شبهه: استدلال قرآن به کلام الله بودنش
تبهای اولیه
سلام.در قرآن آمده، اگر که از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف فراوان می یافتید.
سوال اول اینکه، مگر در هر کتابی ولو به صورت تدریجی نازل شده باشد، و از جانب بشر و غیر خدا باشد، حتما اختلاف پیدا می شود؟چطور این امر به عنوان یک جکم کلی و بدون استثناء ثابت می شود؟؟
و از طرفی از کجا می توانیم یقین حاصل کنیم که در قرآن اختلافی نیست؟این سوال وقتی مطرح و پر رنگ می شود که مخاطب این آیه کسانی باشند که منکر و شکاک هستند...چون با این مخاطب، آیا این استدلال گفتنش فایده ای دارد؟شکاکان و منکران اعقاد دارند که در قرآن اختلافی نیست؟؟آنها که شاید ده ها و ده ها مورد تناقض و شبهه از قرآن در ذهن داشته باشند.پس سوال دوم در درجه اول اینکه مخاطب این آیه چه کسانی هستند؟؟
[FONT=arial]سوال اول اینکه، مگر در هر کتابی ولو به صورت تدریجی نازل شده باشد، و از جانب بشر و غیر خدا باشد، حتما اختلاف پیدا می شود؟چطور این امر به عنوان یک جکم کلی و بدون استثناء ثابت می شود؟؟
با سلام و ادب
روحيات هر انسانى دائما در تغيير است قانون تكامل در شرائط عادى در صورتى كه وضع استثنايى بوجود نيايد انسان و روحيات افكار او را هم در بر مى گيرد و دائما با گذشت روز و ماه و سال، زبان و فكر و سخنان انسانها را دگرگون مي سازد، اگر با دقت نگاه كنيم هرگز نوشته هاى يك نفر نويسنده يكسان نيست بلكه آغاز و انجام يك كتاب نيز تفاوت دارد، مخصوصا اگر كسى در كوران حوادث بزرگ قرار گرفته باشد حوادثى كه پايه يك انقلاب فكرى و اجتماعى و عقيدهاى همه جانبه را پى ريزى كند او هر قدر بخواهد سخنان خود را يكسان و يك نواخت و عطف به سابق تحويل دهد قادر نيست، بخصوص اگر او درس نخوانده و پرورش يافته يك محيط كاملا عقب افتاده اى باشد.
اما قرآن كه در مدت 23 سال بر طبق احتياجات و نيازمندي هاى تربيتى مردم در شرائط و ظروف كاملا مختلف نازل شده، كتابى است كه درباره موضوعات كاملا متنوع سخن مى گويد و مانند كتاب هاى معمولى كه تنها يك بحث اجتماعى يا سياسى يا فلسفى يا حقوقى يا تاريخى را تعقيب مىكند نيست، بلكه گاهى در باره توحيد و اسرار آفرينش، و زمانى درباره احكام و قوانين و آداب و سنن، وقت ديگر درباره امت هاى پيشين و سرگذشت تكان دهنده آنان، و زمانى درباره مواعظ و نصايح و عبادات و رابطه بندگان با خدا سخن مىگويد، و بگفته دكتر گوستاولبون قرآن كتاب آسمانى مسلمانان منحصر به تعاليم و دستورهاى مذهبى تنها نيست بلكه دستورهاى سياسى و اجتماعى مسلمانان نيز در آن درج است.
چنين كتاب با اين مشخصات عادتا ممكن نيست خالى از تضاد و تناقض و مختلف گويى و نوسان هاى زياد باشد، اما هنگامى كه مىبينيم باتمام اين جهات همه آيات آن هماهنگ، خالى از هر گونه تضاد و اختلاف و ناموزونى است، بخوبى مىتوانيم حدس بزنيم كه اين كتاب زائيده افكار انسانها نيست بلكه از ناحيه خداوند است چنان كه خود قرآن اين حقيقت را در آيه فوق بيان كرده است.(1)(2)
1. تفسير نمونه، ج4، ص: 28 و 29.
2. قرآن و آخرين پيامبر در صفحه 309 .آیت الله مكارم شیرازی.
[FONT=arial]انسان داراي ويژگيهايي است كه موجب ميگردد تأليفات و نوشتههاي او از ثبات کافي برخوردار نبوده، بلكه دستخوش تحول و اختلاف گردد. از جمله ويژگي ها:
1ـ انسان از جملة موجودات مادّي است،(مقدمه ای تجربی ) از طرفي بدون شك تمام موجودات مادّي، دائماً در حال تغيير و تحول هستند؛( مقدمه ای تجربی و فلسفی )(1) حتي تغييرات خود را به موجودات اطراف خود انتقال ميدهد، پس تأثير پذيري از موجودات اطراف و تأثير گذاشتن بر آن ها، جزو طبيعت موجود مادّي، از جمله انسان ميباشد. به همين دليل، پارهاي از افكار و نظرات به مرور و با گذشت زمان، تغيير كرده و دگرگون ميشود، از اينرو تناقض فكري در گفتار و نوشتهها در طول زمان، به وجود ميآيد؛ اين از مشخصات و ويژگي هاي موجود مادّي است. به خلاف خداوند، كه از هر گونه مادّه و عوارض مادّي به دور است. دگرگوني و تغيير هم در مورد او وجود ندارد، پس گذشت زمان هم باعث تناقض گويي و اختلاف در گفتار او نميشود.
