اصل اولیِّه این است که شرط بالا رفتن عمل ایمان به خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)است اما فرض بر این است که این فرد نه نام از خدا به گوشش خورده و نه نامی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این فرد غیر مسلمان در هر آیین و مذهبی که باشد اگر طبق آیین خود عمل کند اعمالش بالا می رود چون وی (جاهل قاصر بوده) و همان را حقیقت می داند. همین عمل وی در برزخ و قیامت به صورت نعمت ظاهر می شود.
استاد شهید مرتضی مطهری می فرمایند:
قبول كردن خدا مثل قبول كردن هاى ما نيست كه يك امر قرار دادى ب
سلام و احترام
خب جاهل قاصر اگر اعمال خوب نداشت چه؟
با چه دلیلی میتوان او را مشمول رحمت الهی دانست؟
نتیجه عمر او و کشت او از مزرعه دنیا جهل و تباهی بوده و قاصر هم بوده
به نظر بنده با ادله عقلی و فلسفی نمیتوان به این سوال پاسخ داد
در روایات هم چیز صریحی در این موضوع نداریم
قصد ورود به این بحثهایی که جنبه علمی ندارند و فقط بر پایه احساسات و دانش ناقص بشری است را ندارم فقط تذکر این نکته لازم بود که آیات قرآن را به نفع نظرات خودتون ضبط نفرمایید.
(هماناکسانیکه درباره آنها از جانب ما حکم به نیکی شده ، ایشان از جهنم دور شوند
لا يَسْمَعُونَ حَسيسَها وَ هُمْ في مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ
زمزمه آن راهم نشنوند و ایشان در آنچه که دلهایشان تمایل داشته باشدجاودانند
پس آیه درباره جهنمیان نیست. با دیگر آیات هم میشود این مساله را ثابت کرد.
سلام
اولا لطف بفرمایید این تصور را که خدای متعال شما را نگهبان کتاب آسمانیش فرموده از ذهنتان خارج فرمایید
این سفره عموم است و هرکس به اندازه خودش بهره می برد
شما نقدی دارید از طرف خودتان صحبت کنید نه از طرف خدای تعالی و قرآن . تنها کسی که منصب رسمی الهی تفسیر قرآن را دارد معصوم است که نه بنده هستم و نه شما
بنده پنج سال است که با افرادی سروکار دارم که خیال می کنند ماموریت الهی در مراقبت از دین دارند . این در حالی است مساله فهم یا گفتگوی در مفاهیم دینی به معنای داوطلب بودن همگان در درک معانی دینی است نه مامور بودن .
ثانیا ما فکر می کنیم از آیه می توان محور و مناط خلود را برداشت کرد هرچند آیه درباره اهل بهشت است
اگر به ما بگویند فلسفه خلود در آخرت چیست ؟ ما می گوییم اشتهای نفس . اگر بگویند با کدام دلیل ؟ می گوییم با همین آیه
وقتی محور و مناط خلود مشخص شد فرقی ندارد که خالد بهشتی باشد یا جهنمی
موفق باشید
یا علیم
سلام
اولا لطف بفرمایید این تصور را که خدای متعال شما را نگهبان کتاب آسمانیش فرموده از ذهنتان خارج فرمایید
این سفره عموم است و هرکس به اندازه خودش بهره می برد
شما نقدی دارید از طرف خودتان صحبت کنید نه از طرف خدای تعالی و قرآن . تنها کسی که منصب رسمی الهی تفسیر قرآن را دارد معصوم است که نه بنده هستم و نه شما
بنده پنج سال است که با افرادی سروکار دارم که خیال می کنند ماموریت الهی در مراقبت از دین دارند . این در حالی است مساله فهم یا گفتگوی در مفاهیم دینی به معنای داوطلب بودن همگان در درک معانی دینی است نه مامور بودن .
ثانیا ما فکر می کنیم از آیه می توان محور و مناط خلود را برداشت کرد هرچند آیه درباره اهل بهشت است
اگر به ما بگویند فلسفه خلود در آخرت چیست ؟ ما می گوییم اشتهای نفس . اگر بگویند با کدام دلیل ؟ می گوییم با همین آیه
وقتی محور و مناط خلود مشخص شد فرقی ندارد که خالد بهشتی باشد یا جهنمی
موفق باشید
یا علیم
سلام علیک
بحث سر نگهبانی از قرآن و این حرفا نیست اشتباه متوجه شدید. ناراحتی من از این بود که اگر حداقل اطلاعاتی از قرآن کریم نداشتم این حرف شما رو باور میکردم.
شما ادعا کردید خصوصیتی که قرآن درمورد بهشتیان آورده مختص جهنمیان هم هست. اگر درمورد خلود و اشتهای نفس، بطور مطلق صحبت شده بود حق با شما بود حالا که چنین نیست باید حرف خود را بوسیله دیگر آیات قرآنی ثابت کنید...
بحث سر نگهبانی از قرآن و این حرفا نیست اشتباه متوجه شدید. ناراحتی من از این بود که اگر حداقل اطلاعاتی از قرآن کریم نداشتم این حرف شما رو باور میکردم.
شما ادعا کردید خصوصیتی که قرآن درمورد بهشتیان آورده مختص جهنمیان هم هست. اگر درمورد خلود و اشتهای نفس، بطور مطلق صحبت شده بود حق با شما بود حالا که چنین نیست باید حرف خود را بوسیله دیگر آیات قرآنی ثابت کنید...
سلام
ظاهرا شما با روش عمومی تفسیر قرآن و متون دینی آشنا نیستید
بهترین برداشت از متون دینی برداشت اصول از قضایای شخصی و جزئی است
ویژگی های شخصی و جزئی قشر و پوست اند و اصلی که بر مبنای آن مساله طرح شده مغز
ما می گوییم مغز خلود اشتهای نفس است و سپس تعمیم دادیم . از همین آیه هم برداشت کردیم
در حقیقت خلود استمرار خواهش نفس است خواهش نفسی که از نهادینه شدن یک نوع طلب در او ایجاد شده است
همین مساله هم باعث خلود اهل جهنم است
آنها لذتهایشان را از راهی می طلبند که چهره باطنیش آتش است . او هرچند از آتش رنج می برد اما انتظار بردن لذت از آن ناحیه را دارد چون میل نفسانی او به این صورت در او نهادینه شده است. حال هرچه این نهادینه شدگی عمیق تر و شدیدتر باشد مدت خلود یا همان استمرا عذاب بیشتر است و هرچه کمتر کمتر. اما برخی خالدین به معنای مطلق اند به جهت ابتنای ذاتشان بر نهادینگی کفر و گناه
یا علیم
سلام
ظاهرا شما با روش عمومی تفسیر قرآن و متون دینی آشنا نیستید
بهترین برداشت از متون دینی برداشت اصول از قضایای شخصی و جزئی است
ویژگی های شخصی و جزئی قشر و پوست اند و اصلی که بر مبنای آن مساله طرح شده مغز
ما می گوییم مغز خلود اشتهای نفس است و سپس تعمیم دادیم . از همین آیه هم برداشت کردیم
در حقیقت خلود استمرار خواهش نفس است خواهش نفسی که از نهادینه شدن یک نوع طلب در او ایجاد شده است
همین مساله هم باعث خلود اهل جهنم است
آنها لذتهایشان را از راهی می طلبند که چهره باطنیش آتش است . او هرچند از آتش رنج می برد اما انتظار بردن لذت از آن ناحیه را دارد چون میل نفسانی او به این صورت در او نهادینه شده است. حال هرچه این نهادینه شدگی عمیق تر و شدیدتر باشد مدت خلود یا همان استمرا عذاب بیشتر است و هرچه کمتر کمتر. اما برخی خالدین به معنای مطلق اند به جهت ابتنای ذاتشان بر نهادینگی کفر و گناه
یا علیم
سلام مجدد
نه من با این روش تفسیر قرآن آشنایی ندارم ولی این روش را در مورد خلود و اشتهای نفس که فرمودید صحیح نمیدانم و در میان تفاسیر هم فقط به آن تفاسیری اعتماد میکنم که در درجه اول با خود قرآن کریم ثابت شده باشد.
ثانیا فرض بر اینکه جهنمیان هم به هر آنچه که مشتهای نفسشان است میرسند. قرار نیست در قیامت هر کسی به همان هوا و هوسهای دنیویش برسد. اعمال انسانها باطنی دارد. اگر مخالفت با اوامر الهی باشد در حقیقت برای نفسش مضر است و چیزی هم که برای انسان ضرر دارد نمیتواند باعث رضایتش شود...
ضمن اینکه از قرآن هم معلوم میشود که اهل جهنم به این عذابها هیچ رضایتی ندارند.
ما قبلا با شما درباره معاد روحانی بحث داشته ایم و هیچگاه شما برای نظراتتان دلیل قانع کننده ای نداشته اید. به این جهت بحث با شما نتیجه ای ندارد.
نه من با این روش تفسیر قرآن آشنایی ندارم ولی این روش را در مورد خلود و اشتهای نفس که فرمودید صحیح نمیدانم و در تفسیرهای شیعی هم ندیدم. در میان تفاسیر هم فقط به آن تفاسیری اعتماد میکنم که در درجه اول با خود قرآن کریم ثابت شده باشد.
