جمع بندی شبهه در مورد روایات شق القمر
تبهای اولیه
سلام. به گزاره ذیل توجه فرمایید:
«شبهه: هیچ روایت صحیح السندی در منابع شیعه، به شق القمر اشاره ندارد.»
سؤال: آیا گزاره فوق درست است؟
-اگر درست نیست، بفرمایید کدام روایت(ها) در منابع شیعی با سند صحیح به شق القمر اشاره دارند. خواهشمندم برای اثبات صحت سند، چنانکه در مباحث حدیثی مرسوم است، یا بفرمایید کدام عالم بزرگ صحت حدیث را تأیید کرده و یا بفرمایید سلسله راویان روایت را ذکر کنید و با آدرس دهی به کتب رجالی، وثوق راویان را ثابت فرمایید.
-اگر درست نیست، لطفاً بفرمایید چگونه می توان به امری را با یقین، معجزۀ پیامبر دانست(و به قول بسیاری از علما از جمله آیت الله مکارم شیرازی آنرا متواتر نامید) در حالی که حتی یک روایت صحیح السند هم به آن اشاره ندارد؟
با تشکر
[=arial]با سلام و ادب
در این رابطه اجمالا مستنداتی را ذکر و چون قبلا مفصل در همین رابطه بحث شده است لینک داده و مطالعه کنید:
بسیاری از علما نسبت به این واقعه ادعای اجماع(1) یا تواتر(2) روایات و یا حداقل استناضه (3) نمودهاند.
این حدیث با اندکی اختلاف، در کتب مختلف شیعه و سنی آمده است. در کتابهای شیعه، با اسناد مختلف در امالی شیخ طوسی(4) (ره)، تفسیر قمی (ره)،(5) تفسیر تبیان(6) و تفسیر کبیر منهج الصادقین(7) و ... و در کتب اهل سنت با اسناد مختلف در تفسیر در المنثور،(8) تفسیر کشاف،(9) تفسیر طبری،(10) و ... مطرح شده است.
1- اجماع یعنی اتفاقنظر علما در حدی که کشف از نظر معصوم (ع) نماید و از جمله کسانی که نقل اجماع کرده است: طبرسی، فضل بن حسن، تحقیق: لجنة من العلماء و المحققین الاحصایین، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات 1415ق، چاپ اوّل، ص 310.
2- تواتر در روایات یعنی روایات در حدی باشد که احتمال تبانی بر کذب یا خطا و لغزش منتفی باشد. از جمله کسانیکه مدعی تواتر است: سید شریف در شرخ المواقف و ابن السبکی در شرح المغتصر به نقل از کتاب زیر است: الآلوسی، سید محمود، تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، مصحح: محمد احمد الأمد و عمرعبد السلام السلامی، بیروت، دارالاحیاء، التراث العربی، چاپ جدید، ج27، ص 105.
3- خبر مستفیض یک قسم از خبر واحد است که تعداد آن از سه نفر به بالا باشد و کمتر از حد تواتر باشد. علامه طباطبایی مدعی استفاضه این خبر است. طباطبائی، سید محمد حسینی؛ المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1391ق، چاپ سوم، ج19، ص 60.
4- طوسی، محمد بن حسی؛ الأمالی، تحقیق: قم، الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثة، قم، دارالتفافة، 1414ق، چاپ اوّل، ص 341.
5- قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، تصحیح: سید طیب موسوی جزایری، نجف نشر المهدی (عج)، 1387ق، ج2، ص 341.
6- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مصحح: احمد حبیب قصیر العاملی، بیروت، مؤسسه الاعملی للمطبوعات، 1385ق، ج9، ص 441.
7- کاشانی، فتحالله؛ تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، پاورقی: میرزا ابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، 1344ش، چاپ دوم، ج9، ص 98.
8- سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، مصصح: شیخ نجدت نجیب، بیروت، دارالاحیاء للترات العربی، 1341ق، چاپ اوّل، ج7، ص 510.
9- الزمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، بیروت، دارالکتب العربی، ج4، ص 431.
10- الطبری، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1400ق، چاپ 4، ج27، ص 50.
[=arial]این دو لینک مفصل این بحث را مطرح و پاسخ به سوالات پیرامونش داده شده است:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=46821
http://www.askdin.com/showthread.php?t=30956
[=arial]این دو لینک مفصل این بحث را مطرح و پاسخ به سوالات پیرامونش داده شده است:http://www.askdin.com/showthread.php?t=46821
http://www.askdin.com/showthread.php?t=30956
با سلام. از لینک و توضیحاتی که ارائه کردید، سپاسگزارم، ولی سؤال در این موارد پاسخ داده نشد. سؤالم این بود: آیا حدیث صحیح السند برای شق القمر در منابع شیعه داریم؟ اگر داریم مثالی بزنید؛ و اگر حدیث صحیح السندی در این زمینه نداریم، چگونه این امر یک واقعه معتبر تاریخی است؟
[=arial]و اگر حدیث صحیح السندی در این زمینه نداریم، چگونه این امر یک واقعه معتبر تاریخی است؟
با سلام مجدد
لینک ها رو مطالعه می فرمودید روایات ذکر شده است. اگر هم روایات صحیح نباشند عرض کردیم مشهور و متواتر می باشد که همین کافی است برای پذیرش این معجزه.
و همچنین علامه طباطبایی(ره) در بحث روایی مربوط به آیات آغازین سوره قمر میگوید: «ورد انشقاق القمر لرسول الله(صلی الله علیه و آله)فی روایات الشیعة عن ائمة اهل البیت(علیهم السلام)کثیراً و قد تسلّمه محدّثوهم و العلماء من غیر توقّفف(1) جریان "شکافته شدن ماه"توسط رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در روایات شیعه از ائمه اهلبیت(علیهم السلام)از طریق شیعه وارد شده، و علما و محدثان شیعه نیز بدون تردید آن را پذیرفتهاند.»
[=arial]1. تفسیر المیزان، ج 19، ص 59.
[=arial]
با سلام مجدد
لینک ها رو مطالعه می فرمودید روایات ذکر شده است. اگر هم روایات صحیح نباشند عرض کردیم مشهور و متواتر می باشد که همین کافی است برای پذیرش این معجزه.و همچنین علامه طباطبایی(ره) در بحث روایی مربوط به آیات آغازین سوره قمر میگوید: «ورد انشقاق القمر لرسول الله(صلی الله علیه و آله)فی روایات الشیعة عن ائمة اهل البیت(علیهم السلام)کثیراً و قد تسلّمه محدّثوهم و العلماء من غیر توقّفف(1) جریان "شکافته شدن ماه"توسط رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در روایات شیعه از ائمه اهلبیت(علیهم السلام)از طریق شیعه وارد شده، و علما و محدثان شیعه نیز بدون تردید آن را پذیرفتهاند.»
[=arial]1. تفسیر المیزان، ج 19، ص 59.
سلام. مطالب دو لینک مورد نظر را پیش از بیان سؤال، پرسیده بودم و پرسشگر یکی از دو لینک هم خودم بوده ام. ما در وهله اول این سؤال را در بخش حدیث مطرح کردیم که بتوانیم بدون اما و اگر بگوییم که آیا در منابع شیعی حدیثی صحیح السند بر شق القمر هست یا خیر. اینکه می فرمایید: «اگر هم روایات صحیح نباشند...» باعث می شود همچنان سؤال بی پاسخ بماند. آیا علمای شیعه هیچ حدیث صحیح السندی را نمی شناسند که به شق القمر دلالت کند؟
و اینکه فرمودید: «[=arial]اگر هم روایات صحیح نباشند عرض کردیم مشهور و متواتر می باشد که همین کافی است برای پذیرش این معجزه.» برای بنده قدری ثقیل است، که اگر مسئله ای روایت صحیح ندارد، چگونه به حدّ تواتر می رسد؟ یک مثال می زنم: فرض کنید امروز هزار نفر جمله ای را به حضرت رسول نسبت بدهند. خب هزار نفر که تبانی بر دروغ نمی کنند، ولی آیا شما قبول می کنید که روایت مرسل این افراد از رسول خدا، بدون هیچ سلسله روات قابل اعتمادی، به حد تواتر رسیده است؟ لطفاً توضیح بفرمایید که علما و محدثان شیعه، اگر شق القمر حتی یک روایت صحیح نداشته باشد، چگونه آنرا بدون تردید پذیرفته اند.
متشکرم
[=arial]با سلام
منظور از جمله اگر صحیح نباشد طبق دیدگاه بعضی از علما و الا عرض کردیم وقتی ادعای تواتر و یا علامه می فرماید تردید نیست پس صحیح می دانند.
از سند روایات تعبیر به تواتر شده است (احکام القرآن ، ج5 ، ص 298 ; تقریب المعارف ، ص 110 ; الاقتصاد الهادى إلى طریق الرشاد ، ص 181 ; المنقذ من التقلید ، ج1 ، ص 492 ، ابن السبکی به نقل از روح المعانى ، ج14 ، ص 74 ; البدایة والنهایة ، ج6 ، ص 77 ; تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) ، ج4 ، ص 261 ; شرح المواقف ، ج7 ، ص 256 ; السیرة الحلبیة ، ج1 ، ص 493 ; فى ظلال القرآن ، ج6 ، ص 3425 ; التفسیر الوسیط للقرآن الکریم ، ج26 و 27 ، ص 121 ; الأمثل فى تفسیر کتاب اللّه المنزل ، ج17 ، ص 293).
منابع ذکر شده رجوع کرده و ببینید. بنده شخصا نظری پیرامون روایات ندارم و به همین نقل قول اکتفا می کنم.
سلام
شنیدید که میگن شعر سعدی بر سردر سازمان ملل حک شده؟
خب خیلی از مردم معتقدند که شعر "بنی آدم اعضای یک پیکرند ..." بر سردر سازمان ملل حک شده و حتی در کتابهای درسی هم این موضوع اومده. اما صحت نداره.
خیلی چیزها به طور گسترده در جامعه پذیرفته میشن و حتی از طرف تعداد زیادی از علما هم نقل میشن، اما ممکنه منشا برخی از این نقل قولها در نهایت به یک شایعه برگرده.
