چند روز پیش اینجا از قول یکی از آقایون اهل سنت خوندم که که اسلام ما ایرانیان زیر منت جناب عمر بن خطاب است و ایشان ایران تنها یکی از فتوحات ایشان است و خلاصه حسابی مباهات میکردن ..
برام سوال شد و رفتم از اهلش پرسیدم . آقایون مطلب زیر رو بخونند و بعد بگن که آیا باز هم دلشون میخواد به فتوحات جناب خلیفه مباهات کنند یا نه :
در پاسخ بايد گفت : بلي ما نيز اين را قبول داريم که اين خليفه دوم جناب عمر بن الخطاب بود که ايران و... را فتح کرد ؛ اما متأسفانه همين فتوحاتي که اين همه اهل سنت به آن بها مي دهند و مباهات مي کنند ، يکي از بدعت هاي است که ايشان وارد دين مبين اسلام کرد و ديني را که خداوند دين رحمت ، عطوفت ، دوستي و مهرباني ، و پيامبرش را رحمت اللعالمين معرفي مي کند ، عمر بن الخطاب اين دين را دين شمشير و سر نيزه ، و خليفه رسول خدا را انسان خونريز و خونخوار معرفي کرد .
خداوند در قرآّن کريم مي فرمايد :
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ . الانبياء / 107 .
به جرأت مي توان گفت که همين فتوحات ، يکي از موانعي بود که سرعت پيشرفت اسلام را در سراسر جهان گرفت ؛ زيرا جناب عمر بن الخطاب و فرماندهان او در اين جنگها جناياتي را مرتكب شدند كه مردم را از دين اسلام منزجر و متنفر كرد . عمر تنها كاري كه كرد سر زمينهاي مردم را فتح كرد ؛ اما قلوب مردم را از دين اسلام منزجر كرد . و هنوز که هنوز است ، غير مسلمان ، دين مبين اسلام را دين شمشير و مسلمان را خونريز و خونخوار مي شناسند .
توضيح مطلب :
بدون شك تمامي جنگهاي رسول خدا با مشركان ، يهوديان و ... به اين دليل بوده است كه آنها يا به محدودۀ اسلام تجاوز كرده بودند و يا عهد و پيماني را که ميان رسول خدا و آن ها بسته شده بود ، نقض مي کردند .
به عبارت ديگر : رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي مسلمان كردن ديگران هيچ گاه با آن ها نجنگيد و خون کسي را نريخت . هيچگاه پيامبر اسلام شروع كنندۀ جنگ نبوده است . منطق پيامبر ، منطق دعوت به مهرباني و گفتگو بود . او وظيفه داشت دين اسلام و قوانين آن را به مردم ابلاغ كند ؛ اما وظيفه نداشت كه مردم را به زور شمشير و سر نيزه مسلمان کند . خداوند در آيات فراواني از قرآن کريم اين مطلب را بيان کرده است ؛ از جمله :
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . النحل / 82 .
قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . النور / 54 .
وَإِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . العنكبوت / 18 .
وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . يس / 17 .
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ . الشوري / 48 .
مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ . المائده / 99 .
فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ . النحل / 35 .
و... .
اما عمر بن الخطاب چه كرد ؟ :
الف : جنگ ذات العيون :
در جنگ فتح الانبار ، خالد بن وليد ، از فرماندهان عمر بن الخطاب به تير اندازان خود دستور داد كه چشمان مردم را هدف بگيرند و آنان در آن روز هزار نفر را كور كردند ؛ تا حدي كه اين جنگ به جنگ «ذات العيون» معروف گشت .
ابن اثير در الكامل مينويسد :
ذكر فتح الأنبار ثم سار خالد على تعبيته إلى الأنبار ، وأنما سمي الأنبار لأن أهراء الطعام كانت بها أنابير ، وعلى مقدمته الأقرع بن حابس . فلما بلغها أطاف بها ، وأنشب القتال ، وكان قليل الصبر عنه وتقدم إلى رماله أن يقصدوا عيونهم فرموا رشقا واحدا ، ثم تابعوا فأصابوا ألف عين ، فسميت تلك الوقعة ذات العيون .
الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 394 .
وقتي كه شهر انبار فتحشد ، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد ( اين شهر از آن جهت انبار ناميده ميشد كه محل ذخيره مواد غذائي بود ) ولي پيشاپيش لشكريان ولي شخصي بود به نام اقرع بن جابس كه مجرد رسيدن به شهر ، اطراف آن را محاصره كرد و آتش جنگ را شعلهور ساخت . او مردي كم صبر بود ، تير اندازان را جلوي لشكر گذاشت و دستور داد تا چشمهاي مردم را هدف بگيرند و خود او نيز اولين تير را رها كرد و آنان به دنبال او چشمها را مورد هدف قرار دادند كه حدود هزار چشم هدف تير قرار گرفت . از اين رو ، اين واقع «ذات العيون » نام گرفت .
و ابن كثير در البداية و النهاية ميگويد :
فتح خالد للأنبار ، وتسمى هذه الغزوات ذات العيون ركب خالد في جيوشه فسار حتى انتهى إلى الأنبار وعليها رجل من أعقل الفرس وأسودهم في أنفسهم ، يقال له شيرزاذ ، فأحاط بها خالد وعليها خندق وحوله أعراب من قومهم على دينهم ، واجتمع معهم أهل أرضهم ، فمانعوا خالدا أن يصل إلى الخندق فضرب معهم رأسا ، ولما تواجه الفريقان أمر خالد أصحابه فرشقوهم بالنبال حتى فقأوا منهم ألف عين ، فتصايح الناس ، ذهبت عيون أهل الأنبار ، وسميت هذه الغزوة ذات العيون .
البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 6 ، ص 384 .
خالد ، شهر انبار را فتح كرد و اينجنگها «ذات العيون» ناميده شد . خالد سوار بر مركب خود به انتهاي شهر رفت و مردي از عاقلهاي فارس به نام «شيرزاد» همراه او بود . خالد شهر را محاصره كرد ؛ ولي مردم در اطراف شهر خندق ايجاد كرده بودند . مردان عرب زباني اطراف خندق جمع شده بودند كه به همراه صاحبان زمينها مانع از نفوذ لشكر به داخل شهر شدند ، دستور داد سر يك نفر از آنان را جدا كنند . سپس خالد دستور داد كه با تير مردم را هدف قرار دهند تا اين كه چشم هزاران نفر از آنان كور شود . فرياد و نالۀ مردم سراسر آنجا را فرا گرفت كه چشمهاي مردمان كور شد و لذا اين جنگ را «ذات العيون» ناميدند .
سؤال ما از دوستان اهل سنت اين است که : خداوند در كجاي قرآن گفته است كه اگر كسي اسلام را قبول نكرد ، چشمانش را کور کنيد ؟! آيا چنين اعمالي در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سابقه داشت يا از بدعتهاي عمر بوده است ؟