2ـ يكي از قوانين كلي در نظام آفرينش، قانون تكامل است. يكي از افراد و مصاديقي كه تحت اين قانون كلي قرار دارد، فكر انسان است، كه از نقص و ضعف به سوي قوت و كامل شدن حركت ميكند، به خصوص با افزايش تجربة انسان و همچنين بالا رفتن سطح علمي و پيشرفت در مهارت هاي فني و علمي. از طرفي اين تجربهها و پيشرفت ها لازمه تمدن بشري است، يعني تمدني نميتواند جاي تمدن قبلي را بگيرد، مگر اين كه نسبت به تمدن قبلي پيشرفت هاي زيادي داشته باشد، از سوي ديگر، افكار انسان ها نيز حركتي از نقص به كمال دارد. هيچ انساني را نميبينید مگر اينكه احساس ميكند امروز، عاقلتر از ديروز است. هر عمل و تدبيري كه امروز ميكند، پختهتر و سنجيدهتر از كار و تدبيري است كه ديروز انجام داده است. اين يك واقعيت غير قابل انكار است. تجربه هم اين را نشان داده است.
اگر كسي كتابي بنويسد و بعد از چند سال بخواهد بار ديگر همان كتاب را بنويسد، محال است كه تغييرات و اصلاحاتي در آن ندهد؛ اين به خاطر همان قاعدة كلي و حركت از نقص به سوي كمال است.
3ـ در ميان انسان ها فقط معصومين ـ عليهم السلام ـ هستند كه از خطا و اشتباه و فراموشي مصون و ايمن ميباشند. هر انسان ديگري هر چند هم نابغه باشد، در زمينههاي عقلي و عملي و فكري دچار اشتباه و فراموشي و غفلت ميشود، حتي اين مسئله از لحاظ علمي هم ثابت شده است كه فراموشي و غفلت و اشتباه از ویژگی های انساني ميباشد، پس به طور قطعي انسان در افكار و رفتار و نوشتههاي خود دچار اختلاف و تناقض ميشود.(2)
4ـ انسان از محيط و فضاي حاكم بر جامعة خود، حالت تأثير پذيري دارد، از جهت روانشناسي هم تأثير پذيري فكر انسان از شرايط گوناگون زندگی خويش غير قابل انكار است، مثلاً فكر انسان در حالت هاي مختلف از جمله ضعف و قدرت، صلح و جنگ، زندگي فردي و اجتماعي و... حالت هاي متفاوتي دارد، كه برگرفته از تأثيري است كه آن زمان بر او داشته است، پس بازده فكري انسان نيز مختلف و گوناگون ميباشد، زيرا انسان نميتواند رويه و روش خود را در همه عمر يكسان نگه دارد.
بر این اساس است که گفته می شود افکار و اندیشه انسان در طول گذر زمان دچار تغییر و تحول می شود. لازم نیست تحول به معنای تناقض در مواضع یا اندیشه باشد. همچنین لازم نیست که در همه زمینه ها تحول رخ دهد ( هر چند که قسمت اعظم علوم کسبی انسان از تحول و تکامل برخوردار است).
1. مبنای این سخن اصل حركت در ماده مخصوصا حرکت جوهری ماده در حکمت متعالیه است. برای این مطلب ر.ک :محمد تقي مصباح ، آموزش فلسفه، مركز نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1368هـ.ش، ج2 درس59.
2. عبدالحسين طيب، اطيب البيان، تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوّم، ج4، ص 148 .
http://www.pasokhgoo.ir/node/32248
[FONT=arial]و از طرفی از کجا می توانیم یقین حاصل کنیم که در قرآن اختلافی نیست؟این سوال وقتی مطرح و پر رنگ می شود که مخاطب این آیه کسانی باشند که منکر و شکاک هستند...چون با این مخاطب، آیا این استدلال گفتنش فایده ای دارد؟شکاکان و منکران اعقاد دارند که در قرآن اختلافی نیست؟؟آنها که شاید ده ها و ده ها مورد تناقض و شبهه از قرآن در ذهن داشته باشند.پس سوال دوم در درجه اول اینکه مخاطب این آیه چه کسانی هستند؟؟
خدمت شما عرض کنم که وقتی می گوییم در فلان کتاب اختلاف هست یعنی در یک مطلب دو گونه سخن گفته به نحوی که عاقلانه قابل جمع نیستند و هر آدم عاقلی به ذهن سالم خود می فهمد که یا حرف اول درست است یا حرف دوم و نمی توان هر دو حرف را پذیرفت یا در دو مساله به گونه ای سخن گفته که پذیرش یکی از آنها مساوی رد و انکار کردن دومی است. مثلا اگر خداوند در جایی بفرماید همه گناهان از کفر و شرک و ظلم به نفس و ظلم به دیگران با توبه وایمان آوردن و اصلاح کردن ، بخشیده می شوند و در جای دیگر از قوم و افرادی صحبت کند که ایمان آورده و از گناهان توبه کرده و در صدد اصلاح برآمده اند، ولی جهنمی شده اند، این به معنای وجود احتلاف است. همین که ما نتوانیم موردی از اختلاف در قرآن بیابیم و هر موردی که به نظرمان اختلاف است دارای توجیه معقول و پذیرفتنی و قانع کننده باشد، برای اثبات نبود اختلاف در قرآن کافی است. قرآن کتابی است جلو چشم مؤمن و کافر و دوست و دشمن که بسیاری با انگیزه های مختلف در صدد یافتن موردی اختلاف در آن هستند تا آن را در بوق و کرنا کنند و خود قرآن هم ارائه یک مورد اختلاف را به معنای اثبات خدایی نبودن قرآن شمرده است و با توجه به این اعلام قرآن و انگیزه قوی مخالفان، همین که نتوانسته اند یک مورد اختلاف را مطرح و توجیه های ارائه شده را در منظر جهانیان رد کنند، بهترین دلیل بر نبود اختلاف در قرآن است.
