جمع بندی علل و تاثیرات بازگشت به اخلاق در جوامع غربی
تبهای اولیه
در گذشته، اخلاق نقش عمده ای در انتظام جامعه ها داشته است، اما در دوران رنسانس و پس از ان، اخلاق و ارزش های اخلاقی به شدت زیر سوال رفت. با این همه در اواخر قرن بیستم نوعی بازگشت به اخلاق در جوامع به ویژه جوامع غربی به وجود آمده است. به نظر شما عوامل این بازگشت چیست و چه تاثیراتی بر جای خواهد گذاشت؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"]![]() | |
[/TD] | |
کارشناس بحث: استاد حافظ | |
[TD][/TD] | |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تحیت؛
در گذشته، اخلاق نقش عمده ای در انتظام جامعه ها داشته است، اما در دوران رنسانس و پس از ان، اخلاق و ارزش های اخلاقی به شدت زیر سوال رفت. با این همه در اواخر قرن بیستم نوعی بازگشت به اخلاق در جوامع به ویژه جوامع غربی به وجود آمده است. به نظر شما عوامل این بازگشت چیست و چه تاثیراتی بر جای خواهد گذاشت؟
به نظر حقیر یکی از عوامل مهم روآوری به اخلاق در عصر حاضر، اقبال به یک نحوه خصوصیسازی در دین است.
تفکراتی چون جدایی دین از سیاست و اومانیسم و تفکر سکولاریسم پیشوانهها و زمینهسازان رویآوری به سوی خصوصی سازی دین است.
در حقیقت رواج «اخلاق» یا بهتر است بگوییم «معنویت»، به جهت عرضه بدیل و رقیبی برای دین از سوی رویگردانان از دین است.
نتیجه این تفکر آن است که افراد مدعی اند ما اخلاقی یا معنوی هستیم ولی مذهبی نیستیم.
در واقع چون قرار است به صورت برنامهریزی شده دین را نفی و طرد کنند لاجرم بایستی خلأ آن را به نحوی پر کنند
این تحلیل در سطح جامعه نخبگانی جاری است اما در سطح سطح عوام جامعه نیز تا به نحوی همین تفکر منتهی با یک قالب دیگری مطرح است
زیرا معنویت خواهی ریشه در فطرت انسانها دارد و از آنجا که توده مردم در مغرب زمین شناخت دقیقی از معنویت اصیل ندارند ناگزیر به «اخلاق» و معنویت منهای دین روی میآورند.
به خصوص آن که امور فطری از اموری نیستند که کاملا برای افراد شفاف باشد در نتیجه غالبا در تطبیق امور فطری بر مصادیقشان دچار اشتباه میشوند.
این در حالی است که در عصر رنسانس اخلاق جزء لاینفک دین قلمداد میشد و با عدم موفقیت دین در عرصه جامعه و سیاست و عدم پاسخگویی ارباب کلیسا به اقناع و اشباع فطرت انسانها، اخلاق نیز همزمان با محجوریت دین، به انزوا کشیده شد.
با عرض سلام و خسته نباشید و تشکر از پاسخ شما
قصد عنوان دو مورد را دارم
اول اینکه با کمال احترام خواستم بگویم مطلبی که به عنوان پاسخ نوشتید جواب سوال بنده نبوده و نیست. بنده عوامل بازگشت به اخلاق در جوامع غربی و تاثیرات این بازگشت را خواسته بودم ولی جواب چیز دیگری بود
مورد دوم اینکه استدعا دارم در صورت پاسخدهی مجدد با متن ساده تر و قابل فهم تری پاسخ دهید
بسیار بسیار بسیار از شما ممنونم
در صورت پیدا کردن پاسخ سوالم گرهی بزرگی از کارهایم باز می شود. امیدوارم گره های زندگیتان باز شود
با سلام خدمت جنابعالی؛
استدعا دارم در صورت پاسخدهی مجدد با متن ساده تر و قابل فهم تری پاسخ دهید
معمولا بنده از سطح خود سؤال و نحوه نگارش آن مخاطبشناسی کرده، سطح پاسخگویی را به مقتضای این دو پارامتر انتخاب میکنم.
با کمال احترام خواستم بگویم مطلبی که به عنوان پاسخ نوشتید جواب سوال بنده نبوده و نیست. بنده عوامل بازگشت به اخلاق در جوامع غربی و تاثیرات این بازگشت را خواسته بودم ولی جواب چیز دیگری بود
به عرض رسید:
یکی از عوامل مهم روآوری به اخلاق در عصر حاضر، اقبال به یک نحوه خصوصیسازی در دین است.