ثانیا فرض بر اینکه جهنمیان هم به هر آنچه که مشتهای نفسشان است میرسند. قرار نیست در قیامت هر کسی به همان هوا و هوسهای دنیویش برسد. اعمال انسانها باطنی دارد. اگر مخالفت با اوامر الهی باشد در حقیقت برای نفسش مضر است و چیزی هم که برای انسان ضرر دارد نمیتواند باعث رضایتش شود...
ضمن اینکه از قرآن هم معلوم میشود که اهل جهنم به این عذابها هیچ رضایتی ندارند.
ما قبلا با شما درباره معاد روحانی بحث داشته ایم و هیچگاه شما برای نظراتتان دلیل قانع کننده ای نداشته اید. به این جهت بحث با شما نتیجه ای ندارد.
سلام
شما همان تفاسیر را مطالعه بفرمایید برایتان مفید خواهد بود
چون بحث را جدلی می بینم و نه منطقی ادامه نمی دهم
خدا نگهدار شما
یا علیم
ببینید لذّت اهل جهنّم عين عذاب آنهاست همان گونه كه افراد مبتلا به مازوخسيم از زجر دادن خودشان لذّت مي برند. بدترين عذاب آن است كه از آن لذّت ببري. چون در اين حالت شخص در نابودي خود مي كوشد. آرامش جهنّمي هم در عدم آسايش آنهاست؛ در قياس ناچيزش مثل كسي هستند كه بدنش مبتلا به بيماري خارش مزمن شده است. اگر بدنش را بخاراند از يك سو آرامش مي يابد و از سوي ديگر، پوستش كنده مي شود و دچار سوزش مي شود؛ و اگر خود را نخاراند، از شدّت خارش زجر مي كشد.
سلام و عرض ادب خدمت شما
اگر ممکن است این عقیده یعنی لذت بردن جهنمیان از عذاب را با آیات و روایات ثابت بفرمایید
معنیشناسی (philology): معنی واژه عذاب، راغب اصفهانی گفت: العذاب هو الایجاع الشدید، عذّبه تعذیباً ای اکثر حبه. و اختلف فی اصله، قال بعضهم: عذب الرجل، اذا ترک المأکل و النوم؛ و قیل اصله من العذب فعذّبته أی ازلتَ عذب حیاته؛ و قیل اصل التعذیب اکثار الضرب بعَذَبة السوط: یعنی عذاب عبارت از ایجاد رنج شدید است، او را تعذیب کرد یعنی حبسش را افزون نمود در ریشه کلمه عذاب اختلاف است،
برخی گفتند: وقتی انسان خواب و خوراک را ترک گوید، عذاب کشیده باشد؛ و نیز گفته شده که ریشه و اصل این واژه از عَذب باشد وقتی گفته شود: او را عذاب نمودی یعنی شیرینی زندگی را از او گرفتی؛
و نیز گفته شده اصل تعذیب، ضربة بسیار وارد کردن با تارهای سخت تازیانه باشد (المفردات فی غریب القرآن، راغب)؛
در المنجد گوید: العذاب: کلّ ما شقّ علی الانسان و منعه عن مراده: یعنی عذاب عبارت
از هر چیزی باشد که بر آدمی رنجآور باشد و از خواستهاش باز دارد.
در قاموس القرآن چنین آمده:عذاب: شکنجه و عقوبت.
طبرسی آن را استمرار درد و الم دانسته، زمخشری آن را ألم و درد شدید معنی کرده، جوهری آن را به معنی عقوبت آوردهاست. به نظر نگارنده اصل آن به معنی منع باشد، عذاب را از آن جهت عذاب گویند که آدمی را از آسایش و راحتی منع مینماید.
حضرت علی (ع) هنگام مشایعت لشکر خود فرمودند:
اعذبوا عن ذکر النساء انفسکم فانّ ذلکم یکسّرکم عن الغرور: خود را از یاد زنان منع نمایید چون یا آنها شما را از جنگ و جهاد باز دارد. عذاب اسم مصدر از باب تفعیل است و فعل آن پیوسته در قرآن از باب تفعیل به معنی عذاب کردن به کار رفتهاست.
عذاب در قرآن همراه با قرائنی است که معنی عقوبت کردن را میرساند به سان الفاظ (مُهین، الیم، حریق، شدید، عظیم و غیره) مثل آیات زیر: ﴿وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ﴾ (المجادله/۵): برای کافران عذاب خوارکننده است؛ ﴿وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم﴾ (التغابن/۵): برای آنان عذاب دردناکی خواهد بود؛ ﴿ذُوقُوا عَذابَ الْحَریق﴾ (آلعمران/۱۸۱): عذاب سوختن را بچشید؛ ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدیدا﴾ (النمل/۲۱): به خدا سوگند به شدت عقوبتش خواهم کرد؛ ﴿لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ﴾ (آل عمران/۱۰۵) برایشان عذاب هولناکی است (قاموس قرآن قرشی).
"ملاصدرا" نیز در تفسیر خود گفت: العذاب مثل النکال بناءً و معنیً: عذاب از حیث وزن به سان نکال به معنی شکنجه و عقوبت باشد. تقول: اَعذب عن الشیء اذا امسک عنه کما تقول نکل عنه: وقتی گویی اَعذب عن الشیء که او را از آن شی باز دارد (تفسیر ملاصدرا، ج۱ص۳۶۱)
[FONT=arial] د- نقد دیدگاه ابنعربی در کیفیّت عذاب اخروی:
[FONT=arial] هر انسان آگاه به معارف قرآنی اگر با دقّت و تأمّل، گفتههای ابنعربی را مطالعه نماید دریابد که سخنان این عارف سترگ اسلامی چقدر با ظهورات بل نصوص قرآنی متناقض است. لیکن ما در این جستار چکیده گفتار وی را به اختصار در شش مورد ذیلاً بازگویی مینماییم و مورد نقد قرار میدهیم و العلم عندالله:
[FONT=arial]ابنعربی در فتوحات مکیه خود مدعی شده که روز قیامت خداوند متعال نه تنها جمیع گنهکاران را بدون استثناء میبخشد بل که به تارکان تکالیف نیز پاداش میدهد. در دوزخ بودن گنهکاران از نظر محجوبان، عذاب باشد چه باطن آن نعمت و ظاهر آن عذاب باشد. مثل کسی که به ظاهر مریض یا فقیر باشد و برای ابد به خواب رود و در رؤیا در ناز و نعمت به سر برد. پس عذابی در کار نیست بل آنچه هست توهم عذاب است: فیسرع العفو عن اصحاب المکروه لهذا یؤجر تارکها و لا یؤخذ فاعلها و یدخل فیهم العصاة اهل الکبائر و الصغائر. فهم فی نعیم مؤبدون دائمون کنعیم النائم الّذی لا یستیقظ ابداً، و قد یکون عذابهم توهّم وقوع العذاب(فتوحات،ج۱،ص۳۶۴)
[FONT=arial]ناگفته پیداست که این سخن شرعاً و عقلاً تا چه حد بیپایه و اساس است. در زبان شرع، خداوند متعال به شرط توبه پیش از مرگ جمیع گناهان را عفو فرماید که در سوره الزّمر آیه ۵۳-۵۴ فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ *وَ أَنیبُوا إِلى رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُون﴾: به یقین خداوند جمیع گناهان را میبخشد، به سوی پروردگارتان توبه کنید و از صمیم دل تسلیم او شوید، پیش از آن گرفتار عذاب شوید و یاوری نیابید. و در سورة النساء آیه ۱۸ تصریح فرمود که توبه بعد از مرگ پذیرفته نخواهد بود:﴿وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیما﴾: توبه برای کسانی نباشد که تا دم مرگ مرتکب انواع گناه میشوند و دردم جان دادن توبه کنند و نیز آنان که به احکام الهی کفران ورزند و بیتوبه بمیرند، ما برای این گونه افراد عذابی دردناک مهیّا کردهایم.
[FONT=arial]و امّا از نظر عقل، سخن ابنعربی در این باب، ترویج گناه و فساد و در حقیقت نسخ شریعت عمل باشد که پولس درآیین مسیح چنین کرد. او نیز میگفت: عیسی خود رادر صلیب فدا کرد، و حتّی خود را ملعون نمود چون هرکه بر صلیب رود ملعون شود. این کارها را عیسی بکرد تا هر که هر چه کند، شود و بهشت رود (بشارات عهدین، ص۶۷و۱۵۸). طبق فرموده ابنعربی، فرقی میان مؤمنان و جنایتکاران تاریخ چونان فرعونها، شمر و معاویه و یزید و یزیدیان در کار نباشد چه همگان در نعیم دایم خواهند بود!!
[FONT=arial]ابنعربی فرمود: به فرض وجود عذاب اخروی هیچ گنهکاری عذاب مؤبد نشود. چه بعد از مدّتی اهل دوزخ در آتش منعّم خواهند بود چنان که آتش بر ابراهیم خلیل(ع) نعمت و گلستان شد. گرچه آتش از نظر محجوبان به ظاهر عذاب مینماید لیکن درواقع امر نعمت باشد:
[FONT=arial]امّا اهل النار فمآلهم إلی النعیم و لکن فی النار بعد انتهاء مدّة العقاب کنعیم خلیل الله حین القِیَ فی النّار فهی نار فی عیون النّاس (فصّ یونسی، ص۱۶۹).
