جمع بندی عدم علاقه به همسر
تبهای اولیه
عدم علاقه به همسر
من مدتی هست که عقد کردم و با کم توجهی و بی حسی همسرم مواجه هستم
من دانشجو در شهر دیگه ای هستم ولی تقریبا آخر هر هفته میرم و همسرم رو میبینم
بعد از اینکه حس کردم همسرم نسبت به من سرده با اون مطرح کردم و او گفت که شرایطی که من داشتم برای اون خوب بوده و قبول کرده با اطمینان ازدواج کرده و فکر میکرده که علاقه بعدا به وجود میاد ولی تو این مدت نتونسته به عنوان همسر به من علاقه ای پیدا کنه و در حد یک دوست محبتی داره و این موضوع اون رو هم اذیت میکنه چون میترسه که هرچی زمان بگذره این رابطه بدتر بشه
حالا هر دوتامون موندیم که چه کنیم
اگه به همسرم بگم که هر دو نفر انتظاراتی که از یه همسر ایده آل داریم رو به هم بگیم و اونوقت تا جایی که میتونم خودم رو به ایده آلش نزدیک کنم کار خوبیه؟
فکر میکنم شاید رفتاری داشتم یه زمانی که ناخواسته موجب شده حس ناخوشایندی نسبت به من داشته باشه
برچسب:
با سلام و احترام به شما
معمولا روابط عاطفی همسران در طول دوره زندگی مشترک دچار فراز و نشیب های هیجانی می شود. و می توانیم بخشی از این تغییرات هیجانی را طبیعی دانسته و در جهت بهبود روابط تلاش کنیم. معلوم است که شما فردی هستید در قبال زندگی مشترک و ارتقاء آن دغدغه دارید و از کنار مسائل به سادگی نمی گذرید. گفتید احساس کردید که همسرتان نسبت به شما بی علاقه شده، و این مساله را با او درمیان گذاشته اید. اینکه با صراحت و مستقیم در این باره با وی سخن گفته اید رفتار مناسبی است. اما به نکاتی که عرض میکنم دقت کنید:
1- اگر این بی علاقگی را از زبان همسرتان شنیدید و خودش با بیان خودش به شما گفته است که در این مرحله از زندگی که دوران عقد است به تو علاقه ای ندارم، ابتدا به نشانه های رفتاری و هیجانی او دقت کنید ببینید آیا این بی علاقگی را در رفتار و خُـلق او ملاحظه می کنید یا خیر. نشانه هایی مثل تحریک پذیری بسیار بالا، پرخاشگری و عصبانیت، کاهش میزان تعهد و مسئولیتش در برابر شما، کاهش تمایلات جنسی و عاطفی نسبت به شما و احساس غمگینی و تنهایی زیاد همسرتان. البته ممکن است این علایم و نشانه ها دلایل دیگری هم داشته باشد و از روی بی علاقگی به شما نباشد.
2- همانطور که گفتم بیان صریح و مستقیم شما وقتی احساس کردید که او نسبت به شما سرد شده است، راهبرد مناسبی بوده؛ اما این صراحت را در همین بخش متوقف نکنید و یک مرحله جلوتر بروید و وارد ریشه یابی این مساله شوید. از او علت را جویا شوید. ممکن است وقتی علت را از او بپرسید از بیان آن طفره رود و به صورت مستقیم و صریح عنوان نکند. قبل از هرچیز مهمترین کار در کشف و یافتن این بی علاقگی دقت و مراجعه به رفتارهای خودتان است. بله ممکن است که او از شما قبل از ازدواج انتظاراتی داشته که اکنون برای برآورده شدن آنها احساس یاس می کند. کمی به خود مراجعه کنید به رفتار، گفتار و نوع پاسخ های عاطفی و هیجانی که باید به او داده می شده دقت کنید و در صورت کوتاهی جبران کنید.
