سیره امام علی درباره سرزمین هایی که خلفای پیشین فتح کرده بودند، چگونه بود؟
تبهای اولیه
سلام
میدونیم که در زمان عمر و عثمان کشور گشایی به کرات صورت گرقته بود این کشور گشایی ها به کشور هایی نبود که کافر بودند بلکه بسیاری ازن انان یکتا پرست بودند .حالا سوال میشود که حکمای اسلام با چه استدلالی وارد کشوری مسیحی شده و انان را وادار به جزیه دادن میکنند اصلا با چه حقی مالک ان کشور میشوند و حکومت میکنند ؟
خب این عمل کرد از نگاه امای علی رد میشود اما فقط در عمل .زمانی که علی به خلافت میرسد اگر این نوع کشور گشاهیی و ترویج اسلام با زور رد میشد چرا مرز های مسیحی نشین یا همین ایران رو به ساکنان اصلیش پس نداد؟با اینکه در کرمان فارس وووو شورش علیه حاکمان عرب صورت میگرفت چرا علی بجای اینکه اراضی رو با ساکنین پس بدهد با انها برخورد میکرد و سرکوب میکرد؟
ایا این عمل مانند عمل سران کنونیه اسرائیل نیست؟که پدرانشون منطقه ای به اسم فلسطین رو به زور گرفتند و اینان هر شورسی رئ سرکوب میکنند؟
ایا عمل علی مبتی بر اینکه اراضیی رو که با زور خلافی پیشین گرفته بودن رو به صاحبان پس نداد و سرکوب میکرد کاری درست بود؟
میدونیم که در زمان عمر و عثمان کشور گشایی به کرات صورت گرقته بود این کشور گشایی ها به کشور هایی نبود که کافر بودند بلکه بسیاری ازن انان یکتا پرست بودند .حالا سوال میشود که حکمای اسلام با چه استدلالی وارد کشوری مسیحی شده و انان را وادار به جزیه دادن میکنند اصلا با چه حقی مالک ان کشور میشوند و حکومت میکنند ؟
خب این عمل کرد از نگاه امای علی رد میشود اما فقط در عمل .زمانی که علی به خلافت میرسد اگر این نوع کشور گشاهیی و ترویج اسلام با زور رد میشد چرا مرز های مسیحی نشین یا همین ایران رو به ساکنان اصلیش پس نداد؟با اینکه در کرمان فارس وووو شورش علیه حاکمان عرب صورت میگرفت چرا علی بجای اینکه اراضی رو با ساکنین پس بدهد با انها برخورد میکرد و سرکوب میکرد؟
ایا این عمل مانند عمل سران کنونیه اسرائیل نیست؟که پدرانشون منطقه ای به اسم فلسطین رو به زور گرفتند و اینان هر شورسی رئ سرکوب میکنند؟
ایا عمل علی مبتی بر اینکه اراضیی رو که با زور خلافی پیشین گرفته بودن رو به صاحبان پس نداد و سرکوب میکرد کاری درست بود؟
با سلام
دین اسلام که تازه تشکیل نیافته بود وداعیه جهانی هم داشت از طرف دول وقدرتهای مختلف مورد تهدید بود وآنها موجودیت اسلام را برای آینده خود خطرناک می دانستند ولذا هر لحظه احتمال داشت برای نابودی اسلام وارد کرا شوند که از باب نمو.نه می توان گفت ایران از جانب روم همیشه مورد تهدید بود که در جنگ موته هم شکست خورده بودیم وحتی رسول خدا در سال نه هجری برای دفع خطر غزوه تبوک را آغاز کرد هرچند جنگی صورت نگرفت.
از طرف دیگر ایران آنروز هم برای اسلام خطر بود بطوری که خسرو پرویز در اواخر عمرش چند نفر را مامور کرده بود تا روسل خدا(ص) را بکشند ویا علی الظاهر دستگیر کرده ونزذ او ببرند. وبعد او هم خطرهمچنان باقی بود. حال این مسلمانها که زا نظر تعداد وامکانات جنگی ودفاعی وضع بدتری داشتند وهمیشه با حمله مشرکان در حال جنگ بوده اند یا باید می نشتند که در این صورت آنها حمله می کردند ونابود می کردند ویا اینکه رد حال آماده باش بوده وپیش دستی می کردند تا اسلام از بین نرود ودر عین حال مردم ستمدیده وزیر دست حکام ودیکتاتورها را در مثل ایران وروم نجات می دادند. که خلفاء اسلامی همین راه دوم را انتخاب کردند. البته با نقدهایی که چه بسا وجود دارد وقتی منبع علم وتدبیر وشجاعتی مثل امیرالمومنین کنار گذاشته شود تبعات منفی هم زیاد خواهد بود ولی اصل عمل را نمی شود گفت خطا واشتباه بوده است.
مسلمانها به قصد دفاع یا ابلاغ رسالت دینی کشور گشایی می کنند وهدف صرفا کشورگشایی صرف نیست ونوعا هم بعد از کشور گشایی امور مردم ومدیران جامعه از بین خود آن مردم بوده ومردم آن مناطق رشد یافته اند.
با این توضیحات اولا کدام کشور یکتاپرست بوده ومسلمانها فتحش کرده اند ومردم از حضو رآنها ناراضی بودند تا تحویل داده شود؟ یا اینکه آنها بدون اینکه متعرض مسلمانها شده باشند به آنها حمله شود ومسلمانها با خرید خانه آنها نقل مکان کنند وخود آن بیچاره ها را از وطنشان بیرون کنند تا مثل اسرائیل شده باشند؟
علی الظاهر این مقایسه درست به نظر نمی رسد چون روش مسلمانها مثل یهودی ها نبوده وکشوری را که فتح می کردند مردم را نمی کشتند وآنها را بیرون نمی کردند.
به هر حال اگر مصادیق را مطرح کنید بهتر می شود روی آن بحث کرد.
سوای اینکه مگر مردم این کشورها ناراضی بودند که حضرت باید کشور را پس می داد، ومسلمانها مال ودارایی آنها را غصب کرده بودند.
سلام
دین اسلام که تازه تشکیل نیافته بود وداعیه جهانی هم داشت از طرف دول وقدرتهای مختلف مورد تهدید بود وآنها موجودیت اسلام را برای آینده خود خطرناک می دانستند ولذا هر لحظه احتمال داشت برای نابودی اسلام وارد کرا شوند که از باب نمو.نه می توان گفت ایران از جانب روم همیشه مورد تهدید بود که در جنگ موته هم شکست خورده بودیم وحتی رسول خدا در سال نه هجری برای دفع خطر غزوه تبوک را آغاز کرد هرچند جنگی صورت نگرفت
این حرف شما که ااسلام دشمن داشت مثل ایران یا روم و نباید منتظر میشست تا حمله از طرف دشمنان شکل بگیره مثل این هست که فردا اسرائیل اعلام کنه چون ایران گفته دشمن من هست و گقته باید از صقحه محو بشه و چون قدرتش هم داره پس من اول شروع به جنگ میکنم.ایا در نظر دادگاه عدلی این دلیل قابل قبوله که چون کسی منو تهدید کرده من اون رو بکشم؟یعنی پیشگیری کنم.و حقم هم با منه که اول دعوا رو شروع کردم؟
دوما اگر حمله ابتدا به ساکن برای پیشگیری کار درستی از نظر قران بوده چرا پیامبر یک همچین جنگی نداشته؟
در مورد جنگ تبوک که جنگی در کار نبوده که بگیم کی شروع کرده هم پیامبر یرای دفاع از لشگر اماده در مرز روم به راه افتاد نه اینکه که پیامبر بگه چون دشمن م روم هست حالا که همه چی ارومه ما یه جنگی بزنیم تا خطر احتمالی رو دفع کنیم .که اگر این جور بود چرا پیامبر وقتی دید در تبوک بر خلاف ان چه به گوشش رسیده بود کسی نیست به خانه برگشت؟
پس پیامبر به قصد دفاع راه افتاده بود .اما خلافای راشدین بی انکه جنگی در ان زمان خاص متوجه ان ها باشد از طرف ایران یا روم یا مصر حمله کردن .که این کار را پیامبر هیچ گاه نکرد.
البته با نقدهایی که چه بسا وجود دارد وقتی منبع علم وتدبیر وشجاعتی مثل امیرالمومنین کنار گذاشته شود تبعات منفی هم زیاد خواهد بود ولی اصل عمل را نمی شود گفت خطا واشتباه بوده است.
دوما بر خلاف حرف شما انطور که تاریخ میگه علی هم با این طرز کار مخالف بوده و مگر نظر علی با پیامبر فرقی میکند؟
اتفاقا اصل عمل از نظز امام علی اشتباه بوده همانطور که امده علی با این کشور گشایی ها مخالف بوده و اتفاقا بر خلاف حرف شما که گفتید علمی مثل علی کنار گذاشته شده بود .علی مثل یک مشاوره جنگی به خلفا مشاوره میداد البته این به منظور موافقت علی با کشور گشایی نیست.
اما تمام حرف من سنت پیامبر است که پیامبر کی در سنت خود ابتدا به ساکن جنگ کرده به هر منظور؟پیامبر حتی جنگ ابتدا به ساکن در برابر کافران رو نیز جایز نمیدونه بعد شما چجور میگید برای گسترش اسلام این کشور گشایی ها جایز بوده؟
تا اسلام از بین نرود ودر عین حال مردم ستمدیده وزیر دست حکام ودیکتاتورها را در مثل ایران وروم نجات می دادند
مگه پیامبر نگفت در دین اجباری نیست بر فرض که همسایه های اسلام همه کافر باز هم اسلام نمیشه حمله کنن به روز تا اسلام قالب بشه
فقط یک مورد نام ببرید که پیامبر گفته باشه چون کافران در اینده با ا میجنگند ما الان حمله میکنیم تا خطر رو از بین ببریم
دوما شما جوری میگید دیکتاتور گویی عمر و عثمان با رای گیری مردمی و طبق اصول دمکراسی انتخاب شدن .
سوما اینکه هر حاکمی برای جامعه خودش خوب بوده مثلا ایرانیا همه توو زندان نبودن که اعراب بیان نجاتشون بدن.جدا از از این اگر حکمای اسلام به منظور کسترش عدل کشور میگرفتن چرا مردمان مثلا کرمان شیراز استخر وووو شورش میکردن در زمان خلافت اسلام؟مگه دیکتاتور بودن؟یا جبار بودن؟
مسلمانها به قصد دفاع یا ابلاغ رسالت دینی کشور گشایی می کنند وهدف صرفا کشورگشایی صرف نیست ونوعا هم بعد از کشور گشایی امور مردم ومدیران جامعه از بین خود آن مردم بوده ومردم آن مناطق رشد یافته اند.
میشه چند مورد از حاکمان ایرانی در شیراز کرمان ری مشهد در زمان عمر یا عثمان نام ببرید .به جز سلمان.کنجکاوم بدونم
با این توضیحات اولا کدام کشور یکتاپرست بوده ومسلمانها فتحش کرده اند ومردم از حضو رآنها ناراضی بودند تا تحویل داده شود؟
بکتا پرست؟ایران از 10 هزار سال پیش یکتا پرست بوده با اینکه مهر پرست بوده اما یک خدا داشته.البته حقیقتی بود که به عنواع مزاح گفتم
اما اگر منظور شما از یکتا پرستی خدا پرستی هست هم ایران هم روم و هم مصر در ان زمان دست حاکمان رومی بوده خدا پرست بودن.با فرض اینکه پیامبر حتی به کافران حمله ابتدایی نداشته خلفا به چه توجیهی این کار رو کردن و اگر بد بوده علی چرا کار ان ها را ادامه داده
کجا از حظور اعراب ناراضی بودن؟خب
در دوران خلافت عثمان، فتوحات در شرق و غرب ادامه یافت. و به سرکوب شورشها نیز اقداماتی می شد. مردم ری (25 ق) و آذربایجان صلح را نادیده گرفتند و مسلمانان دوباره آنجاها را گشودند. در 29 ق مردم فارس و اصطخر شورش کرده و مسلمین را مجبور به فتح دوباره این منطقه کردند
در 31 ق بعضی خراسانیان و کرمانیان و سیستانیان (سیستان در عهد عمر فتح شده بود) شورش کردند و مجدداً گشوده گردیدند
در مصر، شورشهایی به سرکردگی محمد بن ابی حذیفه (پسر خواندهٔ عثمان) که در سنین جوانی بود صورت گرفت و عبدالله ابن ابی سرح که والی مصر بود، در مقابل این شورشها تسلیم گردید. به نظر میرسد که عمروعاص پس از اینکه از امارت مصر عزل شده بود و به فلسطین رفته بود،
بعد از کشته شدن عثمان باز اهل استخر سر به شورش برآوردند و عبدالله بن عباس به فرمان علی عصیان آنها را در خون فرونشاند. ماهوی سوری مرزبان مرو به کوفه آمد و علی به دهقانان و اسواران و دهسالاران نامه نوشت و دستور داد تا جزیه خویش را به او پرداخت کنند. اما چندی بعد اوضاع خراسان آشفته. اهل نیشابور پیمان شکستند و از پرداخت جزیه و خراج امتناع کردند. علی لشکری به خراسان فرستاد و نیشابور را گرفت و مرو را نیز به صلح بازگشود با اینهمه، در پایان دوران خلافت وی خراسان همچنان آشفته بود و آشوبها و جنگهای عراق و شام آن ولایت را نیز آشفته میداشت. اهل هر ناحیه عامل خویش را برکنار نمودند و علی ناچار شد برای رفع این آشوب زیاد بن ابیه را به ولایت فارس و کرمان منصوب کند. زیاد به هوشیاری، آن دو ولایت را امن کرد و به آشوب و شورش پایان داد.
شما انگار زدین زیر همه چی و میگید این کشور گشایی ها جایز بوده و هیچ شورشی هم نبوده
در حالی که بر عکس زمانی که این کشور گشایی ها از نگاه علی رد بشه یعنی اسلام مخالف هست پس جایز نیست
اما زمانی که خود علی به خلافت میرسه گویی نگاهش عوض میشه ته تنها کشور هارو به صاحبان پس نمیده بلکه شورش هارو سرکوب میکنه
حالا یهودیان نه با جنگ بلکه عادی وارد کشوری شدن اراضی خریدن و سعی کردن اکثریت جمعیتی رو یهودی کنن قانون حکومت و قرهنگ اون اراضی رو عوض کنن با این فرض که اینجا قبلا دست ما بوده (با اینکه این عمل رد میشه و غیر انسانیه)
اما هرچی باشه از جنگی که خلفا ابتدا به ساکن و خلاف سنت پیامبر کردن بهتر هست
در اسلام هدف وسیله یا مسیر رو توجیه نمیکند .شما نمیتواند به قیمت هر چیزی اسلام گسترش بدین وگرنه پیامبر بهتر بلد بود
حالا سران کنونی اسرائیل از اراضی در برابر حمله یا شورش دفاع میکنند که به ناحق سران فبلی گرفتن
علی هم از اراضی در برابر شورش مردمی دفاع میکرد و سرکوب مینمود که سران قبلی با نا حق گرفتن
این دو چه فرقی دارن؟
این حرف شما که ااسلام دشمن داشت مثل ایران یا روم و نباید منتظر میشست تا حمله از طرف دشمنان شکل بگیره مثل این هست که فردا اسرائیل اعلام کنه چون ایران گفته دشمن من هست و گقته باید از صقحه محو بشه و چون قدرتش هم داره پس من اول شروع به جنگ میکنم.ایا در نظر دادگاه عدلی این دلیل قابل قبوله که چون کسی منو تهدید کرده من اون رو بکشم؟یعنی پیشگیری کنم.و حقم هم با منه که اول دعوا رو شروع کردم؟
دوما اگر حمله ابتدا به ساکن برای پیشگیری کار درستی از نظر قران بوده چرا پیامبر یک همچین جنگی نداشته؟
در مورد جنگ تبوک که جنگی در کار نبوده که بگیم کی شروع کرده هم پیامبر یرای دفاع از لشگر اماده در مرز روم به راه افتاد نه اینکه که پیامبر بگه چون دشمن م روم هست حالا که همه چی ارومه ما یه جنگی بزنیم تا خطر احتمالی رو دفع کنیم .که اگر این جور بود چرا پیامبر وقتی دید در تبوک بر خلاف ان چه به گوشش رسیده بود کسی نیست به خانه برگشت؟
پس پیامبر به قصد دفاع راه افتاده بود .اما خلافای راشدین بی انکه جنگی در ان زمان خاص متوجه ان ها باشد از طرف ایران یا روم یا مصر حمله کردن .که این کار را پیامبر هیچ گاه نکرد.
اگر تمام عرایض بنده را در نظر می گرفتید فکر کنم این سوالات پیش نمی آمد. اولا این روم تهدید صرف نبود بلکه سابق جنگ موته وجود داشت که در آن جنگ هم مسلمانان تلفات سنگینی داده بودند وخود آنها هم در مرز همیشه حاضر بودند. پیامبر اسلام قبل از وفات خود لشگر اسامه را تشکیل دادند واز همه خواستند به این لشگر ملحق شوند وحتی کسانی که ملحق نشده بودند را نفرین کردند واین لشگر برای مقابله وجنگ با رومیان بود وچون حضرت از دنیا رفتند این لشگر در دوران ابوبکر حمله کردند وپیروز هم شدند. لذا مساله جنگ با رومیان از زمان خود پیامبر بوده است.
گفتیم یکی دیگر ار فلسفه های لشگر کشی اسلامی ابلاغ رسالت برای مردم تحت ظلم است واین واضح است در تاریخ که ایران آنروز دارای طبقات اجتماعی بوده وفقط شاهزادگان ودرباریان بودند که حق علم آموزی وپیشرفت داشتند وبقیه باید رد شغل پدر باقی می ماندند وآزادی لازم برای مردم نبوده است ومسلمانان با حمله به ایران این زمینه را فراهم کرده اند وشما می بینید که اکثر مردم ایران بعد از آشنایی با اسلام با رغبت تمام رو به اسلامی می آورند.
دوما بر خلاف حرف شما انطور که تاریخ میگه علی هم با این طرز کار مخالف بوده و مگر نظر علی با پیامبر فرقی میکند؟اتفاقا اصل عمل از نظز امام علی اشتباه بوده همانطور که امده علی با این کشور گشایی ها مخالف بوده و اتفاقا بر خلاف حرف شما که گفتید علمی مثل علی کنار گذاشته شده بود .علی مثل یک مشاوره جنگی به خلفا مشاوره میداد البته این به منظور موافقت علی با کشور گشایی نیست.
اما تمام حرف من سنت پیامبر است که پیامبر کی در سنت خود ابتدا به ساکن جنگ کرده به هر منظور؟پیامبر حتی جنگ ابتدا به ساکن در برابر کافران رو نیز جایز نمیدونه بعد شما چجور میگید برای گسترش اسلام این کشور گشایی ها جایز بوده؟
ما تمام جنگ ها خلفاء را تایید نمی کینم مخصوصا جنگهایی که در دوران ابوبکر بنام مبارزه با مرتدین راه انداختند وخیلی از مسلمانها هم در این جنگ ها مثل مالک بن نویره کشته شدند اما در مورد جنگ های ایران وروم واین کشورگشایی ها حضرت علی کجا مخالف بوده است؟ اگر مخالف بوده پس چرا مشورت داده؟
ما نگفتیم برای کشور گشایی جایز بوده بلکه گفتیم برای ابلاغ رسالت وخارج کردن مردم از تحت ستم مستبدین تا آزادانه بتوانند فکر کنند وخود مسیر را حیاتشان را انتخاب کنند چون دینداری وپذیرش آن با اجبار نمی شود. وسخن ما با برداشت شما تفاوت دارد.
با کدام دلیل می فرمایید پیامبر جنگ ابتدایی با کفار را جایز نمی داند؟
مگه پیامبر نگفت در دین اجباری نیست بر فرض که همسایه های اسلام همه کافر باز هم اسلام نمیشه حمله کنن به روز تا اسلام قالب بشه
فقط یک مورد نام ببرید که پیامبر گفته باشه چون کافران در اینده با ا میجنگند ما الان حمله میکنیم تا خطر رو از بین ببریم
قرار نیست اسلام قالب بشه بلکه برای اینکه مردم از تحت ستم واستبداد حکام خود خارج شوند.
در مورد پیامبر (ص) غزوه تبوک پیشگیرانه نبوده پس برای چه بوده؟ که حضرت تا مرزهای روم رفته اند. یا در مورد دستور به تشکیل لشگر اسامه که از طرف پیامبر برای جنگ با رومیان بوده است واین مسجل است.
در حالی که بر عکس زمانی که این کشور گشایی ها از نگاه علی رد بشه یعنی اسلام مخالف هست پس جایز نیست
اما زمانی که خود علی به خلافت میرسه گویی نگاهش عوض میشه ته تنها کشور هارو به صاحبان پس نمیده بلکه شورش هارو سرکوب میکنه
حالا یهودیان نه با جنگ بلکه عادی وارد کشوری شدن اراضی خریدن و سعی کردن اکثریت جمعیتی رو یهودی کنن قانون حکومت و قرهنگ اون اراضی رو عوض کنن با این فرض که اینجا قبلا دست ما بوده (با اینکه این عمل رد میشه و غیر انسانیه)
اما هرچی باشه از جنگی که خلفا ابتدا به ساکن و خلاف سنت پیامبر کردن بهتر هست
در اسلام هدف وسیله یا مسیر رو توجیه نمیکند .شما نمیتواند به قیمت هر چیزی اسلام گسترش بدین وگرنه پیامبر بهتر بلد بود
حالا سران کنونی اسرائیل از اراضی در برابر حمله یا شورش دفاع میکنند که به ناحق سران فبلی گرفتن
علی هم از اراضی در برابر شورش مردمی دفاع میکرد و سرکوب مینمود که سران قبلی با نا حق گرفتن
حالا فرض می گیریم حضرت علی تحویل می داد به چه کسی تحویل می داد؟ مگر اکثر مردم ایران در زمان حضرت علی (ع) مسلمان نشده بودند؟ یعنی حضرت اداره مسلمانها را به مانوی ها وساسانیان دوباره پس می داد؟ در مورد شورش هم این شورشها فقط در ایران نبوده ومنحصر به آن عصر هم نبوده است، د رخود ممالک اسلامی هم شورش زیاد بوده است که جنگ جمل وصفین ونهروان نمونه های بارز آن هستند که تقریبا حضرت علی (ع) هم تمام این پنج سالی که حاکم بودند در جنگ بودند.
اولا ملت فلسطین یهدی نشده اند که شما ایندو را باهم مقایسه می کنید در حالی که مردم ایران مسلمان شده بودند. ثانیا هر شورشی حق نیست که چون ایرانی ها شورش کردند پس باید حق شان که تسلیم کشور بود به آنها داده می شد. با کدام منطق ودلیل؟ وبه کدام ایرانی؟
درود:Gol:
مسلمانها به قصد دفاع یا ابلاغ رسالت دینی کشور گشایی می کنند وهدف صرفا کشورگشایی صرف نیست ونوعا هم بعد از کشور گشایی امور مردم ومدیران جامعه از بین خود آن مردم بوده ومردم آن مناطق رشد یافته اند.
همچون، سلطان محمود غزنوی!
با این توضیحات اولا کدام کشور یکتاپرست بوده ومسلمانها فتحش کرده اند ومردم از حضو رآنها ناراضی بودند تا تحویل داده شود؟ یا اینکه آنها بدون اینکه متعرض مسلمانها شده باشند به آنها حمله شود ومسلمانها با خرید خانه آنها نقل مکان کنند وخود آن بیچاره ها را از وطنشان بیرون کنند تا مثل اسرائیل شده باشند؟
آیا مسلمانان، ایرانیان را برای بردگی، از میهنشان بیرون نبردند؟
گفتیم یکی دیگر ار فلسفه های لشگر کشی اسلامی ابلاغ رسالت برای مردم تحت ظلم است واین واضح است در تاریخ که ایران آنروز دارای طبقات اجتماعی بوده وفقط شاهزادگان ودرباریان بودند که حق علم آموزی وپیشرفت داشتند وبقیه باید رد شغل پدر باقی می ماندند وآزادی لازم برای مردم نبوده است
تازیان، ایرانیان را موالی یا برده میخواندند و آنقدر نژاد ایرانی را پست میدانستند و آنقدر حدیث در کوچککردن نژاد ایرانی جعل کردند که حتی مردم ایران، کمکم باورشان شد که به راستی زبان و نژاد پست را دارند. تازیان، ایرانیان را جز به بردگی نمیپذیرفتند. به همینمنظور، ایرانیان شعوبیه را ایجاد کردند که بر پایهی آیهی قرآن است که میگوید: «شما را از قومهای متفاوت آفریدیم و تنها میزان ایمان و تقوایتان مهم است» شعوبیه (که البته منحرف شد) این آیه از قرآن را شعار کرده بودند که بگویند، ایرانی و تازی، یکی هستند.
