نیست؟؟؟ مثل زمان امام علی....که با مسئولین مفسد برخورد میکرد.......یعنی در زمان امام علی نیز فساد بوده...........دیگر چه برسد به زمانی که رهبر معصوم نیست......
بعد این حرف شما یعنی این که در حکومت اسلامی که الان ما در ایران داریم......هیچ ظلمی صورت نگرفته ....درسته؟؟؟؟؟
واقعا این حرف شما خنده داره........شاید هم شما این جا زندگی نمیکنید......شاید هم شما به جایی وصل هستید......و پشتیبانی میشوید......من نمیدنم.....ولی این که بگید در حکومت اسلامی ظلم صورت نمیگیرد ...از روی تعصب علکی و فکر نکردن است.....
مصداق؟؟؟؟
یعنی شما وی این مملکت زندگی نمیکنید؟؟؟؟
یعنی شما تا به حال هیچ گونه نا عدالتی توی این مملکت ندیده اید؟؟؟
یعنی شما توی این مملکت هیچ مشکلی ندیده اید؟؟؟؟
مصداقش همین روند و سیاست دولت که داره با این کاراش ثروت مندان را غنی تر و فقیران را فقیر تر......
مصداقش این همه دزدی ....این همه اختلاص....این همه پارتی بازی.....این همه نا عدالتی.....این همه کم کاری مسئولان.....این همه دروغ مسئولان به مردم.....این همه پرده پوشی از واقعیت......این همه فاصله طبقاتی در جامعه.....مصداق؟؟؟؟ مصداق بارزش که بابت یه پراید .......پراید.....شما باید حد اقل 20 ملیون تومان بپردازی....... این ظلم نیست؟؟؟؟.....این که یک کارخونه 6 ماه حقوق کارگراش را پرداخت نمیکنه....ظلم نیست؟؟؟؟ ....
واقعا براتون متاسفم که ظلمی نمیبینید.....

شاید شما اصلا این ها را ظلم نمیدانید........اصلا تفسیر شما از ظلم چیه؟؟؟؟ .....ظلم چیه؟؟؟

سلام علیکم و رحمه الله

1- ابتدای امر باید دید بر اساس کدام مکتب اعتقادی ظلم را تعریف میکنید .


بر اساس اسلام....بر اساس عملکرد امام علی......بر اساس عقل.....

2- بعد از مشخص شدن تعریف ظلم باید دید چه کسانی داعیه تظلم خواهی دارند به چه هدفی. چون قیام بحکم عدم انظلام در رد ظالم است و نه آوردن یک ظالم دیگر .
امام خمينى(ره) مى فرمايد:
چون برقرارى نظام سياسى غير اسلامى به معناى بى اجرا ماندن نظام سياسى اسلام است، هم چنين به اين دليل كه هر نظام سياسى غيراسلامى، نظامى شرك آميز است، چون حاكمش طاغوت است،ما موظفيم، آثار شرك را از جامعه مسلمانان و از حيات آنان دوركنيم - ولايت فقيه، ص 40

با این توصیف قیام برای آوردن یک حکومت شرک محلی برای اعراب در اسلام ندارد و این قیام موجه نیست چون رد ظلم نشده .


متوجه نشدم.....توضیح بیشتر لطفا.....

3- در حکومت اسلامی اگر جای اصلاح باشد قیام معنی نمیدهد . قیام در جائی است که ظالم از ظلم دست بر نمیدارد . حکومت اسلامی که ظالم باشد و اصلاح نشود حکومت اسلامی نیست.

ببخشید....من مگر میگم قیام برای زدن سر ظالمین؟؟؟؟
من میگم قیام برای اصلاح مملکت.....قیام برای مقابله.....قیام برای این که توی حکومت داری اشتباه میری.......قیام برای این که روز به روز داری وضع مملکت را بد تر میکنی به جای این که درستش کنی......مصداقش؟؟؟؟
مصداقش هم از لحاظ مادی و هم روحی و اعتقادی.......؟؟؟
مادی: وضع مردم روز به روز بد تر میشه....قدرت خرید مردمم روز به روز کمتر میشه.....روز به روز همه چیز گرون میشه......روز به روز کیفیت اجناس ارائه شده در بازار بد تر میشه..... روز به روز ارزش پول ما داره میاد پایین......
اعتقادی و روحی: روز به روز مردم دارن از دین خارج میشن.....روز به روز مردم اعتمادشون از اسلام و حکومت کمتر میشه....روز به روز فساد اخلاقی در جامعه بیشتر میشود....روز به روز دین کمرنگ تر میشود.....روز به روز جوانان و نسل جدید گرفتار فرق منحرفه و خرافات میشوند......روز به روز اخلاق در جامعه کمتر میشود.....
ببخشید .....طی این 30 سال حکومت و این نظام چه کرده؟؟؟؟ جز این که روند و سیر حرکتی در حال سقوط است؟؟؟؟
اگر هم پیشرفتی بوده......فقط در زمینه نظامی بوده.....در بعضی از زمینه های دولتی بوده....مثل اتمی.... دیگه ؟؟؟؟
دیگه چه پیشرفتی؟؟؟؟
آیا این ظلم نیست؟؟؟ ببخشید اگر یک نظام و حکومت .... در زمینه هایی نا توان است..... چرا نباید تغییر کند؟؟؟؟ برای چه؟؟؟
من میگم قیام برای این ..... میگم قیام برای این که این حکومت اولش اهداف خیلی بلتند و خوبی داشت....و مردم به آن اهداف رای دادند...... ولی بعد از 30 سال از آن انقلاب.....به کجا رسیدیم؟؟؟؟ ما در چه چیزی در جهان اول هستیم؟؟؟؟ ما در جهان چه برند و کالایی داریم؟؟؟؟ آیا ما توانسته ایم ارزش پول خود را حفظ و ثابت کنیم؟؟؟؟ آیا ما توانسته ایم وضع اقتصاد داخل کشور را حفظ و ثابت کنیم؟؟؟ یا نه هر روز بد تر میشود؟؟؟
من میگم اعتراض برای این که آهای نظام....آهای دولت...آهای حکومت....شما اولش به قولی به ما دادی.....گفتی من این کار ها را میکنم..... ........حالا بعد از 30 سال چه کردی؟؟؟؟
آیا این اعتراض نا حق است؟؟؟؟
چرا حفظ نظام از اوجب واجبات است؟؟؟؟ چرا؟؟؟ اگر این نظام دارد خطا میکند......اگر این نظام روز به روز وضعش بدتر میشود....اگر این نظام روز به روز اعتماد مردم به او کمتر میشود ......چرا باید به همان گونه حفظ شود......؟؟؟
چرا نباید اصلاح و اگر قابل اصلاح شدن نیست ....عوض شود؟؟؟؟
آقا من تا سال گذشته .....پشت نظام بودم......هر که از بدی نظام میگفت....هرکه از نظام انتقاد میکرد ....باور نمیکردم..... و غیره....
ولی الان خودم نمیتونم جواب خودم را بدهم.....خودم در حرف ها ی اول انقلاب و روند 30 ساله نظام تناقض میبینم.......
شاید بگید این تاثیر ماهواره باشد.....بگید ماهواره دیدی......
من اصلا اهل ماهواره نیستم....و تا به حال هم ماهواره نداشتیم..... که بخواهد روی من تاثیر بگذارد...... من از هرچه در داخل..میبینم به این نتایج رسیدم.....

نظر امام خمینی (ره) در مورد ابزاری بودن و نه هدف بودن حکومت اسلامی :
عهده دار شدن حکومت فی ذاته شان و مقامی نیست، بلکه وسیله ی انجام وظیفه ی اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه ی اسلام است ... و برای مردان خدا اگر این وسیله به کار خیر و تحقق هدف های عالی نیاید، هیچ ارزشی ندارد .

خواب عزیز من .....شما میگی این نظام وسیله میباشد...هدف نیست....درسته؟؟؟
ببخشید حرف من اینه که چرا این وسیله وضع مملکت را به این جا رسانده است؟؟؟؟ اگر مشکلی ندارد مشکل از کجاست؟؟؟
ببخشید کی باید این احکام و عدالت را برقرار کند؟؟؟؟ اگر مردم....پس حکومت اسلامی میخواهیم چه کار؟؟؟ چون خود مردم این کار را انجام میدهند......اگر نه وظیفه حکومت اسلامیه..... پس چرا به وظیفه خود عمل نکرده....؟؟؟؟

سلام علیکم و رحمه الله

ببخشید....من مگر میگم قیام برای زدن سر ظالمین؟؟؟؟
من میگم قیام برای اصلاح مملکت.....قیام برای مقابله.....قیام برای این که توی حکومت داری اشتباه میری.......قیام برای این که روز به روز داری وضع مملکت را بد تر میکنی به جای این که درستش کنی......مصداقش؟؟؟؟
مصداقش هم از لحاظ مادی و هم روحی و اعتقادی.......؟؟؟
مادی: وضع مردم روز به روز بد تر میشه....قدرت خرید مردمم روز به روز کمتر میشه.....روز به روز همه چیز گرون میشه......روز به روز کیفیت اجناس ارائه شده در بازار بد تر میشه..... روز به روز ارزش پول ما داره میاد پایین......
اعتقادی و روحی: روز به روز مردم دارن از دین خارج میشن.....روز به روز مردم اعتمادشون از اسلام و حکومت کمتر میشه....روز به روز فساد اخلاقی در جامعه بیشتر میشود....روز به روز دین کمرنگ تر میشود.....روز به روز جوانان و نسل جدید گرفتار فرق منحرفه و خرافات میشوند......روز به روز اخلاق در جامعه کمتر میشود.....
ببخشید .....طی این 30 سال حکومت و این نظام چه کرده؟؟؟؟ جز این که روند و سیر حرکتی در حال سقوط است؟؟؟؟

خب سوال بنده هم همین است

از کجا معلوم مثل شمائی که میخواهد قیام کند و هیچ دیدگاه مشخصی هم ندارد و کلیات را مطرح میفرماید ( که معنای آن این است : فتنه بی هدف و آشوبی مداوم ) بدتر از این نباشید و ملت را از چاله به چاه منتقل نفرمائید ؟

در متن نامه چهلم امیرالمومنین در نهج البلاغه در توصیف حکومت نیکان امنیت برای مردم یکی از مشخصات حاکمیت نیکان معرفی فرموده است .
فی المثل کاری که داعش کرد فتنه گری مدام و از بین بردن امنیت مردم است در حالیکه همین ها در ابتدای امر ندای آزاد شدن از ظلم و دیکتاوری بشار اسد را سر میداند و کلی گوئی هائی در مورد برقراری حکومت اسلامی مطرح میکردند و نهایتا شرشان باقی ماند و بس

میفرمائید ظلم را بر اساس کلام امیرالمومنین و عقل تعریف میکنید

عقل شما میفرماید چون ظلم صورت گرفته بریزید در خیابان ؛ "اصلاح امور" هم در عبارات شما محلی برای اعراب ندارد , این یعنی همان روش داعش ؛ حال آنکه حضرت علی ( ع ) در قبح چنین فتنه گری ای میفرماید وال ظلوم غشوم، خیر من فتنه تدوم ( پذیرش سرپرستی ظالم مستبد , بهتر است از فتنه پایدار ) غرر و درر، ج۱، ص۲۳۶،حدیث ۱۰۱۰۹

معنای سخن قبلی بنده را هم که متوجه نشدید این است که اگر کسی مصلح دینی است اصلاح امور در حکومت اسلامی را سر لوحه کارش قرار میدهد . و اگر هم ظلم ریشه ای بود و دیگر آن حکومت حکومت اسلامی معنی نداد و لزوم بر قیام در رفع ظلم بود . خب این مصلح دینی باید یک هدف و حکومتی افضل و والاتر از آنچه که هست را تعریف و اثبات نماید .

خب در حکومت اسلامی ظلم اتفاق می افتد چون هیچ کسی معصوم نیست و از طرفی افراد وظائف خود را در قبال یکدیگر درست انجام نمیدهند . راه حل این مساله اصلاح در امور است چون ظلم ریشه ای نیست و گاها تحمیلی و یا از روی ندانم کاری یا فساد عده ای است
خب بجای اصلاح امور بیائیم بریزیم به خیابان و فرض بر وقوع یک انقلاب , مملکت را بدست فاسق و مشرک و داعش و امثالهم بخواهیم بدهیم ؟ آیا عقل این را میپذیرد ؟
بهتر است بجایش برویم درسهایمان را بخوانیم و امتحاناتمان را درست بدهیم و کنار کرسی خیالات بر هوا نبافیم .

یاحق

خب در حکومت اسلامی ظلم اتفاق می افتد چون هیچ کسی معصوم نیست و از طرفی افراد وظائف خود را در قبال یکدیگر درست انجام نمیدهند . راه حل این مساله اصلاح در امور است چون ظلم ریشه ای نیست و گاها تحمیلی و یا از روی ندانم کاری یا فساد عده ای است
خب بجای اصلاح امور بیائیم بریزیم به خیابان و فرض بر وقوع یک انقلاب , مملکت را بدست فاسق و مشرک و داعش و امثالهم بخواهیم بدهیم ؟ آیا عقل این را میپذیرد ؟

اصلاح در امور را لطفاً توضیح بدهید .
در ضمن همه ی ریختن در خیابانها مثل هم نیستند . اعلام نارضایتی باید باشد و یکی از روشهای معمول راهپیمایی است . شما راه دیگری میشناسی که کارساز باشد ؟
اما آنچه من اعتقاد دارم اینست که مردم فعلاً بنا به مصلحتهایی به خیابانها نمی آیند .

اصلاح در امور را لطفاً توضیح بدهید .
در ضمن همه ی ریختن در خیابانها مثل هم نیستند . اعلام نارضایتی باید باشد و یکی از روشهای معمول راهپیمایی است . شما راه دیگری میشناسی که کارساز باشد ؟
اما آنچه من اعتقاد دارم اینست که مردم فعلاً بنا به مصلحتهایی به خیابانها نمی آیند .

شهید مطهری در کتاب نهضت های اسلامی میفرماید
اصلاح طلبى يك روحيه اسلامى است ، هر مسلمانى به حكم اين كه مسلمان است ، خواه ناخواه اصلاح طلب است و لااقل طرفدار اصلاح طلبى است ، زيرا اصلاح طلبى هم به عنوان يك شان پيامبرى در قرآن مطرح و هم مصداق امر به معروف و نهى از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعى اسلام است . (ص 7 )

همه ریختن به خیابان ها باید قانونی باشد . طبق نظر فقها امر خلاف قانون , خلاف شرع هم محسوب میشود حتی اگر آن خلاف قانون عبور از چراغ قرمز باشد.

