جمع بندی نحوه برخورد امامان با پرسشگران چگونه بود؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نحوه برخورد امامان با پرسشگران چگونه بود؟

با سلام لطفا بفرمایید امامان با پرسشگران چگونه برخورد میکردند چه با آنان که واقعا سوالی ذهنشان را درگیر کرده بود و بدنبال حقیقت بودند و چه آنانکه از سر دشمنی و غرض و مرض سوالی طرح میکردند؟ ایشان چگونه برخورد میکردند که همه را جذب میکردند؟ و اینکه امروز ما چقدر به روش آنها نزدیک یا دوریم؟ و معمولا همه با گفتن اینکه ما نمی توانیم مثل آنان باشیم خود را از پیروی از آنان معاف می کنند اینکار چقدر درست است و آیا هیچکس نمیتواند به گونه ای رفتار کند که مردم را جذب کند؟ و اگر میشود پس چرا بعد از امام خمینی چنین جذابیتی را نمیتوانیم ببینیم؟ چون خود وجود امام خمینی در شکل گیری انقلاب و در اداره جنگ شاهدی است که میتوان همچون امامان برای مردم جذاب بود.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

سلام علیکم
پرسش شما کلی است و در حالات مختلف و شرایط مختلف برخورده ها نیز فرق دارد.
گاهی پرسش کننده دنبال حقیفت است چه دشمن باشد چه دوست
گاهی پرسش کننده درکش پایین است و توان کشش پاسخ امام را آنچنان که هست ندارد چه دست باشد چه دشمن
گاهی دنبال اذیت کردن است
گاهی به دنبال مناظره و محکوم کرده است
با کمی فکر کردن نمی توان احتمالات دیگری را نیز مطرح کرد
لذا در تمام این شرایط پایخ امام، برخورد اما و روش پاسخگوئی امام فرق دارد و باید هر کدام جای خود بحث شود
شما منظورتان کدام یک از این گروه است؟

عماد;906691 نوشت:
گاهی پرسش کننده درکش پایین است و توان کشش پاسخ امام را آنچنان که هست ندارد چه دست باشد چه دشمن
گاهی دنبال اذیت کردن است

سلام
استاد لطفا این دو مورد را توضیح بدیدولطفا مستند وبا متن روایت در صورت ضرورت


«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»
،(1)
رسول خدا(ص) فرمود ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم

مثلا در اینجا امام صادق علیه السلام به یک روایت دو گونه پاسخ می دهند

روایت اول:«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْمَدَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُصَغِّرَ الدُّنْیَا أَوْ یُکَبِّرَ الْبَیْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُون»(2) ‏
.امام‏ صادق(ع) می‌فرماید؛ از امام علی(ع) سؤال شد که آیا پروردگارت بر این قدرت دارد که دنیا را در تخم مرغى داخل کند بى‌‏آن‌‌که دنیا کوچک شود یا تخم بزرگ شود؟ امام(ع) فرمود که خداوند تبارک و تعالى به عجز نسبت داده نمی‌‌شود و آنچه را که تو از من پرسیدی نمی‌‌تواند باشد

روایت دوم: اما در پاسخ هشام در همین پرسش می فرماید:حضرت فرمود: اى هشام چند حس دارى! گفت: پنج حس. فرمود: کدام یک کوچک‌‌تر است! گفت باصره (یعنى چشم). فرمود: اندازه بیننده آن چقدر است، گفت: اندازه یک عدس یا کوچک‌‌تر از آن. امام(ع) فرمود: اى هشام به جلو برو و به بالاى سرت نگاه کن و به من بگو چه مى‌‏بینى، گفت: آسمان و زمین و خانه‌‏ها و کاخ‌‌ها و بیابان‌‌ها و کوه‌‌ها و نهرها مى‏‌بینم. امام(ع) فرمود: آن‌‌که توانست آنچه را تو مى‌‏بینى در یک عدس یا کوچک‌‌تر از عدس درآورد مى‌‏تواند جهان را در تخم مرغ درآورد بى‌‏آن‌‌که جهان کوچک و تخم مرغ بزرگ شود.(3)

منابع:
1.کافی، ج ‏1، ص 23.
2. شیخ صدوق، توحید، محقق، مصحح، حسینى، هاشم‏، ص 130، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1398ق‏
3.کافی، ج ‏1، ص 79‏.