توضیح مطلب:
اخلاق در یک تعریف به معنای سبک زندگی خاص به منظور بهینهسازی زندگی فرد یا اجتماع در این جهان و احیانا وصول آنان به سعادت است.
به دنبال موفق نبودن ارباب کلیسا در کشاندن دین در سطح اجتماع، و جدایی دین از شئون مختلف زندگی مردم، دین و معنویت، متولی خود را از دست داد و جا برای متولیان تازه نفس باز شد؛
واقعا میتوان گفت کشیشان در قسمت سبک زندگی پیشنهادی، حرفی برای گفتن نداشتند و از طرفی، یکی از خاستگاههای اصلیِ ارائه این سبک زندگی، کلیسا و داعیهداران آن بود.
عدهای با جانبداری از اخلاق و معنویتی جدای از دین، در صدد برآمدند تا فطرت دینخواه مردم را به سمت همین اخلاق و معنویت دستساز خویش سوق دهند و تا حدودی هم موفق شدند
گفتند چه نیازی به دینی داریم که توسط کلیسا به ما توصیه و دیکته میشود؛ ما خودمان دینی نو را که عمدتا دارای صبغه اخلاقی و معنویتگرا داشت را به دینخواهان و کسانی که به دنبال برنامهای مدون و منظم برای سبک زندگی در این جهاناند توصیه میکنیم
به نظر حقیر یکی از عوامل مهم روآوری به اخلاق در عصر حاضر، اقبال به یک نحوه خصوصیسازی در دین است.
با سلام.میشه بیشتر توضیح بدید.فکر می کنید که غرب داره به اخلاق روی می آوره و تغییر مسیر می ده؟؟ من برعکسشو می بینم. الان داره یک سری رفتار های از نظر ما بی اخلاقی های سابق که توی همون آمریکا و اروپا پشتش حساسیت نشون می دادن تئوریزه و قانونی و عرفی میشه؟ به طور مثال همجنسگرایی رو باید مثال زد و حواشی اون.کارناوال هایی که راه می افته!! و در آینده همون نگاه و اتفاقی که برای همجنسگرایی رخ داد رو، به نظرم باید منتظر باشیم و ببینیم که ببخشید برای سکس با محارم و حتی خردسالان و کودکان خانواده رخ بده، از همین حالا آدم می تونه تو خبر ها و مستندها و فیلم ها پیش بینی و حدس بزنه... شما فکر می کنیم دنیا و غرب داره تغییر مسیر می ده و رو به اخلاقیات می آره؟؟میشه کمی مصداقی تر صحبت کنید.مثال بزنید و آمار بدید.
با سلام؛
فکر می کنید که غرب داره به اخلاق روی می آوره و تغییر مسیر می ده؟؟ من برعکسشو می بینم.
جناب پارسا مهر عزیز؛
اسم مواردی که برشمردید را نمیتوان «اخلاق» گذاشت آنگاه رواج آن را اقبال نشان دادن غرب به اخلاق تلقی کرد
لطفا به سؤال استارتر گرامی توجه کنید:
در اواخر قرن بیستم نوعی بازگشت به اخلاق در جوامع به ویژه جوامع غربی به وجود آمده است. به نظر شما عوامل این بازگشت چیست
«اخلاق» مانند هر اصطلاح دیگر دارای تعریف مشخصی است.
در ثانی؛ حتی اگر مواردی را که شما برشمردید را جزء اخلاق بدانیم؛ علت عمده این انحراف و چرخش گزارههای اخلاقی، جدا شدن از مهمترین متولی و منبع علم اخلاق، یعنی «وحی» است جدایی از وحی، منجر به جدایی از عقل سلیم نیز خواهد شد.
«عقل» به عنوان مهمترین منبع برای گزارههای اخلاقی، بازیچه دست هوس انسان خواهد شد در نتیجه هر گونه که بخواهند آن را به نطق در خواهند آورد.
با سلام.میشه بیشتر توضیح بدید.فکر می کنید که غرب داره به اخلاق روی می آوره و تغییر مسیر می ده؟؟ من برعکسشو می بینم. الان داره یک سری رفتار های از نظر ما بی اخلاقی های سابق که توی همون آمریکا و اروپا پشتش حساسیت نشون می دادن تئوریزه و قانونی و عرفی میشه؟ به طور مثال همجنسگرایی رو باید مثال زد و حواشی اون.کارناوال هایی که راه می افته!! و در آینده همون نگاه و اتفاقی که برای همجنسگرایی رخ داد رو، به نظرم باید منتظر باشیم و ببینیم که ببخشید برای سکس با محارم و حتی خردسالان و کودکان خانواده رخ بده، از همین حالا آدم می تونه تو خبر ها و مستندها و فیلم ها پیش بینی و حدس بزنه... شما فکر می کنیم دنیا و غرب داره تغییر مسیر می ده و رو به اخلاقیات می آره؟؟میشه کمی مصداقی تر صحبت کنید.مثال بزنید و آمار بدید.
