عوامل دین گریزی جوانان
تبهای اولیه
به سادگي نميتوان گفت: نسل جوان ما دين گريز و احيانا دين ستيز هستند! اينان نسبت به واقعيات موجود جامعه، ديدگاههاي متفاوتي دارند و چه بسا بخشي از آن ديدگاهها و نارضايتيها، وارد باشد؛ ولي ممكن است، برخي از جوانان با توجه به شرايط محيطي و خانوادگي, از روند نارضايتي بيشتري برخوردار باشند و بعضي از نارساييها را ناشي از قوانين ديني بدانند ودر نتيجه اشكالات خويش را متوجه دين بكنند. البته كارآمدي دين بحثي است و كارآمدي برخي از مديران بحث ديگر. اتفاقا در برخورد با تعدادي از اين جوانان و گفتوگو با آنان، تصريح كردند: اشكالات آنان نه به اصل دين، بلكه به مديران و كارگزاران بر ميگردد.
بنابراين، جوانان كشور از بهترين جوانان از حيث سلامت فكري, روحي و ديني ميباشند و سرمايهگذاري دشمنان دين و كشور، براي تسخير اين دژ مستحكم و انحراف جوانان، گواهي است بر مدّعاي ما، كه البته موفق نخواهند شد.
به هر حال، دينگريزي عوامل متعددي دارد؛ از جمله:
1. روند تغيير ارزشها؛ پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران باز سازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از شاخصهاي مطلوب گرديد؛ به گونهاي كه توسعه، نتايجي از قبيل تغيير ارزشها را نيز در پي داشت. توضيح اينكه اقدامات اقتصادي ـ نظير تغيير نرخ ارز و تورم ـ موجب كاهش درآمد واقعي و قدرت خريد مردم گرديد. همچنين با ابزار مختلف (واردات، تبليغات، مراكز تجاري و ...) فرآيند قوي توليد نياز در مردم، در پيش گرفته شد. در نتيجه سطح نيازهاي غالب مردم بالاتر از سطح درآمدشان قرار گرفت و مردم در ارضاي نيازهايشان, با موانع اساسي روبه رو شدند. از آنجا كه درآمد واقعي نيز كاهش يافت، دستيابي به درآمد بيشتر و پول بيش از حد معمول، با ارزش شد. از طرف ديگر، عواملي مانند نمايش ثروت قشر بالا و تسهيلاتي كه براي قشر بالا فراهم آمد، گرايش بارز مديران دولتي به تجملات و ظواهر و تغيير فضاي كل جامعه، موجب شد كه مردم ارزشهاي جديد را تأييد شده (هنجار) و جستوجوي پول براي ارضاي نيازهاي جديد را درست و مشروع ببينند! بنابراين پولجويي به ارزش غالب تبديل شد و حداقل در مورد بيشتر كساني كه پول و درآمدشان كم بود و كفاف ارضاي نيازهايشان را نميداد، ارزشهاي ديگر را تحتالشعاع قرار داد. در نتيجه اين فرآيندها، ارزشهاي اجتماعي، از سنتي به سوي مدرن، از ساده زيستي به تجمل، از كمك و همياري و ايثار و گذشت براي جامعه به سودجويي فردي و از ارزش قناعت به ارزش ثروت و از انسجام به فردگرايي و از ارزش دين و خدا به ارزش پول و دنيا حركت كردهاند. نگ: فرامرز رفيعپور، توسعه و تضاد، فصل 4 ـ 8 ـ 3؛ آناتومي جامعه، ص 522
2. مشكلات پس از انقلاب (مانند جنگ و توجه به مسائل امنيتي و دفاعي و...) كه نتيجه طبيعي آن، فقدان برنامهريزيهاي دقيق و كارشناسي شده براي نهادينه سازي و تثبيت ارزشها و معارف اسلامي است.
3. تبليغات سوء دشمنان و ايجاد و القاي شبهه دربارة دين كه گاهي بيپاسخ مانده و در ذهن برخي جاي گرفته است.
4. روشهاي نادرست در آموزش ديني در دوران كودكي و نوجواني؛ برخي از رفتارها و برخوردهاي ناصحيح و مخالف شرع در بيان احكام شرعي، موجبات بدبيني عدهاي از افراد ـ به خصوص جوانان ـ را فراهم آورده است. حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بارها خطر اين گونه افراد را متذكر شده، در اين خصوص ميفرمايد: «معناي تحجر آن است كه كسي كه ميخواهد از مباني اسلام و فقه اسلام براي بناي جامعه استفاده كند، به ظواهر احكام اكتفا كند و نتواند كشش طبيعي احكام و معارف اسلامي را ـ در آنجايي كه قابل كشش است ـ درك كند و براي نياز يك ملت و يك نظام و يك كشور ـ كه نياز لحظه به لحظه است ـ نتواند علاج و دستور روز را نسخه كند و ارائه بدهد. اين بلاي بزرگياست». روزنامه جمهوري اسلامي, 17/3/1376
5. ضعف و سستي بنيانهاي ديني در برخي از خانوادهها كه منجر به عدم تربيت و پروش صحيح جوانان شده است.
6. گرايش به سوي تمايلات و هواهاي نفساني، خواستههاي نا به جاي برخي و ناهنجاري عاطفي و رواني آنان و بيبند و باري و گرفتاري در انواع دامهاي شيطاني و... موجب شده كه بسياري به سستي و فساد و راحتي و سودجويي و... روي آورند و التزام به دين و چهارچوبهاي ديني را مزاحم خود ببينند. چنان كه در قرآن كريم درباره مهمترين عامل رويگرداني از توحيد و معاد آمده است: « بَلْ يُريدُ اْلإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ » بلكه انسان ميخواهد راه فساد را پيش روي خود باز كند. قيامت(75)، آيه 5
7. ضعف بينش و نداشتن آگاهي درست از ماهيت دين و نقش و كاركرد آن در تأمين سعادت دنيوي و اخروي انسان.
8. ناكارآمدي برخي از مديران جامعه در اجراي برنامههاي اعلام شدة حكومت ديني، و بيپاسخ ماندن نيازهاي اوليه اجتماعي جوانان (ازدواج، اشتغال، مسكن و...).
9. عدم توزيع عادلانه امكانات و فرصتها در برخي از ادارات و دستگاههاي كشور.
10. درگيري برخي گروهها و جناحهاي سياسي بر سر كسب، حفظ و استمرار قدرت سياسي و در نتيجه، ايجاد يأس و نااميدي جوانان براي نيل به خواستههاي مشروع خويش.
11. عملكرد منفي و نامطلوب بعضي از دستگاههاي فرهنگي در سالهاي اخير و ميدان دادن به افراد و عناصر غير معتقد به نظام اسلامي، و ترويج فرهنگ غربي از سوي آنان.
12. عملكرد و رفتار ناشايست گروهي از شاغلان در دستگاهها و نهادهاي دولتي و حكومتي، باعث پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل آنان شده و موجب بدبيني به شعارهاي انقلاب گشته است.
12. كمكاري نيروها و دستگاههاي انقلابي در توليد برنامههاي سالم و جذاب و مفيدي كه بتواند اوقات فراغت جوانان را پر كند و آنان را از توجّه به برنامههاي ضد اخلاقي و فاسد فرهنگ بيگانه باز دارد.
13. مشكل انتقال ارزشها؛ نسل اول انقلاب و دستگاههاي فرهنگي، در انتقال اين ارزشهاي انقلابي و ديني به نسل دوم و سوم انقلاب و حتي تعميق آنها براي خود نسل اول انقلاب، سهلانگاري و كمكاريهايي داشتهاند كه موجب فاصله گرفتن تدريجي برخي از افراد جامعه ـ به خصوص جوانان ـ از ارزشهاي اسلامي شده است.
