فلسفه نماز

تب‌های اولیه

169 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

فلسفه قبله در نماز . ؟

بر اساس آیه شریفه: « فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ » ؛ (1)« به هر سوي رو نمايید وجه خداوند بدان سمت است»، معلوم مي‌شود از اين جهت كعبه خصوصيتي ندارد، يعني چنين نيست كه اگر انسان رو به كعبه نبود ،رو به خدا نباشد، بنا بر اين رو به كعبه بودن در برخي امور،‌ نظير نماز، ذبح يا حرمت رو يا پشت به كعبه بودن در پاره‌اي موارد، تنها در محدوده احكام فقهي است و گرنه هيچ جهتي را نمي‌توان درباره خداوند مشخص كرد. (2)
ولي در آيات قرآن و سنت پيامبر (ص) دستور داده شده كه برخي اعمال عبادي و غير عبادي بايد رو به قبله انجام گيرد مثلا قرآن كريم فرمود:
« فَوَلّ‏ِ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ؛ (3) پس روي به طرف مسجد الحرام كن و شما مسلمانان هر كجا باشيد، در نماز روي بدان جانب كنيد».
در روايات نيز تصريح شده كه نماز بايد رو به قبله باشد. (4)
توجه به قبله از آن رو که انسان یک وجود مادى است و بالاخره باید به سویى نماز بخواند، دستور داده شده است که همه به یک سو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگى در صفوف مسلمانان پیدا شود، و از هرج و مرج و پراکندگى جلوگیرى به عمل آید. فکر کنید اگر هر کسى به سویى نماز مى‏خواند و صفوف متفرق تشکیل مى‏دادند ، چقدر زننده و ناجور بود؟
ضمنا سمتى که به عنوان قبله تعیین شده (سمت کعبه) نقطه‏اى است مقدس که از قدیمى‏ترین پایگاه هاى توحید است و توجه به آن بیدار کننده خاطرات توحیدى مى‏باشد. (5)
چه اینکه بر اساس آموزه های دینی مومن حتی در حال احتضار نیز باید رو به قبله باشد . گرچه علت واقعی و فلسفه احکام به طور کامل بر ما روشن نیست؛ ولی در روایتی به فلسفه این کار اشاره شده مثلا امیر مومنان فرمود . :
«دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلَی رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ هُوَ فِی السَّوْقِ وَ قَدْ وُجِّهَ بِغَیرِ الْقِبْلَه فَقَالَ وَجِّهُوهُ إِلَی الْقِبْلَه فَإِنَّکُمْ إِذَا فَعَلْتُمْ ذَلِکَ أَقْبَلَتْ عَلَیهِ الْمَلَائِکَه وَ أَقْبَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیهِ بِوَجْهِهِ فَلَمْ یزَلْ کَذَلِکَ حَتَّی یقْبَضَ ؛ (6) امیر المومنین (ع) فرمود : پیامبر (ص) بر مردی از فرزندان عبد المطلب در بازار وارد شد در حالی که آن مرد در حالت احتضار بود و مردم او را به سویی غیر از جهت قبله خوابانده بودند، پیامبر فرمود: او را به سوی قبله کنید اگر این کار را بکنید، ملائکه به او توجه کنند و همواره مورد توجه خداوند عَزَّ وَ جَلَّ قرار گیرد تا جان بدهد».
گرچه نمی خواهیم این امر را به مورد نماز تعمیم بدهیم اما چه بسا همین علت در سایر امور و اعمال مانند نماز هم وجود داشته باشد که ما از آن آگاهی نداشته باشیم .
پي‌‌نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 115.
2. جوادي آملي، صهباي حج، نشر مركز اسراء، قم، 1383ش.، ص226.
3. بقره (2) آيه 144.
4. حر عاملی ، وسائل الشيعه، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت 1412 ق. ج4، ص 295.
5. ناصر مکارم ، تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران بی تا ، ج1، ص 415.
6.وسائل ‏الشیعه،همان، ج 2، ص 454.

برای تداوم نماز عوامل متعددی وجود دارد که به برخی اشاره می‌شود:
1ـ شناخت اهمیت نماز.
واقعیت آن است که نماز از نظر اسلام اهمیت ویژه ای دارد؛ تا آن جا که از آن به عنوان ستون دین(1) و نور چشم پیامبر(ص) یاد شده است.(2)
از سوی دیگر ترک نماز از گناهان کبیره به حساب آمده است.(3)
پیامبر فرمود: « از ما نیست کسی که نماز را خوار شمارد».(4)
نماز است شمع شبستان دل دل بی نماز است بدتر ز گِل
نماز است معراج ما خاکیان بر او غبطه ورزند افلاکیان
نماز است آرامش زندگی چه آزادگی بهتر از بندگی؟
پسر چنین کرد این نغمه ساز مرا نور چشم است اندر نماز
نماز است سرخط آزادگی دوای غم و درد دل مردگی (5)
نماز عامل مهمی در تزکیة روح و درون انسان است. اهمیت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنایی با حقیقت آن و احساس نیاز نکردن نسبت به آن، از عوامل ترک نماز و سستی در آن به شمار می‌آید.
انسان بر اساس فطرت خود، همواره به چیزی که برایش اهمیت دارد، توجه و اهتمام می‌کند. اگر برای انسان، امری مهم و ضروری جلوه کند، آن را به هر صورت ممکن انجام خواهد داد.
آشنا شدن با حقیقت نماز و این که جزء نیاز ما است، جزء زندگی ما است و فایده و آثار نماز در دنیا و آخرت تجلّی می‌کند، باعث می‌شود انسان با شوق بیشتری به برپایی نماز بپردازد و از سستی در نماز و یا ترک آن خودداری نماید.
کسی که نماز را سربار خود و صرفاً یک تکلیف طاقت فرسا بداند، به حقیقت آن پی نبرده و اهمتی به آن نمی‌دهد.
‌ نماز مهم‌ترین فریضه و واجب الهی است. برپایی آن مایة سعادت و ترک آن باعث شقاوت می‌باشد. امام ‌صادق(ع) فرمود:
«‌محبوب‌ترین اعمال پیش خداوند نماز است، و آخرین وصیت پیامبران الهی نماز‌است».(6)
حضرت در حدیث دیگر فرمود: «‌تارک الصلاة بهره‌ای از اسلام نبرده است».(7)
اگر انسان به درستی فکر‌کند که خداوند چرا دستور داده بندگانش نماز بخوانند هیچ‌گاه نماز را ترک نمی‌کند و چنان چه به هر علتی ‌نمازش ترک شود فوراً جبران نموده و قضا می‌کند. قرآن می‌فرماید:
«‌یا أیّها الناس أنتم الفقراء إلی ا‌لله و ا‌لله هو الغنی‌ّ الحمید؛(8) ‌ای مردم شما همگی نیازمند خدایید. تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش ‌است».
وقتی خدا از عبادت ما سودی نمی‌برد و از طرفی نماز و سایر عبادت‌ها را واجب نموده است ‌معلوم می‌شود این دستورها برای خوشبختی و سعادت ما است. هنگامی که از عمق جان درک کردیم که ‌نماز در تأمین خوشبختی و سعادت ما نقش اساسی و تعیین کننده دارد با عشق و علاقه نماز می‌خوانیم چرا که ‌نماز محور قبولی سایر اعمال است و در قیامت اولین سؤال از نماز می‌باشد. امام باقر(ع) فرمود:
«‌أنّ أوّل ما یحاسب‌به العبد الصلاة فإن قبلت قبل ما سواها؛(9) ‌اولین محاسبة بنده در روز قیامت در مورد نماز انجام می‌گیرد، اگر نماز مورد قبول واقع ‌شد بقیة اعمال هم مقبول می‌افتد».
نماز از واجباتی است که خداوند در هیچ حالتی حتی در هنگام بیماری، ‌راضی به ترک آن نیست. تارک نماز بیشترین ظلم را نسبت به خود وا می‌دارد و خود را از شفاعت پیامبر(ص)‌محروم می‌کند. آن حضرت فرمود:
«‌هر که نماز را عمداً ترک کند از خدا و پیغمبرش بیزاری جسته ‌است».(10) پس انسانی که معتقد به خدا و قیامت است و می‌داند هر چه از خوب و بد انجام بدهد نتیجه‌اش به‌خودش باز می‌گردد عاشقانه به سوی نماز می‌شتابد و آن را در اول وقت می‌خواند.
نبی گرامی اسلام(ص) ‌فرمود: «‌فضیلت اول وقت نماز بر آخر وقت مانند فضیلت آخرت بر دنیا است».(11)
2ـ شناخت پیامدهای ترک نماز.
یکی از عوامل و راهکار مهم در باره نماز خواندن شناخت پیامدهای منفی ترک نماز است. در قرآن بر ترک نماز وعدة عذاب داده شده است:
« بهشتیان از دوزخیان می‌پرسند: چه چیز شما را به دوزخ کشانید، جهنمیان در پاسخ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم».(12)
رسول خدا (ص) می‌فرماید: «کسی که نماز خود را سبک گیرد و در به جا آوردنش سستی نماید، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می‌کند؛ شش بلا در دنیا و سه تا در موقع مردنش و سه در قبر و سه در قیامت و هنگامی که از قبر بیرون می‌آید.
شش بلای دنیوی:
1ـ خداوند برکت را از عمرش کم می‌کند.
2ـ برکت را از روزیش بر می‌دارد.
3ـ از صورتش نشانة نیکوکاران را بر می‌دارد.
4ـ هر کار خیری کند، پذیرفته نمی‌شود و برای آن اجری ندارد.
5ـ دعایش مستجاب نمی‌شود.
6ـ از دعای نیکوکاران بهره‌ای ندارد».(13)
عذاب ها و بلاهای اخروی بسیار سخت تر است
3ـ رفع موانع
ترک نماز مبتنی بر عواملی است که باید از آنها پرهیز شود. انسان فطرتا گرایش به عبادت دارد. معصیت، دنیاگرایی، ندادن زکات، تکبر، حرام خوردن، آشامیدن شراب، حسد و... از عوامل و موانع تأثیرگذار ترک نماز به حساب آمده است.
4ـ شناخت آثار نماز
یکی از راه‌های تداوم نماز، شناخت آثار معنوی، سیاسی و اجتماعی نماز است. اگر انسان با فلسفه و علل تشریع نماز آشنایی داشته باشد، نماز را ترک نمی‌کند.
ای نماز! ای ارتباط متصل ای عروجستان آب و خاک و گِل
ای نماز ای بهترین آوازها ای معمّایی‌ترین پروازها (14)
5ـ یاری از خداوند:
انجام عبادت، به ویژه نماز خواندن،به توفیق عبادت است. شاید بر همین اساس معصومان (ع) و بزرگان دین از خدا می‌خواستند که به آنان توفیق عبادت دهد. در دعای حضرت مهدی (عج) آمده است :
«اللّهم ارزقنا توفیق الطاعة...»(15) که یکی از مصادیق بارز طاعت، عبادت است.
از دیگر موجبات سستی در نماز و عدم اهتمام به آن، عادت به عبادت است؛ به این معنا که انسان، اصل نماز و افعال و اذکار آن را از روی عادت به جا آورد، به طوری که به حقیقت و روح نماز توجه نداشته باشد.
عمل بر اثر عادت، عبادت را از حالت آگاهانه خارج می‌نماید و تبدیل به یک عمل غیر آگاهانه می‌کند، به طوری که روح اعمال فراموش شده و تنها ظاهر اعمال هدف قرار می‌گیرد.
ناپسند بودن عادت به این معنا نیست که استمرار، مداومت و کثرت اعمال اشتباه است، بلکه ملاک ارزش، مقدار
توجه و آگاهی در عمل است. مردان الهی در عین کثرت عبادت و دعا، به توجه و آگاهی خود در اعمال می‌افزایند و از عبادت لذت بیشتری می‌برند.

