شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

* چندین سال است که بازار جزوه‌خوانی و تلخیص‌خوانی خیلی رواج پیدا کرده است. اثر این را شما در امتحان شفاهی چطور می‌بینید؟


مسلم قلی پور سلامٌ علیک

انسان ها ذوق و تمایلات مختلفی دارند مسئولان دلسوز بخش مواد مخدر با همکاری برخی از مسئولان منافق و دلسوز نسبت به جیب خود اقدام به تولید انواع مواد مخدر در اشکال مختلف با لعاب های متعدد مانند گرد، قرص، شرب، آمپول و... می کنند تا افراد متناسب با تمایل و کشش خود از آنها استفاده کنند.
در بحث یادگیری ما کمتر از این تفکر بالا کمک می گیریم برخی افراد با شنیدن، برخی بادیدن برخی با طبیعت، مثال، عده ای با کمی کردن مسائل کیفی، نمودار و جدول و فیلم و....بهتر یاد می گیرند.
قبلا در دروس حوزه کمتر به روش های تدریس و آموزش اهمیت داده می شد و افراد لازم بود با ذهن فعال خود شقوق علمی مختلف را در نظر بگیرند ولی الان به یاری خدا کم کم از شیوه های آموزش در حوزه استفاده می شود. برخی از کتاب حوزه که منبع برای بزرگان و عالمان دین بود برای آموزش به مبتدیان هم استفاده می شود که این امر کار را برای طلبه جوان سخت می کند. یکی از افرادی که با سبک جدول و نموداری تلاش کرد تا درس سنگین حوزه برای تدریس و آموزش راحت تر شود استاد مسلم قلی پور است طلاب از کتاب های ایشان کمک زیادی می گیرند برخی از طلاب در وصف این تلاش استاد چنان سروده اند:



هاي قلي‌پور بگو کيستي؟

شيخي يا شهيد ثانيستي؟

صاحب جزوه ز کجا آمدي؟

فاش زبستان خدا آمدي؟

جزوة جوشان تو چو سلسبيل

يا چو ابابيل به اصحاب فيل

هر ورقش بهر شفا مي‌برند

دست به دستش به کجا مي‌برند

فيضيه شد لايق تنديس تو

حوزه ما زنده به تلخيص تو

هر طلبه در طلب ياري‌ات

طالب تدوين نموداري‌ات

در دل ما هواي هر جزوه نيست

جزوة زيراکس خزر جزوه نيست

پيش چنين جزوه تعجب کند

عقل از آن کس که تقلب کند

ممتحنين زخمي تيغ توأند

در هوس فتح سه تيغ توأند

مسلمِ در کوفهِ شورا اسير

دستِ اسيرانِ بلا را بگير

مرغ دلم راهي قم مي‌شود

در پي تلخيص تو گم مي‌شود

صاحب تلخيص سلامٌ عليک

کاتب تلخيص، سلامٌ عليک

تا که رسيديم به فصلِ «تموز»

جزوه تو هست به دستم هنوز

مست زميخانه آگاهيم

فاش بگويم مریدُ اللهي‌ام

خواند ز فيضيه دل، بلبلي

نادقُـــلياً قُــلياً يـــا قلي



منبع: شوخ طبعي هاي طلبگي، محمدحسين قديري، ص46.

حامی طلاب سلامٌ علیک
جام می ناب سلامٌ علیک
از سخنت آب طلا می چکد
ای گل بشقاب سلامٌ علیک

روتوش كردن عكس هاي قديمي علما
( آهاي مذهبي ها كج سليقگي نكنيد)

سلام شما اينجا چه كار مي كنيد؟
تاپيك خودتونه؟
درسته
پيري است و هزار درد فراموشي هم يكي از اونا
حامي بدون شما = صفر
براي ماهنامه اي مطالبي مي نوشتم در محل كارم صدايي شنيدم يك نفر آمده بود محل كارم و سراغ بنده را مي گرفت. چندتا دوربين حرفه اي همراهش بود جل الخالق از اين دوربين ها نديده بودم.
آخه من بيچاره موقع عروسي هم به جاي دوربين رفتم جلوي آينه بهش گفتم: يك آدم خوش تيپ تحويلت ميدم برام نگهش دار بر مي گردم. خداييش هم آينه امانت دار خوبي است هنوز هم كه سال ها مي گذرد وقتي ميرم جلوي آينه همون آدم خوش تيپه رو نشونم ميده. اي ول داره آينه، دوست يعني آينه :Nishkhand:
آره داشتم مي گفتم
چي ميگفتم؟
اللهم صل علي محمد و آل محمد ها يادم اومد
آره عكاس با هيبتي كه داشت گفت: من موسوي هستم
گفتم: منم ق ... ببخشيد حامي هستم:Nishkhand:
گفت: من كه شما را مي شناسم چرا ميگي حامي گفتم اينجا مجبورم مدير سايت و اعوان و انصارش (عليهم افضل صلوات المصلين- پاچه خاري را عشقه) گفته افشاي نام حقيقي اند حرام است برو تو خط مستعار آي دي گرفتي چي شد
عكاس كه سرش گيج مي رفت با كف دست محكم كوبيد تو پيشونيش و گفت گرفتم
گفتم: راستي حالا مطمئن هستي منو ميشناسي؟ اخه منو خدا ميشناسه:Nishkhand:
گفتم: حالاامرتون؟
گفت: مي خوام چندتا عكس توپ از شما بگيريم و بهترين در ماهنامه استفاده مي كنيم. (گفتم دير آمدي بابا قبل از خواستگاري مي آمدي كه به خاطر زشتي هي جواب رد نشوم اون طوري عكس ها را مي بردم مي گفت اين من نيستم ها من اينم كه توي عكسه)
بعد گفتم: داداش گلم، گل پسر، مسير را اشتب اومدي سالبه جزييه عكس مكس نداره
خلاصه زور شد و چندتا عكس ازم گرفت. ( عكس ها را با دوربين ديجيتال كه نشونم داد تازه فهميدم كه خوش تيپي هم بد نيست ها بيچاره زليخا حق داشته ...):khandeh!:

از شوخي و موخي كه بزگريم:khandeh!:
ولي تعجبم از اين ماهنامه اين بود كه بارها و بارها عكس قديمي علما را كه جذاب نبود را در مطالبشان مي زدند بالاخره يه بار كفري شدم و تماس گرفتم و گفتم از دست شما دلخورم نه اين جور بلكه اون جور.
گفت: چي شده مگه
گفتم: شما براي مطلب من كه علمي ندارم و نقال سخنان علما هستم در گزينش عكس وسواس به خرج داديد چرا فلان عكس آيت الله بهاءالديني يا آيت الله مرعشي را در ماهنامه چاپ كرديد اگر عكس بهتر نداريد نزنيد يا شما كه طراح داريد بدهيد روي عكس كار كنند سياه قلم استفاده كنيد يا عكس را روتوش كنيد
به خدا من بين مردم بوده ام ديده ام وقتي افراد كج سليقه از اين عكس ها استفاده مي كنند توهين مي شود به علما
تذكر: البته ما هم بين عكاس هايمان كه با ابزارهاي مدرن مي گيريم از برخي خوشمان نمي آيد. در زمان قديم تكنولوژي پيشرفت نكرده بود و هميشه همه دوربين در دست نبوده كه از علما عكس هاي متعدد گرفته شده باشد. از سويي هم طبيعي است وقتي انسان پير شود چهره اش شكسته مي شود.
خلاصه اين كه در گزينش عكس علما دقت كنيم
اگر عكس جذابي در دسترس نبود عكس هاي موجود را روتوش كنيم يا نقاشي و ...مدد بگيريم (متأسفانه گاهي مي بينيم در بزرگداشت يا وفات يا سالگرد علما عكس غيرجذاب را در بنرهاي بزرگي در سطح شهر مي زنند. )
[HL]در عرفان هاي نوپديد از رهبران اين عرفان ها عكس هاي دقيق با وسواس گزينش مي كنند. حتي يكي از اين رهبران كه دستگير شده بود به جاي روتوش عكس خودش را روتوش كرده بود؛ ابروهايش را تاتو كرده بود)[/HL]
....
درد يكي و دوتا نيست سايت ها و سريال ها و برنامه هاي مستند مانند حديث سرو و.. به درد گزينش تصوير نامناسب مبتلا هستند ( خدا همگي را شفا بده)