مسئله تفاوت تعریف اخلاق از دیدگاه دینی و غیر دینیه. دیدگاه دینی اخلاق رو از متون مذهبی استخراج می کنه اما اخلاق غیر دینی سعی می کنه فلسفه بچینه یا معیار پیدا کنه.
مثلا در همین مثال همجنس بازی: از نظر دینی اگر مشخص بشه که دو تا مرد با هم رابطه داشته اند، باید بگذارنشون توی یه کیسه و از کوه پرت کنند پایین. این نحوه برخورد در دیدگاه دینی اخلاقی محسوب میشه.
اما در فرهنگ غیر دینی کاری که دو نفر در خانه خودشون انجام میدن جزء حریم خصوصیشون به حساب میاد و شاید تماس دو تا پوست اونقدرها با اهمیت محسوب نشه. یعنی هم در مورد واکنش مردم با افراد دارای این گرایش تغییر ایجاد شده و هم در مورد قباحت خود این کار.
رابطه ای که بدون خطبه عقد انجام میشه از نظر دینی قبیحه، اما دیدگاه غیر دینی ممکنه خطبه عقد را صرفا گفتن یک سری کلمات ببینه در حالی که دین نقش ماورایی براش قائله.
در مورد رابطه با کودکان مسئله برعکسه. از نظر غیر دینی این کار تجاوز محسوب میشه چون رابطه باید با اجازه دو طرف باشه و بچه هنوز به سن تصمیم گیری شخصی نرسیده اما از نظر دینی این کار با اجازه پدر دختر مجاز میشه:
https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa7619
تفاوت دیدگاهها صرفا در مورد رابطه نیست. مثلا در مورد نحوه رفتار با افراد دارای دیدگاههای مذهبی مختلف بین دیدگاههای دینی و غیر دینی اختلاف نظره و در بین ادیان و مذاهب هم اختلاف نظر هست.
حتی در مورد مسائلی مثل راستگویی و امانتداری و ... اختلاف نظر وجود داره. حتی در بین علمای یک مذهب هم می تونه اختلاف نظر وجود داشته باشه. مثلا آقای هاشمی شاهرودی بهتان زدن به بدعت گذاران در دین را جایز دانسته اند در حالی که اکثر علما چنین دیدگاهی را قبول ندارند:
https://www.khabaronline.ir/news/417841/آیا-تهمت-زدن-به-اهل-بدعت-جایز-است-پاسخ-متفاوت-مراجع-تقلید
خلاصه اینکه گرایش طبیعی در خصوص اخلاق وجود داره اما نوعش در فرهنگهای مختلف متفاوته. فرهنگ دینی بر اساس متون دینی حکم می کنه حتی اگر فلسفه احکام رو ندونیم یا با دیدگاه عادی متفاوت باشه، اما فرهنگ غیر دینی می خواد خودش برای احکام چارچوب بسازه و برای هر چیزی نیاز به توجیه و فلسفه داره.
اما در کنار همه این تضادها، مشترکات زیادی هم بین اخلاقیات مختلف وجود داره که بایستی بهشون توجه کرد.
سلام و درود بر جناب فروردین؛
مسئله تفاوت تعریف اخلاق از دیدگاه دینی و غیر دینیه. دیدگاه دینی اخلاق رو از متون مذهبی استخراج می کنه اما اخلاق غیر دینی سعی می کنه فلسفه بچینه یا معیار پیدا کنه.
بهتر است در معرفی یک مکتب اخلاقی دقت بیشتری به خرج دهید.
در اخلاق دینی، دین به عنوان مهمترین معیار و ملاک نادیده گرفته نمیشود. چون مسئولیت اصلی تولید گزارههای اخلاقی چه در اخلاق دینی و چه در اخلاق غیر دینی، با «عقل» است؛
منتهی در اخلاق دینی، دین به عنوان مشاور یا معیار در رساندن انسان به سعادتِ راستین نقش عمده دارد -عقل در اخلاق دینی، مسلح به سلاح پیشرفتهتری است- ولی در اخلاق غیر دینی این خلأ دیده میشود.