پی‌نوشت‌ها:
1. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ح 639.
2. مکارم الاخلاق، ج 2، ص 461.
3. عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 183.
4. فروع کافی، ج 3، ص269.
5. نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، ص 77 - 78.
6. محمد محمدی‌ری‌شهری، میزان الحکمه، ماده صلاة، شماره 10534.
7. بحارالانوار، ج 79، ص 232.
8. فاطر (35) آیه 15.
9.، میزان الحکمه ماده صلاة، شماره 10570.
10. صادق احسانبخش، آثار الصادقین، ج 1، ص 133، حدیث 15796 - ح 2.
11. همان، ص 110، حدیث 15708، ح 2.
12. مدثر (74) آیات 40 ـ 41.
13. گناهان کبیره، ج 2، ص 187 ـ 188.
14. احمد احمدی بیرجندی، 18.
15. مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی (عج).

یکی از عوامل و راهکار مهم دوباره نماز خواندن شناخت پیامدهای منفی ترک نماز است. در قرآن بر ترک نماز وعدة عذاب داده شده است: " بهشتیان از دوزخیان می‌پرسند: چه چیز شما را به دوزخ کشانید، جهنمیان در پاسخ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم ". (2)
رسول خدا (ص) می‌فرماید: "کسی که نماز خود را سبک گیرد و در به جا آوردنش سستی نماید، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می‌کند؛ شش بلا در دنیا و سه تا در موقع مردنش و سه در قبر و سه در قیامت و هنگامی که از قبر بیرون می‌آید.
اما شش بلای دنیوی:
1ـ خداوند برکت را از عمرش کم می‌کند.
2ـ برکت را از روزیش بر می‌دارد.
3ـ از صورتش نشانة نیکوکاران را بر می‌دارد.
4ـ هر کار خیری کند، پذیرفته نمی‌شود و برای آن اجری ندارد.
5ـ دعایش مستجاب نمی‌شود.
6ـ از دعای نیکوکاران بهره ای ندارد".(2)

1. مدثر (74) آیات 40 ـ 41.
2. گناهان کبیره، ج 2، ص 187 ـ 188.

پایة دین بر نماز استوار است. جهادهای پیامبر و نبردهای علی(ع) و نهضت حسینی، همه برای اقامه نماز و ایجاد تقویت رابطة بندگی میان خالق و مخلوق است.
در روایات به نماز بسیار سفارش شده است. یکی از مسایل بسیار مهم و سنت حسنه، نماز جماعت خواندن است. معصومان علیهم السلام هم خود به نماز و نماز جماعت اهمیت می‌دادند و هم دیگران را به این مسأله سفارش می‌نمودند. به گونه‌ای که پیامبر اسلام(ص) در برخی جنگ‌ها نماز را به جماعت می‌خواند. اصل اولیه آن است که این فریضه الهی به جماعت خوانده شود.
در نهضت عاشورا نیز هم اصل نماز و هم نماز جماعت جایگاه مهمی دارد. در برخورد کاروان حسینی با سپاه حرّ در مسیر کوفه ،وقت نماز که می‌رسد ،اذان گفته می شود و نماز جماعت برگزار می‌گردد و سپاه حرّ نیز به سیدالشهدا اقتدا می‌کنند.(1)این امر نشان از آن دارد که نهضتش بر اساس تعالیم اسلامی است.در این مکتب نماز ستون دین است و مورد توجه امام است. از این رو است که در زیارت نامه آن حضرت می‌خوانیم:
«أشهد أنّک قد أقمت الصلوة وآتیت الزکاة وأمرت بالمعروف و نهیت عن المنکر؛(2) گواهی می‌دهم که نماز را برپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی». نماز را بر پا داشتن ، تنها به خواندن آن نیست ، بلکه تبلیغ برای آن و نمایاندن آن است که از راه های موثر آن ، خواندن به جماعت است.
حضرت در عاشورا بدان جهت نماز را به جماعت خواند تا اعلام نماید که جماعت خواندن نماز بسیار اهمیت دارد. به گونه‌ای که در شرایط جنگی نیز این فریضه الهی باید با جماعت خوانده شود. امام با خواندن نماز جماعت در روز عاشورا اعلام نمود که سنت حسنه نماز جماعت را حفظ نمایید و در شرایط سخت نیز سعی کنید نماز تان را به جما عت بخوانید ،همان گونه که من در روز عاشورا - در آن شرایط سخت -نماز را به جما عت خواندم.
ضمن آنکه حجت را بر دشمنان خود تمام می کردند و به آنان می فهماند که به جنگ و قتل یک مسلمان مومن و معتقد به خدا برخاستند و دیگر هیچ عذری در پیشگاه الهی ندارند.
برخی از آنان از روی جهل و نادانی تصور می کردند که چون امام (ع) علیه دستگاه خلافت قیام کرده ، پس از دین اسلام خارج شده و کشتن حضرت جایز است ، اما نماز علنی امام به صورت جماعت ، این حربه از دشمنان گرفت و حجت را بر آنان تمام کرد.
مورخان نوشته‌اند ظهر عاشورا، ابو ثمامه صائدی وقت نماز را به یاد حضرت آورد،امام او را دعا کرد که: «خداوند تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد». آن گاه به اتفاق جماعتی به نماز ایستادند و نماز خوف خواندند.(3)

پی‌نوشت‌ها:
1. فرهنگ عاشورا، ص 451.
2. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 17، ص 587.
3. فرهنگ عاشور، ص 452.

ثواب تسبیح حضرت زهراء (ع) ؟


أبو هارون مکفوف گوید:
امام صادق (ع) به من فرمود:
"أبا هارون به راستی که‏ ما کودکان خود را به تسبیح حضرت زهرا (ع) امر می‌کنیم؛ همان طوری که به نماز امر می‌کنیم. پس تو به این ذکر مداومت کن؛ زیرا بنده‏‌ای بدان مداومت نکرده است که بدبختی بیند (یعنی چنانچه این ذکر را ترک نکند، هیچ وقت بدبخت نشود).(1)
محمد بن مسلم گوید:
امام باقر (ع) فرمود:
"هر کس خدا را تنزیه کند به تسبیح حضرت زهرا (س) و سپس طلب آمرزش کند، آمرزیده خواهد شد و آن، به زبان یک صد است؛ ولی در میزان عمل، یک هزار و شیطان را دور می‌کند و خداوند رحمان را خشنود می‌سازد.(2)
أبو خالد قماط گوید:
"از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود:
"تسبیح حضرت زهرا (س) هر روز در تعقیب هر فریضه، نزد من محبوب‌تر است از به جا آوردن هزار رکعت نماز در هر روز. (3)
امام صادق (ع) می‌فرماید:
"هر کس بعد از نمازهای پنج‌گانه خود پیش از آن که از جا بر خیزد، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگوید، خداوند او را بیامرزد.(4)
حضرت امام محمد باقر (ع) می‌فرماید:
خداوند متعال به چیزی برتر از تسبیح حضرت زهرا (ع) عبادت نشده است. همانا اگر چیزی با فضیلت‏‌تر و برتر از آن وجود داشت، رسول خدا آن را به دخترش تعلیم می‏‌نمود. (5)
از امام صادق (ع) در باره تفسیر آیه:
«یا أَیهَا الذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کَثیرا؛» (6)
"ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید، خدا را فراوان یاد کنید»، سؤال کردند."
ایشان فرمود:
من سبح تسبیح فاطمة علیها السلام فقد ذکر الله الذکر الکثیر؛ (7)
"هر کس خداوند را با تسبیح فاطمه زهرا (ع) ذکر بگوید، ذکر کثیر گفته است."
امام محمد باقر (ع) می‌فرماید:
من سبح تسبیح الزهراء ثم استغفر غفر له، و هی مائة باللسان و ألف فی المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضی الرحمن؛(8)
"هر کس تسبیح حضرت زهرا را به جای آورد و سپس از گناهش استغفار کند، خداوند آن گناه را بر او می‏‌بخشد؛ زیرا تسبیح زهرا (ع) گر چه صد ذکر در زبان است، ولی هزار بار ترازوی اعمال انسان را سنگین‏‌تر می‏‌کند و شیطان را می‏‌راند و خداوند بخشایشگر را خشنود می‏‌سازد."

در کتاب فلاح السائل روایت دیگری را از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود:
"من سبح تسبیح فاطمة فی دبر المکتوبة من قبل أن یبسط رجلیه، أوجب الله له الجنة؛ (9)"
"هر که پس از اتمام نماز واجب و قبل از (روی برگرداندن از جانب قبله‏)، آن که زانوهای خود را از حالت (تشهد) نماز تغییر دهد، خداوند را به تسبیح حضرت فاطمه (ع) تقدیس کند، خداوند بهشت را بر او واجب می‏‌کند؛" یعنی او را در بهشت جای می‏‌دهد.

پی نوشت‌ها:
1. شیخ صدوق، ثواب الاعمال، علی اکبر غفاری‏، کتاب فروشی صدوق‏، تهران‏، ص 363.
2. همان.
3. همان، ص 364.
4. همان.
5. محمد روحانی علی آبادی‏، زندگانی حضرت زهرا (ع)، انتشارات مهام‏، تهران، ‏1379 ش، ص 960.
6. احزاب (33)، آیه 41.
7. زندگانی حضرت زهرا (ع)، ص 987.
8. همان.
9. همان.


الحمدالله رب العالمین : سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است .

- سپاس بنده ای را که دعوتم را لبیک گفت .

الرحمن الرحیم : بخشنده و مهربان است .

- احسنت بر بنده ای که می بخشد و مهر می ورزد.

مالک یوم الدین: صاحب روز جزاست.

- جزای تو را میزان اشتیاقت قرار خواهم داد.

ایاک نعبد و ایاک نستعین: فقط تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

- من نیز خواستار شمایم و منتظرم همدیگر را در رسیدن یاری نمایید.

اهدنا الصراط المستقیم : ما را به راه راست هدایت کن.

- هدایت نمودم و هدایت از آن توست.

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الاضالین: راه کسانی را که آنها را مشمول نعمت خود ساختی ، نه راه کسانیکه بر آنان غضب نمودی و نه گمراهان .

- همانا تو خود در مسیری و شایسته ی نعمت و گمراهان تنها و بی یاورند ، من هستم ولی مرا نمی یابند ، آنها خود چشم خویش را بسته اند . من در همه حال در کنار بنده ام هستم .

حال نوبت توحید گفتن است . بگو تا پاسخت دهم .

قل هو الله و احد : بگو خدا یکتا و یگانه است .

- تو نیز یکتایی در آفرینشت بنگر، تو نیز بی نظیری .

الله الصمد : خداوندی که همه ی نیازمندان قصد او را می کنند.

- بنده ام تو باور نداری که قسمتی از خدایی و بی نیاز خواهی گشت روزی که من تو و تو ، من باشیم.

من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من تو ام یا تو منی

لم یلد و لم یولد : هرگز نزاد و نه زاده شده .

- آری من ازلی و ابدیم و تو در سفری از ازل به ابد در راه یافتنی که تو نیز همان اول و همان آخری.

و لم یکن الله و کفوا احد : برای او شبیه و مانندی نبوده است .

- آیا تو پنداری برای تو شبیه و مانندی آفریدم.

در این گفت و شنود عاشقانه از خود خجل گشتم . آرام الله اکبری گفتم و به رکوع رفتم که نگاهم از شدت حیرت دوید و گویی از وجودم جدا گشت . تعظیم زیبای هستی را در برابر وجود خویش می دیدم . سبحان ربی العظیم و بحمده :...

- من در اشتیاق دیدار زیباترین مخلوقم عظمت هستی را در برابرش به تعظیم نشاندم .

زانوانم طاقت نیاورد و به سجده رفتم .سبحان ربی الاعلی و بحمده :...