از دیدگاه شما، آیا نظام طبقاتی در ایران پس از تازش تازیان، برداشته شد؟
آیا مسلمانان، ایرانیان را برای بردگی، از میهنشان بیرون نبردند؟
با سلام وعرض ادب
البته نه همه ایرانیان ولی برخی از آنها جزء برده ها شدند به این دلیل که وقتی کشوری فتح می شود کسانی که مسلمان می شوند آزاد هستند ولی غیر مسلمان به بردگی در می آید. والبته ایرانی هایی هم که برده شدند بعدها به مرور در ارتباط با مسلمانان اسلام آورده وبا توجه به احکام اسلام که زمینه آزادی بردگان را فراهم آورده بود آزاد شدند وشما بعدها می بینید که چه بزرگاین از ایران بیرون آمده اند که در صورت وجود نظامی مانند نظام ساسانیان این افراد امکان چنین رشد ی نداشتند.
در میان ایرانیان ومسلمانان وصلت هایی صورت گرفت وهمین وصلت ها باعث شد بررگی کم کم جای خود را به خویشاوندی بدهد که در راس آنها می توان ازدواج دو تن از دختران یزدجرد را با امام حسین(ع) ومحمد بن ابی بکر نام برد که ثمره ازدواج اول امام سجاد علیه السام وازدواج دوم قاسم بن محمد بن ابی بکر بود که خود از بزرگان محدثان تابعین ودخترش مادر امام صادق علیه اسلام است. اگر آخر داستان را نگاه کنیم خیلی نسبت به ایرانیان ورشد علمی وفکری آنان مفید بوده است حتی بزرگان نویسندگان صحاح اهل سنت که صحیح بخاری ومسلم هستند ایرانی می باشند وهمچنین ترمذی که سنن ترمذی را نگاشته است.
تازیان، ایرانیان را موالی یا برده میخواندند و آنقدر نژاد ایرانی را پست میدانستند و آنقدر حدیث در کوچککردن نژاد ایرانی جعل کردند که حتی مردم ایران، کمکم باورشان شد که به راستی زبان و نژاد پست را دارند. تازیان، ایرانیان را جز به بردگی نمیپذیرفتند. به همینمنظور، ایرانیان شعوبیه را ایجاد کردند که بر پایهی آیهی قرآن است که میگوید: «شما را از قومهای متفاوت آفریدیم و تنها میزان ایمان و تقوایتان مهم است» شعوبیه (که البته منحرف شد) این آیه از قرآن را شعار کرده بودند که بگویند، ایرانی و تازی، یکی هستند.
از دیدگاه شما، آیا نظام طبقاتی در ایران پس از تازش تازیان، برداشته شد؟
متاسفانه بعد از نبی مکرم اسلام(ص) وخانه نشین شدن امیرالمومنین (ع) انحرافات وبدعت های زیادی در بین مسلمانان بوجود آمد که عمدتا هم ر زمان عمر بوده است که از جمله انها برتری دادن عربها بر عجم یعنی غیر عرب بوده است بطوری که سهم عربها زا بیت المال بیشتر از عجم ها بود. واین بر خلاف نص صریح قرآن در سوره حجرات است که إن أکرمکم عندالله اتقاکم، گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
شما انگار زدین زیر همه چی و میگید این کشور گشایی ها جایز بوده و هیچ شورشی هم نبوده و...
حالا یهودیان نه با جنگ بلکه عادی وارد کشوری شدن اراضی خریدن و سعی کردن اکثریت جمعیتی رو یهودی کنن قانون حکومت و قرهنگ اون اراضی رو عوض کنن
عزیز این دو نکته که میگی درست نیس اولا که وقتی یه اشغال یا فتح یا جنگ صورت میگره اینطوری نیس که مثلا بری یه نون از نون وایی بخری دوس نداشتی پس بدی!!!!!!!!!! مساله این نیس که حضرت مخالف یا موافق یوده (اون خودش قابل بررسه البته) حضرت علی تو مدت خلافتش فقط تونست تا یه حد کوچیکی سعی کنه روش کشور داری رو یاد بده اونم با همه ی مخالفت ها شما میگی کشور رو به صاحبای اصلی اش پس میداد مگه شوخیه؟؟؟؟؟؟ میتونی تصور کنی چه حجم بالایی از حکومت داری باید تو کشوری مثل ایران میبود تا بتونه حکومت رو تحویل بگیره؟؟ درضمت حکومت رو به کی میداد؟ آیا این شورشیا نماینده ی واقعیه ی تمام ایرانیا بودن یا یه گروه بودن که در پی قدرت بودن؟ همین گروه شورشی اگه نطام مناسب حکومت داری رو داشت و بر اساس طرح و برنامه داشت قعالیت میکرد که شورشش موفق میشد!!! باقی مونده های حکومت ساسانی هم که خدایی قابل اعتماد نبودن که اگه قابلیت داشتن به راحتی شکست نمیخوردن(بماند که فرمانده های ایرانی دوراز میدون جنگ منتظر جونفشانیه سرباز های عادی بودن) حالا این مسائل رو به نظر بیار بعد این رو در کنار حکومت کوتاه مدت امام بزار. تنها کاری که امام میتونست بکنه با این شرایط این بود که حکام خوبی برای این کشور ها در نطر بگیره کسایی مثل سلمان فارسی. اگه مشکلات جنگ های امام نبود ایشون میتونستن بابرنامه هاشون برای تشکیل یه جامعه ی اسلامی فضای خوبی رو به این کشور ها هدیه کنن. فضای رشد و توسعه ی همگانی نه فقط یه طبقه ی اشراف.
درمورد یهودی ها هم باز نظرتون غلطه شما فک میکنی چه درصد از اراضی فلسطین رو یهودی ها خریدن؟ فقط 2 درصد و باقی رو اشغال کردن اونم با این ادعا که قوم برترن با این ادعا چون نازی ها اونا رو اذیت میکنن( اگه حتی هولوکاست ادعایی اشون رو قبول کنیم)اونا اومدن به سرزمین اجدادی اشون.
به نظر من هر زمانی دستورات خاصی رو حکم می کنه. اون زمان ها نه ماهواره ای بود نه اینترنت و تلویزیون و رادیو و موبایل و کامپیوتر و ... و لازم بود برای پیام رسانی و نجات مردم از جهل این کارها صورت بگیره.
مگه تلفات مبارزه با شاه دیکتاتور کم بود ؟ که در اون زمان هیچکسی ناجی ایران نبود؟ و اسلامی که پیامبر برای ما آورد به روزنه نور کوچکی تبدیل شده بود. اما مانند بذری در دلها کاشته شد و عقل سلیم نمی تونست ردش کنه. چه زمان خسرو پرویز و چه زمان هر فرد قدرت طلب دیگه ای زیر دست صفر و هیچ بود مانند سگ آمریکایی که از یک ایرانی با ارزش تر بود . چه این زمان که ایده خلیج ع-ر-ب را به زبان اونا انداختن و بعد در شبکه های خودمون اعراب رو مسخره می کنند . لر و عرب و ترک و رشتی رو مسخره می کنند و شیعه و سنی رو به جون هم میندازن و بهایی و وهابی می سازن و مسلمون ها رو نقاط مختلف دنیا می کشن. ایناست که دلسوزی داره نه کسی که با پیامبر سر جهلش دست به شمشیر می شه.
الان سایپا و ایرانخودرو با اینکه محصولات بی کیفیتشون چند برابر قیمت اصلی به مردم میندازن باز از طرف دولت برای نجات از برشکستگی کمک مالی دریافت می کنند چه فرقی با کافرایی اونور دنیا داره که هزینه ساخت ورزشگاه فوتبالشون بخاطر فساد مالی از 300 میلیارد تومان به 900 میلیارد تومان می رسه! پس معلومه ما هنوز مسلمان نشدیم و گرنه پیامبر برای نجات ما بود نه برای کشتن کشورگشایی.
بهتر هست فقط به منابع تاریخی اعراب و مسلمانان اشاره نشه و بقیه منابع هم مطالعه بشه :
------------------------------------------
اصلی ترین منبع تاریخی برای فتوحات پس از نهاوند در ایران البلاذری است که اصلیتش ایرانی است. نوشتههای دیگری که در دست است در تکمیل مشاهدات بلاذری مفید هستند.[۱۳]
- جنگ نهاوند مقاومت دولت مرکزی را در هم شکست، و از این زمان به بعد پیشروی اعراب مقاومتهای محلی بود که در برخی موارد شدید بودند.[۱۳] اعراب پس از فتح هر شهری قراردادی با سران آن شهر میبستند که در آن میزان مالیاتی که قرار است که از شهر اخذ شود را مشخص میکرد. ریچارد فرای با اشاره به پیمانی که میان اعراب و مرزبان آذربایجان بسته شده بود مینویسد که این پیمان علاقه اصلی اعراب به اخذ غنیمت را نشان میدهد. پس از یک جنگ سخت میان اعراب و مرزبان آذربایجان که در آن اعراب پیروز بودند، مالیات زیادی بر ساکنان شهر تحمیل شد. در ازای آن اعراب تضمین دادند که کسی از مردم آذربایجان را نکشته و یا برده نگیرند، آتشکدهها را خراب نکنند، از اهالی آذربایجان در مقابل حمله کردها حفاظت کنند، و به مراسم مذهبی مردم کاری نداشته باشند.[۱۵]
- به زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان اهل ذمه گفته شده و به آنها این امکان داده میشد که به اسلام بگروند، و یا دین خود را حفظ کرده و جزیه بپردازند.[۶۲]
- زرینکوب مینویسد:[۶۳]
[INDENT] ... استیلای عرب بدون غارت و انهدام و کشتار انجام نیافت.[...]دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه فروختند و سبایا و اسرا خواندند. از پیشه وران و برزگران که دین مسلمانی را نپذیرفتند باج و ساوگران بزور گرفتند و جزیه نام نهادند. همه این کارها را نیز عربان در سایه شمشیر و تازیانه انجام میدادند.[...] حد و رجم و قتل و حرق، تنها جوابی بود که عرب خاصه در عهد امویان به هرگونه اعتراضی میداد.[...]خشونت و قصاوت عرب نسبت به مغلوب شدگان بی اندازه بود.[...] بیداد و فشار دستگاه حکومت سخت مایه نگرانی و نارضایی مردم بود. مولی نمیتوانست بهیچ کار آبرومند بپردازد. حق نداشت سلاح بسازد و بر اسب بنشیند. اگر یک مولی نژاده ایرانی، دختری از بیابان نشینان بی نام و نشان عرب را به زن میکرد، یک سخن چین فتنه انگیز کافی بود که با تحریک و سعایت، طلاق و فراق را بر زن و تازیانه و زندان را بر مرد تحمیل نماید. حکومت و قضا نیز همه جا مخصوص عرب بود و هیچ مولی ای باینگونه مناصب و مقامات نمیرسید. حجاج بن یوسف بر سعید بن جبیر که از پارساترین و آگاه ترین مسلمانان عصر خود بود منت مینهاد که او را با اینکه از موالی است، چندی به قضا کوفه گماردهاست. نزد آنها اشتغال به مقامات و مناصب حکومت در خور موالی نبود؛ زیرا که با اصل سیادت فطری نژاد عرب منافات داشت.
[/INDENT]
- به گفته تورج دریایی در هنگام فتح، مسلمانان به مرزبانان یا حاکمان محلی چند گزینه ارائه میکردند: یا مسلمان شوند و جز امّت اسلامی محسوب گردند؛ یا فرمانروایی مسلمانان را بپذیرند و با پرداخت جزیه آزاد بمانند و بر مذهب خود باقی باشند؛ و یا اینکه به عنوان آخرین گزینه مقاومت کنند و بجنگند که در آن صورت خطر کشته شدن یا به بردگی گرفته شدن وجود میداشت. [۶۴]
- اعراب معمولاً در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را میپرداختند دخالت نمیکردند.[۱۸]
- دلیل اینکه عمر علاقهمند به مخلوط شدن اعراب با ایرانیان نبود بخشی از دو سیاست اصلی حکومتی او پس از فتح بود: (۱) بادیه نشینان از آسیب رساندن به جامعه کشاورزی بازداشته شوند (۲) حاکمان مسلمان با روسا و نامداران نواحی فتح شده همکاری کنند و مردمان محلی تا جای ممکن پریشان نشوند. به همین دلیل اعراب تلاشی برای گرواندن ایرانیان به اسلام نکرده (بگفته لاپداس در زمان فتح اعراب اسلام را دینی عربی و برای خودشان در نظر میگرفتند)، و علاقهای بر به هم زدن نظم اجتماعی و اداری نداشتند. اما با گذشت زمان اعراب کنترل خود را بر شهرها بیشتر کردند.[۶۵]
- نویسندگان مسلمان مکرراً در مورد مقررات مربوط به اهل کتاب به متنی به نام عهد عمر (العهدة العمریة) اشاره میکنند که به عمر نسبت داده میشود. بر اساس آن محدودیتهای بر پوشش، حیواناتی که بر آنها سوار میشوند، و ساختمان و محلهای پرستش آنها اعمال میکند. عموم مورخین غربی به دلایل مختلف این انتساب را جعلی میدانند.[۶۶][۶۷]
- به گفته برنارد لوئیس این متن در هر حال نحوه تکامل سیاست مربوط به جدا سازی گروه غالب از گروههای تحت سلطه را مشخص میکند. لوئیس معتقد است که در ابتدای فتوحات اعراب اقلیت کوچکی بودند و نیاز به تضمین امنیت خودشان را داشتند. به همین دلیل قوانینی را در این جهت وضع میکردند. اما مسلمانان بعدی این محدودیتهای امنیتی را به محدودیتهای اجتماعی و حقوقی تفسیر کردند.[۶۶]
- لاپدس مینویسد که با گذشت زمان مالیاتها فشار زیادی بر ساکنان شهرها وارد میکرد چنانچه مالیات کشاورزان حالت استعماری پیدا کرده و تا پنجاه درصد محصولشان میرسید.[۶۸]
- بعقیده فرای اگر چه بلاذری و دیگران مقادیری برای مالیات شهرهای مختلف ذکر کردهاست، اما میزان واقعی آن مشخص نیست و حداکثر اعتمادی که به این گزارشها میتوانیم به آن بکنیم تشخیص میزان نسبی آبادی و ثروت بخشهای مختلف نسبت به همدیگر است.[۶۹]
- به گفته مکدونالد، سرعت فتح ایران به حدی بود که از قدرت مرکزی سقوطی واقعی نداشت، و مسلمانان اخذ مالیاتهای شخصی و زمین را به دست گرفتند. به عقیده مکدونالد مسلمانان احتمالاً مالیاتها را نیز اضافه کردند. مکدونالد به نقل قولی از یک کشیش در مصر رجوع میکند که میگوید مسلمانان در مصر مالیات را سه برابر کردند.[۷۰]
- از طرف دیگر ادوارد لوتاک معتقد است که در زمان فتوحات، مالیاتها کاهش یافتند هر چند سامانه مالیات تبعیض آمیز بود چون فقط مالیات (کمتر از گذشته) را از غیرمسلمانان میگرفتند.[۷۱]
- مارک کوئن مینویسد که محافظت از اهل ذمه (زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان) وظیفهای مذهبی بوده و احادیث خیلی زیادی در این مورد وجود دارد که یک نمونه معمولی آن جملاتی است که به عمر در هنگام مرگ نسبت داده شده که به جانشینش گفته که به پیمانهای با اهل کتاب وفادار بوده، مالیات بیش از توان آنها از آنها نگیرد و با کسانی که به آنها حمله میکند بجنگد.[۷۲]
روال کلی این بود که شهرها پس از عقد قرارداد صلح شهرها قیام میکردند. این مورد خصوصاً در مورد فارس درست بود که مکرراً در آن قیام صورت میگرفت. در این میان آذربایجان با بقیه استانها تفاوت داشت که بصورت کلی آرام بود و تنها چند شورش کوچک در آن اتفاق افتاد.[۱۵] قیامها مخصوصا تا زمانی که یزدگرد زنده بود بیشتر رایج بود و مقاومتهای محلی قوی و مکرر بود. برخی از نواحی چند بار شورش کردند. در برخی موارد مخالفان نیروی بزرگی نیز فراهم کرده بودند.[۱۴] تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگانهای اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود.[۷۳] در زمان خلافت عثمان و علی قیامهای محلی و یا امتناع از پرداخت مالیات سریعاً تلافی میشد.[۱۴]
- تغییری که علی در زمان خلافتش انجام داد این بود که جنگجویان مسلمان را از غارت و اخذ غنیمت و تقسیم آن میان خود پس از فتوحات منع کرد. بجای آن مالیات اخذ شده از شهرها را به عنوان حقوق و نه غنیمت جنگی و به میزان ثابتی میان جنگجویان پخش میکرد. بر اساس گزارشی این اولین مورد اختلافی بود که میان علی و خوارج پیش آمد.[۷۴] در میان گفتههای منسوب به علی، نامه او در مورد حکومت صالحانه به مالک اشتر مورد توجه زیادی قرار گرفتهاست.[۷۵]
- ریچارد فرای عقیده دارد که بدلیل تعداد افراد محلی که به اسلام گرویده بودند مقاومتها عموماً جنبه مذهبی در مخالفت با اسلام نداشته، بلکه بیشتر عوامل اقتصادی و اجتماعی محرک آن بودهاند. از آنجایی که اعراب عموماً امور مالی و اداره سیاسی محلی را به دهقانان محلی ایرانی واگزار کرده بودند، بسیاری از قیامهای کوچک علیه حکومت مسلمانان در واقع قیام علیه حاکمان ستمگر غیرعرب بود، تا علیه اعراب.[۱۴]
- زرینکوب معتقد است که شورشها و قیامها برای بازگشت به دوره ساسانی نبوده، بلکه برای سر فرود نیاوردن در مقابل اعراب و قبول نکردن مالیات سنگین آنها بود. زرینکوب همچنین معتقد است که بجز کسانی که بشدت تحت تاثیر تعالیم اسلامی قرار گرفته بودند، بقیه نسبت به اعراب احساس کینه و نفرت داشتند. سربازان و جنگجویان ایران حس تحقیر نسبت به اعراب نیز داشتند و آنها را پست ترین مردم میدانستند.[۱۶]
- کلود کائن مینویسد که تحت تاثیر جنبشهای ملی گرایانه دوران مدرن، تمایل به سمت نمایش ایرانیان و اعراب به عنوان دو گروه متخاصم رفتهاست. به عقیده ایشان، اگر چه خطوط تمایز میان ایرانیان و اعراب مشخص بود و ایرانیان حاملان یک سنت بزرگ تاریخی و فرهنگی بودند که آن را نسل به نسل منتقل میکردند، اما قیامهایی که توسط گروههایی خاص از ایرانیان و مکانهایی خاص اتفاق میافتاد بیشتر مذهبی بوده و هیچگاه ماهیت جنبش ملی گرایانه گسترده را نداشتند. همچنین ظهور حکومتهای نیمه ملی پذیرای اسلام محدوده مخالفتها را مشخص میکند. کائن همچنین این گفته را که ایرانیان در مقابله با اعراب مذهب شیعه را برگزیدند را رد کرده و آن را مغایر با شواهد تاریخی میداند که در دوران قرون وسطی ایران اکثریت سنی داشت.[۱۷]
- فرهنگ رجایی معتقد است که پاسخ ایرانیان در پذیرش حکومت اعراب یکنواخت و یکسان نبود.[۷۶]
- به عقیده هورانی و روتون پذیرش حکومت اعراب توسط ایرانیان وجود داشته و به این دلیل بود که اکثر آنها به اینکه حاکمشان ایرانی یا یونانی و یا عرب باشد اهمیت نمیدادند؛ از میان ساکنان شهرها تنها به این اهمیت میدادند که امنیت و آرامش داشته باشند و میزان معقولی مالیات از آنها اخذ شود؛ تنها روسا و طبقهای که منافعشان با آنها پیوند خورده بود و همچنین برخی از طبقات برخی جوامع مذهبی بودند که در این میان استثنا بودند. روستانشینان هم تحت رهبری سران خود زندگی میکردند و خیلی از حکومت تاثیر نمیپذیرفتند. نهایتاً برخی از ساکنان (مانند اقلیتهای مذهبی) به استقبال تغییر حکومت رفتند.[۴]
- مورخان اسلامی به موارد بسیار از کشتار و خونریزی عربان مهاجم اشاره کردهاند.[۷۸]
- بگفته ستپنینت، دو قرائت متضاد از اولین برخورد اعراب با زرتشتیان ساکن ایران وجود دارد. یکی از آنها صحبت از چپاول مادی و معنوی ایرانیان توسط اعراب میکند و دیگری صحبت از تاثیر گذاری اسلام و برخورد ملایم اعراب میکند. ستپنینت معتقد است که امکان دارد حقیقت چیزی میان این دو باشد. اگر چه بسیاری از بخشهای ایران تخریب شده و ساکنان آنها غارت یا کشته شدند، آن دسته از زرتشتیانی که حکومت اعراب را پذیرفتند و به آنها مالیات پرداختند از امنیت برخوردار بودند. بدون شک موارد زیادی از خشونت و اجبار به پذیرش اسلام وجود داشت - این پدیده مشترک در تمام جنگها است - اما بگفته ستپنینت موارد خشن نباید اغراق شده تا حدی که ملایمت نسبی اعراب نادیده گرفته شود. ملایمت در برخورد هم ریشه در تعلیمات اسلامی و هم توجیه اقتصادی داشتهاست. در زمانی که مرزهای خلافت عرب گسترش یافته و تعداد زیادی غیرمسلمان تحت پوشش آن در آمده بودند، همراهی ساکنان غیرمسلمان آن اهمیت داشت.[۲۱]
[h=2]اعراب مسلمان و کتابسوزی در ایران[/h]تورج دریایی استاد کرسی ایران باستان در دانشگاه کالیفرنیا، ارواین مینویسد: اعراب مسلمان در خوارزم کتابهای مغان را سوزاندند که کار عجیب و نامعمولی بود و واقعهایی معمول در تاریخ فتوحات اعراب مسلمان در ایران زمین به شمار نمیآید. فقدان کتابهای باستانی به زبان پهلوی به دلیل تغییر زبان علمی رایج در ایران پس از حمله اعراب و بلا استفاده ماندن کتابهای نوشته شده به زبان پهلوی است.[۸۷]
نویسندگان ایرانی از جمله محمد معین[۸۸] و عبدالحسین زرین کوب (در دو قرن سکوت، منتشره در سال ۱۳۳۶)[۸۹] در مورد کتابسوزی در جندی شاپور پس از فتح ایران توسط اعراب سخن راندهاند. از جمله منابع اولیه تاریخی مورد اشاره همه این نویسندگان، کتاب مقدمه ابن خلدون است. زرینکوب در کتاب کارنامه اسلام (۱۳۴۸) کتابسوزی اعراب در تیسفون را نفی میکند: «روایتی هم که گفتهاند کتابخانه مدائن را اعراب نابود کردند ظاهراً هیچ اساس ندارد و مآخذ آن تازهاست.»[۹۰] او نهایتاً در کتاب روزگاران (منتشره در سال ۱۳۷۳) با باز تأیید این امر که روایت کتابسوزی در تیسفون چندان قدمت ندارد، با اشاره به روحیات هیجانی فاتحان، احتمال رخ دادن این مساله را منتفی نمیداند.[۹۱] دانشنامه کتابخانه و دانش اطلاعات درباره کتابسوزی کتابخانهها در ایران طی حملهٔ عربها مینویسد که عربها به دلیل تعصب و اعتقادبه اینکه قرآن برترین کتاب است هر کتاب غیر قرآنی را نابود کردند.[۹۲]
فرانز رزنتال استاد پیشین زبانهای سامی و زبان عربی[۹۳] در دانشگاه ییل، اسلام شناس[۹۴] و مترجم کتاب مقدمه، در پانوشت این گفته ابن خلدون مینویسد «این روایت دیگری از یک افسانه معروف است که بر طبق آن عمر دستور ویرانی کتابخانه اسکندریه را داد»[۹۵]. برنارد لوئیس در مقالهای ضمن بی اعتبار خواندن کتابسوزی اعراب در اسکندریه با اشاره به تشابه این روایت ابن خلدون با روایتی که در آن نقل شده عمر فرمان به تخریب کتابخانه اسکندریه دادهاست، میگوید: «تاریخنگار قرن چهاردهم، ابن خلدون، داستان تقریباً یکسانی را راجع به ویران کردن یک کتابخانه در ایران به دستور خلیفه عمر مطرح کرده که نشان از ویژگی عامیانه آن دارد»[۹۶]. دکتر سیلمز در تحقیقی که در سال ۲۰۰۵ در ژورنال آمریکایی علوم اجتماعی اسلامی چاپ شد با اشاره به سالم ماندن دانشگاه گندی شاپور در حمله اعراب به ایران مینویسد اعراب به اهمیت موسسهٔ آموزشی گندیشاپور پی بردند و شکوه آن را و کتابخانه و دیگر سازمانهای شهر را باقی نگاه داشتند.[۹۷]
عجب تاپیک جالبی
البته ما که فقط خواننده هستیم ولی فقط خواهشمندم از دوستان توی تاپیک های اینچنین که بحث تاریخی هست لطفا تمامی منابع برای هر سخنیشون رو ذکر کنند که خدای نکرده ادعاهای تاریخی دوستان بدون منبع نباشه
با تشکر
با سلام
[FONT=Microsoft Sans Serif]درود:Gol:آیا مسلمانان، ایرانیان را برای بردگی، از میهنشان بیرون نبردند؟
تازیان، ایرانیان را موالی یا برده میخواندند و آنقدر نژاد ایرانی را پست میدانستند و آنقدر حدیث در کوچککردن نژاد ایرانی جعل کردند که حتی مردم ایران، کمکم باورشان شد که به راستی زبان و نژاد پست را دارند. تازیان، ایرانیان را جز به بردگی نمیپذیرفتند. به همینمنظور، ایرانیان شعوبیه را ایجاد کردند که بر پایهی آیهی قرآن است که میگوید: «شما را از قومهای متفاوت آفریدیم و تنها میزان ایمان و تقوایتان مهم است» شعوبیه (که البته منحرف شد) این آیه از قرآن را شعار کرده بودند که بگویند، ایرانی و تازی، یکی هستند.
