نظر قرآن در باره کشور دوستی و وطن چیست؟
تبهای اولیه
نظر قرآن در باره کشور دوستی و وطن چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
در قرآن کريم به طور مستقيم آيه اى درباره «حبّ وطن » موجود نيست ; ولى بعضى از مفسران در شأن نزول آيه 85 سوره قصص «إِنَّ الَّذِى فَرَضَ عَلَيْکَ الْقُرْءَانَ لَرَآدُّکَ إِلَى مَعَاد ; (قصص ، 85) آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد ، يقيناً تو را به سوى وعدگاه باز مى گرداند .» از «ابن عباس » نقل کرده اند : «پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) هنگام هجرت از مکه به مدينه در سرزمين جحفه ـ که فاصله چندانى از مکه ندارد ـ به ياد وطنش مکه ، حرم امن الهى افتاد . آثار اين شوق که با اندوه آميخته بود در چهره مبارکش نمايان گشت . در اين جا جبرئيل نازل شده و پرسيد : آيا به راستى به زادگاهت اشتياق دارى ؟ پيامبر فرمود : آرى ! جبرئيل عرض کرد : خداوند اين پيام را براى تو فرستاده است .»(آيه مذکور را تلاوت نمود)1.
دوستى وطن و شهر و کشورى که آدمى در آن جا زندگى مى کند ، امرى طبيعى است ; اما بايد توجه نمود که افراط در دوستى و حبّ وطن پيش نيايد و به حس ناسيوناليستى و ملى گرايى مذموم نينجامد . دوستى هيچ کسى يا چيزى سزاوار نيست در برابر دوستى خدا و رسول و امامان(عليهم السلام) و اسلام قرار گيرد . قرآن کريم در اين مورد مى فرمايد : «بگو : اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما و اموالى که به دست آورده ايد و تجارتى که از کساد شدنش مى ترسيد و خانه هايى که به آن علاقه داريد ، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است ، در انتظار اين باشيد که خداوند عذابش را بر شما نازل کند .» (سوره توبه ، آیه24)
منبع:
1.ر .ک : تفسير نمونه ، آيت الله مکارم شيرازى و ديگران ، ج 16 ، ص 184
با سلام
به نظر بنده بهتره این بحث در روایات جستجو کنیم . مسلما روایات جزیی اند و قرآن کلی
برای مثال یک حدیث فکر میکنم این باشه :
حب الوطن من الایمان
البته فکر میکنم این وطن وطن ابتدایی انسان یعنی انا لله و انا الیه راجعون باشد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وطن دوستى و علاقه به دیار و مسكن حق طبیعى انسان است. یكى از كارهاى ستمگران، گرفتن این حق طبیعى و خارج كردن مردم از دیار و كاشانههاى خودشان است.([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قَدْ اُخْرِجْنَا مِنْ دِیارِنَا. (بقره/246)) در امر به معروف مىتوان از حسّ وطندوستى مردم استفاده كرد و گفت: براى عزّت كشور و استقلال ملّى اینگونه عمل كنید.
یا: این گونه عمل نكنید!
كشورهاى بىدین، میلیونها سرباز را با همین حسّ وطندوستى و ملیّت خواهى به جبههها مىفرستند.
در امر به مطالعه تاریخ و جغرافیا نیز مىتوان از این حسّ وطندوستى استفاده كرد. براى مثال، اگر تاریخ مردان منطقه و زنان نمونه هر منطقه را در دسترس جوانان آن منطقه قرار دهند، جاذبه مطالعه بیشتر مىشود. ولى شرح تاریخ كلى و جغرافیاى كلى براى همه، آن جاذبه لازم را ندارد به هر حال، گسترش خوبیها و جلوگیرى از مفاسد نیاز به قصد قربت ندارد. از هر احساس و وجدان ملى و میهنى كه بتوان بهرهمند شد، نباید كوتاهى كرد.
[=times new roman,times]
در قرآن آیاتی داریم كه از آن استفاده میشود كه وطن دوستی یك حق طبیعی است مثلاً «أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ» آل عمران/195 مومنین را از خانه هایشان بیرون میكردند پس پیداست علاقه به دیار، علاقه به خانه و وطن یك حقی است كه ستمگران این حق را از مومنین گرفتند. تمام آیاتی كه میگوید ظالمین مومنین را از دیارشان اخراج میكردند معلوم میشود كه علاقه به وطن و دیار درست است كه یكی از بدی كفار این است كه مومنین را از دیارشان اخراج میكردند.