[FONT=arial]نقد: این بنده در شگفتم که این عالم دانشمند چگونه به خود اجازه داده که آیات بسیار روشن قرآن مجید را که بارها به خلود مؤبّد عدّهیی از گنهکاران تصریح دارد، نادیده بگیرد یا العیاذ بالله، خدا را دروغ پرداز معرّفی نماید. چنانکه در بخش پسین همین مقاله گفته آمد، ۳۰بار خلود گنهکاران در قرآن آمده که سه بار آن همراه با کلمه «ابداً» میباشد. مثل آیه ۲۳ سوره الجنّ که فرمود: ﴿وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أَبَدا﴾ علاوه براین، داستان ابراهیم طبق گفته قرآن بیان اعجاز خلیل است. داستان ابراهیم خلیل در سوره انبیاء و آیات ۶۸-۶۹ بیامده که فرمود: ﴿قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلینَ * قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهیمَ﴾: دشمنان ابراهیم گفتند: او را بسوزانید و خدایانتان را یاری رسانید، ما به آتش فرمان دادیم که بر ابراهیم خنک شود و نعمت و سلامت باشد.
[FONT=arial]باید از جناب ابن عربی پرسید که کجای قرآن چنین فرمانی از جانب خداوند متعال بر آتش جهنّم صادر شده تا بر دوزخیان خنک شده و نعمت و سلامت برای شان بشود؟ مسلّم چنین آیهای در قرآن مجید وجود ندارد.
[FONT=arial]ابنعربی در جاهای مختلف فصوص الحکم و فتوحات مکّیه، مدّعی شد که همه آدمیان از خطا مصونند چون همگان همراه خدایند و ناصیه شان به دست خدا باشد. بنابراین هر کس هر عملی که انجام دهد، عین صواب باشد و شایسته پاداش شود، پس همه مأجور و سعادتمند و مرضیّ خدایند. و اگر کسی مدّتی گرفتار عذاب آید بدان ماند که یک انسان مورد توجّه حق تعالی در این دنیا بیمار شود و آن زمان سپری گردد: فما احدٌ من العالم إلاّ علی صراط مستقیم و هو صراط الرّب تعالی (فصّ سلیمانی، ص۱۵۷)
[FONT=arial]فالکلّ مصیبٌ و کلّ مصیب مأجور و کلّ مأجور سعید و مرضیّ و ان شقی فی دار الآخرة فقد مرض و تألّم اهل العنایة فی الحیاة الدنیا مع علمنا بانّهم سعداء(فصّ هودی، ص۱۱۴)
[FONT=arial]نقد: این سخن جناب ابنعربی شباهت بسیاری به سخنان جبریان دارد، با این تفاوت که جبریان آدمیان را در انجام گناه کاسب گناه دانند گرچه فاعلی جز خدا نشناسند. بدیهی است که سخنان جبریان در دانش کلام مورد نقد اندیشمندان واقع شده که ما عجالتاً بدان نمیپردازیم. لیکن، روشن است که سخنان جناب ابن عربی در این باب نیز شگفت آور است. تضادّ این گونه سخنان با شرع و عقل برای هر عاقلی روشن و واضح است تا چه رسد به عارف و دانشمندی چون آن مرد دانشمند، اگر این سخنان درست باشد و نیز بگوییم که به مقدار هر عملی پاداشی از جانب حق تعالی مقرّر است که در سوره زلزال آیه ۶ فرمود: یومئذٍ یصدر الناس لییُروَا اعمالهم-فمن یعمل مثقال درّة خیراً یرَه: روز قیامت، روزی باشد که مردمان از قبرشان برون آیند تا اعمال خود را ببینند-پس هر که به مقدار ذرّه یی عملی انجام داده باشد آن را بیند. با توجه به گفته ابنعربی، هرچه جنایت و گناه بیشتر پاداش نیز بیشتر خواهد بود. چون طبق سخن وی همگان در اعمالشان مصیب هستند و اساساً عمل غیر مقبولی در کار نباشد. بنابراین، ارتکاب به گناهان کبیره با ارزشتر از ارتکاب به گناهان صغیره خواهد بود، چون پاداش بیشتر خواهد داشت. این سخن در حدّ اعلی تشویق به گناه و بیمبالاتی و اباحیگری میباشد که مورد انکار جمیع عقلای جهان است. در قرآن بارها از عذاب گنهکاران سخن رفته و گناهان را به صغیره و کبیره تقسیم کرده و درِ توبه را با شرایطی خاص به روی بندگان گشوده است. در سوره النجم آیات ۳۱و۳۲ فرمود: ﴿لِیَجْزِیَ الَّذینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى *الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ﴾: تا خداوند گنهکاران را طبق عملشان به کیفر رساند و به نیکوکارانی که مرتکب گناهان کبیره و کارهای زشت (جز گناهان کوچک) نگشتهاند پاداش نیک عنایت فرماید.
[FONT=arial]جناب ابنعربی، حقیقت آدمی را به نفس ناطقه و نفس حیوانی تقسیم نمود سپس مدعی شد که نفس ناطقه چون از عالم سعادت است بههیچروی مرتکب گناه نشود. نفس حیوانی نیز با توجه به این که از عقل بهره ندارد مکلّف به هیچ تکلیف شرعی نشود و اینکه به سوی گناه میل کند طبق حرکت غریزیاش باشد. در نتیجه نه نفس ناطقه گناه کرده و نه نفس حیوانی با احکام الهی مخالفت نمودهاست، پس گناهی صورت نگرفته تا عذابی در کار باشد: إنّ النفس الناطقه سعیدة فی الدّنیا و الآخرة و ما عصت و إنّ النفس الحیوانیّة ما خوطبت بالتکلیف حتّی تتّصف بطاعة أو معصیة فلا عصیان حتی یکون هناک عذاب (فتوحات مکیه، ج۱،ص۳۶۴)
[FONT=arial]نقد: دو نکته در نقد این سخن ابنعربی شایان توجه است: یکی آن که اساساً آیا آدمی بالوجدان به دو بخش مستقل میتواند تقسیم شود؟ پاسخ واضح است. هر انسانی فقط یک شخص است و خود را نیز یک شخص حقیقی مییابد و روح حیوانی و بدن ابزار نفس ناطقه است. این مطلب با علم حضوری و بالوجدان برای هر انسانی روشن است. هر کسی خود تصمیم میگیرد و با پاهایش حرکت مینماید و با دستهایش مرتکب گناه میشود. در قوانین بشری نیز چنین انسانی در برابر قاضی نتواند عذر بیاورد که این گناه را نفس ناطقه انجام نداد و نفس حیوانی نیز بی بهره از عقل بود. پس من گنهکار و مجرم نیستم. نکته دوّم آن که در جمیع اوامر و نواحی الهی نیز انسان بهعنوان حقیقت واحد مخاطب شارع واقع شده و مسئول اعمال خویش است. بارها خداوند انسان را بهعنوان یک حقیقت مخاطب قرار داد و باید و نبایدها را از طریق پیامبرانش بدو رساند. مثل: ﴿یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ﴾ (الانفطار/۶): ای انسان! چه چیز تو را به پروردگار کریم مغرور کرد، ﴿یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه﴾ (الانشقاق/۶): ای انسان! تو با رنج طاعت به سوی پروردگارت رهسپار هستی تا او را دیدار نمایی و... [FONT=arial]بنابراین، این سخن ابنعربی نیز در باب نفی عذاب اخروی نه مبنای عقلی دارد و نه بر مبانی شرع استوار باشد. پس آمیان مکلّف به امتثال اوامر و خودداری از نواهی شریعتند و در برابر اعمال خود مسئول میباشند.
[FONT=arial]وی در کتابهای فصوصالحکم و فتوحات گفت: اساساً نسبت انتقامجویی و خشم و غضب به ذات حق تعالی نادرست است. اوّلاً با وجود رحمت مطلقه که سابق بر غضب اوست، جایی برای غضب نماند، چون رحمت نامتناهی است پس متعلّق غضَب امر معدومی خواهد بود؛ ثانیاً انتقامجویی در موجود ناقص و ضعیفی فرض دارد که کسی بر او ستمی کرده باشد که بعد از انتقام از مغضوب علیه، احساس راحت در خود نماید. خدا که قادر مطلق باشد مبرّای از چنین صفتهایی میباشد: حاشا الجناب الالهی من التقیید و هو قائل بانّ رحمته سبقت غضبه فلحق الغضب بالعدم (فتوحات مکیه، ج۳، ص۲۷). فمن غضب تأذَّی فلا یسعی فی الانتقام المغضوب علیه إلاّ لیجد راحة بذلک و الحقّ یتعالی عن ذلک الصفة (فصّ ایوبی، ص۱۷۲).
