نظر شخصی در مسائل دینی (درست یا غلط)
تبهای اولیه
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت دوستان
و عرض سلام خدمت کارشناس گرامی
[/HR]
بحث اول
در بسیاری از بحث ها ( اصول و ضروریات دینی) عده ای پیرامون شرع ، فقه و ... نظراتی را بیان میکنند که خلاف مواضین دین است.
و وقتی گفته می شود سخن شما غلط است.
شروع میکنند به گفتن عبارتهای از قبیل نظر شخصی بنده این است ، عرف این را میگوید ، اکثریت این را قبول دارند و....
وقتی هم که گفته می شود دین این سخن را قبول ندارد ، عده ای هم در طرفداری از آن افراد میگویند ایشون نظر خودشون را دادند و ....
سوال:
از انجا که انجام احکام واجب است و باید عینیا انجام گیرد.
آیا در مسائل شرعی و فقهی و ... ( ضروریات دینی ) نظر شخصی جایگاهی دارد؟
یا آیا اکثریت مخالف یک حکم باعث می شود آن حکم فاقد ارزش شود؟
[/HR]
بحث دوم:
عده ای از سخنرانان معروف پیشنهاداتی میدهند که بدعت محسوب می شود.
همانند پیشنهاد ساخت رمی جمرات در مشهد.
وقتی هم که به ان عده گفته می شود این بدعت است. در سخنرانی های بعدی خودشان میگویند عده ای بخاطر یک پیشنهاد میخواهند ما را تخریب کنند و به نوعی از آب گل آلود ماهی بگیرند.
و واژه های دیگری را برای فرار از بار مسئولیتی سخن خویش بیان میکنند.
سوال:
از نظر شرعی افرادی که آگاهانه بدعت گذاری میکنند چه کسانی هستند؟؟؟؟؟
و اینکه پافشاری بر نظرات شخصی و بدعت گونه چه حکمی دارد ، هم خود فلسفه بدعت و هم شخص بدعت گذار؟
و اینکه آیا بعد از فهمیدن اشتباه باید بیایند و سخن خویش را پس بگیرند یا خیر؟[/]
[="Tahoma"][="Black"] یا آیا اکثریت مخالف یک حکم باعث می شود آن حکم فاقد ارزش شود؟از انجا که انجام احکام واجب است و باید عینیا انجام گیرد.
آیا در مسائل شرعی و فقهی و ... ( ضروریات دینی ) نظر شخصی جایگاهی دارد؟
با عرض سلام و احترام و تشکر از سؤال شما
روشن است که نظر شخصی جایگاهی در دین ندارد و منبع احکام دینی ، قرآن و روایات است که فقها با تخصصی که دارند آنها را استخراج می کنند و مخالفت دیگران بدون مبنا و دلیلی که علمی و تخصصی باشد ، فاقد ارزش خواهد بود.
از نظر شرعی افرادی که آگاهانه بدعت گذاری میکنند چه کسانی هستند؟؟؟؟؟
و اینکه پافشاری بر نظرات شخصی و بدعت گونه چه حکمی دارد ، هم خود فلسفه بدعت و هم شخص بدعت گذار؟
و اینکه آیا بعد از فهمیدن اشتباه باید بیایند و سخن خویش را پس بگیرند یا خیر؟
بدعت نوعی دخالت و تصرف در دین است که منجر به کم شدن یا زیاد شدن اجزای دین می گردد اگر کسی ادعایی ثابت نشده در دین را مطرح کند و آن را جزء دین بشمارد ، بدعت ایجاد کرده است.
پافشاری بر بدعت و ابراز پشیمانی نکردن از آن ، شرعا جایز نیست و لازم است بدعت گذار ، انحراف را در هر کسی که ایجاد شده ، اصلاح نماید.
در پناه حضرت حق باشید[/]
[="Times New Roman"][="Black"] بدعت نوعی دخالت و تصرف در دین است که منجر به کم شدن یا زیاد شدن اجزای دین می گردد اگر کسی ادعایی ثابت نشده در دین را مطرح کند و آن را جزء دین بشمارد ، بدعت ایجاد کرده است.
گاهی پیش میاد در جمعی هستیم و یه نفر تیریپ روشنفکری بر می داره و شروع به اظهار فضل میکنه که من به این اعتقاد دارم و به این ندارم ، و خدا توی قرآن اینو گفته ، و فلان جا اینو گفته ، در حالی که کاملا مشخص هست دچار کج فهمی عمیقی شده و اصلا یا چنین چیزی در قرآن نیست یا کاملا اشتباه متوجه شده.
وقتی هم اعتراض میکنی که این حرفهارو از کجات در میاری؟ میگه تو می خوای به من بگی؟ تو می خوای به من یاد بدی؟ ( یعنی من خودم ختم روزگارم )
حالا خودش تنها باشه موردی نداره ، گاهی افراد ساده و زود باوری در جمع حضور دارن که از حرفهاش تعجب میکنن و میگن عههه ما نمی دونستیم اینجوریه.
خب این داره چند تا آدم ساده رو خواسته یا ناخواسته فریب میده.
وقتی هم که می خوای دفاع کنی که حرفت اشتباهه همیشه دلخوری بوجود میاد.
حالا من باید چکار کنم؟
مرجع: مکارم شیرازی[/]
سوال: از انجا که انجام احکام واجب است و باید عینیا انجام گیرد. یا آیا اکثریت مخالف یک حکم باعث می شود آن حکم فاقد ارزش شود؟بحث اول
در بسیاری از بحث ها ( اصول و ضروریات دینی) عده ای پیرامون شرع ، فقه و ... نظراتی را بیان میکنند که خلاف مواضین دین است.
و وقتی گفته می شود سخن شما غلط است.
شروع میکنند به گفتن عبارتهای از قبیل نظر شخصی بنده این است ، عرف این را میگوید ، اکثریت این را قبول دارند و....
وقتی هم که گفته می شود دین این سخن را قبول ندارد ، عده ای هم در طرفداری از آن افراد میگویند ایشون نظر خودشون را دادند و ....
آیا در مسائل شرعی و فقهی و ... ( ضروریات دینی ) نظر شخصی جایگاهی دارد؟
سلام علیکم و رحمه الله
در ابتدای موضوع, از اصول و ضروریات دین نام بردید...بدیهی است که این مورد باید با تفکر و بحث و ادله اثبات گردد و تقلید یا ناآگاهی نسبت به آن درست نیست.
به جای اینکه صریحا گفته شود " سخن شما غلط است" بهتر است که شما هم ادله خود را بیان کنید.
متاسفانه اکثر مشکلات جامعه ما فهم توحید و نبوت است که اگر آن بخش حل شود, بقیه خود به خود حل می گردد.
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام
سلام علیکم و رحمه اللهدر ابتدای موضوع, از اصول و ضروریات دین نام بردید...بدیهی است که این مورد باید با تفکر و بحث و ادله اثبات گردد و تقلید یا ناآگاهی نسبت به آن درست نیست.
به جای اینکه صریحا گفته شود " سخن شما غلط است" بهتر است که شما هم ادله خود را بیان کنید.
متاسفانه اکثر مشکلات جامعه ما فهم توحید و نبوت است که اگر آن بخش حل شود, بقیه خود به خود حل می گردد.
ابتدا اینکه یکی از صول دین مثلا بحث حجاب بانوان است.
زمانی یک بانوی محترم طرح سوال میکند و دلایل مخالفت خویش را بیان میکند و حتی بحث به جدل کشیده می شود. این بحثش جداست.
اما زمانی یک فرد بدون دلیل آوردن و بدون منطق سخنانی را به زبان می اورد آنهم در جمع اینجا بحثش جداست... اگر شما نتوانستید فرد را قانع کنید باید صریحا مخالفت کنید.
زیرا عدم مخالفت صریح شما در جمعی که اطلاعاتشان کم است یعنی تایید سخن طرف مقابل.
در چنین شرایطی نباید اجازه دهید فرد با بیان اینکه من نظر شخصی خود را دادم مظلوم نمایی کند... زیرا در اصول دینی جای هیچ دیدگاه شخصی وجود ندارد.
باید ثابت کنید حکم حکم خداست و جای هیچ دخل و تصرفی نیست و نظر شخصی جایگاهی ندارد.[/]
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی
بدعت نوعی دخالت و تصرف در دین است که منجر به کم شدن یا زیاد شدن اجزای دین می گردد اگر کسی ادعایی ثابت نشده در دین را مطرح کند و آن را جزء دین بشمارد ، بدعت ایجاد کرده است.پافشاری بر بدعت و ابراز پشیمانی نکردن از آن ، شرعا جایز نیست و لازم است بدعت گذار ، انحراف را در هر کسی که ایجاد شده ، اصلاح نماید.
در پناه حضرت حق باشید
ابتدا سپاس بابت پاسخگویی شما.
آیا احادیثی در خصوص بدعت و بدعت گذار وجود دارد؟؟؟؟؟
آیا احادیثی در خصوص سخنوران آخرالزمان که گروه های تشکیل میدهند و بدعت گذاری میکنند وجود دارد؟؟؟؟؟ تکلیف در برخورد با این گروه ها چیست؟؟؟؟؟[/]
[="Tahoma"][="Black"] حالا خودش تنها باشه موردی نداره ، گاهی افراد ساده و زود باوری در جمع حضور دارن که از حرفهاش تعجب میکنن و میگن عههه ما نمی دونستیم اینجوریه. خب این داره چند تا آدم ساده رو خواسته یا ناخواسته فریب میده. وقتی هم که می خوای دفاع کنی که حرفت اشتباهه همیشه دلخوری بوجود میاد. حالا من باید چکار کنم؟ مرجع: مکارم شیرازیگاهی پیش میاد در جمعی هستیم و یه نفر تیریپ روشنفکری بر می داره و شروع به اظهار فضل میکنه که من به این اعتقاد دارم و به این ندارم ، و خدا توی قرآن اینو گفته ، و فلان جا اینو گفته ، در حالی که کاملا مشخص هست دچار کج فهمی عمیقی شده و اصلا یا چنین چیزی در قرآن نیست یا کاملا اشتباه متوجه شده.