گفت و گو با استاد سخت گیر حوزه؛ چرا حوزه به امتحانات شفاهی بیش از کتبی اهمیت می دهد؟

به موقعش حساب آقاي بيگدلي را هم مي رسيم:khandeh!:
فكر كردي
كوه به كوه نميرسه، ولي آدم به فرشته چي ؟ مي رسه ( فرشته يعني ملائكه گفتم الان ذهن هاي منحرف گرفتار خطا مي شوند گفتم از كوچه موضع تهمت بيام بيرون):Nishkhand:

به خدا من بين مردم بوده ام ديده ام وقتي افراد كج سليقه از اين عكس ها استفاده مي كنند توهين مي شود به علما

....
درد يكي و دوتا نيست سايت ها و سريال ها و برنامه هاي مستند مانند حديث سرو و.. به درد گزينش تصوير نامناسب مبتلا هستند ( خدا همگي را شفا بده)

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما استاد گرامی

عجب!!
بنده حقیر تا کنون فکر میکردم افراد کلا به معنویت و مقام معنوی و والای این افراد دقت دارند نه عکس و ظاهرشان!! اصلا به ذهنم هم خطور نمیکرد افراد به خاطر زشت یا زیبا بودن تصاویر علما خدایی نکرده توهین کنند!!! اصلا فکر نمکردم به این موضوع دقت شود زیرا آنقدر این بزرگواران مقام معنوی بالایی دارند و انسان لحظه دیدن تصاویر این بزرگواران غبطه این مقام های معنوی را میخورد که دیگر اصلا حواسش به زشتی و زیبایی عکس نیست !!!

خداوند به همه ما رحم کند و عاقبت همه مارا ختم به خیر کند

یازهرا(س)

عجب!!
بنده حقیر تا کنون فکر میکردم افراد کلا به معنویت و مقام معنوی و والای این افراد دقت دارند نه عکس و ظاهرشان!! اصلا به ذهنم هم خطور نمیکرد افراد به خاطر زشت یا زیبا بودن تصاویر علما خدایی نکرده توهین کنند!!! اصلا فکر نمکردم به این موضوع دقت شود زیرا آنقدر این بزرگواران مقام معنوی بالایی دارند و انسان لحظه دیدن تصاویر این بزرگواران غبطه این مقام های معنوی را میخورد که دیگر اصلا حواسش به زشتی و زیبایی عکس نیست !!!

درسته
من وقتي از دانشگاه وارد حوزه شده بودم هنوز كله ام بوي قرمه سبزي مي داد
طلاب از مقامات عرفاني بزرگواري گفتند و گفتند و گفتند....
كه تشنه شدم بروم و ايشان را ببينم
وقتي ايشان را ديدم صداي در درون مانند رعد و برق گفت: اينه؟!!! ( خب تصورم اين بود كه ايشان بايد خيلي خيلي زيبا هم باشند)
البته زيبايي معنوي اين بزرگوران براي افرادي كه با سجاياي ايشان آشنا هستند آنقدر پر رنگ است كه به لباس ساده آنها توجه نمي شود.
.............
يكي از علما مي گويد وقتي به آيت الله مشكيني از طرف بزرگي عباي هديه دادم پرسيدم اين درست است كه اين عبايي كه داريد از سي سال گذشته است؟
فرمود بله
اهل زهد و عمل بوده اند كه در كنج دل جاي دارند با اين كه سالهاست مهمان ملكوت شده اند
روحشان شادتر باد

روتوش كردن عكس هاي قديمي علما
( آهاي مذهبي ها كج سليقگي نكنيد)

سلام شما اينجا چه كار مي كنيد؟
تاپيك خودتونه؟
درسته
پيري است و هزار درد فراموشي هم يكي از اونا
حامي بدون شما = صفر
براي ماهنامه اي مطالبي مي نوشتم در محل كارم صدايي شنيدم يك نفر آمده بود محل كارم و سراغ بنده را مي گرفت. چندتا دوربين حرفه اي همراهش بود من بيچاره موقع عروسي هم به جاي دوربين رفتم جلوي آيين بهش گفتم يك آدم خوش تيپ تحويلت مي دهم برام نگهش دارد بر مي گردم خداييش هم آيينه امانت دار خوبي است هنوز هم كه سال ها مي گذرد وقتي مي رم جلوي آينه همون آدم خوش تيپه رو نشونم ميده اي ول داره آينه دوست يعني آينه
آره داشتم مي گفتم
گفت: من موسوي هستم
گفتم: منم ق ... ببخشيد حامي هستم
گفت: من كه شما را مي شناسم
گفتم: مطمئن هستي منو خدا ميشناسه
گفتم: امرتون؟
گفت: مي خوام چندتا عكس از شما بگيريم بهترين در ماهنامه استفاده مي كنيم.
گفتم: مسير را اشتب اومدي سالبه جزييه عكس مكس نداره
خلاصه زور شد و چندتا عكس ازم گرفت. ( خوش تيپي هم بد نيست ها )
ولي تعجبم از اين ماهنامه اين بود كه بارها و بارها عكس قديمي علما را كه جذاب نبود را در مطالبشان مي زدند بالاخره يه بار كفري شدم و تماس گرفتم و گفتم از دست شما دلخورم نه اين جور بلكه اون جور.
گفت: چي شده مگه
گفتم: شما براي مطلب من كه علمي ندارم و نقال سخنان علما هستم در گزينش عكس وسواس به خرج داديد چرا فلان عكس آيت الله بهاءالديني يا آيت الله مرعشي را در ماهنامه چاپ كرديد اگر عكس بهتر نداريد نزنيد يا شما كه طراح داريد بدهيد روي عكس كار كنند سياه قلم استفاده كنيد يا عكس را روتوش كنيد
به خدا من بين مردم بوده ام ديده ام وقتي افراد كج سليقه از اين عكس ها استفاده مي كنند توهين مي شود به علما

....
درد يكي و دوتا نيست سايت ها و سريال ها و برنامه هاي مستند مانند حديث سرو و.. به درد گزينش تصوير نامناسب مبتلا هستند ( خدا همگي را شفا بده)
برخي براي اين كه ريا نشود صلوات اين مطلب را تو دلشون فرستادند
اي بابا اونا كجا هستن و من بيچاره دنيا زده كجا:Nishkhand:
ولي مراقب باشيد ديني به گردن تان نماند مطلب را مي خوانيد مي خنديد و مي رويد؟ همين
حساب كتاب نداره؟هنگام خروج از سايت به صندوق هم سري بزيند مديون نشويد ( البته اگر صلوات فرستاده بوديد براي اين كه خيطم نكرده ايد بدهكار ميشم يه جايي تو برهوت صلوات دست پست هاي تان را مي گيرم)

تو نيكي مي كن و صلواتي در كنار پستم بينداز
كه حامي در بيابانت دهد غاز:Nishkhand:

من وقتي از دانشگاه وارد حوزه شده بودم هنوز كله ام بوي قرمه سبزي مي داد
طلاب از مقامات عرفاني بزرگواري گفتند و گفتند و گفتند....
كه تشنه شدم بروم و ايشان را ببينم
وقتي ايشان را ديدم صداي در درون مانند رعد و برق گفت: اينه؟!!! ( خب تصورم اين بود كه ايشان بايد خيلي خيلي زيبا هم باشند)
البته زيبايي معنوي اين بزرگوران براي افرادي كه با سجاياي ايشان آشنا هستند آنقدر پر رنگ است كه به لباس ساده آنها توجه نمي شود.
.............
يكي از علما مي گويد وقتي به آيت الله مشكيني از طرف بزرگي عباي هديه دادم پرسيدم اين درست است كه اين عبايي كه داريد از سي سال گذشته است؟
فرمود بله
اهل زهد و عمل بوده اند كه در كنج دل جاي دارند با اين كه سالهاست مهمان ملكوت شده اند
روحشان شادتر باد

با سلام و عرض ادب
با اين مطلب شما ، به يك اعتبار موافقم و به يك اعتبار مخالف.
موافقم به اين دليل كه خب ظاهر در برخورد و بازخورد ها ، بي اهميت نيست بويژه در جذب مخاطب جوان .
مخالفم به اين دليل كه بايد ببينيم براي چه چيزي نزد چه كسي مي رويم . مثلا من شنيده ام مدتي نماز آيت الله بهجت اعلي الله مقامه را در سيما پخش ميكردند اما قطع شد افرادي تماس گرفته بودند كه چرا نماز ايشان را ديگر پخش نمي كنيد پاسخ داده بودند كه ظاهر ايشان براي رسانه چندان مناسب نيست ، خب در اينجا بايد ديد نماز اين عبد مخلص الهي را مردم براي چه مي خواهند ؟ سيما براي چه نماز علما را مي گذارد؟ براي نوع قرائتشان ؟ براي رويتشان ؟ واقعا براي چه ؟ چرا سراغ آيت الله بهجت برويم ؟ چرا سراغ آيت الله بهاء الديني برويم ؟ آن اعتباري كه در وجود اين علماي مخلص لحاظ مي كنيم همان است كه مانع توجه به خود است بنابراين نبايد توقع آن ظاهر آرايي معهود را داشته باشيم .
بنابراين بنظر بنده بايد ديد چه چيزي را در كجا و در چه كسي مي جوييم ، پاسخ به اين سوال بسياري از مسائلي از اين دست را حل ميكند .

سلام قياس شما كمي مع الفارق يا مع الفارغ است
آيت الله بهجت زبانزد عام و خاص اين زمان شده بود و مردم ايشان را به معنويت مي شناختند
ولي با برخي از علما و علماي قديم آشنا نيستند


اللهم صل علي محمد و آل محمد ها يادم اومد
آره عكاس با هيبتي كه داشت گفت: من موسوي هستم
گفتم: منم ق ... ببخشيد حامي هستم:Nishkhand:
گفت: من كه شما را مي شناسم چرا ميگي حامي گفتم اينجا مجبورم مدير سايت و اعوان و انصارش (عليهم افضل صلوات المصلين- پاچه خاري را عشقه) گفته افشاي نام حقيقي اند حرام است برو تو خط مستعار آي دي گرفتي چي شد


سلام :Gol:
این ق که نوشتید یعنی قاف یا قدیری؟!؟؟؟؟:khandeh!:
دوستان دقت فرمایید
حامی جون خیلی خطرناکن
غفلت نکنید
آخر ایمیلش زده 110
(حالا ایمیلشو از کجا پیدا کردم بماند:ok:)
من تعجب میکنم!!!!!!

سلام
والله چی بگم
اجازه بدین یه خاطره براتون تعریف کنم
عروسی یکی از طلبه ها بود فیلمبردار می خواستن یعنی گفتن که نمی خواهیم غریبه بیات فیلم بگیره آقا ما را گفتن فیلم بگیر
من که اصلا بلد نبودم اما خجالت کشیدم گفتم بلد نیستم مثل اون مرده توفیلم دودکش همش گفتم بلدم بلدم
خلاصه القصه
دیگه واضحه تا حالا دارن نفرینمون می کنن برای اون فیلم

تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف...
دوخاطره از مرحوم آیت الله شیخ یحیی انصاری شیرازی:
یکی از اساتید اخلاق ما نقل می کرد که مرحوم آیت الله انصاری شیرازی را به یک مهمانی دعوت کرده بودند و خیلی ها با توجه به جایگاه اخلاقی ایشان علاقمند دیدن ایشان بودند... ایشان می فرمودند بنده می دیدم که آن مرحوم (البته در زمان حیات ایشان نقل می کردند،) با دست خود همینطور دماغشان را پاک می کردند بدون رعایت نوع تشریفاتی که ما داریم.
نظر خود ایشان این بود که نه اینکه این بزرگان به مسائل توجه نداشته باشند بلکه ایشان می خواستند با این کارها جلب توجه نشوند ومردم زیاد به ایشان بعنوان اینکه استاد اخلاق واهل کرامت بود توجه داشته باشند تا در عالم خودشان باشند.

خاطره دوم:
در جایی هم می خواندم که مرحوم انصاری شیرازی را در زمان طاغوت به یکی از شهرهای لرستان دعوت کرده بودند، وقتی ایشان برای نماز به مسجد می روند به اندازه انگشتان یک دست نمازخوان نداشته است با اینکه مسجد داخل بازار بود. اما بعد از سه سال که تبعید ایشان تمام شد ومی خواستند برگردند بخاطر کثرت نمازگزار درمسجد جای سوزن انداختن هم نبود. ومردم یکپارچه بخاطر برگشت آن بزرگوار ماتم گرفته بودند وشهر خون می گریست.
با توجه به اینکه علماء تبعیدی حق تبلیغ نداشتند تنها یک چیز عامل این کار بود وآنهم اینکه ایشان در مسیر رفتن به مسجد به همه سلام می کردند واحوالپرسی ساده.
البته بنده یک باز توفیق حضور در درس بحارالانوار ایشان داشتم وتواضع مثال زدن یایشان را از نزدیک دیده بودم. لذا یک احوالپرسی این علماء ربانی وتاثیر نفسی که داشتند چنین جو را عوض می کند.
وامام حق داشت که وقتی مشکلی پیش می آمد که به سادگی قابل حل نبود می فرمود به آیت الله بهجت وانصاری شیرازی بگویید دعا کنند.
نثار روح باعظمتش الفاتحه مع الصلوات

مدیر مدرسه ما
مدیر مدرسه ای داشتیم که از روی کتاب برای ما تجزیه وترکیب قرآن می گفت.
حجره طلبها طبقه دو وسه بود وبرخی اوقات هر سالنی که یک فضای بازی داشت واطرافش سنگ کاری شده بود وطلبه ها کفشاهایشان را اطراف آنها قرار داده بودند که دقیقا پایین همه این دریچه ها به زیر زمین ختم می شد.
دیدم مدیر مدرسه به یکی از طلبه ها می گوید که این کفشها را وهر کسی که کفشی روی این سنگها بگذارد می اندازی پایین، وطلبه بدون معطلبی همین کارو انجام داد.
بعد از ساعتی دیدم مدیر مدرسه دقیقا کفشهایش را همانجایی قرار داده است که کفشهای بقیه طلبها بدستورش از آنجا حواله زیر زمین شده بودند.
منم بدون معطلی آرام نعلین های مدیر محترم را برداشته وهمانجایی انداختم که کفشهای طلبه ها حواله شده بود.
وقتی مدیر آمد وکفشها راندید ونگاهی از طبقه دوم مدرسه به پایین انداخته وکفشها را داخل حوض زیر زمین دید قیافه اش دیدنی بود وداد زد کی کفشهام پایین انداخته است. ولی هنوز هم که هنوز خبر ندارد کی آن کفشهار ا آنروز پایین انداخت.
:Gol:

آخر ایمیلش زده 110
(حالا ایمیلشو از کجا پیدا کردم بماند)
من تعجب میکنم!!!!!!