اما در مورد راه های قانونی برای مردم ؛ مردم در حکومت اسلامی رعیت نیستند , ولی نعمت اند . آنها رئیس جمهور و اعضاء مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی را تعئین میکنند و در قالب تشکل های سیاسی , جمعیت ها و احزاب در امور سیاسی میتوانند دخالت کنند .

اما در مورد راه های قانونی برای مردم ؛ مردم در حکومت اسلامی رعیت نیستند , ولی نعمت اند . آنها رئیس جمهور و اعضاء مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی را تعئین میکنند و در قالب تشکل های سیاسی , جمعیت ها و احزاب در امور سیاسی میتوانند دخالت کنند .

مگر الآن اینها نیستند ؟ فساد هم رو به رُشد است .
من از شما خواستم بفرمایید وظائف مردم در ضورتی که اینها هستند و فساد هم هست چیست ؟ وقتی بقول برخی از مدیران سایت مردم مقصرند یعنی اینکه انتخابشان ناصحیح بوده در تعیین نماینده گان آن مجالسی که نام بردی - درسته ؟
خُب حالا مردم چگونه میتوانند این نقیصه را اصلاح نمایند ؟

مگر الآن اینها نیستند ؟ فساد هم رو به رُشد است .
من از شما خواستم بفرمایید وظائف مردم در ضورتی که اینها هستند و فساد هم هست چیست ؟ وقتی بقول برخی از مدیران سایت مردم مقصرند یعنی اینکه انتخابشان ناصحیح بوده در تعیین نماینده گان آن مجالسی که نام بردی - درسته ؟
خُب حالا مردم چگونه میتوانند این نقیصه را اصلاح نمایند ؟

وظیفه مردم مطالبه برخورد با مفسد در دولت و قوه قضائیه است

مردم زمانی مقصرند که زمامداران حکومت اسلامی حقشان بر حکومت را برایشان گفته باشد ولی مردم آن را مطالبه نکنند و فرصت بدهند برای مفسد و ظالم که عرصه فعالیت بیابند.

سکوت در برابر مفسده و ظلم چه از طرف مسئول زمامدار و چه از طرف مردم دلالت بر تقصیر هر دو طرف میکند.

در مورد فساد در ایران همین رویه وجود دارد متاسفانه مردم در برابر بسیاری از انحرافات یا نا آگاهند یا سکوت میکنند و راضی میشوند . وقتی رضایت اتفاق افتاد و سکوت , این فساد به سطح جامعه و بین مردم کشیده میشود .

پس اول امر این است مردم بر حقوقشان آگاه شوند و آن را مطالبه نمایند . راه مطالبه آن هم از طریق برگزیدگان این مردم است در مجلس و در قوه مجریه .

و اما مسئولیت اصلی مقابله با فساد بر عهده حکومت است . در ایران مشکل زیادی در قوات مجریه و قضائیه وجود دارد . مشکلات ساختاری و خلاء یا ضعف قوانین و ...
لذا در درجه اول این
حکومت است که موظف برفع مشکل است , دخالت مستقیم در رفع مشکل هم در حدود اختیارات و مسئولیت آنها تعریف گردیده است . اگر حکومت نتوانست یا نکرد مردم بشرط حفظ امنیت آن را از طرق قانونی مطالبه مینمایند .

اگر حکومت نتوانست یا نکرد مردم بشرط حفظ امنیت آن را از طرق قانونی مطالبه مینمایند .

اما چگونه ؟ این نکته اصلی است . لطف کنید این چگونگی عمومی را توضیح بدید .

اما چگونه ؟ این نکته اصلی است . لطف کنید این چگونگی عمومی را توضیح بدید .

سلام علیکم و رحمه الله

ابتداعا منشور کلی حقوق شهروندی را از سایت ریاست جمهوری یعنی : اینجا دانلود کنید و صفحات 3 , 4 , 6 و 8 را که مرتبط با موضوع هستند را مطالعه بفرمائید.. بنده بنا به موضوعیت مورد نظر شما , مطلبی را در تفسیر قوانین صفحه هشتم نقل قول میکنم :

وابستگی و تعلق خاطر شهروندان به حقوق و آزادی های خود و مقابله با اعمال فشارهای حکومتی، عاملی موثر در پایداری و حفظ حقوق آن ها در جامعه می باشد. قوانین اساسی کشورها، از جمله قوانین اساسی کشور ما، به ویژه در اصل ۲۶ یا به رسمیت شناختن تشکیل و فعالیت احزاب و جمعیت ها که ناشی از اوصاف اجتماع پذیری انسان ها می باشد، شهروندان را قادر می سازد تا اشخاصی که دارای تمایلات مشترک فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و... هستند، در کنار یکدیگر قرار گرفته و به عنوان یک توده نیرومند، با حاضر شدن در صحنه های مختلف در احقاق حقوق و آزادی های خود در محیط سایبر در تلاش و تکاپو باشند. همچنین به موجب اصل ۲۷ قانون اساسی در هنگام بیان مطالبات یا اعتراضات یا دفاع از حقوق خویش با تشکیل نهادهای مدنی و راهپیمایی های قانونی به جلب افکار عمومی و رعایت و حفظ حقوق قانونی را به نمایش می گذارند.

و توصیه بنده این است که این صفحه و صفحات مرتبط در ذیل آن ( همچنین مشاهده کنید ) را مطالعه بفرمائید

یاحق

وابستگی و تعلق خاطر شهروندان به حقوق و آزادی های خود و مقابله با اعمال فشارهای حکومتی، عاملی موثر در پایداری و حفظ حقوق آن ها در جامعه می باشد. قوانین اساسی کشورها، از جمله قوانین اساسی کشور ما، به ویژه در اصل ۲۶ یا به رسمیت شناختن تشکیل و فعالیت احزاب و جمعیت ها که ناشی از اوصاف اجتماع پذیری انسان ها می باشد، شهروندان را قادر می سازد تا اشخاصی که دارای تمایلات مشترک فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و... هستند، در کنار یکدیگر قرار گرفته و به عنوان یک توده نیرومند، با حاضر شدن در صحنه های مختلف در احقاق حقوق و آزادی های خود در محیط سایبر در تلاش و تکاپو باشند. همچنین به موجب اصل ۲۷ قانون اساسی در هنگام بیان مطالبات یا اعتراضات یا دفاع از حقوق خویش با تشکیل نهادهای مدنی و راهپیمایی های قانونی به جلب افکار عمومی و رعایت و حفظ حقوق قانونی را به نمایش می گذارند.

احساس من اینه که تا رسیدن به این مسئله که مردم ما بدون در نظر گرفتن ملاحظات زیادی که برگرفته از متفاوت بودنشان با سایر اقوام است علناً احقاق حق نمایند ، فاصله زیادی وجود دارد .
نمیدانم این ملاحظات که در مردم ما وجود دارد چیز شایسته و مفیدی باشد یاخیر اما وقتی از نسلهای کهن با این مقوله زندگی کرده اند یک نوع عادت فرموش ناشدنی است که از دست دادن بسیاری از آنها شاید به لحاظ اخلاقی و نوع روابط خاص اجتماعی غیر ممکن باشد .
بارز ترین آنها شرم و حیای بالایی است که ظاهراً فقط در اقوام ایرانی مشاهده میشود . و همین باعث گردیده تا در مقوله ی برخورد با مسئولین محلی یا کاسبین و مدیران ادارات بسیار با ملاطفت و خویشتنداری کاذب عمل کنند .