با استناد جمله زیر، به نظر میآید تصویر درستی از «اخلاق دینی» ندارید:
مثلا در همین مثال همجنس بازی: از نظر دینی اگر مشخص بشه که دو تا مرد با هم رابطه داشته اند، باید بگذارنشون توی یه کیسه و از کوه پرت کنند پایین. این نحوه برخورد در دیدگاه دینی اخلاقی محسوب میشه.
حتی اگر تنبیه آورده شده در بیان شما، مجازات لواط باشد، نمیتواند به همین صورت لخت و عور -بدون بیان شرائط تحقق این مجازات- برای معرفی اخلاق اسلامی آدرس و مثال خوبی باشد؛ همانطور که نمیتوان برای معرفی اخلاق غیر اسلامی به برخی قوانین مصوب و مجازاتهای جزائی کشورهای لائیک و لیبرال جست -مثلا به حبس ابد برای مجرمان سیاسی که یکی از سختترین مجازاتهاست استناد کرد-؛
مجازاتها، اگر چه میتوانند قسمتی از انتهای داستان باشند ولی برای ارزیابی و قضاوت واقع بینانهی یک فیلم سینمایی هم نباید تنها به آخِر فیلم استناد جست.
چون مثلا ما در اخلاق اسلامی در ابتدای راه گزینهی امر به معروف و نهی از منکر را داریم که همین یک دستور اگر چه یکی است ولی خودْ متضمن بسیاری از لطائف اخلاقی است و هزار و یک دستور اخلاقی دیگر.
تازه هنوز معلوم هم نیست این مجازاتی که شما برای لواط گفتید آخر این داستان باشد! چون اگر اینطور بود پس احکام شرعی مربوط به ازدواج «لواطکننده» بیخود و لغو میبود -مثلا مادر، دختر و خواهر لواط دهنده بر لواط کننده حرام میشود و نمیتواند با آنها ازدواج کند-.
بهتر است در معرفی یک مکتب اخلاقی دقت بیشتری به خرج دهید.
بله صحیح می فرمائید. الآن که سرج کردم دیدم حق با شماست. شرع گزینه توبه رو هم قرار میده ضمن اینکه اثبات این کار هم سخته و یا باید چهار شاهد وجود داشته باشه یا دو طرف خودشون معترف به این کار باشند.
اما کلیت قضیه اینه که بین اخلاق دینی و غیر دینی تفاوت وجود داره. حتی گزینه "توبه" یا "سخت بودن اثبات" یا حتی "امر به معروف و نهی از منکر" با اون چیزی که مورد نظر فرهنگ غیر دینی مطرح در خیلی از کشورها هست متفاوته. در دیدگاه غیر دینی، دو نفر می تونند خیلی علنی به این کار اعتراف کنند و قصد توبه و پشیمانی هم نداشته باشند.
البته فقط یک فرهنگ دینی و یک فرهنگ غیر دینی هم نداریم. از یک طرف مذاهب مختلف داریم و از طرف دیگه دیدگاههای غیر مذهبی مختلف.
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال:
در گذشته، اخلاق نقش عمده ای در انتظام جوامع داشته است، اما در دوران رنسانس و پس از آن، اخلاق و ارزش های اخلاقی به شدت زیر سوال رفت. با این همه در اواخر قرن بیستم نوعی بازگشت به اخلاق در جوامع به ویژه جوامع غربی به وجود آمده است. به نظر شما عوامل این بازگشت چیست و چه تاثیراتی بر جای خواهد گذاشت؟
پاسخ:
اخلاق در یک تعریف به معنای سبک زندگی خاص به منظور بهینهسازی زندگی فرد یا اجتماع در این جهان و احیانا نیل آنان به سعادت است.
به نظر میرسد یکی از عوامل مهم روآوری به اخلاق در عصر حاضر، اقبال به یک نحوه خصوصیسازی در دین است.
این خصوصی سازی خودْ ریشه در تفکراتی چون «جدایی دین از سیاست»، «اومانیسم» و «سکولاریسم» و نیز ریشه در عملکرد ضعیف ارباب کلیسا در معرفی دینی جامع و ذووجوه دارد.
در حقیقت رواج «اخلاق» یا «معنویت» در عصر حاضر، با هدف جایگزینسازی اخلاق و معنویت به جای معنویت عرضه شده توسط ادیان آسمانی –به ویژه مسیحیت تحریفشده- بوده است.
نتیجه این تفکر آن است که افراد میتوانند مدعی شوند که ما اخلاقی یا معنوی هستیم ولی مذهبی نیستیم.