به هر حال طبق چیزی که در روایت ذکر شده، فقط پیامبر و چند تا از مشرکان قریش به طور مستقیم دو نیم شدن ماه را دیدند. کدام یک از شاهدان، این روایت را برای دیگران نقل کرده؟ از اونجایی که هدف از معجزه اثبات نبوت پیامبر است، ما نمی تونیم صداقت پیامبر و ائمه را به عنوان یک پیشفرض در اثبات وقوع معجزه در نظر بگیریم وگرنه دچار دور منطقی می شویم. (اگر نبوت پیامبر اثبات شود، صداقت پیامبر و ائمه و همچنین علم غیب ائمه هم اثبات می شود. هدف از بررسی وقوع معجزه اثبات نبوت پیامبر اسلام است و نمی توان آن را به عنوان یک پیشفرض در نظر گرفت)
جای سوال هست که اگر ماه به خاطر ایمان آوردن مردم به دو نیم شد، چرا طوری دو تکه اش به هم وصل شده که شفاف خوردن ماه قابل اثبات نباشد؟ اگر شکاف ماه باقی می ماند می تونست برهانی برای مردم قرن حاضر نیز باشد و دیگه نیازی به ساخت شایعه اش وجود نداشت.
[=arial]خب خیلی از مردم معتقدند که شعر "بنی آدم اعضای یک پیکرند ..." بر سردر سازمان ملل حک شده و حتی در کتابهای درسی هم این موضوع اومده. اما صحت نداره.
خیلی چیزها به طور گسترده در جامعه پذیرفته میشن و حتی از طرف تعداد زیادی از علما هم نقل میشن، اما ممکنه منشا برخی از این نقل قولها در نهایت به یک شایعه برگرده.
با سلام
قیاس درستی نیست .
افراد و منابعی که این موضوع رو نقل کردند باید بررسی و دید چقدر مستند بودند. صرف نقل موضوعی و رد آن دلیل نمی شود شق القمر که دلایل متعدد و معتبر و مستند دارد را هم منکر شد.
به هر حال طبق چیزی که در روایت ذکر شده، فقط پیامبر و چند تا از مشرکان قریش به طور مستقیم دو نیم شدن ماه را دیدند. کدام یک از شاهدان، این روایت را برای دیگران نقل کرده؟ از اونجایی که هدف از معجزه اثبات نبوت پیامبر است، ما نمی تونیم صداقت پیامبر و ائمه را به عنوان یک پیشفرض در اثبات وقوع معجزه در نظر بگیریم وگرنه دچار دور منطقی می شویم. (اگر نبوت پیامبر اثبات شود، صداقت پیامبر و ائمه و همچنین علم غیب ائمه هم اثبات می شود. هدف از بررسی وقوع معجزه اثبات نبوت پیامبر اسلام است و نمی توان آن را به عنوان یک پیشفرض در نظر گرفت)
دو لینک داده شده را مطالعه کنید.
جای سوال هست که اگر ماه به خاطر ایمان آوردن مردم به دو نیم شد، چرا طوری دو تکه اش به هم وصل شده که شفاف خوردن ماه قابل اثبات نباشد؟ اگر شکاف ماه باقی می ماند می تونست برهانی برای مردم قرن حاضر نیز باشد و دیگه نیازی به ساخت شایعه اش وجود نداشت.
مگر شکافته شدن دیوار کعبه توانست برهانی برای مخالفین باشد؟
مردم معجزه شکافته شدن دریا و ناقه صالح و .... را دیدند و ایمان نیاورده . اگر هم اینطور بود که می فرماید باز هزاران توجیح بود که می کردند.
[=arial]با سلام
منظور از جمله اگر صحیح نباشد طبق دیدگاه بعضی از علما و الا عرض کردیم وقتی ادعای تواتر و یا علامه می فرماید تردید نیست پس صحیح می دانند.از سند روایات تعبیر به تواتر شده است (احکام القرآن ، ج5 ، ص 298 ; تقریب المعارف ، ص 110 ; الاقتصاد الهادى إلى طریق الرشاد ، ص 181 ; المنقذ من التقلید ، ج1 ، ص 492 ، ابن السبکی به نقل از روح المعانى ، ج14 ، ص 74 ; البدایة والنهایة ، ج6 ، ص 77 ; تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) ، ج4 ، ص 261 ; شرح المواقف ، ج7 ، ص 256 ; السیرة الحلبیة ، ج1 ، ص 493 ; فى ظلال القرآن ، ج6 ، ص 3425 ; التفسیر الوسیط للقرآن الکریم ، ج26 و 27 ، ص 121 ; الأمثل فى تفسیر کتاب اللّه المنزل ، ج17 ، ص 293).
منابع ذکر شده رجوع کرده و ببینید. بنده شخصا نظری پیرامون روایات ندارم و به همین نقل قول اکتفا می کنم.
با سلام. گرامی در اینکه در اسناد تاریخی چنین مطلبی آمده و علما نیز رأی بر شهرت یا تواتر آن داده و آنرا قطعی دانسته اند شکی نیست و بنده نیز پیش از ارسال سؤال، در این مورد مطالعه داشته ام. چیزی که بنده قادر نیستم انجام بدهم، همین نظردهی در مورد صحت و عدم صحت روایات است. اینکه شما می فرمایید نظری پیرامون روایات ندارید، اصلاً سؤال من در مورد صحت روایات است که خواسته بودم مشخص کنید که آیا هیچ روایت صحیح السندی در اسناد شیعه بر شق القمر وجود دارد یا خیر.
[=arial]کدام یک از راویان از نزدیک شاهد شکاف خوردن ماه بوده اند؟
با سلام
ابن مسعود که خود شاهد ماجرا بود، در این باره میگفت: «بخدا قسم که جانم در دست اوست، کوه حرا را میان دو نیمه ماه دیدم».(1) از جبیر بن مطعم و انس بن مالک نیز روایات مشابهی نقل شده است.(2)
1. بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1405، ص262 و طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان، تهران، ناصرخسرو، 1373، ج1، ص282 و... .
2. دلائل النبوه، پیشین، ص262 و جامع البیان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج27، ص50 و طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1412، ج9، ص282 و ... .
اصلاً سؤال من در مورد صحت روایات است که خواسته بودم مشخص کنید که آیا هیچ روایت صحیح السندی در اسناد شیعه بر شق القمر وجود دارد یا خیر.
بنده روایت صحیح السندی ندیدم اما این نقل ها و اثبات تواتر و مشهور بودن رو کافی می دانم.
بنده روایت صحیح السندی ندیدم اما این نقل ها و اثبات تواتر و مشهور بودن رو کافی می دانم.
سلام گرامی
فکر میکنم منظور پرسشگر گرامی همین نکته است:
چطور بدون وجود سند صحیح برای یک ماجرا اون ماجرا متواتر میشه؟!!!
من در باره شق القمر نظری ندارم
اما می تونم یک مثال بزنم که چگونه یک روایت نادرست متواتر و مشهور شده
و ان هم پسر خدا بودن عیسی مسیح می باشد
با اینکه هیچ روایت صحیحی شاید در این باره موجود نباشه اما این مساله در بین مسیحیان متواتر و مشهور می باشد
اما می تونم یک مثال بزنم که چگونه یک روایت نادرست متواتر و مشهور شده...
علّتش اينه که يکي از شرائط اعتبار خبر ، اينه که حسّي باشه يعني از روي حواسّ، نه با برداشت و استنباط از قرائن و شواهد و مانند آن،
قضيه مصلوب شدن حضرت مسيح (ع) دو جنبه داشت:
يکي جنبه حسّي که عبارتست از مصلوب شدن يک شخص، که در اين جنبه بلي تواتر صدق ميکنه، يک شخصي يقينا به صليب کشيده شده،
دوّم جنبه حدسي که عبارتست از اينکه اون شخص، حضرت مسيح بوده.
اين جنبه چون از روي حدس و گمان بوده (حتی قرآن مجيد هم ميفرمايد: ما لهم به مِن علم إلاّ اتّباع الظنّ : علم قطعي نسبت به آن ندارند جز پيروي از گمان - مائده:157)
براي همين، تواتر در اينجا اعتبار نداره.
علّتش اينه که يکي از شرائط اعتبار خبر ، اينه که حسّي باشه يعني از روي حواسّ، نه با برداشت و استنباط از قرائن و شواهد و مانند آن،
پس تواتر درباره شق القمر وقتی معنی داره که حداقل چندین نفر که شرط ایجاد تواتر استان را دیده باشند
نه اینکه یک نفر دیده باشد و بقیه از او نقل کنند
ایا چنین تواتری در این موضوع وجود دارد ؟
پس تواتر درباره شق القمر وقتی معنی داره که حداقل چندین نفر که شرط ایجاد تواتر استان را دیده باشند
نه اینکه یک نفر دیده باشد و بقیه از او نقل کنند
ایا چنین تواتری در این موضوع وجود دارد ؟
آره، نه دیگه اونو تواتر نمیگن،
شرائط تواتر باید در هر یک از طبقاتش تحقق داشته باشه.
در موضوع شق القمر نمیدونم، من یه مقدار به روایات شیعه نگاه کردم، تعداد کمی بود ولی روایات اهل تسنن بیشتره
اما نمیدونم به حد تواتر برسه یا نه
[=arial]با سلام
تاريخ نويس بزرگ ابوجعفر طبري ، در تفسيرش خبر شقّ القمر را با سي و پنج سند نقل نموده است ؛ يعني سي و پنج نفر مستقيماً آن حادثه را مشاهده نموده و مستقلّ از يكديگر نقل نموده اند.
و عرض کردیم عده ای هم روایات رو حد تواتر قبول کردند.
با سلام
تاريخ نويس بزرگ ابوجعفر طبري ، در تفسيرش خبر شقّ القمر را با سي و پنج سند نقل نموده است ؛ يعني سي و پنج نفر مستقيماً آن حادثه را مشاهده نموده و مستقلّ از يكديگر نقل نموده اند.
و عرض کردیم عده ای هم روایات رو حد تواتر قبول کردند.
سلام
منظور شما این است که تعداد روایات اگر به حد تواتر برسد ان روایات قبول هستند
هرچند که ان روایات سند درستی نداشته باشند ؟
منظور شما این است که تعداد روایات اگر به حد تواتر برسد ان روایات قبول هستند
هرچند که ان روایات سند درستی نداشته باشند ؟
[=arial]با سلام
احادیث متواتر مورد قبول همه است.