به این حدیث نیز توجه فرمائید:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي ثُمّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي ثُمّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ صَاحِبِي فَلَمّا خَرَجَ الرّجُلَانِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَدِمَا يَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ كُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَيْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِنّ هَذَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَكُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدّقَكُمُ النّاسُ عَلَيْنَا وَ لَكَانَ أَقَلّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِكُمْ قَالَ ثُمّ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ ع شِيعَتُكُمْ لَوْ حَمَلْتُمُوهُمْ عَلَى الْأَسِنّةِ أَوْ عَلَى النّارِ لَمَضَوْا وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِكُمْ مُخْتَلِفِينَ قَالَ فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِيهِ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 85 رواية: 5
ترجمه :
زراره گويد: از امام باقر عليه السلام مطلبى پرسيدم و جوابم فرمود، سپس مردى آمد و همان مطلب را از او پرسيد و او برخلاف جواب منش گفت، سپس مرد ديگرى آمد و به او جوابى برخلاف هر دو جواب داد، چون آن دو مرد رفتند، عرض كردم پسر پيغمبر! دو مرد از اهل عراق و از شيعيان شما آمدند و سؤالى كردند و شما هريك را برخلاف ديگرى جواب داديد!! فرمود: اى زراره اين گونه رفتار براى ما بهتر و ما و شما را بيشتر باقى دارد و اگر اتفاق كلمه داشته باشيد، مردم متابعت شما را از ماه تصديق مى‏ كنند (و اتحاد شما را عليه خود مى ‏دانند) و زندگى ما و شما ناپايدار گردد.
زراره گويد سپس به امام صادق عليه السلام عرض كردم: شيعيان شما چنانند كه اگر آنها را به سوى سرنيزه و آتش برانيد مى‏ روند با اين حال از شما جوابهاى مختلف مى‏ شنوند.آن حضرت هم به مانند پدرش به من جواب داد.

این هم در روایت دیگر دراین زمنیه

عن منصور بن حازم قال: سألت أبا عبدالله علیه السلام عن مسألة فقلت: أسألـﻚ عنها ثمّ یسألـﻚ غیری فتجیبه بغیر الجواب الذی أجبتنی فیه، فقال: إنّ الرّجل یسألنی عن المسألة یزید فیها الحرف فأعطیه علی قدر ما زاد، و ینقص الحرف فأعطیه علی قدر ما ینقص.(۱)

ابن حازم گوید: مسئله‌ای را از امام صادق علیه السلام پرسیدم و عرض کردم: من از شما مطلبی را می‌پرسم، سپس دیگری هم می‌پرسد و شما به او پاسخی غیر از آنچه به من جواب دادید، ارائه می‌دهید! حضرت فرمود: فردی از من مطلبی را می‌پرسد و بر آن نکته‌ای می‌افزاید و یا می‌کاهد، من هم به اندازۀ آن، به او پاسخ می‌دهم.

عن جابر قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام: کیف اختلف أصحاب النبی‌ّ صلی الله عليه و آله و سلم فی المسح علی الخفّین؟ فقال: کان الرجل منهم یسمع من النبیّ صلی الله عليه و آله و سلم الحدیث فیغیب عن الناسخ ولا یعرفه فإذا أنکر ما خالف ما فی یدیه کبر علیه ترکه. وقد کان الشیء ینزل علی رسول الله صلی الله عليه و آله و سلم فیعمل به زماناً ثم یؤمر بغیره فیأمر به أصحابه و أمّته.(۱۵)

جابر گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: چگونه اصحاب پیامبر صلی الله عليه و آله و سلم دربارۀ مسح بر خفیّن (چکمه‌ها) اختلاف کردند؟ حضرت فرمود: فردی از اصحاب پیامبر صلی الله عليه و آله و سلم از ایشان حدیثی را می‌شنید، ولی ناسخ از چشم او پنهان می‌ماند و شناختی بدان حاصل نمی‌کرد. در این هنگام، آن روایت مخالفی که در دستش بود، مورد انکار واقع می‌شد، اما دیگر ترکش برای او مشکل بود. گاهی چیزی بر رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم نازل و در برهه‌ای به آن عمل می‌شد، سپس مأمور به غیر آن شده و آن حضرت، اصحاب و امّت خود را به آن امر می‌کرد.(2)
1.احمد بن محمد خالد برقی، المحاسن، ج ۲، ص ۲۹۹، قم، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ ش؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۴۳ و نیز ر. ک: ص ۲۴۲ و ج ۷۷، ص ۲۶۸.
2.محمد بن عمر کشّی، رجال الکشّی، ص ۱۳۵، رقم ۲۱۶، انتشارات دانشگاه فردسی مشهد، ۱۳۴۸ ش؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۴۶، حدیث ۵۸ و نیز ر.ک: ص ۲۵۰، حدیث ۶۲، ۶۳ و ۶۴.

mehrdaad.;905955 نوشت:
آیا هیچکس نمیتواند به گونه ای رفتار کند که مردم را جذب کند؟ و اگر میشود پس چرا بعد از امام خمینی چنین جذابیتی را نمیتوانیم ببینیم؟ چون خود وجود امام خمینی در شکل گیری انقلاب و در اداره جنگ شاهدی است که میتوان همچون امامان برای مردم جذاب بود.

به نظر من این بر می‌گردد به شخصیت فرد و زیاد آموختنی نیست. آزمون mbti و بررسی برخی اختلالات روانی افراد می‌تواند معیار خوبی باشد برای این که فرد می‌تواند برای مردم جذاب باشد یا نه.

مثلا امام infj بود. infjهای زیاد موفق به جذب توده‌ها شده‌اند و در نهایت رهبر شده‌اند مثل گاندی، هیتلر و نلسون ماندلا.