3- بله بهترین روش در گفتگوی های دو جانبه همسران، مخصوصا مشکلاتی از این قبیل که پیدا می شود، گفتگو درباره انتظارات و خواسته های یکدیگر است. مهمترین فاکتوری که باید در این گفتگوها لحاظ شود فقط شنیدن است. شنیدنِ بدونِ دفاع و یا قضاوت. این گفتگو می تواند مربوط به رفتارهای یکدیگر در قبال هم، و یا در ارتباط با دیگران باشد؛ و از همه مهم تر مربوط به بخش هیجانی و جنسی است. ممکن است همسر شما از لذت های هیجانی و جنسی معین شده در دوران عقد گلایه هایی داشته باشد، ممکن است به علت نبودن کنار وی بخاطر فاصله مکانی که دارید اینگونه باشد. پس بنابراین هر روز، وقتی را تعیین کنید در یک ساعت مشخص باهم صحبت کنید.
4- بعد این سه نکته که عرض کردم به نظر می آید راه پیش روی شما بیش از این سه راه نیست. اول: نخستین راهی که وجود دارد اینکه با همین شیوه ای که وجود دارد یعنی علاقه یک طرفه به زندگی ادامه دهید. خب آسیب ها و عوارض ناخوشایند و غیر قابل جبران این راه پیداست. دوم: معمولا برخی همسرانی که در این وضعیت قرار می گیرند اولین و اخرین راه را جدایی و طلاق عنوان می کنند که البته این یک راه آخری است و به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود این راه هم مثل راه اول خسارت روحی روانی و اجتماعی خودش واضح است. سوم: اما بهترین راه توافق برای مراجعه به یک زوج درمانگر است. مشاور به بازسازی روابط شما با یکدیگر و حتی اصلاح و شناخت دقیق تر نسبت هم،کمک می کند. بنابراین بعد از سه نکته ابتدایی به نظر بهترین کاری که می توانید انجام دهید توافق برای رفتن به مشاوره حضوری(زوج درمانگر) و همراه شدن با هم برای حل این مساله است.
جمع بندی
پرسش:
مدتی است که عقد کردم و با کم توجهی و بی حسی همسرم مواجه هستم. من دانشجو در شهر دیگه ای هستم ولی تقریبا آخر هر هفته میروم و همسرم را می بینم. بعد از اینکه حس کردم همسرم نسبت به من سرد شده و با او مطرح کردم و او گفت که شرایطی که من داشتم برای او خوب بوده، و قبول کرده با اطمینان ازدواج کرده و فکر می کرد که بعدا علاقه به وجود می آید. ولی در این مدت نتوانسته به عنوان همسر به من علاقه ای پیدا کند و در حد یک دوست محبت می کند و این موضوع او را هم اذیت می کند. چون می ترسد که هر چه زمان بگذرد این رابطه بدتر شود.حالا هر دو ماندهایم که چه کنیم؟ اگر به همسرم بگویم که هر دو نفر انتظاراتی که از یه همسر ایده آل داریم آن وقت تا جایی که می توانم خودم را به ایده آلش نزدیک کنم کار خوبی است؟فکر می کنم زمانی شاید رفتاری داشتم که ناخواسته موجب شده است حس ناخوشایندی نسبت به من داشته باشد.
