- در ابتدا از ضرورت انجام مشاوره پيش از ازدواج شروع کنيم. اين موضوع چهقدر ضرورت دارد؟
اصل آگاهي قبل از ازدواج خيلي مهم است. اما در قالب مديريت مراحل ازدواج، مثلا چرايي ازدواج خيلي مهم است؛ خيليها در همين موضوع اول مشکل دارند و متقاعد نشدند که به چه دليلي بايد ازدواج کنند. بعد از اصل چرايي ازدواج نوبت ميرسد به دانستن معيارهاي انتخاب همسر، راههايي که بتواند منجر به شناخت از همسر مناسب براي هر فرد شود. ازدواج حتما آگاهي ميخواهد اما چيزي که خيلي مهم است ترکيب و مجموع اين آگاهيهاست. آگاهيهايي که لازم هستند را ميتوان از طريق کتابها، کلاسهاي گروهي و مشاوره مستقيم به دست آورد. اما مشاور بايد مرحله به مرحله به فرد بياموزد. يعني از همان تبيين اصل چرايي ازدواج تا معيارها و... اما معمولا جوانان بعد از اينکه به يک نفر علاقهمند ميشوند ميروند پيش مشاور!
- به چه دلايلي مراجعه به مشاور در چنين مقطعي را مناسب نميدانيد؟
چرا که در چنين مواقعي افراد به مشاور مراجعه ميکنند که تاييدي براي ازدواج خود بگيرند. معمولا ميدانند که اين ازدواج احساسي است بنابراين براي اين که دلشان قرص شود به مشاور مراجعه ميکنند. معمولا هم حاضر نيستند نظر مخالف مشاور را قبول کنند. زماني که قبل از تحقيق دو نفر به هم علاقهمند شدهاند ديگر مشورتپذير نيستند؛ ضمن آنکه ابزار مشاور براي ارائه يک مشورت مناسب تحقيق است. برخي خانوادهها بدون آنکه روند مديريت مراحل قبل از ازدواج را طي کنند خواستگار دختر خود را پيش مشاور ميبرند؛ يک مشاور در چنين حالتي ميتواند با چند سؤال از پسر به شناخت نسبي برسد اما شناخت کافي با تحقيق زياد حاصل ميشود. خانوادهها بايد بر تحقيق تکيه کنند و از افرادي که احوالات فرد را ميشناسند سؤال کنند، مثل دوست، بستگان و...
- اگر فرد اين مديريت مراحل قبل از ازدواج را به درستي انجام داد، براي مشاوره گرفتن چه کاري بايد انجام دهد؟
اگر آگاهيهاي لازم را با مطالعه و حضور در کلاسهاي گروهي کسب کرد و نياز به مشاور داشت بايد تنها به مشاور مراجعه کند. اما الان مد شده متأسفانه دختر و پسر با هم به مشاور مراجعه ميکنند.
- اگر دختري و پسري به اتفاق هم براي مشاوره به خود شما مراجعه کنند چه برخوردي خواهيد داشت؟
ابتدا از آنها ميخواهم که وضعيت خودشان را دقيق برايم بگويند. اگر باهم دوست هستند بايد اول قبل از هر کاري رابطه خود را بهطور کامل قطع کنند. 2يا3 ماه پس از قطع کامل رابطه درست وقتي که عواطف و احساساتشان فروکش کرد يکي از آنها بايد براي مشاوره مراجعه کند. اگر آگاهيهاي لازم را از چرايي و چگونگي ازدواج نداشته باشد پيشنهاد ميکنم که کتابهاي مفيدي را در اين زمينه مطالعه کند يا در کلاسها شرکت کند تا با اصل ازدواج آشنا شود. بعد به اتفاق هم بررسي ميکنيم و مراحل تصميمگيري مناسب را به فرد آموزش ميدهيم. مثلا معيارهاي انتخاب را به فرد آموزش ميدهيم، تا خودش بتواند تصميم بگيرد اما اگر در حين تصميمگيري جايي نتوانست الگوها را با مصاديق تطبيق دهد به او کمک ميکنيم.