همه از مسلمان و کافر قبول دارند که در کار خدا و سخن خدا اختلاف و دوگانگی و تنافی محال است. زیرا اختلاف و دوگانگی و تنافی یا از جهل است یا از عدم قدرت است و ... ؛ و خدا که قادر و عالم مطلق است، بر همه چیز احاطه دارد و چیزی از خدا مخفی نیست و گذشته و آینده برای خدا یکسان است و فراموشی و چرت و خواب و کسالت در او راه نداردهمه از مسلمان و کافر قبول دارند که در کار خدا و سخن خدا اختلاف و دوگانگی و تنافی محال است. زیرا اختلاف و دوگانگی و تنافی یا از جهل است یا از عدم قدرت است و ... ؛ و خدا که قادر و عالم مطلق است، بر همه چیز احاطه دارد و چیزی از خدا مخفی نیست و گذشته و آینده برای خدا یکسان است و فراموشی و چرت و خواب و کسالت در او راه ندارد.
لذا اگر شک و شبه ای هم وجود دارد ایراد به عدم علم و دقت شخص بر می گردد نه کتاب .چون این تصور او به دلیل اشتباهی است که در درک مطلب دارد.
[FONT=arial]این دو مقاله را هم مطالعه کنید کمک زیادی به حل سوالات شما می کند:
اختلافگريزى آيات در آينه قرآن و حديث
اعجاز قرآن در پیراستگی از اختلاف
با سلام و تشکر به استاد گرامی.
روحيات هر انسانى دائما در تغيير است قانون تكامل در شرائط عادى در صورتى كه وضع استثنايى بوجود نيايد انسان و روحيات افكار او را هم در بر مى گيرد و دائما با گذشت روز و ماه و سال، زبان و فكر و سخنان انسانها را دگرگون مي سازد، اگر با دقت نگاه كنيم هرگز نوشته هاى يك نفر نويسنده يكسان نيست بلكه آغاز و انجام يك كتاب نيز تفاوت دارد، مخصوصا اگر كسى در كوران حوادث بزرگ قرار گرفته باشد حوادثى كه پايه يك انقلاب فكرى و اجتماعى و عقيدهاى همه جانبه را پى ريزى كند او هر قدر بخواهد سخنان خود را يكسان و يك نواخت و عطف به سابق تحويل دهد قادر نيست، بخصوص اگر او درس نخوانده و پرورش يافته يك محيط كاملا عقب افتاده اى باشد.
همه حرف های شما تقریبا درست.ولی سوال این است که، آیا به راستی استثنائی وجود ندارد.یعنی محال عقلی است یا. بعید است که کسی کتابی بنویسد که و آثاری ارائه بدهد در حوزه علوم انسانی که حرف هایش و مطالبش در طول انتشار دچار اختلاف و تضاد نشوند؟مخصوصا که خود نویسنده ممکن است بنا به فوایدی، حتی اگر در عقیده دچار اختلاف شود ولی در ظاهر اختلاف را نشان ندهد و روی حرف های پیشین خود باقی بماند.
اما قرآن كه در مدت 23 سال بر طبق احتياجات و نيازمندي هاى تربيتى مردم در شرائط و ظروف كاملا مختلف نازل شده، كتابى است كه درباره موضوعات كاملا متنوع سخن مى گويد و مانند كتاب هاى معمولى كه تنها يك بحث اجتماعى يا سياسى يا فلسفى يا حقوقى يا تاريخى را تعقيب مىكند نيست، بلكه گاهى در باره توحيد و اسرار آفرينش، و زمانى درباره احكام و قوانين و آداب و سنن، وقت ديگر درباره امت هاى پيشين و سرگذشت تكان دهنده آنان، و زمانى درباره مواعظ و نصايح و عبادات و رابطه بندگان با خدا سخن مىگويد، و بگفته دكتر گوستاولبون قرآن كتاب آسمانى مسلمانان منحصر به تعاليم و دستورهاى مذهبى تنها نيست بلكه دستورهاى سياسى و اجتماعى مسلمانان نيز در آن درج است.
پیامبر تا چهل سالگی، آیه نمی خواندند.آیا محال است و یا بعید است که یک انسان تا چهل سالگی به انواع دانش ها چه از راه مطالعه و شنیدن داستان ها از این و آن و چه تفکر و تامل های شخصی و در خلوت به علومی برسد و بعد از چهل سالگی به مرور علومش را نشر بدهد که علومش دچار اختلاف نشود؟واقعا بعید و محال است؟چطور می توان حکم کلی داد؟
ين كتاب با اين مشخصات عادتا ممكن نيست خالى از تضاد و تناقض و مختلف گويى و نوسان هاى زياد باشد، اما هنگامى كه مىبينيم باتمام اين جهات همه آيات آن هماهنگ، خالى از هر گونه تضاد و اختلاف و ناموزونى است، بخوبى مىتوانيم حدس بزنيم كه اين كتاب زائيده افكار انسانها نيست بلكه از ناحيه خداوند است چنان كه خود قرآن اين حقيقت را در آيه فوق بيان كرده است.(1)(2)
پس با این توضیحات به نظرم هنوز دلیل قانع کننده ای نیاوردید که بگوید باید و قطعا کتابی چون قرآن اگر بشری بود، باید در آن اختلاف و تضاد باشد.!
اگر كسي كتابي بنويسد و بعد از چند سال بخواهد بار ديگر همان كتاب را بنويسد، محال است كه تغييرات و اصلاحاتي در آن ندهد؛ اين به خاطر همان قاعدة كلي و حركت از نقص به سوي كمال است.
یک نویسنده اگر هم احساس کند که کتابش نیاز به بانویسی دارد.ممکن است بنا به منافعی، تغییری در کتاب ندهد و بگوید که من سر همان مطالب پیشینم باقی هستم.و این چنین کتابش در چاپ تازه با چاپ های پیشین تضاد نداشته باشد.