در این لینک تعریف حدیث متواتر رو بخونید تا مشخص بشه براتون:
http://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%AA%D8%B1
با سلام
احادیث متواتر مورد قبول همه است.
در این لینک تعریف حدیث متواتر رو بخونید تا مشخص بشه براتون:
سلام بزرگوار
ببخشید من دیر این مساله رو دارم می گیرم
فرمودین احادیث متواتر مورد قبول همه است
این مورد قبول بودن ایا به معنی این می باشد که سند انها هم درست است ؟
یا ممکن است سند انها درست نباشد ولی حدیث متواتر و مورد قبول باشد ؟
در صورتی که جواب قسمت دوم مثبت است چگونه چنین چیزی امکان پذیر است ؟
با سلام
احادیث متواتر مورد قبول همه است.
در این لینک تعریف حدیث متواتر رو بخونید تا مشخص بشه براتون:
http://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D...A7%D8%AA%D8%B1
سلام....اگربنا به شواهدی یقین حاصل شد که شق القمری رخ نداده و در نتیجه، تمام احادیث تائید کننده ماجرای شق القمر ساختگی و دروغ و باطل هستند، بر سر دیگر رویات و احادیث و منابع ما چه می آید...آیا ما با یک خلاء و تردید با بسیاری از عقایدمان همراه نمی شویم؟؟
بنده که فکر می کنم مثل روز روشن است و بدیهی هست که حادثه ی شق القمر با آیاتی از قرآن در تضاد است...خواهشن لطف کنید به سوالی که مطرح کردم پاسخ دهید...
[=arial]این مورد قبول بودن ایا به معنی این می باشد که سند انها هم درست است ؟
یا ممکن است سند انها درست نباشد ولی حدیث متواتر و مورد قبول باشد ؟
در صورتی که جواب قسمت دوم مثبت است چگونه چنین چیزی امکان پذیر است ؟
با سلام
حدیث متواتر حدیثی است که صدور آن از معصوم قطعی است. روایت متواتر در اصطلاح، "خبری است که سلسله راویان آن در هر طبقه به اندازهای باشند که امکان توافق آنان بر کذب به طور عادی محال باشد و خبر آنها موجب علم گردد."(1)
لذا ما در اینجا کاری به تک تک احادیث و بررسی آن نداریم. بخواهیم مثال بزنیم که تا حدودی مطلب راحتر جا بیفتد اینطور هست که مثلا شما در خیابان هستید ده نفری غریبه که شناخت روی آنها ندارید همگی به شما اعلان خطر می کنند که جلوتر قاتلی است و نباید برید و الا جانتان بخطر می افتد. حال با این تعداد افراد و خبر آنها قطع به صحیح بودن خبرشان پیدا می کنید یا نه؟
1. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج 1، ص 89 - 90؛ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ص 28.
[=arial]سلام....اگربنا به شواهدی یقین حاصل شد که شق القمری رخ نداده و در نتیجه، تمام احادیث تائید کننده ماجرای شق القمر ساختگی و دروغ و باطل هستند، بر سر دیگر رویات و احادیث و منابع ما چه می آید...آیا ما با یک خلاء و تردید با بسیاری از عقایدمان همراه نمی شویم؟؟
این صرف یک احتمال هست و نمی شود طبق آن حکمی صادر کرد.
چنین چیزی تا حال اتفاق نیفتاده است و یقین یک شخص نمی تواند دلیل بر رد یک روایت متواتر باشد.
بنده که فکر می کنم مثل روز روشن است و بدیهی هست که حادثه ی شق القمر با آیاتی از قرآن در تضاد است...خواهشن لطف کنید به سوالی که مطرح کردم پاسخ دهید...
جواب شما در لینک هایی که معرفی شده در پست های قبلی داده شده است.
با سلام
حدیث متواتر حدیثی است که صدور آن از معصوم قطعی است. روایت متواتر در اصطلاح، "خبری است که سلسله راویان آن در هر طبقه به اندازهای باشند که امکان توافق آنان بر کذب به طور عادی محال باشد و خبر آنها موجب علم گردد."(1)
سلام استاد
به نظر من این امکان موجود است که همه انها اگر چه باهم توافقی برکذب نداشته باشند
ولیکن خبرشان را از یک شایعه گرفته باشند
در همین مثالی که زدید امکان این هست که این ده نفر هیچکدام قاتل را ندیده باشند و فقط شایعه ای شنیده باشند
به نظر من این امکان موجود است که همه انها اگر چه باهم توافقی برکذب نداشته باشند
ولیکن خبرشان را از یک شایعه گرفته باشنددر همین مثالی که زدید امکان این هست که این ده نفر هیچکدام قاتل را ندیده باشند و فقط شایعه ای شنیده باشند
[=arial]عرض کردیم تعدادی به عینه دیده اند.
و متواتر خصوصیتش همین است که این احتمال شایعه هم در آن راه ندارد.
[=System]در مورد مشاهدۀ شیء نورانی در آسمان ایران تحقیق کنید که چه طور مردم بالنهای هواشناسی را تبدیل به بشقاب پرنده کردهاند. اما از نظر اهل علم این همه گزراش متواتر هیچ یک تأییدی بر بشقابپرنده نبوده است. در صورت وقوع شق القمر نمیتوان به حرفهای عوام اعتماد کرد. همان طور که در برخی فیلمهای منتظر شده از دیدن شیء نورانی در آسمان برخی میگویند «بدو بشقابپرنده».
میگویند اگر دو عادل حلول ماه را رؤیت کنند اما توصیفشان از دیدن ماه یکسان نباشد از حرف آنها اول ماه ثابت نمیشود، ظاهرا توصیفاتی روایات گوناگون از شق القمر میدهند، منطبق نیست. در این مورد در جایی بحثی ندیدهام.
همۀ علما به تواتر روایات شق القمر معتقد نیستند و برخی روایات را کمتر از حد تواتر میدانند.
استانداردهای دوگانه را کنار بگذاریم: بسیاری از زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی که ظاهرا تعدادشان از حد تواتر بیشتر است از بدرفتاریهای غیر قابل قبول در زندانهای ایران خبر دادهاند. اگر کسی شق القمر را قبول کند باید به طریق اولی آنها را هم قبول کند.
یک نکته در مورد معجزه مهم است. معجزه برای این است که مطمئن شویم پیامبر دروغ نمیگوید. در نتیجه به قول خود پیامبر و اصحاب نزدیک او اعتبار زیادی برای اثبات معجزه نیست. چون اگر آنها را راستگو بدانیم که دیگر معجزه نمیخواهیم. اما در این رابطه قول مشرکان یا بیطرفان اعتبار زیادی دارد.
به هر حال زیاد هم نمیتوان مطمئن بود. کاش تاریخنویسان صالحی بودند که همه چیز از دوران پیامبر را دقیقاً ثبت میکردند تا وابسته به نقل قولهای کور دربارۀ وقایع و احکام نباشیم. به نظر میرسد نگارش تاریخ اهمیتش خیلی کمتر از نگارش خود قرآن نبوده است.
عرض کردیم تعدادی به عینه دیده اند.
و متواتر خصوصیتش همین است که این احتمال شایعه هم در آن راه ندارد.
ممنون از جوابهای شما
ولی من باور کنین متوجه نمی شم که چطور میشه به روایاتی که هیچ کدام سندشان صحیح نیست (خودتان فرمودید)
و نتیجه گرفت حدیث متواتر است
لااقل باید یک حدیث صحیح در سند موجود باشد !
حدیث متواتر حدیثی است که صدور آن از معصوم قطعی است.
یک نکته در مورد معجزه مهم است. معجزه برای این است که مطمئن شویم پیامبر دروغ نمیگوید. در نتیجه به قول خود پیامبر و اصحاب نزدیک او اعتبار زیادی برای اثبات معجزه نیست. چون اگر آنها را راستگو بدانیم که دیگر معجزه نمیخواهیم. اما در این رابطه قول مشرکان یا بیپطرفان اعتبار زیادی دارد.
irancplusplus گرامی به نکته ظریفی اشاره فرمودند. کاربرد معجزه، اثبات صداقت پیامبر است. اگر صداقت پیامبر و معصوم بودن ائمه برای ما اثبات شده باشه، دیگر نیازی به معجزه نداریم. اما اگر اثبات نشده باشه، فرض عصمت و صداقت ایشان باعث دور میشه.
پس ما در مورد معجزات نمی توانیم سند روایات را فقط تا ائمه بررسی کنیم و باید ببینیم شاهدان مستقیم چه کسانی بوده اند.
وجود 35 راوی به معنی وجود 35 شاهد مستقیم نیست. در خیلی از این روایات، مشخص نشده که آیا راوی شاهد مستقیم بوده یا خیر. روایاتی با این مضمون که "در عهد رسول خدا ماه به دو نیم شد" بدون اشاره به اینکه مشاهده به چه صورت انجام شده:
[/HR]
حجیت اجماع هم وابسته به سندهای درون دینی است، در حالی که معجزه قبل از اثبات دین مطرح میشه:
http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%AC%D9%85%D8%A7%D8%B9
فائلین به حجیت اجماع از کتاب به آیات ذیل تمسک کرده اند: الف ـ «و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدی و یتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولی و نصله جهنم...» [۳۰] مستفاد از این آیه شریفه آن است که انحراف و میل از راه و روش مؤمنین موجب عذاب و حرام است پس مخالفت اجماع آنها جایز نیست.
ب ـ «و کذلک جعلناکم أمۀ وسطا لتکونوا شهداء علی الناس...» [۳۱] مستفاد از این آیه تعدیل مؤمنین می باشد زیرا وسط به معنای اعدل است، بنابر این اجماع و اتفاق آنان صواب است.
ج ـ «کنتم خیر أمۀ أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر...» [۳۲] و اگر این امت بر خطاء و باطل اتفاق کنند لازم می آید که امر به منکر و نهی از معروف کرده باشند و این بر خلاف نص آیه فوق الذکر است.
د ـ «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا...» [۳۳] این آیه شریفه بر نهی از تفرق دلالت دارد و مخالفت اجماع تفرق بشمار است.
