فرض كنيم تمام دانشمندان امروز و متخصصان علوم مختلف جمع شوند دائرة المعارفى تنظيم كنند و آن را در قالب بهترين عبارات بريزند ممكن است اين مجموعه براى امروز جامعيت داشته باشد اما مسلما براى پنجاه سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است بلكه آثار كهنگى از آن مىبارد.
در حالى كه قرآن در هر عصر و زمانى كه خوانده مىشود- مخصوصا در عصر ما- آن چنان است كه گويى" امروز" و" براى امروز" نازل شده و هيچ اثرى از گذشت زمان در آن ديده نمىشود.
يكي ازدلايل اعجاز قرآن كريم تحدّي است كه دانشمندان علوم قرآن در ضمن مبحث اعجاز به آن پرداختهاند. مبارزه طلبي قرآن، به دو صورت كلي و جزيي بيان شده است و ما در اين نوشتار با عنايت به ترتيب نزول آيات تحدي، تلاش ميكنيم به اين جمع بندي برسيم كه آيا تحدي در قرآن داراي سير مشخصي است و آيا با توجه به آيات قرآن، تحدي اختصاص به زمان يا قوم خاصي دارد، يا آن كه گسترهي آن فراتر از زمان و مكان و ملت خاصي است؟
مفهوم تحدي در قرآن
تحدي، در لغت يعني مبارزه طلبي و معارضه كردن، و در اصطلاح يك واقعيت تاريخي قرآني است كه عبارت است از امر خداوند به مخالفان و منكران وحي قرآن و صدق نبوت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه اگر طبق ادعاي خود، قرآن را مجعول و پيش خود ساخته و اساطير الاولين ميدانند، نظير آن را بياورند.[1]
آيات تحدي در قرآن
آيات تحدي در قرآن به دو صورت مطرح گرديدهاند:[2] الف. تحدي به صورت عام و كلي؛ ب. تحدي به صورت خاص و جزئي؛
آياتي كه تحدي به صورت كلي در آن ها مطرح شده است به ترتيب نزول از اين قرارند:
1. «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»[3]
«بگو اگر جن و انس اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند يكديگر را در اين كار كمك كنند».[4]
2. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ».[5]
«آيا آنها ميگويند: «او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است»؟ بگو: «اگر راست ميگوييد، يك سوره همانند آن بياوريد، و غير از خدا هر كس را ميتوانيد (به ياري) طلبيد!»
3. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
«آيا ميگويند: «او به دروغ اين قرآن را به خدا نسبت داده و ساختگي است؟» بگو: «اگرراست ميگوييد، شما هم ده سورهي ساختگي همانند اين قرآن را بياوريد؛ و تمام كساني را كه ميتوانيد، ـ غير از خدا ـ براي اين كار دعوت كنيد!».
4. «أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ»[6].
«يا ميگويند: قرآن را به خدا افترا بسته؟ ولي آنان ايمان ندارند، اگر راست ميگويند سخني همانند آن بياورند.»
5. «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ»[7]
«و اگر درباره آن چه بر بنده خود (پيامبر) نازل كردهايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد، و گواهان خود را ـ غير خدا ـ فرا خوانيد اگر راست ميگوييد. پس اگر چنين نكرديد ـ كه نخواهيد كرد ـ از آتشي بترسيد كه هيزم آن، (بدنهاي مردم (گنهكار) و سنگها (بتها) است، و براي كافران آماده شده است!».
در آيات قرآن كريم، گاه تحدي به كل قرآن، گاه به ده سوره و گاه به يك سوره از آن صورت گرفته است. اين گونه تحدّي زمينه ساز اين سؤال شده است كه راز اين درخواستها و همانند خواهيهاي متفاوت چيست؟
پاسخي كه معمولا داده ميشود اين است كه قرآن با اين شيوه، تحدي از اشد به اخف نموده است تا اعجاز قرآن بهتر به كرسي نشيند. در آغاز درخواست كرده تا همانند كل قرآن را بياورند. پس از آن كه تلاش براي همانندآوري كل قرآن صورت گرفت و ناتواني بشر از آوردن همانند آن روشن شد، ده سوره همانند سور قرآن را ميطلبد و پس از تلاش و اثبات عجز آنان از آوردن ده سوره، قرآن از آنان ميخواهد كه يك سوره همانند قرآن بياورند. به اين ترتيب قرآن مجيد سه بار با فاصلهي زماني انگيزههاي مردم را به سوي همانند آوري قرآن سوق داده و عجز آنان از آوردن همانند قرآن را در سه مرحله با سير از دشوارتر به آسانتر به اثبات رسانده است.
اين پاسخ، بر يك پيش فرض استوار است و آن اين كه نزول و به ويژه ابلاغ آيات ياد شده به ترتيبي بوده باشد كه در اين پاسخ مطرح شده است. به اين معني كه اوّل آيات تحدي به كل قرآن، سپس آيات تحدي به ده سوره و در نهايت آيات تحدي به يك سوره نازل شده است. در حالي كه در آيات قرآن هيچ شاهدي بر اين مدّعا وجود ندارد.