عوامل دین گریزی
با نگاه کلي به علل و عوامل دين گريزي ميتوان آنها را به دو دسته عوامل دروني و بيروني تقسيم کرد.
عوامل دروني عواملي هستند که ريشه در خود انسان و تجربيات و باورهاي او دارند. البته لازم به ذکر است جامعه نيز ميتواند عاملي بر تشديد اين علل باشد. از جمله اين موارد ميتوان : ?) جهل ?)خطا و گناه را نام برد.
عوامل بيروني نيز بيشتر شامل عواملي ميشوند که ظهور و منشأ آنها در خارج از شخص دين گريز قرار دارد و از اين قرارند: ?)فقر ?)علل انعکاسي و تبليغاتي ?) علمگرايي ?)تحريفات دين و...
به جهت آشنايي، يکايک موارد مورد بحث قرار ميگيرند:
?) جهل:
دو نوع جهل وجود دارد: جهل بسيط و جهل مرکب. جهل بسيط آن است که انسان چيزي را نميداند درحاليکه خودش از جاهل بودن خود آگاه است و جهل مرکب آن است که انسان نميداند، ولي نميداند که نميداند. در اينجا منظور از جهل بيشتر جهل مرکب است. ساده ترين عامل مفروض براي دين گريزي را ميتوان همين عامل دانست و به اين مفهوم است که شخص دين گريز اصلا شناخت و علمي بر دين ندارد و نميداند که عملکرد او به گونه اي مورد قضاوت قرار ميگيرد که او را در جرگه افراد دين گريز معرفي مينمايد. شايد بي گناهترين دينگريز را ميتوان انسان جاهل دانست. البته لازم به ذکر است شخصي که حقيقتي را ميتواند بياموزد و سرباز ميزند خطا کار است و کسي که حقيقتي را ميداند و چنان وانمود ميکند که انگار نميداند نيز کافر است (کافر به معناي کسي است که بر حقيقتي سرپوش ميگذارد و آن را کتمان ميکند).
?) خطا و گناه:
در آموزه هاي ديني ما از گناههايي که انسانها مرتکب ميشوند به لکه هايي تشبيه شده که کاغذ سفيد دل را چرک آلود ميکنند و ايمان را ضعيف ميکنند. ضعف ايمان خود ميتواند علت دين گريزي باشد. لازم به ذکر است که گاها خطاهايي در نزد مردم يک جامعه عادي و روزمره ميشود و حتي گاها خطايي رسم و يا سنت اجتماعي ميشود که کماکان از آثار سوء آن خطا نميتوان در امان بود. از جمله خطاهايي که در جامعه امروز ما رواج دارد ميتوان دروغ و ريا را نام برد.
?) انعکاسي و تبليغاتي:
مواردي که شامل اين علت ميشوند بسيار گسترده ميباشد. قطعا تبليغات ضد دين و سکولاريستي جوامع غربي تأثير بسزايي دارد و از آنجايي که ايشان پيشرفتهاي علمي و صنعتي جوامع خود را تا حد زيادي مرهون نگاه دين گريزانه خود ميدانند، اين امر به خودي خود عاملي تبليغاتي است براي دوري از دين. جهت بررسي حقيقت امر يادآوري جمله سيد جمال الدين اسد آبادي خالي از لطف نيست: "در غرب رفتم اسلام ديدم و مسلمان نديدم ، به شرق برگشتم مسلمان ديدم و اسلام نيافتم"
از جمله عوامل ديگري که در اين باب ميتوان نام برد دفاع نابخردانه از دين ميباشد چنانکه غزالي در کتتصويري از يک صوفياب اعترافات خود چهار علت عمده دين گريزي مردم عهد خود را گفتار فيلسوفان، کردار صوفيان ، پندار تعليميان و رفتار عالم نماهاي دين و روحانيون زمان خود معرفي ميکند. کليه اين موارد در جرگه آثار سوء تبليغاتي براي دين ميباشد. لازم به ذکر استکه درآن زمان فيلسوفان فقط به عقل خويش اکتفا ميکردند و براي اثبات همه چيز از عقل کمک ميخواستند و اين در حالي بود که صوفيان در اعمال خود کمترين توجهي به عقل نشان ميدادند و با رفتارهاي ناشايست خود بر دوري از تعقل اصرار ميورزيدند!تعليميان نيز معتقد بودند که تعليم جز به دست معصوم الهي ممکن نيست و در ايمان خويش تنها متکي بر کتب و احاديث بودند و عالمان ديني نيز گاها با تحريفات خود مردم را به خرافه پرستي دعوت مينمودند.