:Graphic (12):

بعدا نوشت:

انصافا وبلاگ خوبیه.... اگه دوست داشتین به نکات آموزنده دسترسی داشته باشین...:Gol:

من مدافع تساوي حقوق زن و مرد هستم از سربازي بايد شروع كنيم[CENTER]دوسال دختران بايد بروند آش خوري

خب چون استاد حامی بزرگوار بصورت طنز نوشتید منم جوابتون رو با طنز میدم حاضرید؟
ما دو سال سربازی رو میریم 18 ماه بیشتر نیستا اول بگم!!!:Gig:
اما شما هم اعلام کنید آقایون از 9 سالگی روزه بشن!!!:Narahat az:
از 9 سالگی نماز بخونن:ok:
از 9 سالگی رعایت کنن و حجابشون رو :Sokhan:
از 9 سالگی استارت بزنن همه حوائجشون رو شرعی باشه قانونی باشه و ....:Sokhan:
ما هم چشم 18 ماه رو میریم در قسمت خواهران خدمت سربازی من میرم
یه قسمتی مدیر فرهنگی میشم نمیدونم تبلیغات جبهه جایی که نوار میزارن:Ealam:
سربازا میرن برا جنگ میرم اونجا هی نوار و سیدی عوض میکنم اونها برن بجنگند خوبه؟:khaneh:

[/CENTER]

حاج میرزا آقا زارعی وسجده شکر:
حاج میرزا آقا زارعی از علماء ربانی شهر ارومیه بود که پنج ماه پیش به رحمت ایزدی پیوست، ودر بهشت معصومه شهر قم قطعه علما دفن شد. عالمی که عاشق نماز وعبادت بود وبمعنای واقعی زاهد بود.
ایشان به سجده شکر خیلی اهمیت می دادند، لذا به بچه هایی که سجده شکر می کردند در سال 75که ما نمازش می رفتیم صد تومان جایزه می دادند. بچه ها چون عادت حاج میرزا را می دانستند، بعد اینکه نماز تمام می شد وحاج آقا بلند می شدند تا بروند منزل سریع مهری برمی داشتند وبه سجده می رفتند. وصد تومان آنروز را به دست می آورند.
همه فکر می کردند این حاج آقا ساده است ومتوجه نیست که این بچه ها تازه آمده اند وسرش کلاه می گذارند، ولی زهی خیال باطل ... که حاجی بهتر از همه متوجه این نکته بود، ولی با همین کار این بچه ها را نماز خوان می کرد.
بنده از راننده جوانی شنیدم که می گفت حاج میرزا آقا با همین صد تومن سجده شکر ما را نماز خوان کرد.
این قضیه را بنده جایی نقل می کردم که یکی از جوانهای هیئت که الان جزء فعالان فرهنگی است گفت:
حاج آقا من خودم یکی از همانهایی هستم که برای صد تومن حاجی سجده شکر می کردم.

هك شدن سايت
امروز مدير فني جناب آقاي معصومي سايت را هك كرده بود.
به گزارش خبرگزاري حامي نيوز يك منبع موثق اطلاع داده كه احتمالا ايشان با داعش در ارتباط است و بعيد نيست داعش هم با ايشان در ارتباط باشد.:khaneh:
بعد از اين خبر كاربران سايت براي عدم تكرار اين حادثه در تاپيك شوخ طبعي هاي طلبگي تجمع خواهند كرد و از اين عمل منافي با اشاعه تبليغ ديني برائت خواهند كرد.
اين خبر در حالي به ما رسيده كه سايت هاي همسايه كاملا در آرامش به سر مي بردند.:Nishkhand:
خوشبختانه با عمليات شجاعانه برخي از اعضاي
فدافند غيرعامل مركز ملي دقايقي قبل اراضي اسك دين از اشغال اين گروهك خارج و بار ديگر فدافند غيرعامل عامل و فعال شد.:Kaf:
مهندس معصومي بعد از دستگيري اعلام كرده كه من از قصد اين سايت را هك كردم كه اين گروهك به آن آسيبي نرسانند ادعاهاي دوستي اين مهندس معلوم الحال در حال بررسي است.

حامي
سدا و صيماي جمحوري اسلامي اسك دين
:Gol:



هك شدن سايت
امروز مدير فني جناب آقاي معصومي سايت را هك كرده بود.
به گزارش خبرگزاري حامي نيوز يك منبع موثق اطلاع داده كه احتمالا ايشان با داعش در ارتباط است و بعيد نيست داعش هم با ايشان در ارتباط باشد.
بعد از اين خبر كاربران سايت براي عدم تكرار اين حادثه در تاپيك شوخ طبعي هاي طلبگي تجمع خواهد كرد و از اين عمل منافي با اشاعه تبليغ ديني برائت خواهد كرد.
اين خبر در حال به ما رسيده كه سايت هاي همسايه كاملا در آرامش به سر مي بردند.
خوشبختانه با عمليات شجاعانه برخي از اعضاي فدافند غيرعامل مركز ملي دقايقي قبل اراضي اسك دين از اشغال اين گروهك خارج و بار ديگر فدافند غيرعامل عامل و فعال شد.
مهندس معصومي بعد از دستگيري اعلام كرده كه من از قصد اين سايت را هك كردم كه اين گروهك به آن آسيبي نرسانند ادعاهاي دوستي اين مهندس معلوم الحال در حال بررسي است.

سدا و صيماي جمحوري اسلامي اسك دين حامي

با مهندس شوخي نكنيم پس با كي شوخي كنيم نه تو بگو باكي ؟
حتما با تو اِههههه مگه از جونم پياز شدم:Nishkhand:

هك شدن سايت
امروز مدير فني جناب آقاي معصومي سايت را هك كرده بود.
به گزارش خبرگزاري حامي نيوز يك منبع موثق اطلاع داده كه احتمالا ايشان با داعش در ارتباط است و بعيد نيست داعش هم با ايشان در ارتباط باشد.
بعد از اين خبر كاربران سايت براي عدم تكرار اين حادثه در تاپيك شوخ طبعي هاي طلبگي تجمع خواهد كرد و از اين عمل منافي با اشاعه تبليغ ديني برائت خواهد كرد.
اين خبر در حال به ما رسيده كه سايت هاي همسايه كاملا در آرامش به سر مي بردند.
خوشبختانه با عمليات شجاعانه برخي از اعضاي فدافند غيرعامل مركز ملي دقايقي قبل اراضي اسك دين از اشغال اين گروهك خارج و بار ديگر فدافند غيرعامل عامل و فعال شد.
مهندس معصومي بعد از دستگيري اعلام كرده كه من از قصد اين سايت را هك كردم كه اين گروهك به آن آسيبي نرسانند ادعاهاي دوستي اين مهندس معلوم الحال در حال بررسي است.