- آری بنده ی من تو بزرگ و والایی. بر ساختار وجودیت پیشانیت را می سایی و من می بالم بر خشوع تو ، تقدیم تو باد جلال و بزرگی .

بار دگر سجده می روم .اینبار عظمت هستی به گرداگرد وجودم در حال چرخش است . حال می فهمم چرا سجده بزرگان طولانی است و بر خاستن از آن دل کندنی نیست . با اشک شوقی که نمی دانم منشاء آن چشمانم هستند یا کل وجودم ، بر می خیزم به شوق حمد و وتوحیدی دوباره .

پروردگارا بگذار هر آنچه می گویم خود نیز پاسخ دهم .

آری سپاس جلال و عظمتت را ، بخشندگی و کرامتت را ، صاحب همه چیز و هیچ چیز تو را می پرستم و یاریت را می طلبم . هدایتم بنما از کور دلی و نگذارم در راه بی کسی . تو بی نیازی و یکتایی و من نیازمند ذات اقدست.

قنوت را در این رکعت می خوانم که بگویم دل پر دعایم امروز فقط یک چیز را می خواهد : ربنا آتنا فی الدنیاحسنه و قی الاخره حسنه ...خدایا در دنیا و آخرت تنها تو را می خواهم .

در رکوعم بگذار بر تو تعظیم نمایم و در سجده ام بگذار غرق اطاعت گردم .

شهادتی می دهم با تمام وجود که اشهد ان لا اله الا الله ... و اگر سلام می گویم حکایت آن است که با خداحافظی ترکت نکنم و سلام نیت همیشه با تو بودن باشد و تا زمان وصال دیگری از راه برسد از نظرت پنهان نگردم.

اگر می دانستم از زمان این نماز تا نماز دیگر تو همچنان عاشقانه نشسته ای تا من خود را برسانم ، دیگر چگونه می توانستم ترکت کنم . معبود من ، معشوق من ، من که باشم که تو را در انتظار دیدار خود بگذارم .

با حلقه ی رحمانیتت در برمان گرفتی و با حلقه ی رحیمت غسلمان می دهی . این چه حالیست امشب این چه دیداریست ؟ ای کاش زمین می گذاشت این لحظه را پایانی نباشد . کاش دورانش حول زمان نبود تا ثانیه ها مرا از تو دور نسازد.

کاش مفهوم دائم الصلاة را نیز درک می نمودم تا ... (خوشا آنان که دائم در نمازند)

یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه ی سحرگاهم ده

در راه خود اول از خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ز خود به خود راهم ده

(خواجه عبدالله انصاری)

نماز توبه
حضرت ختمی مرتبت (ص) روز یكشنبه دوم ذی القعده بیرون تشریف آورده فرمودند: ایّها الناس! كدام یك از شما اراده توبه كرده است ؟ عرض كردند : همه ما می خواهیم توبه نماییم . فرمود : غسل كنید و وضو بگیرید و چهار ركعت نماز و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد و سه مرتبه سوره توحید و یك مرتبه معوذتین ( سوره های فلق و ناس ) بخوانید و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار و ختم به «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» بكنید و بعد از آن بگویید: «یا عزیز یا غفار اغفر لی ذنوبی وذنوب جمیع المومنین و المؤمنات فانه یغفر الذنوب الا انت».
و فرمود: نیست هیچ بنده ای از امت من، كه این عمل را انجام دهد، مگر اینكه منادی از آسمان ندا كند: ای بنده خدا عملت را از سر بگیر كه توبه تو مقبول است وگناه تو آمرزیده، و فرشته دیگر صدا كند از زیر عرش، ای بنده مبارك باد بر تو و اهل تو و ذریه تو، و دیگری صدا كند دشمنان تو از تو راضی خواهند شد در روز قیامت . ودیگری صدا كند كه ای بنده ما با ایمان می میری و دین از تو گرفته نخواهد شد و قبر تو گشاده و منور خواهد شد. و دیگری صدا كند كه ای بنده پدر و مادر تو از تو خشنود خواهند شد، اگر چه غضبناك بوده باشند در وسعت روزی خواهی بود. حضرت جبرئیل ـ علیه السّلام ـ ندا می كند: من وقت مرگت با ملك الموت می آیم و مهربانی می كنم به تو. صدمه نمی زند به تو اثر مرگ و خارج می شود روح تو از بدنت به آسانی.
عرض كردند : یا رسول الله ! اگر كسی این عمل را در غیر ذی القعده بجا آورد ، چطور می شود ؟ فرمود: همان طور است كه وصف كردم و فرمودند : این كلمات را جبرئیل در معراج به من یاد داد.[2]

[1] . مكارم الاخلاق، ص 328.
[2]
. رساله لقاء الله، میرزا ملكی تبریزی، ص 81.

یکی از حوادث مهم که از آثار شهودی آقای خوانساری از نگاه دینی، نماز بارانی است که او آن را اقامه نمود تا تجلی دعا و نماز را در زندگی به گونه ای ملموس آشکار کند.

در شهریور 1320 که متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجی از قحطی و نابسامانی در کشور به راه افتاد. قسمتی از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتی کنترل شهر در دست آنان قرار گرفت. اشغال هنوز ادامه داشت که زمینهای مساعد و وسیع شهر قم - که به صورت دیم کشت می شد - با گذشت دو ماه بهاری از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز این خشکسالی موقعیت غذایی مردم بحرانی شد. اهالی قم، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوی امامی برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنی بخشید.
مردم راهی خانه های آقایان صدر، حجت و خوانساری شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفه های شرعی خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقای خوانساری نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است. به همین علت اطلاعیه هایی در سطح شهر نصب گردید که آقای خوانساری در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهی ایشان را از پایان بد کار بیم دادند اما او گفت حالا که چنین شده، خواندن این نماز بر من تکلیفی است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد.
با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزه های این حرکت بدبین نمودند تا جایی که این نیروها در پوششی دفاعی رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و کنار شهر روانه شدند تا به صحرای خاکفرج که در نیم کیلومتری شهر قرار داشت و مصلای آن محسوب می شد بروند. آیة الله خوانساری هم با طمأنینه و آرامش مخصوص و در حالی که پاها را برهنه کرده و تحت الحنک انداخته بود با عده ای از همراهان به سمت آن نقطه حرکت نمودند.
جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و 3/2 ساکنان شهر را در بر می گرفت. با عبور آرام مردم از کنار پادگان، شائبه های تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بی اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثری از اجابت دیده نشد. آیة الله خوانساری که بارها عطوفت و مهربانی پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درک کرده بود، بخوبی می دانست که خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنکه اگر خواهش باشد اجابت حتمی است. او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست که تا همپای او باز به کوی خواهش روند و نماز بارانی دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهای پشت قبرستان نو بپا گشت. غروب یکشنبه فرا رسید و آسمان بی تکه ابری سرخ گونگی خورشید را به نظاره نشست. گزارش هواشناسان غربی که در پادگان خاکفرج بودند گویای این بود که بارشی روی نخواهد داد.
دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولی در خاطره خود می گوید: «آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیة الله خوانساری در مدرسه فیضیه رفتیم. اکنون یادم نیست که به چه مناسبتی شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانی و سخنرانی بود. مرحوم حاج محمد تقی اشرافی به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانی ایشان بود که باران شروع شد... آن شب باران مفصلی آمد.»
این باران چنان گسترده و بی امان بود که تا آن وقت چنین بارشی را کسی سراغ نداشت. بی سیم های پادگان خاکفرج به کار افتاد و خبر این حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتی کوتاه پس از تأیید آن از طرف مقام های رسمی لندن و آمریکا، از طریق رادیو انعکاس جهانی یافت.

منبع
کتاب گلشن ابرار، ج2، ص617

زیبا تر از نماز چیزی ندیدم ....

نماز ای جلوه یکتا پرستی
نماز ای تابش انوار هستی
نباشد خوشتر از ذکرو سجودت
نماز ای خوش ترین تمثیل مستی

گرچه احکام اسلام همه‌اش دارای مصالح می‌باشد و در قرآن و روایات به فلسفة بعضی از احکام اشاره شده است، ولی ما موظفیم همة عبادات را از روی تعبد و تسلیم در برابر اوامر الهی انجام دهیم، گرچه به فلسفة عبادات آشنا باشیم. پس چون دستور اسلام این است که مسافر نماز را شکسته بخواند، در حال سفر با شرایط خاص نماز‌های چهار رکعتی را شکسته می‌خوانیم.
از آیاتی که دربارة‌نماز و روزه نازل شده استفاده می‌شود که این احکام از مسافر، به جهت آسان گرفتن و آسایش وی بوده است. در آیة 185 بقره آمده است: «...فَمَن شَهِدَ مِنکمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ وَمَن کانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیامٍ أُخَرَ یرِیدُ اللّهُ بِکمُ الْیسْرَ وَلاَ یرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ... ؛ ...پس هر کس ماه رمضان در شهر و وطن خود باشد، باید روزه بگیرد و هر کس بیمار یا مسافر باشد، در ایام دیگر روزه بگیرد. خدا آسانی را برای شما اراده کرده و مشقت و سختی را از شما نخواسته است...». نیز در مورد نماز در سوره نسا آیه 101 آمده است : وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ فَلَیسَ عَلَیکمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ ....؛و هنگامی که سفر کنید گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه بخوانید.
خداوند منّت گذارده و حکم امتنانی برای مسافر وضع و هدیه کرده است. رد کردن و برگرداندن هدیة الهی، خلاف ادب است. بنابراین عقل سلیم تجویز نمی‌کند که بر خلاف خواستة خداوند در سفر نماز را تمام بخواند و یا روزه بگیرد امّا اگر کسی بر خلاف این حکم عمل کند، یعنی مسافر در سفر نماز را چهار رکعتی بخواند ویا روزه بگیرد، صحیح نیست، به دلیل روایاتی که وارد شده است که کوتاه خواندن نماز در سفر یک نوع تخفیف الهی است و ادب اقتضا می‌کند که انسان این تخفیف را رد نکند و نسبت به آن بی اعتنایی به خرج ندهد در روایات اهل سنت از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که در باره نماز قصر فرمود : صدقة تصدق الله بها علیکم فاقبلوا صدقته . (1) (این هدیه ای از خداوند است آن را بپذیرید .)
نظیر این حدیث از طریق شیعه نیز آمده است امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل می‌کند که فرمود : «افطار در سفر و نماز قصر از هدایای الهی است کسی که از این کار صرف نظر کند هدیه الهی را رد کرده است» .(2)
امام باقر(ع) فرمود: «گروهی با پیامبر در ماه مبارک رمضان در سفر بودند. پیامبر در سفر روزه نگرفت، ولی برخی از همراهان روزه گرفتند. پیامبر(ص) فرمود: « اینان تا روز قیامت از نافرمانان خواهند بود».(3)
امام صادق(ع) فرمود: «خدا تصدّق کرده بر مریض و مسافر که روزه نگیرند. آیا پسندیده است که صدقة خدا برگردانده شود؟!‌»(4)
امّا این که در زمان ما مسافرت‌ها آسان شده و در مدت کمی یک مسافرت هشت فرسخی انجام می‌شود و هیچ خستگی در مسافر احساس نمی‌شود، بنابراین روزه گرفتن در مسافرت مشکل نیست، جوابش این است که: علّت و فلسفة واقعی احکام شرعی بر ما معلوم نیست. در روایات حکم تقصیر(شکسته شدن) نماز و روزه نگرفتن را بر سفر هشت فرسخی مبتنی کرده، چه مسافر خسته شده و چه خسته نشده باشد. بنابراین ملاک در قصر و اتمام و افطار روزه، خستگی و عدم آن نیست، گرچه نوع سفر حتی با وسایل سریع السیر خسته کننده است. ملاک مقدار مسافت است. اگر ما ملاک را خستگی و عدم خستگی بگیریم، چه بسا افرادی با شتر مسافرت بیست فرسخ انجام می‌دهند، ولی خسته نمی‌شوند؛ برعکس افرادی دو فرسخ مسافرت می‌کنند و خسته و کوفته می‌شوند. پس ملاک بر اساس روایات پیمودن مسافت شرعی یعنی هشت فرسخ است. هر کس این مقدار مسافت را چه در یک روز یا در چند دقیقه بپیماید، ‌نمازش شکسته خواهد بود و روزه را باید افطار کند.(5) به عبارت دیگر: گرچه یکی از عوامل این حکم آسان گرفتن بربندگان است، امّا قرائن نشان می‌دهد که این عامل، تنها عامل نمی‌باشد، زیرا کسی که با خستگی زیاد به مقصد رسیده، ‌در همان زمان که به مقصد می‌رسد، اگر قصد ده روز اقامت کند، ‌نمازش تمام است و روزه هم در شرایط وجوب، واجب خواهد بود. پس ملاک در سقوط روزه و شکسته شدن نماز تنها خستگی نیست.
پی­نوشت­ها:
1. سنن بیهقی، ج 3، ص 134 .
2. تفسیر نمونه، ج4، ص 97، به نقل از وسایل الشیعه، ج 5، ص 540 .
3. وسائل الشیعه، ج 7، ص 124.
4. همان.
5. تفسیر المیزان، ج 2، ذیل آیة‌بقره، ص 11.

