شیعه در بیان رسول خدا ص
تبهای اولیه
پیامبر فرمودند همانا در امت من73 فرقه به وجود می اید که تنها یکی از انها حق است و بزرگان از سایر روایات نقل کرده اند که ان یک راه شیعه است
پیامبر فرمودند همانا در امت من73 فرقه به وجود می اید که تنها یکی از انها حق است و بزرگان از سایر روایات نقل کرده اند که ان یک راه شیعه است
یقینا همین طور است،اما اینکه چه کسی شیعه است بحث دیگریست.در حال حاضر امت اسلام 4 فرقه شده.سنی و شیعه.وهابیان سنی و شیعیان رافضی
اکثرت جهان اسلام را دو فرقه وهابی سنی و شیعه رافضی تشکیل میدهند
یقینا همین طور است،اما اینکه چه کسی شیعه است بحث دیگریست.در حال حاضر امت اسلام 4 فرقه شده.سنی و شیعه.وهابیان سنی و شیعیان رافضی
اکثرت جهان اسلام را دو فرقه وهابی سنی و شیعه رافضی تشکیل میدهند
با سلام
جناب مرد خدا،اگر امکانش هست مبنا و مدرک خود را در مورد معرفی فرقه های اسلامی به چهار فرقه نامبرده بیان می فرمایید؟!
پیامبر فرمودند همانا در امت من73 فرقه به وجود می اید که تنها یکی از انها حق است و بزرگان از سایر روایات نقل کرده اند که ان یک راه شیعه است
با سلام
روایت 73 فرقه و تنها فرقه ناجیه
در کتب حديث از طريق شيعه و اهل سنت از قول پیامبر(ص) روايت شده است که امت موسي پس از او به هفتاد و يک فرقه و امت عيسي پس از وي به هفتاد و دو فرقه تقسيم شدند، و پس از من امتم به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد شد که تنها يک فرقه اهل نجات خواهد بود، چنانکه از فرقه هاي هر يک از دو امت موسي و عيسي نيز تنها يک فرقه اهل نجات بود. (1)
1- سند حديث
عده اي از محققان اسلامي حديث مزبور را از نظر سند قابل اعتماد ندانسته و آن را نپذيرفته اند، که ابن حزم از آن جمله است. عده اي از آنان نيز آن را مسکوت گذاشته و نفيا و اثباتا درباره آن سخني نگفته اند که ابو الحسن اشعري و فخر الدين رازي از اين دسته اند. و گروه سوم کساني اند که آن را پذيرفته و در صدد شمارش فرقه هاي هفتاد و سه گانه و تعيين فرقه ناجيه برآمده اند. (2)
با اين حال شايد بتوان کثرت نقل و استفاضه حديث در کتب شيعه و اهل سنت را دليل بر درستي حديث از نظر سند دانست. (3) بدين جهت بايد به بررسي مفاد و مدلول آن پرداخت که با دو بحث بعدي روشن خواهد شد.
2- کدام فرقه ها و در چه وقت؟
نخستين سؤالي که در مورد مدلول حديث مزبور مطرح ميشود اين است که مقصود از فرق هفتاد و سه گانه کدام يک از فرقه هاي اسلامي است؟اگر مقصود فرق اصلي و محوري است، تعداد آنها کمتر از هفتاد و سه فرقه است، و اگر مقصود انشعابات و شاخه هايي است که از هر يک از فرق محوري پديد آمده است، تعداد آنها بيش از هفتاد و سه فرقه است.
به اين سؤال، پاسخهاي گوناگوني داده شده است که دو نمونه را يادآور ميشويم:
الف- مقصود از رقم هفتاد و سه تعداد حقيقي فرق اسلامي نيست، بلکه اين رقم کنايه از فزوني فرقه هايي است که پس از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در جهان اسلام پديد آمده است. همان گونه که مقصود از رقم هفتاد در آيه 80 سوره توبه (4) اين است که منافقين هرگز مورد مغفرت الهي قرار نخواهند گرفت، و معني حقيقي آن مقصود نيست.
