شهیده راضیه کشاورز
تبهای اولیه
شهیده راضیه کشاورز
نام پدر : تیمور
تولد : 11 شهریور 1371
محل تولد : مرودشت
مجروحیت : شنبه 24 فروردین 1387
محل مجروحیت : شیراز ، حسینیه ی سیدالشهدا ، کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز
علت مجروحیت : بمب گذاری توسط گروهک سلطنت طلب و ایادی استکبار
شهادت : 10 اُردیبهشت 1387 - بیمارستان نمازی شیراز
علت شهادت : صدمات وارد شده بر سینه و پهلو
محل دفن : گلزار شهدای دارالرحمه شیراز
سن شهادت : 15 سال
تحصیلات : دانش آموز _ دوم دبیرستان
افتخارات راضیه
- [FONT="]كسب رتبه عالي در سال تحصيلي 80 -81[FONT="]
- [FONT="]كسب رتبه ممتاز در دبستان پيام انقلاب 1 در سال تحصيلي 81 -82 [FONT="]
- [FONT="]حضور در مسابقات قرآن يادواره عزت و افتخار حسيني مرحله ناحيه سال 81 -82 [FONT="]
- [FONT="]مقام اول مسابقات قرآن يادواره عزت و افتخار حسيني در سال تحصيلي 81 -82 در دبستان پيام انقلاب 1[FONT="]
- [FONT="]اخذ كمربند قهوه اي كاراته سبك شوتوكان در سال 82 [FONT="]
- [FONT="]مقام اول مسابقات قهرماني فارس در رشته كوميته در سال 82[FONT="]
- [FONT="]كسب رتبه اول دبستان شاهد 5 در سال تحصيلي 83 -84 [FONT="]
- [FONT="]مقام اول انفرادي استان در رشته كاتا نوجوانان در سال 84[FONT="]
- [FONT="]كسب عنوان سوم رشته قرائت قرآن آموزشگاه راهنمائي شاهد 5 سال تحصيلي 84 -83 [FONT="]
- [FONT="]كسب مقام دوم درسهايي از قرآن آموزشگاه راهنمائي شاهد 5 سال تحصيلي 83 -84[FONT="]
- [FONT="]مقام اول مسابقات قهرماني فارس در رشته كوميته در سال 83 [FONT="]
- [FONT="]كسب گواهينامه كمر بند سياه دان يك در سبك شوتوكان از فدراسيون كاراته جمهوري اسلامي در سال 83[FONT="]
- [FONT="]حضور در مسابقات قرآن مرحله ناحيه سال 85 -84[FONT="]
- [FONT="]مقام دوم تيمي چهارمين المپياد ورزشي بانوان صنايع پتروشيمي در شيراز در سال 85 در رشته كاراته [FONT="]
- [FONT="]مقام دوم رقابتهاي كاراته سبك شوتوكان در رشته كانا قهرماني استان در سال 85[FONT="]
- [FONT="]مقام اول انفرادي رشته كاراته در چهارمين المپياد ورزشي بانوان در سال 85 [FONT="]
- [FONT="]كسب مقام در مسابقات قرآن آموزشگاه [FONT="]
- [FONT="]كسب رتبه ممتاز در سال تحصيلي 85 -86[FONT="]
- [FONT="]مقام اول مسابقات قهرماني شيراز رشته كومينه قهوه اي [FONT="]
- [FONT="]مقام سوم مسابقات قهرماني شيراز رشته كاتاي قهوه اي [FONT="]
- [FONT="]حضور در بيست و نهمين دوره مسابقات قرآن كريم مراكز پنج گانه رشته قرائت [FONT="]
- [FONT="]شركت در مسابقات قرآن كريم و معارف اسلامي مرحله ناحيه سال تحصيلي 86 -87[FONT="]
- [FONT="]كسب گواهينامه هنر وتكنيكهاي كاراته سبک شوتوكان در سال 86 از هيئت كاراته استان [FONT="]
- [FONT="]كسب مقام سوم تيمي كاراته در پنجمين المپياد ورزشي بانوان صنايع ملي پتروشيمي در سال 83 در ماهشهر[FONT="]
منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39
نامه شهیده کشاورز به امام زمان ( عج ) در 13 سالگی :
زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز
به روایت مادر شهیده
بار ا لها! اگر تمام لحظه هاى عمرم را به شكر و سپاسگزارى به خاطره نعمت فرزندى به نام "راضیه" سپرى كنم، باز هم نمى توانم ذره ای شكر داشتن اين فرشته پاك سرشت را به جا بياورم. به عنوان مادر شهیده بزگوار راضیه کشاورز، توانايى توصیف شخصيت ايشان را ندارم. ولى بنا به تكليف و آشنايى بيشتر شرح حال كوتاهى از زندگى ايشان را در مدت عمر كوتاه ولى پربارش بيان ميكنم.
