منشاء افکار انسان از کجاست؟
تبهای اولیه
منشا افکار انسان از کجاست ؟
منشا افکار انسان از کجاست ؟
باسلام
افکار به مجموعه تصورات و اندیشه های انسان اطلاق می گردد.
این افکار در یک دسته بندی کلی، به یک اعتبار به دو بخش و به یک اعتبار به سه بخش تقسیم میشود.
در تقسیم بندی دوم، نگاه دینی در زندگی سریان نداردو دین تنها به برخی امور اختصاص دارد. به این اعتبار که هر تصوری که ما داریم، یا مستقیما مرتبط به دین و مباحث الهیاتی است و یا مستقیما مربوط به هوای نفس و نفس اماره ماست و یا مستقیما هیچ ارتباطی با این دو ندارد بلکه مربوط به امور روزمره ماست.
دسته اول: که عبارتند از تصورات و اندیشه هایی که در مورد وجودات متعالی و مباحث دینی در ذهن انسان شکل میگیرد. مثلا تصور نعمتهای الهی، یا عذاب های جهنم یا لذت قرب به خدا یا نزدیکی به اهل بیت و معصومین علهیم السلام و..
منشأ شکل گیری این دسته از تصورات، ارتباط با عالم قدس و افاضه از ناحیه عالم بالاست. البته این الهام ها و افاضه ها، بی دلیل و بی جهت نیست و کسی لیاقت دریافت این اندیشه ها را می یابد، که با اعمال صالح لیاقت انرا در خود به وجود اورده باشد.
دسته دوم: که عبارتند از تصوراتی که منشأ ان شیطانی و هوای نفس انسان است. این قبیل تصورات، تصوراتی است که یا خود گناه هستند یا برای گناه تصور شده است.
این دسته که به وسواس های شیطانی معروف است، از ناحیه شیطان و سربازان و جنود او به قلب انسان خطور میکند.
قران کریم در جریان خلقت و سرپیچی شیطان از اطاعت از خداوند، حکایت میکند که شیطان سوگند یاد کرده است که انسانها را گمراه کند.:
«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين»[1]
در دلهای انها نفوذ کند و با کمک ابزارهای دنیایی آنان را فریب دهد. او بخاطر اينكه خودش دور از رحمت خدا و دور از سعادت شده، با وسوسهها و تسويلات خود به درون دل بندگان رخنه كند و همین نزديكى او باعث دور شدن آن دل است از خدا و رحمت او.[2]
دسته سوم: به تصوراتی اطلاق میگردد که مستقیما هیچ ارتباطی به مباحث دینی و متافیزیکی ندارد. مثلا اینکه من تصور کنم، صبح که از خواب برمی خیزم، صبحانه بخورم، سر کارم بروم و مثلا فلان جنس را برای خانه بخرم یا ....
این دسته ازتصورات و اندیشه ها، به واسطه قوه فکر انسان و طبیعت نفس اوست که به جهت گذران زندگی طبیعی و مادی خود، سعی در ارتقای سطح زندگی خود دارد. این تصورات یا بر اساس قوه عاقله است یا بر اساس قوه مخیله یا واهمه. یعنی انچه باعث شکل گیری اندیشه در انسان میشود، یا به کمک عقل انسان و نیروی تعقل اوست یا بر کمک خیال انسان و تخیل او و یا به کمک قوه واهمه و تصورات وهمی
اما همانطور که گفته شد، این تقسیم بندی براساس یک نگاه دقیق و دینی نیست. در نگاه دینی، همه چیز یا الهی است یا در مسیر شیطان.
بر اساس نگاه دینی، شیطان درتمام امور با خداوند متعال و امور روحانی در تعارض و تضاد است و بر اساس سوگندی که یاد کرده است، از هر راهی استفاده میکند تا انسان را فریب بدهد و از راه راست او را گمراه کند. [3] بر این اساس، هر کاری که انسان انجام میدهدو هر تصوری که دارد، یا در جهت الهی است یا در جهت شیطانی.
اگر افکار و اعمال او، او را به خدا رهنمون کند و در مسیر کمال برای او مفید باشد الهی است و عبادت وگرنه شیطانی است.
براساس این دیدگاه، تمام اعمالی که انسان انجام میدهد میتواند او را به خدا نزدیک کند، به این معنا که یا خودش مستقیما یکی از اعمال عبادی مرسوم و معروف است که همگان انرا میشناسند یا چون به نیت نزدیکی و قرب الهی انجام میشود، عبادت است.
بر این اساس، بندگان مومن کسانی هستند که وقتی به اسمان و زمین نیز نگاه میکنند به عظمت و بزرگی و حکمت خداوند پی می برند. یعنی علاوه بر اینکه از دنیا گریزان نیستند، بلکه انرا وسیله و معبری برای سیر کمال و ترقی نفس خود میدانند:
«الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار[4]«
همانطور که اگر نیت خالص و قصد قرب الهی نباشد، حتی اعمال عبادی نیز ما را به خدا نزدیک نمیکند و با انها به جای قرب الهی از خداوند متعال دور میشویم.
بر اساس این دسته بندی، دیگه تصورات خنثی و بی ربط به دین نداریم. تصورات و اندیشه ها و به تبع آن، اعمال ما یا الهی است و در مسیر یاد خدا یا شیطانی است و در مسیر هوای نفس.
در تاپیک ذیل مباحث خوبی در مورد ساختار ذهن انسان و منشأ افکار انسان شده است که دیدن ان خالی ازلطف نیست.
http://www.askdin.com/thread29348.html
[/HR][1] . الحجر، ایه 39
[2] . تفسیر المیزان، ج12 ص 162
[3] . الحجر، ایه 39
[4] . ال عمران، ایه 191