فطرت و آیه عالم ذر
تبهای اولیه
فطرت و آیه عالم ذر
باعرض سلام وخداقوت خدمت اساتید گرامی
ببخشید طبق ایه 172 سوره اعراف، اینکه خداوند در همان اوان خلقت حضرت ادم (ع) ، خطاب به ذریه ای که در نسل او تا قیامت پدید خواهد امد، فرمود؛ از اونها عهد وپیمان میگیره که خداوند انهاست، ایا شامل همه انسانها میشه یا فقط شامل انسانهای صالح میشه،
دوم اینکه مگه انسان ذاتا و فطرتا خداجو افریده نشده؟ ولی خود انسان با اراده و اختیار خودش راهش انتخاب میکنه
سوم اینکه این ایه مربوط به عالم ذر میشه یا نه و شامل کافرین نیز میشه یا خیر؟
باتشکر اجرکم عندالل
برچسب:
در پاسخ شما ابتداء نکات ذیل را عرض و در پایان به پاسخ شما اشاره می کنم:
« وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنىِ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتهَمْ وَ أَشهْدَهُمْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلىَ شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِين ؛
(به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آن ها را برگرفت و آن ها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم!» (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم (و از پيمان فطرى توحيد بىخبر مانديم)»
این آیه در حقيقت اشارهاى به" توحيد فطرى" و وجود ايمان به خدا در اعماق روح آدمى است.
" ذرية" چنان كه دانشمندان لغت گفتهاند ، به معنى" فرزندان كوچك و كم سن و سال" است، ولى غالبا به همه فرزندان گفته مىشود، گاهى به معنى مفرد و گاهى به معنى جمع استعمال مىگردد. اما در اصل معنى جمعى دارد.
در باره ريشه اصلى اين لغت احتمالات متعددى داده شده است:
1- بعضى آن را از" ذرء" (بر وزن زرع) به معنى آفرينش مىدانند. بنا بر اين مفهوم اصلى" ذريه" با مفهوم مخلوق و آفريده شده برابر است.
2- بعضى آن را از" ذر" (بر وزن شر) كه به معنى موجودات بسيار كوچك
همانند ذرات غبار و مورچههاى بسيار ريز مىباشد دانستهاند، از اين نظر كه فرزندان انسان نيز در ابتدا از نطفه بسيار كوچكى آغاز حيات مىكنند.
3- احتمال دیگر اين است كه از ماده" ذرو" (بر وزن مرو) به معنى پراكنده ساختن گرفته شده، اينكه فرزندان انسان را ذريه گفتهاند، به خاطر آن است كه آن ها پس از تكثير مثل، به هر سو در روى زمين پراكنده مىشوند.
آيه فوق سخن از پيمانى به ميان مىآورد كه به طور سربسته از فرزندان آدم گرفته شده، اما اين كه اين پيمان چگونه بوده ، توضيحى در باره جزئيات آن در متن آيه نيامده ، ولى مفسران به اتكای روايات فراوان و گوناگونى كه در ذيل اين آيات در منابع اسلامى نقل شده ، نظراتى دارند كه از همه مهم تر دو نظر زير است که نظر دوم معتبرتر است:
اول: هنگامى كه آدم آفريده شد ،فرزندان آينده او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند ( طبق بعضى از روايات اين ذرات از گل آدم بيرون آمدند) آن ها داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آن ها خطاب شد" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ":" آيا پروردگار شما نيستم"؟! همگى در پاسخ گفتند:" بَلى شَهِدْنا" آرى بر اين حقيقت همگى گواهيم.
سپس همه اين ذرات به صلب آدم (يا به گل آدم) باز گشتند . به همين جهت اين عالم را" عالم ذر" و اين پيمان را" پيمان الست" مىنامند.
بنا بر اين پيمان مزبور يك" پيمان تشريعى" و قرارداد خود آگاه در ميان انسان ها و پروردگارشان بوده است.
دوم: منظور از اين عالم و اين پيمان همان" عالم استعدادها" و" پيمان فطرت" و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت" نطفه" از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند ،خداوند استعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد به آن ها داده است، هم در نهاد و فطرت شان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است ؛ هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه!
بنا بر اين همه افراد بشر داراى روح توحيدند . سؤالى كه خداوند از آن ها كرده، به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آن ها دادهاند ، به همين زبان است.
اين گونه تعبيرها در گفتگوهاى روزانه نيز كم نيست مثلا مىگوئيم:" رنگ رخساره خبر مىدهد از سر درون" يا مىگوئيم:" چشمان به هم ريخته او مىگويد ديشب به خواب نرفته است".
در قرآن مجيد نيز تعبير سخن گفتن در زمينه زبان حال در بعضى از آيات آمده است، مانند" فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ"(1) :" خداوند به آسمان و زمين فرمود:" با ميل يا از روى اجبار بيائيد و سر بر فرمان نهيد. آن ها گفتند: ما از روى ميل آمديم و سر بر فرمان نهاديم".
سؤال و جواب و پيمان مزبور يك پيمان فطرى بوده كه الان هم هر كس در درون جان خود آثار آن را مىيابد. حتى طبق تحقيقات روانشناسان اخير" حس مذهبى" يكى از احساسات اصيل روان ناخودآگاه انسانى است، و همين حس است كه بشر را در طول تاريخ به سوى خداشناسى رهنمون بوده و با وجود اين فطرت هيچ گاه نمىتواند به اين عذر كه پدران ما بتپرست بودند توسل جويند. (2) تنها ايراد مهمى كه به تفسير دوم متوجه مىشود ، اين است كه سؤال و جواب در آن جنبه كنايى به خود مىگيرد، ولى با توجه به آنچه در بالا اشاره كرديم كه اين گونه تعبيرات در زبان عرب و همه زبان ها وجود دارد، ايراد ديگرى متوجه آن نمىشود و از همه تفاسير نزديك تر به نظر مى رسد.(3 )
با توجه به توضیحاتی که در بالا دادیم به سه پرسش شما پاسخ می دهم :
1-عهد وپیمانی که خداوند از آنها می گیرد، شامل همه انسان ها می شود
2-انسان ذاتا و فطرتا خداجو افریده شده اند ولی خود انسان با اراده و اختیار خودش راهش انتخاب می کند
3- در تفاسیر ذیل این آیه چندین قول است که یک قول مربوط به عالم ذر و قول مهم تر مربوط به عالم استعداد می شود که در هر صورت چون در آن وقت همه مومن هستند
پی نوشت ها:
1. فصلت(41) آیه 11.
2. روم (30) آیه 30.
3. تفسير نمونه،مکارم شیرازی، ج7، ص5- 8.