هـ ـ «یا ایها الذین آمنوا... فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسول...» [۳۴] مستفاد از آیه شریفه آن است که رد و ارجاع به خدا و رسول مشروط به شرط تنازع و اختلاف است و در صورت فقدان اختلاف اتفاق مؤمنین بر حکم کافی می باشد. [۳۵] [۳۶]
ولی من باور کنین متوجه نمی شم که چطور میشه به روایاتی که هیچ کدام سندشان صحیح نیست (خودتان فرمودید)
و نتیجه گرفت حدیث متواتر استلااقل باید یک حدیث صحیح در سند موجود باشد !
[=arial]با سلام
ما نظرات پیرامون این معجزه را عرض کردیم و بیان شد عده ای هم قائل به تواتر هستند. حال اینها دلیلشان بر تواتر چیست باید در ادله شان جسجو کرد که مجال بررسی اون در اینجا نیست.
حال اینکه تنها دلیل تواتر باید صحیح السند بودن باشد یا از راهای دیگری هم می شود به قطعی بودن حدیث پی برد همگی در علم رجال جای بحث و گفتگو می باشد و مفصل است.
حجیت اجماع هم وابسته به سندهای درون دینی است، در حالی که معجزه قبل از اثبات دین مطرح میشه:
[=arial]بالا عرض شد این بحث ها مفصل و مجالش نیست و باید در تاپیکی مجزا بحث شوند. ما فقط نقل قول کردیم پیرامون این معجزه.
با سلام
ما نظرات پیرامون این معجزه را عرض کردیم و بیان شد عده ای هم قائل به تواتر هستند. حال اینها دلیلشان بر تواتر چیست باید در ادله شان جسجو کرد که مجال بررسی اون در اینجا نیست.
حال اینکه تنها دلیل تواتر باید صحیح السند بودن باشد یا از راهای دیگری هم می شود به قطعی بودن حدیث پی برد همگی در علم رجال جای بحث و گفتگو می باشد و مفصل است.
باسلام
پس لطفا می شود یک کارشناس علم رجال تشریف بیاورد و توضیح دهد ؟
با تشکر
1 . اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ.2 . وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ.
3 . وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ.
ترجمه
به نام خداوند بخشاينده مهربان
1 - رستاخيز نزديك شد و ماه شكافت.
2 - و اگر [شرك گرايان و حق ناپذيران ] نشانه اى [از نشانه هاى ما را ]بنگرند، روى مى گردانند و [حق ستيزانه ] مى گويند: [اين ] افسونى است هميشگى.
3 - و [ستمكاران، رسالت پيامبر را] دروغ شمردند و از هواهاى دل خويش پيروى نمودند؛ و هر كارى [سرانجام ] در جاى [شايسته ]خود قرار خواهد گرفت.
سلام
چرا در آیه 2 گفته شده "اگر مشرکان نشانه ای ببینند ... " و گفته نشده "هنگامی که نشانه ای میبینند" ؟
آیا ممکنه محتوای این آیات، مانند آیه 22 سوره فرقان باشه؟ آیا ممکنه منظور این باشه که درخواست شکافته شدن ماه هم مثل درخواست مشاهده فرشتگان در روز قیامت محقق می شود؟
وقتی مشرکان برای ایمان آوردن با بهانه جویی اعتراض می کردند که چرا فرشتگان بر ما نازل نمی شوند تا آنها را مشاهده کنیم؟ خداوند در جواب فرمود: یوم یرون الملائکة لا بشری یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا محجورا؛(141) روزی که فرشتگان را ببینند مجرمان در آن روز بشارتی از فرشته نیافته، بلکه به آنها گویند ای سرکشان! از رحمت خدا محروم باشید.
این آیه اصل دیدن فرشتگان را مسلم گرفته؛به این معنی که روزی هست که کفار را ببینند و درباره آن هیچ حرفی نزده و به جای آن از حال و وضع کفار در روز دیدن فرشتگان خبر داده است، تا به این معنا اشاره کرده باشد که درخواست دیدن فرشتگان به نفعشان تمام نمی شود، زیرا فرشتگان را نخواهند دید مگر روزی که با عذاب آتش رو به رو شده باشند، و این وقتی است که نشئه دنیوی به نشئه اخروی مبدل شود.
http://www.ghadeer.org/book/1369/215923
درود
بنده تعجب میکنم از دوستان که مطلب به این مهمی را تنها از دریچه روایت جستجو میکنند در صورتی که قران در این خصوص صراحت کامل دارد به این معنی که قران در خصوص اعجاز پیامبر اسلام (ص) به صراحت بیان میکند که معجزه پیامبر تنها قران است و وجود هر گونه اعجاز را به صراحت رد میکند و با وجود اینکه منکران بارها اصرار میکنند که پیامبر باید مانند انبیا گذشته معجزاتی از ان سنخ بیاورد تا انان ایمان بیاورندولی قران صراحتا رد میکند و در هیچ جای قران خبری از اعجاز نیست و اینکه برخی گمان کرده اند که شق القمر معجزه بوده به چند دلیل باطل است :
۱.چنان که بیان شد قران بارها نقل قول منکران را بیان کرده که انان طالب معجزه بوده اند و قران به صراحت رد کرده و اگر قرار بود معجزه ای صورت بگیرد چرا از اول مخالف بوده ولی بعد قبول کرده ایا خدا مانند انسان است که با اصرار نظر خود را عوض کند .
۲.صرف نظر از ایراد اول اگر چنین اتفاقی میافتاد مسلما قران باید ان را با تفصیل بیان میکرد و ازان بیشترین استفاده تبلیغی را میبرد در صورتی که در مقابل ایات زیادی که مبنی بررد درخواست معجزه هست خبری از ایات قبول این در خواست نیست .
۳.با چشم پوشی از ایراد بالا ممکن است دوستان بگویند که ایه شق القمر مربوط به همین موضوع است و.. جواب این است که چگونه است که قران برخی معجزات انبیا گذشته را نه تنها با تفصیل بیان کرده بلکه بارها به تکرار ان پرداخته ولی معجزه خود پیامبر را که امری مسلم از نظر مردم بوده هیچگاه به تفصیل بیان نکرده و به تکرار ان نیز نپرداخته در صورتی که اگر تکرار برای تاکید و اهمیت موضوع است مسلما معجزه خود پیامبر اولیت داشته زیرا انان دیگر نمی توانستند بیان کنند که این افسانه پیشینیان است و..پس چگونه ممکن است امر به این مهمی در قران بیان نشده مگر نه این است که معجزه برای استفاده تبلیغی و مجاب کردن مخالفان است پس چرا قران از این حربه استفاده مطلوب را نکرده و به عکس به تقسیر و توضیح معجزات انبیا گذشته پرداخته این چگونه با عقل سلیم قابل تطبیق است .
۴.ایه شق القمر در خصوص وقایع قیامت است و هیچ ربطی به معجزه ندارد و اگر خلاف این بود نباید به این شکل مبهم بیان میشد بلکه مسلما با توضیح و تفسیر بیان میشد که کاملا مشخص باشد که معجزه ای صورت گرفته .
۵.اگر چنین واقعهای اتفاق میافتاد مسلما نیمی از کره زمین باید این واقعه را دیده باشند و مسلما باید در منابع تاریخی کشورهای مختلف این واقعه ثبت و ضبط میشد در صورتی که چنین خبری به ما نرسیده و حتی در روایات خود مسلمانان نیز چنان که دوستان بررسی کردند روایت صحیحی السندی یافت نشده .
نتیجه اینکه این دیدگاه معجزه شق القمر زاده ذهنیات مسلمان است نه واقعیت زیرا انان بعدها دیدند که انبیا گذشته دارای معجزات متعدد بوده اند ولی پیامبر انان با اینکه خاتم انبیا است معجزه ای نداشته لذا برای پر کردن این خلع دست به معجزه تراشی زده اند .در صورتی که دیدگاه قران این است که خاتم نبیا باید معجزه ای جاودان داشته باشد که هم معجزه باشد و هم برنامه هدایت تا ابد لذا قران کتاب انسان سازی است که خود به دلیل محتوای ان و انتساب ان به حضرت حق معجزه همیشه جاوید است و بشر باید به بلوغ فکری برسد که اعجاز و توحید و نبوت را با عقل خود دریابد نه با احساس و چشم خود به عبارتی سیر تکاملی انیان از حسوسات رو به معقولات است یعنی دریک مقطع بشر برای یقین به خدا و معاد و نبوت نیاز به معجزات ملموس و محسوس داشته مانند کودکی که برای تعلیم و تربیت نیاز به امور محسوس دارد ولی با رشد معرفتی بشر دیگر بشر باید به جایی برسد که خدا و ماورا را با تعقل و دلیل عقلی درک کند و قران اغاز این سیر تکاملی بشر خواهد بود لذا در قران ما شاهد یک اغاز دوره جدید هستیم زیرا در قران بر خلاف گذشته نه تنها معجزه را از محسوس به معقول میکشاند بلکه خشم غضب و عذاب الاهی را نیز از امور طبیعی به امر اجتماعی و جهاد میکشاند و به صراحت میگوید که خدا میخواهد که انها را به دست شما عذاب کندو این یعنی دوره وابستگی تام به خدا تمام شده و انسان باید یاد بگیرد خودش به اصلاح جامعه بپردازد درست مانند فرزندی که از مقطعی باید یاد بگیرد روی پای خودش به ایستد و خودش گلیم خودش را از اب بکشد و در حقیقت ختم نبوت به همین معنی بلوغ فکری و معرفتی بشر است .