[FONT=arial]نقد: در سخنان ابنعربی در این باب کاملاً مغالطه در کار است. چون انتقام کشیدن و غضبناک شدن انسان و خداوند کاملاً متفاوت است و قیاس این دو معالفارق میباشد. بدیهی است که خدا را بالا
دستی نباشد تا به او ظلم کند و خدا با انتقامگیری از مغضوب علیه احساس راحت نماید. امّا این مطلب در مورد انسان صدق میکند لیکن در مورد خدای متعال انتقام و خشم به معنی اجرای عدالت باشد که خداوند حق ستم دیده ضعیف را از ستمگر چیره دست بستاند. مضاف بر آن که غضب و انتقام الهی صفات فعلی او باشد که در ذات او راه ندارد. در قرآن نیز انتقامگیری حق تعالی بدین معنی باشد نه بدان معنی که ابنعربی میگوید. مثلاً خداوند در سوره السجده آیه ۲۲ فرمود: ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُون﴾: از مجرمان انتقام خواهیم گرفت. بدیهی است که مجرم به خدا ظلم نکرده بل که بنده ضعیف خدا
ستم نموده است. پس انتقام الهی همان اجرای عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم باشد. و در سوره
یس آیه ۵۴ فرمود: ﴿فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون﴾: امروز کسی
مورد ستم قرار نگیرد و جز آن چه کردهاید عوض نگیرید. طبق این آیه و امثال آن، نیز مجازاتهای
الهی همان اجرای عدالت است نه انتقامجویی بهسان آدمیان که دلیل ضعیف و قدرت محدود منتقم است.
[FONT=arial]ابنعربی در نهایت، میگوید هیچ عذابی برای هیچ کسی در کار نباشد که همگان در نشئه آخرت در نعمت خواهند بود گرچه اشکال و انواع نعمتها به ظاهر متفاوت باشد که بخشی از آنها به صورت آتش ظهور نماید و بخشی دیگر به صورت حور و قصور و باغ جنان متجلّی گردد. بنابراین هیچ یک از وعیدها و تهدیدهای الهی تحقق نیابند چون متّصف به ثنای ذاتی نباشند ولی جمیع وعدههای الهی که به بهشت بشارت میدهند متحقق شوند در نتیجه همگان در عالم آخرت وارد نعمت گردند. اساساً وقوع وعید محال ذاتی باشد چون امکان وقوع آن را مرجّحی در کار نباشد. به خلاف امکان وقوع وعدههای الهی که حسن ذاتی دارند که همان مرجح و سبب وقوع حتمی آنها میباشد: الثّناء بصدق الوعد لا بصدق الوعید، فقال الله تعالی: فلا تحسبنَّ الله مخلف وعده و لم یقل مخلف وعیده، فلم یبقَ إلاّ صادق الوعد وحده، و العذاب یسمّی عذاباً من عذوبة طعمه (فصّ اسماعیلی، ص۹۴)
[FONT=arial]نقد: این کلام جناب ابنعربی که سخن نهایی وی در باب عذاب اخروی هم هست، کاملاً متناقض با صدها آیه قرآن و نیز عقل سلیم بشری میباشد. چنانکه پیشتر در بیان دیدگاه قرآن در باب عذاب اخروی گفته آمد، خداوند متعال در صدها آیه گنهکاران را تهدید به عذاب اخروی فرمود. گفته شد که ۳۸۰ بار با کلمه عذاب و مشتقات آن گنهکاران را تهدید به عذاب نمود و در دهها آیه باز هم از تعذیب سخن راند که بدون کلمه عذاب بود. و نیز ۶ بار تهدید به عذاب با کلمه وعید و ۱۲ بار با کلمه وعدِ به معنی وعید، تهدید به عذاب فرمود، و در اکثر آنها با تأکید تمام اعلان فرمود که سخن خدا راست است و وقوع تهدیدها قطعی و بدون تردید باشد. مثل آیه ﴿وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبینَ الضَّالِّینَ *فَنُزُلٌ مِنْ حَمیمٍ*وَ تَصْلِیَةُ جَحیمٍ*إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقینِ﴾ (الواقعه/۹۲-۹۵): اگر از گروه مکذّبان باشد، آب جوشان برایش مهیّا باشد و وارد دوزخ گردد همانا این امر بیتردید محقق گردد؛ ﴿کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعیدِ﴾ (ق/۱۴) همه گنهکاران پیامبران را تکذیب نمودند پس تهدیدهای الهی به یقین در باب ایشان محقق شود؛ ﴿وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَه﴾ (الحج/۴۷): با زبان انکار و استهزاء از تو شتاب در عذاب را خواهند، بدانند که خداوند هرگز تخلّف از وعید و تهدیدها نکند. حقیقت مطلب این است که من بنده در شگفت و حیرتم که چگونه دانشمندی چون ابن عربی به صراحت میگوید که وعیدها و تهدیدهای الهی محال است که تحقق یابد. چنانکه دیدید، در آیه ۴۷ سوره حج خداوند با کلمه «لن» عدم تخلّف از تهدیدهای خود را اعلان فرمود. سخن ابنعربی درست نقطه مقابل اینگونه آیات الهی است. ندانم اسم این کار را چه بگذارم، آیا خلاف صریح قرآن سخن راندن شجاعت، هتک حرمت شریعت، تکذیب آیات قرآن یا چیز دیگری باشد!!
[FONT=arial]و امّا استدلال عقلی وی که گفت: چون تهدید همراه لطف و رحمت نباشد محل است که اراده خدا بدان تعلّق گیرد که امکان وقوع آن مرجّحی ندارد. در پاسخ این ادّعا باید گفت: عملی شدن تهدید و وعیدها و در نهایت وقوع تعذیب ستمگران اجرای عدالت الهی باشد که حسن ذاتی دارد پس تحقق آن قطعی و عدم تحقق آن محال باشد. به دیگر بیان امکان وقوع وعد و وعید با توجه به حسن ذاتی اجرای عدالت، مرجّح دارد که بهرهمندی مطیعان از نعمت بهشت و تعذیب عاصیان در دوزخ هر دو از مصادیق ظهور صفت عدل در مقام فعل الهی میباشد و برای اجرای عدالت ثنای ذاتی در کار است. جای توضیح بیش از این در این مقاله نباشد که العاقل یکفیه الاشارة. [FONT=arial]بجا باشد که در پایان اشاراتی گذرا به سخنان پیروان مکتب ابنعربی در باب دیدگاه وی
بشود:
[FONT=arial]فیالجمله، جمیع شارحان فصوصالحکم، سخنان ابنعربی را توجیه و تأویل کردند لیکن ملاصدرا رسماً آن را مردود دانست که ذیلاً برخی از سخنان ایشان را میآوریم: "مؤیّدالدین جندی"، نخستین شارح فصوصالحکم گفت: مقصود ابنعربی از بهرهمندی دوزخیان از نعمت آن باشد که آنان بدان به عذاب عادت کنند و احساس درد و رنج ننمایند و معنی سبقت رحمت بر غضب همین باشد (شرح جندی بر فصوص، ص۳۹۰)
[FONT=arial]کمالالدین عبدالرزاق کاشانی ذیل سخنان ابنعربی در فصّ اسماعیلی گفت: مقصود شیخ آن باشد
که اهل دوزخ بعد از آن که سالها در دوزخ رنج و عذاب تحمّل نمودند بدان عادت کنند و رنجور شوند
به سان سوسکهای سرگین خوار که از آن خوراک و رایحه لذّت برند و از بوی خوش گُل متأذّی
شوند: إذا تعوّدوا، بالعذاب بعد مضّی الاحقاب لم یتّعذبوا بل یتلذّذوا به(شرح فصوص کاشانی، ص۱۲۳).
[FONT=arial]قیصری که یکی از نامدارترین شارحان فصوص میباشد، در ذیل سخنان ابنعربی گفت: مقصود شیخ آن باشد که نفوس طیّبه از نعمتهای بهشت بهرهمند شوند لیکن نعمتهای نفوس خبیثه جز چیزهای ناپاک نباشد بهسان سوسک یا جُعَل که از خوراک سرگین و بوی آن متلذّذ شود (شرح قیصری بر فصوص، ص۲۱۲) [FONT=arial]"تاجالدین حسین خوارزمی" نیز در این باب گفت: عذاب با آنکه به معنی عَذب و گوارایی است، به باور شیخ به خاطر صیانت از محجوبان، عذاب نامیده شدهاست. دوزخیان بعد از سالها تحمل و رنج و عذاب، بدان عادت کنند و از آتش لذّت برند بهسان جُعَل که از بوی سرگین متلذّذ شود (شرح خوارزمی بر فصوص، ص۳۱۰). [FONT=arial]بدیهی است که هیچ یک از توجیهات پیروان ابنعربی ره به جایی نبرد و مسئله متناقض بودن سخنان وی با شرع و عقل را حل ننماید.