فلسفه اصلی نمازهای یومیه فقط یک چیز است: آگاهی از پیامی که پیامبر از طرف پرودگارش آورد؛ یعنی آشنایی با دین الهی . همانگونه که پروردگار بارها در کتابشان تأکید کرده اند: قرآن کتاب هدایت و دین حق است هرکس که دینش را از قرآن نگرفته باشد مطمئناً آن دین یک دین مادری و ناحق خواهد بود و چون اکثر انسانها دینشان بر مبنای کتاب آسمانی نیست در نتیجه دینی که اکثر انسانها پیرو آن هستند ، به اصطلاح یک دین امی یا مادری است نه دینی الهی.

ما از مطالعه تاریخ نابی که پروردگار در کتابش نقل می کند متوجه می شویم در دوران رسول الله نماز به شکل امروز اقامه نمی شده ، چیزی که مردم قرنهاست تحت عنوان نماز یومیه می شناسند ، یک حالت کاملاً رنگ و رو رفته از نمازی است که در عهد رسول الله برپا می شد. این نماز نتنها هدف پروردگار را تأمین نمی کند بلکه مانعی بزرگ در مسیر هدایت و صراط المستقیم است.
در واقع آنکس که این نماز را وضع کرده ، بدون قصد هیچ توهینی باید بگویم سر همه مسلمانان را کلاه گذاشته و آنان را به چیزی مشغول کرده که بکلی از شریعت و دین الهی دور و محرومشان ساخته است.
نماز الهی اینگونه نیست و این همه تأکید پروردگار بر اهمیت نماز، این الفاظ و حرکات تکراری که گاه در عالم بین خواب و بیداری و حواس پرتی اقامه می شود نیست که نیست که نیست.


هدف پروردگار از برگزاری نماز این بوده که مردم ، چه با سواد و چه بی سواد، پیام او را بشنوند و بر محتوای کتابی که برایشان فرستاده واقف گردند و دین الهی را دریابند تا بعداً ادعا نکنند که برایشان هدایت نیامد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند![61:9]
آیا به نظر شما نماز کنونی چنین هدفی را تأمین می نماید؟ آنهم در حالی که بخش قابل ملاحظه ای از آن در سکوت و حرفهای زیر لبی سپری می شود !

shahed1;882607 نوشت:
نیست که نیست که نیست.

ببخشید ها جونمون رو به لبمون رسوندیدبگید ببینیم شما نمازتون چه شکلیه و از کجای قرآن بیرون آوردینش؟:-/:-/

پارسا مهر;882612 نوشت:
ببخشید ها جونمون رو به لبمون رسوندیدبگید ببینیم شما نمازتون چه شکلیه و از کجای قرآن بیرون آوردینش؟:-/:-/

سلام

اولاً خدا نکنه. دوماً بنده هر وقت میخوام بگم یه اتفاقی پیش میاد که نمیشه . راستش من دو نوبت در روز نماز می خوانم : یکی از لحظه غروب خورشید تا تاریکی شب تحت عنوان نماز عشاء و دیگری از لحظه فجر تا طلوع خورشد تحت نام صلات الفجر. بنده در تمام مدت این دو نوبت یا بصورت فرادا یا به اتفاق خانواده مشغول مطالعه و تحقیق و بررسی قرآن هستم. اینکه از کجای قرآن چنین نمازی را بدست آورده ام در یک جمله دو جمله نمی شود ، اگر دوست داشته باشی بدانی باید اندکی صبر کنی تا برایت بگویم.

بزرگترین عللت عدم ورود پیروان دین مادری به دین الهی عدم شناخت و آگاهی آنها از کتاب آسمانی است:

وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ
و هرگاه يكى از مشركان به تو پناه آورد، پناهش ده تا كلام خدا را بشنود، سپس به مكان امنش برسان، زيرا اينان مردمى نادانند ( یعنی کتاب نمی دانند) .
خداوند جلسات نماز را در مواقعی کذاشته که مردم از کار روزانه فارغ شده اند و با خیال راحتتری می توانند در این جلسات شرکت کنند و چه موقعی بهتر از فجر و عشاء؟
در قرآن حد اقل چهار آیه وجود دارند که به این دو موقعیت زمانی اشاره می کنند:

1- سوره نور آیه 58 که دقیقاً موقعیت زمانی دو نماز فجر و عشاء را ( با ذکر کلمه صلات) به عنوان مواقعی که فرزندان باید با اجازه گرفتن وارد خلوت پدر و مادر شوند ذکر کرده اما از موقعیت ظهر به عنوان موقع یک نماز یاد نشده است.

2- سوره نور آیه 35 که در آن به مساجدی اشاره می شود که بامدادان ( فجر) و شامگاهان ( عشاء) در آنها اسم الله ذکر می شود ( یعنی قرآن خوانده می شود)

3- سوره هود آیه 114 که شرحش گذشت. و در آن هم به صلات اشاره شده و هم دو طرف روز.

4- سوره اسراء آیه 78 که درباره اش توضیح دادم و در آن هم به صلات اشاره شده و هم موقعیت آن.

نمازی که امروز اقامه می شود یک حالت کاملاً رنگ و رو رفته از نماز دوره پیامبر است. جلسات همچنان در مسجد برگزار می شوند هرچند بسیار کوتاه ، در عوض بر تعداد آنها افزوده شده است. قرآن تبدیل شده به یک سری اذکار تکراری توأم با حرکات منظم که بعضاً در عالم بین خواب و بیداری و توأم با خمیازه انجام می شوند.
گاهی اوقات نماز در سکوت امام و مأموم برگزار می شود و کسی متوجه نمی شود دارد چه اتفاقی می افتد حتی خود امام جماعت!
و اینگونه می شود که کمتر کسی دین حقیقی را می شناسد و اکثراً از از کتاب الهی غافل می مانند تا جایی که اگر کسی به شهادت حقیقت کتاب برخیزد حرفهایش را مضحک و بی اساس می انگارند. مگر همین قوم پیامبر نبودند؟!
آنقدر حرفهای آن رسول نازنین برایشان عجیب غریب بود که وی را دیوانه می انگاشتند چون مشابه آنها را از زبان اهل کتاب ( که خود از کتابشان چیز نمی دانستند) نشنیده بودند و می گفتند:

مَا سَمِعْنَا بِهَٰذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَٰذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ
ما هرگز چنین چیزی در آیین دیگری نشنیده‌ایم؛ این تنها یک آئین ساختگی است![38:7]


أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ
آيا پيش از قرآن كتابى برايشان نازل كرده‌ايم كه اكنون بدان تمسك مى‌جويند؟![43:21]

بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ
بلکه آنها می‌گویند: «ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافته‌ایم.»[43:22]

باسمه العزیز الجبّار

shahed1;882614 نوشت:
اما از موقعیت ظهر به عنوان موقع یک نماز یاد نشده است.

اعوذ باالله من الشیطان الرجیم

حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى. (بقره ، ۲۳۸)


بر تمام نمازها و بخصوص برنماز ظهر محافظت کنید.


و امّا اینکه نماز ظهر همان صَلاةِ وُسْطى است ، در روایتى از امام باقر (ع) در پاسخِ پرسش از فرمایش خداوند که مى فرماید :

حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى.

آمده که فرمود : آن نماز ظهر است و در همان وقت خداوند نماز جمعه را واجب فرمود

و آن وقتى است در روز که هیچ بنده مسلمانى در آن لحظه از خداوند خیرى را نمى خواهد مگر اینکه خدا به او عطا مى فرماید.

و نیز از امام باقر (ع) روایت شده که : همسر حسن بن علىّ دستورداد که مُصْحَف و قرآنى بنویسند ،

هنگامى که نویسنده به آیه "حافِظُوا عَلَىالصَّلَواتِ وَ الصَّلوةِ الْوُسْطى" رسید حضرت امام حسن (ع) به او فرمود :

حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلوةِ الْوَسْطى وَ صَلوةِ الْعَصْرِ ، وَقُومُوا لِلّهِ قانِیتنَ.

یعنى بر تمام نمازها و به خصوص نماز وسطى و نماز عصرمحافظت کنید و با حالت

فروتنى براى خدا قیام نموده و خدا را عبادت کنید.

حبیبه;882617 نوشت:
باسمه العزیز الجبّار


نوشته اصلی توسط shahed1
اما از موقعیت ظهر به عنوان موقع یک نماز یاد نشده است.



اعوذ باالله من الشیطان الرجیم

حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى. (بقره ، ۲۳۸)


بر تمام نمازها و بخصوص برنماز ظهر محافظت کنید.


و امّا اینکه نماز ظهر همان صَلاةِ وُسْطى است ، در روایتى از امام باقر (ع) در پاسخِ پرسش از فرمایش خداوند که مى فرماید :

حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى.

آمده که فرمود : آن نماز ظهر است و در همان وقت خداوند نماز جمعه را واجب فرمود

و آن وقتى است در روز که هیچ بنده مسلمانى در آن لحظه از خداوند خیرى را نمى خواهد مگر اینکه خدا به او عطا مى فرماید.

و نیز از امام باقر (ع) روایت شده که : همسر حسن بن علىّ دستورداد که مُصْحَف و قرآنى بنویسند ،

هنگامى که نویسنده به آیه "حافِظُوا عَلَىالصَّلَواتِ وَ الصَّلوةِ الْوُسْطى" رسید حضرت امام حسن (ع) به او فرمود :

حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلوةِ الْوَسْطى وَ صَلوةِ الْعَصْرِ ، وَقُومُوا لِلّهِ قانِیتنَ.

یعنى بر تمام نمازها و به خصوص نماز وسطى و نماز عصرمحافظت کنید و با حالت

فروتنى براى خدا قیام نموده و خدا را عبادت کنید.