احساس من اینه که تا رسیدن به این مسئله که مردم ما بدون در نظر گرفتن ملاحظات زیادی که برگرفته از متفاوت بودنشان با سایر اقوام است علناً احقاق حق نمایند ، فاصله زیادی وجود دارد .
نمیدانم این ملاحظات که در مردم ما وجود دارد چیز شایسته و مفیدی باشد یاخیر اما وقتی از نسلهای کهن با این مقوله زندگی کرده اند یک نوع عادت فرموش ناشدنی است که از دست دادن بسیاری از آنها شاید به لحاظ اخلاقی و نوع روابط خاص اجتماعی غیر ممکن باشد .
بارز ترین آنها شرم و حیای بالایی است که ظاهراً فقط در اقوام ایرانی مشاهده میشود . و همین باعث گردیده تا در مقوله ی برخورد با مسئولین محلی یا کاسبین و مدیران ادارات بسیار با ملاطفت و خویشتنداری کاذب عمل کنند .

این اشاره شما صحیح است . دین اسلام یک دین فطری است و ایندین در وجود مردم شکل نمیگرفت و خواهان آن نبودند و برای حفظ آن کوشش نمیکردند مگر اینکه آن مردم اینچنین متوجه فطرت خود نبودند.

برای همین خلق نیکو , میهمان نوازی و صداقت , حمایت از ضعفاء و صبر را در این مردم میبینیم این خوب است ولی کافی نیست . خصوصیت های دیگری هم لازم است نظم و علم و تلاش و امیدواری به رحمت و مدد خدا ...

حتما این مساله را قبول دارید که کمتر پیش می اید حق کسی را بروند دم در خانه اش به او بدهند. حق را در اکثر موارد باید طلبید . حق خواهی فقط ابتیاع حقوق شخصی ضایع شده نیست . حق طلبی امر به معروف و نهی از منکر را در بطن خودش دارد نظم و عدالت را در جامعه در خود دارد امنیت فرد و جمع را در دل خودش دارد و ... پس حق را باید مردم بطلبند حتی اگر در برابر بقالی که شیر گران میفروشد

چند وقت پیش لوازم یدکی ماشین تقلبی را در بازار به مردم میفروختند . لنت ترمز تقلبی من خریدم و فهمیدم تقلبی است پس دادم پولم را گرفتم هیچ کاری هم نکردم 40 نفر دیگر هم همین جنس را خریدند متوجه نشدند از این 40 نفر شاید 4 نفرشان بخاطر این جنس تصادف منجر به خسارت جرح یا فوت شاید داشته باشند.

حال شما به بنده چه میگوئید ؟ آیا نمیگوئید تو که میتوانستی به اتحادیه اش زنگ بزنی و با فاکتور فروش به تعزیرات ببری و یک ساعت وقت خودت را برای آن 4 خانواده یا نفر بگذاری چرا نکردی؟

این کار تو مقابله با ظالم بود امر به معروف و نهی از منکر داشت و خلافکاران دیگر را از این کار منع میکرد امنیت را برای دیگران تامین میکرد حق خریداران را تامین میکرد ...

حق خواهی و حق طلبی خیر دنیا و آخرت را دارد چرا نکردی ؟ خوش قلب بودی ؟ گذشت کردی ؟ صبر کردی ؟ چه کار درستی کردی بجز اینکه پولت را پس گرفتی ؟

برای همین خلق نیکو , میهمان نوازی و صداقت , حمایت از ضعفاء و صبر را در این مردم میبینیم این خوب است ولی کافی نیست . خصوصیت های دیگری هم لازم است نظم و علم و تلاش و امیدواری به رحمت و مدد خدا ...

کاملاً صخیح است فرمایش شما .
اما راستی چگونه میشود همه ی رفتارهای لازم را در آنها جمع کرد ؟
آیا با جمع آنها احتمال از دست رفتن آن عادات قبلی نیست ؟
نمی دانم چگونه میشود این موضوع را ربط داد و به چرایی این مقوله رسید که دیگران (منظور دارندگان فرهنگ غیر از مردم ما ) صاحب دیدی باز ترند نسبت به برخورد با مواردی که آن ملاحظات را پوشش دهد .
چرا بیگانگان باید نظم و فرهنگ مقابله با هر خدشه ی اجتماعی را بهتر از ما رعایت کنند ؟
چرا اسلام را باید در بیگانگان جست و بی دینی را در میان مسلمانان دید ؟ منظورم را متوجه میشید که ؟
همه ی موازین و معارفی که پویایی و صعود به قله های رفیع اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و آموزشی را برای بشریت به ارمغان دارد مورد استفاده آنان است که اسلام ندارند و بالعکس آنچه که پویایی را محو میکند و ترقی و صعود را خدشه دار میسازد به صورتهای مختلف چون خرافه و مصلحت اندیشی و شرم و حیا و.... در میان مایی که مسلمانیم و مدعی رعایت همه ی ره آوردهای اسلام ، موج میزند .
البته نباید عملکرد ستمکاران تاریخ را برای کم رنگ کردن اسلام ناب به خاطر رسیدن به مطامع خویش نادیده گرفت . و نیز سرقت منابع با ارزش ما و بهره بردن از آنان برای نیل به ترقی و صعود در عرصه های اجتماعی .

کاملاً صخیح است فرمایش شما .
اما راستی چگونه میشود همه ی رفتارهای لازم را در آنها جمع کرد ؟
آیا با جمع آنها احتمال از دست رفتن آن عادات قبلی نیست ؟
نمی دانم چگونه میشود این موضوع را ربط داد و به چرایی این مقوله رسید که دیگران (منظور دارندگان فرهنگ غیر از مردم ما ) صاحب دیدی باز ترند نسبت به برخورد با مواردی که آن ملاحظات را پوشش دهد .
چرا بیگانگان باید نظم و فرهنگ مقابله با هر خدشه ی اجتماعی را بهتر از ما رعایت کنند ؟
چرا اسلام را باید در بیگانگان جست و بی دینی را در میان مسلمانان دید ؟ منظورم را متوجه میشید که ؟
همه ی موازین و معارفی که پویایی و صعود به قله های رفیع اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و آموزشی را برای بشریت به ارمغان دارد مورد استفاده آنان است که اسلام ندارند و بالعکس آنچه که پویایی را محو میکند و ترقی و صعود را خدشه دار میسازد به صورتهای مختلف چون خرافه و مصلحت اندیشی و شرم و حیا و.... در میان مایی که مسلمانیم و مدعی رعایت همه ی ره آوردهای اسلام ، موج میزند .
البته نباید عملکرد ستمکاران تاریخ را برای کم رنگ کردن اسلام ناب به خاطر رسیدن به مطامع خویش نادیده گرفت . و نیز سرقت منابع با ارزش ما و بهره بردن از آنان برای نیل به ترقی و صعود در عرصه های اجتماعی .