شخصیت ترامپ estp است، همۀ estpها رفتارهایی شبیه به او دارند.

خلاصه ربطی به دین ندارد. با تعالیم دینی نمی‌شود مردم را جذب کرد. این شخصیت افراد است که تعیین‌کننده است.

mehrdaad.;905955 نوشت:
لطفا بفرمایید امامان با پرسشگران چگونه برخورد میکردند چه با آنان که واقعا سوالی ذهنشان را درگیر کرده بود و بدنبال حقیقت بودند و چه آنانکه از سر دشمنی و غرض و مرض سوالی طرح میکردند؟

این حدیث مناسب این بحث است:

امام حسین علیه السلام ـ به مردى که گفت: بنشین تا با یکدیگر درباره دین مناظره کنیم ـ فرمود: اى مرد! من به دین خود آگاهم و راه راست برایم معلوم و روشن است. اگر تو نسبت به دینت آگاهى ندارى برو و آن را تحصیل کن، مرا چه به بحث و مجادله؟ همانا شیطان آدمى را وسوسه مى کند و در گوش او مى‌خواند و مى‌گوید: درباره دین با مردم مناظره کن تا فکر نکنند که تو آدم ناتوان و نادانى هستى!


(الإمامُ الحسینُ علیه السلام ـ لرجُلٍ قالَ لَهُ: اجلِسْ حتّى نَتَناظَرَ فی الدِّینِ ـ : یا هذا أنا بَصیرٌ بدِینی مَکشوفٌ علَیَّ هُدای، فإن کُنتَ جاهِلاً بدِینِکَ فاذهَبْ واطلُبْهُ، ما لی ولِلمُماراةِ؟! وإنَّ الشَّیطانَ لَیُوَسوِسُ لِلرّجُلِ ویُناجیهِ ویقولُ: ناظِرِ النّاسَ فی الدِّینِ کیلا یَظُنّوا بکَ العَجزَ والجَهلَ!)

«بحارالانوار، جلد2، صفحه 135»

در مورد ضعیف یا قوی بودن این حدیث چیزی نمی‌دانم.

عماد;906691 نوشت:
سلام علیکم
پرسش شما کلی است و در حالات مختلف و شرایط مختلف برخورده ها نیز فرق دارد.
گاهی پرسش کننده دنبال حقیفت است چه دشمن باشد چه دوست
گاهی پرسش کننده درکش پایین است و توان کشش پاسخ امام را آنچنان که هست ندارد چه دست باشد چه دشمن
گاهی دنبال اذیت کردن است
گاهی به دنبال مناظره و محکوم کرده است
با کمی فکر کردن نمی توان احتمالات دیگری را نیز مطرح کرد
لذا در تمام این شرایط پایخ امام، برخورد اما و روش پاسخگوئی امام فرق دارد و باید هر کدام جای خود بحث شود
شما منظورتان کدام یک از این گروه است؟

​خوب گفتید منظور تمام موارد است.

عماد;907999 نوشت:

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»
،(1)
رسول خدا(ص) فرمود ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم

مثلا در اینجا امام صادق علیه السلام به یک روایت دو گونه پاسخ می دهند

روایت اول:«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْمَدَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُصَغِّرَ الدُّنْیَا أَوْ یُکَبِّرَ الْبَیْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُون»(2) ‏
.امام‏ صادق(ع) می‌فرماید؛ از امام علی(ع) سؤال شد که آیا پروردگارت بر این قدرت دارد که دنیا را در تخم مرغى داخل کند بى‌‏آن‌‌که دنیا کوچک شود یا تخم بزرگ شود؟ امام(ع) فرمود که خداوند تبارک و تعالى به عجز نسبت داده نمی‌‌شود و آنچه را که تو از من پرسیدی نمی‌‌تواند باشد

روایت دوم: اما در پاسخ هشام در همین پرسش می فرماید:حضرت فرمود: اى هشام چند حس دارى! گفت: پنج حس. فرمود: کدام یک کوچک‌‌تر است! گفت باصره (یعنى چشم). فرمود: اندازه بیننده آن چقدر است، گفت: اندازه یک عدس یا کوچک‌‌تر از آن. امام(ع) فرمود: اى هشام به جلو برو و به بالاى سرت نگاه کن و به من بگو چه مى‌‏بینى، گفت: آسمان و زمین و خانه‌‏ها و کاخ‌‌ها و بیابان‌‌ها و کوه‌‌ها و نهرها مى‏‌بینم. امام(ع) فرمود: آن‌‌که توانست آنچه را تو مى‌‏بینى در یک عدس یا کوچک‌‌تر از عدس درآورد مى‌‏تواند جهان را در تخم مرغ درآورد بى‌‏آن‌‌که جهان کوچک و تخم مرغ بزرگ شود.(3)

منابع:
1.کافی، ج ‏1، ص 23.
2. شیخ صدوق، توحید، محقق، مصحح، حسینى، هاشم‏، ص 130، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1398ق‏
3.کافی، ج ‏1، ص 79‏.