اما این که چرا در صدد این جایگزینی بر آمدند یک مقدار به عدم موفقیت ارباب کلیسا در امر تبیین و عرضه اخلاق دینی بر میگردد. همزمان با این عدم توفیق، کسانی که دل خوشی از دین نداشتند از این فرصت استفاده کرده جهت اقناع و اشباع فطرت معنویتجوی انسانها، اقدام به عرضه اخلاق و معنویتی دستساز و بشری کردند و بدین ترتیب، به تبع به انزوا کشیده شدن دین، اخلاق و معنویت که جزئی از آن قلمداد میشد نیز به انزوا کشیده شد.
در حقیقت، به دنبال موفق نبودن ارباب کلیسا در کشاندن دین در سطح اجتماع، و جدایی دین از شئون مختلف زندگی مردم، دین و معنویت، متولی اصلی خود را از دست داد و جا برای متولیان تازه وارد و جعلی باز شد؛ هر چند که ارباب کلیسا نیز متولی اصلی آن نبودند ولی انتظار میرفت که چنین باشند؛ ولی چون در قسمت سبک زندگی حرفی برای گفتن نداشتند راه برای نفوذ و رخنه دیگران باز شد.
عدهای با این شعار که چه نیازی به دین و معنویتی داریم که توسط کلیسا به ما توصیه و دیکته کرده است در صدد برآمدند تا دینی نو که عمدتاً دارای صبغه اخلاقی و معنویتگرا بود را به افکار عمومی عرضه کنند و تا حدودی نیز موفق به این امر شدند.
علت روی آوردن به اخلاق و معنویت در عصر حاضر این است که در جوامع پساصنعتی، معنویت به عنوان بُعدی گمشده از حیات انسان و با نگاهی عمدتاً سکولار دوباره بر سر زبانها افتاد و در حیطههای مختلف از حرفههایی چون مدیریت، پزشکی، رواندرمانی تا حوزههایی چون ورزش، اوقات فراغت و تعلیم و تربیت سخن از معنویت به میان آمد.
اما با کمی دقت در کاربردهای متعدد این واژه آشکار میشود که معنویت در محاورات جدید چیزی در درون دین نهادینه (۱) نیست. معنویت در کاربرد جدید نه تنها فارغ از دین نهادینه است بلکه بعضاً در تقابل با این نوع دینداری و یا به عنوان بدیل آن به حساب میآید.
تا نیم قرن پیش اگر کسی خود را «معنوی اما نه دینی» میخواند مانند آن بود که خود را مثلا «اصفهانی اما نه ایرانی» معرفی کند. اما چنین تعبیری امروزه نه تنها مضحک نیست بلکه در بین برخی معقولتر از «دینی» بودن جلوه میکند.
درست است که خلاء معنا و بحران هویت و همچنین مخمصههای وجودی ایجاد شده در گفتمان مدرن باعث معنویتخواهی در دوران پستمدرن شد اما چرا نمیتوان به گفته بهزاد حمیدیه (۲) این پدیده را به راحتی «بازگشت دوباره به دین و عرفان» نامید. اگر معنویتجویی احیاء شد چرا رجوع به ادیان شناخته شده فزونی نیافت!
جواب این پرسش را میتوان در یک جمله خلاصه کرد و آن عملکرد ضعیف متولیان دین در اداره جامعه و کشاندن دین در سطح دنیای مردم بود.
نتیجه:
از آنجا که در مسیحیت سنتی، کلیسا خود را نماینده خداوند و جانشین حضرت مسیح میدانست ولی توانایی اشباع اذهان و فطرتهای معنویتخواه را نداشت مردم از گِرد معنویت و اخلاق وابسته به دین دور شدند ولی با معنویتی سکولار (۳) منهای دین، دوباره اقبال عمومی به سمت اخلاق و معنویت شکل گرفت؛ زیرا به هر حال، معنویتخواهی از امور فطری انسان است و به هر ترتیب به دنبال اشباع آن است. از تأثیرات تلخ این اتفاق، دور شدن بشر از وحی و تعالیم انبیاست.
پینوشتها
۱. اصطلاح دین نهادینه به نوعی از دینداری اطلاق میشود که ساختارهای رسمی دینداری اعم از متن مشخص دینی، نهاد، سازمان و مراتب دینداری و همچنین قرائتهای کارشناسانه از دین را گردن مینهد. در مقابل دین نهادینه، دین شخصی است که تنها امر موثق در دینداری را برداشتها و تجارب شخصی خود میداند.
۲. حمیدیه، بهزاد، معنویت در سبد مصرف، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۱، ص ۲۳.
۳. سکولار در اینجا صرفا به معنای دنیوی شدن نیست بلکه مراد از سکولار و اخلاق و معنویت سکولار، آن اخلاق و معنویتی است که مبتنی بر تجربه و درک بشر است نه وحی الهی.