خدمت شما عرض کنم که وقتی می گوییم در فلان کتاب اختلاف هست یعنی در یک مطلب دو گونه سخن گفته به نحوی که عاقلانه قابل جمع نیستند و هر آدم عاقلی به ذهن سالم خود می فهمد که یا حرف اول درست است یا حرف دوم و نمی توان هر دو حرف را پذیرفت یا در دو مساله به گونه ای سخن گفته که پذیرش یکی از آنها مساوی رد و انکار کردن دومی است
شما ادعا کردید که هیچ اختلافی در قرآن نیست و این را همگان گویا پذیرفته اند.ولی فکر نکنم همگان اینطور باشد.به هر حال شکاکان و مخالفان بسیاری هستند، تقریبا همشان که در نظر خودشان در قرآن اختلاف هست و یا می توان در آن اختلاف برداشت کرد.مثلا آنها اشاره به آیات ناسخ و منسوخ می کنند.هرچند مسلمانان توجیه اش می کنند.ولی می توان اینگونه هم برداشت کرد که این ناسخ و منسوخ م تواند نشان از تغییر عقیده و اختلاف در قرآن باشد.مثلا یکجا می گوید صدقه بدهید.بعد در آینده نظر عوض می کند و با توجه به شرایط حکم می دهد، صدقه ندادید هم ندادید(در هنگام نجوا با پیامبر)خوب این یک نمونه اختلاف و تضاد می تواند باشد.و نمی توان توجیه اش کرد به نحوی این احتمال اختلاف را به کلی مردود شمرد.هر چند عرض کردم، گوینده ممکن است در حکم های کلی هم تغییر عقیده بدهد ولی بنا به منافعی آن تغییر عقیده را کتمان کند.و یک نکته اینکه توجیه هات و بحث های سر آن هیچوقت تمامی ندارند و به نتیجه مشخصی نمی رسیدند.مگر در ذهن یک مذهبی.
با این توضیحات به نظرم منطقی نیست که یک قاعده و حکم کلی بدهیم که هرکس کتاب و مطالبی نشر می دهد، پس در انتشار مطالبش، تضاد و اختلاف هست.بدون استثناء
شیخ طوسی عدم اختلاف در قرآنو اعحاز نمیدونه، چون معتقده در رای دانشمندان هم ممکنه نتونیم اختلاف پیدا کنیم. البته این فقط یه نظریه ست. به نظر می رسه دانشمندان بیشتر از مردم عادی دچار تناقض می شن (چون کلی گویی نمی کنن). اینم محتمله که نوشتن متن دارای تناقض از نوشتن متنی که بعد از تفسیر شرایط تناقض رو ارضا نکنه مشکلتر باشه.
سلام
صدقه بدهید.
صدقه ندادید هم ندادید
اصلا فرض کنیم این حرف بیرون از قران و در یه کتاب معمولی بوده!
خب اگه خوب به کلمات نگاه بشه میشه فهمید که در اولین جمله گفته شده : صدقه بدهید.
برای اینکه تناقض باشه در جمله های بعدی باید گفته میشد: نه صدقه ندهید.
اینکه گفته میشه : صدقه ندادید هم ندادید, این یعنی اینکه واجب نیست .این مورد میشه دلبخواهی.
کلا در مورد تناقضها خود ایات رو عینن بیارید بهترها.دقیقتر میشه برسی کرد
سلام.در قرآن آمده، اگر که از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف فراوان می یافتید.
سوال اول اینکه، مگر در هر کتابی ولو به صورت تدریجی نازل شده باشد، و از جانب بشر و غیر خدا باشد، حتما اختلاف پیدا می شود؟چطور این امر به عنوان یک جکم کلی و بدون استثناء ثابت می شود؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
تا بحال نقطهبازی کردهاید؟ همان بازی که صفحه را پر از نقطه میکنند و بعد باید به نوبت بین هر دو نقطهی مجاور خط راستی بکشند و هر کسی آخرین خط را کشید و به یک مربع بسته رسید آن خانه را به نام خودش ثبت میکند و دست آخر تعداد خانههای یکدیگر را میشمرند و یکی برنده میشود ... اول بازی رسم خطها خیلی ساده است ولی کمکم که تعداد خطها زیاد میشود کار سخت میشود ... خوب یادم هست که در دوران نوجوانی با کسی بازی میکردم که تبحری در این بازی داشت، اواخر بازی که دیگر نمیشد الکی خط رسم کرد و ممکن بود طرف مقابل سریع از آن خط ما بهره برده و خانهای را به اسم خودش کند با دقت موشکافانهای به دنبال جایی میگشتم که از مربع آن بیش از دو ضلعش مانده باشد تا با رسم یکی حریفم نتواند دیگری را رسم کرده و خانه را تصاحب کند ... میگشتم و نبود، اما تا از سر ناچاری یک خط رسم میکردم و امتیازی به حریفم میدادم میدیدم که او به راحتی برای نوبت خودش جایی را پیدا میکند و خطی را رسم میکند که بنده نتوانم از آن امتیاز بگیرم ... اگر یک بار بود میگفتم شانسی بوده است، ولی یک بار، بعد یک بار دیگر، بعد یک بار دیگر، بعد یک بار دیگر ... خلاصه شرایط خیلی مأیوسکننده بود ...
تا بحال برنامهنویسی کامپیوتر کردهاید؟ ... اگر برنامهاتان از نوع برنامههای سادهی ۱۰ خطی نباشد احتمالاً آن اوائل سعی میکردید که بدون درگیر الگوریتمنویسی وارد شده و از ابتدا کد بنویسید ... بنده هم همین کار را میکردم ... با خودم میگفتم تمام سعیم را میکنم و نهایت دقتم را به خرج میدهم تا هیچ خطایی مرتکب نشوم و همه چیز را مطابق اصول انجام دهم و غیره ... برنامه را نوشتم و با کبکبه و دبدبه زدم که اجراء شود، چشمتان روز بد نبیند، بیش از هزار خطا پیدا شد ... کاری ندارم که برخی از خطاها الکی بودند و با برطرف شدن یک خطای دیگری آن پیغامها را هم دیگر نشان نمیدهد ... ولی خلاصه انسان به شدت ممکنالخطاست ...