بعلاوه قول مشهور بين مفسران و دانشمندان علوم قرآني آن است كه سوره يونس كه مشتمل بر آيات تحدي به يك سوره است قبل از سورهي هود كه مشتمل بر آيات تحدي به ده سوره ميباشد، نازل شده است.[8] و به اين دليل پيش فرض ياد شده مورد ترديد قرار گرفته و پاسخ ياد شده را دچار تزلزل ساخته است. اين نكته مفسران را بر آن داشته است كه تبيين و توجيههاي ديگري را به ميان كشند و يا دفاعي ويژه از پيش فرض ياد شده به عمل آورند.[9]
در اين جا به منظور جلوگيري از اطالهي سخن از پرداختن به نقد و بررسي اقوال ياد شده خودداري كرده و به بيان وجهي كه به نظر ما سازگارترين وجه با آيات است اكتفا ميكنيم.
گرچه اكثر قريب به اتفاق مفسران و دانشمندان علوم قرآني مفاد آيات تحدي به مثل قرآن را به كل قرآن دانستهاند ولي اين احتمال كه مقصود از قرآن در اين آيات معناي جنسي باشد و درصدد بيان مقدار معجزه قرآن نباشد به صورت جدّي مطرح است زيرا قرآن از ماده قرائت است و قرائت و تلاوت، هم بر كل قرآن صادق است و هم بر جزء آن. علاوه بر آن هنگام نزول اين آيات، تمام سورههاي قرآن نازل نشده بود. بنابراين نميتوان تحدي در اين آيات را تحدي به كل قرآن دانست. در اين صورت بحث از «ترتيب تحدي» در اين مورد رنگ ميبازد. ولي با فرض پذيرش قول مفسران در اين خصوص ميتوان گفت آيات تحدّي در مرحله اوّل ازبشر ميخواهد كه اگر در خدايي بودن قرآن ترديد دارد كتابي همانند قرآن كه داراي همهي امتيازات قرآن باشد بياورند و پس از آن كه عجزشان ثابت شد تخفيف داده ميفرمايد: يك سوره كه از هر جهت شبيه سور قرآني باشد و همه امتيازات يكي از سور قرآن را دربرداشته باشد بياورند، و پس از آن كه از چنين امري نيز عاجز شدند تخفيف داده از ايشان ميخواهد كه ده سوره بسازند كه هر كدام داراي يكي از جهات اعجاز قرآن باشد بطوري كه مجموع آن ده سوره بتواند ويژگيهاي يك سوره قرآن را دارا باشد. بديهي است كه ساختن يك سوره كه از هر نظر شبيه يك سوره قرآن باشد، مشكلتر از فراهم آوردن چند سوره است كه هر يك در يك جهت شبيه قرآن باشد.پس تحدي از اشد به اخف صورت گرفته و معقول است.[10]
در دستهاي ديگر از آيات قرآن، تحدي به صورت خاص مطرح شده است[11] كه تنها به عناوين موضوعات اشاره ميكنيم:
1. تحدي به آورندهي قرآن.
2. تحدي به فصاحت و بلافت.
3. تحدي به هماهنگي و عدم اختلاف.
4. تحدي به خبرهاي غيبي.
دامنهي تحدي
گستردهترين تحدي از ميان آيات قرآن در آيهي 88 سورهي اسراء انجام گرفته است. مخاطب اين مبارزه طلبي، جن و انس يعني همه جهانيانند. از اين آيه به خوبي استفاده ميشود كه ابعاد اعجاز قرآن اختصاص به فصاحت و بلاغت و زبان خاص آن كه زبان عربي است نداشته و از جهات مختلف مطرح است؛ و گرنه دعوت به مقابله غير عرب با يك كتاب عربي بيتناسب است.[12]
لازم به توضيح است كه هم آوردي خواستن (تحدي) در آن نيست كه سخني همسان و همانند سخن خدا بياورند به گونهاي كه در شيوهي بيان و نحوهي تعبير كاملاً همانند باشد، زيرا اين گونه همانندي جز با تقليد امكان پذير نيست! بلكه مقصود از «تحدي» آوردن سخني است كه هم چون قرآن از نظر معنويت داراي جايگاهي ارجمند و والا بوده و در درجهي اعلاي بلاغت و فصاحت قرار گرفته باشد؛ سخني توانا و قدرتمند، رسا و گويا، با محتوايي بلند و متين و استوار باشد. علماي بيان با معيارهاي مشخصي، درجات رفعت و انحطاط هر كلامي را معين ساختهاند و برتري كلامي بر كلام ديگر با همين معيارها مشخص ميگردد. در علم «بلاغت» به تفصيل از آن معيارها سخن گفته شده است.[13]
معارضه با آيات تحدي
برخي از متكلمان مسلمان قايل به اين هستند كه خداوند همت و ارادهي مدعيان را براي پاسخ گويي به قرآن و آوردن نظير آن سست ميكند و نظر آنان را از اين كار «صرف» ميكند يعني برميگرداند. به اين نظريه «صرفه» گفتهاند.[14] قول به صرفه نه تنها از دو جنبهي نظري خدشه پذير است بلكه از حيث عملي نيز بطلانش ثابت شده است. زيرا تاريخ برخي از معارضهها را با قرآن ثبت نموده است كه البته مايهي عبرت و شگفتي است. بنابراين در مقابل تحدّي، معارضه صورت گرفته است،امّا سرانجام جز خسارت و فضاحت براي معارضه كنندگان حاصل نشده است. نمونههايي از اين معارضهها به شرح زير است:
مسيلمه كذاب كه ادعاي نبوت و پيامبري داشت در مقابل سورهي «فيل» اين جملات را ساخته است: الفيل، ما الفيل، و ما ادراك ما الفيل، له ذنب و بيل و خرطوم طويل....[15]
يكي از نويسندگان مسيحي كه مدعي معارضه با قرآن است در مقابل سوره «حمد» با اقتباسي كه از خود سوره داشته است، سوره خودساختهاي عرضه نموده است: الحمد للرحمن، رب الاكوان، الملك الدّيان، لك العبادة و بك المستعان، اهدنا صراط الايمان.[16] و در مقابل سوره كوثر گفته است: انا اعطيناك الجواهر، فصلّ لربك وجاهر و لا تعتمد قول ساحر! اين فرد با تقليد كامل از نظم و تركيب آيات قرآني و تغيير برخي از الفاظ آن چنين تلقين ميكند كه با قرآن معارضه نموده است. او همين بافتههايش را نيز از مسيلمه كذاب به سرقت برده است. مسيلمه در برابر سورهي كوثر گفته است: انا اعطيناك الجماهر، فصل لربك و هاجر و انّ مبغضك رجلٌ كافر.[17]
نمونههايي ديگر نيز از معارضههاي واهي و بياساس وجود دارد كه براي هميشه به بايگاني تاريخ سپرده شدهاند.[18]
[1] . خرمشاهي، بهاء الدين: قرآن پژوهي، تهران، دوستان، چ اوّل، 77، ج 1، ص 481.