شهیده راضیه كشاورز در شهريور ۱۳۷۱ در شهر مرودشت متولد شد . دوران کودکی را همراه با نشاط و شيرين زبانى وعلاقه به نقاشى و حفظ قرآن در كنار افراد خانواده سپرى كرد . در سال ۷۶ اولين روزهاى آشنايى با افراد اجتماع بزرگتر از خانواده را تجربه كرد و پا به كودكستان "شهید مسیح نگهبان" گذاشت.
كلاس اول ابتدايى را با ذوق و شوق فراوان در دبستان “شهدای پتروشیمی” شروع كرد. از همان روزهاى اول مدرسه دانش آموزی كوشا، باهوش و زرنگ بود. كلاسهاى اول، دوم و سوم دبستان را با معدل ۲۰ در دبستان مذكور به پايان رسانيد. كلاس چهارم ابتدايى را در دبستان شاهد ۸ و كلاس پنجم را در دبستان "پيام انقلاب " شيراز با موفقيت در درس و مسابقات قرآن گذراند.
[FONT="]كلاس اول راهنمايى را در مدرسه نرگس شهرك گلستان گذراندند و کلاس دوم و سوم راهنمايى را در مدرسه رهنمايى شاهد پنج ادامه دادند و به پايان رسانيد. در دوران تحصيل راهنمايى زندگى ايشان رنگ خدايى بيشترى به خود گرفته بود و روز به روز بر تلاش و ايمان و تقوای اين غنچه باغ مكتب اسلام و قرآن، و عشق و علاقه او نسبت به قرآن و اهلِ بيت بيشترمی شد. از كودكى علاقه زيادى به هنر نقاشى داشت، تا اين كه در دوران راهنمايى نقاشی های ايشان رنگ و بوي اهل بيت(ع) را به خود گرفته بود. در دوران راهنمایی درس، تحصيل، تهذیب نفس، ورزش، انس با قرآن و مطالعات غير درسى و دينى را به جدیت دنبال ميكرد. در اين دوران بود كه موفق به کسب كمربند مشكى دان يك كاراته در سبك[FONT="] [FONT="][FONT="]jka شدند[FONT="]. [FONT="]
[FONT="][FONT="][FONT="]در سال سوم راهنمايى تلاش های ايشان به اوج خود رسيده و عزم خود را جزم كرده بود كه در دبيرستان نمونه دولتى قبول شود و مانند همه سالهاى تحصيل جزء بهترين شاگردن مدرسه شاهد [FONT="]۵[FONT="] و [FONT="]متاز در دروس شدند. در كنار درس، در فعالیت ها و مسابقات ورزشى، فرهنگى و قرآنى هم شركت می کردند و موفق هم بودند[FONT="]. ایشان همچنین آموزش زبان انگليسى در كانون زبان ايران و عضويت در بسيج دانش آموزی را به فعاليتهاى ديگر خود افزودند. [FONT="]
در دوران راهنمايى از نظر تقوا و صفات خوب اخلاقى و پشتكار در درس و فعاليتهاى ورزشى و مذهبى و حجاب و انس با قران و اهل بيت (ع) آن چنان پيشرفت داشتند كه با سن كم خود الگو و نمونه ای براى خانواده، اقوام و همکلاسی ها و دوستان خود، و زبانزد آنها شده بود. در سال سوم راهنمايى با لطف خداوند، عنايت اهل بيت (ع) و تلاش خود و انس با قران كريم به عنوان قارى قرآن در مدرسه انتخاب و به مرحله ناحیه معرفى شدند و موفق به كسب مقام ممتاز قرائت قران در ناحیه شدند. در اين دوران موفق به كسب مقام در ورزشِ كاراته در سطح باشگاهی، شهرستان و استانی شدند و به عنوان دانش آموز ممتاز در درس و اخلاق و حجاب از طرف مدرسه به زيارت حضرت معصومه (س) و على ابن موسی الرضا (ع) مشرف شدند. در آزمون ورودى دبيرستان گراشی به عنوان ذخيره و در آزمون ورودى دبيرستان شاهد ۵ ۱ و دبيرستان وصال مقام دوم را كسب نمودند.