[FONT=arial]ملاصدرا، نخست در تفسیر قرآن خود، سخنان ابنعربی را نقل نمود و گفت: اکثر حکیمان و عارفان
در باب ابدی بودن عذاب گنهکاران حیران ماندند. بزرگانی چون ابنعربی سرمدی بودن عذاب را انکار نمود و پیروان و شارحان آثارش نیز از او پیروی کردند (تفسیر ملاصدرا، ج۱،ص۳۶۵). ملاصدرا در تفسیر خود در باب صحت و سقم مطلب اظهارنظر نکرد لیکن در کتاب مشاعر، رسماً سخن ابنعربی را مردود اعلام نمود و چنین گفت: صاحبِ فتوحات در باب عذاب اخروی در این کتاب بسیار سخن راند و در فصوصالحکم گفت: سرانجام دوزخیان آن باشد که آتش دوزخ برایشان نعمت و سلامت شود که از آن لذّت برند. لیکن من بنده بعد از مدتها اشتغال به ریاضت علمی و عملی دریافتم که جهنّم جای نعمت و بهرهمندی از لذّت نباشد بلکه جای درد و رنج مستمر و عذاب دائم باشد و پوستهای دوزخیان
مدام متبدل شود و در عذاب ابدی به سر برند: و امّا انا و الّذی لاح لی، إنّ دار الجحیم لیست
بدار نعیم و إنّما هی موضع الألم و العذاب الدائم لکن آلامها متجددة علی الاستمرار بلا انقطاع (عرشیه، ص۶۶)
[FONT=arial]1.8. نتیجهگیری
[FONT=arial]فیالجمله، نتیجه این مقاله را در دوبخش زیر میتوان دید: ۱- ابنعربی در آثار برجسته خویش موارد زیر را ادّعا نمود: الف) عذاب اخروی از جمیع عاصیان برداشته خواهد شد و هیچ کس برای ابد عذاب نخواهد شد. ب) با توجه به ظهور رحمت مطلقه ذاتیه الهی جایی برای غضب و انتقامکشی از مجرمان نخواهد ماند؛ ج) با توجه به این که ناصیه همه آدمیان به دست خداوند میباشد، پس هیچ کس مرتکب گناه نگردد تا مستوجب عذاب الهی قرار گیرد؛ د) تنها وعدههای الهی در نشئه اخروی تحقق یابد و هیچ یک از تهدیدها و وعیدهای خداوندی در جهان آخرت متحقق نشود چون تحقق وعید الهی ذاتاً ممدوح نباشد پس وقوعش امتناع ذاتی دارد؛ هـ) اساساً کسی در نشئه آخرت معذّب نباشد چه دوزخ و بهشت هر دو ظهور لطف الهی است، بنابراین دوزخیان و بهشتیان یکسان بهرهمند از نعمت باشند و تنها فرق نعمتهای دوزخ و بهشت اختلاف در کیفیّت و ظهور تجلیّات میباشد. [FONT=arial]۲- یک یک ادّعاهای ابنعربی مورد نقد قرار گرفت و با استناد به آیات قرآنی و براهین عقلی مردود دانسته شدهاست. چه اوّلاً به تصریح دهها آیه قرآن عذاب اخروی برای بخشی از گناهکاران ابدی و غیرمنقطع خواهد بود گرچه نسبت به عدهایی از آنان منقطع شود و نجات یابند؛ ثانیاً انتقام و غضب الهی نسبت به عاصیان و ستمگران منافات با رحمت مطلقه ندارد چون اجرای عدالت باشد که ذاتاً ممدوح و از مصادیق ظهور رحمت مطلقه میباشد؛ ثالثاً طبق بیانات قرآنی و براهین عقلی برخی از انسانها مطیع و برخی دیگر عاصی باشند. پس همگان مطیع نباشند و خطا و گناه با اختیار و اراده آدمیان تحقق یابد و عاصی مستوجب کیفر باشد؛ رابعاً طبق تصریح بسیاری از آیات قرآنی و براهین عقلی جمیع وعدهها و تهدیدهای الهی در نشئه آخرت تحقق یابد، وقوع همه وعیدهای الهی نه تنها ممتنع نباشد بل که وجوب غیری یابد و از امکان به وجوب رسد و با توجه به این که وقوع آنها همان ظهور اعمال خود عاصیان به شکل عذاب اخروی باشد از مصادیق اجرای عدالت بوده و ذاتاً ممدوح باشد و به خدا نسبت داده شود که عدالت از صفات ثبوتی فعلی الهی میباشد؛ خامساً طبق نصوص آیات قرآنی و براهین عقلی تنها مؤمنان و مطیعان وارد بهشت شوند و از نعمات آن بهرهمند گردند لیکن عدّهایی از عاصیان بعد از تحمّل عذاب نجات یابند لیکن عدّهایی دیگر بیتردید برای ابد کیفر بیند و معذّب باشند.
[FONT=arial]قرشی. علی اکبر (1381). قاموس قرآن. تهران: انتشارات دارالکتب الاسلامی.
[FONT=arial]صدرالمتألّهین. محمدبن ابراهیم (1340). کتاب العرشیة، اصفهان: انتشارات مهدی.
[FONT=arial]شیخ طبرسی فضل بن حسن (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات ناصرخسرو. [/TD]
[/TR]
[FONT=arial]آمار [FONT=arial]تعداد مشاهده مقاله: 445 [FONT=arial]تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 191
این پست در ارتباط با موضوع مورد بحث است لطفا مسولین مربوطه حذف نفرماید. تشکر
سلام و احترام
خب جاهل قاصر اگر اعمال خوب نداشت چه؟
با چه دلیلی میتوان او را مشمول رحمت الهی دانست؟
نتیجه عمر او و کشت او از مزرعه دنیا جهل و تباهی بوده و قاصر هم بوده
به نظر بنده با ادله عقلی و فلسفی نمیتوان به این سوال پاسخ داد
در روایات هم چیز صریحی در این موضوع نداریم
قصد ورود به این بحثهایی که جنبه علمی ندارند و فقط بر پایه احساسات و دانش ناقص بشری است را ندارم فقط تذکر این نکته لازم بود که آیات قرآن را به نفع نظرات خودتون ضبط نفرمایید.
قرآن کریم میفرماید:
إِنَّ الَّذينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْني أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ
(هماناکسانیکه درباره آنها از جانب ما حکم به نیکی شده ، ایشان از جهنم دور شوند
لا يَسْمَعُونَ حَسيسَها وَ هُمْ في مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ
زمزمه آن راهم نشنوند و ایشان در آنچه که دلهایشان تمایل داشته باشدجاودانند
پس آیه درباره جهنمیان نیست. با دیگر آیات هم میشود این مساله را ثابت کرد.
سلام
اولا لطف بفرمایید این تصور را که خدای متعال شما را نگهبان کتاب آسمانیش فرموده از ذهنتان خارج فرمایید
این سفره عموم است و هرکس به اندازه خودش بهره می برد
شما نقدی دارید از طرف خودتان صحبت کنید نه از طرف خدای تعالی و قرآن . تنها کسی که منصب رسمی الهی تفسیر قرآن را دارد معصوم است که نه بنده هستم و نه شما
بنده پنج سال است که با افرادی سروکار دارم که خیال می کنند ماموریت الهی در مراقبت از دین دارند . این در حالی است مساله فهم یا گفتگوی در مفاهیم دینی به معنای داوطلب بودن همگان در درک معانی دینی است نه مامور بودن .
ثانیا ما فکر می کنیم از آیه می توان محور و مناط خلود را برداشت کرد هرچند آیه درباره اهل بهشت است
اگر به ما بگویند فلسفه خلود در آخرت چیست ؟ ما می گوییم اشتهای نفس . اگر بگویند با کدام دلیل ؟ می گوییم با همین آیه
وقتی محور و مناط خلود مشخص شد فرقی ندارد که خالد بهشتی باشد یا جهنمی
موفق باشید
یا علیم
سلام علیک
بحث سر نگهبانی از قرآن و این حرفا نیست اشتباه متوجه شدید. ناراحتی من از این بود که اگر حداقل اطلاعاتی از قرآن کریم نداشتم این حرف شما رو باور میکردم.
شما ادعا کردید خصوصیتی که قرآن درمورد بهشتیان آورده مختص جهنمیان هم هست. اگر درمورد خلود و اشتهای نفس، بطور مطلق صحبت شده بود حق با شما بود حالا که چنین نیست باید حرف خود را بوسیله دیگر آیات قرآنی ثابت کنید...
بحث سر نگهبانی از قرآن و این حرفا نیست اشتباه متوجه شدید. ناراحتی من از این بود که اگر حداقل اطلاعاتی از قرآن کریم نداشتم این حرف شما رو باور میکردم.
شما ادعا کردید خصوصیتی که قرآن درمورد بهشتیان آورده مختص جهنمیان هم هست. اگر درمورد خلود و اشتهای نفس، بطور مطلق صحبت شده بود حق با شما بود حالا که چنین نیست باید حرف خود را بوسیله دیگر آیات قرآنی ثابت کنید...
سلام
ظاهرا شما با روش عمومی تفسیر قرآن و متون دینی آشنا نیستید
بهترین برداشت از متون دینی برداشت اصول از قضایای شخصی و جزئی است
ویژگی های شخصی و جزئی قشر و پوست اند و اصلی که بر مبنای آن مساله طرح شده مغز
ما می گوییم مغز خلود اشتهای نفس است و سپس تعمیم دادیم . از همین آیه هم برداشت کردیم
در حقیقت خلود استمرار خواهش نفس است خواهش نفسی که از نهادینه شدن یک نوع طلب در او ایجاد شده است
همین مساله هم باعث خلود اهل جهنم است
آنها لذتهایشان را از راهی می طلبند که چهره باطنیش آتش است . او هرچند از آتش رنج می برد اما انتظار بردن لذت از آن ناحیه را دارد چون میل نفسانی او به این صورت در او نهادینه شده است. حال هرچه این نهادینه شدگی عمیق تر و شدیدتر باشد مدت خلود یا همان استمرا عذاب بیشتر است و هرچه کمتر کمتر. اما برخی خالدین به معنای مطلق اند به جهت ابتنای ذاتشان بر نهادینگی کفر و گناه
یا علیم
سلام مجدد
نه من با این روش تفسیر قرآن آشنایی ندارم ولی این روش را در مورد خلود و اشتهای نفس که فرمودید صحیح نمیدانم و در میان تفاسیر هم فقط به آن تفاسیری اعتماد میکنم که در درجه اول با خود قرآن کریم ثابت شده باشد.