تا برسیم به نوشتن کتاب ... انسان هرچقدر هم که نابغه و دانشمند باشد باز به هر حال یک حافظهی کوتاهمدت دارد که میز کارش هست ... معمولاً بر اساس این حافظهی کوتاه مدت فکر میکند و ایده میدهد و بعد این ایدهها را به دانستههایش در حافظهی میانمدت و بلندمدتش عرضه میکند که آیا با آنها هم سازگاری دارد یا نه ... در این کار احتمال اینکه سوراخ در ایده باقی بماند و ایده کامل نباشد کاملاً محتمل است و اگر این ایده یک ایدهی بدیهی نباشد تقریباً همیشه قابل انتقاد است ... خیلی وقتها هم اشکالات موجود از جمله اشکالاتی هستند که ناشی از غفلتهای موقتی و موضعی میشوند ... حتی خداوند در قرآن خطاب به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرموده است «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَىٰ * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ»، یعنی بر تو خواهیم خواند تا فراموش نکنی، مگر در آنچه که خداوند اراده نماید (کاری به تفسیر آن ندارم، این آیه ضرری به معصوم بودن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از اشتباه هم نمیرساند، چه آنکه اینجا این فراموشی به ارادهی خود خداست و دائر بر حکمتی است، مانند آنجا که حضرت فراموش کردند بگویند ان شاء الله و مدتی قران نازل نشد) ... این فراموشی سهوی از جمله اشتباهاتی است که ناشی از ندانستن نیست بلکه ناشی از فراموشیهای موضعی است ... مثل همان که ما میگوییم «اشتباه لُپّی» ... با در نظر گرفتن اشتباهات لپی که ناشی از جهل و ندانستن نیست و بخصوص با توجه به مثالی که از خود رسول خدا صلیاللهعلیهواله آوردم به نظرم دیگر مشکل نباشد که بپذیریم این مسأله هیچ استثنائی ندارد و تنها کتاب بدون هر گونه اختلافی قرآن هست و احتمالاً سایر کتب آسمانی آنطور که نازل شدند نه لزوماً آنطور که الآن مورد استناد قرار میگیرند ...
اما یک استثناء هست و آن اینکه شخصی یک عبارت بدیهی را بیان کند ... این استثناء هم قابل رد کردن است اگر به خود متن اصلی آیهی مورد نظر بپردازیم:
صحبت از قرآن است که اگر از کس دیگری بود درش اختلاف کثیر پیدا میشد و نه هر کتاب دیگری و امثاله ...
و از طرفی از کجا می توانیم یقین حاصل کنیم که در قرآن اختلافی نیست؟این سوال وقتی مطرح و پر رنگ می شود که مخاطب این آیه کسانی باشند که منکر و شکاک هستند...چون با این مخاطب، آیا این استدلال گفتنش فایده ای دارد؟شکاکان و منکران اعقاد دارند که در قرآن اختلافی نیست؟؟آنها که شاید ده ها و ده ها مورد تناقض و شبهه از قرآن در ذهن داشته باشند.پس سوال دوم در درجه اول اینکه مخاطب این آیه چه کسانی هستند؟؟
اگر مخاطب این آیه شخص کافر یا مردّدی باشد به زعم بنده این بیان یک تحریک است برای اینکه آن شخصی که دهها و صدها تناقض در قرآن سراغ دارد تلاش کند تا آن تناقضات را اثبات نماید، در این تلاش به باور بنده حتماً یقین به الهی بودن قرآن خواهد برد (به صورت درک قلبی که برایش حجت باشد) و متوجه میشود که هیچ کدام از ایرادهایی که گرفته بود لزوماً وارد نبوده و قابل اثبات نیستند ... بنده امتحان کردم، شما هم امتحان کنید باور دارم که به همین نتیجه خواهید رسید ...
یا علی علیهالسلام
صحبت از زبان قران مشابه صحبت از زبان برنامه نویسی نیست. قواعد زبان کامپیوتر سختگیرانه و دقیق هستن. وظیفه کامپیوتر تشخیص اینه که آیا برنامه ای که نوشتید به نوع خاصی از زبان (که با گرامر اون زبان تعریف می شه) تعلق داره یا نه. این تشابه رو ما در زبان طبیعی نداریم؛ زبان طبیعی دارای سطح ابهام بالاتریه و میتونه آزادانه تر برداشت بشه.
اما این که تناقض ایجاد کردن چیزیه که به صورت طبیعی اتفاق می افته و برای نبود تناقض باید "تلاش" ویژه ای کرد نکته ایه که نیاز به اثبات داره. برای تناقض حداقل نیاز به اتحاد موضوع، محمول، زمان، مکان، قوه و فعل، کل و جز، شرط، اضافه و حمله. شرایطی که "به ندرت" در زبان روزمره اتفاق می افتن. پس تئوری خلاف تئوری اول رو داریم که ادعای ساده ای داره: ایجاد تناقض نیاز به وصل کردن نقطه های متعدد به صورت دقیق داره و نه برعکس.
صلا فرض کنیم این حرف بیرون از قران و در یه کتاب معمولی بوده!خب اگه خوب به کلمات نگاه بشه میشه فهمید که در اولین جمله گفته شده : صدقه بدهید.
برای اینکه تناقض باشه در جمله های بعدی باید گفته میشد: نه صدقه ندهید.
اینکه گفته میشه : صدقه ندادید هم ندادید, این یعنی اینکه واجب نیست .این مورد میشه دلبخواهی.