​اول سوالم ثبت نشد دوباره مطرح کردم لذا این را پاک کردم

عماد;907999 نوشت:

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»
،(1)
رسول خدا(ص) فرمود ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم

مثلا در اینجا امام صادق علیه السلام به یک روایت دو گونه پاسخ می دهند

روایت اول:«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْمَدَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُصَغِّرَ الدُّنْیَا أَوْ یُکَبِّرَ الْبَیْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُون»(2) ‏
.امام‏ صادق(ع) می‌فرماید؛ از امام علی(ع) سؤال شد که آیا پروردگارت بر این قدرت دارد که دنیا را در تخم مرغى داخل کند بى‌‏آن‌‌که دنیا کوچک شود یا تخم بزرگ شود؟ امام(ع) فرمود که خداوند تبارک و تعالى به عجز نسبت داده نمی‌‌شود و آنچه را که تو از من پرسیدی نمی‌‌تواند باشد

روایت دوم: اما در پاسخ هشام در همین پرسش می فرماید:حضرت فرمود: اى هشام چند حس دارى! گفت: پنج حس. فرمود: کدام یک کوچک‌‌تر است! گفت باصره (یعنى چشم). فرمود: اندازه بیننده آن چقدر است، گفت: اندازه یک عدس یا کوچک‌‌تر از آن. امام(ع) فرمود: اى هشام به جلو برو و به بالاى سرت نگاه کن و به من بگو چه مى‌‏بینى، گفت: آسمان و زمین و خانه‌‏ها و کاخ‌‌ها و بیابان‌‌ها و کوه‌‌ها و نهرها مى‏‌بینم. امام(ع) فرمود: آن‌‌که توانست آنچه را تو مى‌‏بینى در یک عدس یا کوچک‌‌تر از عدس درآورد مى‌‏تواند جهان را در تخم مرغ درآورد بى‌‏آن‌‌که جهان کوچک و تخم مرغ بزرگ شود.(3)

منابع:
1.کافی، ج ‏1، ص 23.
2. شیخ صدوق، توحید، محقق، مصحح، حسینى، هاشم‏، ص 130، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1398ق‏
3.کافی، ج ‏1، ص 79‏.


با سلام و تشکر از روایت جالبی که ذکر کردید که واقعا امام پاسخ بسیار هوشمندانه ای دادند فقط یک چیز را متوجه نشدم آیا هشام از پاسخ اولیه امام خبر داشته و قانع نشده و دوباره پرسیده یا بی آنکه بداند دقیقا همان سوال را کرده که این بعید بنظر میرسد که دو سوال اینقدر شبیه باشند و ایا باز هم مواردی هست که امامان برای یک سوال دو پاسخ یا بیشتر داشته باشند؟

عماد;908228 نوشت:
به این حدیث نیز توجه فرمائید:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي ثُمّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي ثُمّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ صَاحِبِي فَلَمّا خَرَجَ الرّجُلَانِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَدِمَا يَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ كُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَيْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِنّ هَذَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَكُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدّقَكُمُ النّاسُ عَلَيْنَا وَ لَكَانَ أَقَلّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِكُمْ قَالَ ثُمّ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ ع شِيعَتُكُمْ لَوْ حَمَلْتُمُوهُمْ عَلَى الْأَسِنّةِ أَوْ عَلَى النّارِ لَمَضَوْا وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِكُمْ مُخْتَلِفِينَ قَالَ فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِيهِ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 85 رواية: 5
ترجمه :
زراره گويد: از امام باقر عليه السلام مطلبى پرسيدم و جوابم فرمود، سپس مردى آمد و همان مطلب را از او پرسيد و او برخلاف جواب منش گفت، سپس مرد ديگرى آمد و به او جوابى برخلاف هر دو جواب داد، چون آن دو مرد رفتند، عرض كردم پسر پيغمبر! دو مرد از اهل عراق و از شيعيان شما آمدند و سؤالى كردند و شما هريك را برخلاف ديگرى جواب داديد!! فرمود: اى زراره اين گونه رفتار براى ما بهتر و ما و شما را بيشتر باقى دارد و اگر اتفاق كلمه داشته باشيد، مردم متابعت شما را از ماه تصديق مى‏ كنند (و اتحاد شما را عليه خود مى ‏دانند) و زندگى ما و شما ناپايدار گردد.
زراره گويد سپس به امام صادق عليه السلام عرض كردم: شيعيان شما چنانند كه اگر آنها را به سوى سرنيزه و آتش برانيد مى‏ روند با اين حال از شما جوابهاى مختلف مى‏ شنوند.آن حضرت هم به مانند پدرش به من جواب داد.