- پس در حقيقت تصميمگيري را به او ميآموزيد به جاي آنکه برايش تصميم بگيريد. به نظر شما ويژگيهاي يک مشاور خوب چه چيزهايي است؟
مشاور خوب چند ويژگي دارد، اولين و مهمترين ويژگي يک مشاور خوب در آموزههاي ديني تقواست. فرد با تقوا چون خدا ترس است مدام ميترسد که يک وقت نظرش زندگي چند نفر را تحتالشعاع قرار ندهد. مشاور با تقوا هميشه نگران درستي يا نادرستي صحبتش است. تقوا به اين دليل خوب است که در قرآن آمده خدا به فرد با تقوا فرقان يعني قابليت تشخيص خوب از بد را ميدهد، ضمنا فرد با تقوا اگر جواب سؤالي را نداند ميگويد بلد نيستم، اما اگر مشاور تقوا نداشته باشد عيب ميداند که چنين کاري کند، فرد بيتقوا با خود فکر ميکند که مراجعه کننده هزينه کرده، وقت گذاشته پس درست نيست که سؤالش را بيپاسخ بگذارد. در نهايت فرد با تقوا اگر هيچ کاري هم از عهدهاش برنيايد حتما دعا ميکند. در مرحله بعد به آگاهي و تخصص ميرسيم. سومين ويژگي يک مشاور خوب تجربه است. تجربه خيلي مهم است؛ داشتن مدرک در مشاوره کفايت نميکند. در مرحله بعدي به ويژگيهايي همچون روحيه خيرخواهي و دلسوزي هم ميرسيم. بايد بگويم که مشاور پيدا کردن از همسر پيدا کردن هم سختتر است.
- چه طيفي از آدمها ميتوانند مشاوران خوبي باشند؟ مثلا يک فرد باتجربه در خانواده، ميتواند مشاور خوبي براي ازدواج يک جوان باشد؟
همه ويژگيها بايد در فرد جمع باشد، بنده نميگويم يک مشاور خوب حتما بايد مدرک داشته باشد اما بخش زيادي از ويژگيهاي مورد نظر را بايد داشته باشد. خانوادهها معمولا دلسوز هستند اما شايد آگاه نباشند. براي همين است که برخي پدر و مادرها مشاوران خوبي نيستند چون خيلي مواقع دلسوزي و عاطفه آنها بر آگاهي و عقلانيت غلبه ميکند.
- شما با سبکي از مشاوره که تصميم نهايي را براي جوان ميگيرد موافقيد؟
فرد بايد با کمک مشاور تصميم بگيرد، ما هم هميشه ميگوييم طبق صحبتها و معيارهايي که معرفي شد چه پيشنهادي داريم و تصميم نهايي باخود فرد است.
- برخي مشاوران خيلي تأکيد دارند که پس از تحقيق و بررسي در نهايت فرد بايد به دلش مراجعه کند، نظر شما چيست؟
ملاکهاي انتخاب براي ازدواج به صورت خلاصه شامل داشتن عقيده صحيح، اخلاق خوب، کفويت و يکسان بودن، سلامتي نسبي و زيبايي نسبي است. مورد آخر يعني اين که طرف مقابل به دل بنشيند. به دل نشستن با عاشق شدن فرق دارد. يعني اگر فرد همه معيارها را داشت آن وقت به دلت رجوع کن و ببين دلت چه ميگويد؟
- اگر صحبت نهايي داريد بفرماييد؟
منظور ما از مطالعه، مشاوره و استفاده از عقل، عمل به وظيفه است وگرنه نکته بسيار مهم در ازدواج توکل به خداست. تحقيق و پيش مشاور رفتن نبايد آنقدر باعث دلگرمي ما شود که دلگرمي به خدا و توکل را فراموش کنيم. اگر خداي نکرده اينچنين شود خدا هم ما را به همان عقل و مشاور وا ميگذارد. پس توکل در ازدواج خيلي مهم است و نکته بعدي اين که ازدواج موفق خيلي مهم است اما ادامه زندگي هم مهم است، خيليها هستند که بعد از ازدواج دچار مشکل ميشوند بعد فکر ميکنند که انتخاب بدي داشتند در حالي که انتخاب آنها درست بوده اما در ادامه راه دچار مشکل شدند پس ادامه زندگي مشترک هم هنر ميخواهد.
مشاور بايد مرحله به مرحله به فرد بياموزد. يعني از همان تبيين اصل چرايي ازدواج تا معيارها و... اما معمولا جوانان بعد از اينکه به يک نفر علاقهمند ميشوند ميروند پيش مشاور!
يكي از نكته هاي بسيار مهمي كه دراين مصاحبه وجود داشت، متن داخل كادر بالا هست.
بسيار مهم هست: قبل از ازدواج آگاهي هاي لازم پيرامون چرايي ازدواج رو پيدا كنيم، تا اگر در زندگي به مشكلات كوچك و بزرگ برخورديم، اصل ازدواج رو زير سوال نبريم و به اطرافيان توصيهي زندگي مجردي نكنيم!
و نكته مهم ديگه اينكه: قبل از انتخاب همسر ملاكها و معيارهايي كه براي انتخاب همسر اولويت بندي كرديم رو، با يك مشاور مومن، متدين، متعهد و مجرب درميون بذاريم، كه اساساً آيا اين ملاكها و اولويت بندي در انتخاب همسر درسته و هيچ اشكالي نداره؟