قهرمان كيست ؟
تبهای اولیه
با سلام
پورياى ولى يكى از پهلوانان معروف دنياست و ورزشكاران هم او را مظهر فتوت و مردانگى و عرفان مى دانند.:Sham:
نقل مى كنند كه روزى به كشورى سفر مى كند تا با پهلوان درجه اوّل آنجا در يك مكان و وقت معينى مسابقه بدهد.
در شب جمعه به پيرزنى بر مى خورد كه حلوا خيرات مى كند و از مردم هم التماس دعا دارد.
پيرزن پورياى ولى را نمى شناخت ، لذا جلو آمد و به او حلوا داد و گفت حاجتى دارم برايم دعا كن .
- چه حاجتى ؟
- پسر من قهرمان كشتى است هم اكنون قهرمان ديگرى از خارج آمده تا در همين روزها با پسرم مسابقه دهد و چون تمام زندگى ما با همين حقوق قهرمانى فرزندم اداره مى شود، اگر پسر من زمين بخورد، نه تنها كه آبروى او رفته بلكه تمام زندگى ما نيز تباه مى شود.
و من پيرزن هم از بين مى روم .
پوريا گفت : مطمئن باش من دعا مى كنم .
پس از آن پوريا با خود فكر كرد كه فردا چه بايد بكند، آيا اگر قويتر از آن پهلوان بود او را به زمين بزند يا نه ؟
بعد از مدتى فكر و خيال به اين نتيجه رسيد كه : قهرمان كسى است كه با نفس خود مبارزه كند، لذا تصميم خودش را گرفت .:Sham:
... چون روز موعود فرا رسيد و پنجه در پنجه حريف خود افكند، خويشتن را بسيار قوى و حريف را خيلى ضعيف يافت .
بطورى كه مى توانست با آسانى پشت او را به خاك برساند.
ولى براى اينكه كسى نفهمد مدتى با او همآوردى كرد و بعد هم به گونه اى خودش را سست نمود كه حريف وى را به زمين زد و روى سينه اش نشست .
نوشته اند: در همان وقت احساس كرد كه قلبش را خداى متعالى باز نمود گويى ملكوت را با قلب خود مى بيند، چرا؟
براى اينكه يك لحظه جهاد با نفس كرد.
بعد اين مرد از اولياءاللّه شد.
زيرا: المجاهد من جاهد نفسه . :Sham:
و به مصداق اشجع الناس من غلب هواه چنان قهرمانى اى به خرج داد كه از همه قهرمانيها بالاتر بود.1
البته در ورزشهاى امروز خصوصا در ممالك ديگر، معنويات از بين رفته است ، در گذشته ورزشكارها على (ع ) را مظهر قهرمانى و پهلوانى مى دانستند.
[=Book Antiqua]على عليه السلام در هر دو جبهه قهرمان است هم در ميدان جنگ كه با انسانهاى منحرف در ستيز است و هم در ميدان مبارزه بانفس ::Sham:
وقت خشم و وقت شهوت مرد كو
طالب مردى چنينم كو به كو
اين بود كه هميشه پهلوانى و قهرمانى با يك فتوت ، مردانگى ، شجاعت معنوى و مبارزه با هواى نفس و آزادى از هوس تواءم بود.
يعنى آنكه قهرمان بود آنجا كه چشمش به نامحرم مى افتاد ديگر خيره نمى شد و به ناموس مردم نگاه نمى كرد، روح قهرمانى به او اجازه نمى داد تا نگاه كند.:Kaf:
قهرمان زنا نمى كرد، شراب نمى خورد، دروغ نمى گفت ، تهمت نمى زد، تملق و چاپلوسى نمى كرد، چون روح قهرمانى به او اجازه اين كارها را نمى داد.:Kaf:
قهرمان تنها آنكس نيست كه يك وزنه سنگين يا يك سنگ و آهنى را بلند كند، بلكه عمده اين است كه از عهده نفس اماره برآيد.2
[=Book Antiqua]1- گفتارهاى معنوى ، ص 230 و 231
2- همان كتاب با استفاده از مطالب پاورقى .