در آسمان معرفت حضرت زهرا عليهاالسلام، برترين انديشههاي بشري، حيران و تيز پروازترين عقلها سرگردان گشتهاند. بلندي رتبت و اوج منزلت اين در يکدانهي خزاين عرش الهي، چنان والا و بالاست که در گسترهي ادراک بشر نميگنجد. بنابر روايات متعدد و معتبري که از ائمهي طاهرين عليهمالسلام رسيده، حقيقت ليلة القدر به وجود فاطمهي زهرا عليهاالسلام تفسير شده است. از آن جمله، بيان نوراني امام موسي بن جعفرعلیه السلام در تفسير آيات آغازين سورهي دخان ميباشد: مردي نصراني به خدمت امام موسي کاظم عليهالسلام شرفياب شد و در بين سؤالات متعددي که بيان ميداشت تفسير باطن اين آيات را جويا شد: «حم و الکتب المبين انا انزلنه في ليله مبرکه انا کنا منذرين فيها يفرق کل أمر حکيم[1]؛ حم، سوگند به اين کتاب روشنگر که ما آن را در شبي پربرکت نازل کرديم، ما همواره انذارکننده بودهايم. در آن شب هر امري براساس حکمت (الهي) تدبير و جدا ميگردد». امام در پاسخ فرمودند: اما «حم»، محمد (صلی الله علیه وآله) ميباشد و «کتاب مبين»، علي عليهالسلام ميباشد. و اما «الليله»، فاطمه عليهاالسلام ميباشد. [2] آري، حقيقت ليله القدر، وجود يگانهي زهراست. و چرا چنين نباشد؟ حال آنکه ليله القدر، ظرف نزول قرآن صامت است و فاطمه، ظرف نزول يازده قرآن ناطق. انسانهاي به تکامل و فعليت رسيده، قرآن ناطقند و اين فاطمه است که ظهور يازده کلام الله ناطق گرديده است:
فاطمه، از نظر حقيقت، باطن ليله القدر است. و ما ادريک ما ليله القدر؛ چه کس را ياراي آن خواهد بود تا ليله القدر را درک نمايد؟!
باري، قدر و منزلت فاطمه براي مردمان، نهان است به همانسان که عظمت شب قدر براي ايشان، پنهان است. به ديگر سخن، معرفت حقيقي فاطمه، همان قدر در اوج و دست نايافتني است که ادراک شب قدر. او، هان حقيقت يگانهاي است که رازگشاي حقايق، حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام، معرفت وي را همطراز ادراک شب قدر معرفي ميفرمايد: «الليله»، فاطمه و «القدر»، الله. فمن عرف حق معرفتها فقد ادراک ليله القدر...[5] ؛ «ليله»، فاطمه است و «قدر»، الله؛ از اين روي هر آن که به شناخت حقيقي فاطمه، توفيق يابد، بيگمان شب قدر را درک کرده است.
يا فاطمه! تو حقيقت ليله القدري؛ همان شبي که فيها يفرق کل أمر حکيم؛پس تو ميزان جداسازي حق از باطلي. يا زهرا! تو تفسير ليله القدري؛ همان شبي که ظرف نزول حقيقت قرآن گشته است.پس تو حقيقت قرآني و ظرف نزول يازده کلام الله ناطق. تو آيينهدار تام اسما و صفات پروردگاري. يا راضيه! تو باطن ليله القدري؛ همان شبي که مبارکه[7] است و همان شبي که حاجات بندگان در آن برآورده ميشود و دعاي ايشان در آن به اجابت ميرسد. هنگامهي ريزش فيوضات، خيرات و برکات بينهايت الهي. پس تو سرچشمهي بيکرانهي برکت و خير کثيري. تو تجلي تمام رحمت ربي. تو وجيههي عنداللهي که عرض نياز حاجتمندان با وساطت تو به درجهي اجابت ميرسد:
[4].شعر از شيخ علي اکبر مروج (شفيق). مناقب فاطمي در شعر فارسي: ص 108.
[5].في تفسير «انا انزلناه في ليله القدر» عن الصادق عليهالسلام: الليله، فاطمه و القدر، الله. فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادراک ليله القدر و انما سميت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها». بحارالانوار: ج 43، ص 65.
با سلام و عرض ادب مفضل ميگويد که حضرت صادق عليهالسلام فرمود: «ان الله تبارک و تعالي خلق الارواح قبل الاجساد بالفي عام، فجعل اعلاها و اشرفها ارواح محمد و علي و فاطمه والحسن والحسين والائمه بعدهم- صلوات الله عليهم- فعرضها علي السماوات والارض والجبال، فغشيها نورهم...؛[1]تحقيقا خداوند تبارک و تعالي، ارواح را در هزار سال قبل از اجساد خلق نمود، و بالاترين و شريفترين آنها را، ارواح محمد و علي و فاطمه وحسن و حسين و ائمه بعد از ايشان- صلوات الله عليهم- قرار داد، سپس آنها را بر آسمانها و زمين و کوهها عرضه داشت و نور ايشان همه آنها را فرا گرفت...».
در بیان این روایت مرحوم آیت الله حاج شیخ علی آقای سعادت پرور«رضوان الله تعالی علیه» در کتاب شریف «جلوۀ نور» می فرمایند: در اين روايت ، به دو منزلت اين بزرگواران اشاره شده است: 1- تقدم و شرافت خلقت نوري و تمثلي ايشان بر ساير مخلوقات، حتي در خلقت تمثلي که به «شبح نور» در برخی احادیث و «ارواح محمد و علي...» در اين حديث تعبير شده است. 2- مقام نورانيت آن حضرات معصوم، که در برخی از احادیث به «عرضت ولايتهم»، و در اين حديث به «فغشيها نورهم» تعبير شده است.