وقتی هم اعتراض میکنی که این حرفهارو از کجات در میاری؟ میگه تو می خوای به من بگی؟ تو می خوای به من یاد بدی؟ ( یعنی من خودم ختم روزگارم )
با تشکر از سؤال شما
دلخوری افراد نباید مانع بیان حقایق شود اگر اظهار فضل او منجر به انحراف عقیده دیگران می گردد، لازم است نهی از منکر کنید و اگر نتوانید ،حداقل از آن جلسه به نشانه اعتراض خارج شوید.
در پناه حضرت حق باشید[/]
عرض سلام و ادب و احترام ابتدا اینکه یکی از صول دین مثلا بحث حجاب بانوان است. اما زمانی یک فرد بدون دلیل آوردن و بدون منطق سخنانی را به زبان می اورد آنهم در جمع اینجا بحثش جداست... اگر شما نتوانستید فرد را قانع کنید باید صریحا مخالفت کنید.[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
زمانی یک بانوی محترم طرح سوال میکند و دلایل مخالفت خویش را بیان میکند و حتی بحث به جدل کشیده می شود. این بحثش جداست.
زیرا عدم مخالفت صریح شما در جمعی که اطلاعاتشان کم است یعنی تایید سخن طرف مقابل.
در چنین شرایطی نباید اجازه دهید فرد با بیان اینکه من نظر شخصی خود را دادم مظلوم نمایی کند... زیرا در اصول دینی جای هیچ دیدگاه شخصی وجود ندارد.
باید ثابت کنید حکم حکم خداست و جای هیچ دخل و تصرفی نیست و نظر شخصی جایگاهی ندارد.
سلام علیکم و رحمه الله.
کجای دین گفته که حجاب جزء اصول دین است؟
اصول دین را اگر کسی قبول نداشته باشد کافر است .
اصول دین...توحید نبوت و معاد است....
این سه اگر در کسی درست جا بیفتد و ایمان ایجاد گردد، بقیه موارد هم درست میشود.
[="Tahoma"][="Black"] آیا احادیثی در خصوص بدعت و بدعت گذار وجود دارد؟؟؟؟؟ابتدا سپاس بابت پاسخگویی شما.
آیا احادیثی در خصوص سخنوران آخرالزمان که گروه های تشکیل میدهند و بدعت گذاری میکنند وجود دارد؟؟؟؟؟ تکلیف در برخورد با این گروه ها چیست؟؟؟؟؟
با تشکر از شما
لطفا برای پاسخ دقیق تر و رعایت قوانین سایت ، با کارشناسان حدیث تماس بگیرید و از آنان بپرسید.
در پناه حضرت حق باشید[/]
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام.
سلام علیکم و رحمه الله.
کجای دین گفته که حجاب جزء اصول دین است؟
اصول دین را اگر کسی قبول نداشته باشد کافر است .
اصول دین...توحید نبوت و معاد است....
این سه اگر در کسی درست جا بیفتد و ایمان ایجاد گردد، بقیه موارد هم درست میشود.
ابتدا اینکه بنده قصدم این بود بگویم حجاب جزء ضروریات است به اشتباه نوشتم اصول.
دوم اینکه اصول دین پنج است نه سه.
توحید - عدل - امامت - نبوت - معاد.
اصول دین بر پایه اعتقادات قلبی بنا نهاده شد. و فروع و ضروریات دین بر پایه عمل. و ضروریات بحثهای دارد که مربوط به این تاپیک نیست.
دوست گرامی بحث سر این نیست که اگر اصول دین را جا بیاندازیم و ... باقی موارد درست می شود یا خیر. لطفا بحث را احساسی و عرفانی نکنید.
بحث سر این است اگر شخصی احکام را در جایی که جمعیت زیاد است وارونه بیان کرد و در آخر گفت خوب نظر شخصی دادم چیست.
توجه داشته باشید شما اگر در پاسخ به سخن آن فرد سکوت کنید باعث گمراهی کسانی می شود که اطلاعات درستی ندارند.
اینجا وظیفه شماست که صراحت مخالفت کنید و اگر فرد بیان کرد نظر شخصی دادم به او فهمانده شود در بحث احکام دینی جایی برای نظرات شخصی وجود ندارد.
حتی اگر تمام افرادی که روی کره زمین به اجماع برسند که مثلا روزه گرفتن غلط است... حکم تغییر نخواهد کرد... و اگر بین این همه یک تن قبول داشت روزه واجب است باید بیان کند و با اکثریت جهان نیز مخالفت کند.
در احکام دینی جایی برای نظر شخصی من و شما و اکثریت وجود ندارد.
درزمان امام خمینی(ره) زنی در پاسخ به سوال خبرنگار که الگویتان کیست گفت الگوی من اوشین است. به دلیل اینکه رسانه ملی سخن آن زن را نقد نکرد. و برای اینکه عده ای ناآگاه از مسائل دینی گمراه نشوند امام خمینی(ره) حکم اعدام آن زن را صادر کردند... اما بعد از توبه آن زن و اظهار پ]شیمانی و .... حکم برگشت و زن اعدام نشد.
[/]دوم اینکه اصول دین پنج است نه سه. اصول دین بر پایه اعتقادات قلبی بنا نهاده شد. و فروع و ضروریات دین بر پایه عمل. و ضروریات بحثهای دارد که مربوط به این تاپیک نیست. دوست گرامی بحث سر این نیست که اگر اصول دین را جا بیاندازیم و ... باقی موارد درست می شود یا خیر. لطفا بحث را احساسی و عرفانی نکنید. بحث سر این است اگر شخصی احکام را در جایی که جمعیت زیاد است وارونه بیان کرد و در آخر گفت خوب نظر شخصی دادم چیست. در احکام دینی جایی برای نظر شخصی من و شما و اکثریت وجود ندارد. درزمان امام خمینی(ره) زنی در پاسخ به سوال خبرنگار که الگویتان کیست گفت الگوی من اوشین است. به دلیل اینکه رسانه ملی سخن آن زن را نقد نکرد. و برای اینکه عده ای ناآگاه از مسائل دینی گمراه نشوند امام خمینی(ره) حکم اعدام آن زن را صادر کردند... اما بعد از توبه آن زن و اظهار پ]شیمانی و .... حکم برگشت و زن اعدام نشد.بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام.
ابتدا اینکه بنده قصدم این بود بگویم حجاب جزء ضروریات است به اشتباه نوشتم اصول.
توحید - عدل - امامت - نبوت - معاد.
توجه داشته باشید شما اگر در پاسخ به سخن آن فرد سکوت کنید باعث گمراهی کسانی می شود که اطلاعات درستی ندارند.
اینجا وظیفه شماست که صراحت مخالفت کنید و اگر فرد بیان کرد نظر شخصی دادم به او فهمانده شود در بحث احکام دینی جایی برای نظرات شخصی وجود ندارد.
حتی اگر تمام افرادی که روی کره زمین به اجماع برسند که مثلا روزه گرفتن غلط است... حکم تغییر نخواهد کرد... و اگر بین این همه یک تن قبول داشت روزه واجب است باید بیان کند و با اکثریت جهان نیز مخالفت کند.
سلام علیکم و رحمه الله
اصول دین سه تاست برادر.....نظر شخصی در مسائل دین ممنوع:)
دوم اینکه اگر اعتقاد جامعه به توحید و معاد و نبوت درست باشد به مدینه فاضله می رسیم....این احساسات نیست برادر عین عقلانیت است...اگر دقیق به آن تمرکز و فکر کنید قطعا قبول خواهید کرد....چرا؟؟؟
چون اگر نبوت را کامل قبول داشته باشیم...وحی هم قبول می شود و بعد از آن ولایت ائمه و بعد از آن ولی فقیه و اجتهاد و رهبری نیز تایید و اثبات می گردد...
این موضوع عرفانی هم نیست...درسته که من عارفم برادر ولی عارف نیستم...:)
سوم اینکه فکر کنم قضیه اوشین کمی بحث را احساسی کرد/:)
ضمنا آن زن رهگذری بود که پاسخ خبرنگار را داد و رفت و کسی نمیداند که چه کسی بود!
حکم اعدام چند روز بعد اعلام شد و درضمن آن زن گناهی نکرده بود و فقط صداقت داشت و اهل ریا نبود و نظر خودش را گفت...قطعا الآن هم اگر بود حکم اعدامش صادر نمی شد و آن زمان هم برای او حکمی صادر نشده بود و ایشان توبه هم نکرد، چون گناهی نکرده بود!
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام
سلام علیکم و رحمه الله
اصول دین سه تاست برادر.....نظر شخصی در مسائل دین ممنوع
دوم اینکه اگر اعتقاد جامعه به توحید و معاد و نبوت درست باشد به مدینه فاضله می رسیم....این احساسات نیست برادر عین عقلانیت است...اگر دقیق به آن تمرکز و فکر کنید قطعا قبول خواهید کرد....چرا؟؟؟
چون اگر نبوت را کامل قبول داشته باشیم...وحی هم قبول می شود و بعد از آن ولایت ائمه و بعد از آن ولی فقیه و اجتهاد و رهبری نیز تایید و اثبات می گردد...
این موضوع عرفانی هم نیست...درسته که من عارفم برادر ولی عارف نیستم...
سوم اینکه فکر کنم قضیه اوشین کمی بحث را احساسی کرد
ضمنا آن زن رهگذری بود که پاسخ خبرنگار را داد و رفت و کسی نمیداند که چه کسی بود!
حکم اعدام چند روز بعد اعلام شد و درضمن آن زن گناهی نکرده بود و فقط صداقت داشت و اهل ریا نبود و نظر خودش را گفت...قطعا الآن هم اگر بود حکم اعدامش صادر نمی شد و آن زمان هم برای او حکمی صادر نشده بود و ایشان توبه هم نکرد، چون گناهی نکرده بود!