حاصل کلام اینک معجزه تراشی برای یپیامبر(ص) مخالف دیدگاه قران است و ما نیازی به این گونه معجزات نداریم بلکه نیار به تعقل و تدبر داریم که قران بارها ما را به ان فرا خوانده زیرا نظام هستی چه در بعد ماده و چه در بعد معنا تماما بر اساس قانون و قاعده استوار است و برای کشف این قوانین ما تنها به تعقل و تزکیه نفس داریم نه معجزات غیر طبیعی
در پناه حق
با سلام. از لینک و توضیحاتی که ارائه کردید، سپاسگزارم، ولی سؤال در این موارد پاسخ داده نشد. سؤالم این بود: آیا حدیث صحیح السند برای شق القمر در منابع شیعه داریم؟ اگر داریم مثالی بزنید؛ و اگر حدیث صحیح السندی در این زمینه نداریم، چگونه این امر یک واقعه معتبر تاریخی است؟
وقایع معتبر تاریخی از جنس نظریهپردازیهای تاریخی هستند، این واقعهی شقآلقمر هم ولو اینکه به وقوع آن یقین نداشته باشیم ولی میتواند تاریخی محسوب گردد به دلیل این همه روایت «عملاً» تاریخی که در این زمینه هست ... مگر شما در تاریخ هم علم رجال دارید با آن همه مته به خشخاش گذاشتنهای برای برای مباحث فقهی و امثال آن؟
بماند که حتی برای مباحث فقهی با آن همه حساسیت هم صحت سند شرط لازم پذیرش نیست اگرچه بعضاً شرط کافی محسوب بشود ... بلکه چه بسا محتوای خود حدیث و سازگاری آن با قرآن و مجموعهی روایات اهل بیت علیهمالسلام اهمیت بسیار بالاتری دارد ...
حالا آیا شما از قرآن یا سایر روایات دلیلی بر اشتباه بودن این منابع روایی و رخ ندادن واقعهی شقالقمر دارید که صراحتاً وقوع این پدیده را رد نمایند؟ ... اگر ندارید که قاعدتاً هم ندارید از آنجا که قرار نیست شما با این معجزه ایمان بیاورید و یا استفادهی فقهی از آن بکنید پذیرفتن آن مانعی ندارد و مته بر خشخاش قرار دادن هم نمیخواهد و به همین دلیل به اندازهی کافی اعتبار دارد که به شبهات معمول پیرامون آن توجه نشود، یعنی هر شبههای که مطرح شود جوابی برای آن میتوان یافت، شبهات احتمالات را مطرح میکنند و جوابها هم همگی احتمالاتی هستند، چون ما به دنبال اثبات قطعی این مطلب نیستیم ... گرچه به عنوان یک نظریه فعلاً این نظریه پذیرفته شده هست و از آن دفاع هم میکنیم ...
جای سوال هست که اگر ماه به خاطر ایمان آوردن مردم به دو نیم شد، چرا طوری دو تکه اش به هم وصل شده که شفاف خوردن ماه قابل اثبات نباشد؟ اگر شکاف ماه باقی می ماند می تونست برهانی برای مردم قرن حاضر نیز باشد و دیگه نیازی به ساخت شایعه اش وجود نداشت.
آیا کسی تا کنون به شما گفته است که ماه شکافته شد پس شما هم ایمان بیاورید؟
دلیلی ندارد اثر شکافته شدن ماه باقی بماند اگر قرار نیست بعداً به عنوان سند و دلیل به آن استناد گردد و وسیلهی اتمام حجت بر شما و سایرین باشد ... چیزی که مورد اتفاق علمای شیعه و سنی است این است که معجزهی باقی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله قرآن است ...
من در باره شق القمر نظری ندارماما می تونم یک مثال بزنم که چگونه یک روایت نادرست متواتر و مشهور شده
و ان هم پسر خدا بودن عیسی مسیح می باشد
با اینکه هیچ روایت صحیحی شاید در این باره موجود نباشه اما این مساله در بین مسیحیان متواتر و مشهور می باشد
ولی خود مسیحیان میدانند که اولین کسی که این نسبت را به حضرت مسیح علیهالسلام داد پولوس بوده است که او هم هرگز خودش مسیح را ندیده بود ... این تواتر تا پولوس معتبر است ولی مخل اختلاف است که تا چه حد پولوس در این ادعاهایش صادق بوده است، او با خود حواریون حضرت مسیح علیهالسلام و به ویژه شخص وصی حضرت عیسی علیهآلسلام یعنی شمعون علیهالسلام (پیتر مقدس) اختلافات اعتقادی داشت ... پولوس کسی است که مسیحیت را از جریان اصلی آن منحرف کرد و در روایات ما هم به سختی لعن شده است ...
بنده که فکر می کنم مثل روز روشن است و بدیهی هست که حادثه ی شق القمر با آیاتی از قرآن در تضاد است...
میشود لطفاً بفرمایید با کدام آیات در تضاد است؟
بسیاری از زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی که ظاهرا تعدادشان از حد تواتر بیشتر است از بدرفتاریهای غیر قابل قبول در زندانهای ایران خبر دادهاند. اگر کسی شق القمر را قبول کند باید به طریق اولی آنها را هم قبول کند.
اگر آن زندانیان مصداق فاسق محسوب گردند شهادتشان جز بر علیه خودشان قابل قبول نیست ...
معجزه برای این است که مطمئن شویم پیامبر دروغ نمیگوید. در نتیجه به قول خود پیامبر و اصحاب نزدیک او اعتبار زیادی برای اثبات معجزه نیست. چون اگر آنها را راستگو بدانیم که دیگر معجزه نمیخواهیم. اما در این رابطه قول مشرکان یا بیطرفان اعتبار زیادی دارد.
مگر مشرکان بیطرف محسوب میشوند؟ مشرک بیطرف است و مؤمنان باطرف؟ اگر قرار باشد شاهدی بیاورید هم باید از کسی باشد که مخاطب دعوت پیامبر اسلام نبوده باشد، گرچه حتی اگر هیچ کسی هم در خارج از آن محدوده این واقعه را ندیده باشد دلیل بر رخ ندادنش نمیشود به دلایلی که بحثش به درازا میکشد ... اما از طرف دیگر شما هم نیازی نیست که به این روایتها اعتماد نمایید، این روایتها را کسانی میتوانند بهشان اعتماد نمایند که ابتدا حقانیت اسلام را پذیرفته باشند، چون فعلاً این روایتها جزء متون دروندینی طبقهبندی میشوند، در صدر اسلام اینطور نبوده ولی الآن دیگر هست، اگر کسی آن را نپذیرد کافر محسوب نمیشود ...
میشود لطفاً بفرمایید با کدام آیات در تضاد است؟
سلام....بنده این آیه را می آورم البته بعید می دانم که شما ندانی بنده می خواهم به کدام دسته آیات اشاره کنم.....
سوره اسراء آیه 59:
و [ چیزی ] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اینکه پیشینیان ، آنها را به دروغ گرفتند ، و به ثمود ماده شتر دادیم که [ پدیده ای ] روشنگر بود ، و [ لی ] به آن ستم کردند ، و ما معجزه ها را جز برای بیم دادن [ مردم ] نمی فرستیم.
امیدوارم شما جزء ان دسته از کسانی نباشید که جسارتا به نظر ساده لوحانه می گویند که، این آیه تنها منکر انجام معجزات افتراحی هست!!!
در کنار این آیه، ما آیات زیر را داریم که می توانیم بگوییم که مکمل آیه قبلی هستند...
مثلا...
در آیه زیر مردم معجزه طلب یم کنند و پیامبر جواب سر بالا می دهد...
" وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْض ِ يَنبُوعًا " ، " أَو تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيل ٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفجِيرًا ، أَو تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ باللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلًا " ، " أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إَلاَّ بَشَرًا رَّسُولًا "
" و گفتند : ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم ، مگر آنکه برای ما چشمه ای از زمین جاری سازی " ، " یا برای تو باغی از خرما و انگور باشد که از میان آنها نهرها جاری كني.
یا آسمان را همان گونه که می پنداری به صورت پاره هایی بر ما بیفکنی ، یا خداوند و فرشتگان را درمقابل ما بیاوری " ، " یا برای تو خانه ای از زر و زیور باشد ، یا به آسمان بالا روی و البته به بالا رفتن تو نیز ایمان نخواهیم آورد مگر آنکه کتابی برای ما بیاوری که آن را بخوانیم . بگو پروردگار من منزه است . آیا جز این است که من بشری فرستاده شده ام ؟
یا
سوره طه (20) آیه 133 وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتِينا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الأُْولى و گفتند : چرا معجزه اي از پروردگارش براي ما نمي آورد ؟ آيا دليلهاي روشني که در صحيفه هاي پيشين آمده ، به آنها نرسيده است ؟
بدبخت فلک زده ها، می گویند که چرا برای ما معجزه از پروردگارش نمی آورد...پیامبر هم می گویند، دلیل های روشنی که در صحیفه های پیشین آمده به آنها نرسیده؟آیا شما می توانی این آیه را با این قضیه جمع بزنی که پیامبر معجزه هم آورده اند و شق القمری هم کرده اند؟؟
پس آیات قرآن انجام گرفتن هرگونه معجزه را منکر می شوند...
اما بنده از این آیه یک نتیجه هم می خواهم بگیرم...البته مطمئن نیستم...ظنی می گویم و نظرتون رو جویا می شم....اشتباه نکنم و اشتباه نکنم،در این آیه، پیامبر می گویند، دلیل های روشنی که در صحیفه های پیشین آمده، می تواند به اندازه معجزه کار کرد داشته و یقین آور باشند و منکران را که معجزه طلب می کند به صحیفه های پیشین ارجاء می دهد....آیا در این صورت نمی توانیم بگوییم، آن دیدگاهی که شما، به معجزه دارید، باطل است..این که می گویید باید با دیده دل و باطن به معجزه نگاه کرد و از این جهت معجزه یقین آور است، باطل است
قرآن دارد در این آیه کارکرد معجزه را با نوشته های صحیفه های پیشین مقایسه می کند...آیا دلیل های روشنی که در صحیفه های پیشین آمده، به مانند معجزه که شما در ذهن تصور دارید یقین آور است...می شود به آنها با دیده دل نگریست، می شود به باطنشان نگاه کرد و یقین پیدا کرد؟ اگر نه، پس چرا خدا معجزه را با آن یکی می گیرد...البته اینها ربطی به این تاپیک ندارند...ولی امیدارم گفتتن و پرسیدنشان ارفاقا خالی از اشکال باشد...می توانید در تاپیک مرتبط پاسخ بدهید...
...قرآن دارد در این آیه کارکرد معجزه را با نوشته های صحیفه های پیشین مقایسه می کند...
نه. دلیل دیگری داره.