سلام علیکم و رحمه الله

ایجاد یک فرهنگ رفتاری - اعتقادی در بین مردم یک مهندسی دقیق میخواهد تا در ابتدا زمینه بروز سوء رفتار و انحراف در آن محدود و قابل کنترل باشد و بعد اینکه تاثیر خودش را بگذارد بشکلی که مردم از آن استقبال کنند.

ایجاد یک فرهنگ و شکل گیری یک نظم اجتماعی دو بخش مجزا هستند که باید با هم سازگار و هماهنگ باشند

در بخش اول در ایجاد یک نظم قانونی اجتماعی

فرضا در همین مورد فروش لوازم یدکی تقلبی یا امثال آن خیلی از مردم ناراضی اند و اصناف هم با وجودیکه از این موضوع مطلع هستند تا زمانیکه شکایتی در میان نباشد با همکار خود برخورد نمیکنند سازمان بازرسی کشور هم همین وضع را دارد

از طرفی مراجعه تک به تک مردم به این مراکز شاید برای همه مقدور نباشد پس شکایتی صورت نمیگیرد . لذا این خلاء باعث رشد فساد میگردد.

حال راه حل را میتوان اینطور ترسیم کرده که

همانطوریکه در نقل آمده , طبق اصل 26 قانون اساسی مردم حق دارند تشکل ها و جمعیت هائی ایجاد کنند تا احقاق حقوق شان صورت بگیرد.

حال اگر مردم یک جمعیت در قالب شورای محلی یا منطقه ای مردم نهاد از معتمدین هر منطقه ایجاد کنند و یک تعریف قانونی داشته باشد و در نهادهای قانونی و دولتی جایگاهش تعریف و مشخص گردد ( مثل شورای حل اختلاف که در قوه قضائیه جایگاهش تعریف شده )

این تشکل و جمعیت ها میتوانند بازار سوداگر و محتکر و گران فروش را در حد زیادی محدود نماید

تا اینجا قسمت قانونی موضوع بود ولی در بخش فرهنگی نیاز به یک برنامه ای مستقل است . با ایجاد یک قانون یا یک نهاد قانونی فرهنگ مردم عوض نمیشود

اول باید حقوق مردم را به آنها متذکر شد , بعد تعهدات فرد نسبت به اجتماع و بالعکس را باید تبئین کرد و نهایتا نتیجه عدم برخورد با مجرم را در زندگی شان تعریف نمود.

خب اگر مهندسی فرهنگی درست انجام شود مردمی که ناراضی هستند این شوراها را از 110 بهتر خواهند شناخت . والا نهادهائی مثل کمیته یا شورای حمایت از حقوق مصرف کنندگان هست که یک نهاد دولتی و قانونی است ولی نه توان درست عمل کردن دارد چون با مصرف کننده در تماس مستقیم نیست نه مردم او را میشناسند و مسئولیتش را و نه کار فرهنگی در موردش شده

خب نتیجتا عملکردشان در اصلاح امور مردم خیلی کمرنگ است .

هر رفتار و رویکرد اجتماعی ای که در فرهنگ عمومی مردم بخواهد تعریف شود توسط بیگانه با ابزارهای مختلف دارد در مردم ایجاد میشود . مثلا ساپورتهائی که به ایران و کشورهای اسلامی صادر کردند تا حیا را توسط لباس از بین ببرند و یک فرهنگ را ایجاد کنند در مقابل با اعتقاد مردم ( این استرچ سابق که در خانه میپوشیدند و نام و مدلش تغئیر کرد به ساپورت تا زن در خیابان بپوشد مختص ایران نبود اگر بانتالون را در گوگل سرچ کنید مدلهای عربی اش را میتوانید مشاهده بفرمائید و مهندسی معکوس آن هم این نیست که ساپورت گشاد تولید کنیم یا با البسه اسلامی میتوان با آن مقابله ریشه ای کرد و یا صرفا با برخورد قانونی فکر کنیم این مساله را میتوان اصلاح کرد )

این یک ابزار است برای ایجاد یک فرهنگ در حالیکه مخالفت اکثر مردم با آن و یا عدم پذیرش با این پوشش بوده و هست .

ولی شیوع پیدا خواهد کرد بصورت نرم و زیر پوستی اگر با آن مقابله نشود . حال سوال اینجاست که ما چطور به خودمان این حرف را میزنیم که نمیتوانیم یک مطلوب فرهنگی اجتماعی مردم را اجرائی کنیم ؟

چون از موضوع این تاپیک ادامه بحث خارج میشود ادامه نمیداهم و از شما سپاسگذارم موفق و منصور باشید در پناه حق

یک مهندسی دقیق میخواهد

علیک السلام و رحمه الله و برکاته
احسنت بر شما .
ظاهراً این که فرمودید باید استارت کار باشد .
چه کسی یا سازمان و نهادی باید اقدام اولیه را صورت دهد ؟
چگونه این مهم ایجاد شود ؟ فرض کنید شما قرار است شروع کننده باشید . یا فرض کنید بنده بخواهم اقدام کنم . از کجا باید شروع کرد و چگونه ؟
اصلاً امکان دارد ؟
روی کاغذ است یا امکان عملی شدن دارد ؟
آنها که در این مقوله از ما جلوترند از کجا شروع کردند و چگونه پایبند به این روش شدند ؟

ظاهراً این که فرمودید باید استارت کار باشد .
چه کسی یا سازمان و نهادی باید اقدام اولیه را صورت دهد ؟
چگونه این مهم ایجاد شود ؟ فرض کنید شما قرار است شروع کننده باشید . یا فرض کنید بنده بخواهم اقدام کنم . از کجا باید شروع کرد و چگونه ؟
اصلاً امکان دارد ؟
روی کاغذ است یا امکان عملی شدن دارد ؟
آنها که در این مقوله از ما جلوترند از کجا شروع کردند و چگونه پایبند به این روش شدند ؟

سلام علیکم و رحمه الله

این بحث خارج از موضوع تاپیک است در پست قبلی هم عرض کردم یک سازمان یا تشکل یا انجمن یا حزب مردم نهاد میتواند خلاء اجرائی قوانین را پر کند . میتواند فعالیتهائی از طرف مردم صورت بگیرد که ضعف ها و زخم های جامعه ترمیم شود

در ذیل مثال لوازم یدکی اتومبیل عرض کردم که سازمان دولتی ای با نام سازمان حقوق مصرف کنندگان هست ولی چون اقبال مردمی با او نیست و یک نهاد دولتی منفک از مردم هست کارآئی لازم را نداشته لذا جنس بنجل و تقلبی و گرانفروشی و امثالهم را زیاد میبینید

همین سازمان اگر مهندسی و برنامه ریزی فرهنگی داشت و زمینه برای فعالیت عمومی از جمله انجمن های مردم نهاد مرتبط را برای سازمان خودش تعریف میکرد این معضل حل میشد . و انجمن ها و تشکل های مردم نهاد میتوانستند مشکلات اجرائی و نواقص را در کمک با این نهاد دولتی حل کنند .

من باب نمونه شما انجمن های غیر انتفاعی در رابطه با محیط زیست را در این صفحه میتوانید مشاهده کنید که کمک به حفظ محیط زیست میکنند /

اگر در مورد چگونگی ایجاد یک تشکل یا حزب با انجمن میخواهید بدانید از اینجا این فایل را دانلود کنید .