از دیدگاه شما، آیا نظام طبقاتی در ایران پس از تازش تازیان، برداشته شد؟
جناب آبرنگ بارها خدمتتان گفته ایم که تاریخ را با منابع و اسناد دست اول باید برسی کرد
پس لطفا قلم فرسائی نکنید
رو هوا سخن گفتن به دل کسی نمینشیند فراموش نکنید
میتوانید در این تاپیک اسناد را مشاهده کنید
ایا اسلام به زور وارد ایران شده است؟
.
بهتر هست فقط به منابع تاریخی اعراب و مسلمانان اشاره نشه و بقیه منابع هم مطالعه بشه :
------------------------------------------
اصلی ترین منبع تاریخی برای فتوحات پس از نهاوند در ایران البلاذری است که اصلیتش ایرانی است. نوشتههای دیگری که در دست است در تکمیل مشاهدات بلاذری مفید هستند.[۱۳]
دوست گرامی در این مورد قبلا مفصل در این تاپیک گفتگو شده
یک شبهه تاریخی (مساله فتوحات اعراب در ایران )
.
.
درود:Gol:
با سلام وعرض ادب
در قانون ایران در دورهی ساسانی، این امکان بود که اگر کسی دارای هنر نیک و خوبی میبود، میتوانست یک پله از نظر اجتماعی بالاتر بیاید. (کریستین سن/ ایران در زمان ساسانیان) البته چنین چیزی، خیلی کم رخ میداد.
متاسفانه بعد از نبی مکرم اسلام(ص) وخانه نشین شدن امیرالمومنین (ع) انحرافات وبدعت های زیادی در بین مسلمانان بوجود آمد که عمدتا هم ر زمان عمر بوده است که از جمله انها برتری دادن عربها بر عجم یعنی غیر عرب بوده است بطوری که سهم عربها زا بیت المال بیشتر از عجم ها بود. واین بر خلاف نص صریح قرآن در سوره حجرات است که إن أکرمکم عندالله اتقاکم، گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
تازیان، نهتنها نظام طبقاتی در ایران را برانداز نکردند، بلکه شیب آنرا تندتر نیز کردند به گونهای که منجر به ایجاد شعوبیه شدند. اینکه پس از دویست - سیصدسال، دانشمندان ایرانی زیاد شدند هم پیوستگی به اسلام ندارد؛زیرا پیش از اسلام نیز، ما دانشگاه گندیشاپور داشتهایم که بزرگ اندیشانی از آن بیرون آمده بودند.
با سلام
(نمیدانم، براستی شما تاکنون حتی واژهی ادب را نیز، نشنیدهاید؟ نمیتوانی درست سخن بگویی؟)
جناب آبرنگ بارها خدمتتان گفته ایم که تاریخ را با منابع و اسناد دست اول باید برسی کرد
پس لطفا قلم فرسائی نکنید
رو هوا سخن گفتن به دل کسی نمینشیند فراموش نکنید
در نوشتهی پیشین، من سخن تازه و کارشناسانهای نگفتهام که بخواهم بنمایه بیاورم! از شعوبیه سخن گفتم؛ این گروه آنقدر معروف هستند که نیازی به بنمایهای برای اثباتشان نیست؛ به هر روی، نوشتارهای زیادی هستند که در مورد این گروه نگارش شدهاند؛ همچون: «نهضت شعوبیه» که در این نوشتار در مورد موالی نیز سخن گفته شده است که تازیان، ایرانیان را موالی (=برده) میخواندند و ...
اگرچه سند هم آورده شود، برای شما چندان مهم نیست زیرا آنرا نادرست، تحریف شده و چه و چه میخوانید و سپس باز میگردید به شیوهی سوفسطایی* خودتان. یعنی بیادبی کردن، به منظور فراری دادن حریف که اگر هم بهتان بگویند بیادبی نکنید، از شیوهی کارت قرمز دادن استفاده میکنید.
پیشنهاد من این است که با توجه به ضرب المثل معروف «تا سه نشه، بازی نشه» بیاید و کارت قرمز سوم را هم به بنده بدهید. الحمدالله، مدیران زحمتکش و آگاه ما، در خواباند و کاری هم به کارتان ندارند.
[/HR]*.سوفسطایی: این گروه، برایشان درستی یا نادرستی گفت و گو مهم نیست؛ بلکه هنگامی که در تنگنا قرار میگیرند، آغاز به توهین و گستاخی میکنند تا تمرکز دیگری را به هم بزنند.
میتوانید در این تاپیک اسناد را مشاهده کنید ایا اسلام به زور وارد ایران شده است؟
البته من چیزی در این گفت و گو ندیدم. سخنان آقای موبدیار، نقد نشده بود و شما در پایان، همچون همیشه، از شیوهی خود استفاده کردید و آغاز به گستاخی و توهین به آیین و مذهب ایشان کردید که طبیعی است ایشان از روی بزرگواری پاسخ شما را ندادند؛ زیرا تمرکزشان را به هم زدید و وی را از پاسخ و ادامهی گفت و گو، دلسرد کردید و پیش خود گفتهاند:
width: 700 |
---|
[TR] |
[TD][/TD] |
[TD="align: left"]چــنــد کــوبـیـم آهــن ســردی ز غــی[/TD] |
[TD][/TD] |
[TD]در دمــیـدن در قـفـس، هــیـن تــا بــه کـــی[/TD] |
[/TR] |
البته از پاسخ پایانی که داده شده است، میتوان دریافت که پاسخهای پایانی آن گفت گو، پاک شده است! زیرا گفتار بدون جمعبندی بسته شده است.
[FONT=Microsoft Sans Serif]درود:Gol:
در قانون ایران در دورهی ساسانی، این امکان بود که اگر کسی دارای هنر نیک و خوبی میبود، میتوانست یک پله از نظر اجتماعی بالاتر بیاید. (کریستین سن/ ایران در زمان ساسانیان) البته چنین چیزی، خیلی کم رخ میداد.
تازیان، نهتنها نظام طبقاتی در ایران را برانداز نکردند، بلکه شیب آنرا تندتر نیز کردند به گونهای که منجر به ایجاد شعوبیه شدند.
با سلام
بازهم که به بیراه رفتید جناب آبرنگ
عوامل سقوط ساسانيان
1 - جنگ هاى طولانى و مستمر، كه بيش از 24 سال با روميان - هياطله - هفتاليه به طول انجاميد.
2 - ماليات هاى گزاف كه بر مردم به اشكال مختلف تحميل مى گرديد.
3 - اختلاف طبقاتى كه اكثريت مردم در قاعده هرم قرار داشتند و در راس ، هفت خانواده سرشناس ، اين اختلاف باعث گرديد عامه مردم از هرگونه مواهبى بى بهره بمانند و سرخوردگى و بى تفاوتى به آنان دست دهد.
4 - تضاد ميان موبدان و مغان و دخالت آن ها در دستگاه حكومت .
5 - نافرمانى حكام بلاد مرزى (مرزبانان ).
6 - بى خبرى سلاطين ساسانى و در عيش و عشرت بسر بردن آنان .
7 - درگيرى هاى داخلى بر سر قدرت مثلا؛ بين بهرام چوبين و خسرو، كه نهايتا خسرو با همكارى امپراتورى روم شرقى توانست بر بهرام چيره شود و حكومت را در دست گيرد و با قتل عام 10 نفر از شاهزادگان - فرزندان خسرو - توسط شيرويه كه تنها 8 ماه حكومت كرد و يا دست به دست گشتن حكومت توسط 13 پادشاه در مدت زمانى 5 ساله كه از ميان زنان و يا نوجوانان برگزيده شده بودند.
8 - وجود اديان و اختلاف آن ها از جمله زرتشتى ، يهودى ، عيسوى ، مزدكى ، مانوى .
ورود اسلام به ايران و اثرات آن
ورود اسلام به ايران باعث تحولات عميق سياسى و اجتماعى گرديد ولى به اين معنى نبود كه كاملا فرهنگ خود را از دست بدهد، بلكه با حفظ آن و جذب اسلام ، توانست فرهنگ مخلوط اسلامى - ايرانى به وجود آورد به هر حال ورود اسلام به ايران توانست كه :
1 - تقويم طبيعى شمسى ايران را به تقويم عربى مبدل سازد.
2 - دين زرتشت در مقابل دين اسلام برافتاده و قدرت اسلامى در نواى تسخير شده به سرعت رو به پيشرفت نهاد.
3 - ماليات ها جاى خود را به زكات و خراج و صدقه ها داد.
4 - خط و زبان پهلوى با خط و زبان عربى ممزوج گشت .
5 - برخى از شغل ها و حرفه ها كاملا دگرگون گشت و يا از بين رفتند، مانند: مى فروشى ، خوك بانى و غيره ...
6 - در سازمان اصناف نيز دگرگونى هاى شگرفى به وجود آمد.
7 - در نظام خانواده نيز دگرگونى هايى پديد آمد - منجمله ازدواج با محارم - قواعد ارث ، حقوق .
8 - نظام طبقاتى و امتياز خانواده ها و خاندان ها از ميان رفت .
9- باعث گرديد افراد به حقوق تازه اى دست پيدا كنند كه تا آن زمان از آن بى خبر بودند.
10 - ديوار بلند مالكيت هاى بزرگ (اقطاع دارى ) را كه عامل جدايى از رعايا بود، بر سردر هر دو طبقه خراب نمود.
11 - احكام قصاص ، ديه ، سرقت ، نكاح ، نفقه ، تعدد زوجات ، طلاق و آن چه در قوانين مزديسنا بود كاملا منسوخ شده و قوانين تازه جاى آن نشست و رايج گرديد.
12 - جشن هاى كهن به عنوان رسوم مجوسى منسوخ و به روزها و هفته ها تقسيم شد و عيد فطر و عيد قربان جاى آن ها را گرفت .
13 - تضادهاى بين ايران و رم و بيزانس تعديل يافت .
14 - وارد نمودن ايران به دنياى اسلام ، يعنى در يك جامعه واحد، ملل مختلف تشكيل شده اند، جامعه اى كه از حيث فرهنگ و مذهب و مليت با هم به كلى متفاوت اند.
و بدين ترتيب طومار تاريخ قديم ايران درهم پيچيده مى شود و فصل جديدى در تاريخ به ظهور مى رسد ولى همان گونه كه ذكر گرديد، اسلام با آن همه اثرات شگرف در همه جنبه ها، هرگز نتوانست فرهنگ و تمدن ايرانى را يكسره در خود حل نمايد بلكه ممزوج با آن فرهنگ ايرانى - اسلامى را به وجود آورد.
دلايل اين امر مربوط به عواملى است كه مى توان مختصرا به آن ها اشاره نمود:
پربار و عميق بودن فرهنگ و تمدن ايران پيش از اسلام كه محصول دورانى بسيار طولانى بوده است .
پهناور بودن سرزمين كهن ايران به طورى كه وسعت سرزمين هاى امپراتورى ساسانى به حدى بود كه تصرف آن حدود دو قرن به طول انجاميد.
وجود راه هاى صعب العبور و كوهستانى ، جنگل ها و بيابان ها.
(نمیدانم، براستی شما تاکنون حتی واژهی ادب را نیز، نشنیدهاید؟ نمیتوانی درست سخن بگویی؟)
در نوشتهی پیشین، من سخن تازه و کارشناسانهای نگفتهام که بخواهم بنمایه بیاورم! از شعوبیه سخن گفتم؛ این گروه آنقدر معروف هستند که نیازی به بنمایهای برای اثباتشان نیست؛ به هر روی، نوشتارهای زیادی هستند که در مورد این گروه نگارش شدهاند؛ همچون: «نهضت شعوبیه» که در این نوشتار در مورد موالی نیز سخن گفته شده است که تازیان، ایرانیان را موالی (=برده) میخواندند و ...
اگرچه سند هم آورده شود، برای شما چندان مهم نیست زیرا آنرا نادرست، تحریف شده و چه و چه میخوانید و سپس باز میگردید به شیوهی سوفسطایی* خودتان. یعنی بیادبی کردن، به منظور فراری دادن حریف که اگر هم بهتان بگویند بیادبی نکنید، از شیوهی کارت قرمز دادن استفاده میکنید.
پیشنهاد من این است که با توجه به ضرب المثل معروف «تا سه نشه، بازی نشه» بیاید و کارت قرمز سوم را هم به بنده بدهید. الحمدالله، مدیران زحمتکش و آگاه ما، در خواباند و کاری هم به کارتان ندارند.
[/HR]*.سوفسطایی: این گروه، برایشان درستی یا نادرستی گفت و گو مهم نیست؛ بلکه هنگامی که در تنگنا قرار میگیرند، آغاز به توهین و گستاخی میکنند تا تمرکز دیگری را به هم بزنند.
البته من چیزی در این گفت و گو ندیدم. سخنان آقای موبدیار، نقد نشده بود و شما در پایان، همچون همیشه، از شیوهی خود استفاده کردید و آغاز به گستاخی و توهین به آیین و مذهب ایشان کردید که طبیعی است ایشان از روی بزرگواری پاسخ شما را ندادند؛ زیرا تمرکزشان را به هم زدید و وی را از پاسخ و ادامهی گفت و گو، دلسرد کردید و پیش خود گفتهاند:
width: 700 |
---|
[TR] |
[TD][/TD] |
[TD="align: left"]چــنــد کــوبـیـم آهــن ســردی ز غــی[/TD] |
[TD][/TD] |
[TD]در دمــیـدن در قـفـس، هــیـن تــا بــه کـــی[/TD] |
[/TR] |
البته از پاسخ پایانی که داده شده است، میتوان دریافت که پاسخهای پایانی آن گفت گو، پاک شده است! زیرا گفتار بدون جمعبندی بسته شده است.
این سخنانتان هم با ر مثبتی برای پاسخ ندارد
.
.
[FONT=Microsoft Sans Serif]درود:Gol:
اینکه پس از دویست - سیصدسال، دانشمندان ایرانی زیاد شدند هم پیوستگی به اسلام ندارد؛زیرا پیش از اسلام نیز، ما دانشگاه گندیشاپور داشتهایم که بزرگ اندیشانی از آن بیرون آمده بودند.
با سلام
دقت داشته باشید
اساتيد و رؤساي دانشگاه و بيمارستان جندي شاپور قبل از اسلام مركب بودند از سه دسته:
يكي مسيحي مذهبان سرياني كه ساكن و تبعهي ايران و در حقيقت ايراني شده بودند و اين دسته اكثريت داشتند؛:Sham:
دوم ايرانيان نژاده كه زبان پهلوي و مذهب ايراني داشتند
سوم علماي هندي كه مثل سريانيها داخل ايران شده بودند
این تاپیکها به شما کمک میکند حقیقت را دریابید
[h=1]جندي شاپور، قبل و بعد از اسلام[/h]
[h=1]چرا ساسانیان سقوط کرد؟[/h]
.
با سلام
[FONT=Microsoft Sans Serif]عوامل سقوط ساسانيان
1 - جنگ هاى طولانى و مستمر، كه بيش از 24 سال با روميان - هياطله - هفتاليه به طول انجاميد.
2 - ماليات هاى گزاف كه بر مردم به اشكال مختلف تحميل مى گرديد.
3 - اختلاف طبقاتى كه اكثريت مردم در قاعده هرم قرار داشتند و در راس ، هفت خانواده سرشناس ، اين اختلاف باعث گرديد عامه مردم از هرگونه مواهبى بى بهره بمانند و سرخوردگى و بى تفاوتى به آنان دست دهد.
4 - تضاد ميان موبدان و مغان و دخالت آن ها در دستگاه حكومت .
5 - نافرمانى حكام بلاد مرزى (مرزبانان ).
6 - بى خبرى سلاطين ساسانى و در عيش و عشرت بسر بردن آنان .
7 - درگيرى هاى داخلى بر سر قدرت مثلا؛ بين بهرام چوبين و خسرو، كه نهايتا خسرو با همكارى امپراتورى روم شرقى توانست بر بهرام چيره شود و حكومت را در دست گيرد و با قتل عام 10 نفر از شاهزادگان - فرزندان خسرو - توسط شيرويه كه تنها 8 ماه حكومت كرد و يا دست به دست گشتن حكومت توسط 13 پادشاه در مدت زمانى 5 ساله كه از ميان زنان و يا نوجوانان برگزيده شده بودند.
8 - وجود اديان و اختلاف آن ها از جمله زرتشتى ، يهودى ، عيسوى ، مزدكى ، مانوى .
ورود اسلام به ايران و اثرات آن
ورود اسلام به ايران باعث تحولات عميق سياسى و اجتماعى گرديد ولى به اين معنى نبود كه كاملا فرهنگ خود را از دست بدهد، بلكه با حفظ آن و جذب اسلام ، توانست فرهنگ مخلوط اسلامى - ايرانى به وجود آورد به هر حال ورود اسلام به ايران توانست كه :
1 - تقويم طبيعى شمسى ايران را به تقويم عربى مبدل سازد.
2 - دين زرتشت در مقابل دين اسلام برافتاده و قدرت اسلامى در نواى تسخير شده به سرعت رو به پيشرفت نهاد.
3 - ماليات ها جاى خود را به زكات و خراج و صدقه ها داد.
4 - خط و زبان پهلوى با خط و زبان عربى ممزوج گشت .
5 - برخى از شغل ها و حرفه ها كاملا دگرگون گشت و يا از بين رفتند، مانند: مى فروشى ، خوك بانى و غيره ...
6 - در سازمان اصناف نيز دگرگونى هاى شگرفى به وجود آمد.
7 - در نظام خانواده نيز دگرگونى هايى پديد آمد - منجمله ازدواج با محارم - قواعد ارث ، حقوق .
8 - نظام طبقاتى و امتياز خانواده ها و خاندان ها از ميان رفت .
9- باعث گرديد افراد به حقوق تازه اى دست پيدا كنند كه تا آن زمان از آن بى خبر بودند.
10 - ديوار بلند مالكيت هاى بزرگ (اقطاع دارى ) را كه عامل جدايى از رعايا بود، بر سردر هر دو طبقه خراب نمود.
11 - احكام قصاص ، ديه ، سرقت ، نكاح ، نفقه ، تعدد زوجات ، طلاق و آن چه در قوانين مزديسنا بود كاملا منسوخ شده و قوانين تازه جاى آن نشست و رايج گرديد.
12 - جشن هاى كهن به عنوان رسوم مجوسى منسوخ و به روزها و هفته ها تقسيم شد و عيد فطر و عيد قربان جاى آن ها را گرفت .
13 - تضادهاى بين ايران و رم و بيزانس تعديل يافت .
14 - وارد نمودن ايران به دنياى اسلام ، يعنى در يك جامعه واحد، ملل مختلف تشكيل شده اند، جامعه اى كه از حيث فرهنگ و مذهب و مليت با هم به كلى متفاوت اند.
و بدين ترتيب طومار تاريخ قديم ايران درهم پيچيده مى شود و فصل جديدى در تاريخ به ظهور مى رسد ولى همان گونه كه ذكر گرديد، اسلام با آن همه اثرات شگرف در همه جنبه ها، هرگز نتوانست فرهنگ و تمدن ايرانى را يكسره در خود حل نمايد بلكه ممزوج با آن فرهنگ ايرانى - اسلامى را به وجود آورد.
دلايل اين امر مربوط به عواملى است كه مى توان مختصرا به آن ها اشاره نمود:
پربار و عميق بودن فرهنگ و تمدن ايران پيش از اسلام كه محصول دورانى بسيار طولانى بوده است .
پهناور بودن سرزمين كهن ايران به طورى كه وسعت سرزمين هاى امپراتورى ساسانى به حدى بود كه تصرف آن حدود دو قرن به طول انجاميد.
وجود راه هاى صعب العبور و كوهستانى ، جنگل ها و بيابان ها.
باردیگر بازگو میکنم: نظام طبقاتی هیچگاه در ایران برانداز نشده است.
با سلام
[FONT=Microsoft Sans Serif]
باردیگر بازگو میکنم: نظام طبقاتی هیچگاه در ایران برانداز نشده است.
- در گذشته: نهضت شعوبیه برابر مبارزه با تبعیض نژادی درست شد که این نهضت آیهی را که میگوید «و جعلَ شعوبا و ...» را ملاک قرار داده و نام «شعوبیه» را بر خود گذاشت تا برابری مردم (ایرانیان و تازیان) را زنده کنند زیرا آنان، همهی مردم ایران را برده میدانستند.
اخوی اینجا سایت شیعیان است بهتر است در این مورد کمی تحقیق کنید که چرا ما ایرانیان شیعه شدیم
کدام شیعه ایست که حکومت امویان را قبول داشته باشد !!
متاسفانه شما هنوز پایه و اصول مکتب شیعه را نمیشناسید یعنی در حقیقت نه ایران باستان را میشناسید و نه اسلام و تاریخ آنرا ,تیکه ای از تاریخ آورده اید و میخواهید از ان به نفع ناسینالیست استفاده کنید
همه ما خوب میدانیم که:
پس از آن که حکومتهای عرب به ویژه قوم اموی براساس خوی جاهلی، تعصب قبیلهای و عربی را جایگزین مساوات اسلامی کردند و همان روشهای ظالمانه اقوام گذشته در ملکداری را توأم با عصبیت، جایگزین روش حکومتی مردمی و عادلانه اسلامی نمودند، با عکسالعمل ملل تحت سلطه مواجه شدند. نهضت شعوبی از همین نقطه به وجود آمد.
خلاصه کلام آنکه اندیشه شعوبی عکسالعمل رفتار حکومتگران بنیامیه بود.
[FONT=Microsoft Sans Serif]
- اکنون: در سیاست ایران، امروزه نیز نظام طبقاتی هست؛ هرکسی نمیتواند وارد سیاست شود؛ بلکه تنها کسانی که از گروههای ممتاز کشوری باشند (که معمولا همه با هم ازدواجهای فامیلی نیز دارند)، وارد آن میشوند. همچنین، سنیمذهبان، زردشتیان، مسیحیان و یهودیان، نمیتوانند مقامهای چندان درخوری در ایران داشته باشند؛ که این، همان نظام طبقاتیِ نوین است.