ثانیا فرض بر اینکه جهنمیان هم به هر آنچه که مشتهای نفسشان است میرسند. قرار نیست در قیامت هر کسی به همان هوا و هوسهای دنیویش برسد. اعمال انسانها باطنی دارد. اگر مخالفت با اوامر الهی باشد در حقیقت برای نفسش مضر است و چیزی هم که برای انسان ضرر دارد نمیتواند باعث رضایتش شود...
ضمن اینکه از قرآن هم معلوم میشود که اهل جهنم به این عذابها هیچ رضایتی ندارند.
ما قبلا با شما درباره معاد روحانی بحث داشته ایم و هیچگاه شما برای نظراتتان دلیل قانع کننده ای نداشته اید. به این جهت بحث با شما نتیجه ای ندارد.
موفق باشید
ثانیا فرض بر اینکه جهنمیان هم به هر آنچه که مشتهای نفسشان است میرسند. قرار نیست در قیامت هر کسی به همان هوا و هوسهای دنیویش برسد. اعمال انسانها باطنی دارد. اگر مخالفت با اوامر الهی باشد در حقیقت برای نفسش مضر است و چیزی هم که برای انسان ضرر دارد نمیتواند باعث رضایتش شود...
ضمن اینکه از قرآن هم معلوم میشود که اهل جهنم به این عذابها هیچ رضایتی ندارند.
ما قبلا با شما درباره معاد روحانی بحث داشته ایم و هیچگاه شما برای نظراتتان دلیل قانع کننده ای نداشته اید. به این جهت بحث با شما نتیجه ای ندارد.
سلام
شما همان تفاسیر را مطالعه بفرمایید برایتان مفید خواهد بود
چون بحث را جدلی می بینم و نه منطقی ادامه نمی دهم
خدا نگهدار شما
یا علیم
سلام
بالاخره اینهم راهی است برای طفره رفتن و پاسخ ندادن. از همان پاسخ اولی هم که دادید مشخص بود جوابی ندارید.
ممنون
خدانگهدار
سلام و عرض ادب خدمت شما
اگر ممکن است این عقیده یعنی لذت بردن جهنمیان از عذاب را با آیات و روایات ثابت بفرمایید
متشکرم
[FONT=arial] الف- معنیشناسی اصطلاحات[FONT=arial]
معنیشناسی (philology): معنی واژه عذاب، راغب اصفهانی گفت: العذاب هو الایجاع الشدید، عذّبه تعذیباً ای اکثر حبه. و اختلف فی اصله، قال بعضهم: عذب الرجل، اذا ترک المأکل و النوم؛ و قیل اصله من العذب فعذّبته أی ازلتَ عذب حیاته؛ و قیل اصل التعذیب اکثار الضرب بعَذَبة السوط: یعنی عذاب عبارت از ایجاد رنج شدید است، او را تعذیب کرد یعنی حبسش را افزون نمود در ریشه کلمه عذاب اختلاف است،
برخی گفتند: وقتی انسان خواب و خوراک را ترک گوید، عذاب کشیده باشد؛ و نیز گفته شده که ریشه و اصل این واژه از عَذب باشد وقتی گفته شود: او را عذاب نمودی یعنی شیرینی زندگی را از او گرفتی؛
و نیز گفته شده اصل تعذیب، ضربة بسیار وارد کردن با تارهای سخت تازیانه باشد (المفردات فی غریب القرآن، راغب)؛
در المنجد گوید: العذاب: کلّ ما شقّ علی الانسان و منعه عن مراده: یعنی عذاب عبارت
از هر چیزی باشد که بر آدمی رنجآور باشد و از خواستهاش باز دارد.
در قاموس القرآن چنین آمده:عذاب: شکنجه و عقوبت.
طبرسی آن را استمرار درد و الم دانسته، زمخشری آن را ألم و درد شدید معنی کرده، جوهری آن را به معنی عقوبت آوردهاست. به نظر نگارنده اصل آن به معنی منع باشد، عذاب را از آن جهت عذاب گویند که آدمی را از آسایش و راحتی منع مینماید.
حضرت علی (ع) هنگام مشایعت لشکر خود فرمودند:
اعذبوا عن ذکر النساء انفسکم فانّ ذلکم یکسّرکم عن الغرور: خود را از یاد زنان منع نمایید چون یا آنها شما را از جنگ و جهاد باز دارد. عذاب اسم مصدر از باب تفعیل است و فعل آن پیوسته در قرآن از باب تفعیل به معنی عذاب کردن به کار رفتهاست.
عذاب در قرآن همراه با قرائنی است که معنی عقوبت کردن را میرساند به سان الفاظ (مُهین، الیم، حریق، شدید، عظیم و غیره) مثل آیات زیر: ﴿وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ﴾ (المجادله/۵): برای کافران عذاب خوارکننده است؛ ﴿وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم﴾ (التغابن/۵): برای آنان عذاب دردناکی خواهد بود؛ ﴿ذُوقُوا عَذابَ الْحَریق﴾ (آلعمران/۱۸۱): عذاب سوختن را بچشید؛ ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدیدا﴾ (النمل/۲۱): به خدا سوگند به شدت عقوبتش خواهم کرد؛ ﴿لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ﴾ (آل عمران/۱۰۵) برایشان عذاب هولناکی است (قاموس قرآن قرشی).
"ملاصدرا" نیز در تفسیر خود گفت: العذاب مثل النکال بناءً و معنیً: عذاب از حیث وزن به سان نکال به معنی شکنجه و عقوبت باشد. تقول: اَعذب عن الشیء اذا امسک عنه کما تقول نکل عنه: وقتی گویی اَعذب عن الشیء که او را از آن شی باز دارد (تفسیر ملاصدرا، ج۱ص۳۶۱)
[FONT=arial] د- نقد دیدگاه ابنعربی در کیفیّت عذاب اخروی:
[FONT=arial] هر انسان آگاه به معارف قرآنی اگر با دقّت و تأمّل، گفتههای ابنعربی را مطالعه نماید دریابد که سخنان این عارف سترگ اسلامی چقدر با ظهورات بل نصوص قرآنی متناقض است. لیکن ما در این جستار چکیده گفتار وی را به اختصار در شش مورد ذیلاً بازگویی مینماییم و مورد نقد قرار میدهیم و العلم عندالله:
[FONT=arial]ناگفته پیداست که این سخن شرعاً و عقلاً تا چه حد بیپایه و اساس است. در زبان شرع، خداوند متعال به شرط توبه پیش از مرگ جمیع گناهان را عفو فرماید که در سوره الزّمر آیه ۵۳-۵۴ فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ *وَ أَنیبُوا إِلى رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُون﴾: به یقین خداوند جمیع گناهان را میبخشد، به سوی پروردگارتان توبه کنید و از صمیم دل تسلیم او شوید، پیش از آن گرفتار عذاب شوید و یاوری نیابید. و در سورة النساء آیه ۱۸ تصریح فرمود که توبه بعد از مرگ پذیرفته نخواهد بود:﴿وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیما﴾: توبه برای کسانی نباشد که تا دم مرگ مرتکب انواع گناه میشوند و دردم جان دادن توبه کنند و نیز آنان که به احکام الهی کفران ورزند و بیتوبه بمیرند، ما برای این گونه افراد عذابی دردناک مهیّا کردهایم.
[FONT=arial]و امّا از نظر عقل، سخن ابنعربی در این باب، ترویج گناه و فساد و در حقیقت نسخ شریعت عمل باشد که پولس درآیین مسیح چنین کرد. او نیز میگفت: عیسی خود رادر صلیب فدا کرد، و حتّی خود را ملعون نمود چون هرکه بر صلیب رود ملعون شود. این کارها را عیسی بکرد تا هر که هر چه کند، شود و بهشت رود (بشارات عهدین، ص۶۷و۱۵۸). طبق فرموده ابنعربی، فرقی میان مؤمنان و جنایتکاران تاریخ چونان فرعونها، شمر و معاویه و یزید و یزیدیان در کار نباشد چه همگان در نعیم دایم خواهند بود!!
[FONT=arial]امّا اهل النار فمآلهم إلی النعیم و لکن فی النار بعد انتهاء مدّة العقاب کنعیم خلیل الله حین القِیَ فی النّار فهی نار فی عیون النّاس (فصّ یونسی، ص۱۶۹).