و در توضيح منزلت دوم به اختصار ميگوييم: مقام نورانيت، و به تعبيري ولايت کليه الهيه، همان است که اگر انبيا و اوليا مؤيد به آن نباشند، هيچ معجزه و خرق عادت و کرامتي از آنان صادر نخواهد شد. و نيز مقام خلافت و تصرف در عالم را به تأييد اين مقام دارند. و از همه بالاتر، بخصوص مقام خلافت اهل بيت عليهمالسلام به گونهاي است که هيچ امري در عوالم خلقت انجام نميگيرد، مگر اينکه به اذن الهي بايد از مجراي ايشان بگذرد. چنانکه در زيارت امام حسين عليهالسلام آمده است: «اراده الرب في مقادير اموره تهبط اليکم، و تصدر من بيوتکم؛[2] ارادهي پروردگارت در تقدير امور (همه مخلوقات) به شما فرود ميآيد و از خانهها (و مقام منيع) شما (به جهان و جهانيان) صادر ميشود». و اين همان مقام خلافت و ولايت الهي است، زيرا مقام نورانيت ايشان را نميتوان جداي از مقام ولاية اللهي دانست، بلکه عين آن مقام است.[3]
لذا یکی از ابعاد شناخت حضرت صدیقۀ طاهره سلام الله علیها شناخت مقام ولایت کلیه الهیه ایشان است که تنها اولیای دین به کنه این شناخت می رسند و آنچه نصیب ما می شود الفاظ و تصور معانی آن است.البته می توان با کسب طهارت معنوی که از راه اطاعت خداوند متعال و دوری از محرمات حاصل می شود به آن ذوات مطهر نزدیک شد و به اندازۀ ظرفیت خود از دریای معرفت آنان بهره مند شد.
فاطمه«عليها السلام» ليلةالقدر اهلبيت است و سوره قدر شناسنامه و معرف مقامات آنان است. يعني: الف - همچنانکه شب قدر پنهان و فقط براي جمعي از شايستگان ظهور و بروز دارد دسترسي به مقامات معنوي حضرت زهرا«عليها السلام» هم اينچنين است.
ب - همچنانکه ليلةالقدر يک شب اما سي هزار شب است. فاطمه«عليها السلام» هم يک شخص ولي کوثر محمّدي صلی الله علیه وآله و همه امت است.
ج - همچنانکه عبادت شب قدر همچون عبادت سيهزار شب است معرفت فاطمه زهرا«عليها السلام» نيز پاداش عبادت شب قدر را دارد و معرفت او زمينه معرفت ليلةالقدر است.
قال الصادق «عليه السلام»:«فَمَنْ عَرِفَ فاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِها فَقَدْ اَدْرَکَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ؛[1]هر کس به شناخت حقيقي فاطمه «عليها السلام» دست يابد بيگمان شب قدر را ادراک کرده است».
د - همچنانکه در شب قدر قرآن صامت نازل شده است از دامن اطهر فاطمه زهرا«عليها السلام» نيز يازده معصوم، يازده امام و يازده قرآن ناطق نازل گشته است.
ه - همچنانکه ليلةالقدر داراي مراتبي است فاطمه «عليها السلام» هم ليلةالقدر و داراي مراتب است.
و - همچنانکه شب قدر عمدتاً بين سه شب پنهان است فاطمه زهرا«عليها السلام» هم محل دفنشان در سه مکان احتمال داده ميشود (خانه خودشان، بقيع، بين محراب و منبر) و البته فاطمه زهرا«عليها السلام» همچنانکه ليلةالقدر است يومالله هم ميباشد.
بسم الله الرحمن الرحيم انا اعطيناک الکوثر، فصل لربک و انحر، ان شانئک هو الابتر . چگونه مي توان در رساي «جلوهي نور» جز با توسل از منبع نور سخن گفت؟ و چگونه بشر خاکي و آلوده به گناه و مخلوق از «صلصال من حما مسنون» جز به ياري معصوم و اقتباس از انوار کلمات مقام ولايت مي تواند روزنهاي به سوي شناخت صديقهي کبري عليهاالسلام باز کند؟ الا ان ثوبا خيط من نسج تسعة و عشرين حرفا، عن معاليه قاصر [2] فاطمه عليهاالسلام، زهرهي زهرائي است که از نور عظمت الهي خلق شده، و آنچنان آسمان و زمين به نور وجودش روشنايي يافته که ملائکه به سجده افتادند،و درباره عظمت آن نور، از حضرت حق پرسيدند. فاطمه عليهاالسلام، حوراء إنسيهاي است که خداوند پيش از خلقت آدم ابوالبشر عليهالسلام وي را از نور خويش آفريد، و در زير ساق عرش خود جاي داد، و پيوسته به تسبيح و تقديس و تهليل و تحميد حضرت حق اشتغال داشت. فاطمه عليهاالسلام، بزرگ بانويي است که چون خداوند، نور او و پدر و شوهرش و دو فرزندش حسن و حسين عليهمالسلام را آفريد، ولايتشان را بر ملائکه و ساير مخلوقات عرضه داشت، قبول کنندگانش از مقربين، و منکرينش از کافرين به حساب آمدند. فاطمه عليهاالسلام، يگانه بانويي است که خود و پدر و شوهرش و حسن و حسين و ديگر فرزندان معصومش عليهمالسلام، در خلقت نوري، اقدم و اشرف و اعلاي بر خلقت نوري ديگران- حتي انبياء و اوصياي سلف عليهمالسلام- بودهاند، و نور ايشان بر آسمانها و زمين و کوهها و... عرضه شد و همه را فرا گرفت. فاطمه عليهاالسلام، بانوي برجستهاي است که خود پدر و شوهر و حسن و حسينش عليهمالسلام در پرده سراي عرش الهي، پيش از خلقت آدم عليهالسلام در مقام «عالين» تسبيحگوي بودند، و ملائکه به تسبيح ايشان تسبيح مي گفتند. فاطمه عليهاالسلام، تنها دختري است که پدري چون رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم داشت که اولين ايمان آورنده به پروردگار، و نخستين پيامبري بود که پس از اخذ ميثاق نبيين «بلي» گفت: او «اول ما خلق، و سيد من خلق» بود و خداوند بهتر از او را خلق ننمود و در شان او فرمود: «لولاک، لما خلقت الافلاک». فاطمه عليهاالسلام، يگانه دختري است که مادري چون خديجه کبري عليهاالسلام داشت، که حضرت حق هر روز مکرر به وجودش بر ملائکه مباهات مي کرد، و جبرئيل پس از بازگشت رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم از معراج، سلام خدا و خود را به وي رساند، و خداوند از ميان زنان عالم چهار تن را اختيار فرمود که بهشت مشتاق آنان است و خديجه عليهاالسلام يکي از آنها مي باشد.