البته این سخنتان بسیار پیش پا افتاده است و مربوط به اینجا نمیشود اخوی
این نهضت آیهی را که میگوید «و جعلَ شعوبا و ...» را ملاک قرار داده و نام «شعوبیه» را بر خود گذاشت تا برابری مردم (ایرانیان و تازیان) را زنده کنند زیرا آنان، همهی مردم ایران را برده میدانستند.[FONT=Microsoft Sans Serif]
با سلام
بنده تعجب میکنم که حتی شناخت درستی از این نهضت ندارید و فقط استفاده ابزاری میکنید
والا من همیشه توی تاپیک های این طوری گیج شدم.
آخرش ما نفهمیدیم این اعراب چجوری ایرانو گرفتن.
اصلا برا چی گرفتن
چجوری این زرتشتی ها رو مسلمون کردن(سخته هاااا)
امیرالمومنین نظرش بعد از خلافت چی بود
و ....
کارشناسان همیشه از منابع اسلامی جواب میدند
و اعضای سایت همیشه از منابع غیر اسلامی
و جالبه که اکثرا هم نظرات این دو منابع مخالف هست
حالا ما آخرش نفهمیدیم کدوم درسته
منه حقیر یه پیشنهاد بدم؟
این سوالاتی که الان من پرسیدم یکی بیاد از یه منبع جواب بده ، حالا هرکس نظر مخالف داشت قشنگ و صریح بیاد بگه منبع شما دروغه.تا حداقل هی هر چندماه یه بار تاپیک در مورد حمله اعراب به ایران باز نشه
به نظر من هر زمانی دستورات خاصی رو حکم می کنه. اون زمان ها نه ماهواره ای بود نه اینترنت و تلویزیون و رادیو و موبایل و کامپیوتر و ... و لازم بود برای پیام رسانی و نجات مردم از جهل این کارها صورت بگیره.
ما نمی گویم تمام جنگهای مسلمانان واعمالی که انجام داده اند درست نبود بلکه اشتباهات زیادی هم رخ داده است چون متاسفانه بعد از نبی مکرم اسلام(ص) اسلام از مسیر اصلی خود خارج شد وانحرافات زیادی بخاطر کنار گذاشتن وصی بحق رسول خدا(ص) به وجود آمد ومسلمانان به سمت دنیا ورفاه زدگی کشیده شدند. لذا تمام اعمال قابل توجیه نیست چون همه جا اسلامی عمل نکرده اند ومخصوصا در زمان خلیفه دوم قبیله گرایی وبرتری عرب بر عجم نیز رونق گرفت وبر این رفتارهای اشتباه افزود که مسلم اگر امیرالمومنین(ع) بر سر کار بودند قضیه به این شکل جلو نمی رفت. ودلیل بارز ما ب راین مساله با اینکه حضرت خود در این جنگها شرکت نکردند وحضور نداشتند ولی همین ایرانیها وقتی بعد از این فتوحات در شهرهای اسلامی حضور می رسانند وبه مرور با اهل بیت آشنا می شوند محبت وارادت به آنها پیدا کرده ودر مسیر آنها قدم برمی دارند وشما مشاهده می کنید مختاری که برای انتقام خون امام حسین(ع) قیام کرده بود اکثر یارانش ایرانی بودند واین در قرن اول ههجری بوده در حالی که اکثر ایرانیها از قرن سوم به بعد مسلمان شدند وا آنموقع در دینهای خود بودند در حالی که کشور توسط مسلمانان فتح شده بود واین نشان می دهد که مسلمانان هیچ اجباری در مسلمان کردن دیگران نداستند.
ولی این تعداد قلیلی هم که مسلمان شده بودند شیفته اهل بیت بودند.چرا؟
دلیل واضح است رفتار انسانی وشخصیت بخش اهل بیت علیهم السلام وعدم تحقیر دیگران حتی برده های خود که در آن دوران عادی بود( بطوری که حضرت امیر لباسی که می خرید لباس بهتر به قنبر غلامش می داد وکهنه را خودش می پوشید، یا رفتار حضرت زهرا(س) با فضه در تقسم کارهای خانه) ولی اهل بیت به نوکران خود نیز شخصیت می دادند بطوری که وقتی در روز عاشورا امام حسین (ع) غلام ترک خود را آزاد می کند تا برگردد وکشته نشود چنان این غلام پریشان وناراحت میشود والتماس می کند که جان خود را فدای حضرت کند ویا جون که باز از برده ها بوده. برده داری اسلامی این است که برده چنان عاشق صاحبش است که دوست ندارد این بردگی تمام شود وقنبر حاضر می شود جان خود را بدهد ولی سبّ امیرالمومنین نکند.
از نظر اسلام منبع ومعیار دین قرآن واهل بیت هستند( إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله واهل بیتی إن تمسکتم بهما لن تضلو ابدا)
اگر مسلمانها در فتوحات وکارهای خود دچا جنایتی واشتباهی هم شده اند بخاطر دوری از این دو منبع بوده است.
اما با تمام اینها جنگهای مسلمانان کشتار زیادی نداشته وصلح را بر جنگ ترجیح می دادند واینرا هم در نظر بگیرید که یکی از علل شکست ایرانیان عدم مشارکت مردم در جنگ بود چون از ساسانیان را راضی بودند. پس وقتی خود مردم راضی هستند وعقیده ای هم بر آنها تحمیل نمی شود چون ایران تا 32هجری کامل فتح شده ولی اکثر ایرانی ها بعد از دویست سال وبی خاصیت دیدن آیین های خود مسلمان شده اند واسلامشان هم از اعراب محکم تر بوده است.
فرهنگ رجایی معتقد است که پاسخ ایرانیان در پذیرش حکومت اعراب یکنواخت و یکسان نبود.[۷۶]
به عقیده هورانی و روتون پذیرش حکومت اعراب توسط ایرانیان وجود داشته و به این دلیل بود که اکثر آنها به اینکه حاکمشان ایرانی یا یونانی و یا عرب باشد اهمیت نمیدادند؛ از میان ساکنان شهرها تنها به این اهمیت میدادند که امنیت و آرامش داشته باشند و میزان معقولی مالیات از آنها اخذ شود؛ تنها روسا و طبقهای که منافعشان با آنها پیوند خورده بود و همچنین برخی از طبقات برخی جوامع مذهبی بودند که در این میان استثنا بودند. روستانشینان هم تحت رهبری سران خود زندگی میکردند و خیلی از حکومت تاثیر نمیپذیرفتند. نهایتاً برخی از ساکنان (مانند اقلیتهای مذهبی) به استقبال تغییر حکومت رفتند.[۴]
مورخان اسلامی به موارد بسیار از کشتار و خونریزی عربان مهاجم اشاره کردهاند.[۷۸]
متاسفانه بر خی از نویسندگان ما ومستشرقان به این شکل عمل نمی کنند. ومنصفانه قضاوت نمی کنند. لذا بزرگواران از تواریخ رسمی وبا سند نقل کنند که مسلمانان کدام جنایت بین المللی را انجام داده اند وچند گور دسته جمعی تشکیل داده اند.
البته بازهم بنده عرض می کنم که اشتباهات در دوران خلفازیاد بوده است اما نه آنطو رکه تبلیغ می کنند ومسلمانان را بعنوان جنایتکار تلقی می کنند. واین اشتباهات هم خیلی وفتها به اشخاص بر می گردد که خلاف دستور دیگران را می کشند والا اگر به کتاب تاریخ طبری ج3 مراجعه کنید در بحث جنگ قادسیه وقتی خلیفه دوم برای لشگریان قبل از اعزام سخنرانی می کند توصه اکید دارد که حرمت اشخاص را نشکنند وبچه وزنهارا نکشند، جنایت انجام ندهند. وبا عزت برخورد کنند که می توانید مراجعه کنید.
نویسندگان ایرانی از جمله محمد معین[۸۸] و عبدالحسین زرین کوب (در دو قرن سکوت، منتشره در سال ۱۳۳۶)[۸۹] در مورد کتابسوزی در جندی شاپور پس از فتح ایران توسط اعراب سخن راندهاند. از جمله منابع اولیه تاریخی مورد اشاره همه این نویسندگان، کتاب مقدمه ابن خلدون است. زرینکوب در کتاب کارنامه اسلام (۱۳۴۸) کتابسوزی اعراب در تیسفون را نفی میکند: «روایتی هم که گفتهاند کتابخانه مدائن را اعراب نابود کردند ظاهراً هیچ اساس ندارد و مآخذ آن تازهاست.»[۹۰] او نهایتاً در کتاب روزگاران (منتشره در سال ۱۳۷۳) با باز تأیید این امر که روایت کتابسوزی در تیسفون چندان قدمت ندارد، با اشاره به روحیات هیجانی فاتحان، احتمال رخ دادن این مساله را منتفی نمیداند.[۹۱] دانشنامه کتابخانه و دانش اطلاعات درباره کتابسوزی کتابخانهها در ایران طی حملهٔ عربها مینویسد که عربها به دلیل تعصب و اعتقادبه اینکه قرآن برترین کتاب است هر کتاب غیر قرآنی را نابود کردند.[۹۲]
قضیه آتش زدن کتابخانه در ایران واسکندریه توسط مسلمانان افترایی بیش نیست وشهید مطهری در کتابی که همراه با خدمات متقابل اسلام وایران علی الظاهر چاپ شده است تحقیق جامعی انجام داده اثبات کرده اند که مسلمانان کتابخانه ای آتش نزده اند بلکه کار دیگران بوده که به مسلمانان از روی عناد وغرض نسبت داده اند که می توانید شواهد این مساله را در این کتاب بخوانید..
همانطور که شهید مطهر ی د راین کتا اشاره می کنند این قضیه آتش زدن مساله ای اشت که در این یک قرن اخیر روی آن مانورمی دهند ولی شواهد تاریخی خلاف آنرا اثبات می کند ودر واقع اتهام بدون دلیل است.
این دانشگاه وکتابخانه مرکزی پزشکیبوده وتوسط مسیحیان اداره می شده است. ابن ماسوی ها وبختیشوها از فارغ التحصیلان همین دانشگاه بوده اند.در قرن دوم وسوم.
در حالی که جزء به جزء فتوحات اسلامی در ایران در تارخ ذکر شده است ولی در مورد این کتابخانه کسانی که ادعا کرده اند مسلمانان آتش زده اند اصلا محل آنرا ذکر نکرده اند که کجا بوده.
خلاصه اینکه کتابخانه عظیمی در ایران بوده و مسلمانان آن را آتش زده اند افسانه ای بیش نیست.( مراجعه کنید به مجموعه آثار شهید مطهری، ج14، ص273به بعد)
در قانون ایران در دورهی ساسانی، این امکان بود که اگر کسی دارای هنر نیک و خوبی میبود، میتوانست یک پله از نظر اجتماعی بالاتر بیاید. (کریستین سن/ ایران در زمان ساسانیان) البته چنین چیزی، خیلی کم رخ میداد.
تازیان، نهتنها نظام طبقاتی در ایران را برانداز نکردند، بلکه شیب آنرا تندتر نیز کردند به گونهای که منجر به ایجاد شعوبیه شدند. اینکه پس از دویست - سیصدسال، دانشمندان ایرانی زیاد شدند هم پیوستگی به اسلام ندارد؛زیرا پیش از اسلام نیز، ما دانشگاه گندیشاپور داشتهایم که بزرگ اندیشانی از آن بیرون آمده بودند.
بر فرض این کم را هم قبول کنیم مشکلی درست نمی شود ونظام طبقاتی چیده نمی شود.
اینکه مسلمانان شیب طبقاتی را بر نداشتند حرف درستی نیست واگر شما به کتاب خدمات متقابل اسلام وایران که در این زمینه کتاب جامعی است مراجعه کنید می بینید بعد از ورود اسلام در رشته های مختلف علمی از پزشکی گرفته تا فلسفه وکلام وفقه ایرانیان چه خدماتی انجام دادند وچه دانشمندانی تربیت شدند.
در مورد شعوبیه نیز گفتیم که اکثریت مردم ایران بعد از قرن سوم مسلمان شده اند اما شعوبیه فقط برای ایران نبود وبخاطر تسلط اسلام بر ایران نبود بلکه بعد تبدیل خلافت به سلطنت وزنده شدن روح برتری عرب در دورانمعاویه گروههای بوجود آمدند که معتقد بودند ملاک بر اسا اسلام تقواست. نه عرب بودن.
در مورد کتابخانه جندی شاپو هم که در دست مسیحیان بوده هرچند در خاک ایران قرا رداشت اما اداره اش به دست آنها بوده وایرانیان چندان نقشی نداشته اند وعلم هم در ایران برای همان طبقه خاص اشذاف بوده است واین مرکز علمی تا قرن سوم فارغ التحصیل داشته است ونابود کردن آن توسط مسلمانان فقط افسانه وساخته شده در این اواخر برای ضربه به اسلام است(مطهری، خدمات متقابل اسلام وایران،ص276)
ودر واقع در این دانشگاه دانشمندان مسیحی تربیت می شد نه ایرانی .
سلام
چند سوال از کارشناس محترم تاپیک دارم لطف بفرمایید با زبان ساده توضیح دهید
1 - طبق اصول روانشناسی(لطفا نگویید نه ، چون میتونم براتون طبق تحقیقات علمی و کتاب های روانشناسی ثابتش کنم)پذیرش بزرگترین اعتقادات آدمی هم میتواند(نه الزاما) در گرو وضعیت زندگی فرد باشد.حتی در تشیع هم همچین چیزی رو داریم(حدیث علی ابن ابی طالب در مورد فقر و ایمان).در نتیجه پذیرش دین اسلام توی اون زمان بسیار مرتبط بوده با وضعیت زندگی مردم.
قطعا همه ما میپذیریم که حکومت خسروپرویز در حق مردم چه اقتصادی ، اجتماعی ، طبقاتی و ... خوبی نمیکرده.در نتیجه مردمی که در این وضعیت بحرانی بودند ، وقتی اعراب مسلمان میاند توی مملکت و اصول اسلام رو میگند در نتیجه مردم حتی بدون جنگ بعضا ترغیب میشند که اسلام بیارند.این یه چیز طبیعیه اگر کسی مخالفشه بگه؟
اما سخن من در ادعای پوچ و بی معنی متعصبان هست که میگن : مردم زمان ساسانی حقانیت اسلام رو که دیدند ، اسلام آوردند.
من از این عزیزان سوال دارم که : اگر خسروپرویز زرتشتی بود و قوانین زرتشت و دستورات و تعالیم زرتشت رو به درستی اجرا میکرد و اگر حاکم خوبی مثل کورش بود ، آیا باز هم حمله اعراب به ایران موجب گرویدن زرتشتیان به اسلام میشد؟
2 - برای من سواله که چه نیازی اصلا به حمله به ایران بود؟رسالت پیامبر مبنی بر دعوای جهانی اسلام هست....این درست.....ولی من متوجه نمیشم به کل و در اصل و اساس ، علت حمله اعراب به ایران چه بود؟گشترش اسلام؟آیا با حمله؟
تمامی فتوحات اسلامی که توسط خلفای راشدین صورت گرفته اصل ان مورد تایید اسلام و خدا و پیغمبر و شخص امیرالمومنین صلوات الله علیه بوده است ! حمله به ایران موقعی شروع شد که کسرای ایران و دولت ایران از تبلیغ و رسیدن ندای اسلام به ایرانیان سرباز زد و قصد جنگ و از بین بردن اسلام را کرد ... از این رو واجب شرعی و عقلی بود که دربار کفر شکسته شود بلکه ایرانیان با ندای خدا و رسول خدا اشنا شوند که بحمد لله توسط خلیفه دوم چنین امری صورت گرفت .... برای اطلاعات بیشتر از تاییدات امیر المومنین علیه السلام به نامه های نهج البلاغه مراجعه کنید !
تمامی فتوحات اسلامی که توسط خلفای راشدین صورت گرفته اصل ان مورد تایید اسلام و خدا و پیغمبر و شخص امیرالمومنین صلوات الله علیه بوده است !
جدي مي فرمايد؟
يعني كشته شدن مالك بن نويره توسط ابوبكر هم مورد تاييد اسلام بوده؟
در اوردن چشم ها و كشتن هزاران ادم بي گناه هم مورد تاييد خدا و رسولش بوده؟
گويا شما هم مانند عمر علم غيب داريد كه اين تاييده را از پيغمر اورده ايد شما تاييده را نشان ما دهيد
اگر اين غزوات مورد تاييد هست چرا خود مولا علي ع در ان غزوات شركت نكرد؟
ضمن اينكه تنها عزواتي كه مورد تاييد هست براي مولا علي ع بوده است
در پايان هم يادتان باشد شيخين ادعاي خليفه راشد نكردن و جالب اينجاست شما دشمنان اهل بيت را راشد مي دانيد خخخخخخخخخخخخخ
حمله به ایران موقعی شروع شد که کسرای ایران و دولت ایران از تبلیغ و رسیدن ندای اسلام به ایرانیان سرباز زد و قصد جنگ و از بین بردن اسلام را کرد ...
از این رو واجب شرعی و عقلی بود که دربار کفر شکسته شود
خوب اگر اينگونه هست چرا خود رسول خدا به ايران حمله نكرد و يا اينكه دستور نداد با انها بجنگند؟
نكمند باز هم دچار هزيان شده بود و خبر نداشت بايد چه كند؟
بحمد لله توسط خلیفه دوم چنین امری صورت گرفت
چگونه يك كافر مس تواند مبلغ اسلام باشد؟ خخخخخخخخخخخ
برای اطلاعات بیشتر از تاییدات امیر المومنین علیه السلام به نامه های نهج البلاغه مراجعه کنید !
بنده رجوع كردم ولي انچه ديددم اين بود كه مولا علي ع خلفاي قبل از خودش را شرور و كافر مي دانست ان هذه الدين قد كان اسيرا في ايدي الاشرار
بعد از پيغمبر را فرمودند بعضي ها امدند علي سنت من ال فرعون بودند جالب اينجا هست من كه سني هستم از شما بيشتر به مصادر شيعه اگاهي دارم و شما نداريد
جالب اينجا هست كه خود مخالفين و صحابي عمر اقرار دارند جنگ انها به خاطر تسلط بر جان و ناموس مردم و جمع كردن غذا بوده است
وأما ما ذکرت من الطعام فما نجد ما نشبع منه فجئنا فوجدنا فی أرضکم طعاما کثیرا وماء فلا نبرح حتى یکون لنا ولکم
با سلام
اینکه خلفا به نام اسلام لشکر کشی کردند اما در واقع به نام منافع تمام شد... دوم دست اورد جنگی بود....ایا چیزی جز کشت و کشتار شما ببینید در الکامل ابن اثير جزري جلد 2 صفحه 245 و نهايۀ العرب في فنون الادب ، شهاب الدين نويري جلد 19 صفحه 70 و البدايۀ و النهايۀ ابن کثير دمشقي سلفي شاگرد ابن تيميه جلد 6 صفحه 369 و همچنين ديگر کتب تاريخي اهل سنت آمده است که وقتی خالد حمله کرد دستور داد که فقط چشمان ان رمدم را هدف قرار دهند و در ان روز هزارن نفر کور شدند در یکی از فتوحاتشان به نام فتح الانبار..حالا این مشت نمونه خراوار بود که نوشتیم تو خود برو بخوان بین چه خبر بوده
با سلام
[FONT=Microsoft Sans Serif]متاسفانه شما هنوز پایه و اصول مکتب شیعه را نمیشناسید یعنی در حقیقت نه ایران باستان را میشناسید و نه اسلام و تاریخ آنرا
[FONT=Microsoft Sans Serif]آقای رضا!
لطف بفرمایید در مورد گفتار سخن بگویید، نه در مورد افراد!
لطفا رعایت فرمایید.
ما در مورد اسلام و تازش تازیان سخن میگوییم؛ نه دیدگاههای مذهب شیعه. پس از اسلام، اگر ایرانیان با جان و دل تازیان را پذیرفتند و اگر تازیان دادگری میکردند، چرا این همه شورش توسط ایرانیان در تاریخ ثبت شده؟
کدام شیعه ایست که حکومت امویان را قبول داشته باشد !!
[FONT=Microsoft Sans Serif],تیکه ای از تاریخ آورده اید و میخواهید از ان به نفع ناسینالیست استفاده کنید
همه ما خوب میدانیم که:
پس از آن که حکومتهای عرب به ویژه قوم اموی براساس خوی جاهلی، تعصب قبیلهای و عربی را جایگزین مساوات اسلامی کردند و همان روشهای ظالمانه اقوام گذشته در ملکداری را توأم با عصبیت، جایگزین روش حکومتی مردمی و عادلانه اسلامی نمودند، با عکسالعمل ملل تحت سلطه مواجه شدند. نهضت شعوبی از همین نقطه به وجود آمد.
[FONT=Microsoft Sans Serif]هیچ نهضتی را نمیتوان یافت که در یک مقطع به وجود آمده باشد؛ بلکه برای پیدایش آن، سالها پیشزمینه مورد نیاز است. پس نهضت شعوبیه نیز، تنها در زمان امویان آغاز نشد؛ بلکه پیش از آن نیزف شورشهای متفاوتی در برابر تازیان انجام میشد ولی در یک دوره، این شورشها سازمان یافته شد و شعوبیه نام گرفت.
اگر نظام طبقاتی برداشته شد، چرا ما در دویستسال ابتدایی، پس از تازش تازیان، دانشآموزی و دانشمندی در ایران نداشتهایم؟
البته این سخنتان بسیار پیش پا افتاده است و مربوط به اینجا نمیشود اخوی
مربوط به هرجا که میشود، بگویید تا برویم در مورد اینکه هنوزم که هنوز نظام طبقاتی در ایران است، گفت و گو کنیم.
با سلام بنده تعجب میکنم که حتی شناخت درستی از این نهضت ندارید و فقط استفاده ابزاری میکنید
بازگو میکنم: از سخن گفتن در مورد دانش و آگاهی دیگران پرهیز کنید و تنها به گفت و گو بپردازید.در بین شعوبیه مثل پیروان هر مسلک دیگر، جنبههای افراطی نیز بروز کرد
نیازی به اینهمه سخن نبود.
سخن در مورد اصل شعوبیه است که در پی برابری بودند؛ نه اینکه در ادامه، به خاطر اینکه تازیان افراط میکردند، آنها نیز برای مقابله، مجبور شدند تفریط کنند.
بر فرض این کم را هم قبول کنیم مشکلی درست نمی شود ونظام طبقاتی چیده نمی شود.
اینکه مسلمانان شیب طبقاتی را بر نداشتند حرف درستی نیست واگر شما به کتاب خدمات متقابل اسلام وایران که در این زمینه کتاب جامعی است مراجعه کنید می بینید بعد از ورود اسلام در رشته های مختلف علمی از پزشکی گرفته تا فلسفه وکلام وفقه ایرانیان چه خدماتی انجام دادند وچه دانشمندانی تربیت شدند.
در مورد شعوبیه نیز گفتیم که اکثریت مردم ایران بعد از قرن سوم مسلمان شده اند اما شعوبیه فقط برای ایران نبود وبخاطر تسلط اسلام بر ایران نبود بلکه بعد تبدیل خلافت به سلطنت وزنده شدن روح برتری عرب در دورانمعاویه گروههای بوجود آمدند که معتقد بودند ملاک بر اسا اسلام تقواست. نه عرب بودن.
گفته شد: «اسلام، نظام طبقاتی را برانداز نکرده است» که گواهش، نهضت شعوبیه است که این نهضت، به دنبال برابری ایرانی و انیرانی بود.
سپس گفتند: «نهضت شعوبیه، در زمان امویان پیدا شد».
خب؛ بفرمایید در ابتدای کار، تا زمان پیدایش شعوبیه، کدام دانشمندان در ایران تربیت شدند؟
همچنین، نظام طبقاتی، تنها مربوط به دانشآموزی نیست. بلکه مربوط به همهی زمینههای سیاسی، اجتماعی، رفاهی و ... است. چنین نظامی، هیچگاه در ایران برانداز نشده است. پس اسلامی که از نظر قانون اجتماعی میان بردگان و آزادان، تفاوت قایل است، نمیتواند نظام طبقاتی را، به صورت همهجانبه (و نه تنها دانشآموزی)، برانداز کند.
در مورد کتابخانه جندی شاپو هم که در دست مسیحیان بوده هرچند در خاک ایران قرا رداشت اما اداره اش به دست آنها بوده وایرانیان چندان نقشی نداشته اند وعلم هم در ایران برای همان طبقه خاص اشذاف بوده است واین مرکز علمی تا قرن سوم فارغ التحصیل داشته است ونابود کردن آن توسط مسلمانان فقط افسانه وساخته شده در این اواخر برای ضربه به اسلام است(مطهری، خدمات متقابل اسلام وایران،ص276)ودر واقع در این دانشگاه دانشمندان مسیحی تربیت می شد نه ایرانی .
البته آقای مطهری، بیشتر در مورد خدمات اسلام به ایران سخن گفتهاند، تا ایران به اسلام و نوشتار ایشان، چندان درخور توجه نیست.
اگر تاریخ خوانده شود، دیده میشود که در ابتدا از همهی کشورها، همچون یونان، قسطنطنیه و ...، دانشمند وارد این دانشگاه شد تا ایرانیان را آموزش دهند. آیا دانشگاه را در ایران زدهاند، دانشمندان بیگانه را هم آوردهاند که باز مردمان کشور بیگانه را آموزش بدهند؟!
آخرش ما نفهمیدیم این اعراب چجوری ایرانو گرفتن.
با جنگ.
اصلا برا چی گرفتن
برای رضای خدا نمیتواند باشد؛ زیرا قرآن میگوید: «تا زمانی که با شما جنگ نکردهاند، جنگ نکنید» و نگفته است: «اگر بیم دارید که با شما میخواهند جنگ بکنند، پیشدستی کنید و شما جنگ را آغاز کنید».
چجوری این زرتشتی ها رو مسلمون کردن(سخته هاااا)
ایرانیان در ابتدا، با میل خود مسلمان نشدند؛ زیرا اسلام با شمشیر وارد ایران شد. ولی نسلهای آینده، کمکم این دین را پذیرفتند؛ زیرا آموزههای دین اسلام، شباهت زیادی به آموزههای دین زردشت دارد. از نظر عرفانی، پاداش و جزا، احترام به نور و خیلی چیزهای دیگر، همانند دین زردشت است. برای همین بود که مردمان عرب، به پیامبر میگفتند: «این سخنان را با کمک یک عجم (سلمان فارسی) مینویسد» چون این دو دین، بسیار به هم شبیهاند. به همینروی مردم میدیدند که دینی آمده است که همانند دین خودشان است و سطحش نیز، از دین خودشان بالاتر است. پس آنرا، هم به خاطر شباهت و هم به خاطر شرایط اجتماعی، میپذیرفتند. البته در این زمینه، نمیشود قاطعانه سخن گفت.
کارشناسان همیشه از منابع اسلامی جواب میدندو اعضای سایت همیشه از منابع غیر اسلامی و جالبه که اکثرا هم نظرات این دو منابع مخالف هست
میتوان چیزی، میان هردوی اینان را در نگر گرفت.
حالا ما آخرش نفهمیدیم کدوم درسته
حمله به ایران موقعی شروع شد که کسرای ایران و دولت ایران از تبلیغ و رسیدن ندای اسلام به ایرانیان سرباز زد و قصد جنگ و از بین بردن اسلام را کرد ... از این رو واجب شرعی و عقلی بود که دربار کفر شکسته شود بلکه ایرانیان با ندای خدا و رسول خدا اشنا شوند که بحمد لله توسط خلیفه دوم چنین امری صورت گرفت
کجای اسلام گفته است: «تقاص پیش از گناه واجب شرعی است؟»
اگرچه سخنانتان در مورد آهنگ نابود کردن اسلام، توسط یزدگرد نیز، خود جای گفت و گو دارد.
برای اطلاعات بیشتر از تاییدات امیر المومنین علیه السلام به نامه های نهج البلاغه مراجعه کنید !
این یک گفتار فرا دینی است و در اینجا، هیچکس معصوم نیست؛ این ایراد بر وی نیز هست که چرا در این زمینه با عمر همکاری کرده است.
کجای اسلام گفته است: «تقاص پیش از گناه واجب شرعی است؟»
اگرچه سخنانتان در مورد آهنگ نابود کردن اسلام، توسط یزدگرد نیز، خود جای گفت و گو دارد.
برادر عزيزم شما به سخنان باطل اين اقاي ملكوت گوش نكنيد او وهابي هست و براي اينكه رسوايي هاي خلفاي ثلاثه را مورد پوشش قرار دهد چنين عرايض و مبذولات باطلي را فرمايش مي كند تا شايد بتواند از رسوايي هاي خلفا حمايت كند
اصلا مولا علي ع غزوات ان ها را نه قبول داشته و نه مشروع مي دانسته لذا به همين جهت بوده نه در غزوات انها شركت مي كرده و نه به انها مشاوره مي داده است
اين اقا هيچ روايت صحيح سندي براي ادعا هاي باطلش ندارد كه اگر داشت اشاره مي كرد ابن تيميه بزرگ نواصب عالم مي گويد مولا علي ع در هيچ كدامك از غزوات خلفا شركت نكرده و اين يعني مشروعيت خلافت انها را قبول نداشته است لذا اين اقاي وهابي مجبور هست با نشر اكاذيب بيايد از رسوايي هاي انها دفاع كند جناياتي كه خلفا در جنگ هاي خود انجام داده اند مايه ننگ اسلام هستند همان گونه كه امروزه وهابيت مايه ننگ اسلام هستند و با كشتن انسان هاي بي گناه ابروي اسلام را مي برند
حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ حَدَّثَنِي سُفْيَانُ بْنُ وَكِيعٍ حَدَّثَنِي قَبِيصَةُ عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِي وَائِلٍ قَالَ قُلْتُ لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ كَيْفَ بَايَعْتُمْ عُثْمَانَ وَتَرَكْتُمْ عَلِيًّا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ مَا ذَنْبِي قَدْ بَدَأْتُ بِعَلِيٍّ فَقُلْتُ أُبَايِعُكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ رَسُولِهِ وَسِيرَةِ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ فَقَالَ فِيمَا اسْتَطَعْتُ قَالَ ثُمَّ عَرَضْتُهَا عَلَى عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَبِلَهَا
ابن وائل گويد: به عبد الرحمان گفتم: چگونه با وجود شخصيتى مانند على با عثمان بيعت كرديد؟ پاسخمىدهد: گناه من چيست كه سه مرتبه به على پيشنهاد كردم كه خلافت را به شرطعمل به كتاب خدا و سنت پيامبر و سيره ابوبكر وعمر بپذيرد ولى قبول نكرد. ولى عثمان قبول كرد.
مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 75
فتح الباري ج 13 ص 170.
اين هم عقيده مولا در مورد خلفاي غاصب قبل از خود در نهج البلاغه
حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَ غَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَ اتَّكَلُوا عَلَى الْوَلائِجِ وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن .
پس از رحلت جانگداز رسول اكرم(ص) ، گروهى به گذشته جاهلى خود بازگشتند و با پيمودن راه هاى گوناگون گمراه شدند و بر آرا و انديشه هاى نادرست خود اعتماد نمودند و از غير خويشان پيروى نمودند، و از وسيله هدايت و رستگارى يعنى اهل بيت كه مأمور به دوستى آن بودند، دورى كردند.(قل لا أسئلكم عليه أجراً الاّ المودة فى القربى) ، و ساختمان اسلام و ايمان را از جايگاه استوارش انتقال داده آن را در جايى كه سزاوار نبود پايه ريزى كردند.
آنان كانون هر خطا و گناه و پناهگاه هر فتنهجو شدند و سرانجام در سرگردانى فرو رفته و در غفلت و مستى، به روش و آيين فرعونيان درآمدند، از همه بريده و دل به دنيا بستند و يا پيوند خود را با دين گسستند.
نهج البلاغه للشيخ محمد عبده: 35/2 الخطبة 150، شرح نهج البلاغه: 132/9
مي بينيد برادر عزيزم، اين دسته روايات از جانب مولا علي ع متواتر هست كه مولا نه سيره و نه روش و نه اعمال ننگين انها را صحيح نمي دانست و به شدت برائت و بيزاري مي جست لذا به همين جهت هست در غزوات انها شركت نمي كرد
ابن تیمیه -خدای وهابیون-می گوید:
وَجَمِیعِ الْحُرُوبِ الَّتِی حَضَرَهَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثَلَاثَةُ حُرُوبٍ الْجَمَلُ وصفین وَحَرْبُ أَهْلِ النهروان . وَاَللَّهُ أَعْلَمُ
کل جنگ هایی که حضرت علی علیه السلام بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله شرکت کرد،سه جنگ بود! جنگ جمل؛صفین و نهروان.
مجموع فتاوی ابن تیمیه ج4 ص301
وبعد الرسول لم یشهد حرب فارس ولا الروم ولا شیئا من تلک الملاحم المهوله
(حضرت علی علیه السلام)بعد از پیامبرص،نه درجنگ با ایران و نه در جنگ روم و نه در هیچ کدام از جنگ های هول برانگیز دیگر شرکت نکرد!
المنتقى من منهاج الاعتدال فی نقض کلام أهل الرفض والاعتزال أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبی سنة الولادة 673هـ/ سنة الوفاة 748هـ ج1ص540 و 541
گول اراجيف دين فروشان را نخوريد دوستان من
درود بر هممیهنان گرامی :Gol:
من نمی خواستم در مورد تأثیر فرهنگ و دین ایرانی(زردشت) بر روی اسلام و جهان سخن بگویم (چون پیوستگیای با این گفتار ندارد)؛ ولی دوستان مجبورم کردم:
بسیاری از آموزه های اسلامی، ریشه در فرهنگ یا دین ایرانی دارد. همچون:
width: 700 [TR] [TD][/TD] [TD="align: left"]یکی روز، شاه جهان سوی کوه[/TD] [TD][/TD] [TD]گذر کرد با چندکس، همگروه [/TD] [/TR] [TR] [TD][/TD] [TD="align: left"]پدید آمد از دور، چیزی دراز[/TD] [TD][/TD] [TD]سیهرنگ و، تیرهتن و، تیزتاز [/TD] [/TR]
width: 700 [TR] [TD][/TD] [TD="align: left"]نگه کرد، هوشنگ، با هوش و سنگ[/TD] [TD][/TD] [TD]گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ [/TD] [/TR] [TR] [TD][/TD] [TD="align: left"]به زور کیانی، رهانید دست[/TD] [TD][/TD] [TD]جهانسوز مار، از جهانجوی، جَست[/TD] [/TR] [TR] [TD][/TD] [TD="align: left"]برآمد به سنگگران، سنگِ خُرد[/TD] [TD][/TD] [TD]همان و همین سنگ، بشکست و گُرد[/TD] [/TR]
- در شاهنامه و ادب پارسی، در بیشتر جاها، سلیمان، همان «جمشیدِ جم» است و «سیاوش»، همان «ابراهیمِ خلیل» است که از آزمون آتش، سربلند بیرون میآید.
- عرفان: درعرفان اسلامی، هفت مقام وجود دارد که آنرا نیز، در شاهنامه (هفتخوان رستم) میتوان یافت که رستم (سالک) برای رسیدن به درجهی انسانی، یکیک این مقامها را میگذراند تا به بالاترین درجه برسد. در این مورد، میتوان به نوشتار شیخ اشراق نگاه کرد و آگاهی بیشتری در مورد عرفان ایرانی به دست آورد.
- و خیلی چیزهای دیگر که اگر بخواهیم آنان را بیان کنیم، خود کتابی قطور میشود.
هیچ فرهنگی، اندازهی فرهنگ ایرانی، پیش از ظهور و پیدایش اسلام، بر اسلام اثر نگذاشته است.
هیچ دینی، اندازهی دین زردشت، پیش از ظهور و پیدایش اسلام، بر روی اسلام اثر نگذاشته است.
هیچ فرهنگی، اندازهی فرهنگ ایرانی، پس (هم پیش و هم، پس) از ظهور اسلام، بر روی اسلام اثر نگذاشته است (که با ورود به ایران، اسلام، ایرانیتر شد).
در (3400) سال پیش، گلنوشتهای از خوزستان بدست آمده که این گلنوشته در مورد قضیههای هندسی است که استادی از شاگرد خود در مورد یک «ششضلعی و پنجضلعی» قضیههای گوناگونی را میخواهد که بدست آورد(سرامیکهای شرقی/ کلکسیونهای بزرگ جهان/ دفترچهارم، موزهی ایران باستان، فیروز باقرزاده، توکیو1987).
از این دست گِلنوشتهها، در دیگر جاها، همچون: «شهداد کرمان، گیان لرستان و مارلیک گیلان» نیز یافت شده است که عمرشان، چندهزار سال، پیش از زیستن اقلیدس (پدر هندسه) میباشد!
ابوریحان بیرونی میگوید: «در زمان ما، در یکی از شهرهای اصفهان (جِی)، در تپهای که آنرا شکافتند، عدلهای بسیاری از پوست درختان که توز نام دارد در آن بود که به خطی بر روی آن مکتوب شده بود که دانسته نشد چیست» (آثارالباقیه/ ص 39).
ابنالندیم میگوید: «در سال (350) قمری، سغی(؟) خراب شد که جایش معلوم نشد. هنگامی که فرو ریخت،از آن، کتابتهای بسیاری بدست آمد، که هیچکس توانایی خواندن آنها را نداشت»(الفهرست/ص 2400)
این کتابها، اکنون کجا هستند؟
چه کسی آنها را نابود کرد؟
کتابهای دانشگاه گندیشاپور کجا هستند؟
چه کسی آن کتابها را نابود کرد؟
در کاوشهای شهر سوخته (سال77، به سرپرستی دکتر منصور سجادی) جمجمهی دختری پیدا شد که پاریتال راست آن دختر برداشته شده بود(کاری که امروزه انجام میشود، تا فشار آب، بر روی مخ، کم شود) که پژوهشهای پزشکان، نشان از انجام عمل موفقی بر روی آن دختر دارد(حقوق جهان، در ایران باستان/ بخش آیین نظام پزشکی؛ چاپ دوم1384؛ نشر بلخ)
همه میخواهند ایرانی و فرهنگ و تمدنش را کوچک و خار جلوه دهند. همه میخواهند بگویند که ایران، از خود چیزی ندارد و هرچه دارد، از یونان دارد. و برای اینکار، حقیقتها را کتمان میکنند، کتابهای ایرانی را میدزدند و نابود میکنند، سنگنبشتههای ایرانی را میدزدند و نابود میکنند؛ تا کسی پی به بزرگی فرهنگ و دانش ایران نبرد. زیرا این ننگ بزرگی برایشان است که اعتراف کنند: «دانشمندان یونانی، شاگرد استادان ایرانی بودهاند» .
افزون بر اینکه یونان، یکدهم ایران هم، مورد تاخت و تاز قرار نگرفته است.
تشکر از کارشناسان تاپیک
جناب اقا رضا
و همچنین جناب آبرنگ بابت پاسخ گویی خوبشان
خواهشم از مدیران این هست که تاپیک رو نبندید توروخدا
بزارید این داستان جنگ ایران و اعراب به یه جا برسه که دیگه هرچندوقت یه بار هی درموردش سوال نشه
از جناب آبرنگ سوالی دارم :
اینکه امویان اشتباه کردند جنگ کردند و حکومت کردند ....درست...سوال اینجاست که حال گناه اسلام چیست؟خودتون فرمودید چون شبیه زرتشت بود اون رو پذیرفتند ، حالا چه با جنگ و چه بدون جنگ ، داستان اینجاست که پذیرفتند.....شاید وضع افتصادی و اجتماعی اون زمان ، همونطور که توی پست قبلم گفت، توی انتخابشون تاثیر داشته اما به هر حال پذیرفتند
اینکه جزیه از کسانی هم که ایمان نیاورده بودند بگیرند هم دستور قرآن هست.شما اسمشو بزارین مالیات امروزی یا هرچیز دیگه.
آیا واقعا نمیشد ایمان نیارند؟
خوب ایمان نمی آوردند و جزیه میدادند.مشکل چی بود؟
چرا ایمان آوردند؟
طبق اصول روانشناسی(لطفا نگویید نه ، چون میتونم براتون طبق تحقیقات علمی و کتاب های روانشناسی ثابتش کنم)پذیرش بزرگترین اعتقادات آدمی هم میتواند(نه الزاما) در گرو وضعیت زندگی فرد باشد.حتی در تشیع هم همچین چیزی رو داریم(حدیث علی ابن ابی طالب در مورد فقر و ایمان).در نتیجه پذیرش دین اسلام توی اون زمان بسیار مرتبط بوده با وضعیت زندگی مردم.
سلام علیکم
شکی در اینکه شرایط زندگی ومحیط در باورهای آدمی تاثیر دارد نیست ولی چنانچه فرموده اید علت تامه وهمه علت نیست.
اما سخن من در ادعای پوچ و بی معنی متعصبان هست که میگن : مردم زمان ساسانی حقانیت اسلام رو که دیدند ، اسلام آوردند.
چرا پوچ؟ ایران در سال 32 بطور کامل به دست مسلمانان فتح سده است یعنی در سال 13 شروع شده ودر سال 32 کاملا فتح شده است. ولی عمده مردم ایران در قرن سوم یعنی دویست سال بعد اسلام آورده اند ولی تا آنموقع بر همان آیینی های قبلی خود که بیشتر زرتشتی بود باقی بودند. ودر این دوران مسلم با مسلمانان معاشرت وارتبات داشتند. خود این آیا دلیل بر این نیست که ایرانیان بعد از دیدن وشناخت معارف اسلامی وبرتری آنه از آیین خود دست کشیده اند. چون اجباری هم در کار نبوده که اگر بود در همان اول فتح اصولا مردم را مجبور به ترک عقاید خود می کردند.
من از این عزیزان سوال دارم که : اگر خسروپرویز زرتشتی بود و قوانین زرتشت و دستورات و تعالیم زرتشت رو به درستی اجرا میکرد و اگر حاکم خوبی مثل کورش بود ، آیا باز هم حمله اعراب به ایران موجب گرویدن زرتشتیان به اسلام میشد؟
اولا در مورد کوروش اصلا خیلی باور دارند که بر دین حق بوده وبرخی می گویند مراد از ذوالقرنین که در سوره کهف از او به خوبی یاد شده وجز بندگان صالح خدا شمرده شده است کوروش می باشد. که البته اختلافی است. پس اصلا با این فرض والبته کلا چیزهایی که ما از کوروش شنیده ام علاوه بر عدالت دین صحیح هم داشته است.
اما در مورد خسرو پرویز بله سخنتان درست است وعلت یهم که مردم ایران در جنگ با مسلمانان شرکت نکردند وخود این عامل اصلی شکست ایرانیان بود بخاطر عدم رضایت از همین حکومت حاکم بود. ولی ما عرض کردیم که مفصل می توانید در کتاب خدمات متقابلاسلام وایران مطالعه کنید مردم ایران تا قرن سوم بر همان دین زرتشت بودند.
برای من سواله که چه نیازی اصلا به حمله به ایران بود؟رسالت پیامبر مبنی بر دعوای جهانی اسلام هست....این درست.....ولی من متوجه نمیشم به کل و در اصل و اساس ، علت حمله اعراب به ایران چه بود؟گشترش اسلام؟آیا با حمله؟
اولا وقتی رسلت جهانی است باید به همه جا برسد وخود شما تصدیق می کنید که در دوران ساسانی جو خفقانی بر ایران حاکم بود ومردم آزادی لازم برای ارتباط با دیگر ملل ودیدن سایر ادیان ومعارف را نداشتند. وخود رسول خدا(ص) از جمله در جنگ خندق خبر داده بودند که این دین بزودی به روم وکسری هم خواهد رفت.
وقتی رسول خدا(ص) از دنیا رفتند مسلمانان دچار اختلافاتی شدند وامر از دست کسی که حقش بود گرفته شد واز رف دیگر برخی کشورها که از یزدجرد هم گفته اند با آگاه شدن بر این مساله قصد می کنند که مسلمانان حمله کنند واین راهم در نظر بگیرید که یمن آنروز تحت سلطه ایران بوده ونزدیک به شبه جزیره عربستان وسابقا هم حاکم ایرانی خسرو پرویز نقشه کشتن رسول خدا(ص) را کشیده بود که اجل مهلت نداد. خلاصه گفته اند یزدجرد با مشورت بزرگان دربار خود قصد وتصمیم حمله به مسلمانان را داشت که خلیفه وقت هم برا ی مقابله لشگری به فرماندهی ابوعبیده ثقفی پدر مختار فرستاد که در عراق جنگ کردند وخیلی از مسلمانان از جمله خود ابوعبیده کشته شدند.
به هر حال از نظر اسلامی وقتی مردمی زیر سلطه هستند واستبداد بر آنها حاکم است برای ایجاد فضای آزاد برای شناخت اسلام وحقیقت می تواند به آنجا حمله کرد. واین قضیه کاملا در مورد ایران صدق می کند.
يعني كشته شدن مالك بن نويره توسط ابوبكر هم مورد تاييد اسلام بوده؟در اوردن چشم ها و كشتن هزاران ادم بي گناه هم مورد تاييد خدا و رسولش بوده؟
قبلا هم ما گفتیم که بعد از رسول خدا(ص) بخاطر کنار گذاشتن وصی بر حق ایشان اعمال خلاف زیادی صورت گرفت وبدعتهایی بوجود آمد از جمله خود اعمالی که خالد بن ولید انجام داد که برخی اعمال زشت وکشتن او در زمان رسول خدا(ص) نیز سابقه داشت. همچنین درست کردن ماجرای اهل رده وحمله له شهرهای مختلف اسلام یاز دیگر پرونده های سیاه دوران خلیفه اول است.
دو چیز را باید از هم جدا کنیم. احکام وقوانین اسلامی را زا رفتار غلط برخی فرماندهان جنگی اسلامی مثل خالد بن ولید. البته در دوران حمله به ایران نیز متاسفانه مسلمانان بخاطر فاصله گرفتن از اسلام ناب در تبلیغ اسلام حقیقی وناب زیاد خوب عمل نکردند ولی وجود افراد مثل: هاشم بن عتبه(مرقال)، عمار یاسر و سلمان وبرخی یاران امیرالمومنین در خود جنگ یا در قالب حاکمان شهرهای ایرانی در بینش سلامی وگرایش آنها به اسلام خیلی تاثیر اشته است.
اینکه خلفا به نام اسلام لشکر کشی کردند اما در واقع به نام منافع تمام شد... دوم دست اورد جنگی بود....ایا چیزی جز کشت و کشتار شما ببینید در الکامل ابن اثير جزري جلد 2 صفحه 245 و نهايۀ العرب في فنون الادب ، شهاب الدين نويري جلد 19 صفحه 70 و البدايۀ و النهايۀ ابن کثير دمشقي سلفي شاگرد ابن تيميه جلد 6 صفحه 369 و همچنين ديگر کتب تاريخي اهل سنت آمده است که وقتی خالد حمله کرد دستور داد که فقط چشمان ان رمدم را هدف قرار دهند
اولا خالدبن ولید در جنگ ایران نبوده بلکه در جنگ با رومیان حضور داشته است واین قبل از جنگ ایران بوده است ودر جنگ با روم هم هزاران نفر از دو طرف کشته شدند که در همان البدایة والنهایة هست که 14 هزار مسلمان از جمله برخی از صحابه در این جنگ کشته شدند. اما بنده به این تواریخ مراجعه کردم سخنی از در آوردن چشم وغیره نبود وثانیا کشته ها در میدان معرکه بوده. حالا شما می فرمایید مسلمانان می ایستادند که در جنگ کشته شوند وکسی را نکشند جنگ این شکل یما داریم؟
با تمام اینها اگر بر فرض هم خالد بن ولید چنین کاری کرده باشد خلاف اسلام عمل کرده ووظیفه خلیفه وقت بوده که مجازاتش کند.
خب؛ بفرمایید در ابتدای کار، تا زمان پیدایش شعوبیه، کدام دانشمندان در ایران تربیت شدند؟
بنده عرض می کنم که ایرانیها نوعا در قرن سوم به بعد مسلمان شده اند آنوقت شما می فرمایید اسلام به زور شمشیر به ایرانآمده است چه چه شمشیری بوده که بعد از 200 سال وعوض شدن دو سه نسل تاثیر گذاشته است. اما از باب نمونه همبن کیسان ابوعمره که یار صمیمی مختار بوده است در شرح حالش گفته اند که از دانشمندان واهل علم بوده است. ودارای عقاید شیعه اهل بیتی. یا خود قاسم بن محمد بن ابی بکر از یک مادر ایرانی که دختر یا بستگان یزدجرد سوم بوده به دنیا آمده است.
همچنین، نظام طبقاتی، تنها مربوط به دانشآموزی نیست. بلکه مربوط به همهی زمینههای سیاسی، اجتماعی، رفاهی و ... است. چنین نظامی، هیچگاه در ایران برانداز نشده است. پس اسلامی که از نظر قانون اجتماعی میان بردگان و آزادان، تفاوت قایل است، نمیتواند نظام طبقاتی را، به صورت همهجانبه (و نه تنها دانشآموزی)، برانداز کند.
هیچ نظامی نمی تواند تمام افکار وآداب حاکم بر یک جامعه را با یک دستور العمل سریع از بین ببرد که مسلم در این صورت دوام نمی آورد. اینکه نظام طبقاتی در مسال سیاسی بوده وسایر موارد هم که حکومت بر می گردد باید دید آیا مسلمانان بر اساس اسلام عمل کرده اند که دچار اینها شده اند یا دوری از اسلام این مشکلات وتبعیض را بوجود آوده است. اسلام هیچوقت دیکتاتوری وتسلط سلطنت موروثی را قبول نکرده ولی معاویه این شرایط را بوجود آورد ومسلمانها هم سکوت کردند واین ابی عبدالله بود که قیام کرد. ولی به هر حال باز مسلمانان به وظیفه خود عمل نکردند.
برده داری که می فرمایید یک امر شایع قبل از اسلام بود واسلام آورد برا ی آن حقوقی قرار داد وشرایطی که این برده می توانست آزاد شود واینها قبل از اسلام نبود وباعث شد به مرور برده داری برچیده شود. ولی اگر قرار بود به زور وبا یک دستور العمل بردارد اصلا عملی نمی شد واسلامی باقی نمی ماند. ا زیک طرف دوستان می فرمایند اسلام به زور شمشیر در برخی مواردکارش را جلو می برد واز طرف دیگر می گویند چرا برده داری را لحظه ا یجمع نکرد واین می شد همان زور شمشیر. وآنوقت اینهمه برده که در شهر آواره بودند وامکانات رفت وآمد الان هم نبود برا یزندگی چکا رمی کردند؟ به هر حال وظیفه مالک بود کهغذا ونیاز این برده را تامی کند.
ایرانیان در ابتدا، با میل خود مسلمان نشدند؛ زیرا اسلام با شمشیر وارد ایران شد. ولی نسلهای آینده، کمکم این دین را پذیرفتند؛ زیرا آموزههای دین اسلام، شباهت زیادی به آموزههای دین زردشت دارد. از نظر عرفانی، پاداش و جزا، احترام به نور و خیلی چیزهای دیگر، همانند دین زردشت است. برای همین بود که مردمان عرب، به پیامبر میگفتند: «این سخنان را با کمک یک عجم (سلمان فارسی) مینویسد» چون این دو دین، بسیار به هم شبیهاند
بله دراینکه زرتشت به رفتار وگفتار وعمل نیک دعوت می کرد واسلام هم آموزه هایش همین را می گوید شباهتهای داشتند و در اسلام آنها هم شاید تاثیر گذار وده ولی سنخ احکم اسلام با زرتشت خیلی فرق دارد، حرمت ازدواج با محارم، عدم آتش پرستی ( مراد از احترام به نور در اسلام چیست؟) این مطالبی که هم که می ویید لطفا با سند بگویید. مردمان عرب کجا چنین سخنی گفته اند؟ سلمانی که فارس بوده چطور در نوشتن این کلمات عربی نقش داشته است؟!
با عرض سلام و ادب خدمت
با کسب اجازه از استاد بزرگوار جناب کریم ان شاءالله در ادامه بحث در خدمت دوستان شرکت کننده در بحث خواهم بود.
امیدوارم مباحث مستند و مفیدی ارائه گردد.تقاضای بنده از همه دوستان این است که بحث را بصورت منطقی و علمی طرح کنند و از هرگونه توهین و بی احترامی به یکدیگر خودداری نمایند.
سلام
میدونیم که در زمان عمر و عثمان کشور گشایی به کرات صورت گرقته بود این کشور گشایی ها به کشور هایی نبود که کافر بودند بلکه بسیاری ازن انان یکتا پرست بودند .حالا سوال میشود که حکمای اسلام با چه استدلالی وارد کشوری مسیحی شده و انان را وادار به جزیه دادن میکنند اصلا با چه حقی مالک ان کشور میشوند و حکومت میکنند ؟
خب این عمل کرد از نگاه امای علی رد میشود اما فقط در عمل .زمانی که علی به خلافت میرسد اگر این نوع کشور گشاهیی و ترویج اسلام با زور رد میشد چرا مرز های مسیحی نشین یا همین ایران رو به ساکنان اصلیش پس نداد؟با اینکه در کرمان فارس وووو شورش علیه حاکمان عرب صورت میگرفت چرا علی بجای اینکه اراضی رو با ساکنین پس بدهد با انها برخورد میکرد و سرکوب میکرد؟
ایا این عمل مانند عمل سران کنونیه اسرائیل نیست؟که پدرانشون منطقه ای به اسم فلسطین رو به زور گرفتند و اینان هر شورسی رئ سرکوب میکنند؟
ایا عمل علی مبتی بر اینکه اراضیی رو که با زور خلافی پیشین گرفته بودن رو به صاحبان پس نداد و سرکوب میکرد کاری درست بود؟
با عرض سلام و ادب
از باب مقدمه و قبل از شروع به بحث ذکر چند نکته مناسب به نظر می رسد:
اولاً قیاس عملکرد اسرائیلی ها با امام علی(ع) قیاس مع الفارق است.چون اسرائیلی ها با توجه به اینکه طبق اسناد ارائه شده،بخش های ناچیزی از سرزمین فلسطین را خریداری کرده بودند، صاحبان اصلی سرزمین فلسطین را از سرزمینشان رانده و آواره کردند،حال آنکه حاکمان اسلامی هیچگاه صاحبان سرزمین های فتح شده را از سرزمینشان اخراج نمی کردند.بلکه ضمن آزادی آنها در حفظ دینشان و انجام مراسمات دینی،مبلغی بعنوان جزیه پرداخت می کردند که در قبال آن حکومت اسلامی موظف به حفظ امنیت آنها بوده است.
ثانیاً لازم است دیدگاه اسلام در رابطه با جهاد و نیز درستی یا نادرستی اقدام خلفا در حمله و فتح کشورهای دیگر مورد بررسی قرار بگیرد.
ثالثاً شورش هایی که صورت گرفته باید مصداقی مورد بررسی قرار بگیرد که به چه انگیزه ای بوده است،آیا مخالفت با اسلام بوده یا مخالفت با حاکمی که به اسم اسلام احیاناً ظلمهایی می کردند یا به انگیزه ها و اهداف دیگری بوده است؟
ان شاء الله در ادامه با مراجعه به منابع تاریخی و روایی به بررسی این موارد خواهیم پرداخت.اما آنچه مسلم است مقایسه صورت گرفته مقایسه ای نادرست می باشد.
حکمای اسلام با چه استدلالی وارد کشوری مسیحی شده و انان را وادار به جزیه دادن میکنند اصلا با چه حقی مالک ان کشور میشوند و حکومت میکنند ؟
با عرض سلام و ادب
با توجه به محتوای دین اسلام (که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و...، است) و سیره پیامبر و امامان (ع)، میتوان به این نتیجه رسید که جهاد و دفاع و شیوه جنگی برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود ضوابط و شرایطش، پذیرفته شده است.
جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگهای کشور گشایی و فتوحات پادشاهان با انگیزه مادی نیست، بلکه مبارزات رهایی بخش است. شعار پیامبر، رستگاری، آزادی و آزادگی بشر بود (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا) .
حضرت میکوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگهای پیامبر تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیتهای سازنده حضرت موانعي ایجاد میکردند.
حال اگر پیامبر موانع را از مسیر راه بر نمیداشت، نمیتوانست به هدفهای والای خویش که هدایت و رستگاری بشر بود، نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره میگرفت تا مانعهای مسیر رشد، زدوده شده و راه برای سعادت و رستگاری هموار گردد.
اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا میداند:
1. برای نابودی آثار شرک و بت پرستی:
چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است. از این رو پیامبر اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت میکرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.
2. برای نابودی نقشههای دشمنان:
کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را میکشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.
3. برای آزادی در تبلیغ:
زیرا هر آیینی حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند . اگر کسانی مانع این کار شوند، میتوان با توسل به زور این حق را به دست آورد.(1)
میتوان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسانها قرار داد. دفاع یکی از ضروریات در زندگی بشر است.
دفاع در زندگی بشر همانند غرایز ديگري است که از درون انسان میجوشد، اسلام این ویژگی را هدایت نموده و با برنامه خاصی، به آن جهت داده است.
هر کس دین اسلام را بپذیرد ، بر اساس آن، برنامه دفاعی خود را تنظیم میکند. این برنامه دفاعی خردمندانه است و با منطق و برهان میتوان از آن دفاع نمود.
در مورد حمله اعراب به ایران، امام علی(ع) موضع محتاطانه ايی داشت . آن جا که اعراب به دفاع مشروع می پرداختند، حضرت موافق بود، اما وقتی که عرب ها به ظلم رو مي آوردند، امام مخالف این کار بود.
به هر روی یکی از آثار مثبت فتح ایران توسط مسلمانان، رهایی آنان از ستم حکام زور گو بود .
دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید:
سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد ، ولی نه به خاطر قدرت نظامی عرب، بلکه به خاطر اين كه ضعف و فساد بر دولت ساسانی غلبه کرده بود.
اصلا مقارن هجوم عرب، ایران از پای در آمده بود. دولت ساسانی در آن روزگار مانند مرده حضرت سلیمان (ع) بود که بر عصایی تکیه داشت. موریانه عصا را خورد و آن پیامبر به زمین افتاد. ضعف و فساد در همه ارکان کشور راه یافته و دولت ساسانی روی به نکبت و ذلت نهاده بود. (2)
می توان انگیزه های اعتقادی، اقتصادی و سیاسی را برای تهاجم عرب ها به خارج جزیرة العرب برشمرد.
الف) اهداف اعتقادی:
بی تردید شرکت گروهی از مهاجمان (يا مهاجران) اولیه در فتوحات، بر پایه ایمان و شور مذهبی و با قصد جهاد و نشر اسلام بوده است. حضور تعداد زیادی از اصحاب پیامبر در این جنگ ها با این هدف بوده است.
برخی از جنگاوران، به صورت داوطلبانه و با زبان روزه می جنگیدند.(3) آنان کشتن و کشته شدن را یکسان می دانستند. مغیره در ملاقات با رستم، مسئله دعوت به اسلام را مطرح کرد ، نه مسائل اقتصادی را.(4)
عرب ها با این فتوحات، و عرضه اسلام به مردم، خدمت بزرگی به سرزمین های فتح شده، کردند.
ب) اهداف اقتصادی:
سختی معیشت عرب ها در عربستان می توانست زمینه ساز این حمله ها باشد. برای عده ای کسب غنیمت، انگیزه اصلی بود. عمر برای تشویق مسلمانان به پیوستن به جبهه نبرد، هوای غنائم خسروان را در دل های شان افکند.(5) همچنین گفت:
حجاز جای ماندن شما نیست. مگر آن که آذوقه از جای دیگر بجویید که مردم حجاز جز به این وسیله نیرو نگیرند.(6)
برای فراخواندن اعراب مسلمان به جنگ، این شعار تکرار می شد:
دست یافتن به یکی از دو نیکی: شهادت و فیض آخرت یا بهره این جهانی.(7)
وعده پیامبر(ص) به امت خویش در جنگ خندق مبنی بر تملک خزائن و گنج های کسری ها و قیصرها(8) در تشویق مسلمانان در این نبردها تأثیرگذار بود.
روح اصلی حاکم بر فتوحات، بیش تر دینی می نمود تا دنیایی.
ج) اهداف سیاسی:
دستگاه خلافت علاوه بر بهره برداری های اقتصادی، در فکر بهره برداری های سیاسی نیز بود. وحدت داخلی که پس از رحلت پیامبر(ص) در دو واقعه سقیفه و ارتداد، خدشه دار شده بود، با این جنگ ها احیا می شد . از هدر رفتن قوا در جنگ با اهل رده ممانعت می شد . نیز در زمان عثمان که تعداد ناراضیان رو به فزونی گذاشته بود، با ترتیب دادن این جنگ ها اذهان عمومی متوجه مسئله ای خارجی معطوف می گردید؛ خصوصا که اطلاعات واصله، حکایت از ضعف و فساد در ایران و روم داشت.
دکتر حسن ابراهیم حسن می نگارد:
محققاً، اگر توجه عرب ها به جنگ های خارجی معطوف نمی شد، ستیزه جويی آن ها مایه اختلافات و فتنه های داخلی می شد، و اساس دولت اسلامی را که هنوز کاملاً استقرار نیافته بود، واژگون می کرد.(9)
زمانیکه اعتراض ها به عثمان به اوج رسید، مشاوران و کارگزاران خود را خواست و برای مقابله با این نارضایتی ها و این خواسته های مردم که میگفتند: باید عثمان عمال خود را عوض کند و افراد بهتری را به جای آنان قرار دهد، با آنان به مشورت پرداخت و نظر آنان را جویا شد. عبدالله بن عامر گفت:
به آنان دستور جهاد بده تا بدین طریق مشغول بوده، کاری به کار تو نداشته باشند . آنان را در جنگهای زیاد شرکت بده تا در برابرت رام شوند و همه به خود پرداخته و اندیشهای جز زخم پشت اسب های شان و شپش پوستینهای خود نداشته باشند.
بعد از آن، عثمان بر معترضین سخت گرفت و دستور اعزام آنان به سپاه را داد.(10)
فرماندهی این جنگ ها نیز اکثراً بر عهده کسانی بود که وجودشان در مدینه می توانست باعث ناآرامی شود. عمر فرماندهی سپاه مسلمانان در جنگ با ایران را به امیرالمؤمنین(ع) پیشنهاد می کند، اما حضرت از قبول آن سرباز می زند.(11)
بنا براین نمی توان به طور مطلق گفت که این جنگ ها کاملا مورد تأیید امامان (ع ) بوده است. همچنین نمی توان گفت که آنان به طور کامل مخالف این جنگ ها بوده اند. اصل این جنگ ها برای از بین بردن موانع تبلیغ حق ،مورد تأیید بوده، ولی شیوه ناصحیح برخورد ها و جنگ هايی که هدفش کشور گشايی بوده ، مورد تأیید آنان نمی باشد .
برای آگاهی بیش تر از علت حمله عرب ها به ایران مطالعه این منابع مناسب است:
ـ تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، حسین مفتخری و حسین زمانی، ص32 ـ 34.
-دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 8، ص 505، مدخل اسلام در ایران.
ـ خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری.
پی نوشت ها:
1. تفسیر نمونه، ج 2، ص 206 و 207.
2. تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص 157.انتشارات امیرکبیر.
3. فتوح البلدان ، بلاذری ،ج2،ص 464 ، تحقیق : نشر و إلحاق وفهرسة : الدکتور صلاح الدین المنجد ،سال چاپ : 1957 م ، ناشر : مکتبة النهضة مصر، قاهرة.
4. تاریخ الطبری، الطبری ،ج3 ، ص 38 ،ناشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - لبنان.
5. فتوحالبلدان أحمد بن یحیى بلاذرى ، ترجمه محمد توکل ،متن، ص361 ،تهران، نشر نقره ، چ اول، 1337ش.
6. تاریخطبری، ترجمه ابو القاسم پاینده ،ج4،ص1588 ، تهران، اساطیر، چ پنجم، 1375ش؛ مروجالذهب مسعودی، ابو القاسم پاینده ،ج1،ص664 ، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ پنجم، 374 .
7. اخبارالطوال ابو حنیفه احمد بن داود دینورى ،ترجمه محمود مهدوى دامغانى ، ص146، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش.
8. المغازى،ترجمه محمود مهدوى دامغانى ،ص:345 ،تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
9. تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص242، نشر جاویدان، تهران.
10. تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن(ع)، سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهرى ، ص 155 - 166، تهران ، سازمان تبلیغات اسلامي، 1369.
11. تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج2، ص319،نشر دلیل ما، 1387 .
این کشور گشایی ها به کشور هایی نبود که کافر بودند بلکه بسیاری ازن انان یکتا پرست بودند .
با عرض سلام و ادب
ادعای یکتا پرست بودن کشورهای فتح شده،به راحتی قابل اثبات نمی باشد.البته این بدان معنا نیست که دینی مانند زرتشت دعوت به یکتاپرستی نمی کرد،بلکه ادیان الهی دستخوش تغییر و تحریف شده بودند و علاوه بر آن ادیان غیرالهی هم در حال گسترش بودند.
گزارش هایی هرچند اندک از وجود فرق مختلف زرتشتی در اواخر عهد ساسانی،(1) مبیّن وجود تفرق و تشتت حتی در این آیین به ظاهر رسمی است. هم چنین شک و تردید نسبت به عقاید موجود و بی میلی به اعتقادات کهن، از دیگر تغییرات اساسی ای بود که در نگرش مردم این عهد رخ نمود که خود این امر حاصل برخورد افکار و نیز شرایط جدید و نوظهور بود. از سوی دیگر امواج جریان های عقلی و فلسفه یونانی در ادوار پایانی حکومت ساسانی(2) بنیان اعتقادات کهن را به لرزه درآورد و اذهان بسته و راکد را به تأملی دوباره درباره ساختار اعتقادی خویش وادار ساخت. رواج روزافزون اندیشه زُروانی نیز، که اعتقاد به جبر و تقدیر را در اذهان زمزمه می نمود، به گونه ای بود که همراه با رشد تفکر بدبینی نسبت به دنیا، محتوای برخی از رسالات و اندرزنامه های این عصر را به خود اختصاص داد.(3) زهد و کناره گیری از دنیا نیز که نشانی از تأثیرات آیین های عرفانی بر مردم ایران بود، شور و نشاط اولیه را از بین برد و دلمردگی و یأس را حاکم ساخت. از سویی اعتقاد به جبر چنان شیوع یافته بود که حتی در سخنان پادشاهی چون خسرو پرویز نشانی از آن یافت می شد.(4) رشد این تفکر تا بدانجا بود که پارسیان، خود از زوال ملک خویش سخن می راندند و نشان آن را در وقوع زلزله ها و طوفان ها می جستند.(5)
در شریعت رسمی، بیش از اعتقاد و اندیشه به اعمال و رسوم توجه می شد و مردم از مهد تا لحد درگیر مقررات مذهبی بودند و هر فرد در طول شبانه روز، بر اثر اندک غفلت، دستخوش گناه و گرفتار پلیدی و نجاست می شد.(6) تصلب و قشری نگری مذهب رسمی همراه با رسوم و آیین های خشک و خسته کننده که از احکام رنج آور و بیهوده سرشار شده، و تأثیر خود را از دست داده بود، از دیگر دلایل گرایش به اسلام قلمداد شده است که خلاصگی و سادگی آیین و بی اعتبار کردن خون، نژاد، و امتیازات پدران از ویژگی های بارز احکام فقهی آن بود.(7) شایان توجه است که ایران تنها در نبرد نظامی در مقابل اعراب عقب نشینی نکرد، بلکه دین کهن و تشریفاتی زرتشت نیز می بایست در برابر آیین یکتاپرستی که سهولت و قابل فهم بودن احکامش آن را نیرومند ساخته بود، تسلیم می گردید.(8)
پی نوشتها:
1. ابوالفتح محمدبن عبدالکریم الشهرستانی، الملل و النحل، 3 ج، تصحیح شیخ احمد فهمی محمد (بیروت، دارالسرور، 1367ه) ج 2، ص 61 به بعد.
2. آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 456؛ پیگولوسکایا،اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت اله رضا، ص 82.
3. ر.ک، عهد اردشیر، به اهتمام احسان عباس، ترجمه محمدعلی امام شوشتری، (تهران، انجمن آثار ملی، 1348) ص 100.
4. محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، 6 ج (بیروت، عزالدین، 1407ه) ج 1، ص 428.
5. احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، تصحیح رضوان محمد رضوان (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1398ه) ص 290.
6. آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 141.
7. سِر توماس آرنولد، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی (تهران، دانشگاه تهران، 1358ش) ص 301.
8. آ. ای کولسنیکُف،ایران در آستانه یورش تازیان، ص 6.
سلام ممنون از اینکه تاپیک باز شد تا نتیجه بگیریم
در خصوص جواب استاد کریم به پست من با در نظگرفتن تغییر پاسخگو جوابی سر تیتری میگم
استاد کریم تبوک رو جنگ حجومی از طرف پیامبر ذکر کردن .در حالی که پیامبر زمانی که به تبوک رسید و دید که لشگر روم ان جا نیست بازگشت اگر به نیت حمله رفته بود چرا بازگشت.
اما پیامبر به قصد دفاع عازم شده بود مثل اینکه سران ایران بشنوند که عراف در حال لشگر کشی به ایران هست ایران هم لشگر خودشو ببرد دم مرز .ایا میشود گفت ایران جنگو شروع کرده؟
اینکه ابوبکر با همان لشگر حمله میکند به روم دلیل بر این نیست که اون لشگر به قصد حمله درست شده باشه که اگر بود چرا زمان پیامبر حلمه به روم اتفاق روی نداد ؟لشگر که همان لشگر است اما حاکم عوض شده یا بهتر بگم عوضی شده.چون حمله به روم شکستن سنت پیامبر است .
در این که یعد از پیامبر خلفا سنت خودشونو جایگزین کردن در بیشتر موارد حرفی نمیمونه حتی
علی به همراه صحابهٔ دیگری از محمد از جمله طلحه و زبیر از منتقدان عثمان بودند. او عنوان میداشت که عثمان از سنت پیامبر دچار انحراف شدهاست.
در شورای انتخاب حاکم نیر به علی گقتند ای علی قبول میکنی برای حاکن شدن این 3 شرط رو ؟قران سنت پیامبر و روش خلفای پیشین؟علی گفت مگر بین روش خلفای پیشین با سنت پیامبر فرقی هست؟من همان 2 تای اولی رو قبول دارم .در نتیجه رد شد و عثمان حاکم شد
یعنی هم علی هممخالفانش قبول دارند که سنت پیامبر با روش خلقا فرق کرده بوده.چه بسا همین الان هم روش خلفا از سنت پیامبر برای اهل سنت برتز هست
علامه سيد شرف الدين در كتاب «النص و الاجتهاد» به این موضوع اشاره دارد
گقتند
که گفتیم یکی دیگر ار فلسفه های لشگر کشی اسلامی ابلاغ رسالت برای مردم تحت ظلم است
اولا چه کسی میتواند ظلم را از غیر ظلم به حق تشخیص بدهد بدون خطا؟ایا انسان غیر معصوم میتواند تشخیص مطلق درست بدهد ؟
مثلا اگر قبول کنیم که ابوبکر یا عمر یا عثمان تشخیص دادن در ایران ظلم میشه با همان علم محدود و حمله کردن تا مردم رو از زیر ظلم بیرون بکشند حالا بگذریم از این برده داری وووو که خودشون اوردن
و ااین ایدئلوژی هم مورد قبوله پس باید قبول کنیم اگر امریکا با علم محدودش تشخیص بده اعدام کار اشتباهیه و مردم ایران مورد ظلم هستند باید حمله کنه و این کار مورد قبول همه باشد.
این میشه نتیجه روشی که شما گفتید .یعنی برای ابلاغ رسالت باید لشگر کشی کرد خب همیشه حاکم معصوم نیست پس حاکم غیر معصوم هم میتواند لشگرشی کند
در کل این ایدئلوژی که شما میگویید .این رو میگه که اگر صاحب یک تقکر برتز بودید (که ان را مسلما خودتان تعیین میکند که چی برتز هست چی نیست) و دیدید جایی ظلم میشود(حال اینکه میتواند تشخیص شما به عنوان حاکم غلط باشد.میتواند حمله کنید.
چون هر حاکمی بر این باور هست که ایدئولوژی خودش برتز هست (چرا که یک مسیحی هیچ وقت نمیگه من میدونم اسلام برتز هست اما مسیحی میمونم.یا یه کمونیست نمیگه میدونم لیبرال دمکراسی برتر هست اما کمونیست میمونم.)در نتیجه حق داره هر جا که علم ناقصش گفت ظلم میشه حمله کنه.خب اینکه میشه جنگل که برادر من
اگر پیامبر این حمله را میکرد میشد گفت چون علم کامل هست نشخیصش درست هست پس اصل کار ایراد نداره تا بعد به اجرای ان برسیم که چجور باید جنگ بشود.اما ما هنوز نمیتونیم ثابت کنیم که اصل حمله برای گسترش اسلام و حتی از بین بردن ظالم توسط حاکم غیر معصوم درست بوده یا نه.
دوستان از اجرای کار ایراد گرفتن که عربها کشتار کردن برده گرفتند وووو ام من از تئوری حلمه حاکم غیر معصوم حرف میزنم
یک سوال دارم ایا ایرانیان خدا پرست از کافران بدتر هستند؟
قران حتی اجازه حمله به کافران را نداده چه برسه زرتشتیان
کدام دلیل می فرمایید پیامبر جنگ ابتدایی با کفار را جایز نمی داند؟
بهتره بگیم شما با کدام دلیل میگویید پیامبر جنگ ابتدایی با کفار را جایز میداند؟
شاید این ایه
آيه مورد اشاره، آيه پنجم سوره توبه است:« فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (5)پس چون ماههاىِ حرام سپرى شد، مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند، راه برايشان گشاده گردانيد، زيرا خدا آمرزنده مهربان است.»
خب خداوند در ایه بعد اینجور میگوید
مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بستهايد و چيزى از [تعهدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده و كسى را بر ضد شما پشتيبانى ننمودهاند پس پيمان اينان را تا [پايان] مدتشان تمام كنيد چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد (۴
میگوید اگر کافرانی بودند در کنارتان که میل به اسلام نداشتند کاری بر ضد شما انجام نداند حق حمله به انان را ندارید
این سند من هست مبنی بر اینکه خدا اجازه حمله ابتدایی به کفار را نداده .پیامبر هم از این حد تجاوز نکرد
در ادامه گفتن که
مگر اکثر مردم ایران در زمان حضرت علی (ع) مسلمان نشده بودند؟خیر نشده بودند اسلام بعد از 2 تا 3 قرن دین اول ایران شد
حالا فرض می گیریم حضرت علی تحویل می داد به چه کسی تحویل می داد؟
مگر حتما باید حکومت رو به دست یه حاکم با اصل و نسب حکومتی بدهد مگر اانقلاب خودمون که حکومت را از شاده گرفت یک تشکیلات سازمان یافته بود؟
در سان قرار نیست به ساسانیات تحویل یدهد مردم ان زمان خواستار حکومت غیر عرب بودند تا 50% مالیاتشان بر روی مین کشاورزی به عربستان نرود اما علی ایت را قبول نکرد
در تنیجه کالی
1 تئوری حمله حاکم غیر معصوم به جایی برای گسترش اسلام با از بین بردن ظلم قابل قبول نیست
2 قران اجازهحمله حتی به کفار که برای مسلمانان خطر(و نه احتمال خطر) به حساب نیایند نداده
3 در سنت پیامبر حمله ایتدا به ساکن وجود نداشته و این سنت او بوده
چرا علی به عنوان حاکم اشتباه خلقا را جبران نکرد و مردن ایران از زیر حکومت کشوری دیگر(عربستان) در نیاورد و حکومت را به خودشان نداد.حتی اگر شورشی نباشد
با عرض سلام و ادب
از باب مقدمه و قبل از شروع به بحث ذکر چند نکته مناسب به نظر می رسد:
اولاً قیاس عملکرد اسرائیلی ها با امام علی(ع) قیاس مع الفارق است.چون اسرائیلی ها با توجه به اینکه طبق اسناد ارائه شده،بخش های ناچیزی از سرزمین فلسطین را خریداری کرده بودند، صاحبان اصلی سرزمین فلسطین را از سرزمینشان رانده و آواره کردند،حال آنکه حاکمان اسلامی هیچگاه صاحبان سرزمین های فتح شده را از سرزمینشان اخراج نمی کردند.بلکه ضمن آزادی آنها در حفظ دینشان و انجام مراسمات دینی،مبلغی بعنوان جزیه پرداخت می کردند که در قبال آن حکومت اسلامی موظف به حفظ امنیت آنها بوده است.
.
سلام
مقایسه من از این باب بود که حاکمان اسرائیل حکومت اجباری روی سرزمین یا مردمی ایجاد کردند که 1 مردم ناراضی بودند 2 بی هیچ دلیل امنیتی وارد خاک کشوری دیگر شدند
ثانیاً لازم است دیدگاه اسلام در رابطه با جهاد و نیز درستی یا نادرستی اقدام خلفا در حمله و فتح کشورهای دیگر مورد بررسی قرار بگیرد.ثالثاً شورش هایی که صورت گرفته باید مصداقی مورد بررسی قرار بگیرد که به چه انگیزه ای بوده است،آیا مخالفت با اسلام بوده یا مخالفت با حاکمی که به اسم اسلام احیاناً ظلمهایی می کردند یا به انگیزه ها و اهداف دیگری بوده است؟
در مورد درستی یا نا درستی حمله خلقا در پاسخ به استاد کریم ذکر کردم که این تئوری که برای گسترش یا از بین بردن ظلم حاکم غیر معصوم به کشوری حمله کنه که با اسلام و مسلمان کاری ندارد کاملا مقایر دیدگاه قران است چرا که قران حتی اجازه حمله ایتدایی به کفار را نداده کفاری که به مسلمانان کاری ندارد البته.و این را در رفتار پیامبر میبینیم
به هر روی یکی از آثار مثبت فتح ایران توسط مسلمانان، رهایی آنان از ستم حکام زور گو بود
حرف من اینه که
اگر از نظر شما اقدام بک حاکم غیر معصوم در صدد نابودی ظلم که علم ناقص دارد و امکان برداشت درست یا غلط ار قران یا سنت پیامبر را دارد و همانطور امکان تشخیص غلط یا درست وجود ظلم و ظالم در کشوری را دارد مورد فبول شماست
یعنی قبول کردین حاکم اسلامی که خود را صاحب ایدئولوژی برتر میداند (اسلام)(با امکان برداشت غلط) این حق را دارد که اگر ظلمی جایی دید دخالت کند و حمله کند
سوال میشود که این حاکم با بقیه حکام چه فرقی دارد ؟ایا به منبع وحی الهی وصل است؟خیر
پس چه فرقی با حاکمی دارد که خود را صاحب ایدئولوژی برتز میداند (مسیحیت یهود کمونیست لیبرال ووو)(و با امکام برداشت غلط)و برای رفع ظلم(با امکام تشخیص غلط) حمله میکند .مثلا کشوری با طرز فکر خودش تشخیص دهد اعدام ظلم است بر این مبنا حمله کند به ایران
میخواهم بگم جدا از این که حاکمان ایران ظالم بودند یا نه اینکه در ایران ظلمی بوده تشخیص حاکم غیر معصوم بوده که امکان خطا دارد .پس شما چجور این طرز کار رو قبول دارید با اینکه میدونید این حمله به ایران یا هر جای دیگه که توسط حاکم غیر معصوم بوده میتوانسته خود ظلم باشد چون تشخیص وجودظلم در ایران با علم ناقص صورت گرقته.
مثلا سران اسرائیل چون علم ناقص دارند و از تورات برداشت غلط کرده اند نشخیص داند که فلسطین از طرف خدا بخشیده شده به قوم بهود طبق این برداشت و برای تداوم نسل قوم بهود و ترویج دین خدا با روز یا پول کشوری رامیگیرند.حال انکه این عمل خود ظلم است از نظر شما
پس 2 حالت وجود دارد
یا باید به سران بهود که خود را صاحب طرز فکری برتز میداند این حق را داد که با علم ناقص و امکان بداشت غلط از تورات برای ترویج بهودیت و بیرون کشیدن مردم یهود از ظلم میتواند به کشوری با اینکه به یهودیان کاری ندارد حتی حمله هم بکنند
یا باید گقت سران یهود چون علم تاقص دارند و امکان برداشت غلط ار تورات را دارند این حق را ندارند که با مردمی که به انان ضرر نمیزنند جنگ داشته باشند
مسلما اولی رو قبول ندارید .و دلیل اشتباه بودن کار سران اسرائیل را برداشت غلط انان از تورات میدانید چرا که اگر برداشتشون درست بوده خب این حق را خدا به انها داده.در نتیجه برداشت غلط زمانی پیش می اید که علم ناقص باشد
حال حاکمان اسلام نیر 2 امکان دارند
یا باید به سران اسلام که خود را صاحب طرز فکری برتز میداند این حق را داد که با علم ناقص و امکان بداشت غلط از قران برای ترویج اسلام و بیرون کشیدن مردم مسلمان از ظلم میتواند به کشوری که با مسلمانان کاری ندارد حتی حمله هم بکنند
یا باید گقت سران اسلام چون علم تاقص دارند و امکان برداشت غلط ار فران را دارند این حق را ندارند که با مردمی که به انان ضرر نمزنند جنگ داشته باشند
اگر توو مورد اول گزینه دوم انتخاب شد اینجا هم باید همان شود چون شرایط یک سان است
بحث من اصلا این نیست که ساسانیان ظالم بودن یا نه کلا من با این تئوری کار دارم که ایا حاکم غیر معصوم این حق را دارد یا نه
کمااینکه خودتان گفتید ما با همه جنگ های خلفا موافق نیستیم یعنی اینجا امکان تشخیص غلط حاکمان اسلام ثابت شد .به هر حال عثمان یا عمر یا ابوبکر برای اسلام و خدا جنگی میکردند .اما برداشت و تشخیص اشتباه بود در بعضی موارد .
حالا میشود به حاکمی که علم ناقص دارد این حق را داد؟
ممکن است بگویید در مورد حمله به ایران که موضوع حرفمون هست مثلا عثمان با اینکه علم نافص داشته اا کار درستی کرده.
خب سوال میشه شما طبق کدام علم این تشخیص رو دادید؟شما هم علم ناقص دارید وبرداشت شخصی از دین .شما منظورم هر کسی میتواند باشد
همانجور که قبول دارید خلفا در بعضی موارد اشتباه کردن و تشخیص غلط دادند من هم میگویم ممکن است شما اشتیاه کنید و تشخیص غلط یدید
مگر اینکه ایه صریح در قران بیاورید که این حق را خدا به حاکم داده باشد که میتواند برای ترویج اسلام به مردمی که کاری به مسلماننان ندارد حمله کنند؟
البته نیازی نیست من در پست قبلی اوردنم
خدا حتی حق حمله ابتدا به ساکن به کفار ی که ضرری به مسلمین نمیزنند را نداده چه برسه به زرتشتی یا مسیحی یا یهودی
ثالثاً شورش هایی که صورت گرفته باید مصداقی مورد بررسی قرار بگیرد که به چه انگیزه ای بوده است،آیا مخالفت با اسلام بوده یا مخالفت با حاکمی که به اسم اسلام احیاناً ظلمهایی می کردند یا به انگیزه ها و اهداف دیگری بوده است؟
یار هم میگم اصلا حرف من دلیل شورش یا وجود ظلم یا ظالم نیست .حرف من محق بودن یا نبود حاکم برای حمله است
و اینکه بحث کشیدم به اینجا که بگویین ایا حاکم این حف را دارد یا خیر این است و این باید از ایات فران یا سنت پیامبر استخراج شود
در اینجا ممکن است جوابی در ذهنتان بی اید که اگر از نظز من حاکم غیر معصوم حق حمله ابتدا به ساکن ندارد پس حاکم معصوم دارد
و علی که معصوم بوده اگر کاری کرده به حق بوده
خب من در جواب میگویم علی خود میگفت که خلفا از سنت پیامبر سرپیچی کرددند .خود سران حکومت نیز وفتی میگویند به علی هم سنت پیامبر رو قبول داشته باش هم روش خلفای پیشین یعنی بیت روش خلفا و سنت یا روش پیامبر فرق هست تا جایی که عمر صریحابه این موضوع اشاره دارد در جایی.
پس چطور با ادامه دادن روش خلفای پیشین و حکومت بر ایرانی که مردمش نمیپذیرفتند حکام عرب رو موافق بود
این کار علی هم مخالف سنت پیامبر بود هم مقایر قران
اگر پایه گذاران این روش غلط خلفا بودنند و حمله ابتدا به ساکن کردند علی چرا ان را ادامه داد و با مالیات و جزیه ای که مرد ناراضی از پرداختش بودنند ادامه داد و حتی سرکوب میکرد
اگر علی مخالف این بود که خلفا کار اشتباه کردن چرا جبران نکرد
خشت اول که نهد معمار کج تا سریا میرود دیوار کج
ادم عاقل خراب میکنه دبوار کج رو چون هرچی پیش بره ضررش بیشتر میشه اوارش بیشتره دواری که تا ثریا پیش بره
اما میبینیم که علی با حکومت و سرکوب خشت داد تا روی این دبوار کج بگذارند گویی مخالفتی ندارد و با خلفا پیشیم موافق بوده که اگر نبوده کو در عمل؟
در نتیجه علی مقایر ایه قران عمل کرده که در پست ثبلی اوردم
سلام
مقایسه من از این باب بود که حاکمان اسرائیل حکومت اجباری روی سرزمین یا مردمی ایجاد کردند که 1 مردم ناراضی بودند 2 بی هیچ دلیل امنیتی وارد خاک کشوری دیگر شدند
علیک سلام.
بنابر این دو دلیلی هم که فرمودید،بازهم مقایسه شما درست نیست:
اولاً صرف نظر از درستی یا نادرستی این حمله،حاکمان اسلامی مردم ایران را از کشورشان بیرون نکردند،فقط از کسانی که اسلام نیاورده بودند مبلغی به عنوان جزیه می گرفتند در قبال حفظ امنیت آنها.طبق قرائن و شواهد تاریخی مردم ایران در پذیرش اسلام هم مجبور نبودند و آن عده ای هم که مسلمان شده بودند با میل و رغبت خود اسلام را قبول کردند.چرا که اصلاً عقیده قابل تحمیل نیست.منابع تاریخی به صراحت به وجود آتشکده های متعدد در ایران تا حدود قرن سه و چهار اشاره کرده اند که پیروان زرتشتی به راحتی و آزادانه به انجام اعمال عبادی خود می پرداختند.به عبارت بهتر اسلام به تدریج و در طول چند قرن در ایران گسترش یافت.
ايرانيان پس از آشنايي تدريجي با عقايد و احكام اسلامي و پي بردن به حقانيت اسلام به اين آئين روي آوردند.
استاد شهيد مرتضي مطهري در اين باره مي نويسد:
اغلب ايرانيان از اوايل قرن سوم هجري به بعد مسلمان شدند و تا آن زمان هنوز بسياري از مردم ايران بر كيش ها و آئين هاي قديم زرتشتي، مسيحي، صابئي و حتي بودايي باقي بودند.(۱)
به اعتراف اكثر محققان و انديشمندان تقريبا تمام ايرانيان بدون اعمال زور و فشار از سوي فاتحان در مدت كوتاهي به اسلام گرويدند، زيرا در يافتند كه اسلام به يك دين جهاني تبديل خواهد شد.
اشبولر مي نويسد:
اسلام زماني به تمدن بشري عرضه شد كه جامعه جهاني از جمله جامعه ايراني از نظر عقيدتي و اجتماعي به بن بست رسيده بود و مردم با مشاهده دين اسلام شيفته آن شده اند و استعدادهاي خود را در قالب آن به كمال رساندند.(۲)
ايرانيان زرتشتي كه چندين سال در كنار مسلمانان زندگي مسالمت آميزي داشتند به تدريج به اسلام گرويدند.(۳)
ثانیاً ایرانیان حتی زمانی که اقتدار سیاسی و نظامی خودشان را باز یافته بودند و بگونه ای قدرتمند شده بودند که زمینه سرنگونی حکومت بنی امیه را فراهم ساختند،ولی بر ضد اصل اسلام اقدامی نکرده بوند و غالب حرکات و شورشهایی که صورت می گرفت،نه بر ضد اصل اسلام،بلکه بر ضد حاکمانی بود که به اسم اسلام و مسلمانی بر مردم ظلم و ستم می کردند.
علت شکست نیروهای نظامی حکومت ایران، ناتوانی نظامی آنان و یا تنها روحیه قوی مسلمانان نبود، بلکه علت اصلی شکست نیروهای جنگی ایران در برابر هجوم مسلمانان، ناراضی بودن مردم ایران از حکومت و آیین خود بود. آنان نخواستند بجنگند و حتی گاهی با مسلمانان همکاری میکردند. اگر دین اسلام ظاهر نمیشد، دینی که در ایران پذیرفته میشد، دین زرتشتی نبود، چون که مقبولیت خود را از دست داده بود و مردم آن را نمیخواستند. شاید آن دین ،مسیحیت می بود؛ برای همین است که با آمدن اسلام به ایران، بر دشمنی مسیحیان با اسلام افزوده شد.
به نظر ما وقتي ايرانيان با اسلام آشنا شدند به دلايل زير اين آيين را پذيرفتند:
الف) در اصل مقابله با ارتش اسلام، ملت ايران مقابله سرسختي از خود نشان نميدهد وگرنه شكي نيست كه ارتش اسلام با آن عِدّه و عُدّه ناچيز نميتوانست قدرت افسانهاي ايران را در هم بشكند.
ب ) وقتي اسلام وارد ايران شد ملت ايران با همه وجودش به حمايت و ترويج اسلام قيام كردند.
ج ) اقتدار ملت ايران به گونهاي بود كه توانست حكومت را از بنياميه به بنيالعباس انتقال دهد و حكومت را ازامين به مأمون منتقل كند و در نهايت اعراب را از ايران اخراج نموده و حكومت مستقلي تشكيل دهد.
اقتدار فرهنگي ايران نيز به گونهاي بود كه توانست زبان وادبيات خود را حفظ كند؛ برخلاف ساير كشورها كه وقتي به دست ارتش اسلام فتح شد زبان عربي جايگزين زبان رسمي آنان شد. همچنين گفتني است كه يكي از حاميان اصلي ائمه هدي(ع) و فرزندان والاگهر پيغمبر(ص) ايرانيان بودند.
حال اگر ملت ايران اسلام را براي خود يك آيين تحميلي ميدانست، چرا پس از آن كه استقلال يافت و ديگر قدرت اعراب را بر سر خود نميديد، از آن دست نكشيد؟ و ميبينيم نه تنها اسلام را طرد نميكند بلكه به شهادت تاريخ اولين مروّج اسلام قرار ميگيرد. آيا اين وفاداري و تجربه تاريخي، نشانگر آن نيست كه از همان ابتدا ملت ايران اسلام را آزادانه برگزيده است؟
ثالثاً بنابر برخی قرائن و شواهد حکومت ساسانی در شروع جنگ و حمله مسلمانان به ایران نقش داشته اند.
از جمله برخورد زشت و زننده خسرو پرویز با نامه و نامه رسان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله).
همچنین حمایت حکومت ایران از اهل ردّه دیگر عامل رویارویی اعراب با ایرانیان بوده است،توضیح اینکه:
در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم عده ای از اعراب به دلیل منافع دنیوی اسلام آوردند ، بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم آنان از اسلام برگشته و به قبایل رده معروف شدند، در زمان ابابکر اینان به مدینه حمله کرده و نزدیک بود مدینه تصرف کنند ، با مقابله جانانه مسلمانان بعضی از این قبایل به عراق عقب نشینی کردند و در عراق با مسلمانان درگیرشدند ساسانیان از این گروه حمایت کردند که در نهایت به جنگ ساسانیان به مسلمانان انجامید.
دکتر زرینکوب در کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام بیان می نماید :
« سبب آمدن خالد بن ولید به عراق چنانکه از تامّل در قــرائـن برمیـاید تنبیه اعـراب عراق و هم پــیمانان اهل ردّه بــوده است لکن ناچار منتهی به تصادم با لشکریان ایران شده و جنگها و فتح های اسلام از آن میان پدید آمده است. »(4)
در کتاب ایران باستان نیز به این نکته اشاره شده که : «در سال دوازدهم هجرت ابوبکر ، خالد بن ولید را جهت تعقیب اهل رده که به میان رودان گریخته بودند به آن سرزمین روانه کرد و خالد هم دولت حیره را شکست داده وآنجا را متصرف شد به این ترتیب بود که جنگهای ایران و اعراب شروع شد ....و ابوبکر به خالد سفارش اکید کرده بود که از در گیری با ایران بپرهیزد» (5)
بنابراین اینگونه نبوده است که اعراب مسلمان به هیچ مقدمه و زمینه ای دست به حمله به ایران زده باشند.
پي نوشت:
۱. خدمات متقابل اسلام و ايران، ج ۱، ص ۱۰۵.
۲. اشبولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ج ۱، ص ۲۳۹.
۳. دكتر سيد حسن قريشي، اصحاب ايراني ائمه اطهار عليهم السلام، ۱۳۸۶، آشيانه مهر، قم.
4. دکتر زیرینکوب ، تاریخ ایران بعد از اسلام ص295
5. ایران باستان ج 2ص236.
علیک سلام.
بنابر این دو دلیلی هم که فرمودید،بازهم مقایسه شما درست نیست:
اولاً صرف نظر از درستی یا نادرستی این حمله،حاکمان اسلامی مردم ایران را از کشورشان بیرون نکردند،فقط از کسانی که اسلام نیاورده بودند مبلغی به عنوان جزیه می گرفتند در قبال حفظ امنیت آنها.طبق قرائن و شواهد تاریخی مردم ایران در پذیرش اسلام هم مجبور نبودند و آن عده ای هم که مسلمان شده بودند با میل و رغبت خود اسلام را قبول کردند.چرا که اصلاً عقیده قابل تحمیل نیست.منابع تاریخی به صراحت به وجود آتشکده های متعدد در ایران تا حدود قرن سه و چهار اشاره کرده اند که پیروان زرتشتی به راحتی و آزادانه به انجام اعمال عبادی خود می پرداختند.به عبارت بهتر اسلام به تدریج و در طول چند قرن در ایران گسترش یافت.
ايرانيان پس از آشنايي تدريجي با عقايد و احكام اسلامي و پي بردن به حقانيت اسلام به اين آئين روي آوردند.استاد شهيد مرتضي مطهري در اين باره مي نويسد:
اغلب ايرانيان از اوايل قرن سوم هجري به بعد مسلمان شدند و تا آن زمان هنوز بسياري از مردم ايران بر كيش ها و آئين هاي قديم زرتشتي، مسيحي، صابئي و حتي بودايي باقي بودند.(۱)
به اعتراف اكثر محققان و انديشمندان تقريبا تمام ايرانيان بدون اعمال زور و فشار از سوي فاتحان در مدت كوتاهي به اسلام گرويدند، زيرا در يافتند كه اسلام به يك دين جهاني تبديل خواهد شد.
اشبولر مي نويسد:
اسلام زماني به تمدن بشري عرضه شد كه جامعه جهاني از جمله جامعه ايراني از نظر عقيدتي و اجتماعي به بن بست رسيده بود و مردم با مشاهده دين اسلام شيفته آن شده اند و استعدادهاي خود را در قالب آن به كمال رساندند.(۲)
ايرانيان زرتشتي كه چندين سال در كنار مسلمانان زندگي مسالمت آميزي داشتند به تدريج به اسلام گرويدند.(۳)ثانیاً ایرانیان حتی زمانی که اقتدار سیاسی و نظامی خودشان را باز یافته بودند و بگونه ای قدرتمند شده بودند که زمینه سرنگونی حکومت بنی امیه را فراهم ساختند،ولی بر ضد اصل اسلام اقدامی نکرده بوند و غالب حرکات و شورشهایی که صورت می گرفت،نه بر ضد اصل اسلام،بلکه بر ضد حاکمانی بود که به اسم اسلام و مسلمانی بر مردم ظلم و ستم می کردند.