[2] . ر.ك: جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ اوّل، 77.
[3] . اسراء، آيهي 88.
[4] . در ترجمه آيات، از ترجمه آيت الله مكارم شيرازي استفاده شده است.
[5] . يونس، آيهي 38.
[6] . طور، آيهي 33 ـ 34.
[7] . بقره، آيهي 23 ـ 24.
[8] . ر.ك: زنجاني، ابو عبدالله؛ تاريخ القرآن، تهران، منظمة الاعلام الاسلامي، چ اوّل، 1404، ص 55 ـ 64.
[9] . ر.ك: مصباح يزدي، محمدتقي، قرآن شناسي، قم، مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، چ اوّل، 76، ص 127 ـ 133.
[10] . مصباح يزدي،محمد تقي، قرآن شناسي، ص 125 ـ 133. با اندكي تصرف.
[11] . ر.ك: طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ج 1، ص 59 ـ 73.
[12] . جوان آراسته، حسين؛ درسنامه علوم قرآني، قم،دفتر تبليغات اسلامي، چ اوّل، 77، ص 352.
[13] . معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، قم، التمهيد، چ اوّل، 78، ص 372.
[14] . خرمشاهي، بهاء الدين، قرآن پژوهي، ج 1، ص 481.
[15] . ر.ك: الميزان، ج 1، ص 68.
[16] . ر.ك: البيان، ص 94.
[17] . همان، ص 94 ـ 99.
[18] . جوان آراسته، حسين؛ درسنامه علوم قرآني، ص 358.
يك معجزه گويا و رسا آنست كه آورنده آن مخالفان را نه تنها دعوت به مقابله كند بلكه آنها را با وسائل مختلف به اين كار تحريك و تشويق نموده، و به اصطلاح بر سر غيرت آورد، تا آنچه را در توان دارند به كار گيرند، سپس كه عجز آنها نمايان شد، عمق و عظمت اعجاز روشن گردد.
باعرض سلام وتسليت شهادت مظلومانه امام علي عليه السلام به شما عزيزان، حقيرلحظاتي قبل كتابي را به نام اعجاز رياضي قرآن به كتابخانه تقديم كردم.اين كتاب كمي از اعجازي كه ما دركش مي كنيم.تاحدي بيان مي كند.
ضمنا خوبست برايتان فرمايش از پیامبراکرم صلی الله علیه وعلی آله بیان کنم:این قلبها زنگار می گیرند همانطوریکه آهن زنگار می گیرد.البته جلاء دادن آن وبرطرف کردن زنگار خواندن قرآن است.ارشادالقلوب،باب19
این هم اعجاز دیگری از قرآن کریم که همان برطرف کردن آلودگی های قلبی است.البته اگر بادرک وفهم معنای وتدبرباشد.
چرا پيامبران به معجزه نياز دارند؟
مىدانيم كه منصب نبوت و پيامبرى بزرگترين منصبى است كه به عدهاى از پاكان عطا شده است، زيرا مناصب و مقامهاى ديگر معمولا حاكم بر جسم افراد است، ولى منصب نبوت منصبى است كه بر جان و دل جامعهها حكومت مىكنند، لذا به همان نسبت كه ارج بيشترى دارد مدعيان كاذب و افراد شياد بيشترى، اين منصب را به خود مىبندند، و از آن سوء استفاده مىكنند.
در اينجا مردم مىبايست يا ادعاى هر مدعى را بپذيرند، و يا دعوت همه را رد كنند، اگر همه را بپذيرند، پيدا است چه هرج و مرجى به وجود مىآيد، و دين خدا به چه صورت جلوه خواهد كرد، و اگر هيچكدام را نپذيرند آن هم نتيجهاش گمراهى و عقبماندگى است.
بنا بر اين همان دليلى كه اصل بعثت پيامبران را الزامى مىشمارد مىگويد پيامبران راستين مىبايست نشانهاى همراه داشته باشند كه علامت امتياز آنان از مدعيان دروغين، و سند حقانيت آنها باشد.
روى اين اصل لازم است هر پيامبرى، معجزهاى بياورد كه گواه صدق رسالتش گردد.