شما به آیه 183 سوره آل عمران دقت کنید:
(اینها همان) کسانى (هستند) که گفتند: «خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم تا (به عنوان معجزه) یک قربانى بیاورد، که آتش (صاعقه) آن را بسوزاند!» بگو:«پیامبرانى پیش از من، براى شما آمدند; و دلایل روشن، و آنچه را گفتید آوردند; اگر راست مى گویید چرا آنها را به قتل رساندید؟!»
در تفسیر نمونه آمده:
مفسران گفته اند: یهود ادعا مى کرد پیامبران الهى براى اثبات حقانیت خود باید حتماً داراى این معجزه مخصوص باشند، حیوانى را قربانى کنند و به وسیله صاعقه آسمانى در برابر مردم سوخته شود.
اگر به راستى یهود، این کار را به عنوان یک معجزه مى خواستند، نه لجاجت و بهانه جوئى، مطلبى بود، ولى تاریخ گذشته آنها و همچنین برخوردهاى مختلفى که با پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) داشتند، این حقیقت را به خوبى اثبات مى کرد که منظور آنها هرگز، تحقیق حق نبود، بلکه آنها هر روز براى فرار از پذیرش اسلام، در برابر فشار محیط و استدلالات روشن قرآن، پیشنهاد جدیدى مى کردند و اگر هم انجام مى شد باز ایمان نمى آوردند، به دلیل این که آنها در کتاب هاى خود تمام نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را خوانده بودند و با این حال از قبول حق، سرباز مى زدند.
قرآن به پیامبر مى فرماید: در پاسخ این بهانه جوئى ها به آنها «بگو: گروهى از پیامبران بنى اسرائیل پیش از من آمدند و نشانه هاى روشنى با خود آوردند و حتى چنین قربانى براى شما آوردند، اگر راست مى گوئید چرا به آنها ایمان نیاوردید و چرا آنها را کشتید» (قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ).
اشاره به زکریا و یحیى و جمع دیگرى از پیامبران بنى اسرائیل است که به دست خود آنان به قتل رسیدند.
پس به این دلیل که پیشینیان یهودیان پیامبران قبلی را تکذیب کرده اند، برای یهودیان هم عصر پیامبر این معجزه آورده نشده.
میشود لطفاً بفرمایید با کدام آیات در تضاد است؟درود
دوست عزیز یا شما با ایات قران در خصوص اعجاز اشنایی ندارید و یا دارید ولی اعتبار روایات بیشتراز ایات قران است .
اگر ازدید شما روایات حتی اگر مخالف نص صریح قران باشد بر قران حجیت دارد که در حقیقت دیدگاه شما مخالف دیدگاه پیامبر (ص)و ائمه (ع) است و گمان نمی کنم شما چنین دیدگاهی داشته باشید
اگر با ایان قران اشنایی ندارید که بنده چکیده دیدگاه قران را خدمتتان عرض کردم و دلیل مخالفت قران با این دیدگاه را بیان کردم و مشخص نمودم که چرا ایه شق القمر نمی تواند دلالت برمعجزه داشته باشد (یعنی اگر چنین باشد محتوای خود قران زیر سوال میرود )ولی اگر باز هم عین ایات قران را میخواهید بنده در اولین فرصت کلیه ایات مرتبط را خدمتتان ارائه کنم .
با سپاس
[=System]این آیات را با آیۀ شق القمر مقایسه کنید:
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿88﴾
لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا ﴿89﴾
تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿90﴾
به عبارت «وَ تَنشَقُّ الْأَرْضُ» دقت کنید. زمین میرود شکافته شود به خاطر این که یک عدهای گفتند خدا فرزند دارد. حتماً یک عده سادهلوح پیدا میشوند میروند ترکهای زمین را پیدا میکنند (البته خودشان که نه منتظر میشوند دانشمندان کفر خودشان پیدا کنند و اعتراف کنند) و میگویند ببینید قرآن گفت زمین میرود شکافته شود این هم اثرش و خودشان برای خودشان کلی حیرت میکنند از این همه پیشگویی دقیق قرآنی!
چرا این همه به حساب عالم قرآنی، این واقعیت را که مفهوم «انشفاق زمین و ماه» میتواند تنها برای تأکید بر بزرگی واقعه به کار رفته باشد در نظر نمیگیرند. اقترب الساعه و انشق القمر را میتوان «حادثۀ عظیم قیامت نزدیک شد» ترجمه کرد. کدام ماه کدام انشقاق؟!
در ضمن میتوان آیۀ «اذا السماء انشقت» را که به قیامت ربط دارد با «اقترب الساعه و انشق القمر» نزدیک دانست. آسمان که شکافته شود (اگر برای تأکید بر بزرگی گفته نشده باشد)، بعید نیست ماه را هم بشکافد. این ارتباط، با این بخش هم نسبت دارد: تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنشَقُّ الْأَرْضُ[=System]
حالا یک عده عرب عامی این آیه را دیدهاند و خواستهاند خودشان را بزرگ کنند گفتهاند آری ما دیدیم که شکافته شد.
-------------------------------------------
هیچ راه علمیای برای اثبات هیچ معجزهای از جمله شق القمر از پیامبر اسلام و پیامبران دیگر وجود ندارد. اثبات علمی اثباتی است که هر اهل علمی با هر مذهبی ناچار به تأیید آن شود. متأسفانه اهل مذهب یک چیزهایی را بدون دلیل، مسلم علمی میدانند. مثلاً شیعیان مسلم میدانند آیۀ تطهیر عصمت را ثابت میکند و همه جا همین را تبلیغ میکنند در حالی که هیچ استاندارد علمیای را رعایت نمیکنند. در اثباتهایی که برای تأیید مباحث کاملاً عقدیتی و فرقهای (مثل توسل) بسیاری از مبهمات را مسلمات جا میزنند و صاحبان برداشت متفاوت را محکوم میکنند. نمیدانم این چه برخوردی است و اصلاً به آنها چه ربطی دارد دیگران از آنچه خدا گفته چه برداشتی میکنند. هر کس خودش میداند و خدایش. حتی وقتی برخی آدمهای مستقل بین خود مذهبیان یک فرقه، نگاهی علمیتر را برای بررسی به کار میگیرد طرد میشود و تا حد تکفیر پیش میروند. مثلاً افرادی مثل آیتالله صالحی نجف آبادی که مثلاً سعی کرده ثابت کند آیۀ تطهیر عصمت را نشان نمیدهد و «اهل بیت» منحصر به آن پنج تن نیستند، مورد تعرض قرار میگیرند.
علم این نیست که یک چیزی را از قبل مؤید بدانیم و حالا علم را ابزار تأییدش قرار دهیم. اصلاً چنین علمی علم نیست و صاحب چنین علمی عالم نیست. در یک محیط علمی افراد نظریات جدید مطرح میکنند و سمت و سوی حرکت را به جای دیگری میبرند نه مثل عالمان اسلامی از اول تا آخر فقط یک مسیر داشته باشند و کتابهایشان را از هم رونویسی کنند.
-----------------------------------------------------
بیش از 1000 سال پیش شخصی در مکه پیدا شده است گفته است من پیامی از خدا دریافت کردهام. با توجه به شرایط جز خود او کسی دریافت وحی را ندیده است. کسی هم نمیداند از کجا خودش مطمئن شده است که این وحی از طرف آفرینندۀ انسان است: فَإِنْ کُنْتَ في شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْکَ فَسْئَلِ الَّذينَ يَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرينَ (پس اگر شک و ریبی از آنچه به تو فرستادیم در دل داری از خود علمای اهل کتاب که کتاب آسمانی پیش از تو را می خوانند بپرس. همانا ( کتاب آسمانی ) حق از جانب خدایت بر تو آمد و ابدا نباید شک و ریبی در دل راه دهی). ظاهراً خودش هم به دنبال معجزه بوده اما به او نمیدادند: وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَيْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَي الْهُدي فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلينَ (چنانچه انکار و اعتراض آنها تو را سخت و گران می آید اگر توانی نقبی در زمین بساز یا نردبانی بر آسمان برافراز تا آیتی بر آنها آوری! و اگر خدا می خواست همه را مجتمع بر هدایت می کرد پس تو البته از جاهلان مباش). جز قرآن چندان نقل قول یا دست نوشتۀ معتبری از او به جا نمانده است. او طرفدارای بسیاری پیدا کرد و بین این طرفداران بسیباری نسبتهای دروغ به او نسبت دادند از روی خیر خواهی یا به هر قصدی.
حالا با این شرایط این ماییم که باید تصمیم بگیرم حرف او را باور کنیم و درست بینگاریم یا رد کنیم. اگر حرفش را قبول کردیم میشویم مسلمان وگرنه نامسلمانیم. این قبول حرف به معنی اثبات علمی نیست. چون اساساً هیچ راهی برای اثبات نداریم. تنها شخصی است و همراه با ادعایی. سخنان او را از طرق قرآن میتوانیم بشنویم و تصمیم بگیریم.
--------------------------------------
برای تصمیمگیری برای پذیرش حرف پیامبر اسلام یا رد آن، ایراداتی که به اسلام و قرآن وارد میکنند نباید دلیل رد باشد. چون آن چیزی که باید قبول کنیم این است که خدایی که ما را طراحی کرده است قرآن را هم تدوین کرده است. همانطور که به بدن انسان هزار جور نقد علمی و اخلاقی وارد است پس اگر به قرآن هزار جور نقد علمی و اخلاقی وارد باشد، مشکلی وجود ندارد اتفاقاً به احتمال یکی بودن خالق هر دو میافزاید. نقدهایی که به بدن انسان میشود گرفت زیاد است. مثل این که چرا گوش یدکی و چشم یدکی و کلیۀ یدکی داریم اما قلب یدکی نداریم (قلب که مهمتر از کلیه است). چرا سلولهای بدن طوری طراحی نشدهاند که سرطانی نشوند. چرا میل جنسی و حس خشم طوری طراحی شدهاند که باعث این همه جنایت شوند. چرا دندانها میپوسند اما زبان نمیپوسد. چرا انسانها با هم ناسازگارند. چرا عروق و اعضاب در بدن این همه نامنظم منتشر شدهاند. چرا انگشت که کنده شد یک انگشت جدید در نمیآید (یعنی انگشت آدم برای خدا از دم مارمولک مهمتر نیست!). چرا یک فرد مجبور است مرگ تدریجی عزیزانش را ببیند. مسلماً وقتی به یک مخلوقِ خدا میشود ایراد گرفت به مخلوق دیگرش (یعنی قرآن) اگر ایرادی وارد نباشد جای سوال پیش میآید.