دوست عزیز بنده به شما پیشنهاد میکنم بیشتر مطالعه کنید سپس بیایید برای بحث.
هم در مسائل دینی و هم در مسائل تاریخ کشور.
در مذهب شیعه اصول دین پنج تاست برادر عزیز.... توحید - عدل - نبودت - امامت - معاد.
لطفا برای خودتان تفسیر نفرمایید . از دیدگاه اهل سنت اصول دین سه تاست ( توحید - نبوت و معاد )
اما طبق نظر علما در مذهب شیعه دو اصل دیگر به نام ( عدل و امامت ) جود دارد.
و پیشگام این نظریه میرزای قمی بود و امروزه علمای شیعه این راقبول دارند.
و انکار امامت و عدل را انکار مذهب شیعه دانستند.
و بعد از میرزای قمی تمام متکلمان امامیه بر سر این پنج اصل به احماع رسیدند. امامت به معنی قبول داشتن هر 12 امام است.
و تمام این متکلمان دینی بر این باورند رد اصل امامت به منزله رد مذهب شیعه است.
یعنی هرکس بگوید امامت جژء اصول دین نیست شیعه نیست.( از مذهب شیعه خارج است)
امروز فقط معتزله هستند که سه اصل را قبول دارند.
ناگفته نماند علامه محمد باقر مجلسی به 6 اصل معتقند. علاوه بر پنج اصل فوق به اصل اقرار نیز معتقند.
طالقانی، نظرعلی، کاشف الاسرار، ج۱، ص۳۲
در برخی از کتوب امامیه نیز اصول دین 4 ذکر شد. ( توحید - نبوت - امامت - معاد)
[/TD] [TD]علامه حلی، حسن،، «کشف الفوائد»، مجموعة الرسائل، ص۹۳ |
[/TD] [TD]شهید ثانی، زینالدین، حقائق الایمان، ص۵۵، بهکوشش مهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی. |
[/TD] [TD]معتقد الامامیه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه |
[/TD] [TD]علامه حلی، حسن، شرح باب حادی عشر، تهران |
[/TD] [TD]علامه حلی، حسن، شرح باب حادی عشر، ص ۴ شهید ثانی با افزودن اصل عدل به ۴ اصل پیش، اصول دین را ۵ چیز میداند. دوست عزیز بهتره تا مادامی که به درجه اجتهاد نرسیدید ازخودتون حکمی صادر نکنید و اگر سخنی میگویید با سند سخن بگویید. |
لطفا نظر شخصی خودتون رو بیان نفرمایید... اگر از بزرگان حرفی برای گفتن دارید با سند بیان بفرمایید. در غیر این صورت نظر شخصی شما در این تایپک برای بنده اصلا اهمیتی ندارد.
درضمن وقتی چیزی رو نمیدونید نیایید به صراحت رد نکنید....
داستان اوشین کاملا واقعی است... و اصلاهم بحث احساسی نیست... داستان اوشین ثابت میکند ایجاد انحراف مجازاتش بسیار سنگین است. حتی امکان اعدام هم دارد.
به همین دلیل در اصول دین و ضروریات دین جای هیچ گونه تصرفی وجود ندارد و باید قاطعانه در برابر انحراف ایستاد.
در پست بعدی داستان اوشین را خواهم گذاشت.
بسم الله الرحمن الرحیم
هشتم بهمن ماه سال67 و به مناسبت تولد حضرت زهرا (سلام الله عليها) و روز زن، راديوي جمهوري اسلامي ايران در برنامهاي به نام سلام، صبح به خير در گزارشي از مخاطبينش ميپرسد: به نظر شما الگوي امروز زنان ايراني چه كسي است؟. اكثر مخاطبين، حضرت فاطمه را الگوي خود معرفي مينمايند اما يكي از مصاحبهشوندگان در كمال تعجب ميگويد: «الگوي مناسب زنان ايراني اوشين است!». اوشين نام شخصيت اصلي داستان سريالي ژاپني به نام سالهاي دور از خانه بود كه آن روزها از سيما پخش ميشد. حضرت روح الله (ره) فرداي آن روز در واكنش به اين ماجراي موهن، طي پيامي رسمي و علني به شدت محمد هاشمي (رئيس وقت صدا و سيما) را مورد عتاب قرار ميدهند
و مي فرمايند:
آقاي محمد هاشمي
مديرعامل صدا و سيماي جمهوري اسلامي
با كمال تاسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه 8 بهمن) از صداي جمهوري اسلامي مطلبي در مورد الگوي زن پخش گرديده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردي كه اين مطلب را پخش كرده است تعزير و اخراج ميگردد و دستاندركاران آن تعزير خواهند شد. در صورتي كه ثابت شود قصد توهين دركار بوده است، بلاشك فرد توهينكننده محكوم به اعدام است. اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تكرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدي مسئولين بالاي صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامي زمينهها قوه قضاييه اقدام مينمايد.
(صحيفه نور ، جلد 21 : ص 76)
بعدها 4 تن از دستاندركاران آن برنامه از جمله مدير گروه معارف، سردبير برنامههاي ويژه عقيدتي سياسي، مسئول نظارت بر برنامه به 4 سال حبس تعزيري و 40 ضربه شلاق محكوم شدند.
دو نکته :
1 - برخلاف تصور اشتباه شما پیدا کردن زن مصاحبه شونده همانند آب خوردن آسان بود.
2 - اگر امام خمینی(ره) زنده بود سخنرانی که گفت در مشهد رمی جمرات بسازیم حکمش به همین اندازه سنگین بود... چون بعد از اعتراضات سخنران مد نظر سخن خویش را توجیه کرد تا جایی که فتوایی علما در این خصوص باعث شد شخن خویش را پس بگیرد و برای پاره ای از توضیحات نزد مراجع برود.
احساس بنده این است شما سخنران مد نظر را می شناسید و با این جملات قصد دارید او را تبرئه کنید. البته شاید هم شک ینده غلط باشد.و امیدوارم غلط باشد.
دوست گرامی در اصول و ضروریات دین به هیچ وجه جای هیچگونه نظر شخصی وجود ندارد.
سلام علیکم و رحمه الله
دوست عزیز بنده به شما پیشنهاد میکنم بیشتر مطالعه کنید سپس بیایید برای بحث.
هم در مسائل دینی و هم در مسائل تاریخ کشور.
سپاسگزارم از توصیه مفیدتان.@};-
در مذهب شیعه اصول دین پنج تاست برادر عزیز.... توحید - عدل - نبودت - امامت - معاد.
کاملا درست است....
البته تا حالا صحبت از اصول دین بود...حالا شد اصول مذهب تشیع!
بگذریم برادر!:)
به هر حال اصول دین (یعنی چیزی که ادیان بر آن استوارند) 3 تاست...ولی اصول مذهب تشیع بله 5 تاست.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=43807&p=581112&viewfull=1#post581112
لطفا برای خودتان تفسیر نفرمایید .
عجب!!!
این جمله تفسیر است به نظرتان؟!
اصول دین سه تاست برادر
به سلامتی پس باید جایزه گینس رو بگیرم به خاطر کوتاه ترین تفسیر جهان در مورد اصول دین:)
ان الله یحب المنصفین@};-
دوست عزیز بهتره تا مادامی که به درجه اجتهاد نرسیدید ازخودتون حکمی صادر نکنید و اگر سخنی میگویید با سند سخن بگویید.
ای بابا برادر شما کارتون درسته ما را چه به حکم صادر کردن و اجتهاد...
بنده ابتدا سعی می کنم نسبت به دیگران منصف باشم و قضاوت نکنم چرا که اینها اصول انسانیت است.(اصول دین پیش کش)
لطفا نظر شخصی خودتون رو بیان نفرمایید... اگر از بزرگان حرفی برای گفتن دارید با سند بیان بفرمایید. در غیر این صورت نظر شخصی شما در این تایپک برای بنده اصلا اهمیتی ندارد.
واقعا که امام عشق هستید...یعنی عشق از کلامتان متبلور است هم دراین تاپیک و هم در تاپیکهای دیگر!:)
درضمن وقتی چیزی رو نمیدونید نیایید به صراحت رد نکنید....
دقیقا موافقم نه رد کنیم و نه تفسیر به رای یا اضافه!
وگرنه میشیم جزء....لم تقولون مالا تفعلون...!
امام خمینی(ره) حکم اعدام آن زن را صادر کردند
در صورتي كه ثابت شود قصد توهين دركار بوده است، بلاشك فرد توهينكننده محكوم به اعدام است.
خدا وکیلی این دو جمله یکیه؟؟ یا یکیش تفسیر به رای است؟!
بنده اصل قضیه را عرض کردم که آن زن نظر شخصیشو گفته و حکم اعدامی برایش صادر نشده...
درضمن آن زن گناهی نکرده بود و فقط صداقت داشت و اهل ریا نبود و نظر خودش را گفت...قطعا الآن هم اگر بود حکم اعدامش صادر نمی شد و آن زمان هم برای او حکمی صادر نشده بود و ایشان توبه هم نکرد، چون گناهی نکرده بود!
درضمن وقتی چیزی رو نمیدونید نیایید به صراحت رد نکنید....
دقیقا همین کار رو کردم, نکردم برادر؟!!:)
ولی شما چی؟
گفتید امام برای آن زن حکم صادر کرد, در حالیکه نکرده بود...فقط گفته بود تحت شرایطی اگر چنین شود و چنان...اونوقت ...بله...
باز بگذریم برادر..
دو نکته :
1 - برخلاف تصور اشتباه شما پیدا کردن زن مصاحبه شونده همانند آب خوردن آسان بود.