[1] .این نوشتار مقدمۀ کتاب «جلوۀ نور» تالیف عارف واصل مرحوم آیت الله علی سعادت پرور«رضوان الله تعالی علیه» می باشد.
[FONT=Times New Roman][2][FONT=Times New Roman][FONT=Times New Roman]. آگاه باشيد! لباسي که از بيست و نه حرف بافته شده، از ذکر مقامات و بلنداي کمالات او قاصر است.
فاطمه عليهاالسلام، سيدهاي است که انعقاد نطفه او از ميوه بهشتي است که جبرئيل از جانب پروردگار به رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم هديه نمود. فاطمه عليهاالسلام، محدثهاي است که در رحم مادر، با خديجه سخن ميگفت، و او را به صبر و شکيبايي در مقابل گفتار ناشايست بدگويان دعوت مينمود، و موجبات آرامش خاطر او را فراهم مينمود. فاطمه عليهاالسلام، طاهره و مطهرهاي است که پاک و پاکيزه (در حالي که زنان بهشتي و حورالعين عهدهدار وضع حمل مادرش بودند) قدم به عالم هستي نهاد، و زبان به شهادتين گشود، و شوهر و اولاد خود را به وصايت و سيادت خواند، و نور جمالش نه تنها تمام خانههاي مکه، بلکه شرق و غرب عالم را فرا گرفت، به گونهاي که در آسمان نور درخشندهاي ظاهر شد که ملائکه مثل آن را نديده بودند،و بهشتيان و ملکوتيان تولد مبارکش را به يکديگر بشارت دادند، و بالاخره زنان بهشتي، وي را در حالي که طاهره و مطهره و زکيه و مبارکه بود، با تبريک به قدوم وي و مبارکي نسلش، به دست خديجه عليهاالسلام دادند، و هر روز و هر ماه رشد و نموش بيش از حد عادي بود. فاطمه عليهاالسلام، يگانه خانمي است که خداوند اسمي از اسماء خويش را به وي عنايت کرد، و «فاطمه»اش ناميد، و از آنجا که دوستانش را ياري خواهد کرد در آسمان «منصوره» نام گرفت، و نيز از آنجا که شيعيان خود را از آتش نجات خواهد داد در زمين «فاطمه» نام گرفت. و بالاخره وي را اسماء و کنيهها و القاب ديگري است که هر کدام به منزلت و کمال ظاهري و باطني آن بزرگوار اشاره دارد. فاطمه عليهاالسلام، حوريهاي است به صورت انساني که از عادات و ابتلائات زنانگي پاکيزه بود، و بدين جهت «بتول»، و «طاهره» و «فاطمه» نام گرفت. فاطمه عليهاالسلام، آنچنان مورد عنايت خاص رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم بود که همواره هنگام سفر، آخرين کسي بود که پدر با او وداع مينمود، و در بازگشت از سفر نيز، اولين شخصي بود که با او ملاقات ميکرد، و همواره غمخوار و نگران او بود. فاطمه عليهاالسلام، در عظمت معنوي به گونهاي بود که خداوند او را بر تمامي زنان عالم برگزيد، و آنچنان محبوب او واقع شد که گروهي از ملائکه را بر وي گماشت که در حيات و پس از مرگ با او بوده و بر او و پدر و شوهر و پسرانش صلوات و رحمت بفرستند. فاطمه عليهاالسلام، داراي آن شخصيت والايي بود که جبرئيل عليهالسلام ولادتش را به رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم بشارت داد. فاطمه عليهاالسلام، حوراء انسيهاي است که رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم هر زمان مشتاق بوي بهشت مي شد، او را ميبوييد و ميفرمود: «هرگاه فاطمه را ميبوسم، بوي درخت طوبي را از وي استشمام ميکنم.» فاطمه عليهاالسلام، مظهر جلال و جمال و «جلوه نور» الهي است که غضب او، غضب پروردگار، و خوشنودي او، رضايت حق ميباشد، که رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمود: «نور او از نور ماست»، و نيز ميفرمود: «فاطمه از من است و من از اويم، هر که بر وي صلوات و رحمت فرستد، خداوند او را آمرزيده و در بهشت به من ملحق خواهد کرد.»