يکي ديگر از مواردي که ميتوانست به صورت جداگانه مورد بحث واقع شود ولي به دليل قرابت معنايي در همينجا ذکر ميکنيم. دين گرايي و يا حتي دين گريزي موروثي است. دين گرايي موروثي به سبب سطحي بودنش عموما با ضعف ايمان همراه است و دينگريزي موروثي ( به اين منظور که شخصي فقط به تقليد از والدين يا گذشته گانش اين مسلک را ادامه دهد) نيز به دليل متعصبانه بودنش ميتواند انساني را بر ديدن هر حقيقتي نابينا و بر شنيدن هر کلام حقي ناشنوا کند.
?) علم گرايي:
امروزه با پيشرفت تکنولوژي و کشف برخي رازهاي طبيعت، انسان به شدت به استفاده از عقل و تجربه علمي وابسته شده و اين در حاليست که اين امر منطقا به ضرر است زيرا انسان تنها قادر است بر آنچه بر او محيط است شناخت کامل پيدا کند. کانت اولين کسي بود، در غرب، که مرزي ميان آنچه قابل تعقل هست و آنچه نيست معرفي نمود تا يکي طبيعيات و ديگري ماوراء الطبيعه ناميده شود ولي سؤال اينجاست که انسان بر چه چيزي به غير از خودش محيط است؟! نتيجتا انسان بر هيچ چيزي غير از خودش کاملا محيط نيست و اگر رابطه اي ميان مخلوق و خالق وجود داشته باشد قطعا بهترين کانديدا براي يافتن اين مسير، خود انسان است که عقل نيز به خاطر محصور بودن و محدود بودنش از درک اين ارتباط به صورت کامل بازميماند و نسيب علم گرايان مطلق در اين دايره چيزي نيست جز سرگرداني!
?) تحريفات ديني:
تحريفات ديني باعث ميشوند که مرز ميان واقعيات و خرافات محو شود و تشخيص اين دو از هم کار راحتي نيست. وجود تحريفات در دين اعتماد انسان را از اين يگانه تکيه گاه و مفرح روح و روان سلب ميکند و پذيرش دين را امري غير معقول و نابخردانه جلوه ميدهد. اين معضل امروزه به شدت عيان است و بايد مسيرهاي ورود تحريفات به دين سريعا شناسايي و مسدود شوند. قطعا وجوب پاسداري از دين بيشتر از برگزاري مناسب يک آيين سنتي عزاداري احساس ميشود که اين دو بايد در امتداد هم باشند و نه در تقابل با يکديگر!
نهايتا دين مايه آرامش رواني و اخلاقي انسان و جامعه اوست و مسلک اشتباه مايه تباهي و گمراهي. در امور مربوط به مذهب کمي دقت بيشتري به خرج دهيم؛ دين خود را از اهلش طلب کني؛ به امانات الهي، کتاب خدا (هماني که بر مرده هايمان ميخوانيم)، عترت پيامبر (همان بزرگواراني که تا حد يک شفا دهنده و گره گشا پايين آورديمشان)، تمسک بجوييم و از لوازم شناخت خود چون عقل، حواس، احساس به عدالت بهره ببريم.