حرفتان را اثبات بفرمائید..@};-
[SPOILER] شوخی کردما داداش ...دوباره نکنه کلی وقت بذارید و دنبال سند برای این رویداد تاریخی (!!) باشید...به کارتون برسید...راضی به زحمت نیستم@};-[/SPOILER]
احساس بنده این است شما سخنران مد نظر را می شناسید و با این جملات قصد دارید او را تبرئه کنید. البته شاید هم شک ینده غلط باشد.و امیدوارم غلط باشد.
استغفرالله مگر میشه شما چیزی را غلط بگویید؟!!
هم احساستان لطیف و مملو از عشق است هم قضاوتهایتان ای عزیز دل!@};-
ایشان از نزدیکان بنده هستند که دنبال یه سند آزاد می گردم از زندان درشون بیارم
[SPOILER]راستی شما داری؟؟@};-
[SPOILER]سند رو میگم اخوی!:-h[/SPOILER][/SPOILER]
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
کاملا درست است....
البته تا حالا صحبت از اصول دین بود...حالا شد اصول مذهب تشیع!
بگذریم برادر!
به هر حال اصول دین (یعنی چیزی که ادیان بر آن استوارند) 3 تاست...ولی اصول مذهب تشیع بله 5 تاست.
http://www.askdin.com/showthread.php...l=1#post581112
دوست گرامی ، از نظر ما مذهب ما همان دین ماست. دین اسلام واحد است شیعه یعنی پیرو 12 امام معصوم(ع).
مذهب برای این زمان است که 71 فرقه دیگر از اسلام وجود دارد.
در ضمن طبق عقدیه مذهب شیعه اصول دین پنج است. نه اینکه اصول مذهب پنج تاست.
متکلمان امامیه نگفتند اصول مذهب پنج تاست. گفتند در مذهب شیعه اصول دین پنج تاست. ( معنی این دو جمله خیلی فرق میکنه )
اصول مذهب غلط است... اصول دین درست است.
اگر کسی از مذهب شیعه خارج شود ، حکم کافر را دارد. یعنی دین اسلامش هم قابل قبول نیست.
طبق نظر تمام مراجع شیعه انکار هر کدام از 12 امام توسط یک فرد ، باعث کفر آن فرد می شود.
یعنی اگر کسی بگوبد من اصل امامت در اسلام را قبول ندارم کلا کافر محسوب می شود.
خدا وکیلی این دو جمله یکیه؟؟ یا یکیش تفسیر به رای است؟!
بنده اصل قضیه را عرض کردم که آن زن نظر شخصیشو گفته و حکم اعدامی برایش صادر نشده...
دوست گرامی بهتره نظر امام خمینی(ره) را بادقت بیشتری بخوانید... وقتی امام خمینی(ره) ابتدای امر اخراج مسئول مورد نظر را خواستار می شوند و وقتی تغزیز تمام دست اندرکاران برنامه را خواستار می شوند یعنی طبق نظر امام خمینی(ره) توهین صورت گرفته است... و اینکه گفتند اگر توهین شد اعدام بشود برای راه نجات با بخشش است...
درضمن دوست گرامی آن خانم معذرت خواهی کردند و .....
چون توهین صورت گرفته بود عده ای زندانی شدند و حد جاری شد. مگر برای بیگناه هم حد جاری میشود؟؟؟؟؟ شما میگویید توهین نشده بود ، یعنی به نظر شما این نظام به اشتباه حد جاری کرد؟؟؟؟؟
حکم امام خمینی(ره) مشابه حکم زناست... فردی که همسر داشته باشد و با زن محسنه زنا کند حکمش اعدام است. درصورتی که چهار شاهد عادل وجود داشته باشد. حال شریاط فرد عادل خودش ماجرا دارد.... درضمن دوست گرامی طبق نظر کارشناس اگر کسی اشتباه کرد و حکم اسلام را باب میل خود تفسیر کرد... در صورتی که عده ای نا آسنا با مسائل دینی حضور داشته باشند... و شما هم بتوانید پاسخ درست را بدهید باید با سخن ان فرد مخالفت کنید و حقیقت را بازگو کنید.... و نگذارید آن شخص سخن باطلش را ادامه دهد و باعث گمراهی شود.
میخوایید حکم سکوت در برابر انحراف را نیز بیان کنم.البته باسند که شماهم ناراحت نشید.
[/]
دوست گرامی ، از نظر ما مذهب ما همان دین ماست. دین اسلام واحد است شیعه یعنی پیرو 12 امام معصوم(ع). دوست گرامی بهتره نظر امام خمینی(ره) را بادقت بیشتری بخوانید... وقتی امام خمینی(ره) ابتدای امر اخراج مسئول مورد نظر را خواستار می شوند و وقتی تغزیز تمام دست اندرکاران برنامه را خواستار می شوند یعنی طبق نظر امام خمینی(ره) توهین صورت گرفته است... و اینکه گفتند اگر توهین شد اعدام بشود برای راه نجات با بخشش است...[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
مذهب برای این زمان است که 71 فرقه دیگر از اسلام وجود دارد.
در ضمن طبق عقدیه مذهب شیعه اصول دین پنج است. نه اینکه اصول مذهب پنج تاست.
متکلمان امامیه نگفتند اصول مذهب پنج تاست. گفتند در مذهب شیعه اصول دین پنج تاست. ( معنی این دو جمله خیلی فرق میکنه )
اصول مذهب غلط است... اصول دین درست است.
اگر کسی از مذهب شیعه خارج شود ، حکم کافر را دارد. یعنی دین اسلامش هم قابل قبول نیست.
طبق نظر تمام مراجع شیعه انکار هر کدام از 12 امام توسط یک فرد ، باعث کفر آن فرد می شود.
یعنی اگر کسی بگوبد من اصل امامت در اسلام را قبول ندارم کلا کافر محسوب می شود.
درضمن دوست گرامی آن خانم معذرت خواهی کردند و .....
چون توهین صورت گرفته بود عده ای زندانی شدند و حد جاری شد. مگر برای بیگناه هم حد جاری میشود؟؟؟؟؟ شما میگویید توهین نشده بود ، یعنی به نظر شما این نظام به اشتباه حد جاری کرد؟؟؟؟؟
حکم امام خمینی(ره) مشابه حکم زناست... فردی که همسر داشته باشد و با زن محسنه زنا کند حکمش اعدام است. درصورتی که چهار شاهد عادل وجود داشته باشد. حال شریاط فرد عادل خودش ماجرا دارد....
میخوایید حکم سکوت در برابر انحراف را نیز بیان کنم.البته باسند که شماهم ناراحت نشید.
[/]
سلام علیکم و رحمه الله
اصول دین یعنی اصول ادیان توحیدی که همه ادیان توحیدی آن را قبول دارند.
و همانا توحید و نبوت و معاد است.
اصول دین بالاخره چند تا ؟؟
حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) كه از فقهاء بنام معاصر ما است، ميفرمايد: نعم، الولاية بمعني الخلافة من ضروريات المذهب، لا من ضروريات الدين.
بله، ولايت به معني خلافت، از ضروريات مذهب است، نه از ضروريات دين.
كتاب الطهارة للسيد الخوئي، ج2، ص83
امام خميني (ره) هم ميفرمايد:
فالإمامة من اصول المذهب، لا الدين.
امامت از اصول مذهب است، نه دين.
كتاب الطهارة للسيد الخميني، ج3، ص323
منابع بهره گیری از سخنان ایت الله قزوینی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
ایا اصول دین محصور در پنج تاست یا تعداد اصول دین بیشتر است ؟
آیا روایتی مبنی بر اینکه اصول دین پنج تا هست وجود دارد یا این تقسیم بندی از جانب علماست؟
التماس دعای خیر
یا امیرالمومنین علی علیه السلام
تعداد بازدید: 566 مطرح شده توسط: علی شکری علی شکری
پاسخ
آیت الله سید علی حسینی میلانی مدظله
بسمه تعالی
السلام علیکم
این تقسیمبندی استقراء علمی است.
9733
اگر كسي امامت را از روی آگاهي جزء اصول دين نداند و همچنين ضروری دين نداند آيا كافر است؟
بسمه تعالی
السلام علیکم
اهل ولایت اصل بودن امامت را از روی دلیل باید معتقد باشند.
چرا برخی اندیشوران همانند حضرت امام خمینی و شهید مطهری و علامه امینی امامت را جز اصول مذهب می دانند نه اصول دین؟
امام خمینی ،الطهاره ج3 ذیل بحث نجاست کافر
شهید مطهری ، عدل الهی ، ص 63
علامه امینی ؛ الغدیر ،ج3
با تشکر
احمد نیسی - اهواز- سفیران هدایت (مدرسه امیر المومنین)
بسمه تعالی
السلام علیکم
این بحث کلامی آثار فقهی دارد، و بلحاظ آن آثار جمعی چنین گفته اند، تفصیل مطلب در کتب فقهیّه در بحث نجاست کافر مذکور است مراجعه فرمایید.
6766
http://www.al-milani.com/farsi/qa/printer.php?cat=54&itemid=437
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=13&itemid=2468
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=13&itemid=2468
امامت از فروع دین است یا ازاصول دین است، لطفاً دلایل محکمی در برابر شبهات دهید با تشکر
تعداد بازدید: 1602 مطرح شده توسط: هادی صفری هادی صفری
پاسخ
آیت الله سید علی حسینی میلانی مدظله
بسمه تعالی
السلام علکیم
به عقیده اینجانب از اصول است، از جمله دلائل حدیث قطعی من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة، که به الفاط مختلفه در کتب فریقین روایت شده.