سدا و صيماي جمحوري اسلامي اسك دين حامي
راستي مهندس نميشه هك را طولاني كنيد تابستوني ي مسافرتي بريم؟:Nishkhand:

نكنه جدي خبري شده
نكنه كارشناسان را گروه داعش دستگير كرده ديشب و امروز سري زدم همگي چراغاشون خاموشه
http://www.askdin.com/showgroups.php
شايد هم به خاطر حمله هواي عمدا چراغ ها رو خاموش كرده اند ولي نمي دونم چرا با من هماهنگي نكرده اند:Gig:

سلام
Masoomi چرا به من نگفتی پس!؟؟؟؟؟؟:lol:
اگه مشکلت آقا حامیه به خودم بگو:Khandidan!:
به خودم بمب میبندم و در طی یک عملیات انتحاری-احساسی میرم بغلش میکنم
بعدشم
فاتحه مع الصلوات:khandeh!:
ایدیشو قرمز میکنیم میزنیم شهید حامی
فیلمشم بگیر بزاریم اونترنت
خیلی حال میده:ok:

هك شدن سايت
امروز مدير فني جناب آقاي معصومي سايت را هك كرده بود.
به گزارش خبرگزاري حامي نيوز يك منبع موثق اطلاع داده كه احتمالا ايشان با داعش در ارتباط است و بعيد نيست داعش هم با ايشان در ارتباط باشد.
بعد از اين خبر كاربران سايت براي عدم تكرار اين حادثه در تاپيك شوخ طبعي هاي طلبگي تجمع خواهند كرد و از اين عمل منافي با اشاعه تبليغ ديني برائت خواهند كرد.
اين خبر در حالي به ما رسيده كه سايت هاي همسايه كاملا در آرامش به سر مي بردند.
خوشبختانه با عمليات شجاعانه برخي از اعضاي فدافند غيرعامل مركز ملي دقايقي قبل اراضي اسك دين از اشغال اين گروهك خارج و بار ديگر فدافند غيرعامل عامل و فعال شد.
مهندس معصومي بعد از دستگيري اعلام كرده كه من از قصد اين سايت را هك كردم كه اين گروهك به آن آسيبي نرسانند ادعاهاي دوستي اين مهندس معلوم الحال در حال بررسي است.

حامي
سدا و صيماي جمحوري اسلامي اسك دين

خیلی باحال بود لذت بردم...:Khandidan!:

سلام و عرض ادب

با تشکر از استاد عزیز و گرامی و همه همکاران و کاربران بزرگوار

لطفا مباحث ازدواج و هر گونه بحثی که به نوعی به همسر یابی و موضوع داغ ازدواج و نام بردن از کاربران و همکاران منجر می شود

به شدت پرهیز کنید و اگر به من رحم نمی کنید به سایت و انجمن رحم کنید :ok:

متشکرم


راستي مهندس نميشه هك را طولاني كنيد تابستوني ي مسافرتي بريم؟:Nishkhand:

سلام
ای خدا یعنی میشه
ببین دیگه چی میشه
این مغز ما دنج میشه
نیرومون دو چندان میشه

سلام و عرض ادب

با تشکر از استاد عزیز و گرامی و همه همکاران و کاربران بزرگوار

لطفا مباحث ازدواج و هر گونه بحثی که به نوعی به همسر یابی و موضوع داغ ازدواج و نام بردن از کاربران و همکاران منجر می شود

به شدت پرهیز کنید و اگر به من رحم نمی کنید به سایت و انجمن رحم کنید :ok:

متشکرم

تو این تاپیک که استاد از این صحبتها نکرده:Moteajeb!:

تو این تاپیک که استاد از این صحبتها نکرده

سلام
جناب مهرانت و دوستان بزرگوار مي دونم از سخنان مدير ناراحت شديد بر اعصاب خودتان مسلط باشيد تا اطلاع ثانوي:ok:
بايد بگم كه
لیست هذه اول قاروره کسرت فی الاسلام

سلام و عرض ادب

با تشکر از استاد عزیز و گرامی و همه همکاران و کاربران بزرگوار
لطفا مباحث ازدواج و هر گونه بحثی که به نوعی به همسر یابی و موضوع داغ ازدواج و نام بردن از کاربران و همکاران منجر می شود
به شدت پرهیز کنید و اگر به من رحم نمی کنید به سایت و انجمن رحم کنید
متشکرم

جناب مدير مي خواهند ما را دور بزننه ما خودمون ختم دور زدنيم:Cheshmak:
جناب مدير اين هسته هايي كه خورده ايد خرماهاش تو لپ ماست:Nishkhand:
داريد بحث را عوض مي كنيد مي خواهيد از مدير فني خودتان دفاع كنيد؟
ما اگر لازم باشه به خاطر ارتباطش با گروهك داعش اعدام انقلابيش مي كنيم و بعد هم سر فرصت پرونده اش را مطالعه مي كنيم ببينيم جرمش چيست:Nishkhand:

سلام و عرض ادب
با تشکر از استاد عزیز و گرامی و همه همکاران و کاربران بزرگوار
لطفا مباحث ازدواج و هر گونه بحثی که به نوعی به همسر یابی و موضوع داغ ازدواج و نام بردن از کاربران و همکاران منجر می شود
به شدت پرهیز کنید و اگر به من رحم نمی کنید به سایت و انجمن رحم کنید
متشکرم

راستي ما كه نمي توانيم براي دوستان اقدام عملي كنيم شما حتما اعتقادي به وصف العيش نصف العيش نداريد درست فهميديم ها:Moteajeb!::Nishkhand::Cheshmak:

روح مؤمن
نكته‌هايي از زندگي آيت‌الله مشكيني(ره)

به‌انتخاب اصغر عرفان

ساده‌زيستي
وقتی با ایشان بودیم به خوبی احساس می کردیم که اصلاً به مسائل مادی علاقه ندارد.‌ یکبار صحبتی بین ما پیش آمد که فرمودند حاضرم همه آن‌چه را که دارم با یک ریال با تو معامله کنم.‌ حتی می گفتند اگر کسی چیزهایی را که دارم ـ حالا ایشان چیزی نداشت ـ بدزدد من راضی هستم ولی این مطلب را با کسی مطرح نمی کنم چون اگر بگویم راضی هستم، هرچه کتاب هم دارم می برند.1‌

عبور از دريا
برای ایشان زمینه استفاده از مواهب مادی فراوان بود.‌ چون ارادتمندان زیادی داشتند.‌ نمیدانم به منزل ایشان تشریف برده اید یا نه؟ آن‌قدر سادگی از ظواهر این منزل هویداست که انسان واقعاً احساس می کند یک زاهد به تمام معنا در این خانه زندگی کرده.‌ ایشان بسیار ساده زیست بودند.‌ بسیاری از مواقع ماشین ایشان پیکان بود.‌ خانه ای هم که داشتند برای خودشان نبود و خورد و خوراك و لباسشان بسیار ساده بود.‌ آقای ری شهری می گفتند ما یک‌وقتی به مناسبتی اصرار کردیم که آقا! به ما عیدی بدهید.‌ آقای مشکینی با آن عظمت دست در جیب خودش کرد و یک ده‌تومانی به ما داد و گفت بیشتر از این برایم امکان ندارد.‌ حالا که ایشان رفته اند آدم می‌گوید خوش به‌حالش که از دریا عبور کرد و دامنش مرطوب نشد.‌2


امر نداشتند

ایشان هیچ‌وقت مستقیماً چیزی را نمی خواستند و از همان دوران جوانی وقتی مثلاً به چای میل داشتند می گفتند خانم! در خانه چای داریم؟ یا گاهی به کنار گهواره می رفتند و درحالی‌که به نوزاد نگاه می کردند، می گفتند کاش دختر بزرگی بودی و می‌توانستی برایم چای بیاوري.3

عمل مي‌كردند

تعبیری که مقام معظم رهبری از ایشان داشتند خيلي زيباست «رفتار و عمل او بیش از بیان شیرین و رسایش، دعوت کننده به ایمان و پارسایی و حق طلبی و حق‌گویی بود.‌» واقعاً از نزدیک شاهد بودیم که به آن‌چه میگفتند عمل می کردند.‌ تواضع مرحوم مشکینی(ره) واقعاً برای من شگفت‌انگیز بود.‌ گویا اصلاً خودشان را نمیدیدند.‌ واقعاً خود من نمیتوانستم آنطور که ایشان عمل میکردند عمل کنم.‌ نکت های که در مورد فروتنی و تواضع آیت‌الله مشکینی قابل‌توجه است چیزی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند.‌ ایشان فرمودند «جایگاه رفیع او در نظام جمهوری اسلامی و ریاست مجلس خبرگان رهبری، از آغاز تشکیل این مجلس هرگز نتوانست در تواضع و فروتنی او یا در زندگی زاهدانه و دامن پاک او کمترین خدشهای وارد آورد.‌ او جامع علم و عمل، جهد و زهد و تشخیص و سلوک صائب و مستقیم بدون انحراف بود.» مرحوم مشکینی به شدت مقید بودند که از هر کار و حرفی که سودمند نیست اجتناب کنند.‌ ممکن بود شما یک ساعت پیش ایشان می‌نشستید و ایشان یک کلمه نمی گفتند.‌ اگر نیازی بود می گفتند و اگر نیازی نبود سکوت اختیار می کردند.4