تعريف معجزه مشخص است. اينکه چوبي به اشارتي تبديل به ازدها شود از نظر عقل و خرد امري مردود است. همچنان است که آب سربالا رود يا اشيا به عوض سقوط و جاذبه صعود نمايند يا انساني با دو دست پرواز کند (البته منظور بي ياري از تکنولوژي و صنعت هواپيمايي که معجزه حقيقي و راستين است که علم ارزاني داشته) حال هر يک از اين امور نامعقول رخداد نمايد ، آن امر معجزه بوده يا شخص عامل معجزه کرده است.
با عنايت به اينکه معجزه يعني امر نامعقول دست کم به کار بردن اين ترکيب چندان صحيح نميباشد [/quot
تصور من این است دوست عزیز بحث معقول بودن را با بحث «امکان» خلط کرده اند. و چون دوست عزیز علاقه خاصی به مباحث برون دینی دارند، ابتدا ببینیم معنای عقلانیت (rationality) چیست. بر طبق نظریه ای در معرفت شناسی (Foley, 1987,1993)
« باور به گزاره p برای فرد s عقلانی است، چون فرد منابع R را در اختیار دارد و از منظر q به نظر می رسد که با توجه به R، باور به گزاره p روشی موثر برای رسیدن به هدف G است».
در این تعریف عقلانیت مفهومی معطوف به هدف است و از طریق منظری که فرد اتخاذ می کند تعریف می شود. منظر (erspective) اساسا مجموعه ای از باور هاست و منظری که فرد اتخاذ می کند تا قضاوتی عقلانی داشته باشد وابسته به علایق و زمینه ان فرد است. منابع شامل اطلاعات و داده هایی است که در باورهای فرد بازنمایی می شوند. تا همین جا کافی است، چون ادامه این بحث بسیار تکنیکال خواهد شد و دوست عزیزمون باید لاقل با یکسری مبانی آشنا باشند. هدف این بود که عقلانیت در تعریف معجزه جایگاهی ندارد، انچه مدنظر شما هست بحث «ممکن» بودن امری است.
معجزه در وهله اول امری خلاف عادت است. حال سوال این است آیا امر خلاف عادت امری محال منطقی است است یا محال قانونی (nomological). قانونی در این جا ناظر به قوانین طبیعت است. ما دو نوع غیر ممکن داریم : غیر ممکن منطقی و غیر ممکن قانونی. مثلا منطقا غیر ممکن است که اگر الف از ب بزرگتر است و ب از ج بزرگتر است، الف از ج بزرگتر نباشد. یا منطقا غیر ممکن است که 2+2 مساوی 5 باشد. غیر ممکن هم یعنی در هیچ حالتی از وضعیت ها. به لحاظ تکنیکی غیر ممکن را از از طریق جهان های ممکن تعریف می کنند. جهان ممکن هم یعنی حالت دیگری از جهان. مثلا الان که من در حال نوشتن این سطورم حالتی از جهان است ( به شرطی که تمام وقایع دیگر جهان را فیکس کنیم)، حال اگر من در همین لحظه چیزی نمی نوشتم حالت دیگری از جهان می بود ( با توجه به شرط قبل). غیر ممکن یعنی در هیچ حالتی یا هیچ وضعیتی از جهان. گزاره های ریاضی غیر ممکن های منطقی هستند. مثلا غیر ممکن است که برف هم سفید باشد در آن واحد و هم نباشد، برف یا سفید هست یا نیست.
اما غیر ممکن قانونی یعنی با توجه به قوانین فعلی طبیعت امری غیر ممکن است. مثلا سربالا رفتن آب امری غیر ممکن به لحاظ قانونی هست، نه منطقی. می توانست قوانین طبیعت به گونه دیگری می بود و آب به جای اینکه سر پایین باشد، سربالا می رفت. یعنی منطقا چنین چیزی ممکن است اما به لحاظ قوانین طبیعت غیر ممکن است.
حال معجزه ناظر به غیر ممکن منطقی نیست، بلکه خرق عادتی در قوانین طبیعت است. و چنین چیزی می تواند کاملا معقول باشد و منافاتی با عقلانیت ندارد، به تعریف بالا رجوع کنید.
بنابراین بحث عقلانیت ( یا توجیه justification ) یک چیز است بحث «امکان» چیز دیگری است.
نکته بعد این که وقتی از معجزه صحبت می کنیم، لزوما بحث مربوط به خرق عادتی در قوانین طبیعت نیست. اعجاز در بادی امر امر خارق العاده است. این امر خارق العاده می تواند خرقی در قوانین طبیعت باشد مثلا تولد فرزندی از مادر بدون پدر. طبق قوانین بیولوژیک چنین امری غیر ممکن است اما منطقا غیر ممکن نیست، بستگی به این دارد که قوانین بیولوژیک در جهان چگونه باشند. اما امر خارق العاده می تواند خرقی در توانایی بشر باشد. اعجاز قرآن از مقوله دوم است. و این اعجاز بیشتر از انکه اموری صوری باشد ( که به نظر هست) ناظر بر اموری معنوی است. یعنی محتوا و فحوای کلام. اعجاز در این جا یعنی بشر نمی تواند کتابی با چنین فحوا و معنایی ارائه دهد به گونه ای که در چارچوبی به هم پیوسته و منسجم جلوه کند. حال اگر کسی می تواند اقدام کند تا این سد اعجاز را بشکند.
پی نوشت: 1. بنده تخصص لازم را در زمینه مباحث اعجاز قران ندارم، اما به نظرم مطالعه آرای میرزا مهدی اصفهانی از علمای مکتب تفکیک در این زمینه مفید فایده باشد.