----------------------------------
تلاش برای اثبات معجزه و پیامبر کاری کاملاً بیهوده است چون موضوع بر سر پذیرش یا عدم پذیرش یک ادعای غیر قابل اثبات است. ایمان جز این چه معنایی میتواند داشته باشد. ایمان اگر حاصل از اثبات علمی باشد که دانش است نه ایمان.
پس از ایمان آوردن، آن ایمان و آنچه از قرآن و مسلمات تاریخی را به فرضها اضافه میکنیم ما بقی دین را بر اساس علم میپذیریم. البته علمی کاملا بی تعصب نه علم متصبانه و جانبدارانۀ موجود بین فرق مذهبی.
-----------------------------
اگر بپذیریم پیامبر اسلام معجزه نداشت، آنگاه باید در نتیجه ناقلان معجزه همه از نظر سندی بیاعتبار باشند. از جمله نهجالبلاغه که جملاتی عجیب در توصیف معجزه دارد فاقد اعتبار است:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=56512
[=System]
سلام
باید ببینیم شاهدان مستقیم چه کسانی بوده اند.
راستگو بودن و دروغگو بدون اینارو از کجا میفهمی دقیقا؟
کلا شما باقی تاریخ جهان رو چجوری باور میکنی؟
چرا طوری دو تکه اش به هم وصل شده که شفاف خوردن ماه قابل اثبات نباشد؟ اگر شکاف ماه باقی می ماند می تونست برهانی برای مردم قرن حاضر نیز باشد و دیگه نیازی به ساخت شایعه اش وجود نداشت.
بعد احتمالا سوال بعدیت این نبود>>>: هه چه معجزه ی بوده که نتونسته ماه رو به شکل اولش برگردونه!!!
یا میتونستی بگی >>>: هه یه خط روی ماه دیدین براش داستان ساختن که معجزه پیامبرشونه!!!!
برای تصمیمگیری برای پذیرش حرف پیامبر اسلام یا رد آن، ایراداتی که به اسلام و قرآن وارد میکنند نباید دلیل رد باشد. چون آن چیزی که باید قبول کنیم این است که خدایی که ما را طراحی کرده است قرآن را هم تدوین کرده است. همانطور که به بدن انسان هزار جور نقد علمی و اخلاقی وارد است پس اگر به قرآن هزار جور نقد علمی و اخلاقی وارد باشد، مشکلی وجود ندارد اتفاقاً به احتمال یکی بودن خالق هر دو میافزاید. نقدهایی که به بدن انسان میشود گرفت زیاد است. مثل این که چرا گوش یدکی و چشم یدکی و کلیۀ داریم اما قلب یدکی نداریم (قلب که مهمتر از کلیه است). چرا سلولهای بدن طوری طراحی نشدهاند که سرطانی نشوند. چرا میل جنسی و حس خشم طوری طراحی شدهاند که باعث این همه جنایت شوند. چرا دندانها میپوسد اما زبان نمیپوسد. چرا انسانها با هم ناسازگارند. چرا عروق و اعضاب در بدن این همه نامنظم منتشر شدهاند. چرا انگشت که کنده شد یک انگشت جدید در نمیآید (یعنی انگشت آدم برای خدا از دم مارمولک مهمتر نیست!). چرا یک فرد مجبور است مرگ تدریجی عزیزانش را ببیند. مسلماً وقتی به یک مخلوقِ خدا میشود ایراد گرفت به مخلوق دیگرش (یعنی قرآن) اگر ایرادی وارد نباشد جای سوال پیش میآید.
اینو هم اضافه کن :چرا جوری خلق کرده ضد خودش نظر بدیم!!! (بزرگترین اشتباه خدا رو این بدون!!!!!!!!!)
راستگو بودن و دروغگو بودن اینارو از کجا میفهمی دقیقا؟
کلا شما باقی تاریخ جهان رو چجوری باور میکنی؟
اول باید مشخص بشه که شاهدی وجود داشته. بعد در مورد راستگو بودن بحث بشه.
خیلی وقایع تاریخی در جهان هست که سند دارند.
بعد احتمالا سوال بعدیت این نبود>>>: هه چه معجزه ی بوده که نتونسته ماه رو به شکل اولش برگردونه!!!
یا میتونستی بگی >>>: هه یه خط روی ماه دیدین براش داستان ساختن که معجزه پیامبرشونه!!!!
اگر این شایعه ای که در مورد کشف شق القمر توسط منتشر شده بود واقعیت داشت، یک اثبات محکم بود.
در همون موقعی که این شایعه سر زبانها بود خیلی ها اعتقادشون افزایش پیدا کرد و ندیدم که این دیدگاهها مطرح بشه.
و بعد این با خیال راحت میشه رفت و گناه کرد.
نه.
اگر روشی برای تشخیص حقیقت پیدا کردیم که چه بهتر. وگرنه باید دنبال روش دیگری برای تشخیص حقیقت باشیم.
خیلی وقایع تاریخی در جهان هست که سند دارند.اول باید مشخص بشه که شاهدی وجود داشته. بعد در مورد راستگو بودن بحث بشه.
برا شما , وقایع تاریخی چطور ثابت شده شاهدینش؟
پس یه انگشت شمار وقایع تاریخو قبول داری
بعد جدا از سندهای از اثار باستانی باقی تاریخ چطور باور کردی؟ اون اار تاریخی از کجا میدونی مثلا رمز گشایی درستی ازش شده؟
اگر این شایعه ای که در مورد کشف شق القمر توسط منتشر شده بود واقعیت داشت، یک اثبات محکم بود.
در همون موقعی که این شایعه سر زبانها بود خیلی ها اعتقادشون افزایش پیدا کرد و ندیدم که این دیدگاهها مطرح بشه.
اونا هم مثل الان شما چیزی باور نمیکردن!
اگر روشی برای تشخیص حقیقت پیدا کردیم که چه بهتر. وگرنه باید دنبال روش دیگری برای تشخیص حقیقت باشیم.
پیدا کنی یا پیدا کنیم؟؟؟؟؟؟
روش دیگر یعنی بهتر از روش قران و ائمه؟ توضیح بدین روش بهتر یعنی چی
من اینو گفتم که بگم هر دلیلی براتون بیارن حرف حرف خودتونه
راستی این حرفای من کلی هست نه بح این تاپیک
ولی خود مسیحیان میدانند که اولین کسی که این نسبت را به حضرت مسیح علیهالسلام داد پولوس بوده است که او هم هرگز خودش مسیح را ندیده بود ... این تواتر تا پولوس معتبر است ولی مخل اختلاف است که تا چه حد پولوس در این ادعاهایش صادق بوده است، او با خود حواریون حضرت مسیح علیهالسلام و به ویژه شخص وصی حضرت عیسی علیهآلسلام یعنی شمعون علیهالسلام (پیتر مقدس) اختلافات اعتقادی داشت ... پولوس کسی است که مسیحیت را از جریان اصلی آن منحرف کرد و در روایات ما هم به سختی لعن شده است ...
سلام
پس ان طور که شما فرمودید می شود گفت روایت متواتر است ولی صحیح السند نیست
که می شود همان حرف ما
یعنی روایت متواتر
که صحیح اسند نیست
پس نمیشه صرف تواتر روایت ان را درست دانست
توضیح بدین روش بهتر یعنی چی
ما به روشی نیاز داریم برای بررسی صحت اعتقادات.
اگر بتونیم وقوع شق القمر رو اثبات کنیم که مسئله حل میشه. اگر اثبات نشه، باید ببینیم چه روش دیگری ما رو به تشخیص حقیقت می رسونه.
یه بحث کلی تر در تاپیک زیر داریم در مورد اینکه چه روشی برای بررسی صحت عقاید کارایی داره. دعوت می کنم ببینید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59337
بعد جدا از سندهای از اثار باستانی باقی تاریخ چطور باور کردی؟ اون اار تاریخی از کجا میدونی مثلا رمز گشایی درستی ازش شده؟
برای خیلی از کلیاتی که در تاریخ ذکر شده سند وجود داره و اختلاف روی جزئیاته. مثلاً ممکنه از جزئیات تک تک کارها و سخنان یک شخصیت تاریخی مطلع نباشیم. به هر حال اگر بخواهیم وقوع یک معجزه را به عنوان پایه ای برای اعتقادمون در نظر بگیریم، نیاز به دلیل برای وقوعش داریم. تقریباً برای تمام کسانی که ادعای پیامبری داشته اند معجزاتی ذکر میشه، چه برای پیامبرانی که مورد تایید اسلام اند و چه برای آنهایی که مورد تایید اسلام نیستند. همه این موارد اگر قرار باشه پایه اعتقادات قرار گیرند، نیاز به بررسی دارند.
برا خط اولتون میرم ادرسی که دادین جواب اونجا میدم
هر چندبعد اون همه صحفه و پست در اونجا اگه چیزی راضیتون کرده بود الان نظراتتون این نبود
برای خیلی از کلیاتی که در تاریخ ذکر شده سند وجود داره و اختلاف روی جزئیاته. مثلاً ممکنه از جزئیات تک تک کارها و سخنان یک شخصیت تاریخی مطلع نباشیم. به هر حال اگر بخواهیم وقوع یک معجزه را به عنوان پایه ای برای اعتقادمون در نظر بگیریم، نیاز به دلیل برای وقوعش داریم.
بله برا همه چی راحت قبول میکنید. اما برا دین هزاران سند و مدرک میخواید
برا همین حرفتون مدرکو سند دارین؟
یکی مثل شما توی هرزمینه ی هر چی بهتون بگن باور میکنید. اما توی دین که میاین با هزار دلیل باور نمیکنید
الان به شما گفتن روی ماه اکسیژن وجود نداره. چطور این حرف رو راحت باور کردی؟ خودتون دیدید ؟ از کجا مطمئنید به مردم دنیا دروغ نگفتن؟
این نشون میده شما توی دلتون نمیتونید دستورات و خواستها و کلا اسلام رو کنار بزارید .یه نوع ترسه. و برا خاموش کردنش دنبال هزاران بهانه و گیر دادن به دین هستید
کسانی مثل شما بهتره خودشون اذیت نکنن راحت هر گناهی (که از نظراسلام گناهه) رو مرتکب بشن.