رفتار با دختر

زمانی که برای تبلیغ به خارج از قم رفته بودیم، مرحوم مشکینی(ره) برای همسر من که دختر ایشان بود نامه می نوشت.‌ همسرم حدوداً بيست سالی بود که بچه دار نمی شد و این خیلی برای او سخت بود.‌ در این دوران سخت روحی و روانی، ایشان پشت سر هم به دخترشان نامه می نوشتند و در آن مطالب و نکات بسیار آرامبخشی را همراه با نصایح بسیار امیدوارکننده می‌گفتند و او را به الطاف الهی امیدوار و به خضوع در برابر حکمت الهی توصیه می کردند.‌ همان طور که گفتم ایشان به تک تک فرزندانشان توجه داشتند ولی چون می دانستند همسر من به‌خاطر نداشتن فرزند آسیب پذیر است، به‌خاطر همین، نسبت به سایر اولادشان به او نگاه ویژه ای داشتند و زیاد [HL]نامه[/HL] می دادند [HL]و معمولاً هم پایان ‌نامه را با کلمات و جملات لطیف و شوخی به پایان می بردند.[/HL][HL]‌5[/HL][HL]
[/HL]
غذاي بدون شبهه

ایشان در مورد این‌که غذایی که میخورند هیچ شبهه ای نداشته باشد خیلی دقت داشتند.‌ برای همین به همسرشان سفارش کرده بودند هر چیزی از خانه خواستی به هرکسی بدهی اختیار کامل داری اما اگر کسی به خانه چیزی آورد تا به من اطلاع ندادی به من نده بخورم.‌ یادم هست زمانی که در کاشمر تبعید بودند در تابستان برای دیدار ایشان به آن‌جا رفتیم.‌ هوا خیلی گرم بود.‌ خانه ای که در آن سکونت داشتند یخچال نداشت تا آب خنک سر سفره بگذارند.‌ سفره ناهار پهن ‌شده بود که در زدند.‌ یکی از پسران ایشان در را باز کرد.‌ همسایه بغلی مقداری یخ آورده بود.‌ با دیدن یخ در آن هوای گرم ما خیلی خوشحال شدیم ولی ایشان از آقازاده پرسیدند که یخ را کدام همسایه آورده؟ پسرشان گفت خانم تنهایی است که همسرش فوت کرده و با حقوق همسرش زندگی می کند.‌ ما از آن آب سرد خوردیم ولی ایشان از همان آب گرم داخل خانه خوردند و لب به آن آب نزدند.‌6

سی سال يك عبا

يك روز آیتالله احسانبخش براي آیت‌الله مشكيني عبايي دادند و به من گفتند سي سال پیش ما در محضر ایشان درس کفایه میخواندیم.‌ در آن سالها ایشان عبایی داشتند که بعد از 30 سال در سمیناری دیدم که باز همان عبا را داشتند.‌ بعد از این‌که عبا را به آقای مشکینی دادم و حرف های آقای احسان‌بخش را برای ایشان تعریف کردم، پرسیدم: واقعاً سي سال است که از این عبا استفاده می کنید؟! گفتند بله.‌7

احترام به مقام معظم رهبري

سال 1355 که ایشان در مشهد اقامت داشتند، روزی در جلسه آیت الله مشکینی با طلبه‌ها که من هم در آن حضور داشتم، یکی از طلبه ها درباره شخصیت مقام معظم رهبری پرسید.‌ حاج آقا فرمودند «[HL]ایشان 100 سال از زمان خود جلوست اما من بیچاره 50 سال عقبم![/HL]» یا در جلسه ای نزد ایشان بودم که موضوعی پیش آمد.‌ از ایشان پرسیدم به نظر شما مقام رهبری در این موضوع اظهارنظر می کنند یا نه؟ ایشان قبل از این‌که جواب مرا بدهند فرمودند «[HL]مقام رهبری نه، مقام معظم رهبری![/HL]» گاهی اوقات که می خواستم خدمت آقا برسم به حاجآقا می گفتم می خواهم خدمت آقا بروم.‌ اگر کاری یا سفارشی دارید بفرمایید تا به عرض آقا برسانم.‌ ایشان می گفتند «به آقا بگویید ما هر شب شما را دعا می کنیم. علتش هم این است که شما مسئولیتی که قبول کرده اید باعث شده از مسئولیت ما کم شود، لذا بر ما واجب است که شما را دعا کنیم.‌« هر وقت به دیدار مقام معظم رهبری می رفتم ایشان متقابلاً جویای احوال حاج آقا می شدند.‌8

روح مؤمن

تقریباً روز قبل از این‌که به حال اغما بروند و نتوانند صحبت کنند آخرین گفتوگوهای من با ایشان اتفاق افتاد؛ یعنی روز یکشنبه 24 تیرماه سال 86 در بیمارستان بقیه الله برای عیادت خدمتشان رسیدم.‌ حالشان تا حدی بهتر شده بود و می توانستند صحبت کنند.‌ می‌خواستم ببینم خودشان متوجه هستند که در حال رفتن به عالم بقا هستند یا نه.‌ پرسیدم حاج آقا! دنیا را چگونه می بینید؟ ایشان متوجه شدند که چه می خواهم بگویم.‌ فرمودند «دنیا را با کمی تفاوت همان‌طور میبینم که اوایل طلبگی، استادم برای من ترسیم کرد.»‌ بعد فرمودند «میبینم که با نزدیکان خودم خداحافظی می‌کنم اما پیش ارحام نزدیکتر و دوستانی که برای من بهتر هستند، امام(ره) و آقایان بهشتی و مطهری می روم.‌ من به آقایان بهشتی و مطهری خیلی علاقه داشتم.» ‌ بعد به آقای ساجدی که از ایشان پرستاری می کردند اشاره کردند و گفتند «اینها میخواهند با عزرائیل مبارزه کنند!» ‌ بعد فرمودند «معتقدم خود خدا روح مؤمن را قبض می کند.» سپس به این آیات اشاره کردند «الله یتوفی الانفس حین موتها؛ خدا جان انسان ها را می گیرد، زمانی که مرگشان فرامی‌رسد».‌9


......................................
پي‌نوشت‌ها

1. در گفت‌وگو با آيت‌ الله ري‌شهري،داماد آيت‌الله مشكيني(ره)،
2. حجت الاسلام محمدی گلپایگانی (رئیس دفتر مقام معظم رهبری)
3. همسر آیتالله مشکینی(ره)
4. آيت‌الله ري‌شهري
5. حجت الاسلام علی‌اکبر اجاق‌نژاد (داماد آيت‌الله مشكيني)
6. همان
7. همان
8. همان
9. آيت‌الله ري‌شهري.
منبع: اصغر عرفان، ماهنامه خانه خوبان، شماره 79، مرداد 1394