فاطمه عليهاالسلام، نور چشم و ميوهي دل و پارهي تن رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم، که سرور و شادماني او، موجب خوشحالي رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم و ناراحتي و آزار او، آزار و اذيت آن حضرت است که ميفرمود: «هر کس فاطمه عليهاالسلام را دوست داشته باشد، من او را دوست دارم و هر کس بغض و کينه فاطمه عليهاالسلام را داشته باشد مبغوض من است، و هر که او را در حال حيات من بيازارد، مرا آزرده، و هر کس پس از مرگم او را بيازارد، مثل اين است که در حال حياتم مرا آزرده است.» فاطمه عليهاالسلام، مادر سبطين- حسن و حسين عليهماالسلام- فاضلترين زنان روي زمين، سيده و سرور زنان بهشت از اولين و آخرين، و عزيزترين شخصيت نزد رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم است که ميفرمود: «فاطمه: روح و قلب من است.» فاطمه عليهاالسلام، عبد مطيع و بنده صالح پروردگار است که رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم دربارهي وي فرمود: «خداوند، قلب و جوارح دخترم را از ايمان و يقين پر کرده است.» فاطمه عليهاالسلام، عالمهاي است که خداوند علم به «ما کان و ما هو کائن و ما لم يکن» را تا قيام قيامت به او عطا فرمود، و عارفهاي است که به هر چيز آگاه بود، و فاطمهاي که به علم از جهل و ناداني جدايش کردند. فاطمه عليهاالسلام، مودبهاي است که در ادب همتا نداشت. فاطمه عليهاالسلام، عابدهاي است که چون در محراب عبادت ميايستاد، آنچنان نور وجودش براي اهل آسمان جلوه ميکرد که خداوند به ملائکهاش ميفرمود: «بندهام فاطمه را ببينيد که چگونه در پيشگاهم ايستاده و از شدت خوف من، بدنش ميلرزد و با قلبش به بندگي من روي آورده است». فاطمه عليهاالسلام، تاويل «ليلة القدر» در آيهي شريفه (انا انزلناه في ليله القدر) است که پسرش امام صادق عليهالسلام او را به آن تفسير فرمود، و (ليله مبارکه) در آيهي شريفه (انا انزلناه في ليله مبارکة) [1]ميباشد که فرزندش موسي بن جعفر عليهاالسلام بدان تفسير نمود. فاطمه عليهاالسلام، يگانه همسري است که شوهرش چون علي عليهالسلام داشت، و اگر او نبود، براي فاطمه در روي زمين همسري وجود نداشت، همان شخصيتي است که در اسلام، اقدم و در حلم، اعظم و در علم، اعلم بود، و خداوند در شب معراج نزد «سدره المنتهي»، پيش از خلقت مادياش ميان او و رسولش عقد اخوت بست، و با شهادت و گواهي ملائکه، فاطمه را به عقد وي در آورد، و درخت «طوبي» را مهريه او، و در منزل علي عليهالسلام قرار داد. فاطمه عليهاالسلام، بانوي گرانقدري است که نه تنها درخت «طوبي»، بلکه بهشت و جهنم مهريه اوست، که دوستانش را به بهشت، و دشمنانش را به آتش ميفرستد، و در اين عالم نيز چهار نهر «فرات» و «نيل» و «نهروان» و «نهر بلخ» و بلکه زمين، صداق و مهريه اوست، زيرا رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم به علي عليهالسلام فرمود: «خداوند، فاطمه را به ازدواج تو درآورد، و زمين را مهريه وي قرار داد، هر کس با بغض و کينه تو روي آن راه رود، به حرام بر آن قدم نهاده است». فاطمه عليهاالسلام، صديقه کبرايي است که امتهاي گذشته به معرفت و شناسايي او باقي بودهاند.
فاطمه عليهاالسلام، در زهد و ايثار و استجابت دعا و کرامت يگانه بود.
فاطمه عليهاالسلام، معصومهاي که اگر منصب نبوت و وصايت را نداشت، ولي در مقام عصمت، نه تنها در رديف انبياي گذشته و بلکه بالاتر، با پدر و شوهر و اولادش، از نظر عصمت يکتا و بيهمتا بود.
فاطمه عليهاالسلام، زکيهاي است که خداوند اولاد بلاواسطه او- حتي غير از حسنين عليهماالسلام را بر آتش جهنم حرام فرمود.
فاطمه عليهاالسلام، معلمه و مودبهاي است که تربيت يافتگاني چون فضه خادمه داشت که گفتارش جز با قرآن نبود، (و کارهاي خانه را يک روز خود و روز ديگر خادمهاش انجام مي داد)، و نيز خادمهاي مانند «ام ايمن» داشت که نتوانست بعد از وفات فاطمه عليهاالسلام مدينه را ببيند، لذا به مکه رفت و به برکت دعايش خداوند او را با آب بهشت از تشنگي نجات داد و هفت سال نه تشنه شد و نه گرسنه.
فاطمه عليهاالسلام، عارفهاي است که کلمات و گفتار توحيدياش نشان ميدهد که او در مقام شهود تام جاي دارد، و حق را عن عيان مي ستايد، و کلمات گهربارش نيز تالي تلو کلمات پدر بزرگوار و شوهرش ميباشد.
فاطمه عليهاالسلام، بانوي برگزيده و عفيفهاي است که خود ميفرمود: «بهترين چيز براي زن اين است که نه او مردي را ببيند و نه مردي او را». و نيز ميفرمود: «هنگامي زن قرب به پروردگار پيدا خواهد کرد که در خانهاش پنهان شود.» و حتي وقتي شخص نابينايي وارد خانه او ميشد خود را پنهان کرده و يا ميپوشاند و ميفرمود: «اگر او مرا نمي بيند من او را مي بينم، و بويم را استشمام ميکند».
فاطمه عليهاالسلام، خطيبهاي است که با خطبه غراء و گفتار آتشينش که فهم آن عقلاي عالم را در حيرت فرو برده، حق سبحانه را با شهود تام ستوده، و دوست و دشمن را متوجه حقيقت رسالت، و مقام و منزلت و زحمات رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم نموده، و توجه ميدهد که مبادا با رفتن ايشان، احکام الهي ناديده گرفته شود و وصايت «اني تارک فيکم الثقلين» فراموش گردد. سپس با پرده برداري از مشکلاتي که عدهاي پيش آورده و دين و کتاب و عترت را پايمال هواهاي خود کردند، تا قيامت به عالم هشدار مي دهد.
فاطمه عليهاالسلام، مظلومهاي است که بعد از وفات پدر بزرگوارش، آنچنان به او ظلم شد که دمي از گريه نياسود تا از دنيا رحلت نمود، و حاضر نشد کسي از مرگش با خبر شود، و کفن و دفن خود را به شوهرش علي عليهالسلام سپرد، و بالاخره شبانه تجهيز و در تاريکي شب به خاک سپرده شد و مزارش تا قيام فرزندش قائم آل محمد - عجل الله تعالي فرجه الشريف- مخفي خواهد ماند، و غم زيارتش بر قلوب عاشقان و مشتاقانش سنگيني ميکند، و لکه ننگ و روسياهي و اعتراضي است به پهناي تاريخ بر آزار کنندگانش.