2. به نظرم سخن علامه حسن زاده در زمینه اعجاز قولی و فعلی ناظر بر همین محتوا باشد. البته باز جای بحث باز است.
شما بحث از « معجزه » می کنید. غیر از این است؟ همه مطالب بالا بر پایه « تعریف معجزه » بنا می شوند. تا ما در تعریف معجزه، به توافق نرسیم، بحث از مطالب بالا بی ثمر خواهد بود. زیرا آنچه ما آن را معجزه می دانیم، ممکن است از نگاه شما معجزه نباشد. پس عقل حکم می کند که ابتدائاً تعریف معجزه مشخص شود، آنگاه بر اساس تعریفی که مورد قبول همگان باشد، به سئوالات فوق پاسخ داده شود.
سخن جناب یاقوت احمر بسیار متین بود. معمولا در مباحث این چنینی وقتی بحث و استدلال راهگشا است که دو طرف لااقل در پیش فرض های اولیه با یکدیگر توافق داشته باشند. مثلا اگر دو طرف در تعریف و حدود معجزه نظرات متفاوتی داشته باشند ادامه بحث تلف کردن وقت است. بدین منظور گاهی این مباحث ساعت ها در همان معنای اولیه تعریف می ماند، یعنی دو طرف تعاریف یکدیگر را به نقد می کشند تا در نهایت به یک اجماعی برسند. به چنین شیوه ای reflective equilibrium می گویند.
فرض كنيم تمام دانشمندان امروز و متخصصان علوم مختلف جمع شوند دائرة المعارفى تنظيم كنند و آن را در قالب بهترين عبارات بريزند ممكن است اين مجموعه براى امروز جامعيت داشته باشد اما مسلما براى پنجاه سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است بلكه آثار كهنگى از آن مىبارد. در حالى كه قرآن در هر عصر و زمانى كه خوانده مىشود- مخصوصا در عصر ما- آن چنان است كه گويى" امروز" و" براى امروز" نازل شده و هيچ اثرى از گذشت زمان در آن ديده نمىشود.
سلام
طاعاتکم مقبول
بنده با فرمایشات جنابتان مبنی بر قابل استفاده بودن قرآن در هر زمان موافقم اما فکر نمی کنید دلیل عمده ی آن کلی بودن قرآن است ؟ از مطالب کلی در هر زمان توان بهره جست .
مثلا جمله ی زیبای: "اندیشیدن را بیاموزیم نه اندیشه آموختن" از استاد مطهری(با تغییر) امکان دارد روزی روزگاری بی معنی قضاوت شود؟
یا وبالوالدین احسانا از قرآن مجید
پس حداقل توان گفت مطالب اخلاقی این چنینی ولو از قرآن نباشد اگر واقعا هوشمندانه باشد می تواند بقای خود را تضمین کند
اما مطالب علمی قرآن: انصافا بخشهایی از قرآن که علمی تلقی شود تاکنون چند گام علم را جلو برده است . معمولا سنت اینگونه بوده که مطلبی علمی روشن شده و بعد گشته ایم آیه ای را که مفهوم نزدیکی با آن مطلب داشته پیدا کرده و در تفسیر آن آیه این موضوع را گنجانده ایم . یعنی به جای آنکه از آیه به مطلب برسیم از مطلب به آیه میرسیم.
همچنین بنده توسل تنها به قرآن برای استخراج شیوه ی اداره حکومت را کافی نمیبینم که در آینده ان شاالله بحث خواهیم کرد
فرض كنيم تمام دانشمندان امروز و متخصصان علوم مختلف جمع شوند دائرة المعارفى تنظيم كنند و آن را در قالب بهترين عبارات بريزند ممكن است اين مجموعه براى امروز جامعيت داشته باشد اما مسلما براى پنجاه سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است بلكه آثار كهنگى از آن مىبارد.
در حالى كه قرآن در هر عصر و زمانى كه خوانده مىشود- مخصوصا در عصر ما- آن چنان است كه گويى" امروز" و" براى امروز" نازل شده و هيچ اثرى از گذشت زمان در آن ديده نمىشود.
جناب manmehdiam
http://www.askdin.com/showpost.php?p=135320&postcount=41
ما همچنان منتظریم تا تعریف مستند معجزه را بیان فرمائید.
يكي ازدلايل اعجاز قرآن كريم تحدّي است كه دانشمندان علوم قرآن در ضمن مبحث اعجاز به آن پرداختهاند. مبارزه طلبي قرآن، به دو صورت كلي و جزيي بيان شده است و ما در اين نوشتار با عنايت به ترتيب نزول آيات تحدي، تلاش ميكنيم به اين جمع بندي برسيم كه آيا تحدي در قرآن داراي سير مشخصي است و آيا با توجه به آيات قرآن، تحدي اختصاص به زمان يا قوم خاصي دارد، يا آن كه گسترهي آن فراتر از زمان و مكان و ملت خاصي است؟
مفهوم تحدي در قرآن
تحدي، در لغت يعني مبارزه طلبي و معارضه كردن، و در اصطلاح يك واقعيت تاريخي قرآني است كه عبارت است از امر خداوند به مخالفان و منكران وحي قرآن و صدق نبوت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه اگر طبق ادعاي خود، قرآن را مجعول و پيش خود ساخته و اساطير الاولين ميدانند، نظير آن را بياورند.[1]
آيات تحدي در قرآن
آيات تحدي در قرآن به دو صورت مطرح گرديدهاند:[2] الف. تحدي به صورت عام و كلي؛ ب. تحدي به صورت خاص و جزئي؛
آياتي كه تحدي به صورت كلي در آن ها مطرح شده است به ترتيب نزول از اين قرارند:
1. «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»[3]
«بگو اگر جن و انس اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند يكديگر را در اين كار كمك كنند».[4]
2. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ».[5]
«آيا آنها ميگويند: «او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است»؟ بگو: «اگر راست ميگوييد، يك سوره همانند آن بياوريد، و غير از خدا هر كس را ميتوانيد (به ياري) طلبيد!»
3. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
«آيا ميگويند: «او به دروغ اين قرآن را به خدا نسبت داده و ساختگي است؟» بگو: «اگرراست ميگوييد، شما هم ده سورهي ساختگي همانند اين قرآن را بياوريد؛ و تمام كساني را كه ميتوانيد، ـ غير از خدا ـ براي اين كار دعوت كنيد!».
4. «أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ»[6].
«يا ميگويند: قرآن را به خدا افترا بسته؟ ولي آنان ايمان ندارند، اگر راست ميگويند سخني همانند آن بياورند.»
5. «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ»[7]
«و اگر درباره آن چه بر بنده خود (پيامبر) نازل كردهايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد، و گواهان خود را ـ غير خدا ـ فرا خوانيد اگر راست ميگوييد. پس اگر چنين نكرديد ـ كه نخواهيد كرد ـ از آتشي بترسيد كه هيزم آن، (بدنهاي مردم (گنهكار) و سنگها (بتها) است، و براي كافران آماده شده است!».
در آيات قرآن كريم، گاه تحدي به كل قرآن، گاه به ده سوره و گاه به يك سوره از آن صورت گرفته است. اين گونه تحدّي زمينه ساز اين سؤال شده است كه راز اين درخواستها و همانند خواهيهاي متفاوت چيست؟
پاسخي كه معمولا داده ميشود اين است كه قرآن با اين شيوه، تحدي از اشد به اخف نموده است تا اعجاز قرآن بهتر به كرسي نشيند. در آغاز درخواست كرده تا همانند كل قرآن را بياورند. پس از آن كه تلاش براي همانندآوري كل قرآن صورت گرفت و ناتواني بشر از آوردن همانند آن روشن شد، ده سوره همانند سور قرآن را ميطلبد و پس از تلاش و اثبات عجز آنان از آوردن ده سوره، قرآن از آنان ميخواهد كه يك سوره همانند قرآن بياورند. به اين ترتيب قرآن مجيد سه بار با فاصلهي زماني انگيزههاي مردم را به سوي همانند آوري قرآن سوق داده و عجز آنان از آوردن همانند قرآن را در سه مرحله با سير از دشوارتر به آسانتر به اثبات رسانده است.
اين پاسخ، بر يك پيش فرض استوار است و آن اين كه نزول و به ويژه ابلاغ آيات ياد شده به ترتيبي بوده باشد كه در اين پاسخ مطرح شده است. به اين معني كه اوّل آيات تحدي به كل قرآن، سپس آيات تحدي به ده سوره و در نهايت آيات تحدي به يك سوره نازل شده است. در حالي كه در آيات قرآن هيچ شاهدي بر اين مدّعا وجود ندارد.
بعلاوه قول مشهور بين مفسران و دانشمندان علوم قرآني آن است كه سوره يونس كه مشتمل بر آيات تحدي به يك سوره است قبل از سورهي هود كه مشتمل بر آيات تحدي به ده سوره ميباشد، نازل شده است.[8] و به اين دليل پيش فرض ياد شده مورد ترديد قرار گرفته و پاسخ ياد شده را دچار تزلزل ساخته است. اين نكته مفسران را بر آن داشته است كه تبيين و توجيههاي ديگري را به ميان كشند و يا دفاعي ويژه از پيش فرض ياد شده به عمل آورند.[9]
در اين جا به منظور جلوگيري از اطالهي سخن از پرداختن به نقد و بررسي اقوال ياد شده خودداري كرده و به بيان وجهي كه به نظر ما سازگارترين وجه با آيات است اكتفا ميكنيم.
گرچه اكثر قريب به اتفاق مفسران و دانشمندان علوم قرآني مفاد آيات تحدي به مثل قرآن را به كل قرآن دانستهاند ولي اين احتمال كه مقصود از قرآن در اين آيات معناي جنسي باشد و درصدد بيان مقدار معجزه قرآن نباشد به صورت جدّي مطرح است زيرا قرآن از ماده قرائت است و قرائت و تلاوت، هم بر كل قرآن صادق است و هم بر جزء آن. علاوه بر آن هنگام نزول اين آيات، تمام سورههاي قرآن نازل نشده بود. بنابراين نميتوان تحدي در اين آيات را تحدي به كل قرآن دانست. در اين صورت بحث از «ترتيب تحدي» در اين مورد رنگ ميبازد. ولي با فرض پذيرش قول مفسران در اين خصوص ميتوان گفت آيات تحدّي در مرحله اوّل ازبشر ميخواهد كه اگر در خدايي بودن قرآن ترديد دارد كتابي همانند قرآن كه داراي همهي امتيازات قرآن باشد بياورند و پس از آن كه عجزشان ثابت شد تخفيف داده ميفرمايد: يك سوره كه از هر جهت شبيه سور قرآني باشد و همه امتيازات يكي از سور قرآن را دربرداشته باشد بياورند، و پس از آن كه از چنين امري نيز عاجز شدند تخفيف داده از ايشان ميخواهد كه ده سوره بسازند كه هر كدام داراي يكي از جهات اعجاز قرآن باشد بطوري كه مجموع آن ده سوره بتواند ويژگيهاي يك سوره قرآن را دارا باشد. بديهي است كه ساختن يك سوره كه از هر نظر شبيه يك سوره قرآن باشد، مشكلتر از فراهم آوردن چند سوره است كه هر يك در يك جهت شبيه قرآن باشد.پس تحدي از اشد به اخف صورت گرفته و معقول است.[10]
در دستهاي ديگر از آيات قرآن، تحدي به صورت خاص مطرح شده است[11] كه تنها به عناوين موضوعات اشاره ميكنيم:
1. تحدي به آورندهي قرآن.