6693
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=393
منابع سایت معظم له
امامت از فروع دین است یا ازاصول دین است، لطفاً دلایل محکمی در برابر شبهات دهید با تشکر
تعداد بازدید: 1602 مطرح شده توسط: هادی صفری هادی صفری
پاسخ
آیت الله سید علی حسینی میلانی مدظله
بسمه تعالی
السلام علکیم
به عقیده اینجانب از اصول است
پاسخ سايت اسلام كوئست:
"دسته بندی اصول دین و فروع دین به این شکلی که در میان ما متداول است از احادیث و روایات ائمه (ع) اخذ نشده است؛ بلکه دانشمندان علوم دینی معارف دینی را به این صورت دسته بندی کردند. تاریخ بحث ها در باره به نیمه دوم قرن اول هجری باز می گردد ولی دقیقاً مشخص نشده است که توسط چه کسی به این نام (اصول دین) خوانده شده است. بلکه اصولاً چنین مباحث علمی در پی مباحثات و تفکرات دانشمندان شکل گرفته و نتیجه یک حرکت علمی همه جانبه از سوی عالمان دینی بوده است و فرض واضع مشخص، فرضی صحیحی نیست
اصطلاح اصول دین «اگر به معنای خاص آن (یعنی اساسی ترین عقاید)، که در علم اعتقادات به کار برده می شود؛ استعمال شود ، شامل عقاید اساسی در هر دین می شود که دین بدون آن عقاید تحقق نمی یابد.
همه ادیان توحیدی دارای سه اصل کلی مشترک می باشند: «اعتقاد به خدای یگانه، اعتقاد به زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمالی که در این جهان انجام داده است (معاد) و اعتقاد به بعثت پیامبران از طرف خدای متعال برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت»
غیر از این اصول سه گانه که بین همه ادیان توحیدی مشترک است و بنیان این ادیان بر آن بنا نهاده شده است، علمای شیعه دو اصل امامت و عدالت را به این اصول اضافه کرده اند. اگر چه امامت از توابع نبوت است ولی به خاطر اختلافی که در صدر اسلام در صف مسلمانان ایجاد شد؛ شیعه برای ابراز این عقیده مهم خود، امامت و اعتقاد به آن را در اصول خود وارد کرد"
اصول دین یعنی اصول ادیان توحیدی که همه ادیان توحیدی آن را قبول دارند.
و همانا توحید و نبوت و معاد است
![گل](http://askdin.ir/sites/all/modules/smiley/packs/yahoo/53.gif)
اگر دقت كنيم ، امامت زيرمجموعهء نبوت است و عدل زيرمجموعهء توحيد پس به عبارت ديگر مي توان گفت اصول شيعه نيز همان سه مورد است ، با اين تفاوت كه تعريف شيعه از اين اصول با تعريف ساير اديان متفاوت است
و بخشي از اين تعريفِ متفاوت ، شامل پذيرش امامت در ذيل نبوت ، و پذيرش عدل در ذيل توحيد نيز ميشود (با استفاده از مطالب استاد "محسن" كارشناس سايت اسك دين)
و عرض سلام خدمت کارشناس گرامی بحث اول از انجا که انجام احکام واجب است و باید عینیا انجام گیرد. یا آیا اکثریت مخالف یک حکم باعث می شود آن حکم فاقد ارزش شود؟بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت دوستان
در بسیاری از بحث ها ( اصول و ضروریات دینی) عده ای پیرامون شرع ، فقه و ... نظراتی را بیان میکنند که خلاف مواضین دین است.
و وقتی گفته می شود سخن شما غلط است.
شروع میکنند به گفتن عبارتهای از قبیل نظر شخصی بنده این است ، عرف این را میگوید ، اکثریت این را قبول دارند و....
وقتی هم که گفته می شود دین این سخن را قبول ندارد ، عده ای هم در طرفداری از آن افراد میگویند ایشون نظر خودشون را دادند و ....
سلام و عرض ادب جناب امام عشق،
فرمودید پیرامون شرع و فقه و سه نقطه ... منظورتان از سه نقطه چیست؟ ... خلاف مواضع دین است یعنی چه؟ در این دوره و زمان چه کسی میتواند بگوید من همان دین خدا هستم؟ ... در زمینهی فقهی میشود چون به شخصه از نظر اعتقادی قبول ندارم واجب و حرام خدا بر اساس حسن و قبح ذاتی باشد و خیلی راحت میتوانم بپذیرم که فقیهی حتی حکم را اشتباه تشخیص دهد ولی عمل به آن حکم برای مقلدین او واجب و ترک آن حرام باشد، چنانکه حتی معصوم علیهالسلام در مورد یکی از یاران خود فرمودند که من رد کردن حرف فلانی را بر خودم حرام میدانم! اینکه یک مسأله بین حتی علمای یک زمانه پذیرفته شود دلیل بر این نیست که مخالفت کردن با آنها مخالفت کردن با دین خدا باشد ... بحث مسائل شرعی و فقهی البته جداست که در بالا متذکر شدم، بحثهای اعتقادی بیشتر مدّ نظرم هست ... گاهی میشود که عدهای که خود را مدعی دین میدانند دیگر نظر خودشان را به عنوان نظر دین خدا معرفی میکنند و اگر نظری بر خلاف نظرات ایشان باشد میگویند این نظرات بر خلاف مواضع دین است و بعد به دنبال حدیث و روایت و حکم فقهی میگردند برای تکفیر آن دیگران ... خود این هم خطرناک است، نه اینکه شما اینطور باشید ولی هستند کسانی که اینطور هستند، گفتم که به قول شما در اطلاعرسانی کوتاهی نکرده باشم ...
سوال:
آیا در مسائل شرعی و فقهی و ... ( ضروریات دینی ) نظر شخصی جایگاهی دارد؟
منظورتان از نظر شخصی دقیقاً چیست؟ حتی فقها هم برداشت شخصی خودشان از آیات و روایات را مبنای فتوای خود قرار میدهند ... اگر این کار ایشان را نظر شخصی نمیدانید حالا با این حساب آیا هر کسی که آیات و روایات را خواند و بر اساس آنها یک برداشتی کرد و آمد اظهار نظر کرد را میتوانید بگویید که نظر شخصی نداده است؟ اگر نظرتان این است که دو نفر دیگر بیایند تأیید کنند که ایشان این نظری که داده تشخیص علمی و فنی و درستی است در این صورت گفته میشود که آیا اگر خلاف فهم ایشان بود هم همین مطلب را میگفتید؟ در واقع باید گفت که تشخیص آن افراد تأیید شده از نظر آن افراد تأیید کننده است، نه لزوماً از طرف خدا و پیامبرش ... مگر اینکه بتوانیم سلسلهی تأیید کنندگان و تأیید شدگان را تا صدر اسلام دنبال کنیم و ببینیم که مثلاً رسید به یکی از معصومین علیهمالسلام که در این صورت این شبهه برطرف میشود ... که کموبیش همینطور هم هست ... و البته طور دیگری هم میتوان به همین مطلب پرداخت، کافی است بحث را از حالت کلی خارج کنیم تا مصداقی شود، آن وقت هر کسی میتواند وجدان خودش را قاضی گرداند و بگوید چه برداشتی از آیات و روایات برداشتی عالمانه است و چه برداشتی یک برداشت سطحی است که تلاش دارد تا نظر خودش را به آیات و روایات تحمیل کند و به زور حکم مدّ نظر خودش را از آنها بکشد بیرون ...
این را ننوشتم که با این فرمایش شما مخالفت کنم ... بلکه نوشتم که بگویم کلی حرف زدن و دقت کافی نداشتن روی کلمات و تکرار گزارههای قالبی سبب میشود که کمکم آن گزارههای نه چندان دقیق شبههبرانگیز حالت شعار پیدا کنند و مبنای تصمیمات اشتباه جبرانناپذیر قرار بگیرند، خوب است انسان همیشه دقت داشته باشد که اعتبار یک گزاره در چه محدودهای است و خود آن اعتبار چقدر قوت دارد ... اینطوری ضریب اطمینان پایبندی به آن گزاره بیشتر و احتمال انحراف از اصل به کمینهی خود میرسد ... ان شاء الله
بحث دوم:
عده ای از سخنرانان معروف پیشنهاداتی میدهند که بدعت محسوب می شود.
همانند پیشنهاد ساخت رمی جمرات در مشهد.
وقتی هم که به ان عده گفته می شود این بدعت است. در سخنرانی های بعدی خودشان میگویند عده ای بخاطر یک پیشنهاد میخواهند ما را تخریب کنند و به نوعی از آب گل آلود ماهی بگیرند.
و واژه های دیگری را برای فرار از بار مسئولیتی سخن خویش بیان میکنند.
پیشنهاد ساختن رمی جمرات در مشهد چگونه بدعت است؟ آیا این رمی جمرات را جزء احکام اولیهی دین برخواهند شمرد و برای آن احکام آن رساله مینویسند؟ اگر نه دیگر این چه تهمتی است که به ایشان روا میدارید؟ اگر این بدعت باشد لابد آتش زدن پرچم آمریکا هم بدعت است، لابد آتش زدن اوبلیسکها هم بدعت است، سنگ زدن به نمادهای آمریکایی و انگلیسی هم بدعت است ... آیا درست است بگوییم برائت از مشرکین از اعمال حج تمتع است و دیگر ۲۲ بهمن نباید شعار علیه آمریکا و اسرائیل و انگلیس و وهابیت داد؟
آیا افترا زدن به دیگران و موج ساختن بر علیه دیگران و تخریب شخصیتها و ایجاد کینههای دو طرفه بین مسلمین کار شایستهای است که یک دلسوز اسلام و انقلاب زیر بارش برود؟
سوال:
از نظر شرعی افرادی که آگاهانه بدعت گذاری میکنند چه کسانی هستند؟؟؟؟؟
ممنون که این سؤال را هم پرسیدید، جا داشت که با توجه به جوابی که استاد دادند از اتهامهای داده شده عقب میکشیدید و آنها را پس میگرفتید ... اینکه چه کاری بدعت است و چه کاری نیست نیاز به دلیل دارد و به صرف یک پیشنهاد نمیشود گفت که بدعت است ... ولی بدعت در میان دینداران ما زیاد است، مثل اینکه در زیارت عاشورا هر جا که یا ابا عبدالله هست را گمان میکنند حتماً باید سه بار تکرار کنند، یا در دعای کمیل یا ربّ را سه بار تکرار میکنند، این کارها به خودی خود بدعت نیست ولی وقتی فکر کردند این کارشان جزء اعمال خواندن این دعاهاست این میشود بدعت، حالا بدعت هم مراتبی دارد، این یک مرتبهاش که البته در روایات صراحتاً هم در موردش مطلب وارد شده است که اشکال دارد، آنجا که فرمودند دعا را آنطور که ما بهتان آموزش دادیم بخوانید و از خودتان به آن اضافه و کم نکنید ... بگذریم ... و البته ان شاء الله خیلی از این بدعتها ناآگاهانه ایجاد شدهاند ...
اصول دین...توحید نبوت و معاد است....
اصول دین پنج است نه سه.
توحید - عدل - امامت - نبوت - معاد.
اصول دین بر پایه اعتقادات قلبی بنا نهاده شد. و فروع و ضروریات دین بر پایه عمل. و ضروریات بحثهای دارد که مربوط به این تاپیک نیست.
اصول دین سه تاست برادر.....نظر شخصی در مسائل دین ممنوع:)
در مذهب شیعه اصول دین پنج تاست برادر عزیز.... توحید - عدل - نبودت - امامت - معاد.
لطفا برای خودتان تفسیر نفرمایید . از دیدگاه اهل سنت اصول دین سه تاست ( توحید - نبوت و معاد )
اما طبق نظر علما در مذهب شیعه دو اصل دیگر به نام ( عدل و امامت ) جود دارد.
و پیشگام این نظریه میرزای قمی بود و امروزه علمای شیعه این راقبول دارند.
و انکار امامت و عدل را انکار مذهب شیعه دانستند.
و بعد از میرزای قمی تمام متکلمان امامیه بر سر این پنج اصل به احماع رسیدند. امامت به معنی قبول داشتن هر 12 امام است.
و تمام این متکلمان دینی بر این باورند رد اصل امامت به منزله رد مذهب شیعه است.
یعنی هرکس بگوید امامت جژء اصول دین نیست شیعه نیست.( از مذهب شیعه خارج است)
کاملا درست است....
البته تا حالا صحبت از اصول دین بود...حالا شد اصول مذهب تشیع!
دوست گرامی ، از نظر ما مذهب ما همان دین ماست. دین اسلام واحد است شیعه یعنی پیرو 12 امام معصوم(ع).
مذهب برای این زمان است که 71 فرقه دیگر از اسلام وجود دارد.
در ضمن طبق عقدیه مذهب شیعه اصول دین پنج است. نه اینکه اصول مذهب پنج تاست.
متکلمان امامیه نگفتند اصول مذهب پنج تاست. گفتند در مذهب شیعه اصول دین پنج تاست. ( معنی این دو جمله خیلی فرق میکنه )
اصول مذهب غلط است... اصول دین درست است.
اگر کسی از مذهب شیعه خارج شود ، حکم کافر را دارد. یعنی دین اسلامش هم قابل قبول نیست.
طبق نظر تمام مراجع شیعه انکار هر کدام از 12 امام توسط یک فرد ، باعث کفر آن فرد می شود.
یعنی اگر کسی بگوبد من اصل امامت در اسلام را قبول ندارم کلا کافر محسوب می شود.
امامت و عدل به دليل اينكه دو بحث اساسي در اعتقاد شيعه هستند و براي تمايز از ساير فرقِ اسلامي ، در فقه شيعه مطرح شده اند
اگر دقت كنيم ، امامت زيرمجموعهء نبوت است و عدل زيرمجموعهء توحيد
پس به عبارت ديگر مي توان گفت اصول شيعه نيز همان سه مورد است ، با اين تفاوت كه تعريف شيعه از اين اصول با تعريف ساير اديان متفاوت است
و بخشي از اين تعريفِ متفاوت ، شامل پذيرش امامت در ذيل نبوت ، و پذيرش عدل در ذيل توحيد نيز ميشود
سلام به همهی دوستان،
این مباحث خیلی نظر اسلام نیستند، بیشتر نظر برخی از علمای اسلام هستند، اینکه اصول دین سه تا باشد یا چهار تا یا پنجتا یا شش تا ...
خود جناب امام عشق در بیاناتشان فرمودند که فلان عالم بزرگوار اولین کسی بودند که این مطلب را گفتند و بعد هم مورد قبول سایرین واقع شد، اگر تاریخش را مطالعه کنید میبینید در طول تاریخ علمای مختلف نظرات مختلفی داشتند و جریانات مذهبی و سیاسی هم روی این نظرات تأییرگذار بود، مثلاً اگر کسی نبود که امامت را منکر شود چیزی به اسم امامت را جزء اصول دین یا مذهب نمیگذاشتند، اگر کسی نبود که با وجود پذیرش قیامت منکر عدالت نشود عدالت هم به اصول دین یا مذهب اضافه نمیشد ... و اینکه جناب امام عشق میفرمایند اصول دین مربوط با اعتقادات قلبی است و فروع دین مربوط به اعمال است این هم صحیح نیست، مگرنه تولی و تبری جایش در میان فروعالدین نبود آن هم وقتی در روایت مبارکه مستقیم و صریح فرمودهاند که اصل دین همین حب و بغض است و السلام! هلالدین الا الحب و البغض ... یا جای دیگر که ستونهای اسلام را پنج معرفی فرمودهاند که شامل نماز و مانند آن میشود و بعد میفرمایند قوام همهی اینها به ستون آخر است که همانا ولایت است ... خلاصه اینکه دیدم خیلی داریم روی اینکه اصولالدین و فروعالدین چه هستند اختلاف میکنیم و هر کدام هم گمانمان این است که داریم حرف دین خدا را میزنیم خواستم بگویم شاید مسأله خیلی هم اینطوری نباشد ... این مسائل اصطلاحی هستند و لزوماً دایر بر حق و وحی منزل نیستند ... فقط هم انکار این اصول مذهب اصطلاحی یا این اصولالدین اصطلاحی نیستند که سبب خروج از مذهب یا دین میشود ... مگر انکار ضروری دین مثل همان حجاب اگر آگاهانه باشد نمیشود خروج از دین؟ پس شاید در این زمان بشود متناسب با همین زمان حجاب را هم جزء اصول دین درآورد، یعنی نمیشود کسی بگوید من مسلمان میشوم ولی این بخش آن را قبول ندارم، این مطلب که در خود قرآن هم آمده است، در زمان علمای گذشته مسائل دیگری مورد اختلاف بودند هر عالمی آمد و گفت این مطلب هم جزء اصول الدین بگذاریم تا مثلاً امامیه از غیر ایشان و مسلمان از غیرمسلمان شناخته شود ... ممکن است یکی نماز نخواند و کافر هم نباشد چون نماز را قبول دارد که جزء دین است و خود را در انجام واجبات مقصر هم میشناسد، این میشود فاسق نه کافر، ممکن هم هست که خانمی حجاب نداشته باشد و آقایی چشم هیز داشته باشد و مسلمان باشند ولی فاسق، ولی هر کدام که «آگاهانه» واجبات و محرمات را حرام کنند این میشود کفر ... البته باید آگاهانه باشد ...
اگر معلوم نیست تکرار میکنم که قصدم این نیست که بیاییم و تعاریف و اصطلاحات را کنفیکون کنیم، ولی وقتی میخواهیم از آنها استفاده کنیم باید حدود تعریفشان را بدانیم و رعایت کنیم تا اگر کسی گفت اصولالدین سه تاست یا چهارتاست یا دوتاست بگوییم تو شیعه نیستی یا تو اشعری هستی یا تو فلان هستی و یا امثال آن ... برای دفاع از یک اصطلاح اگر بخواهیم این و آن را کافر و مرتد از دین یا مذهب بدانیم و مدام به دیگران تهمت بزنیم و برچسب بچسبانیم آخر کار هم باید بگوییم که و علی الدین السلام ... اصطلاحات یک علم جزء لاینفکّ خود آن علم نیستند، بلکه تنها لوازمی هستند برای یادگیری و توسعهی آن علم، چه بسا اصطلاحاتی که سنگ راه باشند یا نباشند ولی به مرور بشوند و خودشان در حدّ یک تابو در اذهان شکل بگیرند که اگر کسی بگوید از نظر من اصولالدین تولی و تبری یا مثلاً فقط توحید و نبوت است بگویند کافر شده است یا مرتد از مذهب شده است ...
هر کس آشکارا بخواهد مناسک و محلهای که خداوند دستور فرمود را به میل خودش تغییر دهد بدعت گذار است
سلام و عرض ادب
اولاً
صحبت ايشان در تغيير اصل مناسك نبوده ، بلكه اجراي حركتي نمادين بوده. ا
كجا گفتند محل و مناسك را تغيير بدهيم؟!!!!
ثانياً
سوال بطور صحيح پرسيده نشده. شايد هرجور ديگر هم پرسيده ميشد پاسخ همين بود. ولي به همين ميزان هم احتمال داشت پاسخ ديگري دريافت شود
شايد اگر درست پرسيده ميشد مراجع با آن موافقت مي كردند ، يا اگر هم مخالف بودند ، لااقل آن را بدعت نمي ناميدند و صرفاً مي گفتند انجام نشود بهتر است
كما اينكه در همين پاسخ نيز آيت ا... مكارم فرمودند اين كار
"غلط" است ، ولي اسمي از بدعت نياوردنددفتر آيت ا... فاضل هم با توجه به انجام عيني مناسك آن را بدعت دانستند. بخشي از پاسخ ايشان:
"ساختن رمی جمرات در مشهد مقدس و انجام رمی در آنجا بدعت به عنوان ((عمل مذهبی)) ، بدعت در دین حساب می شود و حرام است. این مسأله که زیارت امام رضا حج فقرا دانسته شده است به این معنا نیست که اعمال حج در مشهد امام رضا انجام شود"
از بخش هاي قرمز رنگ كاملاً روشن است كه تصور بر اين بوده كه قرار است عين مناسك مذهبيِ حج در بارگاه امام رضا(ع) انجام بشود!!!!
ثالثاًاز همه مهمتر اينكه ايشان به نظر مرجع احترام گذاشتند و بعد از استفتائي كه از دفتر مراجق تقليد انجام شد (با اينكه اصل سوال هم درست پرسيده نشده بود) اعلام كردند (بخشي از متن):
"با توجه به پیگیری یکی از عزیزان ساعی در عرصه مهدویت ، مبنی بر استفتاء از دفتر دوتن از مراجع عظام در رابطه با پیشنهاد حقیر مبنی بر ساخت منار رمی جمرات در ایران عزیز و پاسخ بیوت شریف ایشان که احتمال بدعت را داده اند ، حقیر با توجه به احترام به مراجع مذکور (حتی با فرض اینکه طرح موضوع توسط شخص پرسش کننده نیز درست صورت گرفته نشده باشد)این پیشنهاد را ملغی اعلام می نمایم. شایان ذکر است در اسرع وقت شخصا به خدمت مراجع خواهم رسید تا حضورا اهم مسائل این عرصه را به سمع و نظرمبارکشان برسانم . به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت ولی عصر (عج) که صد البته نزدیک است
عبد عاصی: علی اکبر رائفی پور" با اينكه موارد يك و دو كه مطرح كردم نيز جاي تامل دارد ، ولي حتي با ناديده گرفتن دو مورد اول
حتي اگر قبول كنيم حرف ايشان بدعت بوده ، پس از تغيير نظر ديگر دليلي براي انتقاد باقي نمي ماند
حال جاي سوال است كه چرا دوستان باز اصرار به طرح اين موضوع دارند؟!
سلام نامی از نامهای خداس
سلام
بسم الله،
سلام
از طرفی سخن این نیست که حکمی از طرف مرجعی اشتباه صادر شود یا خیر. سخن بر سر تحت شعاع قرار دادن احکام الهی است.
پس یعنی شما میدانید که آن شخص با آن پیشنهادش میخواسته احکام الهی را تحتالشعاع قرار دهد ... شما دقیقاً میدانید که ایشان میخواستند کلاً رمی جمرات در منا را تعطیل کنند و در مشهد تأسیس نمایند یا موازی منا یک سری اعمال هم در مشهد قرار بدهند و آن را جزء اعمال زیارت و امثال آن قرار دهند؟ برای هر یک از این مسائل که با تحقیق به آن رسیدهاید لطفاً اسنادتان را به ما هم نشان دهید و اگر نمیدهید از ما انتظار نداشته باشید از روی هوا بگوییم یک نفر مرتد شده است و باید چنین کرد و چنان کرد ... اینکه چنین استفتائی بکنید که با چنین شخص مرتدی باید چه کرد وقتی هنوز ارتدادش مشخص نیست یک اشکال دارد، اینکه یک گروه بدون توجه به مسائل روز به صرف اینکه یک سؤال علمی فقهی پرسیده شده و باید جوابش را بدهیم هم یک اشکال دیگر است، همین هم میشود که یک گروه میروند فلانی را میکشند و بعد میگویند ما از فلانیها اجازه گرفته بودیم و استفتاء کرده بودیم و برای رضای خدا او را کشتیم ... اگر هم معتقدید که ایشان مرتد نیست ولی کارش مثلاً تشویش اذهان عمومی بوده یا سبب وهن دین یا وهن چهرهی بسیجیان و امثال آنها شده است از ایشان شکایت کنید و اسنادتان را هم برای ارائه به دادگاه آماده کنید و اگر هم گمان میکنید که سیستم قضایی عرضهی برخورد با ایشان را ندارد اینجا فکر نکنم جای اعتراض به قوهی قضائیه باشد ... هست؟
سؤالتان این بود که این کار مصداق بدعت هست یا نیست که علیالظاهر نیست، میتواند مصداق یک کجفهمی و اشتباه گوینده باشد یا یک سوء برداشت توسط همه یا بخشی از مخاطبین و یا موجسواری یک عده مخالف برای خراب کردن چهرهی یک نفر و طرفدارانش و ملتهب کردن جامعه یا ... اگر هم شخصی زمانی آمد و گفت که کلاً حج تمتع یا عمره را به جای عربستان برویم مشهد یا قم یا جایی در صحرای اطراف کاشان یا یزد آن وقت میتوان چنین دعاوی را مطرح کرد ...
فقها از روی هوا و هوس حرف نمیزنند. و در هیچ کجا نظر شخصی نمیدهند و نظرشان بر پایه روایات مختلف است.
به هر حال همه از یک مجموعهی آیات و روایات استفاده میکنند و نظراتشان گاهی زیاد مخالف هم هست، به ناچار باید بپذیریم که عامل دیگری هم در تعیین احکام دخیل است و بعید میدانم قبول نداشته باشیم که تشخیص شخصی ایشان از مهمترین این عوامل باشد ... اما اینجا ظاهراً این مطلب را پذیرفتهاید و میفرمایید آنها در بیان تشخیص خود و آن هم تشخیص عالمانهی خود صادقند و نفسانیات خود را در این امر دخالت نمیدهند ... در این صورت برای آنکه بتوانید بگویید کار فلان شخص بدعت است باید نشان دهید که در این امر از نفسانیات خود استفاده کرده است و اینطور نیست که واقعاً تشخیص خودش از آیات و روایات را بیان کرده باشد ... اما آیا دلیل محکمهپنسدی برای این مطلب دارید که ایشان از روی نفسانیاتشان چنین نظری دادهاند؟ ... میتوانید اثبات کنید که مثلاً میخواسته جلب توجه کنه و حتماً اینطور نبوده که بخواهد تولی و تبری را در اذهان غافل از همهجابیخبر یا نسبتبههمهچیزبیتفاوت احیا کند؟ دلیلی که برای این تشخیص خود دارید که او حتماً به دنبال نفسانیات خود بوده است چیست؟ نفسانیات شخصی شما که در این تشخیصتان دخالت ندارند؟ مثلاً اختلاف نظر و اختلاف سلایق شخصی یا امثال آن؟ برای قضاوت درست کردن باید همهی جوانب را دید و ما هم شما را به خوبی که خودتان خودتان را میشناسید نمیشناسیم ...
بر خلاف نظر شخصی که بر هیچ آیه و روایتی استوار نیست ، یا اینکه مثل خوارج ، وهابیت و گروهای مختلف دیگر فقط به ظاهر قرآن و معنی تحت اللفظی آن اکتفاء میکنند.
به هر حال همان خوارج هم به ظاهر قرآن دلالت میکردند و نمیشود گفت نظرشان به هیچ آیه و روایتی استوار نیست ... ما معتقد هستیم آنها دچار کجفهمی بودند و هوی و هوس بر عقل ایشان غلبه داشته است، خود قرآن پر از آیات متشابهی است که عمداً در قرآن تعبیه شده است که کسانی که در دلشان مرض است با تأویل آن بتوانند به گمراهی دور بیفتند، کما اینکه وهابیت به گمراهی دور افتادهاند ... بنابراین این مطلب هم باز همان نظر بالایی شما را تأیید میکند که مشکل ما با نظر شخصی دادن این نیست که نظر شخص استوار بر آیه و روایات نباشد، مشکل با این است که آن کسی که به آیات و روایات استناد میکند دارد خالصانه و برای رضای خدا و در جهت حقطلبی این کار را میکند یا هوی و هوس خودش را هم در فقاهتش دخیل میکند ...
تمام مناسک حج و نوع و روش آن همه دستور خداست. هر کس آشکارا بخواهد مناسک و محلهای که خداوند دستور فرمود را به میل خودش تغییر دهد بدعت گذار است. تعارف هم با فرد یا گروهی نداریم.
ما با افراد دین را نمیسنجیم که بیاییم سخن اشتباه و بی اساس فرد یا گروهی را به هر نحوی توجیه کنیم.
معیار ما دین است ( قرآن و سنت پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) ) و با همین دین افراد را میسنجیم.
...
مطالبی که ما خوانده بودیم فراتر از یک پیشنهاد بود. مخصوصا با اتفاقاتی که در جلوی سازمان استان قدس رضوی رخ داد. از طرفی انقدر تجربه داریم که میدانیم برخی از پیشنهادها را نباید علنی کرد.
بله احکام اولیه را جز در پوشش احکام ثانویه که صورت تبصره دارند نمیتوان تغییر داد و هر تغییری یک بدعت است ... حرف بر سر این است که به صرف یک پیشنهاد نمیشود نتیجه گرفت که پس فلانی به دنبال تغییر دین خداست و بدعتگذار است و باید مرتد اعلام شود و خونش مباح گردد ...
اما اینکه میفرمایید اتفاقات خاصی جلوی سازمان استان قدس رضوی افتاد را دیگر نمیدانم چه بود و چه شد و باز نمیدانم شما چقدر تجربه دارید و یا شرایط بیان آن پیشنهاد چه بود و مخاطبان ایشان که بودند و کل حرفهای ایشان دقیقاً و جملهبهجمله چگونه بوده است، مگرنه که خودم دیدم در فتنهی ۸۸ صحبتهای حضرت آقا در نماز جمعه را چطور فردا در رسانههای خودشان نشان دادند که مردم فکر کنند ایشان اجازهی تیر صادر کردهاند، لا اله الا الله ... ملت ما کم از این موجبهراهافتادنهای الکی و بیمبنا ضربه نخورده است ... هر روز یک قائلهای بر علیه یکی درست کنند و یک عده هم عربدهکشان راه بیفتند که حق و باطل را جابجا کنند و خدا میداند که چه کسانی این موجها را در چه جهاتی به راه میاندازند ...
وقتی شخصی پیشنهادش را علنی میکند یعنی این باور من است و هرکس که مرا قبول دارد مرا یاری دهد.
وقتی شخصی پیشنهادش را علنی میکند میتواند صورتهای خیلی متنوعی به خود بگیرد و به این معنی نیست که این اعتقاد من است و لا غیر، چه بسا فکر کند اعتقاد درستی است و بیانش کند و اشکالاتش را برایش بگویند و او هم بپذیرد و بگوید اشتباه کردم ... شما معتقدید چنین کسی حق ندارد چنین اشتباهی کند؟ این یک چیز است و اینکه بگویید او مرتد است یا بدعتگذار است یک مطلب دیگر است ... متوجه اتهاماتی که به دیگران وارد میکنید هستید؟
دوست گرامی پیرامون اصول دین باید عرض کنم که هر پنج اصل از دل قران در آمده است.
طبق آیه تبلیغ ، آیه اکمال ، آیه اولی امر و آیه ولایت یکی از اصلهای دین اعتقاد به امامت است.
خدا خیرتان بدهد، بنده هم میدانم که خیلی چیزها در قرآن هست، خداوند فرستندهی رسول خداست و قرآن نشانهی این رسالت از طرف خداست، کسی که بفهمد قرآن از طرف خداست همزمان خدایی حضرت الله عزّ و جلّ و نبوت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را میفهمد و بعد از آن دیگر همهی اعتقادات از کوچکترین تا بزرگترینش به دست میآید ... تمام ... تمام بحثهای دیگر از امامت گرفته تا عدالت تا قیامت تا نماز و حج و امثال آن از همان مسائل به دست میآید و یک بحث دروندینی هستند و اینطور نیستند که بگوییم باید همهی آنها جداگانه تحقیق شوند ...
اصل اسلام همانطور که از اسمش هم بر میآید یعنی داشتن روحیهی تسلیم مقابل خدا ... دو تا دین بیشتر نداریم، دین اسلام و دین طاغوت، دین تسلیم مقابل خدا بودن و دین طغیان کردن مقابل خدا و تسلیم نفسانیات شدن ... اصل اسلام هم یک چیز بیشتر نیست و آن هم تولی و تبری است ... کسی که تسلیم حق باشد اگر با دعوت پیامبر خدا مواجه شد ایمان هم میآورد و به احکام اسلام هم عمل میکند، چه این دعوت به او برسد و چه نرسد او مسلمان است، به اندازهی امکانات و ظرفیتش مسلمان است اگرچه اسماً به دین دیگری باشد، کسی هم که که روحیهی طغیانگری داشته باشد مسلمان نیست اگرچه اسمش مسلمان باشد ... در مورد تولی و تبری هم مشابه همین است ... بحث فقه یک بحث جداست ... حالا فعلاً تشخیص علما چیز دیگری است ما هم کاری نداریم، در عمل ما تابع ایشان هستیم، ولی در مباحث نظری مطلب فرق دارد، خودتان هم که سبقهی تاریخی وضع اصولالدین به این صورت را میدانید، وحی منزل نیست که اینقدر رویش اصرار میکنید، بعضیها هم فکر میکنند که پنج تا بودن اصولالدین جزء مسلمات است انگار که همهی علما همیشه همین نظر را داشتهاند و در آیات و روایات هم ذکر شده است و روایتش هم متواتر است! :Gig:
اصول دین هم به این معنی و مفهوم است که اگر کسی آن اصل را قبول نداشته باشد از دین خارج است.
آیا می شود کسی بگوید من امامت را قبول ندارم ولی شیعه هستم!
همچنین توحید ، عدل ، نبوت ، معاد
لازم است یادآوری کنم که خودتان در پستهای گذشته اذعان داشتید که این مسألهی سبقهی تاریخی دارد و صریح آیات و روایات نیست که ای شیعیان برای شما اصولالدین این پنجتاست که تقلید در آنها جایز نیست و در مابقی مطالب باید تقلید کنید ... برای ما اصل این است که خدا قرآن را فرستاده و قرآن توسط روایات تفسیر و تأویل شده و شرح داده شدهاند، حالا در عمل به قرآن و روایات چون علم کافی نداریم از علمایی که علمشان از ما بیشتر است تقلید میکنیم، در اعتقادات هم میتوان از ایشان سؤال کرد ولی نظرات ایشان وحی منزل نیست، مخصوصاً اگر با فلسفه و سایر علوم بشری مخلوط شود یا گروهی دست به تأویل آیات مطابق رأی خودشان زده و روایات را توجیه کنند ...
حال چرا اینها شدند اصل و تولی و تبری شدند فروع دین.
هر دلیلی بیاورید نظر شماست و نظر علمایی که شما از ایشان اقتباس فرمودهاید، چیزی نیست که بشود روی درستیش قسم خورد و کاملاً محتمل است که علمای متفاوت در این باب نظرات متفاوتی داشته باشند و داشتن نظرات متفاوت به معنای خروج از اسلام نیست
1 - اصل یعنی اعتقاد به یک مکتب و آیین. فروع یعنی اعمالی که در این مکتب و آیین از الزامات است.
اصل جزء مسائل اعتقادی است. اما فروع جزء مسائل عملی است.
شما بصورت عملی نمیتوانید نبوت را انجام دهید.
اصل را در معانی متفاوتی میتوان تعریف کرد ... مثلاً ممکن است یکی بگوید اصل یعنی ریشه و مبنا و فرع چیزی است که بر آن استوار شود و از روی آن به دست بیاید، در این صورت چه بسا اصل را بگذارید توحید و نبوت و قرآن و بعد از آن خواهید دید که همهی اعتقادات و احکام از همانها بیرون میآید، حتی ولایت و امامت و تولی و تبری که غیر شیعیان به آن پایبند نیستند ...
اینکه شما بفرمایید اصل یعنی اعتقاد و فروع یعنی اعمال صرفاً خبری است که حاکی از تعریف شما از واژگان اصل و فرع میدهد، حقیر هم با شما موافق نیستم و اصالتی برای این تعریف نمیشناسم ... مگراینکه جنبهی کاربردی این تعاریف برایتان اهمیت داشته باشد ...
2 - اصل و فرع هر دو در یک راستا قرار دارند. اصل به این دلیل شد اصل که شاکله اصلی و اعتقادی را ایجاد مکیند.
فرع به این دلیل شد فرع که ایمان آورندگان به اصل می بایست آنها را انجام دهند.
این میتواند یک تعریف موجه باشد ولی تنها تعریف ممکن نیست ... از میان اصول هم برخی اصلتر و برخی فرعتر هستند، کسی که خدا و پیامبر خدا و قرآن را قبول دارد باید به فرعیاتی مثل قیامت هم ایمان بیاورد، بنابراین اعتقاد به قیامت از همین نظر هم میشود جزء فروعالدین ...
3 - به عبارت دیگر اصل فقط در ید قدرت خداست. اما فرع را فرد میتواند کم و زیاد کند.(برای خودش).
یعنی افراد قدرت دخل و تصرف در فرع را دارند. و حتی میتوانند با بدعت آن را در عمل تغییر دهند.
یعنی یک فرد این قدرت را دارد که نماز بخواند یا خیر ، امر به معروف کند یا خیر ، برائت را به زبان بیاورد یا خیر ، حج برود یا خیر ، جهاد کند یا خیر.
اما یک فرد نمیتواند توحید را از بین ببرد. یا اینکه بگوید از امروز فلان شخص پیغمبر است.
یعنی چی فرد نمیتواند توحید را از بین ببرد ولی نماز را میتواند؟ اگر یک نفر بتواند نماز نخواند میتواند خدا را هم انکار کند، این جملهاتان برایم بامعنا نبود، مگراینکه منظورتان را درست متوجه نشده باشم ...
4 - اصل با توجه به شرایط قابل تغییر نیست.
اما فرع با توجه به شرایط خاص ، تغییر میکند.
مثال مامور اطلاعاتی نباید در زمان جاسوسی نماز بخواند. نباید اعلام برائت کند. نباید روزه بگیرد و کارهای دیگر.
در برهه ای از زمان بخاطر فشار دشمنان شیعیان مجبور به تقیه می شدند. و در انجام واجبات می بایست آشکارا انجام ندهند و اگر مجبور میشدند خلافش را انجام دهند.
در برهه ای از زمان تولی و تبری جایگاهی نداشت.
تقیه در امور ظاهری است، بنابراین از نظر شما در تمام امور باطنی که شخص حق تقیه ندارد باید بگوییم که همهی اعتقادات جزء اصول هستند ... مثلاً اعتقاد به مطلقه بودن ولایت فقیه هم از نظر شما باید جزء اصولالدین باشد، ولی آیا شما این مطلب را هم جزء اصولالدین میدانید؟
تعریف پیرامون اصول و فروع بسیار زیاد است و متنوع که از زوایای مختلف بیان میشود و اگر همه کنار همه قرار گیرند به پنج اصل می رسیم. توحید ، عدل ، نبوت ، امامت و معاد.
شما رسیدید ما نرسیدیم ... خودشان فرمودند که اصل دین حب و بغض است، روایت صریح را رها کنم نظر شخصی را بپذیرم؟ ... البته نظر علما را میپذیرم چون دغدغهی ایشان را میدانم و به نظرم درست هم هست، ولی فکر میکنم دغدغهی ایشان امروزه یک جور دیگری تصور شده و هدف پشت این شمارش اصول و فروع دین فراموش شده است و برخی هم یادشان رفته است که این سه یا پنج یا ... دانستن اصولالدین از کجا و برای چه وضع شده است و در کتب شیعه راه یافته است و فکر میکنند جزء مسلمات دین نازل شده از طرف خداست و در خود قرآن یا در روایات آمده ... خیلیها نمیدانند که این مطلب را یک عالم بیان کرده است و مابقی هم آن را تأیید کردهاند ... پس درست نیست چیزی که جزء مسلّم دین نیست را جرء مسلّم دین معرفی کنیم، خود این کار هم بدعت است، نیست؟