در مورد مهندسی و طرح ایجاد یک فرهنگ در مردم هم کار مفصلی است که باید یک کارشناس اجتماعی , یک عالم علوم اسلامی و یک کارشناس علوم سیاسی و یک کارشناس حقوقی و یک برنامه تبلیغی منظم را در کنار خود داشته باشید تا یک کار فرهنگی را با بررسی کامل در قالب تشکل غیر انتفاعی بخواهید اجرا کنید .

موفق و موید باشید در پناه حق

این بحث خارج از موضوع تاپیک است

ممنونم پس ادامه نمی دم . به امید باز شدن آن تاپیک .

پست جمع بندی موضوع

پرسش

اولین جرقه های انقلاب در چه زمانی و توسط چه کسانی زده شد ایا توسط مردم بود یا روحانیت ؟

کلیدواژه : انقلاب، نواب صفوی، روحانیت، مبارزه، ظلم

پاسخ

بدون شک اولین جرقه های انقلاب توسط روحانیت زده شد و شاید بهتر باشد که بگوییم توسط شهید سید مجتبی نواب صفوی این جرقه زده شد او که با ظلم و استبداد و کجروی دینی و اسلام زدایی و تشیع شتیزی مبارزه میکرد در همین راستا با تشکیل گروه فداییان اسلام برخی از افراد فاسد و منحرف مانند کسروی و منصور را از میان برداشت از این رو برخی از چهرهای دینی و سیاسی مانند رهبر معظم انقلاب ایشان را عامل ایجاد جرقه های انقلابی و انگیزه انقلاب معرفی میکنند. اقدام شهید نواب صفوی مربوط به 23 اردیبهشت 1324 هجری شمسی است.

منابع

شهیدنواب صفوی، اندیشه ها مبارزات و شهادت، ص 90، تهران، منشور برادری،1360 ش

پست جمع بندی موضوع

پرسش

آیا هدف نواب صفوی تشکیل حکومت اسلامی بود یا مبارزه با ظلم و طاغوت؟

کلیدواژه : نواب صفوی، هدف، فداییان اسلام، حکومت، مبارزه

پاسخ

شهید نواب صفوی به مدت چهار سال در نجف به تحصیل پرداخت پس از آن به دستور مرجعیت عامه شیعه سید ابوالحسن اصفهانی برای مبارزه با کجروی های اسلامی و افرادی از قبیل کسروی به ایران آمد و گروه فداییان اسلام را تاسیس نمود. هرچند فداییان اسلام به تشکیل حکومت اسلامی نظر داشتند اما انگیزه های انان در چند بخش خلاصه میگردد.
اول : انتقاد نسبت به برداشت‌های خرافی از دین: نواب در این باره معتقد است که «سالیان درازی است که پرده‌های شومی بر روی حقایق نورانی اسلام به رنگ‌های مختلف کشیده شده و از تابش اشعه‌ی نورانی آن حتی بر افکار و دل‌های فرزندان اسلام و ملل اسلامی جهان جلوگیری کرده است.» در نظر وی اسلام دین عمل و تحرک است.
دوم: محور فکری، اعتقاد به آمیختگی دین با سیاست و نیز انتقاد به پرهیز روحانیان از دخالت در عرصه‌ی سیاسی است. به اعتقاد وی، جدا انگاشتن دین از سیاست در میان روحانیان، روح خمودگی و بی‌اعتنایی نسبت به‌مسائل جامعه و خودسری‌های حکومت در سرنوشت امت مسلمان را پرورده بود.
سوم: محور فکری که از اهمیت خاصی برخوردار می‌باشد، برپایی «حکومت اسلامی» است. فدائیان با رهبری نواب، نخستین تشکلی بود که حکومت اسلامی را فریاد می‌زد. اینان اجرای احکام دستورات اسلامی را منوط و مشروط به حکومت اسلامی می‌دانستند. فدائیان هرچند سخن از تشکیل و استقرار حکومت اسلامی می‌زدند ولی ساختار چنین حکومتی را روشن نمی‌کردند. در واقع آنها تصویر روشن و مناسبی از آنچه که «حکومت اسلامی» می‌نامیدند نداشتند.

پست جمع بندی موضوع

پرسش

از بین پیامبران و امامان کدامشان رهبری و خلافت کل جامعه را در دست داشته اند ؟

کلیدواژه : پیامبران، خلافت، رهبری، جامعه،

پاسخ

دقیقا مشخص نیست کدام یک از پیامبران الهی حکومت تشکیل دادند، چون تاریخ همه انبیا روشن نیست. البته همه پیامبران الهی آمدند تا حکومت تشکیل دهند، زیرا آنان براى هدايت و رهبرى جوامع ماموريت ‏يافته و مردم نيز به اطاعت از آنان مامور شده‏اند: «و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله‏»( نساء/ 64) هيچ پيامبرى را نفرستاديم. مگر اينكه به خواست‏ خدا مطيع فرمان او باشند. خداوند مى‏خواهد همه پيامبران و اوصياى آنان در جامعه‏اى كه در آن مبعوث شده‏اند، مطاع باشند و معناى مطاع جز رهبر، حاكم و سلطان بودن نيست." آيا آنكه خلق را به راه حق رهبرى مى‏كند، سزاوار به پيروى است‏ یا آنكه خود هدايت نمى‏شود (و راه نمى‏يابد) مگر اينكه هدايت گردد، پس شما را چه شده و چگونه قضاوت مى‏كنيد؟( یونس 36) بر این اساس همه پيامبران به اين وظيفه خدايى قيام كردند و مردم را به اطاعت از خويش فرا خواندند و آنانى كه با اجابت مردم مواجه شدند، حكومت تشكيل دادند و به اجراى احكام پرداختند.
بعضى از مفسران احتمال داده‏ اند كه داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون، اين شش نفر، از پيامبرانى بودند كه علاوه بر مقام نبوت و رسالت داراى حكومت و زمامدارى بودند (مكارم شيرازى، ناصر تفسیر نمونه، تهران‏، دار الكتب الإسلامية،1374، ش‏، ج6، ص261) همچنین پیامبر اسلام (ص) نیز حکومت تشکیل داد. و از امامان حضرت علی(علیه السلام ) به مدت چهار سال و نه ماه و امام حسن(علیه السلام) به مدت شش یا نه ماه حکومت کردند.
منابع

  • قرآن
  • مکارم شیرازی،تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش

پرسش:
چرا مرحوم ایة الله کاشانی با شهید نواب صفوی اختلاف داشت؟
چرا امامان دیگر برای تشکیل حکومت و بدست گرفتن آن تلاشی نکردند و بیشتر تلاششان هدایت مردم بوده ؟ چرا هیچ کدامشان اعتنایی به دست گرفتن حکومت نداشتند و زندگی ساده و عامیانه خود را داشته اند؟
چرا در طول این 1200 سال شیعیان حکومت تشکیل ندادند؟؟؟؟