اگر گشتی در احادیث و روایات دو فرقه شیعه و سنی بزنی ، خواهی دید این عبارت صلات الوسطی را بر تمام نمازها منطبق کرده اند. یکی گفته نماز صبح است چون بین ظهر و عشاء قرار گرفته . دیگری گفته نماز ظهر است چون در وسط روز یا بگو بین نماز صبح و عصر است یا وقت آن زمانی است که خورشید در وسط آسمان است. آن دیگری گفته نماز عصر است چون در وسط نمازهای پنجگانه قرار گرفته و از این حرفها

.
می خواهم بگویم زیاد به این روایات دل خوش مدار که ائمه و مقدسین هر دو فرقه همه جورش را گفته اند.
اهل سنت قرار داد کرده اند نماز عصر باشد و شیعیان تصمیم گرفته اند نماز ظهر باشد هیچ یک دلیل محکمه پسندی بر ادعای خود اقامه نکرده اند. انگار پیامبر این دو فرقه با هم فرق داشته که دو جور رآی صادر کرده است! یا سینه هایی که روایات شیعه را نسل به نسل منتقل کرده اند از سینه های سنی ها استخوان بندی محکمتری داشته اند که توانسته اند حقیقت را حفظ کنند تا آنطوری که بوده به دست ما برسد.
فریقین نگفته اند علت اینکه خداوند صلات الوسطی را بر بقیه صلوات ارجحیت داده و آن را از میان نمازهای روزانه بیرون کشیده و مورد تإکید قرار داده چیست. البته یک حرفهایی زده اند ولی جیزی که به دل بشیند نیست.
حالا من از شما می پرسم: چرا صلات وسطی بر بقیه صلوات ارجحیت پیدا کرده است؟
چه فرقی بین نماز ظهر با دیگر نمازها وجود دارد ؟
آیا ذکر خاصی در آن موجود است؟
خواهش می کنم به دنبال شأن نزول و داستان و این حرفها نروید که ما در اینجا می خواهیم حقیقت نماز را از نگاه قرآن ببینیم. می خواهیم ببینیم آیا می توان مسئله نماز را صرفاً به کمک آیات قرآن حل کرد یا خیر و الا اینکه در ظهر هوا گرم است یا منافقان توطئه کردند و چه و چه و چه ، همه جور داستانی می توان ساخت و بافت.
اگر در ظهر تابستان هوا گرم است در ظهر زمستان بسیار مطبوع و دلنشین است، لابد صلات الوسطی در ظهر زمستان و ایامی که که هوا خنک است جای خود را به زمهریر صبحگاهی زمستان و جاههایی که هوا سرد است می دهد که در هنگام وضو آب برای بدن حکم شلاق را دارد.

باسمه الجلیل

shahed1;882763 نوشت:
اگر گشتی در احادیث و روایات دو فرقه شیعه و سنی بزنید ، خواهید دید

shahed1;882763 نوشت:
اهل سنت قرار داد کرده اند نماز عصر باشد و شیعیان تصمیم گرفته اند نماز ظهر باشد

و حضرتعالی هم تصمیم گرفته اید اصلا نباشد.

shahed1;882763 نوشت:
هیچ یک دلیل محکمه پسندی بر ادعای خود اقامه نکرده اند.

حضرتعالی چطور؟

پایة دین بر نماز استوار است. جهادهای پیامبر و نبردهای علی(ع) و نهضت حسینی، همه برای اقامه نماز و ایجاد تقویت رابطة بندگی میان خالق و مخلوق است.
در روایات به نماز بسیار سفارش شده است. یکی از مسایل بسیار مهم و سنت حسنه، نماز جماعت خواندن است. معصومان علیهم السلام هم خود به نماز و نماز جماعت اهمیت می‌دادند و هم دیگران را به این مسأله سفارش می‌نمودند. به گونه‌ای که پیامبر اسلام(ص) در برخی جنگ‌ها نماز را به جماعت می‌خواند. اصل اولیه آن است که این فریضه الهی به جماعت خوانده شود.
در نهضت عاشورا نیز هم اصل نماز و هم نماز جماعت جایگاه مهمی دارد. در برخورد کاروان حسینی با سپاه حرّ در مسیر کوفه ،وقت نماز که می‌رسد ،اذان گفته می شود و نماز جماعت برگزار می‌گردد و سپاه حرّ نیز به سیدالشهدا اقتدا می‌کنند.(1)این امر نشان از آن دارد که نهضتش بر اساس تعالیم اسلامی است.در این مکتب نماز ستون دین است و مورد توجه امام است. از این رو است که در زیارت نامه آن حضرت می‌خوانیم:
«أشهد أنّک قد أقمت الصلوة وآتیت الزکاة وأمرت بالمعروف و نهیت عن المنکر؛(2) گواهی می‌دهم که نماز را برپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی». نماز را بر پا داشتن ، تنها به خواندن آن نیست ، بلکه تبلیغ برای آن و نمایاندن آن است که از راه های موثر آن ، خواندن به جماعت است.
حضرت در عاشورا بدان جهت نماز را به جماعت خواند تا اعلام نماید که جماعت خواندن نماز بسیار اهمیت دارد. به گونه‌ای که در شرایط جنگی نیز این فریضه الهی باید با جماعت خوانده شود. امام با خواندن نماز جماعت در روز عاشورا اعلام نمود که سنت حسنه نماز جماعت را حفظ نمایید و در شرایط سخت نیز سعی کنید نماز تان را به جما عت بخوانید ،همان گونه که من در روز عاشورا - در آن شرایط سخت -نماز را به جما عت خواندم.
ضمن آنکه حجت را بر دشمنان خود تمام می کردند و به آنان می فهماند که به جنگ و قتل یک مسلمان مومن و معتقد به خدا برخاستند و دیگر هیچ عذری در پیشگاه الهی ندارند.
برخی از آنان از روی جهل و نادانی تصور می کردند که چون امام (ع) علیه دستگاه خلافت قیام کرده ، پس از دین اسلام خارج شده و کشتن حضرت جایز است ، اما نماز علنی امام به صورت جماعت ، این حربه از دشمنان گرفت و حجت را بر آنان تمام کرد.
مورخان نوشته‌اند ظهر عاشورا، ابو ثمامه صائدی وقت نماز را به یاد حضرت آورد،امام او را دعا کرد که: «خداوند تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد». آن گاه به اتفاق جماعتی به نماز ایستادند و نماز خوف خواندند.(3)

پی‌نوشت‌ها:
1. فرهنگ عاشورا، ص 451.
2. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 17، ص 587.
3. فرهنگ عاشور، ص 452.

صلات الوسطی به همان اندازه ای که در نزد پروردگار از منزلت و ارزش بالا برخوردار است ، معمولاً خطرناک نیز هست بگونه ای که در مواقع خطر کمتر کسی به اقامه آن مبادرت نموده و غالباً انبیاء و شهداء و کسانی که به قسط قیام نموده اند این نماز خطیر و گرانسنگ را اقامه کرده اند.چه بسیار انبیاء و شهدایی که در حین اقامه صلات الوسطی کشته شده و یا همچون ابراهیم تا آستانه مرگ رفته اند.
اقامه صلات الوسطی وظیفه اصلی امت وسط است و آنها هستند که باید این صلات را بجا آورند تا دنیا از فحشاء و منکر رهایی یابد و به طرف معروف برود اما وقتی امت وسطایی وجود ندارد همین می شود که امروز شاهد آن هستیم و اگر معدود افرادی هم پیدا شوند که بخواهند این نماز را اقامه کنند مانند آوار بر سرشان فرو می ریزند و به هر طریقی که شده به آنها اجازه چنین کاری را نمی دهند.
ترس ، برای افرادی که از ایمان محکمی برخوردار نیستند می تواند حربه ای کاری باشد و این را همه سلاطین ظلم و جور از دیرباز شناخته اند و به آن متوسل شده اند تا جایی که می بینیم موسی با آن همه معجزه آمد ولی از ترس فرعون و اطرافیانش جز اندکی به او نگرویدند. نوح قرنها تبلیغ کرد و کلام پروردگارش را شاهد بود اما کسانی که به او گرویدند از سکنه یک کشتی کمتر بودند . شاید نیم آن کشتی را حیوانات اشغال کرده بودند.

کاش هر روز زیارت عاشورا می خواندم

شیخ عبدالهادی حائری مازندرانی از پدر خود حاج ملاابوالحسن نقل می کند:
من حاج میرزا علی نقی طباطبائی را بعد از رحلتش در خواب دیدم و به او گفتم: آرزویی هم در آنجا داری؟
گفت: هیچ آرزویی ندارم جز این که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورای امام حسین علیه السلام را نخواندم.
رسم سید این بود که دهه محرم زیارت عاشورا می خواند نه در تمام سال؛ از این رو افسوس می خورد که چرا تمام سال نمی خواندم

احتمالاً کسی که تاپیک : « در عصر رسول الله نماز به این شکل نبوده! » را قفل کرده ، علی رغم قولی که داده بود، خیال باز کردنش را ندارد ، بنابراین مجبورم بحث نماز را در همینجا پی گیری نمایم چون از لحلظ همخوانی با موضوع تاپیک مشکلی ندارد فقط امیدوارم لااقل تا دوسه روز آینده ، این تاپیک از قفل شدن در امان بماند والا مجبورم دوباره داخل تاپیکهای زیر خاکی به دنبال جایی دیگر بگردم.

بسم الله الرحمن الرحيم»

وضو در هنگام کار به مثابه تطهير در حين عبادت است:

عزيزان! کار شما نيز عبادت است. لذا صبح که به سوي مزرعه و محل کارتان مي‌رويد قبل از آن وضوئي بگيريد و رو به قبله «يا الله» بگوئيد و سپس به راه بيفتيد. چرا که بي‌وضو نمي‌توان عبادت کرد، همچنان که بي وضو نمي‌توان به نماز روي آورد و يا بي احرام رو سوي خانه کعبه کرد و حج بجاي آورد. زيرا مزرعه ومحل کارتان کعبه و قطرات عرقي که در آنجا از جبين و بدنتان سرازير مي‌شود کفاره گناهان شما است. هر مقدار که در حين کار عرق مي‌ريزيد، خودتان را صاف مي‌کنيد پس هر صبح که براي کار بر مي‌خيزيد وضويي بگيريد و بعد از آن نوزده بار «بسم الله الرّحمن الرّحيم» به عدد حروف اين آية مبارکه تلاوت کنيد تا آن «وضو» تطهيرتان کند و آن «بسم الله» آفات و بليّات و شعله هاي اشتغالات جهنّمي دنيا را از شما دور نمايد. اين قدر به زورِ بازويتان متکي نباشيد، رزق را بايد از جاي ديگر بدهند همچنان‌که جناب رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي‌فرمايند: «دم علي الطهاره يوسع رزقک» شما دائماً اهل طهارت و پاکي باشيد، رزقتان وسيع خواهد شد. ان شاء الله عرض خواهيم کرد که اصلاً يکي از راههاي به دست آوردن روزي، وضو است.

«و الحمد لله ربّ العالمين»

ضمن عرض پوزش از آغازگر محترم تاپیک جناب آقای صادق ، باور کنید بنده مجبور شدم بحث صلات را در اینجا مطرح کنم و الا مزاحمتان نمی شدم . امیدوارم با بزرگواری ، لا اقل چند روزی به بنده مهلت دهید تا مطلب را به اتمام برسانم اگر هم در بحث شرکت کردید مزید امتنان است.
در فرهنگهای لغت عربی و فارسی ، صلات را به دعا معنا کرده اند و این معنای خوبی است چرا که با قرآن همخوانی دارد . در کتاب : التحقيق في كلمات القرآن الكريم ، دعا را به صورت زیر معنا کرده:
و أمّا الدعاء: فهو مطلق مفهوم طلب الميل و التوجّه
آری کلمه صلات در تقابل و مجاورت با ساير اسماء و كلمات قرآن به مفهوم دعا و طلب كردن چيزي توأم با توجه و اقبال به سوي آن است كه بين خالق و مخلوق مشترك است و گاهي خالق به مخلوق رو مي كند و از او چيزي طلب مي نمايد و گاهي هم مخلوق به خالق. در قرآن کریم آیاتی پیدا می شوند که این اقبال ، رویکرد و توجه را
به وضوح نشان می دهند. به عنوان نمونه می توان به این دو آیه از سوره قیامت اشاره کرد:

فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ
وَلَٰكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

یکی از روشهای درک معنای کلمات قرآن، مقایسه آنها با کلماتی است که در مقابلشان قرار می گیرند ، در آیات فوق کلمه صدق در مقابل کذب و صلی در مقابل تولی قرار گرفته است. کذب و صدق نیاز به بیان ندارند چون معنایشان مشخص است اما با توجه به اینکه در قرآن کلمه تولی به معنای روگردانی و اعراض است می توان نتیجه گرفت که واژه صلی نیز معنی اقبال و روی کرد را می رساند و این از تقابل با کلمه تولی نتیجه می شود.