فاطمه عليهاالسلام، محبوبهي با کمال علي عليهالسلام بود که در فراقش ميگريست و دنيا بعد از او، در ديدگانش ظلمت سرا شد. فاطمه عليهاالسلام، خفيه المزاري است که زيارتش زيات رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم، و زيارت علي عليهالسلام زيارت وي به حساب آمده است.
فاطمه عليهاالسلام، منتقمهاي است که در قيامت، حق خود را از ظلم کنندگانش ستانده و از قاتلين پسرش، حسين عليهالسلام دادخواهي خواهد کرد.
فاطمه عليهاالسلام، شفيعهاي است که از ذريه و شيعيان و محبين خود، شفاعت خواهد کرد. و بالاخره مقام و منزلت فاطمه عليهاالسلام در بهشت آنچنان است که به وصف در نميآيد. در پايان[1] مقدمه مناسب است خوابي که هنگام تاليف فصل هفدهم اين رساله (صبح روز بيست و ششم ماه ذي الحجه هزار و چهار صد و هفت قمري) ديده شده آورده، و اين مقدمه را به پايان برسانم. پس از اداي نماز صبح و بعد از انجام بعضي از اوراد، قدري استراحت کردم، به خواب رفتم و مرحوم استاد بزرگوار علامه طباطبائي- رضوان الله عليه- را ديدم که فرمود: «آن کتاب را بياور.» (يعني کتاب حاضر _جلوۀ نور _ را که هنوز تمام نشده بود و گويا در عالم خواب پايان يافته بود) کتاب را خدمتش بردم، فرمود: اين را به رفقا بده تا در مجالسشان بخوانند (قريب به اين بيان). با خود گفتم: «اينکه يک نسخه بيش ندارد، چگونه بدهم؟».
[FONT=Times New Roman][1].این نوشتار مقدمۀ کتاب شریف جلوۀ نور تالیف عارف واصل مرحوم آیت الله حاج شیخ علی آقای سعادت پرور رضوان الله تعالی علیه می باشد.
توضیح روایت «...لولا فاطمة لما خلقتکما» از کتاب جلوۀ نور
در حديث جابر بن يزيد جعفي از جابر بن عبدالله انصاري از رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم آمده است که خداوند- تبارک و تعالي- فرمود: «يا احمد، لولاک لما خلقت الافلاک، و لولا لا علي لما خلقتک، و لولا فاطمة لما خلقتکما». - اي احمد، اگر تو نبودي جهان و جهانيان را خلق نميکردم، و اگر علي نبود تو را نميآفريدم، و اگر فاطمه نبود تو و علي را خلق نميکردم. سپس جابر ميگويد: اين از اسراري است که رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم امر فرمود از نااهلان کتمان شود.[1] توضیح: آنچه اجمالا در رابطه با حل مشکل فهم اين روايت ميتوان بيان کرد اين است که: مسلما منظور، يک نحوه شرافت و افضليت علي عليهالسلام بر رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم، و يا فاطمه عليهاالسلام بر آن دو بزرگوار نيست. (اگر چه ظاهراً چنين فهميده شود). بلکه (به طور احتمال) ميتوان گفت: روايت در صدد بيان اين است که اين انوار مقدسه، غرض غايي خلقت عالم، و مظهر تمام تجلي حضرتش سبحانه بودهاند، چنان که احاديثي که انوار مقدسه رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم و علي و فاطمه و يازده فرزندش عليهمالسلام را نور واحد به حساب ميآورد، بر اين مطلب دلالت دارد.
از جمله:
الف: در حديث نورانيت آمده است که علي عليهالسلام فرمود: «کنت انا و محمد نورا واحدا من نور الله- عز و جل- فامر الله- تبارک و تعالي- ذلک النور ان يشق، فقال للنصف: کن محمدا، و قال للنصف: کن عليّا...؛[2] من و محمد، نور واحدي از نور خداوند- عزوجل- بوديم که خداوند- تبارک و تعالي- به آن نور امر فرمود که شکافته شود، به يک نصف فرمود: محمد شو. و به نصف ديگر فرمود: علي شو...».
ب: در حديثي آمده است که رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «ان الله تعالي، خلقني و خلق عليا والحسن والحسين من نور قدسه...؛[3]خداي تعالي، من و علي و حسن و حسين را از نور قدس خود خلق نمود...».
ج: و نيز در حديث ديگري، امام باقر عليهالسلام به نقل از رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: «إن الله تعالى خلق أربعة عشر نورا من نور عظمته قبل خلق آدم بأربعة عشر ألف عام فهي أرواحنا فقيل له : يا بن رسول الله عدهم بأسمائهم فمن هؤلاء الأربعة عشر نورا ؟ فقال : محمد وعلى وفاطمة والحسن والحسين وتسعة من ولد الحسين وتاسعهم قائمهم ، ثم عدهم بأسمائهم[4] ؛خداوند چهارده هزار سال پيش از خلقت آدم، چهارده نور را از نور عظمت خود خلق نمود و آنها ارواح ما بودند. به امام باقر عليهالسلام عرض شد: يابن رسولالله، آنها را با اساميشان بشماريد که اين چهارده نور، چه کساني بودند؟ فرمود: محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين و نه نفر از فرزندان حسين که نهمين آنها قائم آنهاست، سپس حضرتش آنها را با اساميشان نام برد...