2. تحدي به فصاحت و بلافت.
3. تحدي به هماهنگي و عدم اختلاف.
4. تحدي به خبرهاي غيبي.
دامنهي تحدي
گستردهترين تحدي از ميان آيات قرآن در آيهي 88 سورهي اسراء انجام گرفته است. مخاطب اين مبارزه طلبي، جن و انس يعني همه جهانيانند. از اين آيه به خوبي استفاده ميشود كه ابعاد اعجاز قرآن اختصاص به فصاحت و بلاغت و زبان خاص آن كه زبان عربي است نداشته و از جهات مختلف مطرح است؛ و گرنه دعوت به مقابله غير عرب با يك كتاب عربي بيتناسب است.[12]
لازم به توضيح است كه هم آوردي خواستن (تحدي) در آن نيست كه سخني همسان و همانند سخن خدا بياورند به گونهاي كه در شيوهي بيان و نحوهي تعبير كاملاً همانند باشد، زيرا اين گونه همانندي جز با تقليد امكان پذير نيست! بلكه مقصود از «تحدي» آوردن سخني است كه هم چون قرآن از نظر معنويت داراي جايگاهي ارجمند و والا بوده و در درجهي اعلاي بلاغت و فصاحت قرار گرفته باشد؛ سخني توانا و قدرتمند، رسا و گويا، با محتوايي بلند و متين و استوار باشد. علماي بيان با معيارهاي مشخصي، درجات رفعت و انحطاط هر كلامي را معين ساختهاند و برتري كلامي بر كلام ديگر با همين معيارها مشخص ميگردد. در علم «بلاغت» به تفصيل از آن معيارها سخن گفته شده است.[13]
معارضه با آيات تحدي
برخي از متكلمان مسلمان قايل به اين هستند كه خداوند همت و ارادهي مدعيان را براي پاسخ گويي به قرآن و آوردن نظير آن سست ميكند و نظر آنان را از اين كار «صرف» ميكند يعني برميگرداند. به اين نظريه «صرفه» گفتهاند.[14] قول به صرفه نه تنها از دو جنبهي نظري خدشه پذير است بلكه از حيث عملي نيز بطلانش ثابت شده است. زيرا تاريخ برخي از معارضهها را با قرآن ثبت نموده است كه البته مايهي عبرت و شگفتي است. بنابراين در مقابل تحدّي، معارضه صورت گرفته است،امّا سرانجام جز خسارت و فضاحت براي معارضه كنندگان حاصل نشده است. نمونههايي از اين معارضهها به شرح زير است:
مسيلمه كذاب كه ادعاي نبوت و پيامبري داشت در مقابل سورهي «فيل» اين جملات را ساخته است: الفيل، ما الفيل، و ما ادراك ما الفيل، له ذنب و بيل و خرطوم طويل....[15]
يكي از نويسندگان مسيحي كه مدعي معارضه با قرآن است در مقابل سوره «حمد» با اقتباسي كه از خود سوره داشته است، سوره خودساختهاي عرضه نموده است: الحمد للرحمن، رب الاكوان، الملك الدّيان، لك العبادة و بك المستعان، اهدنا صراط الايمان.[16] و در مقابل سوره كوثر گفته است: انا اعطيناك الجواهر، فصلّ لربك وجاهر و لا تعتمد قول ساحر! اين فرد با تقليد كامل از نظم و تركيب آيات قرآني و تغيير برخي از الفاظ آن چنين تلقين ميكند كه با قرآن معارضه نموده است. او همين بافتههايش را نيز از مسيلمه كذاب به سرقت برده است. مسيلمه در برابر سورهي كوثر گفته است: انا اعطيناك الجماهر، فصل لربك و هاجر و انّ مبغضك رجلٌ كافر.[17]
نمونههايي ديگر نيز از معارضههاي واهي و بياساس وجود دارد كه براي هميشه به بايگاني تاريخ سپرده شدهاند.[18]
[1] . خرمشاهي، بهاء الدين: قرآن پژوهي، تهران، دوستان، چ اوّل، 77، ج 1، ص 481.
[2] . ر.ك: جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ اوّل، 77.
[3] . اسراء، آيهي 88.
[4] . در ترجمه آيات، از ترجمه آيت الله مكارم شيرازي استفاده شده است.
[5] . يونس، آيهي 38.
[6] . طور، آيهي 33 ـ 34.
[7] . بقره، آيهي 23 ـ 24.
[8] . ر.ك: زنجاني، ابو عبدالله؛ تاريخ القرآن، تهران، منظمة الاعلام الاسلامي، چ اوّل، 1404، ص 55 ـ 64.
[9] . ر.ك: مصباح يزدي، محمدتقي، قرآن شناسي، قم، مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، چ اوّل، 76، ص 127 ـ 133.
[10] . مصباح يزدي،محمد تقي، قرآن شناسي، ص 125 ـ 133. با اندكي تصرف.
[11] . ر.ك: طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ج 1، ص 59 ـ 73.
[12] . جوان آراسته، حسين؛ درسنامه علوم قرآني، قم،دفتر تبليغات اسلامي، چ اوّل، 77، ص 352.
[13] . معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، قم، التمهيد، چ اوّل، 78، ص 372.
[14] . خرمشاهي، بهاء الدين، قرآن پژوهي، ج 1، ص 481.
[15] . ر.ك: الميزان، ج 1، ص 68.
[16] . ر.ك: البيان، ص 94.
[17] . همان، ص 94 ـ 99.
[18] . جوان آراسته، حسين؛ درسنامه علوم قرآني، ص 358.
يك معجزه گويا و رسا آنست كه آورنده آن مخالفان را نه تنها دعوت به مقابله كند بلكه آنها را با وسائل مختلف به اين كار تحريك و تشويق نموده، و به اصطلاح بر سر غيرت آورد، تا آنچه را در توان دارند به كار گيرند، سپس كه عجز آنها نمايان شد، عمق و عظمت اعجاز روشن گردد.
باعرض سلام وتسليت شهادت مظلومانه امام علي عليه السلام به شما عزيزان، حقيرلحظاتي قبل كتابي را به نام اعجاز رياضي قرآن به كتابخانه تقديم كردم.اين كتاب كمي از اعجازي كه ما دركش مي كنيم.تاحدي بيان مي كند.
ضمنا خوبست برايتان فرمايش از پیامبراکرم صلی الله علیه وعلی آله بیان کنم:این قلبها زنگار می گیرند همانطوریکه آهن زنگار می گیرد.البته جلاء دادن آن وبرطرف کردن زنگار خواندن قرآن است.ارشادالقلوب،باب19
این هم اعجاز دیگری از قرآن کریم که همان برطرف کردن آلودگی های قلبی است.البته اگر بادرک وفهم معنای وتدبرباشد.
چرا پيامبران به معجزه نياز دارند؟
مىدانيم كه منصب نبوت و پيامبرى بزرگترين منصبى است كه به عدهاى از پاكان عطا شده است، زيرا مناصب و مقامهاى ديگر معمولا حاكم بر جسم افراد است، ولى منصب نبوت منصبى است كه بر جان و دل جامعهها حكومت مىكنند، لذا به همان نسبت كه ارج بيشترى دارد مدعيان كاذب و افراد شياد بيشترى، اين منصب را به خود مىبندند، و از آن سوء استفاده مىكنند.
در اينجا مردم مىبايست يا ادعاى هر مدعى را بپذيرند، و يا دعوت همه را رد كنند، اگر همه را بپذيرند، پيدا است چه هرج و مرجى به وجود مىآيد، و دين خدا به چه صورت جلوه خواهد كرد، و اگر هيچكدام را نپذيرند آن هم نتيجهاش گمراهى و عقبماندگى است.
بنا بر اين همان دليلى كه اصل بعثت پيامبران را الزامى مىشمارد مىگويد پيامبران راستين مىبايست نشانهاى همراه داشته باشند كه علامت امتياز آنان از مدعيان دروغين، و سند حقانيت آنها باشد.
روى اين اصل لازم است هر پيامبرى، معجزهاى بياورد كه گواه صدق رسالتش گردد.
سخن جناب یاقوت احمر بسیار متین بود. معمولا در مباحث این چنینی وقتی بحث و استدلال راهگشا است که دو طرف لااقل در پیش فرض های اولیه با یکدیگر توافق داشته باشند. مثلا اگر دو طرف در تعریف و حدود معجزه نظرات متفاوتی داشته باشند ادامه بحث تلف کردن وقت است. بدین منظور گاهی این مباحث ساعت ها در همان معنای اولیه تعریف می ماند، یعنی دو طرف تعاریف یکدیگر را به نقد می کشند تا در نهایت به یک اجماعی برسند. به چنین شیوه ای reflective equilibrium می گویند.
سلام
طاعاتکم مقبول
بنده با فرمایشات جنابتان مبنی بر قابل استفاده بودن قرآن در هر زمان موافقم اما فکر نمی کنید دلیل عمده ی آن کلی بودن قرآن است ؟ از مطالب کلی در هر زمان توان بهره جست .
مثلا جمله ی زیبای: "اندیشیدن را بیاموزیم نه اندیشه آموختن" از استاد مطهری(با تغییر) امکان دارد روزی روزگاری بی معنی قضاوت شود؟
یا وبالوالدین احسانا از قرآن مجید
پس حداقل توان گفت مطالب اخلاقی این چنینی ولو از قرآن نباشد اگر واقعا هوشمندانه باشد می تواند بقای خود را تضمین کند
اما مطالب علمی قرآن: انصافا بخشهایی از قرآن که علمی تلقی شود تاکنون چند گام علم را جلو برده است . معمولا سنت اینگونه بوده که مطلبی علمی روشن شده و بعد گشته ایم آیه ای را که مفهوم نزدیکی با آن مطلب داشته پیدا کرده و در تفسیر آن آیه این موضوع را گنجانده ایم . یعنی به جای آنکه از آیه به مطلب برسیم از مطلب به آیه میرسیم.
همچنین بنده توسل تنها به قرآن برای استخراج شیوه ی اداره حکومت را کافی نمیبینم که در آینده ان شاالله بحث خواهیم کرد