انشاء الله در صفحات آینده نشان خواهم داد برای حل مسئله نماز و زدودن لایه های ضخیم زنگارها و رسوباتی که از سنت گذشتگان ، به اسم سنت رسول ، بر روی آن باقی مانده و آن را تلبیس و بکلی دگرگون ساخته است، از هر راهی که برویم به این تساوی خواهیم رسید:

صلات = ذکر الله = کتاب آسمانی

صلات یا نماز ؛ دروازه ورودی دین است و اهریمن برای بستن آن بیشترین همت و تلاش را به خرج داده و در کار خود بسیار موفق بوده است. با توجه به اینکه یک چنین موجودی دائماً به رصد نماز نشسته ، گمان نکنید آنچه نسل به نسل و سینه به سینه به دستتان رسیده و از اعتبار قدمت و کثرت برخوردار است ، صحیح می باشد. من در اینجا می خواهم به کمک آیات قرآن نوری به این تاریکی بتابانم تا شاید خدا خواست و موفق به دیدن حقیقت صلات شدید.

ذکر الله = قرآن

معمولاً اکثریت مردم تا پایان عمرشان پیام خدا را نمی شنوند و اگر کسی آن را به گوششان برساند آزارشان می دهد و با نگاه خشم آلود خود می خواهند او را پاره کنند، همین عصبانیت مفرط است که آنها را به فحش و نا سزا وا می دارد:

وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ( خودتان بروید ترجمه های مختلف آیه 51 از سوره قلم را ببینید. من به شما نرم افزار کم حجم الانوار را توصیه می کنم)

حالا این ذکر چیست که وقتی مردم آن را آنگونه که باید می شنوند ، بر آشفته می شوند تا جایی که انبیاء خود را شاعری دیوانه خطاب می کنند و گمان می کنند دارد برایشان شعرمی خواند؟

آن نیست مگر قرآن مبین.

وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ ( بروید به سوره یس آیه 69)

از ازل اینگونه بوده و تا ابد اینگونه خواهد بود که مردم گمان می کنند کتاب آسمانی ( یعنی همان ذکر) باید در دست شخص بخصوصی قرار گیرد و می بایست چنان شخصی آن را بخواند و تفسیر کند. شخصی ماورایی با قدرتهای مافوق بشری که نوری بر سر و صورت دارد اگر غیر این باشد آن شخص دروغگو و دیوانه ای بیش نیست.

وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ( بروید به سوره حجر آیه 6 و آیات بعد آن)

اگر بخواهم در اینجا از قرآن آیه بیاورم که نشان دهم منظور از الذکر همان کتاب آسمانی است ،کار به درازا می کشد خودتان بروید در قرآن بگردید تا مطمئن شوید.
شیطان همه همت و تلاشش این است که ما را از این ذکر غافل کند و آن را در ذهنمان به فراموشی بسپارد تا به حزب و دین خود درآورد.

اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ( بروید به سوره مجادله آیه 19)
بنا بر آنچه گفته شد و آنچه گفته نشد:

ذکر الله = کتاب آسمانی


صلات = ذکر الله


تا اینجا مشخص شد که ذکر الله برابر است با قرآن و کتاب آسمانی، حالا می خواهم نشان دهم صلات مساوی است با ذکر الله. اجازه دهید تا از آیه معروف سوره جمعه شروع کنیم:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( آیه 9)

چرا وقتی مومنین را به نماز صدا می زنند باید به ذکر الله بشتابند؟ چون ذکر الله همان صلات است. صلات به خودی خود چیزی نیست جز اقبال و توجه به چیز دیگری که در این مورد آن چیز دیگر ذکر الله است پس صلات بطور مختصر اشاره دارد به ذکر الله.

در آیه زیر صلات عطف شده به ذکر الله و بیان می دارد که ذکر الله همان صلات است
إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ( سوره مائده آیه 91)

در آیه زیر نیز صلات حکم عطف بیان برای ذکر الله را دارد .
رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَار ( سوره نور آیه 37)

حالا خوب خوب توجه کنید چون می خواهم به یک آیه بسیار کلیدی اشاره کنم که ما را در فهم حقیقت صلات یاری خواهد داد:

اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ( سوره عنکبوت آیه 45)

اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ = صلات
وَأَقِمِ الصَّلَاة = اقامه کتابی که از طرف خداوند وحی شده و اقامه کتاب یعنی اجرای تمامی احکام و فرامین آن . َ

ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر – نماز به عنوان ذکر الهی قطعاً آدمی را از زشتیها و منکرات باز می دارد و منع می کند در حالی که هدف از ذکر الله یا کتاب آسمانی بسی بزرگتر از بازداری از فحشا و منکرات است چرا که کل دین الهی در آن مجتمع شده است.
علاوه بر اینها ، صدها آیه و برهان قرآنی دیگر ما را به این اطمینان می رسانند که صلات بسیار بالاتر و گرانقدر تر از مراسم کنونی است و این فقط شکل تلبیس شده نماز الهی است تا نگذارد کسی از این دروازه پا به عرصه دین بگذارد و همچنان از دین حق و کتاب الهی دور ماند و از معارف آن محروم گردد. این دیگر یک ادعا نیست بلکه حقیقتی قطعی و یقینی است که شخص با انصاف می تواند آن را در عرصه ادیان مادری ، چه در مورد خودش و چه دیگران ،.به وضوح ببیند. و همین بزرگترین شاهد بر این فاجعه مخوف است که اهریمن به خوبی کارش را انجام داده و خداوند تایید می کند که موفق بوده است.
او توانسته یگانه ورودی دین را با یک سری حرکات جایگزین سازد تا مردم ذکر الله را به ورای ظهورشان بیندازند و در عوض با انجام یک سری حرکات و بیان تعدادی اذکار تکراری دلخوش دارند که به راه راست قدم برمی دارند و این واقعاً مایه تأسف است.
مواظب باشید! نماز الهی اینگونه نیست و این نماز شما را از طریق الله باز می دارد و به انشعاباتی می کشاند که نهایتش سعیر و دوزخ است.
نمازی که قسمت اعظم آن در سکوت و حرفهای زیر لبی سپری می شود چگونه می تواند کسی را از فحشا و منکر مانع شود.
نمازی که در حین اقامه شخص را وادار به انجام امور زندگی و حساب کتابهایش می کند چگونه می تواند رهنمونش به معروف شود؟!
تا کنون چند بار در حین نماز فراموش شده های مهم زندگی خود را به خاطر آورده اید؟
چه تعداد از نقشه هایتان را در خلال نماز کشیده اید؟

آیت الله بهجت :
اواخر که خدمت آیت الله قاضی میرسیدیم ، ایشان فقط می فرمود:
(( نماز اول وقت ))

بعضی بهانه تراشی می کنند که آخر آن پیر و جوانی که سواد ندارند یا سواد دارند و عربی نمی دانند چگونه می توانند قرآن بخوانند یا به قول شما صلات اقامه کنند؟
می گویم مگر در شهر و روستای آن پیر و جوان محلی به نام مسجد یا مصلی یا نمازخانه یا چیزی شبیه به آن نیست؟ یا کسانی پیدا نمی شوند که عربی بدانند ؟
در عصر رسول الله خانه ها یا محلهایی برای اقامه صلات و آگاهی از محتوای قرآن در نظر گرفته شده بود که به آن مسجد و مصلی و غیره می گفتند. بنا بر حکم صریح خداوند ، مردم وظیفه داشتند به عنوان یک فریضه همگانی در دو طرف روز یعنی فجر و عشاء در اماکن تعیین شده گرد هم آیند و به کار تعلیم و تعلم قرآن مبادرت ورزند.
چرا در دو طرف روز؟ بخاطر اینکه موقع استراحت بود و بهانه کار وجود نداشت و شخص مجبور نبود ( و عملاً نمی توانست) از چند کیلو متر آن طرفتر محل کار خود را به مقصد مسجد و اقامه صلات ترک نماید. در زمان رسول الله چیزی به نام نماز ظهر و عصر وجود نداشت و آنکس که قصد دگرگون سازی نماز و بستن دروازه دین را داشت آن را اختراع کرد وطبق معمول ، مردمی که از کتاب الهی آگاهی نداشتند به آن گرویدند.
در آیه زیر از فجر و عشاء بعنوان دو موقع نماز یاد شده ولی با وجود اینکه به موقع ظهر نیز اشاره شده می بینیم خبری از نماز ظهر نیست.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ( نور- 58)

می گوید فرزندان و بردگان برای ورود به خلوتگه والدین در سه نوبت از روز باید اجازه بگیرند:
1
- قبل از نماز فجر
2- بعد از نماز عشاء
3- درهنگام ظهر، نه بعد از نماز ظهر چون نماز ظهری وجود نداشته و الا مانند آن دوتای دیگر می فرمود : مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الظهر

بهلول از جانب قبرستان می آمد، پرسیدند از کجا می آئی؟

گفت: از لشکرگاه مردگان.

گفتند: با همدیگر چه سؤال و جوابی داشتید؟

بهلول گفت: از آنها پرسیدم که کی از اینجا کوچ میکنید؟
جواب دادند: ما منتظر آمدن شما هستیم تا از این منزل حرکت نمائیم.


همانگونه که قبلاً عرض کردم، از مطالعه تاریخ ناب و بی بدیل قرآن می توان دریافت که در روزگار رسول الله فقط دو نماز اقامه می شده که یکی فجر نام داشته و دیگری عشاء. الله فقط همین دو نماز را بطور یومیه تشریع نموده و قرآن فقط از این دو نماز سخن گفته و تنها موقعیت زمانی این دو نماز را تشریح نموده است . من به مرور در باره آیات مربوطه بحث خواهم کرد تا شاید خواست پروردگار بر این قرار گرفت که شما نیز این موضوع را در یابید.

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا ( اسراء – 78)

در کتاب : «التحقيق في كلمات القرآن الكريم» راجع به معنای ریشه ای دلوک و مفهوم لدلوک الشمس توضیح کامل و حقی وجود دارد که به شما توصیه می کنم آن را در لینک زیر مطالعه نمایید:

http://lib.eshia.ir/71460/3/233

اگر بخواهم در این باره مخلص کلام آن کتاب را بطور تصویری نمایش دهم چیزی شبیه تصویر زیر می شود



بر گرفته از تفسیر المیزان:

نقل قول:
width: 100%

[TD="class: alt2"]در صحاح مى گوید: کلمه (غسق ) به معناى اولین مرحله از ظلمت شب است ، وقتى گفته مى شود (قد غسق اللیل ) معنایش این است که تاریکى شب فرا رسید، و عاسق شب ، آن ساعتى است که شفق سمت مغرب ناپدید شود.[/TD]

پس این هم از این.

با توجه به آنچه گفته شد، معنی آیه این می شود که نماز را از لحظه غروب خورشید تا اول تاریکی شب بپا دار و این همان وقت نماز عشاء است.
در ادامه معادل صلات ( = ذکر الله = قرآن) را بجای کلمه صلات قرار می دهد و نمی گوید صلات فجر بلکه می گوید قرآن فجر.
وبعد به چیزی اشاره می کند که حقیقت صلات است و من ندیده ام کسی آن را بدرستی تفسیر کرده باشد.