علت شکست نیروهای نظامی حکومت ایران، ناتوانی نظامی آنان و یا تنها روحیه قوی مسلمانان نبود، بلکه علت اصلی شکست نیروهای جنگی ایران در برابر هجوم مسلمانان، ناراضی بودن مردم ایران از حکومت و آیین خود بود. آنان نخواستند بجنگند و حتی گاهی با مسلمانان همکاری میکردند. اگر دین اسلام ظاهر نمیشد، دینی که در ایران پذیرفته میشد، دین زرتشتی نبود، چون که مقبولیت خود را از دست داده بود و مردم آن را نمیخواستند. شاید آن دین ،مسیحیت می بود؛ برای همین است که با آمدن اسلام به ایران، بر دشمنی مسیحیان با اسلام افزوده شد.به نظر ما وقتي ايرانيان با اسلام آشنا شدند به دلايل زير اين آيين را پذيرفتند:
الف) در اصل مقابله با ارتش اسلام، ملت ايران مقابله سرسختي از خود نشان نميدهد وگرنه شكي نيست كه ارتش اسلام با آن عِدّه و عُدّه ناچيز نميتوانست قدرت افسانهاي ايران را در هم بشكند.
ب ) وقتي اسلام وارد ايران شد ملت ايران با همه وجودش به حمايت و ترويج اسلام قيام كردند.
ج ) اقتدار ملت ايران به گونهاي بود كه توانست حكومت را از بنياميه به بنيالعباس انتقال دهد و حكومت را ازامين به مأمون منتقل كند و در نهايت اعراب را از ايران اخراج نموده و حكومت مستقلي تشكيل دهد.
اقتدار فرهنگي ايران نيز به گونهاي بود كه توانست زبان وادبيات خود را حفظ كند؛ برخلاف ساير كشورها كه وقتي به دست ارتش اسلام فتح شد زبان عربي جايگزين زبان رسمي آنان شد. همچنين گفتني است كه يكي از حاميان اصلي ائمه هدي(ع) و فرزندان والاگهر پيغمبر(ص) ايرانيان بودند.
حال اگر ملت ايران اسلام را براي خود يك آيين تحميلي ميدانست، چرا پس از آن كه استقلال يافت و ديگر قدرت اعراب را بر سر خود نميديد، از آن دست نكشيد؟ و ميبينيم نه تنها اسلام را طرد نميكند بلكه به شهادت تاريخ اولين مروّج اسلام قرار ميگيرد. آيا اين وفاداري و تجربه تاريخي، نشانگر آن نيست كه از همان ابتدا ملت ايران اسلام را آزادانه برگزيده است؟ثالثاً بنابر برخی قرائن و شواهد حکومت ساسانی در شروع جنگ و حمله مسلمانان به ایران نقش داشته اند.
از جمله برخورد زشت و زننده خسرو پرویز با نامه و نامه رسان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله).
همچنین حمایت حکومت ایران از اهل ردّه دیگر عامل رویارویی اعراب با ایرانیان بوده است،توضیح اینکه:
در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم عده ای از اعراب به دلیل منافع دنیوی اسلام آوردند ، بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم آنان از اسلام برگشته و به قبایل رده معروف شدند، در زمان ابابکر اینان به مدینه حمله کرده و نزدیک بود مدینه تصرف کنند ، با مقابله جانانه مسلمانان بعضی از این قبایل به عراق عقب نشینی کردند و در عراق با مسلمانان درگیرشدند ساسانیان از این گروه حمایت کردند که در نهایت به جنگ ساسانیان به مسلمانان انجامید.
دکتر زرینکوب در کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام بیان می نماید :
« سبب آمدن خالد بن ولید به عراق چنانکه از تامّل در قــرائـن برمیـاید تنبیه اعـراب عراق و هم پــیمانان اهل ردّه بــوده است لکن ناچار منتهی به تصادم با لشکریان ایران شده و جنگها و فتح های اسلام از آن میان پدید آمده است. »(4)در کتاب ایران باستان نیز به این نکته اشاره شده که : «در سال دوازدهم هجرت ابوبکر ، خالد بن ولید را جهت تعقیب اهل رده که به میان رودان گریخته بودند به آن سرزمین روانه کرد و خالد هم دولت حیره را شکست داده وآنجا را متصرف شد به این ترتیب بود که جنگهای ایران و اعراب شروع شد ....و ابوبکر به خالد سفارش اکید کرده بود که از در گیری با ایران بپرهیزد» (5)
بنابراین اینگونه نبوده است که اعراب مسلمان به هیچ مقدمه و زمینه ای دست به حمله به ایران زده باشند.
پي نوشت:
۱. خدمات متقابل اسلام و ايران، ج ۱، ص ۱۰۵.
۲. اشبولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ج ۱، ص ۲۳۹.
۳. دكتر سيد حسن قريشي، اصحاب ايراني ائمه اطهار عليهم السلام، ۱۳۸۶، آشيانه مهر، قم.
4. دکتر زیرینکوب ، تاریخ ایران بعد از اسلام ص295
5. ایران باستان ج 2ص236.
در مورد بیانیه اولتون
ایا اگر قردا روزی کشوری بیگانه برای ترویج طرز فکر خود وارد ایران شد و شما را برای حفاظت از خودتون وادار به جزیه دادن کرد شما ان را پرداخت میکنید؟
مالبات یا جزیه فلسفه فابل قبولی داره اما به کی؟به عرب؟
هیچ قومی راضی نمیشه حاکم قومش ار خود اون قوم نباشه
چراکه ملاک اون حاکم سر بلندی فوم خودش هست
یکی از سرایط کتندیداتوری ریاست جمهوری ایران اصلیت ایرانی هست/
سوال.در زمان عباسیان دیوانی به اسم دیوان نفابت وجود داشت که رسیدگی به اولاد پیامبر کارش بود
شما میتواند یک مسیحی زرتشتی و کلا غیر مسلمان در ان زمان اما ایرانی را توجیح کنید مالیاتی که از تو میگیرم گاه تا 50 در صد و صرف رسیدگی به یک خاندان عرب میکنیم کار خوبی هست.میتوانید توجیحش کنید؟
مثلا شما راضی میشید رنیس جمهورتون عراقی باشه و از مالیات شما خرج فلان خاندان در عراف بکند؟
این یک نمونه از این حرف بود که عرب برای ایرانی جماعت دل نمیسوزونه حالا ایرانی حق شورش داشتند تا مالیاتشان شتر شتر از سیم و زر همراه زانان ایرانی به عربستان نرود و به فروش نرسد؟
ایا اگر شورشی میمکرد ند حق داشتند و سرکوب گر ظالم نبود؟
در مورد بیانیه دوم
شما میتواند یک مسیحی زرتشتی و کلا غیر مسلمان در ان زمان اما ایرانی را توجیح کنید مالیاتی که از تو میگیرم گاه تا 50 در صد و صرف رسیدگی به یک خاندان عرب میکنیم کار خوبی هست.میتوانید توجیحش کنید؟
مثلا شما راضی میشید رنیس جمهورتون عراقی باشه و از مالیات شما خرج فلان خاندان در عراف بکند؟
با عرض سلام و ادب
شما یا فلسفه و دلیل دریافت جزیه و مصرف آن را واقعاً نمی دانید یا با خلط مبحث در صدد ظالمانه جلوه دادن دریافت جزیه هستید.مناسب بود مطالب خود را مستند و با استناد به منابع بیان می فرمودید.
صرف نظر از درستی یا نادرستی روش خلفا در حمله به ایران،آنچه تا حد زیادی مسلّم است این است که مردم ایران بخاطر ظلم و ستمهای حاکمان ساسانی،میل و رغبتی به دفاع و حمایت از حکومت کشورشان نداشتند،وگرنه پیروزی اعراب مسلمان بر کشوری بزرگ و باسابقه همچون ایران تقریباً ناممکن بود.
و نیز آنچه مسلم است حاکمان اسلامی کسی را مجبور به تغییر دین و پذیرش دین اسلام نمی کردند،بلکه از افراد غیر مسلمان مبلغی اندک بعنوان جزیه دریافت می کردند.شما بدون هیچ سند و مدرکی مدعی شده اید که این پول صرف تأمین نیازهای یک خاندان خاص از اعراب می شد.مـى دانیم هر حکومتى براى اداره امور کشور و تأمین وسائل زندگى و رفاه ملت و دفاع از مرزهاى مملکت , به بودجه نیازمند است و تمام یا قسمتى از این بودجه را معمولا افراد مملکت , به صورت یک سلسله مالیاتهاى مستقیم و غیر مستقیم مى پردازند . در مـورد اصـل قانون مالیات , جاى هیچ گونه اعتراضى نیست و اعتراض تنها جائى وارد است که شـیوه گرفتن و مقدار آن از صورت عادلانه بصورت ظالمانه درآید , و هماهنگى بین درآمد پـرداخـت کـنـنـدگان و نیازهاى مملکت , و بین آنچه از آنان مطالبه مى شود منظور نگردد , و یا مـالـیـاتـى که از مردم گرفته مى شود , صرف عیاشى وخوشگذرانى و استفاده هاى شخصى افراد معینى شود . در اسـلام , مـالـیـات از مـسلمانان به عناوینى مانند خمس و زکات دریافت مى گردد و از غیر مسلمانانى که تابع حکومت اسلامى هستند , بعنوان جزیه گرفته مى شود.
نکته دیگر اینکه مسائل و اتفاقات تاریخی را باید با شرایط و اقتضائات آن دوره زمانی مورد بررسی قرار داد،در غیر اینصورت تحلیل وقایع تاریخی مشکل خواهد بود.
عربستان انفدر از نظر ایران بی ارزش بود که حتی مواقع جنگ با روم از انجا رد هم نمیشد.چون چیزی جز بیابان و صحرا نداشت.پس به نظر ساسانیان با اعراب مشکل داشته باشند و نداشتند تا جایی که مرز های ایران و اعراب خالی از قوای رسمی ساسانی بود.و شما میبینید که در جنگ های اولیه اعراب با ایران اعراب با ارتش مردمان شهر ها میجنگند نه ارتش ملی ساسانی.
پس چرا باید ساسانیان از حزب رده حمایت کنند در حالی که اعراب را انقدر ناچیز میدانند که حتی ارتش برای مقابله با ان ها در مرز گذاشته نشده؟
اگر میگویید ساسانیان از رده حمایت کردند سند بیاورید
با عرض سلام و ادب
اگر مطالب بنده را با دقت بخوانید خواهید دید که سند هم ذکر کرده ام،و آنچه تا بحال اتفاق افتاده است این است که شما برداشت های شخصیتان را بیان کرده اید،بدون ذکر هیچ سندی.
با عرض سلام و ادب
شما یا فلسفه و دلیل دریافت جزیه و مصرف آن را واقعاً نمی دانید یا با خلط مبحث در صدد ظالمانه جلوه دادن دریافت جزیه هستید.مناسب بود مطالب خود را مستند و با استناد به منابع بیان می فرمودید.
صرف نظر از درستی یا نادرستی روش خلفا در حمله به ایران،آنچه تا حد زیادی مسلّم است این است که مردم ایران بخاطر ظلم و ستمهای حاکمان ساسانی،میل و رغبتی به دفاع و حمایت از حکومت کشورشان نداشتند،وگرنه پیروزی اعراب مسلمان بر کشوری بزرگ و باسابقه همچون ایران تقریباً ناممکن بود.
و نیز آنچه مسلم است حاکمان اسلامی کسی را مجبور به تغییر دین و پذیرش دین اسلام نمی کردند،بلکه از افراد غیر مسلمان مبلغی اندک بعنوان جزیه دریافت می کردند.شما بدون هیچ سند و مدرکی مدعی شده اید که این پول صرف تأمین نیازهای یک خاندان خاص از اعراب می شد.مـى دانیم هر حکومتى براى اداره امور کشور و تأمین وسائل زندگى و رفاه ملت و دفاع از مرزهاى مملکت , به بودجه نیازمند است و تمام یا قسمتى از این بودجه را معمولا افراد مملکت , به صورت یک سلسله مالیاتهاى مستقیم و غیر مستقیم مى پردازند . در مـورد اصـل قانون مالیات , جاى هیچ گونه اعتراضى نیست و اعتراض تنها جائى وارد است که شـیوه گرفتن و مقدار آن از صورت عادلانه بصورت ظالمانه درآید , و هماهنگى بین درآمد پـرداخـت کـنـنـدگان و نیازهاى مملکت , و بین آنچه از آنان مطالبه مى شود منظور نگردد , و یا مـالـیـاتـى که از مردم گرفته مى شود , صرف عیاشى وخوشگذرانى و استفاده هاى شخصى افراد معینى شود . در اسـلام , مـالـیـات از مـسلمانان به عناوینى مانند خمس و زکات دریافت مى گردد و از غیر مسلمانانى که تابع حکومت اسلامى هستند , بعنوان جزیه گرفته مى شود.
نکته دیگر اینکه مسائل و اتفاقات تاریخی را باید با شرایط و اقتضائات آن دوره زمانی مورد بررسی قرار داد،در غیر اینصورت تحلیل وقایع تاریخی مشکل خواهد بود.
سلام
بحثی که من میکنم نیاز به سند نداره چون بحث عقلی هست بحث خیر و شر است.شاید اگر مثالی تاریخی بزنم نیار به سند داشته باشه که اون هم چون فکر کردم معلومات تاریخیه شما انقدری باشه که بدونید دیوان نقابت چی هست
در مورد جزیه یا مالیات حرفی در منطقی بودن ان نیست که این رو گقتم و ذکر کردم .اما سوال اصلی این هست به کی؟
ایاا شما پول شارژ ساختمان رو به هر کی از راه رسید پرداخت میکنید؟هر کی اومد ادعا کرد من مدیر ساختمان هستم شما بهش پول شارژ میدید؟
مسلما اهالی همان ساختمان جمع میشوند و از خود ساختمان کسی رو مدیر میکنند
سوال .اگر روزی مدیر ساختمان کناری اومد و مدیر ساختمان شما رو کنار زد و درخواست شارژ کرد شما پرداخت میکنید؟شما به مدیری که نه از ساختمان شماست و نه خود ان را انتخاب کردین پول میدین؟نه بلکه شاکی هم میشین که چرا و به چه حقی بدونه اجازه وارد ساختمان شده و و دخالت در امور میکند
پس اگر اون مدیر به زور شمشیر از شما شارژ بگیرد این ظلم نیست؟اگر ظلم نیست من هم قبول دارم مالیات یا جزیه ای که اعراب از ایران میگرفتند ظلم نبود و به حق بوده
دیگه این بحث نیاری به سند نداره ک.بحث عقلی هست
در مورد میل و رغبت ایران به پذیرش اعراب
اولا مردم هیچ کشوری بدون ارتش و پشتیبان فرماندهی(حکومت) نمیتواند مقابل لشگر سازمان دهی شده ایستادگی کند همانطور هم که خودتون گفتید و سند اوردین دولت ساسانی به دلیل نبودن شاهان مقتدر . قساد حکومت و جنگ با روم ضعیف شده بود و ما در ذکر داستان جنگ ها در ابتدا حرفی از لشگر ساسانی نمیشنویم و این حکومت های محلی هستند که برخورد میکنند
که مسلما نمیتوانند مقابله کنند
اما همان حکومت ها و مردمان محلی به نوشته دکتر زرینکوب جانانه از ایران در مقابل اعراب دفاع میکنند و ضرباتی به لشگر اعراب میزنند و این نه تنها در دوران طولانی چیره شدن اعراب به ایران بوده بلکه بعد از فتح شده ایران باز هم شهر هایی از زیر پرچم اعراب بیرون میروند و اعراب مجبور به فتح دوباره ان میشوند که در زمان هر 4 خلیفه ادامه داشته.این توضیحات انقدر واضح هست و سند در فضای سایبری قراوان دارد که نیازی نیست اینجا ذکر کنم.اما اگر لازم داشتین بگویید تا بیاورم
پس اینکه ایرانیا ن از مقابله با اعراب بی میل بودنند حرف منطقی نیست
چراکه کمتر مردمی به دلیل بد بودن با حکومت به دشمن خارجی رو می اورند.همانطور که در جنگ با عراق ترک و کرد و لر و بلوچ و و و که خواستار جدایی از ایران بودنند و با جمهوری اسلامی مخالف اما زمانی که پای عراف به میان امد همه متهد به میدان رفتن مسیحی و مسلمان کنار هم میجنگیدند .اینجا فقط پای حکومت میان نبود حرف از تاریخ یک ملت بود.
و در ادامه اگر به گفته شما مردم ایران خود میل به ورود اعراب داشتند و ضعف حکومت عامل اصلی نبوده لابد مردمان مصری هم در ان رمان از حکومت روم ناراضی بودند و خواستار مدینه فاضله شدند ان هم از اعراب تاری.و البته مردمان ایران هم خواستار حکومت عدل الهی بودند ان هم باز از اعراب تازی(وحشی) این لقب را ایرانیان به اعراب داند
و اما در مورد بحث اولی که دوباره در اخر اشاره کردین.باز هم میگم هیچ اشکالی در جزیه گرفتن نیست .اسلام جهاد را واجب میداند پس چون در دین های دیگر جهاد نیست لازم است که اگر به جنگ نمیروند پول جنگ را تامین کنند.اما بازم هم میگم به کی
میگویید بدون سند میگم که مالیات خرج یک خاندان میشد
اولا این یک مثال است مثالی کوچک . و منظورم ار این مثال نشان دادن طرز فکر و شیوه یک حاکم غبر ایرانی هست که به قوم خودش فکر میکند.مثال همان مدیر ساختمان که اگر از شما پول شارژ میگیرد به جای اینکه ان را صرق همین ساختمان شما بکند صرق ساختمان خودش میکند که از انجا امده
در مورد دیوان نفابت توضیح بدم دیوانی که در دوران عباسی از بیت المال تامیین میشد و به سادات حقوق ماهیانه میداد انها را کمک میکرد در هر زمینه ای.در این زمینه شما را به کتاب دیوان نفابت اثری از پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ارجاع میدم.
این در مورد مالیاتی بود که مردم ایران به اجبار به سران عرب میدادند.سرانی که به زور وارد شدند .اخه کجای دنیا رنیس یک تشکیلات خودشو به زور قالب میکنه به روز مالیات میگیره و این این کار منطقی انسانی الهی بیان میشه که شما ازش طرف داری میکنید؟
اما در مورد بحث اصلی من جوابی ندادین
میشه ان قسمت از پستتون رو که در اره حمایت ساسانیان از اهل رده سند اوردین دوباره بهم نشون بدین ؟
شما فقط ذکر کردین که ساسانیان از اهل رده حمایت کردند حالا کدام کار ساسانیان حمایت از اهل رده تلقی شده الله اعلم.
ثانیا اگر دلیل حمله اعراب به ایران اهل رده بود چرا در نامه نگاری خالد به ابوبکر از اهل رده حرفی زده نشده ؟
میدانیم که خالد برای سرکوب اهل رده به عراق فرستاده شد اما انچه روشن است و در قبل اوردم تامه نگاری بین خالد و ابوبکر و سفر خالد و کسب اجازه از ابوبکر و ذکر این مطلب که ساسانیان ضعبف هستند این رانشان میدهد که دلیل شروع یا خوش بینانه تر ادامه جنگ ها تصرف ایران بوده والا اهل رده که در کرمان یا شیراز نبودند که اعراب مردمان انجا هم کشته اند به گقته دکتر زرین کوب
اما اگر بر قرض محال خالد به دنبال اهل رده وارد ایران شده باشد
1 به چه حق حریم ایران رو شکسته و وارد شده؟یعنی اگر اهل رده تمام نفاط دنیا فرار میکرد اعراب این حق را داشتند تمام نقاط دنیا را تصرف کنند؟
2 اگر میگویید ساسانیان از اهل رده حمایت کردند و شما میگویید سند اوردم ما که هر چی خوندیم چیزی ندیدیم.یا رب مددی
گویی ان چیز که بیان گر است این است که اعراب میل به کشور گشایی دارند که از هند تا اسپانیا را گرفتند لابد در همه موارد یه اهل رده ای وجود داشته برای توجیح بی اساس شما یا اون کشور ها دشمن قسم خورده اسلام بودند.به هر روی این بحث ما نیست اما نیم نگاهی به ابن مطلب هم بد نیست که اعراب مثل مغول مثل اسکندر مثل کوروش(که البته من در وجود هخامنشی به این قدرت و وسعت شک دارم و تفریبا یقین دارم دروغ هست)اعراب نیز چنین عمل کردن یعنی چون زور دارند فتح کنند کشتار کنند .یا به نوعی گشترش اسلام دهند اما به شیوه غلط اگر قبول کنیم اسلام را با شمشیر گسترش ندادند نمبتوانید قبول نکنید که حکومت اسلامی را با شمشیر گسرتش ندادند و این اصل ظلم است اگر و فقط اگر خون خواهی از حق مظلوم در جایی نباشد که در مورد ایران در حال بحث هستیم
سلام
بحثی که من میکنم نیاز به سند نداره چون بحث عقلی هست بحث خیر و شر است.شاید اگر مثالی تاریخی بزنم نیار به سند داشته باشه که اون هم چون فکر کردم معلومات تاریخیه شما انقدری باشه که بدونید دیوان نقابت چی هست
علیک سلام.
دوست عزیز!
شما مدعی شده اید که جزیه صرف یک خاندان خاص از اعراب می شده است،آیا این یک بحث عقلی است که نیاز به سند نداشته باشد؟؟؟!!!!
عرض بنده این بود که مناسب است برای ادعایتان سند و مدرک بیاورید.بله بنده می دانم نقابت چیست و کارش چی بود،ولی دانستن من دلیل نمی شود شما بدون سند و مدرک هر ادعایی را مطرح کنید.
در مورد دیوان نفابت توضیح بدم دیوانی که در دوران عباسی از بیت المال تامیین میشد و به سادات حقوق ماهیانه میداد انها را کمک میکرد در هر زمینه ای.در این زمینه شما را به کتاب دیوان نفابت اثری از پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ارجاع میدم.
با عرض سلام
[FONT="]نقابت، به معني «سرپرستي و رياست» است و ديوان نقابت، بر آن بخش از تشكيلات سياسي ـ اداري حكومت عباسيان اطلاق مي شد كه در نيمۀ نخست قرن سوم هجري شكل گرفت و وظيفۀ سرپرستي سادات(بني هاشم) را به عهده داشت. خليفه يا سلطان، از ميان شخصيتهاي صالح، عالم و مقبول بني هاشم، سرپرستي براي تمامي سادات سرزمين هاي زير فرمان خود بر مي گزيد كه «نقيب النقبا» ناميده مي شد و ادارۀ ديوان نقابت و انتخاب نقيبان شهرها، محلّه ها و قبايل بر عهدۀ او بود. هر نقيب، موظف به پرداخت مقرري ماهانه، حفظ انساب و صيانت از شأن سادات تحت سرپرستي خود بود كه بر تحصيل، ازدواج، اشتغال و معاش آنان نظارت داشت و از حقوق آنها در دادگاه ها و ديگر ديوان ها دفاع مي كرد.
اما شما با چه سند و مدرکی مدعی می شوید که این هزینه ها فقط از پولی که از غیرمسلمانان بعنوان جزیه گرفته می شد،تأمین می شده است.؟؟؟!!!!!!!
علیک سلام.
دوست عزیز!
شما مدعی شده اید که جزیه صرف یک خاندان خاص از اعراب می شده است،آیا این یک بحث عقلی است که نیاز به سند نداشته باشد؟؟؟!!!!
عرض بنده این بود که مناسب است برای ادعایتان سند و مدرک بیاورید.بله بنده می دانم نقابت چیست و کارش چی بود،ولی دانستن من دلیل نمی شود شما بدون سند و مدرک هر ادعایی را مطرح کنید.
سلام
اصل بحث من که در مورد حکومت زور هست نیازی به سند نداره
ولی گقتیم برخی مثال هام نیاز به سند داره که میارم.
در مورد دیوان نفابت من هیچ وقت نگقتم از جزیه تامیین میشد گفتم دیوان نفابت مخارجش مانند تمام دیوان های دولتی دیگر از مالیات مردم تامیین میشد .خب این که یک اصل که حکومت مخارج خودشو از خزانه که توسط مالیات تغریه میشه تامیین میکنه.اگر شما فکر میکنید این دیوان به منبع خزانه الهی وصل بوده ما رو هم روشن کنید
بهتر نیست به جای اینکه در مثل مناقشه کنید به بحث اصلی بپردازید و جواب سوال اصلی رو بدید؟من سند خواستم از اینکه ساسانیان نسبت به اسلام تحرکات ضد داشته اند
در مورد