ولي سياق روايت که نخست تعداد فرقه هاي يهود و نصاري را با رقمهاي 71 و 72 نام ميبرد، آنگاه رقم 73 را درباره فرقه هاي امت اسلامي يادآور ميشود، با چنين توجيهي سازگار نيست. (5)
ب- آنچه مؤلفان ملل و نحل را در تطبيق اين حديث بر فرق اسلامي دچار اشکال کرده اين است که از آنان خواسته اند حديث را بر فرقه هايي که قبل از آنان، يعني حدود سه قرن اول اسلامي، پديد آمده است منطبق سازند، در حالي که حديث از پيدايش افتراق در امت اسلامي سخن ميگويد، و زمان آن را تعيين نکرده است. بنابر اين ممکن است رقم ياد شده در حديث در طول حيات امت اسلامي تحقق يابد، بدين صورت که در هر قرن يا عصري فرقه اي ظاهر گردد، آنگاه در همان فرقه دسته بنديها و انشعاباتي پديد آيد، و در نتيجه 73 فرقه اصلي و محوري پديدار گردد، و هر يک داراي شاخه هايي باشد، زيرا هر گاه حديث از نظر سند پذيرفته شود و از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله صادر شده باشد، قطعا واقع خواهد شد و فرضيه مزبور ميتواند توجيه معقولي براي آن به شمار آيد، هر چند تعيين مصداق و بازشناسي فرقه هاي اصلي از متفرعات و شاخه هاي آنها به صورت قطعي امکانپذير نباشد. (6)
3- فرقه ناجيه کدام است؟
در اکثر نقلهاي حديث هفتاد و سه فرقه، يک فرقه اهل نجات و بقيه اهل دوزخ شناخته شده است. اين مطلب سبب طرح بحث ديگري درباره مفاد حديث شده و آن اينکه فرقه ناجيه کدام است؟
در پاره اي احاديث براي فرقه ناجيه دو نشانه زير بيان شده است:
الف: الجماعة: مقصود از کلمه جماعت، يا جميع مسلمانان است (7) در مقابل يهود و نصاري و مذاهب غير اسلامي، و يا اکثريت مسلمانان است در مقابل اقليت. ولي هيچ يک از آن دو پذيرفتني نيست، زيرا لازمه فرض نخست اين است که همه مسلمانان اهل نجاتند، و اين مطلب با متن حديث تعارض دارد. و فرض دوم نيز صحيح نيست، زيرا اکثريت به خودي خود دليل بر حقانيت نخواهد بود، بلکه در طول تاريخ پيوسته جريان برعکس بوده است. يعني مخالفان پيامبران اکثريت را تشکيل ميداده اند. چنانکه قرآن کريم نيز اکثريت افراد را گرفتار انحراف ميداند و خطاب به پيامبر اکرم ميفرمايد:
«و ما اکثر الناس و لو حرصت بمؤمنين» . (8)
و باز ميفرمايد:
«و ما يؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون» . (9)
و عبارتهاي «و لکن اکثر الناس لا يعلمون» (10)
و «قليل من عبادي الشکور» (11)
و نظاير آن نيز گوياي اين مدعاست.
گذشته از اين مقياس اکثريت، در عمل نيز با مشکل مواجه خواهد بود، زيرا در طول تاريخ مذاهب و فرق، اکثريت و اقليت داراي نوسان بوده است.
ب: ما انا عليه و اصحابي (روش من و يارانم) : اين تعبير بر چيزي جز آيين و شريعت اسلامي دلالت نميکند، در اين صورت نميتواند مقياس شناخت فرقه ناجيه باشد، زيرا هر فرقه اي روش خود را مطابق شريعت اسلام و سنت پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم ميداند. چنانکه صاحب المنار ميگويد:
«تاکنون فرقه ناجيه، يعني فرقه اي که بر روش پيامبر و اصحاب او عمل کند، روشن نشده است، زيرا هر يک از فرقه هاي اسلامي روش خود را مطابق روش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و اصحاب ميداند» . (12)
فرقه ناجيه در پرتو احاديث
همان گونه كه آيات قرآن يك ديگر را تفسير مي كنند, احاديث نيز مي توانند مفسّر هم باشند. با اين بيان كه مثلاً روايتي و لو از حيث مصداق مجمل است, ولي روايات ديگر مصداق آن را روشن كند. اكنون به برخي از رواياتي كه بيانگر مصداق حديث سابق است اشاره مي كنيم:
1. حديث ثقلين:
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: « اي مردم! همانا در ميان شما دو شيء گران بها قرار مي دهم كه اگر به آن تمسك كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم, كه همان اهل بيت من مي باشند.»