بحث از تاپیک خارجه دوست داشتید توی خصوصی نظرتون رو بگید
اما برا پایه اعتقادات :انقدر توی قران بحث و مطلب هست که معجزه فقط یکی از اونها هست. قران نسبت به هر شخصیت و ذهنیتی چیزی در خودش داره تا طرف رو به اسلام در بیاره.
الان به شما گفتن روی ماه اکسیژن وجود نداره. چطور این حرف رو راحت باور کردی؟ خودتون دیدید ؟ از کجا مطمئنید به مردم دنیا دروغ نگفتن؟
به نظرم قضیه ی اکسیژن توی ماه خیلی فرق داره تا باور های دینی ما. اون اصلا رو زندگی ما تاثیر آنچنانی نداره چه راست باشه چه دروغ مگر اینکه من بخوام در این زمینه تحصیل یا تحقیق کنم ولی دین جهان بینی ما رو تغییر میده.
در مورد گناه بگم که خیلی اشتباه میکنید که افرادی که دنبال یقین هستند و شک دارند، دنبال این هستند که یجوری بخوان دین رو قبول نداشته باشند و بعدش راحت گناه کنند و راحت بشند. نخیر. اصلا این مورد در همه ی افراد صادق نیست. همون طور که مذهبی بودن برای برخی مانع این نشده که گناه انجام ندن شک و یقین نداشتن باعث این نمیشه که من نوعی به فکر گناه باشم. چقدر عجیب بود این نظر. بعضی وقتا فکر می کنم خدا رو شکر که بعضی آدم ها قرار نیست جای خدا تصمیم بگیرند.
سلام
ه نظرم قضیه ی اکسیژن توی ماه خیلی فرق داره تا باور های دینی ما. اون اصلا رو زندگی ما تاثیر آنچنانی نداره چه راست باشه چه دروغ مگر اینکه من بخوام در این زمینه تحصیل یا تحقیق کنم ولی دین جهان بینی ما رو تغییر میده.
در مورد گناه بگم که خیلی اشتباه میکنید که افرادی که دنبال یقین هستند و شک دارند، دنبال این هستند که یجوری بخوان دین رو قبول نداشته باشند و بعدش راحت گناه کنند و راحت بشند. نخیر. اصلا این مورد در همه ی افراد صادق نیست. همون طور که مذهبی بودن برای برخی مانع این نشده که گناه انجام ندن شک و یقین نداشتن باعث این نمیشه که من نوعی به فکر گناه باشم. چقدر عجیب بود این نظر. بعضی وقتا فکر می کنم خدا رو شکر که بعضی آدم ها قرار نیست جای خدا تصمیم بگیرند.
بببین خانم گرامی
این حرف من یه مثال از نوع بینش و تفکر و باور پذیری انسانها از اتفاقات خبرها و و وو هست.
یک مثال که نشون بدم در همه چیز راحت تن میدیدم و هیچ مدرکی از کسی نمیخواهیم
اما توی دین با ارائه هزارن دلیل باز میزنن زیرش
مثالمو دیقیق تر کنم وارد زندگیتون بشم؟
داروهای که علم میسازه از کجا مطمئنین شمارو خوب میکنه؟
فناوری و تکنولوژی که ساخته میشه به شما میگن بیخطره از کجا باور میکنید بی خطره؟
همین قضیه وای فای هنوز هم که هنوزه بین دانشمندا بحث هست که ضرر داره یا نه و این وسط سلامت ما داره داغون میشه!
جدا از این
چرا اینکه روی ماه اکسیژن باشه یا نباشه مهم نیست؟
مگه همین الان اینجا بحث بر سر ماه نیست؟
از کجا بدونیم الان روی ماه خط بزرگی به نشونه بریده شدن هست یا نیست؟
اگه همین های که گفتن روی ماه اکسیژن نیست بیان و بگن روی ماه هیچ جای از جدا شدن ماه نیست
ایا کسانی نمیان بگن اینم دلیل علمی برا اینکه نشون بدیم ماه ی نصف نشده
مگه تا همین الان توی همین تاپیک نگفتن هیچ خبری از دانشمندا مینی بر خط عظیم دور تا دور ماه نیست
چرا اگه برا ضربه زدن به دین باشه به این حرفای بی سند و مدرک ارجاع میدن؟
==========
من جای خدا تصمیم نگرفتم
بله کسی هست 3 تا شبه داره یکیشو جواب میگیره حل میشه , میره سراغ بعدی
توی این سایت بگردین ببین اونای که ده تا شبه مطرح کردن. به یه دونه از جواب ها تن داده باشن من دیگه هیچ حرفی نمیزنم
بببین خانم گرامیاین حرف من یه مثال از نوع بینش و تفکر و باور پذیری انسانها از اتفاقات خبرها و و وو هست.
یک مثال که نشون بدم در همه چیز راحت تن میدیدم و هیچ مدرکی از کسی نمیخواهیم
اما توی دین با ارائه هزارن دلیل باز میزنن زیرش
جدا از این
چرا اینکه روی ماه اکسیژن باشه یا نباشه مهم نیست؟
مگه همین الان اینجا بحث بر سر ماه نیست؟
از کجا بدونیم الان روی ماه خط بزرگی به نشونه بریده شدن هست یا نیست؟
اگه همین های که گفتن روی ماه اکسیژن نیست بیان و بگن روی ماه هیچ جای از جدا شدن ماه نیست
ایا کسانی نمیان بگن اینم دلیل علمی برا اینکه نشون بدیم ماه ی نصف نشده
مگه تا همین الان توی همین تاپیک نگفتن هیچ خبری از دانشمندا مینی بر خط عظیم دور تا دور ماه نیست
چرا اگه برا ضربه زدن به دین باشه به این حرفای بی شند و مدرک ارجاع میدن؟
چون کسی نگفته که پیامبر برای باور مردم معجزه کرد و اکسیژن در ماه قرار داد. یعنی این به باور دینی من مربوط نیست. روایاتی از این مسئله نداریم. داریم چیزی رو بررسی می کنیم که مربوط به اسلامه. از جهات دیگه می تونه مهم باشه.
ولی وقتی روایاتی داریم مبنی بر شق المقر مسئله فرق می کنه. خوب پس نمیشه کلا به ماه و شق القمر استناد کرد. چون اونا ممکنه هم دروغ گفته باشند و هم راست در مورد خط روی ماه.
این شبهه پس به جواب نمیرسه درسته؟
پس نمیشه به شق القمر فعلا به عنوان یک معجزه نگاه کرد. درسته؟
من جای خدا تصمیم نگرفتم و خدا رو شکر شما جای خدا تصمیم نمیگرین
پس چرا نوشتید که "کسانی مثل شما بهتره خودشون اذیت نکنن راحت هر گناهی (که از نظراسلام گناهه) رو مرتکب بشن."
میشه از شما بخوام که این جمله را توضیح بدید که منظور چی هست؟
من که شک کردم واقعا اگر یه لحظه به این فکر کرده باشم که دینم رو انکار کنم تا راحتتر گناه کنم. اصلا این موضوع برام اولویت نداره. فقط دوست دارم در مورد باورهام مطمئن بشم و جنبه ی اعتقادی و معنوی قضیه برام مهمه.
چون کسی نگفته که پیامبر برای باور مردم معجزه کرد و اکسیژن در ماه قرار داد. یعنی این به باور دینی من مربوط نیست. روایاتی از این مسئله نداریم. داریم چیزی رو بررسی می کنیم که مربوط به اسلامه. از جهات دیگه می تونه مهم باشه.
ولی وقتی روایاتی داریم مبنی بر شق المقر مسئله فرق می کنه. خوب پس نمیشه کلا به ماه و شق القمر استناد کرد. چون اونا ممکنه هم دروغ گفته باشند و هم راست در مورد خط روی ماه.
این شبهه پس به جواب نمیرسه درسته؟
پس نمیشه به شق القمر فعلا به عنوان یک معجزه نگاه کرد. درسته؟
اکسیژن یه مثال بود
پس چرا نوشتید که "کسانی مثل شما بهتره خودشون اذیت نکنن راحت هر گناهی (که از نظراسلام گناهه) رو مرتکب بشن."
میشه از شما بخوام که این جمله را توضیح بدید که منظور چی هست؟
من که شک کردم واقعا اگر یه لحظه به این فکر کرده باشم که دینم رو انکار کنم تا راحتتر گناه کنم. اصلا این موضوع برام اولویت نداره. فقط دوست دارم در مورد باورهام مطمئن بشم و جنبه ی اعتقادی و معنوی قضیه برام مهمه.
یه کم صبور باشید پست رو قرار بدم دقیق بخونید منم اگه اشتباه تایپی داشتم دررستش کنم بعد جواب پیاممو بدید
جوابتون رو در اولین نقل قول کامل دادم همه پستمو از نو بخونید. پست 47#
اگه دقت کنید نوشتم کسانی که دها شبه میان میگن و حتی جواب یه دونش رو هم باور نمیکنن و بازهم ادامه میدن و شبهات دیگه مطرح میکنن
شما از این تیپ شخصیت هستی یا نیستین نمیدونم
اینم خود خدا چرا من جاش باشم:
ایه 7سوره بقره
خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ
خدا بر دلها و بر گوشهایشان مهر زده و بر چشمانشان پرده ای قرار دارد و برای آنها عذاب بزرگی است
آيهى 103 سوره يوسف مىفرمايد: «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ» هر چند آرزومند و حريص باشى، بسيارى از مردم ايمان نخواهند آورد.
در ضمن حرف من حجت نیست اینجا کارشناس داره
اگه دقیت کردید نوشتم کسانی که دها شبه میان میگن و حتی جواب یه دونش رو هم باور نمیکنن و بازهم ادامه میدن و شبهات دیگه مطرح میکنن
چی بگم. به هر حال این نظر شماست.
می خواستم بگم که مطمئن نباشید این افراد در نهایت به فکر گناه کردن هستند.