​متوجه این روایت نشدم ممکنه بیشتر در موردش توضیح دهید. ممنون

عماد;908228 نوشت:
به این حدیث نیز توجه فرمائید:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي ثُمّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي ثُمّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ صَاحِبِي فَلَمّا خَرَجَ الرّجُلَانِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَدِمَا يَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ كُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَيْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِنّ هَذَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَكُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدّقَكُمُ النّاسُ عَلَيْنَا وَ لَكَانَ أَقَلّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِكُمْ قَالَ ثُمّ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ ع شِيعَتُكُمْ لَوْ حَمَلْتُمُوهُمْ عَلَى الْأَسِنّةِ أَوْ عَلَى النّارِ لَمَضَوْا وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِكُمْ مُخْتَلِفِينَ قَالَ فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِيهِ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 85 رواية: 5
ترجمه :
زراره گويد: از امام باقر عليه السلام مطلبى پرسيدم و جوابم فرمود، سپس مردى آمد و همان مطلب را از او پرسيد و او برخلاف جواب منش گفت، سپس مرد ديگرى آمد و به او جوابى برخلاف هر دو جواب داد، چون آن دو مرد رفتند، عرض كردم پسر پيغمبر! دو مرد از اهل عراق و از شيعيان شما آمدند و سؤالى كردند و شما هريك را برخلاف ديگرى جواب داديد!! فرمود: اى زراره اين گونه رفتار براى ما بهتر و ما و شما را بيشتر باقى دارد و اگر اتفاق كلمه داشته باشيد، مردم متابعت شما را از ماه تصديق مى‏ كنند (و اتحاد شما را عليه خود مى ‏دانند) و زندگى ما و شما ناپايدار گردد.
زراره گويد سپس به امام صادق عليه السلام عرض كردم: شيعيان شما چنانند كه اگر آنها را به سوى سرنيزه و آتش برانيد مى‏ روند با اين حال از شما جوابهاى مختلف مى‏ شنوند.آن حضرت هم به مانند پدرش به من جواب داد.

متوجه این روایت نشدم ممکنه بیشتر در موردش توضیح دهید. ممنون

irancplusplus;908261 نوشت:
مثلا امام infj بود. infjهای زیاد موفق به جذب توده‌ها شده‌اند و در نهایت رهبر شده‌اند مثل گاندی، هیتلر و نلسون ماندلا.

شخصیت ترامپ estp است، همۀ estpها رفتارهایی شبیه به او دارند.

عماد;908228 نوشت:
به این حدیث نیز توجه فرمائید:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي ثُمّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي ثُمّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ صَاحِبِي فَلَمّا خَرَجَ الرّجُلَانِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَدِمَا يَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ كُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَيْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِنّ هَذَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَكُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدّقَكُمُ النّاسُ عَلَيْنَا وَ لَكَانَ أَقَلّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِكُمْ قَالَ ثُمّ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ ع شِيعَتُكُمْ لَوْ حَمَلْتُمُوهُمْ عَلَى الْأَسِنّةِ أَوْ عَلَى النّارِ لَمَضَوْا وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِكُمْ مُخْتَلِفِينَ قَالَ فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِيهِ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 85 رواية: 5
ترجمه :
زراره گويد: از امام باقر عليه السلام مطلبى پرسيدم و جوابم فرمود، سپس مردى آمد و همان مطلب را از او پرسيد و او برخلاف جواب منش گفت، سپس مرد ديگرى آمد و به او جوابى برخلاف هر دو جواب داد، چون آن دو مرد رفتند، عرض كردم پسر پيغمبر! دو مرد از اهل عراق و از شيعيان شما آمدند و سؤالى كردند و شما هريك را برخلاف ديگرى جواب داديد!! فرمود: اى زراره اين گونه رفتار براى ما بهتر و ما و شما را بيشتر باقى دارد و اگر اتفاق كلمه داشته باشيد، مردم متابعت شما را از ماه تصديق مى‏ كنند (و اتحاد شما را عليه خود مى ‏دانند) و زندگى ما و شما ناپايدار گردد.
زراره گويد سپس به امام صادق عليه السلام عرض كردم: شيعيان شما چنانند كه اگر آنها را به سوى سرنيزه و آتش برانيد مى‏ روند با اين حال از شما جوابهاى مختلف مى‏ شنوند.آن حضرت هم به مانند پدرش به من جواب داد.

متوجه این روایت نشدم ممکنه بیشتر در موردش توضیح دهید. ممنون

irancplusplus;908261 نوشت:
مثلا امام infj بود. infjهای زیاد موفق به جذب توده‌ها شده‌اند و در نهایت رهبر شده‌اند مثل گاندی، هیتلر و نلسون ماندلا.

شخصیت ترامپ estp است، همۀ estpها رفتارهایی شبیه به او دارند.


irancplusplus;908261 نوشت:
مثلا امام infj بود. infjهای زیاد موفق به جذب توده‌ها شده‌اند و در نهایت رهبر شده‌اند مثل گاندی، هیتلر و نلسون ماندلا.

شخصیت ترامپ estp است، همۀ estpها رفتارهایی شبیه به او دارند.