به بيان ديگر: عموم جملهي اول «لولاک، لما خلقت الافلاک» شامل همه موجودات (ذي شعور و غير ذي شعور، جن و انس، و برجستگان و غير آنها) حتي انبيا و اوليا، از جمله علي و فاطمه زهرا عليهاالسلام ميشود، و جملهي دوم «لولا علي،لما خلقتک» نيز شامل همه موجودات حتي رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم ميگردد، و جمله سوم «لولا فاطمه، لما خلقتکما» نيز شامل همه موجودات، حتي رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليهالسلام ميشود، و در واقع مجموعا گويا ميخواهد بفرمايد: شما سه نفر غرض از خلقت همه موجودات، و هر کدام غرض براي خلقت ديگري هستيد، چنان که ظاهرا حديث نورانيت (حديث الف) شاهد بر اين بيان است، و اگر حديث (ب) و (ج) را ملاحظه کنيم، توسعه بيشتري استفاده کرده و پي ميبريم که در واقع خداوند متعال، عالم را براي انوار مقدسه چهارده معصوم عليهمالسلام آفريده است. اما اينکه چرا اگر ايشان نبودند، هيچ موجودي خلق نميشد؟ زيرا هيچ موجود مخلوقي نيست که به ظهور کمال خود نظر نداشته باشد و تمام سعيش را براي مقصد غايي خود به کار نبندد (متوجه باشد يا نه، بيان کند يا نه)، حال چگونه ميشود خدايي که خالق همه افلاک است، غايتي از خلقت نداشته و نخواهد کمال خود را ظهور دهد و تنها به خلقت نظر داشته و بخواهد قدرت نمايي کند؟! و ممکن است نظر به اين منزلت بزرگواران داشته باشد احاديثي که روح ششمي براي اين خانواده ميشمارد، که حتي انبياي گذشته آن را نداشتهاند،[5] فاطمه عليهاالسلام هم که مادر يازده امام است، و از انبياي گذشته افضل و در تمام مراحل (از خلقت نوري ايشان گرفته تا خلقت مادي) در رديف معصومين ديگر (غير از منصب نبوت و وصايت) بوده، بايد قاعدة اين منزلت را داشته باشد، چنانکه در بعضي از آن احاديث آمده است: «و هو معنا اهل البيت؛[6] و آن روح با ما اهل البيت هست».
[FONT=Times New Roman][1][FONT=Times New Roman].جنة العاصمة، ص 168، به نقل از کشف اللئالي، با ذکر سند حديث.
[FONT=Times New Roman][5][FONT=Times New Roman].بصائر الدرجات، جزء 9، باب 16، ص 455 و باب 17، ص 458، و باب 18، ص 460.
[FONT=Times New Roman][6][FONT=Times New Roman].بصائر الدرجات، جزء 9، باب 18، حديث 5 و 6، ص 461- و فاطمهي زهرا عليهاالسلام مسلم يکي از اهلبيت عليهمالسلام ميباشد.
توضیح روایت «...لولا فاطمة لما خلقتکما» از کتاب جلوۀ نور
در حديث جابر بن يزيد جعفي از جابر بن عبدالله انصاري از رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم آمده است که خداوند- تبارک و تعالي- فرمود: «يا احمد، لولاک لما خلقت الافلاک، و لولا لا علي لما خلقتک، و لولا فاطمة لما خلقتکما». - اي احمد، اگر تو نبودي جهان و جهانيان را خلق نميکردم، و اگر علي نبود تو را نميآفريدم، و اگر فاطمه نبود تو و علي را خلق نميکردم. سپس جابر ميگويد: اين از اسراري است که رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم امر فرمود از نااهلان کتمان شود.[1] توضیح: آنچه اجمالا در رابطه با حل مشکل فهم اين روايت ميتوان بيان کرد اين است که: مسلما منظور، يک نحوه شرافت و افضليت علي عليهالسلام بر رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم، و يا فاطمه عليهاالسلام بر آن دو بزرگوار نيست. (اگر چه ظاهراً چنين فهميده شود). بلکه (به طور احتمال) ميتوان گفت: روايت در صدد بيان اين است که اين انوار مقدسه، غرض غايي خلقت عالم، و مظهر تمام تجلي حضرتش سبحانه بودهاند، چنان که احاديثي که انوار مقدسه رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم و علي و فاطمه و يازده فرزندش عليهمالسلام را نور واحد به حساب ميآورد، بر اين مطلب دلالت دارد.
از جمله:
الف: در حديث نورانيت آمده است که علي عليهالسلام فرمود: «کنت انا و محمد نورا واحدا من نور الله- عز و جل- فامر الله- تبارک و تعالي- ذلک النور ان يشق، فقال للنصف: کن محمدا، و قال للنصف: کن عليّا...؛[2] من و محمد، نور واحدي از نور خداوند- عزوجل- بوديم که خداوند- تبارک و تعالي- به آن نور امر فرمود که شکافته شود، به يک نصف فرمود: محمد شو. و به نصف ديگر فرمود: علي شو...».
ب: در حديثي آمده است که رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «ان الله تعالي، خلقني و خلق عليا والحسن والحسين من نور قدسه...؛[3]خداي تعالي، من و علي و حسن و حسين را از نور قدس خود خلق نمود...».
ج: و نيز در حديث ديگري، امام باقر عليهالسلام به نقل از رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: «إن الله تعالى خلق أربعة عشر نورا من نور عظمته قبل خلق آدم بأربعة عشر ألف عام فهي أرواحنا فقيل له : يا بن رسول الله عدهم بأسمائهم فمن هؤلاء الأربعة عشر نورا ؟ فقال : محمد وعلى وفاطمة والحسن والحسين وتسعة من ولد الحسين وتاسعهم قائمهم ، ثم عدهم بأسمائهم[4] ؛خداوند چهارده هزار سال پيش از خلقت آدم، چهارده نور را از نور عظمت خود خلق نمود و آنها ارواح ما بودند. به امام باقر عليهالسلام عرض شد: يابن رسولالله، آنها را با اساميشان بشماريد که اين چهارده نور، چه کساني بودند؟ فرمود: محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين و نه نفر از فرزندان حسين که نهمين آنها قائم آنهاست، سپس حضرتش آنها را با اساميشان نام برد...