کلا در مورد تناقضها خود ایات رو عینن بیارید بهترها.دقیقتر میشه برسی کرد
ابتدا این نکته رو ذکر کنم که فکر کنم بهتر باشه وارد این جور مباحث نشیم.من اون ماجرای صدقه رو مثال زدم و اگر قرار باشه ریز ریز در مورد اینها بحث کنیم، تاپیک از مسیر اصلیش خارج می شه.اما من با این مثال خواستم بگم چیزی که مسلم هست، از نظر بسیاری از شکاکان و یا منکران، در قرآن اختلاف هست و این بحث ها هم هیچوقت تمومی نداشه.ولی قرآن طوری سخن گفته که گویا بدیهی هست برای مخاطب که در قرآن اختلافی نیست.شما به عین آیه توجه کنید:
مکارم شیرازی: آیا درباره قرآن نمی اندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود ، اختلاف فراوانی در آن می یافتند.
به نظر می رسه، آیه کسانی رو خطاب قرار داده که در ذهن قرآن رو خالی از اختلاف دیدن.به نظر شما اینطور نیست؟شاید من دارم اشتباه می کنم.اینطور که من متوجه می شم.مخاطب افراد شکاک و یا منکر هستند.وطوری آیه بیان شد که گویا این دسته افراد قرآن را خالی از اختلاف دیدند.آیا واقعا اینطور هست؟مخالفان و شکاکان، قرآن رو خالی از اختلاف می دونند؟
ولی به هر حال، در مورد ماجرای صدقه:
(یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقة ذلک خیر لکم واطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحیم)؛
"ای کسانی که ایمان آوردهاید هرگاه با پیامبر (خدا) گفتگوی محرمانه میکنید پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقهای تقدیم بدارید این (کار) برای شما بهتر و پاکیزه تر است و اگر چیزی نیافتید بدانید که خدا آمرزندهمهربان است "
مجادله آیه 12
در آیه بالا عملی واجب دانسته شده.قبل از نجوا با پیامبر، صدقه داده شود.
ولی در آیه بعد و پس مدتی، این عمل واجب کنار زده شد.
خوب آیا این نمی تواند مصداق یک اختلاف در قرآن باشد؟قرآن می توانست اصلا آیه صدقه در هنگام نجوا را نداشته باشد.پیامبر می توانند خارج از آیه قرآن فرمان خدا که توسط جبرئیل به او داده شده بود را به مردم بازگوید.مثلا به مردم بگوید که مردم دستور داده شده، تا زمان مقرری پیش از نجوا با من صدقه بدهید.بعد می شد آیه نازل کرد که حالا که ترسیدید صدقه بدهید...الی آخر
اینجور اختلاف هم پیش نمی آمد.این آیا نمی تواند مصداق یک اختلاف باشد و حداقل در حد احتمال برای یک فرد شکاک؟؟و از این موارد بسیار است.ولی به نظر اینجا جای گفتنش نیست.
با تشکر
صحبت از زبان قران مشابه صحبت از زبان برنامه نویسی نیست. قواعد زبان کامپیوتر سختگیرانه و دقیق هستن. وظیفه کامپیوتر تشخیص اینه که آیا برنامه ای که نوشتید به نوع خاصی از زبان (که با گرامر اون زبان تعریف می شه) تعلق داره یا نه. این تشابه رو ما در زبان طبیعی نداریم؛ زبان طبیعی دارای سطح ابهام بالاتریه و میتونه آزادانه تر برداشت بشه.
دقیقا اینطوره.به طور مثال وقتی به نظر مفسران نظر می کنیم، مشاهده می کنیم که دسته آیات ناسخ و منسوخ را به تعداد انگشتان دست می دانند و دسته ای مفسران، تعداد ناسخ و منسوخ ها را ده ها مورد می دانند.این تفاوت در نظر مفسران به درستی حرف شما را تائید می کند.
صحبت از زبان قران مشابه صحبت از زبان برنامه نویسی نیست. قواعد زبان کامپیوتر سختگیرانه و دقیق هستن. وظیفه کامپیوتر تشخیص اینه که آیا برنامه ای که نوشتید به نوع خاصی از زبان (که با گرامر اون زبان تعریف می شه) تعلق داره یا نه. این تشابه رو ما در زبان طبیعی نداریم؛ زبان طبیعی دارای سطح ابهام بالاتریه و میتونه آزادانه تر برداشت بشه.