در اين حديث شريف كه با سند هاي صحيح در مصادر فريقين وارد شده, پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ تنها فرقه نجات يافته از گمراهي را گروهي مي داند كه متمسّك به قرآن و عترت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ شده اند تا از اين راه به سعادت دائمي نائل آيند.
2. حديث سفينه:
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: « آگاه باشيد! همانا مثل اهل بيتم در ميان شما, همانند كشتي نوح است در قومش , هر كس كه بر آن سوار شود نجات يابد و هر كس كه از آن تخلف جست غرق شده و هلاك خواهد گشت.»
اين حديث كه با سند صحيح به حدّ تواتر در كتاب هاي شيعه و سني وارد شده, دلالت دارد بر اين كه تنها فرقه اي اهل نجاتند كه به اهل بيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بعد از او پناه برده, و آنان را امام و مقتداي خود قرار دهند.
3. حديث امان:
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: « ستارگان نگه دارنده اهل زمين از غرق شدن هستند. و اهل بيت من امان امت من از اختلافند, پس هرگاه گروهي از عرب با اهل بيتم مخالفت كنند بين آنها اختلاف افتاده و در نتيجه در زمره حزب ابليس قرار مي گيرند.
در اين حديث شريف و صحيح السند, پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مردم را به منظور پرهيز از اختلاف و تفرقه و ضلالت , به پيروي از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ دعوت كرده است, و پيروان اهل بيت را فرقه و گروه ناحي بر مي شمارد.
4. احاديث دوازده خليفه:
جابر بن سمره مي گويد: از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم كه فرمود: دوازده امير در ميان شما خواهند بود. سپس كلمه اي را گفت كه من تفهميدم, آن گاه از پدرم پرسيدم؛ پدرم گفت: پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: همة آنها از قريش هستند.
اين حديث دلالت دارد بر اين كه تنها فرقه و گروهي اهل نجاتند كه تا روز قيامت دوازده امامي بوده و براي خود دوازده رهبر را برگزيده اند, و به طور حتم اينان غير از شيعة دوازده امامي نيستند.
5. احاديث بشارت بر شيعيان امام علي ـ عليه السّلام ـ:
از اهل سنت ابن حجر هيتمي و ديگران نقل مي كنند كه بعد از نزول آيه : «اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات اولالئِكَ هُم خَيرُ البَريّة» پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خطاب به علي ـ عليه السّلام ـ كرده و فرمود! «مقصود از آيه, تو و شيعيان تو هستند.»
در اين حديث و احاديث ديگر كه به اين مضمون از حضرت وارد شده, پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرقه شيعه را تنها فرقه اي معرفي كرده كه مصداق « خير البريّه» هستند.
پي نوشت ها:
1- جهت آگاهي از مصادر حديث به کتاب بحوث في الملل و النحل، ج 1، ص 21- 24 و 38- 39 رجوع شود.
2- الفرق بين الفرق، ص 6، مقدمه محمد محي الدين محقق کتاب.
3- بحوث في الملل و النحل، ج 1، ص 23.
4- «ان تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر الله لهم. »
5- بحوث في الملل و النحل، ج 1، ص 35.
6- مقدمه الفرق بين الفرق، ص 7.
7- چنانکه شهرستاني جماعت را به « اتفاق مردم بر شريعت و سنت» تفسير کرده است. (ملل و نحل، ج 1، ص 38- 39) .
8- يوسف / 103.
9- همان، 106.
10- همان، 21.
11- سبا / 13.
12- المنار، ج 8، ص 221- 222.
13 . صحيح ترمذي ج5, ص 621.
14 . مستدر حاكم, ج3, ص 151.
15 . همان, ص 149.
16 . صحيح بخاري, ج4, ص 347, كتاب الاحكام, ج 7223و ... .
17 . الصواعق المحرقه, ص 96؛ الدر المنثور, ج6, ص 589 و جامع البيان, ج30, ص 264.