رفتار با دختر
زمانی که برای تبلیغ به خارج از قم رفته بودیم، مرحوم مشکینی(ره) برای همسر من که دختر ایشان بود نامه می نوشت.‌ همسرم حدوداً بيست سالی بود که بچه دار نمی شد و این خیلی برای او سخت بود.‌ در این دوران سخت روحی و روانی، ایشان پشت سر هم به دخترشان نامه می نوشتند و در آن مطالب و نکات بسیار آرامبخشی را همراه با نصایح بسیار امیدوارکننده می‌گفتند و او را به الطاف الهی امیدوار و به خضوع در برابر حکمت الهی توصیه می کردند.‌ همان طور که گفتم ایشان به تک تک فرزندانشان توجه داشتند ولی چون می دانستند همسر من به‌خاطر نداشتن فرزند آسیب پذیر است، به‌خاطر همین، نسبت به سایر اولادشان به او نگاه ویژه ای داشتند و زیاد نامه می دادند و معمولاً هم پایان ‌نامه را با کلمات و جملات لطیف و شوخی به پایان می بردند.‌5

دوستان
خدا مي داند اين كار ايشان از نظر روان شناختي چه قدر براي دخترشان آرام بخش بوده
آفرين براين تدبير
ما هم بايد از بزرگان اخلاق اين ظرافت هاي روان شناختي را در ارتباطات ياد بگيريم:Gol:

سی سال يك عبا
يك روز آیتالله احسانبخش براي آیت‌الله مشكيني عبايي دادند و به من گفتند سي سال پیش ما در محضر ایشان درس کفایه میخواندیم.‌ در آن سالها ایشان عبایی داشتند که بعد از 30 سال در سمیناری دیدم که باز همان عبا را داشتند.‌ بعد از این‌که عبا را به آقای مشکینی دادم و حرف های آقای احسان‌بخش را برای ایشان تعریف کردم، پرسیدم: واقعاً سي سال است که از این عبا استفاده می کنید؟! گفتند بله.

بنده خدايي در جلسه اي درباره فضيلت تلاش و كم خوري مي گفتند كه وسط اين توصيه ها آروغ زدند اين يعني اين كه ايشان خودش اهل عمل نيست حسابي خورده است
وقتي بحث از جلسه اي مي شد به هم حجره اي خود مي گفتم برويم فلان جلسه مي گفت اگر او آروغ نمي زند ؛ يعني اهل عمل است مي آيم.
آيت الله مشكيني و ما ادراك آيت الله مشكيني
هنوز صداي اين مهربان پدر در مصلي قم طنين انداز است.
سخني كه از دل بر مي آمد و لاجرم بر دل مي نشست.
مي فرمود خدا لعنت كند مرا اگر شما را به امري توصيه كنم و قبل از آن خودم به آن عامل نباشيم.
خدايا عالي ترين سلام ها و درودهاي ما را در پاكتي از نور قرار بده و به روح اين بزرگ مرد بفرست :Gol:

داره بحث را عوض كنيد مي خواهيد از مهندس فني دفاع كنيد ما اگر لازم باشه به خاطر ارتباطش با گروهك داعش اعدام انقلابيش مي كنيم و بعد هم سر فرصت پرونده اش را مطالعه مي كنيم ببينيم جرمش چيست
دقیقاً... :Kaf:

[h=1]آسايش دو گيتي
[/h]

امام صادق (عليه السلام):
اِنَّ الْقَلْبَ لَيَـتَجَلْجَلُ فِى الْجَوْفِ يَطْلُبُ الحَقَّ فَاِذا اَصابَهُ اطْمَاَنَّ وَ قَرَّ؛


به راستى كه دل در درون سينه بى قرار است و به دنبال حق مى گردد و چون به آن رسيد، آرام و قرار مى گيرد.


كافى، ج 2، ص 421

به راستى كه دل در درون سينه بى قرار است و به دنبال حق مى گردد و چون به آن رسيد، آرام و قرار مى گيرد.

بنابراين فراموش نوراني بسياري از اضطراب هاي ما به خاطر فاصله گرفتن از حق و حقجو نبودن است

با سلام
کاربران گرامی بنده گمان می کنم که جناب Masoomi از سخنان ما درباره ایشان ناراحت شده اند و برای همین دوباره سایت بسته شده بود...:Cheshmak:

دوستان سلام


ما اگر لازم باشه به خاطر ارتباطش با گروهك داعش اعدام انقلابيش مي كنيم و بعد هم سر فرصت پرونده اش را مطالعه مي كنيم ببينيم جرمش چيست:Nishkhand:

خاطره ای خنده دار از شهید همت:

یک روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات، همه جمع شده بودند، حاج همت هم از راه رسید، امیرعقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر ۳۰ پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد و کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت گفت: «حاجی ! یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم.»

حاج همت گفت: «خیر باشد! بفرمائید! چه دلخوری؟»
امیر عقیلی گفت: «حاجی ! شما هر وقت از کنار پاسگاه‌های ارتش، از کنار ما که رد می‌شوی، یک دست تکان می‌دهی و با سرعت رد می‌شوی. اما حاجی جان، من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی‌های خودتان که رد می‌شوی، هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ می‌دی، بوق می‌زنی، آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می‌کنی، بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها، با لبخند از ماشین پیاده می‌شوی،دوباره باز دستی تکان میدهی، سوار می‌شوی و میروی. رد میشی اصلا مارو تحویل نمی‌گیری حاجی، حاجی به خدا ما هم دل داریم.»
حاج همت این‌ها را که از امیر عقیلی شنید، دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت: «برادر من! اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه‌های شما که رد می‌شوم، این دژبان‌های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می‌بینند که اگر یک ماشین از دژبانی ارتشی‌ها رد شد، مشکوک بشوند؛ از دور بهش علامت میدهند، آروم آروم دست تکان میدهند، اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر میدهند،بعد ایست میدهند، بعد تیر هوایی میزنند، آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود.به لاستیک ماشین تیر میزنند.
ولی این بسیجی هایی که تو میگی، من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ میدم، سرعتم رو کم میکنم، هنوز بیست متر مانده پیاده می‌شوم و یک دستی تکان میدهم و دوباره می‌خندم و سوار می‌شوم و باز آرام از کنارشان رد می‌شوم. آخر این بسیجی‌ها مشکوک بشوند.اول رگبار می‌بندند. بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند.

یک خشاب و خالی می‌کنند، بابای صاحب بچه را در می‌آورند، بعد چند تا تیر هوایی شلیک می‌کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می‌زنند ایست.»
این را که حاجی گفت، قرارگاه از خنده منفجر شد.

http://masaf.ir/View/Contents/435/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D9%87%D9%85%D8%AA--%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-hekayat.blog.ir
علی علی

راستي مهندس نميشه هك را طولاني كنيد تابستوني ي مسافرتي بريم؟

مهندس جان فكر نمي كردم اين قدر پايه باشي ها
ممنون هفته آينده هم چند روزي هك كنيد
از خجالت تون درميام:Cheshmak:

چقدر با گوشی سخته...
هر چی نوشته بودم پاک شد:Ghamgin:
ماشالا روزهای تعطیل هم حک می کنند ملت به کار و زندگی شون برسن...
حالا جناب مهندس میشه از ماه مهر تا عید نوروز کلا فقط پنج شنبه ها و جمعه ها باز باشه؟
بخدا صواب داره محصل ها به درسشون می رسن و مثل من پای نت نیستن و شب بیدار نمی مونند...
والا...

با سلام
کاربران گرامی بنده گمان می کنم که جناب Masoomi از سخنان ما درباره ایشان ناراحت شده اند و برای همین دوباره سایت بسته شده بود...

خب انقدر شورش کنید که مهر ماه تا عید همش حک شه به دست Masoomi
فکر خوبیه نه؟قشنگ با خیال راحت درس می خونیم....