دقیقا اینطوره.به طور مثال وقتی به نظر مفسران نظر می کنیم، مشاهده می کنیم که دسته آیات ناسخ و منسوخ را به تعداد انگشتان دست می دانند و دسته ای مفسران، تعداد ناسخ و منسوخ ها را ده ها مورد می دانند.این تفاوت در نظر مفسران به درستی حرف شما را تائید می کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
چنان مقایسهای میان قرآن به زبان عربی و یک کد که به زبان c نوشته شده باشد نکردم، این مثال را زدم و قبل از ان هم مثال نقطهبازی را آوردم ... هدف از آوردن این مثالها چیز دیگری بود ... در آیهی مدّ نظر جناب پارسا هم نیامده که این تنها کتابی است که بدون اختلاف است، بلکه گفته شده است «قرآن» اگر از جانب غیرخدا میبود پر از اختلاف میبود، ممکن است بفرمایید که همان معنا را میدهد ولی در اصل اینطور نیست و حداقل یک اختلاف در این وسط میماند که همان استثنائی است که با بیان متن آیه ردّش نمودم، مثل اینکه کسی بگوید «آن مرد رفت و آن زن آمد» و هیچ تناقض یا اختلافی درش نیست بدون اینکه از طرف خدا باشد، اما در مورد قرآن اگر بخواهد از طرف غیر خدا باشد حتماً باید تناقضاتی وجود داشته باشد، این مطلب است که باید مورد بحث قرار بگیرد و نه امکان یا عدم امکان وجود متنی از هر نوعی که درش هیچ اختلافی نباشد ... بیان این آیه به لحاظ منطقی پر از ابهام است که باید عالمانه آن ابهامها برطرف گردند، ولی در عین اینکه تکلیف ذهنمنطقگرا به صورت کامل با آن روشن نیست با این وجود قلب با آن ارتباط برقرار میکند و در واقع مورد اشاره را میبیند و نه انگشت اشاره را ... اگر شخصی مؤمن باشد به آیات خدا در درون خودش و در عالم بیرون مینگرد و این آیه را تصدیق میکند، از این نظر این آیه مشابه آن آیه است که «الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَّا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَـٰنِ مِن تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِن فُطُورٍ» و فهم همین آیه هم با ذهن منطقگرا به ابهامات زیادی منجر خواهد شد و اولین بحث هم این خواهد بود که آیا این آیه فقط مخاطب خاص دارد که رسول خداست صلیاللهعلیهوآله و یا کسانی که به تمام جهان آفرینش علم داشته باشند و یا سایرین را هم شامل میشود و بعد سؤالات بعدی ... اگر هم شخص مؤمن نباشد در همان نگاه اول یاد هزار و یک ابهام و اختلاف و تناقضی که تا کنون در قرآن دیده است میافتد و همین ادعا را میگیرد تا از این طریق قرآن را به زمین بزند، در این صورت فقط اگر وارد گود شد و ضعف خود را فهمید و این مسأله بارها و بارها تکرار شد اعتراف میکند که از شکست قرآن و خدای قرآن عاجز گشته است ... از این نظر این مطلب هم یکی از وجوه اعجاز قرآن است که شخص را میتواند به ایمان برساند، ولی نه به این راحتی و باز نه مانند آنچه که معمولاً در تعریف اعجاز بودن قرآن بیان میشود ...
اما این که تناقض ایجاد کردن چیزیه که به صورت طبیعی اتفاق می افته و برای نبود تناقض باید "تلاش" ویژه ای کرد نکته ایه که نیاز به اثبات داره. برای تناقض حداقل نیاز به اتحاد موضوع، محمول، زمان، مکان، قوه و فعل، کل و جز، شرط، اضافه و حمله. شرایطی که "به ندرت" در زبان روزمره اتفاق می افتن. پس تئوری خلاف تئوری اول رو داریم که ادعای ساده ای داره: ایجاد تناقض نیاز به وصل کردن نقطه های متعدد به صورت دقیق داره و نه برعکس.
البته در متن آن آیه آمده است اختلاف و نه لزوماً تناقض، گرچه این دو معنا جدای از یکدیگر هم نباشند ... ایجاد تناقض کار پیچیدهای نیست، موضوع اینجاست که اگر کسی نخواهد متناقض بنویسد اگر در کارش تناقضی پیدا شود هم میتواند بگوید که تناقضی در کار نیست چون مثلاً محمول یا موضوع یکسان نیست و سپس شروع کند به توجیه کردن خودش و مبرّا کردن خودش از اتهام تناقضگویی ... اما این به معنای اینکه تناقضگویی کار سختی باشد نیست، بلکه اثبات اینکه مطلبی تناقضآمیز است میتواند سخت باشد اگر مواجه باشیم با کسی که میتواند همیشه خودش را توجیه نماید ... این مطلب هست ولی در مورد قرآن اگر توجیهات توسط خود قرآن و اهل بیت علیهمالسلام ارائه شده باشند معمولاً از نوعی هستند که شخص با کمال میل میپذیرد و کراهتی در این پذیرش نخواهد یافت، بلکه معمولاً این رفع تناقضات همراه است با گشوده شدن نگاهش به دین و دنیا و زندگی ... خیلی وقتها که یک تناقض مرتفع میگردد با آن نکتهای که برای رفع تناقض مورد بهرهبرداری قرار داده است ناگهان میبیند که چندین سؤال دیگری که همیشه در ذهن داشته و جوابی برایشان نداشته هم پاسخ داده میشود و متوجه میشود که این اوست که رشد کرده است و نه اینکه کسی صرفاً تناقضات خودش را توجیه نموده باشد ...
به هر حال این بحث میتواند خیلی طولانیتر از این باشد و حقیر هم در بالا هر چه فیالبداهه به ذهنم رسید نوشتم، ان شاء الله در بحث با اساتید بهتر میتوانید این بحث را به جمعبندی برسانید
در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
تا برسیم به نوشتن کتاب ... انسان هرچقدر هم که نابغه و دانشمند باشد باز به هر حال یک حافظهی کوتاهمدت دارد که میز کارش هست ... معمولاً بر اساس این حافظهی کوتاه مدت فکر میکند و ایده میدهد و بعد این ایدهها را به دانستههایش در حافظهی میانمدت و بلندمدتش عرضه میکند که آیا با آنها هم سازگاری دارد یا نه ... در این کار احتمال اینکه سوراخ در ایده باقی بماند و ایده کامل نباشد کاملاً محتمل است و اگر این ایده یک ایدهی بدیهی نباشد تقریباً همیشه قابل انتقاد است ... خیلی وقتها هم اشکالات موجود از جمله اشکالاتی هستند که ناشی از غفلتهای موقتی و موضعی میشوند ... حتی خداوند در قرآن خطاب به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرموده است «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَىٰ * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ»، یعنی بر تو خواهیم خواند تا فراموش نکنی، مگر در آنچه که خداوند اراده نماید (کاری به تفسیر آن ندارم، این آیه ضرری به معصوم بودن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از اشتباه هم نمیرساند، چه آنکه اینجا این فراموشی به ارادهی خود خداست و دائر بر حکمتی است، مانند آنجا که حضرت فراموش کردند بگویند ان شاء الله و مدتی قران نازل نشد) ... این فراموشی سهوی از جمله اشتباهاتی است که ناشی از ندانستن نیست بلکه ناشی از فراموشیهای موضعی است ... مثل همان که ما میگوییم «اشتباه لُپّی» ... با در نظر گرفتن اشتباهات لپی که ناشی از جهل و ندانستن نیست و بخصوص با توجه به مثالی که از خود رسول خدا صلیاللهعلیهواله آوردم به نظرم دیگر مشکل نباشد که بپذیریم این مسأله هیچ استثنائی ندارد و تنها کتاب بدون هر گونه اختلافی قرآن هست و احتمالاً سایر کتب آسمانی آنطور که نازل شدند نه لزوماً آنطور که الآن مورد استناد قرار میگیرند ...