ادامه دارد

اینکه در آیه 78 اسراء می گوید قرآن فجر قابل مشاهده است یعنی چه؟

تا آنجا که من مطالعه کرده ام ، مفسرین در این باره از خود نظری ندارند و بیشتر نظر احادیث و روایات را منعکس کرده اند. در روایات آمده است که نماز صبح محل تلاقی ملائکه شبکار در هنگام ترک شیفت و ملائکه صبحکار در موقع تحویل گرفتن شیفت می باشد و هر دو دسته نمازگزار صبح را در حین اقامه نماز مشاهده می کنند و به خاطر همین قضیه است که قرآن می گوید: إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا . اما این درست نیست و حقیقت ندارد.
احادیث و روایات برای تفسیر قرآن نیامده اند بلکه هدفشان تلبیس و تبدیل آیات الهی است. باور کنید اینها همان سنت آباء اولین هستند که بزرگترین مانع راه انبیاء و شهدا بوده اند. کسی که قرآن را بدون گرایش فرقه ای و بی اعتناء به کتب ششگانه و چهارگانه مطالعه می کند نیک می داند که این احادیث و روایات و بطور کلی سنت آباء اولین همچون سمی مهلک برای دین حقیقی و دیانت الهی هستند. وقتی قوم پیامبر از اقوال آباء اولینشان ( که چیزی جز سخن شیطان نبود) پیروی می کردند خداوند می فرمود گذشتگان نیز مانند شما عمل می کردند. این واقعاً یک معجزه برگ است که حالا ما شاهد آن هستیم و می بینیم آیندگان نیز مانند گذشتگان عمل کردند و بجای تبعیت از کتاب آسمانی خود ، اقوال و احادیثی را پیروی می کنند که نه منشأ آنها را می دانند و نه از صحت و سقمشان آگاهند.
در هرصورت اینکه خداوند می فرمایند قرآن فجر قابل مشاهدست به چیزی بس ارزشمند گوهری نفیس اشاره دارند که اصل مفهوم و نتیجه صلات را به ما نشان می دهد . نمی دانم چرا کسی آن را در نمی یابد!
حالا خوب توجه کنید ببینید من چه می گویم : مهمترین ویژگی قرآن ( و سایر کتب آسمانی) که هدف اصلی نزول این کتاب بزرگ و شگرف نیز می باشد ، این است که آمده تا ما را از تاریکی های جهل و نا دانی خارج کند و به نور بصیرت الهی برساند و به طریقت مستقیم رهنمون شود.

الر ۚ كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيد ( ابراهیم – 1)
ِ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها (ی شرک و ظلم و جهل،) به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.

و این ویژگی قرآن همان ویژگی فجر نیز می باشد چرا که با طلیعه فجر ، اشیاء کم کم از دل ظلمت بیرون می آیند و آهسته آهسته به نور می رسند و کاملاً قابل مشاهده می گردند. پروردگار به این دلیل می گوید قرآن فجر قابل مشاهده است که قرآن با فجر یک ویژگی مشترک و یکسان دارد و نمازگزار می تواند با نگاهی به بیرون ، این ویژگی مشترک را مشاهده کند.
خداوند سبحان لا اقل در دو موضع از کتابش به ویژگی مشترک نور فیزیکی و نور الهی اشاره کرده است که یکی در همین آیه است و دیگری در سوره نور؛ آنجا که نور مشکات ( در مساجد) بر روی آیات قرآن می تابد و می شود نور علی نور( فعلاً این مختصر را از من بشنوید تا بعد مفصلاً در باره اش توضیح دهم)

این عبارت يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ در دو جای قرآن آمده و دارای یک معنی واحد است: یکی در آیه 114 سوره بقره که می گوید:

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ ....

كيست ظالم تر از آن كه نگذارد اسم خداوند در مساجد برده شود و دیگری در آیه 36 سوره نور که می گوید:

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ

با توجه به پست گذشته ، پروردگار می خواهند بگویند آن مشکات در خانه‌هایی (مساجد ) قرار دارد که خداوند اذن برپایی و تأسیس آنها و ذکر اسمش را در آنجا داده تا مردم بامدادان ( فجر) و شامگاهان ( عشاء) به تعلیم و تعلم اسم الله مبادرت ورزند. انشاء الله در ادامه این پست درباره اینکه در قرآن اسم الله به چه معناست ، توضیح خواهم داد.
خیلی مجمل و خلاصه خدمتتان عرض می کنم خداوند در سوره نور می فرمایند : الله نور اسمانها و زمین است و نورش در مثل به نور مشکاتی می ماند که روشنی بخش مساجد است، نوری ( نور مشکات) بر روی نوری دیگر ( نور الله = قرآن) در مساجدی که در آن مردانی هر بامداد و شامگاه مشغول نماز ( آموختن قرآن) هستند. درست همانگونه که نور مشکات روشنی بخش محمل قرآن است ، نور قرآن نیز روشنی بخش راه دین و طریقت انسانها به سوی رستگاری است.
پس تا اینجا به سه ایه اشاره شد که در هر سه صحبت از نماز فجر و عشاء است ، نمازی که در طی آن مردم در مساجد جمع می شوند و قرآن می آموزند.
البته علاوه بر نماز فجر و عشاء ( به عنوان نمازهای یومیه)که بر عموم مردم واجب بوده ، پیامبر به عنوان یک وظیفه مضاعف می بایستی قسمت اعظم شب را نیز به فراگیری قرآن می پرداخته تا دریابد پروردگارش چه گفته است. اینکه می گویند او علم لدونی داشته و قرآن را نخوانده ملا بوده، دروغ و افترایی بیش نیست. این روش شیطان است که انبیاء را در زمان حیاتشان در چشم مردمان خوار و خفیف و دیوانه و کاهن و شاعر نشان دهد و بعد از اینکه مردند آنقدر مقام و مرتبه آنها را بالا ببرد تا به یک فوق بشر خدا گونه تبدیل شوند.
اهریمن چرا این کار را می کند؟
چون رسول زنده حامل پیام الهی است و قصد شیطان از تخریب رسولان الهی درواقع سبک نمودن پیام پروردگار است . او می خواهد مردم به آنچه رسول از جانب پروردگارش می گوید توجه نکنند و آنها را بی ارزش بشمارند تا دین الهی را درنیابند. برای همین بود که اقوام پیامبران زیر بار حرفهایشان نمی رفتند و می گفتند شما بشری چون ما هستید . اما رسول مرده دقضیه اش فرق می کند و هر کسی می تواند از زبانش صحبت کند مخصوصاً شیطان. این است که مقام و منزلت چنین رسولی باید تا آنجا که ممکن است ترفیع یابد و برای خود خدایی شود و به یک عالم غیب و شهادت مبدل کردد تا سخنانی که بعد مرگش از او نقل می کنند موجه و ارزشمند گردد و جای کلام خدا را بگیرد و کاری کند که مردم باز هم از کلام الهی غافل شوند. برای همین است که خداوند در کتابش راجع به رسولان الهی می گوید: آنها بشری چون شما هستند و بودند . تا مردم به مصیبت مردمان قبل از خود گرفتار نشوند ، گول شیطان را نخورند و پیامبران خود را به ما فوق بشر تبدیل نکنند اما کو گوش شنوا و چشم بینا؟

اسم کلمه ایست که با آن اشخاص و اشیاء معرفی می شوند و اسم الله همان كَلِمَةُ اللَّهِ و كَلِمَاتُ اللَّهِ آیات الله هستند. خداوند در آیه 180 سوره اعراف می فرمایند: وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ

و نیز در آیه 40 سوره فصلت می فرمایند: إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا

بنابراین چه گفته شود : الذین یلحدون فی اسماء الله و چه گفته شود الذین یلحدون فی آیات الله هر دو اشاره به یک چیز دارند.

پس اسم الله و اسماء الله با کلمات الله و آیات الله یکی هستند و فرق نمی کنند. عبارت بسم الله الرحمن الرحیم که در ابتدای سوره ها می آید تأکید و تایید می کند متنی که در پی می آید متعلق به الله است.

در سوره نمل وقتی که هدهد نامه سلیمان را برای ملکه سبا می اندازد ملکه خطاب به اشراف و بزرگان قومش می گوید: کتاب ( نامه ) پر ارزشی برایم انداخته شده که از طرف سلیمان است و بسم الله الرحمن الرحیم می باشد.

به عبارت دیگر اگرچه فرستنده نامه سلیمان است اما متن آن به اسم الله است یعنی سلیمان پیامی از الله را برای ملکه سباء فرستاده است.

به بیان دیگر، ملکه می گوید نوشته ای از سلیمان دریافت کرده که در اصل از طرف الله است .

چه گفته شود بسم الله الرحمن الرحیم و چه تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

چه بگوییم انه بسم الله الرحمن الرحیم ( که ملکه سبا گفت) یا بگوییم إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

چه تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ و چه كِتَابٌ بسم الله الرحمن الرحیم همه یکی هستند و اشاره به این دارند که نوشتار متعلق به الله است و متن را آیات و کلمات الهی مصاحبت و همراهی می کنند.

چهارمین آیه ای که به دو صلات فجر و عشاء اشاره دارد، آیه زیر است:

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ۚ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ (سوره هود آیه 114)

می گوید نماز را در دو طرف روز و بخشی از شب که به این دو طرف نزدیک است یعنی اوایل شب که تیرگی شب روز را فرا می گیرد و اواخر شب ( تیرگی سپیده دم) برگزار کن.
نماز احسن الحدیث و قول احسن پروردگار است که با سرمشق گرفتن از حسنات آن بدیها از بین می رود و قطعاً انسان را از فحشا و منکر و بدی باز می دارد.
خداوند در ادامه می فرمایند ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ و این باز هم تایید می کند که نماز = کتاب = ذکر الله آیا کسی متذکر این ذکر اعظم خواهد شد؟! وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ. آیا کسی این دروازه بسته را به روی بیت امن و نورانی الله باز خواهد کرد؟!
انسان از جنس دواب است و دواب علاقه زیادی به تغییر ندارند ، کافی است آنها را در مسیری قرار دهی آنگاه الی الابد آن مسیر را بدون کوچکترین انحرافی ادامه خواهند داد. موقعی که انسانها در غار زندگی می کردند ، زنبور عسل زیباترین و منظم ترین خانه ها را برای خود می ساخت اما امروز که انسان بر آسمان خانه می سازد زنبور همچنان در همان خانه نخستین قرار دارد.
آیات بسیاری از قرآن به ما می آموزند که اکثریت مردم همان راهی را می روند که پدرانشان و پدران پدران پدرانشان رفتند چون کسی به سراغ کتاب آسمانی نمی رود. مادرم نمازش را همانگونه می خواند که که من در کودکی از پدرش شنیده بودم و هر کاری می کند می گوید مادرم اینا چنین می کردند.
وقتی تغییر دهنده ای وجود نداشته باشد قطعاً انسانها همچون دواب کوچکترین انگیزه و علاقه ای به تغییر ندارند.
اگر کسی وجود نداشت که نماز خواندن رسول الله و پیروانش را تغییر دهد شک نکنید که امروز ما همان نمازی را می خواندیم که رسول عزیز و بزرگوار پروردگار در چهارده قرن پیش می خواند.
اما شیطان که به روایت قرآن قسم یاد کرده بود یگانه معبر صراط المستقیم را ببندد بالاخره کار خود را کرد و ورودی دین را مسدود کرد و طریقت مستقیم را به سوی خودش منشعب ساخت. و حالا قرنهاست که مردم از این راههای انشعابی و فرعی می روند بدون اینکه اراده ای به تغییر مسیر داشته باشند. این قرآن است که مسیر درست را نشان می دهد، وقتی کسی قرآن نمی خواند یا عینک فرقه گرایی به چشم دارد چگونه می تواند مسیر خود را تغییر دهد؟ چگونه؟!


