شعبان و آشتی کنان
تبهای اولیه

شعبان، بعد از استحمام رجب...
میرسد؛ برایِ پیراستنِ دل!
ظرف دل که تطهیر می شود؛
دیگر میشود در و دیوارش را آذین بست؛
برای قدم گذاشتنِ دلبر !

ماه عسل (رمضان) ، درراهه ....
شعبان، ماه بستنِ چمدان هاست!
آماده شــو...
که عاشقانه ترین ماه، داره میاد!

از همین شعبان، کم کم فتیله ی کارات و بیار پاییــن ...
و برای خلوتهات برنامه ریزی کن!
باران آمــد ...
مرا شُست و رُفت...
و برای خلوتگهِ شعبان ، آذین بست.
و ...حالا این منم، ایستاده روبروی تو
که زبانم برای خواستن به لُکنت اُفتاده ؛
| إلٰهی هَبْ لِی کَمَالَ الْإِنْقِطَاعِ إلَیْك |
می بینی؟
باران، قَدَّم را بلند کرده، که دیگر جز تو را نمی بینم!
دستهایت را قلاب کن؛ دلبر جان
پا میگذارم رویِ منی که نیست!
آنوقت تا ابد روی قلّاب دستانِ تو، آرام خواهم گرفت ...