با ورود به دبيرستان سميه در سال تحصيلی ۸۵-۸۶ و با هدف و انگيزه جدى براى موفقيت در دانشگاه و پيشرفت در تحصيل، تهذیب در راه رضای خداوند، خدمت به همنوعان خود و خوشنودى امام زمان (عج) تلاش شبانه روزى خود را آغاز كرد. در سال اول دبيرستان جزء دانش آموزان ممتاز با با معدل 19/82 در درس و جز دانش آموزان حجاب برتر مدرسه و مقام اول در مسابقات قرآن بسيج و مقام ممتاز در مسابقات قرآن آموزش و پرورش در سطح ناحیه و همچين مسابقات قرآن صنعت نفت، و قهرمان مسابقات ورزشى المپیاد كشورى در رشته كاراته گردیدند. در ضمن جزء زبان آموزان موفق در كانون زبان ايران بودند .
[FONT="]با شروع سال تحصيل دوم دبيرستان [FONT="]۸۷-۸۶[FONT="] رشته علوم تجربى را انتخاب نموده و با جدیت تمام فعاليت هاى خود را ادامه دادند . تصميم داشتند در آينده جراح و متخصص قلب شوند و هميشه می گفتند "زیست شناسی یعنی درس خداشناسی[FONT="]". [FONT="]
[FONT="]
در سال دوم دبيرستان يعنى همان سالى كه خداى مهربان پاداش تقوا و تلاش ايشان را داد و به درجه والای شهادت نائل گرديد ، انس و الفت ايشان به خداوند و قرآن و ائمه مخصوصا آقا امام حسين (ع) ، آقا على بن موسی الرضا (ع) و آقا امام زمان (عج) شدت گرفته بود آنچنان كه لحظه اى بدون ياد آن بزرگواران آرام و قرار نداشت . در همين سال تحصيلى امتحانات ترم اول را با موفقيت و معدل [FONT="]19/32 پشت سر گذراندند و موفق به كسب مقام ممتاز در مسابقات قرآن كريم صنعت نفت و مقام برتر در مسابقات قرآن كريم رشته قرائت در سطح آموزشگاه و ناحیه و راه یابی به مرحله پنج گانه و مقام نائب قهرمانی در مسابقات المپیاد کشوری در رشته كاراته و مقام سوم گروهى در مسابقات سفره آرایی ماه مبارك رمضان و موفق به اخذ مدرك سطح [FONT="]Inter2[FONT="]
در كانون زبان ايران شدند .
[FONT="]
منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39
[FONT="]شهید راضیه کشاورز،در طول عمر کوتاه ولی با برکت خود الگوی بسیار خوبی برای دانش آموزان و دوستان خود بود . و از تمام لحظات عمر آنچنانکه شایسته یک مسلمان واقعی و یک شیعه ی مولا علی بن ابیطالب استفاده کرد.ایشان همیشه با وضو بود و دائما تلاوت قرآن و ذکر خداوند بر لب و محبت ائمه علیهم السلام را بر دل داشت .بنده ای مخلوص و شاکر ،دانش اموزی کوشا و فعال ،فرزندی صالح و وظیفه شناس، خواهری مهربان و دلسوز، دوستی شایسته برای همکلاسی ها، و به فرموده پدرش "او یک معلم اخلاق برای خانواده بود و تمام موفقیتهای خود را بدون اینکه زحمتی به خانواده و اطرافیان تحمیل کند محکم و استوار، با توکل برخداوند و ائمه اطهار مخصوصا امام زمان (عج) بدست آورده بود[FONT="]".[FONT="]
[FONT="]ایشان درد فترچه خاطراتش چنین نوشته است[FONT="]: "می توان طوری زندگی کرد که خدا و امام زمان (عج) از انسان راضی باشند ،کاشکی هیچ وقت حضور آقا رو ندیده نگیریم و از حضورش غائب نشیم چرا که غیبت ازماست و حضور او همیشگی است- انت فی قلبی یا اباصالح")[FONT="]
منبع :
http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39
[FONT="]
از دیگر خصوصیات بارز ایشان می توان خلوص نیت، تقوی در عمل، مهربانی، مراقبت در حریم محرم و نامحرم و حلال و حرام ، پشتکار در انجام وظایف و تکالیف و به روز بودن در زندگی، البته به طور صحیح و آنچنانچه شایسته یک دختر مسلمان واقعی است، را نام برد. در کنار حفظ حجاب خود بسیار مرتب و شیک پوش بودند و صدف حجاب چون گوهر وجودش را چه زیبا در بر گرفته بود.