همانگونه که قبلاً عرض کردم ، کلمه صلات به معنای دعا و طلب چیزی است که طبیعتاً با توجه و روکردن به سمت آن چیز همراه می باشد و کلمه مقابل آن تولی به معنای پشت کردن و اعراض است. وقتی شما به قرآن میل و توجه می کنید و به آن ایمان می آورید ، این می شود صلات. اما صلات زمانی فایده دارد که اقامه شود و اقامه صلات برابر است با اقامه کتاب ؛ یعنی عمل نمودن به تمامی اوامر و نواهی پروردگار که در کتابش نوشته شده است.
هیچ دین و آئینی بدون کتاب و اقامه آن میسر نمی شود . چرا خداوند در کتابش اکثر اهل کتاب را بی دین می داند ؟ بخاطر اینکه آنها اهل اقامه کتاب نبودند که اگر بودند خداوند این همه در قرآنش از آنها انتقاد نمی کرد و بی دینشان نمی دانست. این را من نمی گویم بلکه آیه قرآن دارد می گوید:

وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْمِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ
و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده [= قرآن‌] برپا دارند، از آسمان و زمین، روزی خواهند خورد؛ جمعی از آنها، معتدل و میانه‌ رو هستند، ولی بیشترشان اعمال بدی انجام می‌دهند. مائده – 66

دارد می گوید:

وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ
برخى از ايشان بيسوادانى ( معنی بی سواد برای امی غلط است بلکه بی دین یا کسی که دینش مادریست درست است) هستند كه نمى‌دانند در آن كتاب چيست، جز سخنانى كه شنيده‌اند و مى‌خوانند. اينان تنها پايبند گمان خويشند. بقره - 78

و این وضعیت یهود و نصارای دیروز همین حال و روز شیعه و سنی امروز است که غالباً کتاب نمی دانند و بیشتر پیرو چیزهایی هستند که از دیگران شنیده اند . چیزهایی که با اصل و اساس قرآن مغایرت دارند.
ادامه دارد

همانگونه که در بالا نوشتم ؛ اقامه صلات برابر است با اقامه کتاب ؛ یعنی عمل نمودن به تمامی اوامر و نواهی پروردگار که در کتابش نوشته شده است. مشخصاً و مسلماً ، تلاوت و قرائت و آگاهی از مطالب کتاب می بایستی در اول قرار گیرد تا سایر احکام الهی فهمیده شود. خداوند برای انجام این مهم ، برنامه ای منظم به اسم صلات ترتیب داده که می بایستی بطور روزمره و در ابتدا و انتهای روز انجام شود . این برنامه در قرآن به صلات الفجر و صلات العشاء معروف است که در پستهای گذشته تا حدودی درباره آنها صحبت کردم. این دو صلات در حقیقت جلساتی بودند که اولی از لحظه غروب خورشید تا اوایل تاریکی شب و دیگری از لحظه فجر ( انتهای تاریکی شب) تا روشنایی کامل روز بطول می انجامید و مردم ( پیر و جوان و بی سواد و باسواد) در تمام این دو وقت در مساجد گرد هم می آمدند و قرآن می آموختند. یکی از آداب این جلسات که بخاطر طهارت و پاکیزگی انجام می شد وضوگرفتن بود که در قرآن جزئیاتش آمده است. یکی دیگر از آداب آن سکوت کامل در هنگام فرائت قرآن بود .پس آداب ظاهری نماز در عصر رسول الله عبارت بودند از :
1- حضور بموقع در مسجد یعنی سروقت آمدن و سر وقت رفتن. در آنموقع اینگونه نبوده که در وقت نماز هرکس هروقت دلش خواست وارد مسجد بشود و هر وقت دلش خواست برود، باید طبق حکم پروردگار همه با هم در یک زمان می آمدند و تا سپری شدن مدت معین شده از مسجد خارج نمی شدند.
2- شستن دست و پا و صورت و نیز مرتب نمودن موی سر و زدودن گرد و خاک آن با دست مرطوب .
3- ساکت نشستن و توجه کامل به آیات قرآن در هنگام قرائت

پس سجده چی؟
یعنی سجده هم جزء آداب نماز نیست؟!
این را که دیگر شیعه و سنی و تمام فرقه های وابسته دارند انجام می دهند یعنی می خواهی بگویی در زمان رسول الله این حرکت انجام نمی شده و جزء آداب نماز نبوده؟!

اگر در قرآن تسبیح یعنی این:


پس لابد سجده هم یعنی این:

و ذکر هم یعنی اینها را بگویی ( ولی باید دقت کنی که درست بگویی والا همه چیز باطل می شود):
ذکر روز شنبه صد مرتبه يارب العالمين می باشد.
ذکر روز یکشنبه صد مرتبه يا ذل‌الجلال و الكرام می باشد.
ذکر روز دوشنبه صد مرتبه يا قاضي‌الحاجات می باشد.
ذکر روز سه شنبه صد مرتبه يا ارحم الراحمين می باشد.
ذکر روز چهارشنبه صد مرتبه يا حي و يا قيوم می باشد.
ذکر روز پنج شنبه صد مرتبه لااله الاالله الملك الحق المبين می باشد.
ذکر روز جمعه صد مرتبه صلوات می باشد.


خدا پدر و مادر چینی ها را بیامرزد که بسیاری از اعمال عبادی ما را آسانتر ساخته اند.
حالا دیگر در هنگام تسبیح گفتن حتی اگر حواست جای دیگری باشد خیالی نیست چون تسبیح دیجیتالی کارش را بخوبی انجام می دهد و حواسش پرت نمی شود!

دیگر نگران تعداد سجده های خود نباشید و حواستان را هرجا که خواستید بفرستید چون سجده شمار دیجیتالی کارش را بخوبی بلد است و هرگز حواسش پرت نمی شود!

وقتی نماز عبارت باشد از یک سری الفاظ و حرکات تکراری قابل ابتیاع ، چرا نتوان رباتهارا برای....؟!



اما سجده در کتاب خدا اینگونه نیست و قالب خاصی ندارد. آنکس که سجده و رکوع و تسبیح و ذکر و امثال اینها را قالب بندی کرده و به آنها شکل داده قصد دارد ما را از حقیقت آنها منحرف سازد او کارش تزئین و تلبیس است ، گنجشک را رنگ می کند عوض قناری به ما غالب می کند، حالا هر چقدر هم که نشانه ای از قناری در آن وجود نداشته باشد خیالی نیست چون انسانها ذاتاً از جنس دواب و سایر جنبندگان زمینی می باشند و اکثراً اهل تحقیق و بررسی نیستند.
وقتی خداوند می فرمایند درخت برای خداوند سجده می کند آنکس که اهل کتاب است و در آن تحقیق و مطالعه می کند می داند سجده درخت به این شکل نیست:



یا وقتی پروردگار می فرمایند:

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ
آیا ندیدی که سکنه آسمانها و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم و بسیاری از آنها که عذاب بر ایشان محقق شده ، برای خداوند سجده می کنند؟ هر که را خدا خوار کند، کسی او را گرامی نخواهد داشت. خدا هرچه بخواهد انجام می دهد. سوره حج آیه 18

تنها یک انسان بی خرد و ساده لوح می تواند تصور کند که همه این موجودات زمینی و آسمانی سر بر خاک می گذارند!

امام صادق ع :
هركه وضو بگيرد و به بستر رود، در آن شب بستر او به منزله مسجد اوست و اگر وضو نداشت،
به همان لحاف خود، تيمم كند، كه اگر چنين كرد پيوسته در نماز و ذكر خداوند باشد.

قرآن می گوید ملائکه و جنبندگان برای خداوند سجده می کنند؛ یعنی همان جنبندگانی که بعضی بر دو پا راه می روند، برخی بر چهار پا و برخی می خزند.
پروردگار می فرمایند گیاه و درخت برای او سجده می کنند. بطور کلی هرکه و هرچه در آسمانها و زمین است برای خداوند سجده می کنند.
اگر سجده یعنی عمل پیشانی بر زمین گذاشتن، پس موجودات نامبرده چگونه این کار را می کنند. گیاه و درخت چگونه پیشانی بر زمین می نهند؟

بيشتر مفسرین ، سجده گياهان و درختان را اطاعت بی چون و چرا از خداوند متعال مي دانند و از نظر آنها اين اطاعت، همان پيروي از قوانين تکوين و عدم تخلف و سرپيچي از مداري است که خداوند در عالم تکوين برايشان ترسيم کرده است.
مرحوم طباطبائي می گوید : منظور از سجده گیاه و درخت برای خداوند ، خضوع و اطاعت اين دو موجود در مقابل امر خدا است كه به امر او از زمين سر بر مى‏آورند، و به فرمان او رشد و نمو مى ‏كنند.

اگر سجده و رکوع و تسبیح و ذکر و امثال آنها عبارت باشند از همین چند حرکت و الفاظ تکراری که مردم بجا می آورند در اینصورت هیچکس بهتر از رباتها قادر به انجام این کار نیست؛ هم می توان تلفظ دقیق را به آنها یاد داد و هم سجده و رکوع و غیره را. در اینصورت بجای اینکه پو ل بدهید برایتان نماز قضا بخوانند بهتر است یک ربات بخرید و محراب و تشکیلاتی برای آن درست کنید تا برایتان نماز بخواند و در عوض خودتان به کارهای مهم زندگیتان برسید. وقتی نماز همین چند حرکت و لفظ تکراری است چه یک ربات آن را اقامه کند و چه یک انسان ، تازه ربات کارش را دقیقتر هم انجام می دهد.


به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

قیمت و شرایط نماز و روزه استیجاری+جدول

width: 495 align: right

نماز قضا
سال 93
سال 94
نظر مراجع تقلید
700.000
1.100.000
افراد حقیقی
800.000
1.200.000

بازهم می گویم و آنقدر می گویم و می گویم تا شاید افاقه کند و این در بسته برای عباد الله باز شود. آخر می دانید، این در خیلی وقت است که بسته شده و آنکه این در را بسته کسی نیست جز شیطان. او بر صراط المستقیم نشسته و مردم را از آن متفرق می سازد تا از راههایی بروند که او برایشان ترسیم کرده است. امروز مردم فوج فوج از راههای فرعی شیطان می روند و گمان می کنند که ره یافته اند - یحسبون انهم یهتدون ، دیگر غافل از این که پروردگارشان می گوید ان هذا صراطی مستقیما ، وقتی صراط المستقیم قرآن است و اهریمن آن را بسته ، آنان که گمان هدایت دارند از چه رو به چنین باوری رسیده اند؟
عزیزان من !
نماز بسیار بسیار مهمتر و بزرگتر از این چند حرکت و الفاظی است که مردم مرتب در عالم بین خواب و بیداری آن را لقلقه می کنند. این نمازهای پنجگانه موجود سرگرمی و اختراع شیطان هستند تا سرتان را گرم کند و خیالتان را راحت که مهمترین فریضه الهی را انجام داده اید. نماز ذکر الله است و بدانید که اهریمن ذکر الله را برای شما تزئین نموده و چون تنبلیتان می آمده، آن را به یک شیر بی یال و دم و اشکم مبدل ساخته است.
می ترسید نمازی که من به وسیله آیات قرآن معرفی کرده ام همان که پروردگارتان گفته نباشد؟ عیب ندارد ، با اذان صبح بیدار شوید و اول دو رکعت نمازی را که سالهای سال می خوانده اید بجا آورید و بعد از آن کاری را که من گفتم بکنید منتهی دیگر نخوابید چون اگر قرار بود که پس از آن بگیرید بخوابید نیازی نبود شروع نماز صبح را از سپیده دم و هنگامه فجر بگذارند. خداوند که قصد آزار اذیت شما را نداشته.
با غروب خورشید اول نماز مغرب و عشاء خود را بخوانید و پس از آن به خواندن قرآن مشغول شوید ، اگر عینک فرقه خود را به چشم نداشته باشیم ، نور قرآن کم کم ما را به روشنایی خواهد رسانید آنگاه بهتر متوجه کلام پروردگارمان خواهیم شد.


چرا نام جایی را که در آن نماز اقامه می شود مسجد گذاشته اند؟ آیا بخاطر این است که در آنجا مردم پیشانی بر زمین می گذارند؟
آیا مسجد فقط به یک چنین جایی اطلاق می شود؟

موضوع قفل شده است