[FONT=arial]نقد: این بنده در شگفتم که این عالم دانشمند چگونه به خود اجازه داده که آیات بسیار روشن قرآن مجید را که بارها به خلود مؤبّد عدّهیی از گنهکاران تصریح دارد، نادیده بگیرد یا العیاذ بالله، خدا را دروغ پرداز معرّفی نماید. چنانکه در بخش پسین همین مقاله گفته آمد، ۳۰بار خلود گنهکاران در قرآن آمده که سه بار آن همراه با کلمه «ابداً» میباشد. مثل آیه ۲۳ سوره الجنّ که فرمود: ﴿وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أَبَدا﴾ علاوه براین، داستان ابراهیم طبق گفته قرآن بیان اعجاز خلیل است. داستان ابراهیم خلیل در سوره انبیاء و آیات ۶۸-۶۹ بیامده که فرمود: ﴿قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلینَ * قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهیمَ﴾: دشمنان ابراهیم گفتند: او را بسوزانید و خدایانتان را یاری رسانید، ما به آتش فرمان دادیم که بر ابراهیم خنک شود و نعمت و سلامت باشد.
[FONT=arial]باید از جناب ابن عربی پرسید که کجای قرآن چنین فرمانی از جانب خداوند متعال بر آتش جهنّم صادر شده تا بر دوزخیان خنک شده و نعمت و سلامت برای شان بشود؟ مسلّم چنین آیهای در قرآن مجید وجود ندارد.
[FONT=arial]فالکلّ مصیبٌ و کلّ مصیب مأجور و کلّ مأجور سعید و مرضیّ و ان شقی فی دار الآخرة فقد مرض و تألّم اهل العنایة فی الحیاة الدنیا مع علمنا بانّهم سعداء(فصّ هودی، ص۱۱۴)
[FONT=arial]نقد: این سخن جناب ابنعربی شباهت بسیاری به سخنان جبریان دارد، با این تفاوت که جبریان آدمیان را در انجام گناه کاسب گناه دانند گرچه فاعلی جز خدا نشناسند. بدیهی است که سخنان جبریان در دانش کلام مورد نقد اندیشمندان واقع شده که ما عجالتاً بدان نمیپردازیم. لیکن، روشن است که سخنان جناب ابن عربی در این باب نیز شگفت آور است. تضادّ این گونه سخنان با شرع و عقل برای هر عاقلی روشن و واضح است تا چه رسد به عارف و دانشمندی چون آن مرد دانشمند، اگر این سخنان درست باشد و نیز بگوییم که به مقدار هر عملی پاداشی از جانب حق تعالی مقرّر است که در سوره زلزال آیه ۶ فرمود: یومئذٍ یصدر الناس لییُروَا اعمالهم-فمن یعمل مثقال درّة خیراً یرَه: روز قیامت، روزی باشد که مردمان از قبرشان برون آیند تا اعمال خود را ببینند-پس هر که به مقدار ذرّه یی عملی انجام داده باشد آن را بیند. با توجه به گفته ابنعربی، هرچه جنایت و گناه بیشتر پاداش نیز بیشتر خواهد بود. چون طبق سخن وی همگان در اعمالشان مصیب هستند و اساساً عمل غیر مقبولی در کار نباشد. بنابراین، ارتکاب به گناهان کبیره با ارزشتر از ارتکاب به گناهان صغیره خواهد بود، چون پاداش بیشتر خواهد داشت. این سخن در حدّ اعلی تشویق به گناه و بیمبالاتی و اباحیگری میباشد که مورد انکار جمیع عقلای جهان است. در قرآن بارها از عذاب گنهکاران سخن رفته و گناهان را به صغیره و کبیره تقسیم کرده و درِ توبه را با شرایطی خاص به روی بندگان گشوده است. در سوره النجم آیات ۳۱و۳۲ فرمود: ﴿لِیَجْزِیَ الَّذینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى *الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ﴾: تا خداوند گنهکاران را طبق عملشان به کیفر رساند و به نیکوکارانی که مرتکب گناهان کبیره و کارهای زشت (جز گناهان کوچک) نگشتهاند پاداش نیک عنایت فرماید.
[FONT=arial]نقد: دو نکته در نقد این سخن ابنعربی شایان توجه است: یکی آن که اساساً آیا آدمی بالوجدان به دو بخش مستقل میتواند تقسیم شود؟ پاسخ واضح است. هر انسانی فقط یک شخص است و خود را نیز یک شخص حقیقی مییابد و روح حیوانی و بدن ابزار نفس ناطقه است. این مطلب با علم حضوری و بالوجدان برای هر انسانی روشن است. هر کسی خود تصمیم میگیرد و با پاهایش حرکت مینماید و با دستهایش مرتکب گناه میشود. در قوانین بشری نیز چنین انسانی در برابر قاضی نتواند عذر بیاورد که این گناه را نفس ناطقه انجام نداد و نفس حیوانی نیز بی بهره از عقل بود. پس من گنهکار و مجرم نیستم. نکته دوّم آن که در جمیع اوامر و نواحی الهی نیز انسان بهعنوان حقیقت واحد مخاطب شارع واقع شده و مسئول اعمال خویش است. بارها خداوند انسان را بهعنوان یک حقیقت مخاطب قرار داد و باید و نبایدها را از طریق پیامبرانش بدو رساند. مثل: ﴿یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ﴾ (الانفطار/۶): ای انسان! چه چیز تو را به پروردگار کریم مغرور کرد، ﴿یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه﴾ (الانشقاق/۶): ای انسان! تو با رنج طاعت به سوی پروردگارت رهسپار هستی تا او را دیدار نمایی و...
[FONT=arial]بنابراین، این سخن ابنعربی نیز در باب نفی عذاب اخروی نه مبنای عقلی دارد و نه بر مبانی شرع استوار باشد. پس آمیان مکلّف به امتثال اوامر و خودداری از نواهی شریعتند و در برابر اعمال خود مسئول میباشند.
[FONT=arial]نقد: در سخنان ابنعربی در این باب کاملاً مغالطه در کار است. چون انتقام کشیدن و غضبناک شدن انسان و خداوند کاملاً متفاوت است و قیاس این دو معالفارق میباشد. بدیهی است که خدا را بالا
دستی نباشد تا به او ظلم کند و خدا با انتقامگیری از مغضوب علیه احساس راحت نماید. امّا این مطلب در مورد انسان صدق میکند لیکن در مورد خدای متعال انتقام و خشم به معنی اجرای عدالت باشد که خداوند حق ستم دیده ضعیف را از ستمگر چیره دست بستاند. مضاف بر آن که غضب و انتقام الهی صفات فعلی او باشد که در ذات او راه ندارد. در قرآن نیز انتقامگیری حق تعالی بدین معنی باشد نه بدان معنی که ابنعربی میگوید. مثلاً خداوند در سوره السجده آیه ۲۲ فرمود: ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُون﴾: از مجرمان انتقام خواهیم گرفت. بدیهی است که مجرم به خدا ظلم نکرده بل که بنده ضعیف خدا
ستم نموده است. پس انتقام الهی همان اجرای عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم باشد. و در سوره
یس آیه ۵۴ فرمود: ﴿فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون﴾: امروز کسی
مورد ستم قرار نگیرد و جز آن چه کردهاید عوض نگیرید. طبق این آیه و امثال آن، نیز مجازاتهای
الهی همان اجرای عدالت است نه انتقامجویی بهسان آدمیان که دلیل ضعیف و قدرت محدود منتقم است.
[FONT=arial]نقد: این کلام جناب ابنعربی که سخن نهایی وی در باب عذاب اخروی هم هست، کاملاً متناقض با صدها آیه قرآن و نیز عقل سلیم بشری میباشد. چنانکه پیشتر در بیان دیدگاه قرآن در باب عذاب اخروی گفته آمد، خداوند متعال در صدها آیه گنهکاران را تهدید به عذاب اخروی فرمود. گفته شد که ۳۸۰ بار با کلمه عذاب و مشتقات آن گنهکاران را تهدید به عذاب نمود و در دهها آیه باز هم از تعذیب سخن راند که بدون کلمه عذاب بود. و نیز ۶ بار تهدید به عذاب با کلمه وعید و ۱۲ بار با کلمه وعدِ به معنی وعید، تهدید به عذاب فرمود، و در اکثر آنها با تأکید تمام اعلان فرمود که سخن خدا راست است و وقوع تهدیدها قطعی و بدون تردید باشد. مثل آیه ﴿وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبینَ الضَّالِّینَ *فَنُزُلٌ مِنْ حَمیمٍ*وَ تَصْلِیَةُ جَحیمٍ*إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقینِ﴾ (الواقعه/۹۲-۹۵): اگر از گروه مکذّبان باشد، آب جوشان برایش مهیّا باشد و وارد دوزخ گردد همانا این امر بیتردید محقق گردد؛ ﴿کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعیدِ﴾ (ق/۱۴) همه گنهکاران پیامبران را تکذیب نمودند پس تهدیدهای الهی به یقین در باب ایشان محقق شود؛ ﴿وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَه﴾ (الحج/۴۷): با زبان انکار و استهزاء از تو شتاب در عذاب را خواهند، بدانند که خداوند هرگز تخلّف از وعید و تهدیدها نکند. حقیقت مطلب این است که من بنده در شگفت و حیرتم که چگونه دانشمندی چون ابن عربی به صراحت میگوید که وعیدها و تهدیدهای الهی محال است که تحقق یابد. چنانکه دیدید، در آیه ۴۷ سوره حج خداوند با کلمه «لن» عدم تخلّف از تهدیدهای خود را اعلان فرمود. سخن ابنعربی درست نقطه مقابل اینگونه آیات الهی است. ندانم اسم این کار را چه بگذارم، آیا خلاف صریح قرآن سخن راندن شجاعت، هتک حرمت شریعت، تکذیب آیات قرآن یا چیز دیگری باشد!!