شهیده بزرگوار ارادت و علاقه عجیبی به امام رحمه الله و رهبر گرامی امام خامنه ای داشتند و بیشتر اوقات مشغول مطالعه مخصوصا زندگی و وصیت نامه شهدا بودند و به شهدا ارادت داشتند واز آنها همیشه سخن می گفتند و می پرسیدند ، که می توان شهید برونسی را از جمله این شهدا و کتاب خاکهای نرم کوشک و حماسه یاسین را نام برد که تحول بیشتری در زندگی این شهیده به وجود آورد.
[FONT="]همیشه برای کارهای خود برنامه ریزی داشت ،همه چیز را به جای خود و به وقت خود انجام می داد ، هم بازی می کرد و هم تفریح و هم عبادت و هم تلاش ، چندین اصل را در زندگی جزء برنامه های اصلی خود با توجه به دست نوشته هایی که از ایشان باقی مانده است قرار داده بود و در انجام آن با خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام پیمان بسته و از ایشان مدد و یاری می گرفت که به برخی از آنان اشاره می کنم[FONT="] :[FONT="]
[FONT="]1- نماز اول وقت[FONT="]
2- احترام به پدر و مادر
3- ادای امانت
4- دوری از غیبت
5- دوری از دروغ
6- تلاوت هر روز قرآن
7- درس خواندن
8- کنترل نگاه[FONT="]
[FONT="]و در صورت کوتاهی درانجام این اصول خود را متعهد به تلاوت قرآن کریم نموده بود . قدردانی و تشکر از پدرو مادر کار همیشگی او بود و دائما می گفت : پدرو مادر مطمئن باشید زحمتهای شما رو جبران می کنم ، و دستان مادر را می بوسید ، و در خانه شورو نشاط برپا می کرد و حضورش باعث شادی اهل خانه بود ، ولی در بیرون از خانه جدی ، مصمم و باوقار بود . اکنون که او از این خانه به منزل گاهی بس شایسته تر سفر کرده است ، چنین احساس می شود که صدها نفر از این خانه رفته اند[FONT="] .[FONT="]
منبع :
http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39
[FONT=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica][FONT=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica]روز موعود فرا رسید و روز وصال پروردگار (شنبه 24 فروردین 87)بار دیگر دست پلید شیطان بزرگ آمریکا جنایتکار از آستین عده ای فریب خورده و وطن فروش بیرون آمد و ناگهان صدای انفجاری از حسینیه سید الشهدا(ع)شیراز به گوش رسید و شهر شیراز را در خود پیچید و صدای حسین حسین و یا زهرا یا زهرای شرکت کنندگان در مراسم به آسمان بلند شد و عده ای از بهترین عزیزانمون و جوانان این شهر و سربازان امام زمان(عج) را در بهترین حالات معنوی درحال مناجات و نمازو سجده و ذکر یا صاحب الزمان شهید و مجروح کردند .
راضیه که هم نام سیده شهیده حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود ، همانند آن بانوی بزرگوار به مجروحان پیوست و به بیمارستان نمازی شیراز انتقال داده شد ، ایشان از ناحیه کلیه ،کبد ،ریه،پهلوو سینه دچار مصدومیت شدند . مدت 18روز در بیمارستان بستری و پس از تحمل دردهای شدید ناشی از انفجار در غروب روز سه شنبه 1387/2/10 به آرزویش رسید و شربت شهادت را نوشید و با لبی خندان و سینه و پهلویی آسیب دیده به مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیوست و اینچنین شد که...راضیه مرضیه شد .
منبع :
http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39
[FONT="]
[FONT="]هنگامی که ایشان در بیمارستان بستری بودند نکته ای که نظر هر ملاقات کننده ای خصوصا پدرو مادر را متوجه خود کرد این بود که شهیده از پشت شیشه[FONT="] [FONT="][FONT="] ICU و از روی تخت با دستهای مجروح
و اشاره چشم های خود به آنان امیدواری می داد و آنان را به صبر و بردباری دعوت و از همگی آنها التماس دعا داشت . دوستان و اقوام و همه مردم و خانواده برای سلامتی او دعا می کردند، اما در خواست و دعای راضیه از خداوند چیز دیگری بود . راضیه می خواست به 13 یار سفر کرده خود بپیوندد ، اما خانواده سلامتی او را ازخداوند می خواستند، پدر و مادر انتظار بازگشت او را به کانون گرم خانواده داشتند ،اما راضیه منتظر پیوستن به قافله شهدا ویارانش بود .[FONT="]
روزهای آخر با شدّت اون آسیبی که دیده بود هیچ عکس العملی نشون نمیداد !