​اگه ممکنه در مورد شخصیت estp و اینکه دیگه چه شخصیت هایی هست توضیح بدید. ممنون

irancplusplus;908287 نوشت:

این حدیث مناسب این بحث است:

امام حسین علیه السلام ـ به مردى که گفت: بنشین تا با یکدیگر درباره دین مناظره کنیم ـ فرمود: اى مرد! من به دین خود آگاهم و راه راست برایم معلوم و روشن است. اگر تو نسبت به دینت آگاهى ندارى برو و آن را تحصیل کن، مرا چه به بحث و مجادله؟ همانا شیطان آدمى را وسوسه مى کند و در گوش او مى‌خواند و مى‌گوید: درباره دین با مردم مناظره کن تا فکر نکنند که تو آدم ناتوان و نادانى هستى!


(الإمامُ الحسینُ علیه السلام ـ لرجُلٍ قالَ لَهُ: اجلِسْ حتّى نَتَناظَرَ فی الدِّینِ ـ : یا هذا أنا بَصیرٌ بدِینی مَکشوفٌ علَیَّ هُدای، فإن کُنتَ جاهِلاً بدِینِکَ فاذهَبْ واطلُبْهُ، ما لی ولِلمُماراةِ؟! وإنَّ الشَّیطانَ لَیُوَسوِسُ لِلرّجُلِ ویُناجیهِ ویقولُ: ناظِرِ النّاسَ فی الدِّینِ کیلا یَظُنّوا بکَ العَجزَ والجَهلَ!)

«بحارالانوار، جلد2، صفحه 135»

در مورد ضعیف یا قوی بودن این حدیث چیزی نمی‌دانم.

​اینکه با وظیفه امامان و توانایی شون در تضاد است !!!

mehrdaad.;908361 نوشت:
​اینکه با وظیفه امامان و توانایی شون در تضاد است !!!

برای شناخت ائمه همۀ پیشفرض‌ها و توصیف‌های پای منبر را کنار بگذارید و احادیث را بررسی کنید.

فکر کنم همین حدیث یک جایی در همین سایت هم بررسی شده بود. اما به نظرم تنها بررسی سندی می‌تواند مفید باشد.

mehrdaad.;908360 نوشت:
​اگه ممکنه در مورد شخصیت estp و اینکه دیگه چه شخصیت هایی هست توضیح بدید. ممنون

اینجا هست:
https://www.16personalities.com/personality-types

irancplusplus;908363 نوشت:

برای شناخت ائمه همۀ پیشفرض‌ها و توصیف‌های پای منبر را کنار بگذارید و احادیث را بررسی کنید.

فکر کنم همین حدیث یک جایی در همین سایت هم بررسی شده بود. اما به نظرم تنها بررسی سندی می‌تواند مفید باشد.



ممنون، به منابر که کاری ندارم چون بیشتر از آنجا اشکال درمیاید، برای همین اینجا مطرح میکنم چون هم سریعتر به جواب میرسیم و هم به غیر از کارشناسان کاربرها هم نظرشان را میگویند و موارد جدیدی مطرح میشود که جای فکر دارد مثل مواردی که شما مطرح می نمایید.

irancplusplus;908261 نوشت:
مثلا امام infj بود. infjهای زیاد موفق به جذب توده‌ها شده‌اند و در نهایت رهبر شده‌اند مثل گاندی، هیتلر و نلسون ماندلا.

irancplusplus;908261 نوشت:
خلاصه ربطی به دین ندارد. با تعالیم دینی نمی‌شود مردم را جذب کرد. این شخصیت افراد است که تعیین‌کننده است.

این فرمایشات شما جای تعجب دارد!
بسیاری از علمای بزرگ ما این خصوصیت را داشتند و مردم را جذب می کردند. عامل جذب مردم هم دین بود نه چیز دیگر.
اینکه امام توانستند مردم را بسیج کرده و بیرون کنند اگر چه شخصیت منحصر به فرد امام نیز دخیل بود اما شرایط نیز موثر بود و از جمله این شرایط آگاهی مردم بود
لذا کنار هم گذاشتن امام و امثال هیتلر صحیح نیست

mehrdaad.;908355 نوشت:
آیا هشام از پاسخ اولیه امام خبر داشته و قانع نشده و دوباره پرسیده یا بی آنکه بداند دقیقا همان سوال را کرده که این بعید بنظر میرسد که دو سوال اینقدر شبیه باشند

پرسش اول را هشام از امام نپرسیده بلکه دیگران از امام پرسیده اند حال هشام این پاسخ را شنیده بوده یا نه در گزارشهای تاریخی اشاره نشده لذا محتمل است
یک: هشام پاسخ اول را ندیده بودند
دو: دیده بودند اما با روش امام آشنا بودند که امام به افراد خاص پاسخ های خاص می دهند
لذا دوباره پرسیدند.

mehrdaad.;908355 نوشت:
ایا باز هم مواردی هست که امامان برای یک سوال دو پاسخ یا بیشتر داشته باشند؟

با عرض شرمندگی فراوان اگر متهم به عصبانیت نمی شوم!! این سوال حدیثی است و باید از کارشناسان محترم حدیث پرسیده شود. بنده نیز در سیر بحث تاریخی این احادیث را به عنوان موید آوردم

عماد;908536 نوشت:
لذا کنار هم گذاشتن امام و امثال هیتلر صحیح نیست

حالا خوب است برخی سران القاعده را نگفتم. این را که من نگفته ام نوع شخیصتشان است. بگردید در اینترنت هست. infj شخیصت بسیار نادری است. این جور افراد یک شجاعت‌هایی دارند و یک سخنرانی‌های آتشینی می‌کنند که جاذب است. حالا از این توانایی ممکن است استفاده کنند در جهت هر هدفی. حالا اهدافشان خوب است یا بد به این توانایی ربطی ندارد.
وگرنه هیتلر هم دو تا چشم داشت. امام هم دوتا چشم داشت! این که ربطی ندارد به امام یا هیتلر یا ما. واقعیتی است که پیش آمده است.
این شخصیت یک توانایی به وجود می‌آورد برای رهبر شدن این که چه طور از این توانایی استفاده شود بحث جدایی است. یکی مثل هیتلر و برخی سران القاعده برای اهداف جنایتکارانه استفاده میکنند یکی هم گاندی برای اهداف خوب و انسانی.

عماد;908539 نوشت:
پرسش اول را هشام از امام نپرسیده بلکه دیگران از امام پرسیده اند حال هشام این پاسخ را شنیده بوده یا نه در گزارشهای تاریخی اشاره نشده لذا محتمل است
یک: هشام پاسخ اول را ندیده بودند
دو: دیده بودند اما با روش امام آشنا بودند که امام به افراد خاص پاسخ های خاص می دهند
لذا دوباره پرسیدند.

با عرض شرمندگی فراوان اگر متهم به عصبانیت نمی شوم!! این سوال حدیثی است و باید از کارشناسان محترم حدیث پرسیده شود. بنده نیز در سیر بحث تاریخی این احادیث را به عنوان موید آوردم

​اختیار دارید شما بسیار بزرگوارید و بنده از شما پوزش میخواهم چون سوءتفاهم شد و بیش از 24 ساعته که یک نفس مشغول سایت شما هستم طبیعی است که بعضی جاها دچار سوتفاهم شوم چون حدود90 پاسخ بود که در دیدن آنها عجله داشتم و اینترنت و سایت هم مرتب بازی در میاره ولی در مجموع خدا را شاکرم که وقتم بجای آنکه در سایتهای بی حاصل تلف شود صرف مباحث این سایت شد هرچند بعضی ها کم لطفند اما در مجموع شکر از شماهم بی نهایت سپاسگزارم.

جمع بندی

پرسش:
امامان با پرسشگران چگونه برخورد میکردند چه با آنان که واقعا سوالی ذهنشان را درگیر کرده بود و بدنبال حقیقت بودند و چه آنانکه از سر دشمنی و غرض و مرض سوالی طرح میکردند؟ایشان چگونه برخورد میکردند که همه را جذب میکردند؟
پاسخ:
پرسش شما کلی است و در حالات و شرایط مختلف برخوردها نیز متفاوت است.
گاهی پرسش کننده به دنبال حقیقت است چه دشمن باشد چه دوست
گاهی پرسش کننده درک پایینی دارد و توان درک پاسخ امام را ندارد چه دوست باشد چه دشمن
گاهی دنبال اذیت کردن است
گاهی به دنبال مناظره و محکوم کرده است
و حالتهای دیگری نیز می توان ترسیم کرد
لذا در تمام این شرایط پاسخ امام، برخوردها و روش پاسخگوئی امام فرق دارد و باید هر کدام جای خود بحث شود

اما در یک پاسخ کلی می توان گفت:
امامان در به تناسب مخاطب صحبت می کردند یا پاسخ به پرسشهای آنان می دادند.
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»،(1)
رسول خدا(ص) فرمود ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم
امامان علیهم السلام نیز این شیوه را ادامه می دادند.
مثلا در دو روایت امام صادق علیه السلام به یک روایت دو گونه پاسخ می دهند

روایت اول:«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْمَدَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) هَلْ یَقْدِرُ رَبُّکَ أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُصَغِّرَ الدُّنْیَا أَوْ یُکَبِّرَ الْبَیْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُون»(2) ‏
امام‏ صادق(ع) می‌فرماید؛ از امام علی(ع) سؤال شد که آیا پروردگارت بر این قدرت دارد که دنیا را در تخم مرغى داخل کند بى‌‏آن‌‌که دنیا کوچک شود یا تخم بزرگ شود؟ امام(ع) فرمود که خداوند تبارک و تعالى به عجز نسبت داده نمی‌‌شود و آنچه را که تو از من پرسیدی نمی‌‌تواند باشد

روایت دوم: اما در پاسخ هشام در همین پرسش می فرماید:حضرت فرمود: اى هشام چند حس دارى! گفت: پنج حس. فرمود: کدام یک کوچک‌‌تر است! گفت باصره (یعنى چشم). فرمود: اندازه بیننده آن چقدر است، گفت: اندازه یک عدس یا کوچک‌‌تر از آن. امام(ع) فرمود: اى هشام به جلو برو و به بالاى سرت نگاه کن و به من بگو چه مى‌‏بینى، گفت: آسمان و زمین و خانه‌‏ها و کاخ‌‌ها و بیابان‌‌ها و کوه‌‌ها و نهرها مى‏‌بینم. امام(ع) فرمود: آن‌‌که توانست آنچه را تو مى‌‏بینى در یک عدس یا کوچک‌‌تر از عدس درآورد مى‌‏تواند جهان را در تخم مرغ درآورد بى‌‏آن‌‌که جهان کوچک و تخم مرغ بزرگ شود.(3)
روایت زیر نیز موید مطلب فوق است
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي ثُمّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي ثُمّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ صَاحِبِي فَلَمّا خَرَجَ الرّجُلَانِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَدِمَا يَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ كُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَيْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِنّ هَذَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَكُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدّقَكُمُ النّاسُ عَلَيْنَا وَ لَكَانَ أَقَلّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِكُمْ قَالَ ثُمّ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ ع شِيعَتُكُمْ لَوْ حَمَلْتُمُوهُمْ عَلَى الْأَسِنّةِ أَوْ عَلَى النّارِ لَمَضَوْا وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِكُمْ مُخْتَلِفِينَ قَالَ فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِيهِ‏(4)
ترجمه :
...... زراره می گويد: از امام باقر عليه السلام مطلبى پرسيدم و جوابم فرمود، سپس مردى آمد و همان مطلب را از او پرسيد و او برخلاف جواب من گفت، سپس مرد ديگرى آمد و به او جوابى برخلاف هر دو جواب داد، چون آن دو مرد رفتند، عرض كردم پسر پيغمبر! دو مرد از اهل عراق و از شيعيان شما آمدند و سؤالى كردند و شما هريك را برخلاف ديگرى جواب داديد!! فرمود: اى زراره اين گونه رفتار براى ما بهتر و ما و شما را بيشتر باقى دارد و اگر اتفاق كلمه داشته باشيد، مردم متابعت شما را از ما تصديق مى‏ كنند (و اتحاد شما را عليه خود مى ‏دانند) و زندگى ما و شما ناپايدار گردد.
زراره گويد سپس به امام صادق عليه السلام عرض كردم: شيعيان شما چنانند كه اگر آنها را به سوى سرنيزه و آتش برانيد مى‏ روند با اين حال از شما جوابهاى مختلف مى‏ شنوند.آن حضرت هم به مانند پدرش به من جواب داد.
در روایت دیگر آمده: عن منصور بن حازم قال: سألت أبا عبدالله علیه السلام عن مسألة فقلت: أسألـﻚ عنها ثمّ یسألـﻚ غیری فتجیبه بغیر الجواب الذی أجبتنی فیه، فقال: إنّ الرّجل یسألنی عن المسألة یزید فیها الحرف فأعطیه علی قدر ما زاد، و ینقص الحرف فأعطیه علی قدر ما ینقص.(5)

ابن حازم گوید: مسئله‌ای را از امام صادق علیه السلام پرسیدم و عرض کردم: من از شما مطلبی را می‌پرسم، سپس دیگری هم می‌پرسد و شما به او پاسخی غیر از آنچه به من جواب دادید، ارائه می‌دهید! حضرت فرمود: فردی از من مطلبی را می‌پرسد و بر آن نکته‌ای می‌افزاید و یا می‌کاهد، من هم به اندازۀ آن، به او پاسخ می‌دهم.

بنابراین یکی از شیوه های جذب مخاطب در اهل بیت علیهم السلام عمل به روایت "کلم الناس علی قدر عقولهم" است، یعنی سخن یا پاسخ خود را به تناسب سطح علمی افراد تغییر دهیم، با کودک کودکانه سخن بگوئیم و کلاس درسمان در دانشگاه با دبیرستان و دبستان متفاوت باشد، منبری که در روستایی دور افتاده بیان می شود با منبری که در جمع افراد تحصیل کرده بیان می شود متفاوت باشد این شیوه می تواند در جذف مخاطب موثر باشد

 

پی نوشت ها:
1.کافی، ج ‏1، ص 23.
2. شیخ صدوق، توحید، محقق، مصحح، حسینى، هاشم‏، ص 130، جامعه مدرسین‏، قم، چاپ اول، 1398ق‏
3.کافی، ج ‏1، ص 79‏
۴.اصول كافى جلد 1 صفحه: 85 رواية: 5
۵. احمد بن محمد خالد برقی، المحاسن،ج ۲، ص ۲۹۹، قم، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ ش؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۴۳ و نیز ر. ک: ص ۲۴۲ و ج ۷۷، ص ۲۶۸.
۶.محمد بن عمر کشّی، رجال الکشّی، ص ۱۳۵، رقم ۲۱۶، انتشارات دانشگاه فردسی مشهد، ۱۳۴۸ ش؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۴۶، حدیث ۵۸ و نیز ر.ک: ص ۲۵۰، حدیث ۶۲، ۶۳ و ۶۴.

 

موضوع قفل شده است