پاسخ:
اتفاقادر مورد مرحوم ایة الله کاشانی و شهید نواب صفوی اتفاق نظر وجود داشت
زیرا مرحوم کاشانی رهبر معنوی و دینی فدایان اسلام محسوب میشد. چون در ملاقات بین کاشانی 68 ساله و نواب صفوی 21 ساله، پیمان مهمی با موضوعیت تاسیس حکومت اسلامی بسته شد. از 1945 تا 1951 پیوند محکمی بین آن دو برقرار بود. در طی این دوران، کاشانی مرجع تقلید فداییان اسلام شد و فرمان‌هایش برای اعضا، التزام‌آور و غیر قابل رد بود.
از اقدامات مهم نواب صفوی ترور رزم آرا بود که به حکم مرحوم کاشانی و برخی علما صورت پذیرفت این جمله از اوست که گفت (چون مجتهد جامع‌الشرایط هستم و رزم‌آرا را مهدورالدم دانسته فتوای قتل را صادر کردمپ). زیرا رزمآرا با ملی شدن صنعت نفت مخالف بود.
در چنين وضعيتي بود که با موافقت ضمني آيت‌الله کاشاني و گروههاي سياسي طرفدار جبهه ‌ملي فدائيان اسلام طرح ترور رزم‌آرا را مورد توجه قرار داده و در 16 اسفند 1329 خليل طهماسبي او را در مسجد سپهسالار به قتل رسانيد.
اقدامات مسلحانه‌ی نواب توانست کسروی را، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین عوامل تخریب تفکر و اندیشه‌ی دینی در جامعه، از سر راه بردارد، این دستاورد بزرگ بود؛ زیرا توانست عامل مسمومیت فضای فرهنگی کشور را، که می‌توانست نسلی را در جامعه تربیت کند که این نسل نسبت به دین شبهه داشته باشد و نسبت به مبانی اعتقادی خود دچار شبهه شود، حذف کند؛ زیرا کسروی عامل مخربی برای مبانی فکری و هویت دینی ملت ما بود. مثل بمبی برای انهدام هویت دینی ملت ما بود.
آثار سخنرانی‌ها و اقدامات مرحوم نواب در سطح کشور در تشجیع مردم و دادن روحیه‌ی مبارزاتی به آنان، کار مهمی بود که بسیاری از افراد این توان را نداشتند. چنین نقشی را شریعتی در دهه پنجاه برای جوانان ایفا می‌کرد. به خاطر نوع خطابه‌ای که مرحوم نواب داشت، در قشر عامه‌ی مردم تأثیر زیادی داشت.
در فاصله زمانی بین سپتامبر ۱۹۴۵ تا اواخر فوریه ۱۹۴۶، کاشانی با طلبه جوانی که مجتبی میرلوحی (مشهور به نواب صفوی) ملاقات کرد. در این زمان، نواب صفوی طلبه جدیدالورود در نجف بود که دو فتوا برای قتل احمد کسروی داشت و به ایران برگشت تا ماموریتش را به انجام برساند. دو مجتهد ساکن در عراق، آیت الله عبدالحسین امینی و آیت الله حسین قمی، کسروی را مرتد و خون او را مباح کردند.
دستاورد مهم دیگر اقدامات نواب این بود که توانست به ملی شدن صنعت نفت کمک کند و نفت را از دست انگلیسی‌ها خارج کند تا اموال و منافع ملی به دامن ملت برگردد. پس از ترور هژیر و رزم‌آرا، به عنوان عاملین تقلب در مجلس شانزدهم، رژیم مجبور شد تغییراتی در فرآیند انتخابات مجلس انجام دهد تا خواست نسبی مردم محقق شود. لذا رژیم شاه مجبور شد انتخابات مجلس را مجدداً برگزار کند.
در این انتخابات، مصدق و کاشانی هر دو توانستند رأی بیاورند و به هدف ملی شدن صنعت نفت دست پیدا کنند. البته شهید نواب در دوران نخست‌وزیری مصدق، دستگیر و زندانی شد. در همان مقطع، حدوداً از 28 ماهی که مصدق نخست‌وزیر بود، تقریباً بیست ماه نواب در زندان بود و این در حالی بود که نتایج اقدامات مرحوم نواب به نوعی خدمت به مصدق محسوب می‌شد، زیرا یکی از نتایج ترور رزم‌آرا، برگزاری مجدد انتخابات مجلس و ورود مصدق به مجلس بود که نهایتاً به نخست‌وزیری او منجر شد. ولی آن‌ها نتوانستند او را تحمل کنند.
از سوی دیگر، آیت‌الله کاشانی هم در خصوص نخست‌وزیری علا با نواب اختلاف‌نظر پیدا کرد. چون آیت‌الله کاشانی طرفدار نخست‌وزیری علا بود، ولی نواب دنبال فردی متدین‌تر و از جبهه‌ی ملی بود. آیت‌الله کاشانی و مصدق نپذیرفتند و اختلاف در اینجا بروز کرد.
یکی دیگر از تبعات اقدامات شهید نواب فراهم کردن زمینه‌ی از بین بردن موقعیت و نفوذ حزب توده بود. حزب توده تا حدود سال‌های 36 نفوذ بسیار زیادی در کشور داشت. اقدامات مرحوم نواب و فداییان اسلام موجب شد در سال‌های 34 به بعد، حزب توده از بدنه‌ی دولت پاک‌سازی شود. به طور کلی، ترورهای فداییان اسلام هرچند در تحقق هدف اصلی، که همانا دستیابی به حکومت اسلامی بود، ناکام ماند؛ اما در اهداف فرعی و غیراصلی موفق بود.

دلایل اختلاف شهید نواب صفوی با آیت‌الله کاشانی چه بود؟

از آنجا که نواب و یارانش مخالف علا بودند، اقدام به ترور او ‌کردند. این ترور موجب شد که ضربه‌ای به جبهه‌ی ملی وارد شود و دولت مصدق و کاشانی هم از این مسئله شدیداً ناراحت شدند و همین مسئله موجب شد که بخشی از برنامه‌های دولت ملی مصدق دچار مشکل شود. لذا این اقدام، چون بدون توجه به مصلحت‌اندیشی آقای کاشانی انجام شد، موجب بروز اختلاف جدی بین آقای کاشانی و نواب شد و بعد از دستگیری نواب، آیت‌الله کاشانی حاضر نشد برای آزادی او واسطه شود.
حسین علاء نخست وزیر رژیم پهلوی به علت اینکه پیمان استعماری سنتو را خواست با بیگانگان ببندد و این امر را فداییان اسلام نمی پذیرفتند لذا درصدد ترور او برامدند

برخی از سیاستگذاری های تند نواب صفوی و فداییان اسلام با مرحوم کاشانی باعث شد کاشانی در همه موارد از سیاست فداییان اسلام حمایت نکند. با بالا گرفتن اختلاف فدائيان اسلام با جبهه ‌ملي، نواب ‌صفوي از آيت‌الله کاشاني خواست موجبات اجراي احکام و شعائر ديني و اسلامي را در جامعه ايراني فراهم کند، اما اين‌گونه موضع گيري هاي تند نواب ‌صفوي با استقبال کاشاني روبه‌رو نشد، و به آنان ايراد گرفت که مصالح کشور را درست تشخيص نمي‌دهند و اولويت مبارزه‌اي را که ملت ايران آغاز کرده است در نظر نمي‌گيرند. آنچه بود سياست ها و خواسته‌هاي راديکالي و متعصبانه فدائيان اسلام از سوي آيت‌الله کاشاني پذيرفته نبود. بدين ترتيب بود که اينان با کاشاني نيز دچار اختلاف شدند.
نتیجه: به نظر میرسد اقدامات نواب صفوی در راستای مبارزه با انحرافات فکری و در راستای منافع ملی مردم ایران و نفوذ بیگانگان در کشور و در نتیجه مبارزه با استعمار و تشکیل حکومت اسلامی بوده است و از دیرباز مرحوم کاشانی با نواب صفوی هم رای بود و حتی مرجعیت دینی فداییان اسلام بود و اختلاف نواب صفوی با مرحوم کاشانی همانطور که بیان شد جزیی بود و بر سر ترور علاء ذکر شد و الا با تمام کارهای نواب مخالفت نداشت.