آيت الله مشكيني و ما ادراك آيت الله مشكيني
هنوز صداي اين مهربان پدر در مصلي قم طنين انداز است.
سخني كه از دل بر مي آمد و لاجرم بر دل مي نشست.
مي فرمود خدا لعنت كند مرا اگر شما را به امري توصيه كنم و قبل از آن خودم به آن عامل نباشيم.
خدايا عالي ترين سلام ها و درودهاي ما را در پاكتي از نور قرار بده و به روح اين بزرگ مرد بفرست :Gol:

آیت الله مشکینی را خیلی دوست داشتم، مخصوصا دعاهای مخصوصا شبهای قدرشون را! بقدری ایشون قشنگ دعا می کردند! برای هر چیزی دعا می کردند کامل و جامع! قشنگترین دعاها را هم می کردند!
[SPOILER]یکی از دعاهایی که می کردند و یادمه یه شب قدر ازشون شنیدم و بعد اون همه گریه بی اختیار خنده ام گرفت این دعاشون بود:[SPOILER] البته مضمون دعاست، وگرنه ایشون کلمات زیباتری بکار می بردند.[/SPOILER]
خدایا زن و شوهرهایی که با هم اختلاف دارند میانشان صلح برقرار کن با خوبی با هم زندگی کنند و اگر امکان ندارد، به خیر و خوشی از هم جدا بشوند!
یا این قسمت دعاشون که خدایا هر کس نیاز به همسر دارد همسری شایسته و مهربان عطا کن وآنها که فرزند می خواهند، فرزند صالح و سالم آنها که دختر می خواهند دختر، آنها که پسر می خواهند پسر و ... خلاصه دعاهاشون خیلی کامل و زیبا و دلنشین بود![/SPOILER]
خدا بیامرزدشون و قرین رحمت خاصه خودش بکنه ایشون را.

منزل پدرتان را خريدارم
روحاني اي مي گفت: از تهران براي مراسم ختم پدرم كه روحاني بود به شهرم رفته بودم. مردم محل زندگي او خيلي به ايشان ارادت داشتند و بعد از وفاتش برايش مجلس ترحيم گرفته بودند و من در آن مراسم حاضر شدم. خدا خيرشون بده.
مجلس روز سوم رحلت ايشان بود. بنده خدايي با زحمت خودش را به من رساند و تسليت گفت. بعد گفت حاج آقا منزل پدرتان را خواستيد بفروشيد بنده خريدارم:Moteajeb!:

منزل پدرتان را خريدارم
روحاني اي مي گفت: از تهران براي مراسم ختم پدرم كه روحاني بود به شهرم رفته بودم. مردم محل زندگي او خيلي به ايشان ارادت داشتند و بعد از وفاتش برايش مجلس ترحيم گرفته بودند و من در آن مراسم حاضر شدم. خدا خيرشون بده.
مجلس روز سوم رحلت ايشان بود. بنده خدايي با زحمت خودش را به من رساند و تسليت گفت. بعد گفت حاج آقا منزل پدرتان را خواستيد بفروشيد بنده خريدارم

مي گويند مراسم تدفين قاطر قاضي بيشتر از مراسم تدفين خود قاضي شلوغ مي شود. كار دنيا است ديگه.
خدا رو شكر كه عالماني روحاني وارسته اي داريم كه در كنج و به قول نجف آبادي ها سوكولي و سه كنج دل مردم جاي دارند و مراسم تدفين اين بزرگواران خيلي شلوغ تر از مراسم تدفين قاطرشان است.

حاج آقا اينجا را نفهم شديد
مي دونيد كه ما تقريبا از صد كشور در ايران طلبه داريم و از همه قاره ها حضور دارند و من با ايشان معاشرت هاي زيادي داشتم و اين را از توفقيات خودم مي دانم اينجا فهميدم كه واقعا طلبه با اخلاص يعني چه البته طلبه قالتاق هم دارند ها:Nishkhand:
با ي طلبه دانماركي داشتم صحبت مي كردم درباره يكي از افراد سياسي كشور گفت مردتيكه ......:Moteajeb!: (البته بماند كه آن مرد سياسي نامرد است)
طلاب خارجي ظرف شش ماه فارسي را فول مي شوند و برخي از طلاب خارجي (يا بهتر بگويم غيرايراني) خطشان از ايراني ها قشنگ است هم رسم الخط و هم خط سياسي و هم خوش خط و خالي چهره:ok:
يكي از اساتيد مي گفت: برگه امتحاني طلاب را تصحيح كرده بودم گفتم كسي اعتراضي دارد برگه را نگاهي بكند و تا يك ريع ديگر بگويد.
يكي از طلاب آمد و به جاي اين كه بگويد استاد اين قسمت را متوجه عرايضم نشدي گفت: استاد ببخشيد اينجا را نفهم شديد:Moteajeb!:

يه جايي بوديم
ي جووني ي آهنگ تو گوشيش بود روشنش كرد به قول اصفهاني ها
گفتم ببخشين ميشه خاموشش كنين كمي تند و غير مجاز است. گفت پس بايد ارشاد را ارشاد كنيد كه مجوز داده بهش
بعد ي آهنگ ديگه گذاشت. گفت اين چه طوره گفتم حداقل لهوي نيست گفت خب به خاطر اينه كه اين يكي را از خوانندگان غيرمجاز است كه ايران هم نيست:Moteajeb!:
مي گفت: آدم متظاهر بد است برخي حساب خود را جدا كرده اند و مي گويند بابا ما دين و ايمون نداريم
ولي برخي يه موسيقي لهوي را با غناي آنچناني در تلويزيون مي خواند و قبل از آن مي گويد اين تصنيف را تقديم مي كنم مثلا به فلان امام تا لااقل دهن برخي را ببندد.

مي گفت..
نه هيچ چي نمي گفت
....
مگه شما صبح نمي خواين زود بيدار شيد برويد بخوابين ديگه:ok:

به نام خدا

رندی را گفتند: در زندگی ات از چه چیز بیشتر لذت برده ای؟

گفت: از پای کردن در کفش بزرگان!

گفتند چرا؟

گفت: بزرگان را بخشایش و کرامت نفس به گذشت وا دارد و مرا بدین

خطا نگیرند.

و نفس منحوس از سکوت ایشان توهم چیرگی و پیروزی زند و بدان شاد

و سرخوش گردد!

گفتند: ای بدبخت آنان را از گذشت، لذتی فزونتر از لذت توهم چیرگی توست.

گفت: چه مبارک حیاتی دارم من!

حال که فهمیده ام،به سبب من است که بدین

لذت نائل آیند،خدا را بابت چنین وجود خیر رسانی که دارم شاکرم

و زین پس این خیر فزون کنم.

رندی را گفتند: در زندگی ات از چه چیز بیشتر لذت برده ای؟

گفت: از پای کردن در کفش بزرگان!

گفتند چرا؟

گفت: بزرگان را بخشایش و کرامت نفس به گذشت وا دارد و مرا بدین

خطا نگیرند.

و نفس منحوس از سکوت ایشان توهم چیرگی و پیروزی زند و بدان شاد

و سرخوش گردد!

گفتند: ای بدبخت آنان را از گذشت، لذتی فزونتر از لذت توهم چیرگی توست.

گفت: چه مبارک حیاتی دارم من!

حال که فهمیده ام،به سبب من است که بدین

لذت نائل آیند،خدا را بابت چنین وجود خیر رسانی که دارم شاکرم

و زین پس این خیر فزون کنم.


سلام
آخر نکته بود
ممنونم
  • :Gol:

خداوندا

مرا برای همه ی چیز هایی که نمی دانم ولی جار می زنم ببخش

دعاي خيلي خوبي است خيلي هامون گرفتارش هستيم

[h=1]IMAGE(http://s6.picofile.com/file/8179007426/YYYYYYYYYYY.gif)[/h]

معرفي يك روحاني نويسنده فعال و با ذوق
كتب ايشان رايگان در قالب هاي اندرويد، pdf و نرم افزار و كتاب صوتي و... در دسترس است
[h=1]نابناک : کتب دکتر مهدی خدامیان‌[/h] [h=2]نابناک = همانند ناب (آموزه های دین ما همانند طلا ناب است)[/h]

موضوع قفل شده است