پاسخ:
معمولا روابط عاطفی همسران در طول دوره زندگی مشترک دچار فراز و نشیب های هیجانی می شود. و می توانیم بخشی از این تغییرات هیجانی را طبیعی دانسته و در جهت بهبود روابط تلاش کنیم. معلوم است که شما فردی هستید در قبال زندگی مشترک و ارتقاء آن دغدغه دارید و از کنار مسائل به سادگی نمی گذرید. گفتید احساس کردید که همسرتان نسبت به شما بی علاقه شده، و این مساله را با او درمیان گذاشته اید. اینکه با صراحت و مستقیم در این باره با وی سخن گفته اید رفتار مناسبی است. اما به نکاتی که عرض می کنم دقت کنید:
1- اگر این بی علاقگی را از زبان همسرتان شنیدید و خودش با بیان خودش به شما گفته است که در این مرحله از زندگی که دوران عقد است به تو علاقه ای ندارم، ابتدا به نشانه های رفتاری و هیجانی او دقت کنید ببینید آیا این بی علاقگی را در رفتار و خُـلق او ملاحظه می کنید یا خیر. نشانه هایی مثل تحریک پذیری بسیار بالا، پرخاشگری و عصبانیت، کاهش میزان تعهد و مسئولیتش در برابر شما، کاهش تمایلات جنسی و عاطفی نسبت به شما و احساس غمگینی و تنهایی زیاد همسرتان. البته ممکن است این علایم و نشانه ها دلایل دیگری هم داشته باشد و از روی بی علاقگی به شما نباشد.
2- همانطور که گفتم بیان صریح و مستقیم شما وقتی احساس کردید که او نسبت به شما سرد شده است، راهبرد مناسبی بوده؛ اما این صراحت را در همین بخش متوقف نکنید و یک مرحله جلوتر بروید و وارد ریشه یابی این مساله شوید. از او علت را جویا شوید. ممکن است وقتی علت را از او بپرسید از بیان آن طفره رود و به صورت مستقیم و صریح عنوان نکند. قبل از هرچیز مهمترین کار در کشف و یافتن این بی علاقگی دقت و مراجعه به رفتارهای خودتان است. بله ممکن است که او از شما قبل از ازدواج انتظاراتی داشته که اکنون برای برآورده شدن آنها احساس یاس می کند. کمی به خود مراجعه کنید به رفتار، گفتار و نوع پاسخ های عاطفی و هیجانی که باید به او داده می شده دقت کنید و در صورت کوتاهی جبران کنید.
3- بله بهترین روش در گفتگوی های دو جانبه همسران، مخصوصا مشکلاتی از این قبیل که پیدا می شود، گفتگو درباره انتظارات و خواسته های یکدیگر است. مهمترین عاملی که باید در این گفتگوها لحاظ شود فقط شنیدن است. شنیدنِ بدونِ دفاع و یا قضاوت. این گفتگو می تواند مربوط به رفتارهای یکدیگر در قبال هم، و یا در ارتباط با دیگران باشد؛ و از همه مهم تر مربوط به بخش هیجانی و جنسی است. ممکن است همسر شما از لذت های هیجانی و جنسی معین شده در دوران عقد گلایه هایی داشته باشد، ممکن است به علت نبودن کنار وی بخاطر فاصله مکانی که دارید اینگونه باشد. پس بنابراین هر روز، وقتی را تعیین کنید در یک ساعت مشخص باهم صحبت کنید.
4- بعد این سه نکته که عرض کردم به نظر می آید راه پیش روی شما بیش از این سه راه نیست. اول: نخستین راهی که وجود دارد اینکه با همین شیوه ای که وجود دارد یعنی علاقه یک طرفه به زندگی ادامه دهید. خب آسیب ها و عوارض ناخوشایند و غیر قابل جبران این راه پیداست. دوم: معمولا برخی همسرانی که در این وضعیت قرار می گیرند اولین و اخرین راه را جدایی و طلاق عنوان می کنند که البته این یک راه آخری است و به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود این راه هم مثل راه اول خسارت روحی روانی و اجتماعی خودش واضح است. سوم: اما بهترین راه توافق برای مراجعه به یک زوج درمانگر است. مشاور به بازسازی روابط شما با یکدیگر و حتی اصلاح و شناخت دقیق تر نسبت هم،کمک می کند. بنابراین بعد از سه نکته ابتدایی به نظر بهترین کاری که می توانید انجام دهید توافق برای رفتن به مشاوره حضوری(زوج درمانگر) و همراه شدن با هم برای حل این مساله است.