اگر سوال شود که چرا امامان دیگر برای تشکیل حکومت و بدست گرفتن آن تلاشی نکردند و بیشتر تلاششان هدایت مردم بوده ؟ چرا هیچ کدامشان اعتنایی به دست گرفتن حکومت نداشتند و زندگی ساده و عامیانه خود را داشته اند؟

درپاسخ میگوئیم
رویه پیامبر(صلی الله علیه وآله) اسلام تشکیل حکومت بود و این رویه را حضرت علی (علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) هم دنبال نمودند اما امام مجتبی(علیه السلام) مجبور شد که با معاویه صلح کند چون یار وفاداری نداشت و حتی نزدیکترین یارانش مانند عبیدالله بن عباس که فرمانده لشکر او و از اقوام او بود به آن حضرت خیانت کرد و به معاویه پیوست لذا حضرت مجبور شد با معاویه صلح کند. چون امامان بعدی نقش مهمی در حکومت نداشتند شما تصور میکنید آنها در قبال جامعه وظیفه سیاسی نداشتند یا اصلا به حکومت کاری نداشتند در حالی که اینگونه نیست در اعتقادات و مکتب تشیع یک اصل و قانونی است که امیرمومنان می فرمایند:
( [FONT=book antiqua]أما و الذی فلق الحبه و برئ النسمه لو لا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه الظالم و لا سغب المظلوم لألقیت حبلها علی غاربها ولسقیت آخرها بکأس أولها) (خطبه شقشقیه)
آگاه باشید!
سوگند به خدایی که میان دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نبود حضور حاضر و قیام حجت به خاطر وجود یاری کننده واگر نبود عهد الهی که خدای تعالی از دانایان گرفته تا بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم راضی نشوند هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم و آخر خلافت را به کاسه نخست آن آب می دادم.

این یک اصل دینی است که اگر امام، یاری برای قیام بر علیه ظالم داشته باشد بر امام فرض است که قیام نماید و حکومت ظالم را بر چیند پس اگر شما میبینید که امامان معصوم قیامی نداشتند و در تحرکات سیاسی اقدامی نکردند به خاطر این بوده است که آنان یاران وفادار و استوار نداشتند اگر امام حسن(علیه السلام) یار استوار داشت صلح نمیکرد اگر امام حسین(علیه السلام) در مدینه افراد وفادار داشت از مدینه خارج نمیشد و همانجا قیام را اغاز میکرد.
حتی اهل بیت انقدر مظلوم بودند که قیام که هیچ حتی برای دفن اموات خود یار وفادار نداشتند در همین شهر مدینه وقتی امام حسین
(علیه السلام) خواست برادر خود امام مجتبی(علیه السلام) را به خاک بسپارد بنی مروان و عایشه مخالفت کردند که نمیگذاریم او را کنار پیامبر(ص) دفن نمایید اینجا امام حسین(علیه السلام) چهار نفر یار درست و حسابی نداشت تا در برابر انها اقدام کند اگر چه امام حسن(علیه السلام) همه را به ارامش دعوت کرده بود ولی امام حسین(علیه السلام) نفرمود اصحاب به کمک ما بیایید، یاران علی(علیه السلام) به کمک ما بشتابید
بلکه حضرت صدا زد یا حلف الفضول یعنی ای جوانمردان کجا هستید میدانید که این پیمان حلف مربوط به قبل از بعثت برای پیامبر و جوانانی است که در مکه بودند و پیمان بستند نگذارند به کسی ظلم شود امام حسین
(علیه السلام)برای دفن برادر انها را صدا زد این غربت امامان معصوم در مدینه را میرساند تا چه رسد به این که امام حسین(علیه السلام)در مدینه بخواهد با حکومت اموی در بیفتد لذا حضرت مجبور به ترک مدینه به سوی مکه شد اما با یاران و اصحاب وفادارش در کربلا تکلیف او قیام بود.
اما در مورد امام سجاد
(علیه السلام)چرا در مسائل سیاسی و حکومتی فعالیتی نداشت باید عرض کنم امام سجاد(علیه السلام)پس از بازگشت از شام در نقل تاریخی فرمودند در مدینه و مکه 20 نفر نیستند که مرا دوست داشته باشند چون قیام توابین و مختار به شکست می انجامید امام در انها حضور نیافت و نتیجه کار را میدانست و دستاوردی جز کشته شدن امام و قطع نسل امامت نداشت.
نکته دیگر اینکه در دوران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) به خاطر ظلم اموی ها و عباسیان شیعیان همیشه منتظر بازگشت حکومت علوی بودند و در ارزوی این حکومت لحظه شماری میکردند و از امامان دیگر این انتظار را داشتند که انها بر علیه حکومت اموی یا عباسی قیام کنند

اما با توجه به اصل" [FONT=comic sans ms]لولا حضور الحاضر" که عرض شد و اینکه امام یاری نداشت لذا دست به قیام نزد اما به خاطر همین حضرت صادق(علیه السلام) در جواب شخصی که علت عدم قیام را جویا شده بود فرمودند اگر به تعداد ان گوسفندان یار داشتم قیام میکردم
راوی گوید:رفتم شمردم 17 عدد بودند. از این رو امام شیعیان را به جنبه های معنوی و فرهنگی و علمی امامت سوق داد تا مردم فقط دنبال جنبه سیاسی امامت نباشند همچنین با توجه به اصل تقیه که فرمود (التقیة دینی و دین ابائی من لا تقیةله لا دین له) امامان در پوشش تقیه به حفظ دین و شعائر مذهبی پرداختند در کنار ان به تربیت و پرورش شاگرد و اصحاب و بیان احادیث و روایات پرداختند.
نتیجه :
اینکه امامان معصوم حکومت تشکیل ندادند دلیل بر این نیست که کاری به حکومت نداشتند و یا اینکه با ظلم و بی عدالتی کنار میآمدند یا زمینه قیام فراهم نبوده و یا اینکه یاران وفاداری نداشتند لذا در قالب تقیه مذهب را هدایت میکردند.

اگرپرسیده شود که چرا در طول این 1200 سال شیعیان حکومت تشکیل ندادند؟؟؟؟
درپاسخ میگوئیم
اتفاقا حکومت های شیعی مختلفی روی کار آمدند
حکومت ادریسیان در مغرب
حکومت علویان در طبرستان
حکومت حمدانیان در شام
حکومت آل بویه عراق و ایران
حکومت سربداران در ایران
حکومت فاطمیان در مصر و افریقا
حکومت صفویه در ایران
حکومت ال کیا در گیلان
و حکومت های کوچک و نیم بند
ایا این حکومت ها که برخی بیش از 300 سال فرمانروایی کردند حکومت شیعی نبودند

کلیدواژه : امام، حکومت، تلاش، زندگی ساده
نواب صفوی، آیة الله کاشانی، اختلاف
حکومتهای شیعه، علویان، ادارسه

منابع
قرآن
نهج البلاغه

موضوع قفل شده است