كل ديني كه محمد(ص) آورد چيزي غير از اينه؟؟؟؟؟؟؟؟

با سلام
از یه منظر گفتار نیک در زمره ی کردار نیک قرار می گیره و در جایی هم که گفتار ما اخبار از چیزی باشه ، از این نظر که در مقام نظر صادقه و مطابق با واقع ، در زمره ی پندار نیک قرار می گیره، با تفکیک بین دو مقام نظر و عمل میشه گفت دین یا راجع به پندار نیکه یا راجع به کردار نیک . با توجه به حدسی که راجع به منظورتون می زنم باید بگم که بزرگوار تمام مکاتب الهی و غیرالهی نسبتا جامع ادعای پندارنیک و کردار نیک رو دارن و هیچ کس نمی گه آنچه من میگم در زمره پندارای بد یا کردارای بده . اما بحث دقیقا اینه که حالا تفصیلا محتوای این عبارت صوری قشنگ چی باید باشه ؟ به تعبیر دیگه تفصیلا مصادیق پندار نیک و کردار نیک چیا هستن ؟...

[=&quot]بسمه تعالی[/]

[=&quot]1. حضرت موسی به پیروان خود دستور می داد گناه نکنند.[/]

[=&quot]2. حضرت عیسی به پیروان خود امر می نمود فکر گناه نکنند.[/]

[=&quot]روایت: موسى بن عمران به شما امر كرد كه زنا نكنيد و من بشما امر ميكنم كه فكر زنا را در خاطر نياوريد چه رسد بعمل زنا زيرا آنكه فكر زنا كند مانند كسى است كه در عمارت زيبا و مزينى آتش روشن كند دودهاى تيره آتش زيبائيهاى عمارت را خراب ميكند اگر چه عمارت آتش نگيرد. وسائل،5،ص37[/]

[=&quot]3. اما پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همه اینها را مقدمه می دانند برای اینکه انسان، خلیفه و مَثَل خدا در زمین شود.[/]

[=&quot]روایت: عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون‏(الجواهر السنية-كليات حديث قدسى،ص709)[/]

دوست گرامی
بقوله یکی از استادها که میگفت :
اینقدرا بی سواد نیستم که به هر سوالی جواب بدم !!!!!
شما هنوز صدها کتابو مقاله در مورده نقده زرتشت وجود داره !و شما ازش بوئی نبوردی!
چطور به خودت اجازه میدی که مطلق صحبت کنی؟
کجا شیعه و اسلام گفته که غیر از مسلمونا نجسن ؟منبع ؟!!!!
کجا شما از مسلمانی آگاه گفتار بی موردی شنیدی ؟!!!
ی دونی دوست عزیز مشکل شماها چی ؟
اینه که دوست ندارید وا قعیاتها رو قبول کنید!!
مگر ایرانی اصل کیه؟اگه منم چشم بسته یه دین را قبول کنم بد میشم ایرانی اصل!!
نه دوست عزیز این طور صحبت کردن برازنده شما نیست ..

مسلمانان مسلمانان چه بايد گفت ياری را
که صد فردوس می سازد جمالش نيم خاری را
مکان ها بی مکان گردد زمين ها جمله کان گردد
چو عشق او دهد تشريف يک لحظه دياری را
خداوندا زهی نوری لطافت بخش هر حوری
که آب زندگی سازد ز روی لطف ناری را
چو لطفش را بيفشارد هزاران نوبهار آرد
چه نقصان گر ز غيرت او زند برهم بهاری را
جمالش آفتاب آمد جهان او را نقاب آمد
وليکن نقش کی بيند بجز نقش و نگاری را
جمال گل گواه آمد که بخشش ها ز شاه آمد
اگر چه گل بنشناسد هوای سازواری را
اگر گل را خبر بودی هميشه سرخ و تر بودی
ازيرا آفتی نايد حيات هوشياری را
به دست آور نگاری تو کز اين دستست کار تو
چرا بايد سپردن جان نگاری جان سپاری را
ز شمس الدين تبريزی منم قاصد به خون ريزی
که عشقی هست در دستم که ماند ذوالفقاری را

سلام سوالی دارم هدف این موضوع چیه؟

آراس عزیز

اولاً متن شما رو ویرایش کردم چون بر خلاف مقررات سایت، در قسمتی از اون به بخشی از جامعه اسلامی و به اقوام عرب توهین کرده بودید.

ثانیاً قرار بر این نشد که با تناقض گوئی بحث رو پیش ببرید، این شیوه به ضرر خود شماست و قطعاً از نظر کاربران فرهیخته هم مخفی نمی مونه مثلاً یک جا بگویید: "شما واقعيت رو به ما نشون بده تا ما قبول كنيم!!" و اون وقت در ادامه بفرمایید: "واقعيتي وجود نداره!!"؟؟؟

می تونید بفرمایید شما بدنبال چی هستید؟؟؟ واقعیت؟؟؟ یا واقعیتی که به نظر شما نیست و وجود خارجی نداره؟؟؟

بزرگوار

هر انسان عاقلی می دونه و این مطلب رو می فهمه که واقعیت وجود داره مگر اینکه وجود خودش و این اندیشه هائی رو که به رشتۀ تحریر در آورده و خطوطی که در پست های متعدد خلق کرده و افریده رو منکر بشه؟؟؟ باید عرض کنم بالاتر از واقعیت، حقیقت هم وجود داره، عموماً مردم واقعیت ها رو به قدر توان و درک و فهم شون با درصدهای متفاوتی می بینند و می فهمند و اون چیزی که درک و شناخت و یافتنش کمی سخته حقیقته، اگر چه شما که واقعیت عینی رو انکار می کنی، چگونه می تونی به حقیقت راه پیدا کنی؟؟؟ کار سختیه اما امکان پذیره.

راهش هم اینه که شما اول این همه واقعیت که اطرافت هست رو ببینی و اعتراف کنی و از مرحلۀ انکار بیرون بیائی اونوقت در گام دوم به سراغ واقعیات عینی عالم بری، خودت رو از حالت ایستائی خارج کنی، از ظاهر یک قدم به طرف باطن و حقایق امور عالم حرکت کنی.

البته به تعبیر قرآن عزیز هر کسی نمی تونه به حقایق و باطن امور راه پیدا کنه، مخصوصاً اینکه بواسطۀ انکار بدیهیات و ضروریات و ایستائی در شک و تردید و افراط در گناه و عصیان، بر دل و جان و چشم و گوشش مهر خورده باشه که: (ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة) و چنین کسانی بی شک؛ (فی قلوبهم مرض) و حاصل اون چیزی نیست جز؛ (فزادهم الله مرضاً).

حالا همۀ ما باید تکلیف خودمون رو مشخص کنیم در کدوم جبهه هستیم: 1. منکران و مشککان حقایق عالم یا 2. حق جویان و حق مداران

در هر مسیر و جبهه ای که باشیم نتیجه و ثمره اش به خود ما بر می گردد: (لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت)، چنانکه سیر در مسیر باطل و انکار و شک گرائی و عصیان به مهر خوردن و افزایش مرض منتهی می شود، حرکت در مسیر حقیقت جوئی و ایمان و کسب یقین و مجاهدت، به بهره مندی و کسب هدایت های خاص الهی منتهی می شود. (ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین) و (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا) و ...

سعادت و شقاوت هر کسی در گرو انتخاب و اختیار اوست.

موفق باشید ...:Gol: