مقام شهید و مقام عرفان
تبهای اولیه
گاهی در شرایط خاصی خداوند فاصله و مسیری را که عارف در هفتاد هشتاد سال سیر و سلوک می پیماید ، در یک لحظه به شخصی عنایت می مند.
در زندگی عادی هم نمونه اش هست: گاهی کاری خیلی روند اداری زمان بری دارد ولی در شرایط خاصی در یک مدت خیلی کوتاهتری انجام می شود.
مثلا خرید ماشین ، زمان زیادی برای پس انداز و ثبت نام و انتظار می خواهد ولی گاهی شخصی در مسابقه ای در یک لحظه برنده یک ماشین می شود.
آیا چنین اتفاقی برای شهدای ما افتاده است؟
در زندگی عادی هم نمونه اش هست: گاهی کاری خیلی روند اداری زمان بری دارد ولی در شرایط خاصی در یک مدت خیلی کوتاهتری انجام می شود. آیا چنین اتفاقی برای شهدای ما افتاده است؟گاهی در شرایط خاصی خداوند فاصله و مسیری را که عارف در هفتاد هشتاد سال سیر و سلوک می پیماید ، در یک لحظه به شخصی عنایت می مند.
مثلا خرید ماشین ، زمان زیادی برای پس انداز و ثبت نام و انتظار می خواهد ولی گاهی شخصی در مسابقه ای در یک لحظه برنده یک ماشین می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت همه دوستان اسک دینی، مخصوصا پرسشگر محترم؛
بنده ناچیز نیز عید سعید غدیر را به همه شما عزیزان تبریک عرض میکنم.
اما در خصوص سؤال مطرح شده در این تاپیک:
یک مطلب مسلمی که حتی میتوان با تجربه به آن دست یافت این است که برخی انسانها، جانهای آمادهای دارند منتهی این آماده بودن جان ممکن است به دو جهت متفاوت و متضاد باشد
یکی جهت ملکوت و خوبی و ارزشها و دیگری جهت شرور و بدیها و ... .
شاید شما با هر دو گروه از این آدمها مواجه شده اید برخی هستند عجیب جانشان به سمت بالا پر می کشد کافی است دو سه جمله ای از خدا و عشق به خدا و راههای کمال و رسیدن به سعادت در محضرشان گفته شود ناخودآگاه اشک از چشمشان جاری شده و حرارت عجیبی نسبت به این مباحث در دل و قلبشان شعله ور می شود. البته نمیخواهم ادعا کنم که این اصل این حالت، به عملکرد خودشان مربوط نمی شود؛ فعلا با این قسمتش کاری ندارم که این ها در اثر نوع خاصی از زندگی کردن، قلب رقیقی داشته و با یک تلنگر کوچک به تلاطم می افتد؛ بحث من فعلا با بعد از این قسمت است؛ اینها در اثر یک سری فرایندهایی چنین جانهایی پیدا کرده اند
آنوقت شما ببینید در عرفان و سیر و سلوک، یک سالک با این سلوکی که انجام می دهد در صدد دستیابی به چیست؟ میخواهد ذره ذره تعلقاتش را کم کند میخواهد کم کم رنگهایی که در اثر دوری از عالم قدس و وحدت در او جاگیر شده را یکی پس از دیگری کم کند تا به رنگ خدایی دست یابد. حالا این شهید، در یک لحظه تصمیم میگیرد به یک باره از گَرد همه تعلقات شسته شود. در حقیقت خودش خواست و با زمینهای که برایش فراهم بود که این هم توفیقی از توفیقات الهی است، این نتیجه را به دست آورد نباید بینگاریم که چنین سرعتی در طی طریق را به او هبه کرده اند بلکه خودش خواست و اقدام کرد بالاترین دست شستنها، دست شستن از جان است و او به یکباره این مرحلهی نهایی را انتخاب کرد و به آن تن داد این در حالی است که سالکان، کم کم چنین مسیری را طی می کنند. البته این کار اینها هم خالی وجه و مطلوبیت نیست ولی تنها راه هم نیست.
البته در این باره حرف و سخن بسیار است اما بهتر است مختصر عرض شود تا موجب ملال خوانندگان نشود.
این در حالی است که سالکان، کم کم چنین مسیری را طی می کنند. البته این کار اینها هم خالی وجه و مطلوبیت نیست ولی تنها راه هم نیست.
البته در این باره حرف و سخن بسیار است اما بهتر است مختصر عرض شود تا موجب ملال خوانندگان نشود.
با عرض سلام و احترام
لطفا توضیحات بیشتری بفرمایید
چه اتفاقی می افتد تا کسی لیاقت شهادت پیدا می کند؟ایا حتما مراحلی از ادراک و شهود را طی کرده است؟آیا میتوان گفت مقام شهید قطعا از مقام یک عارف بالاتر است؟ممکنه عارفی مقامش از شهید بالاتر باشد؟
حالا این شهید، در یک لحظه تصمیم میگیرد
سلام
پس عارف ، این تصمیم را از همان اول که قدم به راه سیر و سلوک گذاشت نداشت؟
یعنی از لحظه نخست ، قصد نداشت همه تعلقات را از خود نفی کند؟
یا شاید شهید ، با اقدام خاصی که انجام میدهد (دست از جان کشیدن) در حقیقت "موضوع تعلقات" (که جان است) را نفی می کند و با نفی موضوع ، طبیعتا همه اعراض مربوط به آن (تعلقات) هم نفی می شوند؟
پس شهید ، موضوع را دفعتاً نفی میکند که باعث می شود همه اعراض آن نیز دفعتا نفی شوند. اما عارف ، در زمانی که جهاد نیست و حکم شرعی و راه شرعی برای نفی موضوع ندارد (راهی مشروع برای شهادت نیست) اعراض را یکی یکی و به مرور نفی می کند.
آیا این برداشت صحیح است؟
پس عارف ، این تصمیم را از همان اول که قدم به راه سیر و سلوک گذاشت نداشت؟
یعنی از لحظه نخست ، قصد نداشت همه تعلقات را از خود نفی کند؟
قصد داشت اما سالک به طور تدریجی علقهها و بندها را از خود باز میکند. این تدریجی بودن، برای خودش لوازم و احکام خاص خودش را دارد کودکی که قصد دارد به مدرسه رفته و مثلا دکتر شود آیا از همان زمان که کلاس اول ابتدائی را شروع کرد تصویر روشنی از آنچه که در انتهای کار قرار است به آن دست یابد، در ذهن داشت؟ قطعا نه. هر میزان که کلاسهای مدرسه را طی میکند تصویر واضحتر و صحیحتری از هدف خود در سر میپروراند. از طرفی، نمیتواند یک شبه به مقصدی که باید در عرض 15 سال به آن برسد دست یابد این موارد همان احکام و لوازمی است که حرکتهای تدریجی و سیری اقتضای آن را دارد. اما خب میبینیم برخی با نبوغی که دارند از کلاسهای درسی را به سرعت طی میکنند. البته نه اینکه زحمت نکشیده به آن جا برسند نه، زحمت میکشند اما زحمتشان تماما به ثمر مینشیند؛ هرز نمیرود؛ حتی برکت هم میکند حالا چرا برای آن دیگری برکت نمیکند ولی برای این برکت میکند برای خودش دلیل خودش را دارد اما بالاخره این آقا کارش و زحمتش با برکت است اما آن یکی نه.
این سخن به این معنا نیست که هر کسی اهل سلوک شد باید خون جگر بخورد و سالها طی طریق کند تا آیا به مقصد برسد یا نرسد؛ نه؛ در این وادی هم برخی از سالکین، به دلیل آمادگی بیش از حد، خیلی زود به مقصد میرسند. نمونههای تاریخی شاهد بر صحت این مدعاست.
سالک الی الله از کلاس اول شروع میکند اما انتها و مقصد و مطلوب نهایی که معلوم هم نیست به آن برسد یا نرسد خیلی برایش شفاف و روشن نیست فقط میداند یک مقصدی و مطلوبی هست که باید به سوی آن برود هر مقدار که پیش میرود از این ابهام کاسته میگردد.
اما شهید؛ به عقیده من همین سیر و سلوک در او هم جاری است اما همه مراحل خیلی سریع اتفاق میافتد.
در بین راه سالک، هر چه به پیش میرود موانع بیشتر و بیشتر میشوند کار سختتر میشود مرد میخواهد تا از این خانها به سلامت عبور کند. اما شهید انگار همه این مراحل در دم اتفاق میافتد یک دفعه دگرگونی جدی در وجودش ایجاد میشود آهنربای دلش قوی شده، راه برایش هموار شده لذا به راحتی از هستی خودش دست میکشد و آن را تقدیم دوست میکند.
البته این را هم بگویم همه شهدا هم در یک رتبه و درجه نیستند اما این که آیا شهید درجه بالاتری دارد یا عارف، سؤالی نیست که بنده و امثال بندده بتوانیم با یک پاسخ کلی در موردش قضاوت کنیم. در احادیث داریم «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء»؛ البته همانطور که شهدا در یک درجه نیستند علما نیز در یک درجه نیستند اما به هر حال عارف را نیز نمیتوان گفت مقامی پایینتر از شهید داشته باشد همانطور که عکس این صورت را نیز نمیتوان به صورت جازم پذیرفت مورد با مورد متفاوت است و شناخت این موارد به عهدهی خداوند است. حتی در بین خود عارفان نمیتوانیم بگوییم این عارف بالاتر است یا آن عارف؛ این بستگی دارد به این که چه مقدار از حجابها مرتفع شده و چه مقدار اسماء حسنای حق در جان وی نشسته است. اسمهای الهی هم در یک حد نیستند این که عارفی متحقق به اسماء ذاتی گردد یا اسماء صفاتی یا افعالی اینها همه در طبقه بندی آنان دخیل است.
معیار و میزان، مقدار حجابهایی است که برداشته شده اند که در نتیجهی رفع این عوائق، اسماء الهی در جان خواهد نشست.
ایا حتما مراحلی از ادراک و شهود را طی کرده است؟
باسلام؛ نمیتوان گفت طی نکرده رسیده است؛ به نظر می رسد بهتر است بگوییم طی کرده اما به سرعت طی میکند. این هم یک مقدارش بستگی به استعداد و ظرفیت وجودی شخص دارد. مثلا در تعابیر دینی روی قلب تکیه می شود عواملی باعث دل مردگی و قساوت میگردند و عواملی باعث رقت و آمادگی آن می گردند قلب مانند موتور محرک انسان است هر میزان آماده تر باشد به همان میزان نیروی محرکه بیشتری به شما وارد میکند. نفس گام برداشتن به سوی صحنه شهادت، یعنی گام برداشتن برای رفع حجاب. و شما میبینید در شریعت اسلام آمده که مثلا مجاهد فی سبیل الله، با اولین قدمی که بر می دارد چه درجاتی به درجاتش افزوده می شود. حتی این تعابیر در مورد دیگران هم دیده می شود مثلا کسی که به سوی مسجد میرود یا کسی که به سوی حرم اباعبدالله علیه السلام می رود از این موارد زیاد داریم. یک معنای ظاهری اش این است که فلان مقدار ثواب عائدشان می شود اما یک معنای دیگر و باطنی اش این است که به تعداد گامهای برداشته شده به سوی چنین مقاصدی، حجابها مرتفع شده، موانع قرب به کنار میروند.
آنوقت در میان کارها برخی کارها هستند که قدرت مانع زدائیشان خیلی خیلی بالاست؛ که یکی از این موارد، قرار دادن خالصانهی جان بر کف است.
باسمه الشهید
آیا چنین اتفاقی برای شهدای ما افتاده است؟
با سلام و احترام
همۀ عرفاء بالله مقام شهید را دارند به شهادت آیه شریفۀ:
"و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله...."نساء/100
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در تفسیر عرفانی این آیه،بیت را بیت نفس و هجرت به سوی
خدا و رسول(ص) را سیر و سلوک الی الله تعبیر می فرمایند.
لذا به نظر می رسد هر عارف حقیقی ایی مقام شهید را دارد ولی معلوم نیست هر شهیدی
دارای مقامات عرفانی و کشف و شهود باشد،ضمن اینکه همانطور که استاد حافظ گرامی فرمودند
عرفاء باالله و شهدا نیز دارای درجات و مقامات و معارف یکسان نیستند.
از فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله در تقسیم جهاد، به اصغر(جنگ در راه خدا) و اکبر(تهذیب نفس)
نیز می توان نکاتی را دریافت.(الله اعلم)