به بيان ديگر: عموم جملهي اول «لولاک، لما خلقت الافلاک» شامل همه موجودات (ذي شعور و غير ذي شعور، جن و انس، و برجستگان و غير آنها) حتي انبيا و اوليا، از جمله علي و فاطمه زهرا عليهاالسلام ميشود، و جملهي دوم «لولا علي،لما خلقتک» نيز شامل همه موجودات حتي رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم ميگردد، و جمله سوم «لولا فاطمه، لما خلقتکما» نيز شامل همه موجودات، حتي رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليهالسلام ميشود، و در واقع مجموعا گويا ميخواهد بفرمايد: شما سه نفر غرض از خلقت همه موجودات، و هر کدام غرض براي خلقت ديگري هستيد، چنان که ظاهرا حديث نورانيت (حديث الف) شاهد بر اين بيان است، و اگر حديث (ب) و (ج) را ملاحظه کنيم، توسعه بيشتري استفاده کرده و پي ميبريم که در واقع خداوند متعال، عالم را براي انوار مقدسه چهارده معصوم عليهمالسلام آفريده است. اما اينکه چرا اگر ايشان نبودند، هيچ موجودي خلق نميشد؟ زيرا هيچ موجود مخلوقي نيست که به ظهور کمال خود نظر نداشته باشد و تمام سعيش را براي مقصد غايي خود به کار نبندد (متوجه باشد يا نه، بيان کند يا نه)، حال چگونه ميشود خدايي که خالق همه افلاک است، غايتي از خلقت نداشته و نخواهد کمال خود را ظهور دهد و تنها به خلقت نظر داشته و بخواهد قدرت نمايي کند؟! و ممکن است نظر به اين منزلت بزرگواران داشته باشد احاديثي که روح ششمي براي اين خانواده ميشمارد، که حتي انبياي گذشته آن را نداشتهاند،[5] فاطمه عليهاالسلام هم که مادر يازده امام است، و از انبياي گذشته افضل و در تمام مراحل (از خلقت نوري ايشان گرفته تا خلقت مادي) در رديف معصومين ديگر (غير از منصب نبوت و وصايت) بوده، بايد قاعدة اين منزلت را داشته باشد، چنانکه در بعضي از آن احاديث آمده است: «و هو معنا اهل البيت؛[6] و آن روح با ما اهل البيت هست».
[FONT=Times New Roman][1][FONT=Times New Roman].جنة العاصمة، ص 168، به نقل از کشف اللئالي، با ذکر سند حديث.
[FONT=Times New Roman][5][FONT=Times New Roman].بصائر الدرجات، جزء 9، باب 16، ص 455 و باب 17، ص 458، و باب 18، ص 460.
[FONT=Times New Roman][6][FONT=Times New Roman].بصائر الدرجات، جزء 9، باب 18، حديث 5 و 6، ص 461- و فاطمهي زهرا عليهاالسلام مسلم يکي از اهلبيت عليهمالسلام ميباشد.
با سلام وتشكر:Hedye: منظور از توضيحتان اينه كه واقعا حضرت زهرا برتري نداره؟يعني حديث درست نيست؟اخه از ظاهرش اينطور برداشت ميشه.
در آسمان معرفت حضرت زهرا عليهاالسلام، برترين انديشههاي بشري، حيران و تيز پروازترين عقلها سرگردان گشتهاند. بلندي رتبت و اوج منزلت اين در يکدانهي خزاين عرش الهي، چنان والا و بالاست که در گسترهي ادراک بشر نميگنجد. بنابر روايات متعدد و معتبري که از ائمهي طاهرين عليهمالسلام رسيده، حقيقت ليلة القدر به وجود فاطمهي زهرا عليهاالسلام تفسير شده است. از آن جمله، بيان نوراني امام موسي بن جعفرعلیه السلام در تفسير آيات آغازين سورهي دخان ميباشد: مردي نصراني به خدمت امام موسي کاظم عليهالسلام شرفياب شد و در بين سؤالات متعددي که بيان ميداشت تفسير باطن اين آيات را جويا شد: «حم و الکتب المبين انا انزلنه في ليله مبرکه انا کنا منذرين فيها يفرق کل أمر حکيم[1]؛ حم، سوگند به اين کتاب روشنگر که ما آن را در شبي پربرکت نازل کرديم، ما همواره انذارکننده بودهايم. در آن شب هر امري براساس حکمت (الهي) تدبير و جدا ميگردد». امام در پاسخ فرمودند: اما «حم»، محمد (صلی الله علیه وآله) ميباشد و «کتاب مبين»، علي عليهالسلام ميباشد. و اما «الليله»، فاطمه عليهاالسلام ميباشد. [2]
سلام
تعیین فاطمه زهرا که عصمه الله الکبری هستند بعنوان لیله قدر بیان مصداق است لذا منحصر در ایشان نیست بلکه هر یک از مادران ائمه علیهم السلام لیله قدر محسوب می شوند و ائمه اطهار ع و آنانکه بدیشان ملحقند نیز به اعتبار دیگری لیله قدر محسوب می شوند .
والحمد لله
با سلام وتشكر:Hedye: منظور از توضيحتان اينه كه واقعا حضرت زهرا برتري نداره؟يعني حديث درست نيست؟اخه از ظاهرش اينطور برداشت ميشه.
با سلام و عرض ادب بیان دیگری راجع به حدیث قدسی لولاک.. فاطمهي زهرا عليهاالسلام از ديدگاه الهي آن چنان مقرب بوده و هست که بدون وجود او جهان خلقت به وجود نميآمد. بنابراين هرچه بوده و هست و خواهد بود به يمن و برکت آن بانوي عزيز هر دو جهان است. چنانچه پيامبر خدا، از پروردگار عالم نقل ميکنند:عن النبي عن اللَّه تعالي: يا احمد! لولاک لما خلقت الافلاک، و لولا لما خلقتک، و لولا فاطمه لما خلقتکما.[1] اي پيامبر الهي! اگر تو نبودي جهان را نميآفريدم و اگر علي عليهالسلام نبود تو را خلق نميکردم، و چنانچه فاطمه عليهاالسلام نبود، تو و علي را نيز به دنيا نميآوردم. شايد اين حديث در مرحلهي نخست و بدون تفکر قابل هضم نباشد، امابه طور خلاصه می توان گفت: پيامبر الهي و اهلبيت معصومش همگي يکي بوده و شاخ و برگ يک درخت ميباشند. و از نظر هدف نيز مکمل و متمم يکديگرند، بنابراين، بدون تصور فاطمه عليهاالسلام که کمال اسلام به وجود او و فرزندان معصوم او بستگي داشته و دارد، آيين اسلام و رسالت پيامبر صلی الله علیه وآله و ولايت اميرالمومنين علیه السلام کم شعاع و کم فروغ خواهد بود. آري ولايت علي عليهالسلام مکمل رسالت و وجود زهرا علیها السلام پناه ولايت و فرزندانش نتيجه بخش اهداف رسالت و ولايت ميباشند. در اين زمينه پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله ميفرمايند: «اني و اياک و هذين و هذا الراقد في مکان واحد يوم القيمه».[2] رسول خدا صلی الله علیه وآله در خانهي اميرالمومنين علیه السلام در حالي که علي عليهالسلام مشغول استراحت بود، خطاب به دخترش فاطمه عليهاالسلام فرمودند: من و تو و اين دو فرزند (حسن و حسين) و اين استراحتکننده (علي) همگي در پيشگاه خدا در يک منزل و مکان خواهيم بود.