مادر راضیه رفت کنار تختش و بهش گفت: راضیه جان اگه صدای منو میشنوی لبخند بزن (راضیه پسر عمه خردسالش رو خیلی دوست داشت)
راضیه جان میخوای عکس پسر عمه ات رو نشونت بدم ؟! (راضیه هیچ عکس العملی نشون نداد)
وقتی مادرش بهش گفت : میخوای برات روضه حضرت زهرا (س) بزارم ، راضیه لبخند زد ، باور کردنی نبود ، وقتی اسامی حضرت زهرا (س) ، امام حسین و حضرت ابوالفضل رو میشنید ، لبخند میزد !!!!!!
[FONT="] منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39
آری "راضیه" کوچک بود اما دل بزرگی داشت که خانه خدا بود ، راضیه کوچک بود اما درس بزرگی و بزرگواری و تقوی از مکتب قرآن و دامن ائمه گرفت و به همه آموخت ، به همه آموخت که درحین کوچکی میتوان بزرگ بود ،درس دعاو نیایش و برآورده شدن حاجت از سوی خالق یکتا، پاک بودن و پاک رفتن در زمانه فساد و زمانه ای که ماهواره و تهاجم فرهنگی بیداد میکند ، عاشقانه نگریستن و به معشوق حقیقی پیوستن، در حرف و عمل یکی شدن و درس گرفتن از مکتب امام حسین (ع) و عاشورا و پیوند واقعی با فاطمه زهرا (س) و پاک زیستن و امام زمان خود را شناختن و قدم برای خشنودی او برداشتن، و در نهایت به عزت و سعادت ابدی رسیدن را به همه ما آموخت.
شهیدان خداروحشان شاد،
و راهشان پر رهرو باد.
المهدی طاووس اهل الجنه (ای شهیدان) او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته
مادر شهیده شاهده راضیه کشاورز
15/12/1387
راننده سرویس مدرسه همیشه آهنگهای مبتذل می گذاشت
چند باراوّل راضیه بهش تذکّر داد ، امّا راننده گوش نمی کرد .
حتّی بعضی مواقع باهاش لج میکرد و سر کوچه پیاده اش میکرد
راضیه چند باری با راننده بحثش شده بود ، بچه های سرویس هم اذیتش میک ردن ، بهش می گفتند : آخوند ، وقتی از سرویس پیاده می شد ، بچه ها می گفتن : آخیش راضیه پیاده شد ، آقای راننده صدای ضبط رو زیاد کن !
با وجود همه این ها راضیه نگرانشون بود و همیشه برای سعادت و هدایتشون دعا می کرد !
شهادت راضیه ، هدیه ای بود از طرف خدا برای پاداش چشم و گوش پاکش
اواخر اسفند 1386 می خواستيم بريم واسه راضيه كفش بخريم .
رفتيم وارد مغازه كفش فروشي شديم كه يک دفعه رومو كردم طرفش ديدم نيست .
- رفتم بيرون مغازه ديدم كنار پياده رو ايستاده
-گفتم دخترم مگه كفش نمی خواستی ؟
گفت نه ديگه مادر نمی خوام برگرديم خونه
- گفتم چرا؟
گفت : مامان يه كفش ارزش اينو داره كه بريم تو مغازه ای كه اين قدر شلوغه و خدایی ناكرده تنه ی نامحرم بهمون برخورد كنه؟
منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39&p=298435#post298435
راضیه ورزشكار بود ، كمربند مشكی كاراته داشت - كلاس زبان می رفت - قاری قرآن بود - دختری نبود كه در خانه محبوس باشه - در جامعه رفت و آمد داشت .
يه بار اومد خونه خيلي پريشون و گريان بود گفتم چی شده مادر ؟
گفت : مامان اين خانومای بدحجابو كه تو خيابون می بينم احساس می كنم دارن با اين كارشون سيلی به صورت حضرت زهرا می زنن .... چطوری دلشون مياد خون شهدا رو پايمال كنن؟...................
منبع
یکی از همكلاسيهای راضيه كه دختر يه جانباز بود به راضيه گفته بوده راضيه بابام حالش خوب نيس وقتي حالش بد ميشه وقتي موجي ميشه همه چيزو مي شكنه - خورد ميكنه - ماها رو ميزنه تو خيابون دست خودش نيس كاراش و بقيه مسخره اش ميكنن
راضيه به من گفت مامان ما اين آسايش وامنيت رو مديون از بين رفتن آسايش و امنيت اين خانواده ها هستيم................
منبع