سلام بر شما.بعضی از اشتباهات، می تواند عمدی باشد و بعضی دیگر از سر فراموشی به طور مثل.آن اشتباهات عمدی.یعنی اشتباهاتی که نویسنده از آن باخبر است.مثلا دیروز یک حرفی زده که حالا متوجه شده آن حرف اشتباه است.اینجا نویسنده می تواند این حقیقت را کتمان کند و در ظاهر روی همان حرف قبلی خود باقی بماند بنا به دلایلی.می خواهد که در کتابش اختلاف نباشد.و مواردی هم می شود که غیر عمدی باشد.در این صورت و در موارد دیگر، به نظرم دادن یک حکم کلی و بدون استثناء کمی غیر معقول است و من که از حرف های شما قانع نشدم:Ghamgin:
اگر مخاطب این آیه شخص کافر یا مردّدی باشد به زعم بنده این بیان یک تحریک است برای اینکه آن شخصی که دهها و صدها تناقض در قرآن سراغ دارد تلاش کند تا آن تناقضات را اثبات نماید، در این تلاش به باور بنده حتماً یقین به الهی بودن قرآن خواهد برد
ولی این عبارت می تواند بسیار بسیار برای یک فرد عاقل زننده باشد و فرد عاقل و اندیشند را از خود دور کند.به این شکل که اندیشمند به این آیه بر می خورد که:
: آیا درباره قرآن نمی اندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود ، اختلاف فراوانی در آن می یافتند.
با خود می گوید، مگر محال است که کتابی حتی با شرایط قرآن باشد و دارای اختلاف نباشد و در عین حال کار غیر خدا باشد؟(مخصوصا که احتمال از جن بودن هم مطرح است)اندیشمند با خود می گوید، این چه استدلالی است.این چه سخنی است.مگر خدا اینگونه سخن می گوید و این بهانه و دلیل می شود که ایمانش را از الهی بودن قرآن از دست بدهد و زحمت تحقیق بیشتر در آن را به خود ندهد.در این صورت این آیه به قول شما تحریک کنند نخواهد بود هیچ، بلکه برای یک اندیشمند، و آزاد اندیش(که مهم اندیشمند و آزاد اندیش است)زننده خواهد بود.
قرآن می توانست اینطور بگوید.اگر در قرآن اختلاف باشد، غیر الهی است(نه به این معنی که اگر اختلاف نبود پس الهی است)اینطور هم سخن منطقی است و هم تحریک کننده.
سلام
من اون ماجرای صدقه رو مثال زدم
بله متوجه شدم مثال زید منم از روی همین مثال خدمتتون اون حرف رو زدم.( اتفاقا مثال خوب و ساده شده ی بود)
اگر قرار باشه ریز ریز در مورد اینها بحث کنیم، تاپیک از مسیر اصلیش خارج می شه
اینم حق با شماست.
البته چرا تاپیک نزنید در موردش مگه عیبی داره در تاپیکی جدید برسی بشه.
ولی در آیه بعد و پس مدتی، این عمل واجب کنار زده شد.
خواهشا سایتی که میدم رو با دقت همشو بخونید بخصوص قسمت نکتها . نکته شماره 2
http://quran.anhar.ir/tafsirfull-14354.htm
اینجا اصلی مطرحه از طرف خدا که همون اصل امتحان کردن بندهاش هست.
http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=286&t=qa
[FONT=arial]همه حرف های شما تقریبا درست.ولی سوال این است که، آیا به راستی استثنائی وجود ندارد.یعنی محال عقلی است یا. بعید است که کسی کتابی بنویسد که و آثاری ارائه بدهد در حوزه علوم انسانی که حرف هایش و مطالبش در طول انتشار دچار اختلاف و تضاد نشوند؟مخصوصا که خود نویسنده ممکن است بنا به فوایدی، حتی اگر در عقیده دچار اختلاف شود ولی در ظاهر اختلاف را نشان ندهد و روی حرف های پیشین خود باقی بماند.
با سلام
ببینید اینکه این موضوع محال است یا نیست و یا ... بحث دیگری است. در حال حاضر تا حال کتابی اینچنینی نبوده است و همین برای اثبات گفته قرآن کافی است. حال اگر چنین کتابی آمد و مدعی شد بحث می کنیم که آیا اختلاف دارد یا خیر.
پیامبر تا چهل سالگی، آیه نمی خواندند.آیا محال است و یا بعید است که یک انسان تا چهل سالگی به انواع دانش ها چه از راه مطالعه و شنیدن داستان ها از این و آن و چه تفکر و تامل های شخصی و در خلوت به علومی برسد و بعد از چهل سالگی به مرور علومش را نشر بدهد که علومش دچار اختلاف نشود؟واقعا بعید و محال است؟چطور می توان حکم کلی داد؟
عرض کردم همین که تا حال نبوده ادعای ما ثابت شده است. اینکه شاید کسی پیدا شد و ... باعث اشکال نمی شود و ادعایی که می شود باید ثابت شود.
بقیه اشکالات رو هم در جواب های قبلی دادم که دقت نداشتید و توصیه میکنم مقالات معرفی شده رو هم بخونید.