(برگرفته از نوشته کامران قراملکی)
[="]دین گریزی یا دیندار گریزی
[/]
[="]مثلی هست که می گوید ، " بجای ماهی گرفتن برای کسی ، ماهی گیری را به او یاد باید داد " [/][="][/]
[="]اما اینجا باید گفت " بجای نجات از یک دام ، رهایی از دام و مهمتر از آن بدام نیافتادن را باید یاد داد ." [/][="][/]
[="]بجای افراد راه ها را باید شناخت و کارها را ، درستی را اگر بشناسیم و قالبی برای آن داشته باشیم ، مشکل بسیار کمی خواهیم داشت . [/][="][/]
[="]آموزش اگر بطور صحیحی خدا شناسی را از روی قرآن یاد دهد . موفق تر است تا شکافتن تاریخ و تاریخ شناسی . [/][="][/]
[="]مقتضیات زمان و امراض آنرا همیشه باید دید و شناخت . و داروی آن در زمان گذشته و کوبیدن بر طبل بی دینی و نام گذاری آن بنام دین گریزی نیست . [/][="][/]
[="]آقایی که جلوی مسجد صدای آقای ... می شنود و می گوید همه اینها بخاطر اینست که مردم به تو پول دهند و این مساجد باید خراب شوند و ... و من از خدا برای او گفتم : از محبت ، مهربانی و بخشندگی و دوستی عمیق خدا با بندگانش و زمانی که شنید خدا چقدر او را بخاطر زیبایی چهره اش و صدای مهربانش و کمک به مادر بزرگش و درس خوبش و تفکری که می کند دوست دارد . و دوست دارد او را در بهترین جای بهشت جای دهد ، و بهشت رفتن را بسیار راحت تر و سهل تر از جهنم رفتن قرار داده و پروردگار متعال خود حامی کسانی است ، که راه او را در پیش گرفته اند . او ابتدا گریه عمیقی کرد و بعد نفس عمیقی با آسایش خیال از ته دل کشید و گفت . آخر این آقایی که از بلند گو حرف میزند ، همیشه از گناهکاران می گوید و ... [/]
[="]آیا انسانها را با تحقیر و به دینی محکو کردن و اهل آتش و جهنم خواندن راه آموزش قرآن و دین است ؟[/]
[="]سوال اساسی اینست ، بچه مسلمانهایی مثل من دین گریزی می کنند یا دیندار گریزی . من اگر مشخصات یک دیندار را در حد متوسط داشته باشم بدون داشتن نام معروف ، همه حتی دزدها نیز بمن اعتماد خواهند داشت . [/][="][/]
[="]چه کسی یک فرد با مشخصات زیر را دوست ندارد در کل دنیا :[/][="][/]
[="]دزد نیست . دروغگو ، فریب کار ، ریاکار و ... نیست . [/][="][/]
[="]کسی که فکر نهایی آن استعمار است ، برای او فرقی نمی کند ، که مردم او را با چه خصوصیاتی بشناسند . برای او مهم آنست که به منافع خود دست یابد و مردم به او در راه منافعش کمک کنند . [/][="][/]
[="]آقای مداحی که بدون گذراندن تعالیم اولیه و ابتدایی دین و انسانیت ، فقط بدلیل داشتن صدا و چهره خوب ساعتی صدها هزار تومان در می آورد ، مگر احمق است ، که اینکار را نکند ، او عاقل بودن را در پشت میکروفون گرانترین مسجد بودن و بیشترین پول گرفتن می داند و بس . حماقت را در انجام ندان این کار می داند .[/][="][/]
[="]به هر کسی می گویی که بهترین کار و روش عزاداری برای امام حسین و دیگران ، همانست که امام سجاد و ... انجام دادند و ... ، نه بر طبل کوبیدن و تا نصف شب داد زدن بنام نوحه سرایی با صدای فلان خواننده معروف موسیقی و خواب را بر مردم حرام کردن . [/]
[="]در پایان سوالی تکراری : دین گریزی یا دیندار گریزی .[/]
[="] [/]
[="]با تشکر غفار عادلی[/]