[FONT=arial]و امّا استدلال عقلی وی که گفت: چون تهدید همراه لطف و رحمت نباشد محل است که اراده خدا بدان تعلّق گیرد که امکان وقوع آن مرجّحی ندارد. در پاسخ این ادّعا باید گفت: عملی شدن تهدید و وعیدها و در نهایت وقوع تعذیب ستمگران اجرای عدالت الهی باشد که حسن ذاتی دارد پس تحقق آن قطعی و عدم تحقق آن محال باشد. به دیگر بیان امکان وقوع وعد و وعید با توجه به حسن ذاتی اجرای عدالت، مرجّح دارد که بهرهمندی مطیعان از نعمت بهشت و تعذیب عاصیان در دوزخ هر دو از مصادیق ظهور صفت عدل در مقام فعل الهی میباشد و برای اجرای عدالت ثنای ذاتی در کار است. جای توضیح بیش از این در این مقاله نباشد که العاقل یکفیه الاشارة.
[FONT=arial]بجا باشد که در پایان اشاراتی گذرا به سخنان پیروان مکتب ابنعربی در باب دیدگاه وی
بشود:
[FONT=arial]فیالجمله، جمیع شارحان فصوصالحکم، سخنان ابنعربی را توجیه و تأویل کردند لیکن ملاصدرا رسماً آن را مردود دانست که ذیلاً برخی از سخنان ایشان را میآوریم: "مؤیّدالدین جندی"، نخستین شارح فصوصالحکم گفت: مقصود ابنعربی از بهرهمندی دوزخیان از نعمت آن باشد که آنان بدان به عذاب عادت کنند و احساس درد و رنج ننمایند و معنی سبقت رحمت بر غضب همین باشد (شرح جندی بر فصوص، ص۳۹۰)
[FONT=arial]کمالالدین عبدالرزاق کاشانی ذیل سخنان ابنعربی در فصّ اسماعیلی گفت: مقصود شیخ آن باشد
که اهل دوزخ بعد از آن که سالها در دوزخ رنج و عذاب تحمّل نمودند بدان عادت کنند و رنجور شوند
به سان سوسکهای سرگین خوار که از آن خوراک و رایحه لذّت برند و از بوی خوش گُل متأذّی
شوند: إذا تعوّدوا، بالعذاب بعد مضّی الاحقاب لم یتّعذبوا بل یتلذّذوا به(شرح فصوص کاشانی، ص۱۲۳).
[FONT=arial]قیصری که یکی از نامدارترین شارحان فصوص میباشد، در ذیل سخنان ابنعربی گفت: مقصود شیخ آن باشد که نفوس طیّبه از نعمتهای بهشت بهرهمند شوند لیکن نعمتهای نفوس خبیثه جز چیزهای ناپاک نباشد بهسان سوسک یا جُعَل که از خوراک سرگین و بوی آن متلذّذ شود (شرح قیصری بر فصوص، ص۲۱۲)
[FONT=arial]"تاجالدین حسین خوارزمی" نیز در این باب گفت: عذاب با آنکه به معنی عَذب و گوارایی است، به باور شیخ به خاطر صیانت از محجوبان، عذاب نامیده شدهاست. دوزخیان بعد از سالها تحمل و رنج و عذاب، بدان عادت کنند و از آتش لذّت برند بهسان جُعَل که از بوی سرگین متلذّذ شود (شرح خوارزمی بر فصوص، ص۳۱۰).
[FONT=arial]بدیهی است که هیچ یک از توجیهات پیروان ابنعربی ره به جایی نبرد و مسئله متناقض بودن سخنان وی با شرع و عقل را حل ننماید.
[FONT=arial]ملاصدرا، نخست در تفسیر قرآن خود، سخنان ابنعربی را نقل نمود و گفت: اکثر حکیمان و عارفان
در باب ابدی بودن عذاب گنهکاران حیران ماندند. بزرگانی چون ابنعربی سرمدی بودن عذاب را انکار نمود و پیروان و شارحان آثارش نیز از او پیروی کردند (تفسیر ملاصدرا، ج۱،ص۳۶۵). ملاصدرا در تفسیر خود در باب صحت و سقم مطلب اظهارنظر نکرد لیکن در کتاب مشاعر، رسماً سخن ابنعربی را مردود اعلام نمود و چنین گفت: صاحبِ فتوحات در باب عذاب اخروی در این کتاب بسیار سخن راند و در فصوصالحکم گفت: سرانجام دوزخیان آن باشد که آتش دوزخ برایشان نعمت و سلامت شود که از آن لذّت برند. لیکن من بنده بعد از مدتها اشتغال به ریاضت علمی و عملی دریافتم که جهنّم جای نعمت و بهرهمندی از لذّت نباشد بلکه جای درد و رنج مستمر و عذاب دائم باشد و پوستهای دوزخیان
مدام متبدل شود و در عذاب ابدی به سر برند: و امّا انا و الّذی لاح لی، إنّ دار الجحیم لیست
بدار نعیم و إنّما هی موضع الألم و العذاب الدائم لکن آلامها متجددة علی الاستمرار بلا انقطاع (عرشیه، ص۶۶)
[FONT=arial]1.8. نتیجهگیری
[FONT=arial]فیالجمله، نتیجه این مقاله را در دوبخش زیر میتوان دید: ۱- ابنعربی در آثار برجسته خویش موارد زیر را ادّعا نمود: الف) عذاب اخروی از جمیع عاصیان برداشته خواهد شد و هیچ کس برای ابد عذاب نخواهد شد. ب) با توجه به ظهور رحمت مطلقه ذاتیه الهی جایی برای غضب و انتقامکشی از مجرمان نخواهد ماند؛ ج) با توجه به این که ناصیه همه آدمیان به دست خداوند میباشد، پس هیچ کس مرتکب گناه نگردد تا مستوجب عذاب الهی قرار گیرد؛ د) تنها وعدههای الهی در نشئه اخروی تحقق یابد و هیچ یک از تهدیدها و وعیدهای خداوندی در جهان آخرت متحقق نشود چون تحقق وعید الهی ذاتاً ممدوح نباشد پس وقوعش امتناع ذاتی دارد؛ هـ) اساساً کسی در نشئه آخرت معذّب نباشد چه دوزخ و بهشت هر دو ظهور لطف الهی است، بنابراین دوزخیان و بهشتیان یکسان بهرهمند از نعمت باشند و تنها فرق نعمتهای دوزخ و بهشت اختلاف در کیفیّت و ظهور تجلیّات میباشد.
[FONT=arial]۲- یک یک ادّعاهای ابنعربی مورد نقد قرار گرفت و با استناد به آیات قرآنی و براهین عقلی مردود دانسته شدهاست. چه اوّلاً به تصریح دهها آیه قرآن عذاب اخروی برای بخشی از گناهکاران ابدی و غیرمنقطع خواهد بود گرچه نسبت به عدهایی از آنان منقطع شود و نجات یابند؛ ثانیاً انتقام و غضب الهی نسبت به عاصیان و ستمگران منافات با رحمت مطلقه ندارد چون اجرای عدالت باشد که ذاتاً ممدوح و از مصادیق ظهور رحمت مطلقه میباشد؛ ثالثاً طبق بیانات قرآنی و براهین عقلی برخی از انسانها مطیع و برخی دیگر عاصی باشند. پس همگان مطیع نباشند و خطا و گناه با اختیار و اراده آدمیان تحقق یابد و عاصی مستوجب کیفر باشد؛ رابعاً طبق تصریح بسیاری از آیات قرآنی و براهین عقلی جمیع وعدهها و تهدیدهای الهی در نشئه آخرت تحقق یابد، وقوع همه وعیدهای الهی نه تنها ممتنع نباشد بل که وجوب غیری یابد و از امکان به وجوب رسد و با توجه به این که وقوع آنها همان ظهور اعمال خود عاصیان به شکل عذاب اخروی باشد از مصادیق اجرای عدالت بوده و ذاتاً ممدوح باشد و به خدا نسبت داده شود که عدالت از صفات ثبوتی فعلی الهی میباشد؛ خامساً طبق نصوص آیات قرآنی و براهین عقلی تنها مؤمنان و مطیعان وارد بهشت شوند و از نعمات آن بهرهمند گردند لیکن عدّهایی از عاصیان بعد از تحمّل عذاب نجات یابند لیکن عدّهایی دیگر بیتردید برای ابد کیفر بیند و معذّب باشند.
[FONT=arial]مراجع
[FONT=arial]آمار
[FONT=arial]تعداد مشاهده مقاله: 445
[FONT=arial]تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 191
این پست در ارتباط با موضوع مورد بحث است لطفا مسولین مربوطه حذف نفرماید. تشکر