شايد اين حديث در مرحلهي نخست و بدون تفکر قابل هضم نباشد، امابه طور خلاصه می توان گفت: پيامبر الهي و اهلبيت معصومش همگي يکي بوده و شاخ و برگ يک درخت ميباشند. و از نظر هدف نيز مکمل و متمم يکديگرند، بنابراين، بدون تصور فاطمه عليهاالسلام که کمال اسلام به وجود او و فرزندان معصوم او بستگي داشته و دارد، آيين اسلام و رسالت پيامبر صلی الله علیه وآله و ولايت اميرالمومنين علیه السلام کم شعاع و کم فروغ خواهد بود. آري ولايت علي عليهالسلام مکمل رسالت و وجود زهرا علیها السلام پناه ولايت و فرزندانش نتيجه بخش اهداف رسالت و ولايت ميباشند.
سلام
عنوان فاطمه یک عنوان برای حقیقتی کلی است که سرور زنان عالم فاطمه زهرا س در عروج معنوی خود بدان نائل شده است پس این حقیقت یک حقیقت جزئی نیست . این حقیقت در اصطلاح اهل معرفت حقیقت نفس کلی عالم است که شان توجه آن حقیقت به مراتب مادون محسوب می گردد لذا آن شان ، مادر هستی محسوب می شود چه اینکه با نگاه مهر به آنها نگریسته و پرورش می دهد . همچنانکه شان عقل کلی آن حقیقت توجه به حقیقت مافوق خود یعنی ذات باریتعالی دارد و حاکم بر بعد نفسیت خود است .
و اما روایت لولاک دلالت بر مراتب تکوینی این حقایق کلی دارد و از آن برتری مقام فاطمه زهرا س بر پیامبر ص و علی ع برداشت نمی شود بلکه روایت دلالت دارد بر اینکه آن دو وجود مقدس نتیجه ای تحت حقیقت فاطمه زهرا س ( نفس کلی ) داشته اند و چون نتیجه ( مقام نفس کلی ) نوعی مقصودیت دارد پس مقدمات ( مقام صادر اولی و عقل کلی ) نیز برای آن محسوب می شوند مثل اینکه بگوییم ریشه و تنه برای شاخه و برگ است .
و البته همه این حقایق در این عالم هم نمود یافته است و روابط آسمانی ، زمینی شده است چه اینکه مصدر این امر زمینی آن حقیقت آسمانی است لذا در رجوعشان به عالم بالا در قوس صعود به همان حقایق قوس نزول رسیده اند .
والحمد لله
یاعلی حیدر مددی متاسفانه حامد عزیز هنوز نمی دانی که اگر ما می گویم مادرمان عصمت الله الکبری بوده ویا اینکه شب قدر عارفان فاطمه سالام الله علیها است . این یه این معنی نیست که شب قدر به خودی خود شرافتی دارد که مادرمان صدیقه شهیده سلام الله علیها به آن دست یافته ، نه خیر برادر ما می گویم شب قدر شرافت پیدا می کند به نیم نگاهی که فاطمه علیها سلام به آن دارد و اینکه ما با افتخار می گویم مادرمان عصمت الله الکبری وحجت الله الی الحجج است این به این معنی نیست که عصمت به خودی خود شرافتی داشت، که زهرا سلام الله علیها بدان دست یافته . عصمت که چیزی نیست . عصمت طفل صغیری بود که درخانه زینبش که پرورش یافت وبزرگ شد .ولذا ما اعتقاد داریم که شب قدر شرافت پیدا کرده به نیم نگاه بی بی مظلوم علیها سلام. این دیگر جدای آن است که تو می گوئی مصداقی است وبعد خیلی آگاهانه یک گردش 180 درجه ای مغرضانه می کنی و با کلامی محکم که گویا فقه ومجتهدی فرزانه باشی می گوئی ، بله البته مادران همه معصوم لیله قدر هستند واین درحالی است که خداوند باری تعالی می فرماید (( وما ادراک ما لیلة القدر )) ((وتو نمی توانی بفهمی که این شب چه عظمتی دارد)) عجبا آنکه حامد عزیز این، وما ادراک را فهمیده وآن را بجای یک شخص شخیص بین همه مادران ائمه معصوم تقسیم می کند گوئی در خیالش به این شیوه می تواند چیزی از مقام سیدة النساء العالمین کم کند حقیر پیش از این مطالبی را درپاسخ بیکی از کارشناسان برنامه پارک ملت داده بودم ضمن اینکه حامد عزیز آن را بخواند این شعر حافظ رحمت الله را نصب العین خویش کند [FONT=Times New Roman]ای که از کوچه معشوقه ما می گذری با خبر باش که سر می شکند دیوارش
سلام. شايد نظر جناب حامد اين است كه مادر تمام معصومين به دليل اينكه فرزند صالحي پرورش دادند به درجات معنوي نايل شدند البته حضرت زهرا به مراتب بيشتر و هركدام جايگاه خاص خود نزد خدا دارند