[=times new roman,times]...........عدهاي رفتند کربلا امام حسين را کشتند، همين حکومتي که امام حسين را کشت، لبِ مرزها سرباز داشت، امام سجاد به سربازهايي که لب مرز هستند، دعا ميکند. دعاي امام سجاد به مرزبانان، آنهايي که لبِ مرز هستند.اي امام سجاد به کي دعا ميکني؟ مرزبانان، مرزبانان حقوق بگير کي هستند؟ حقوقبگير بنياميه هستند، بني اميه کي است؟ همان که آمد بابايم را کشت در کربلا، تو به حکومتي که بابايت را کشت و الان نيرو گذاشته لبِ مرز، به آن نيروها دعا ميکني؟ بله، بابايم را کشت غلط کرد، ولي فعلاً مرز حکومت اسلامي آنجا ايستاده، و ما بايد فکرمان، بالاتر از اين باشد که حکومت، حکومت باطل است، اما مرز کشور اسلامي بايد حفظ شود. فکر بايد بالا باشد. آقا ارزش شما چقدر است. الان ميگويند کي ارزش دارد؟ اين خيلي پسر خوبي است، اين خيلي ارزش دارد، اوه، ميگوييم چي است، ميگويد همه نمرههايش بيست است. نخير. ممکن است کسي نمرهاش شانزده باشد ولي فکرش بيست باشد، ممکن است کسي نمرهاش بيست باشد اما فکرش... يعني ممکن است بيست بگرد براي اينکه زندگي خودش را تأمين کند، اين کوچک است، ممکن است شانزده بگيرد ولي هدفش خير رساني به همه دنيا است. بيائيم يک کاري کنيم خير برسانيم..........
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
شهادت تنی چند از مرزبانان غیور ایرانی در جنوب شرق بدست اشرار بر همگان تسلیت باد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
چو ایران نباشد تن من مباد
[=times new roman,times]سرمایه بد نیست، علاقه به سرمایه بد است. ببین مال خوب است، مال پرستی بد است. وطن خوب است كه انسان وطنش را دوست داشته باشد. وطن پرستی بد است. لباس خوب است لباس پرستی بد است. هر چیز خوب تا مادامی كه به پرستش نرسد خوب است. پول خوب است، امام پول پرست، یعنی چه؟ پول پرستی یعنی، علم و تقوا و عاطفه و وجدان، همه را به خاطر پول زیر پا میگذارد.
[="DarkSlateBlue"]نظر قرآن در باره کشور دوستی و وطن چیست؟
بنام او
باسلام..
{البته شما جناب پازوکی خیلی خوب مینویسید و بلکه قلم خوب و اعتقادات محترمی هم دارید لذا در تداوم بیان شیوا و گیرای شما فقط عرض مینمایم ..}
نظر فرآن را که دوستان کارشناس علوم قرآنی و اموردینی پاسخش را ارائه نمودند اما من نیز میتوانم یک اطلاعات شاید مهم و شاید حائز اهمیت و اما کاملا شخصی را دراختیارتان قرار دهم که شاید بکار شما یا سایر دوستان هموطن هم بیاید..انشاا...
احتمالا کشوردوستی یاعلاقه وافر به میهن یا آب و خاک ، یک فرآیند پیچیده اما و کاملا علمی و حتی معقولانه هم میباشد که شخص در آن کوچکترین نقش یا گناهی مرتکب نشده و نخواهدشد و بلکه این عناصر طبیعی موجود در طبیعت اند که موجب عشق یا علاقه انسانها {و البته به نسبت کم و زیاد} به قسمت یا بخشی ازاین سیاره یا خاک گردیده یا میگردند که دراین بین تنها زمان است که نقش اصلی را بازی یا ایفا نموده یا مینماید..بنابراین بطوربسیارخلاصه عشق به میهن یا کشور تنها بدست یک تن یا یک انسان یا یک ذهن بظاهر از یک موجود بنام انسان نخواهدبود و این امر از دایره توانایی خواست یا اراده یا درک یک ذهن فراتر رفته که بیش از فرد یا شخص عوامل دیگری دراین بین دخیل بوده یا خواهندبود و از آنجاییکه خالق قرآن نیز این موضوع را بخوبی میدانستند و بلکه خود ، خالق همه این علوم بسیار پیچیده بوده و میباشند لذا پیامبر بزرگوارشان را نیز مورد مواخظه قرار نداده و بلکه برعکس،ایشان را دلداری هم مینمایند که از اینرو به ایشان وعده میدهند انشاا...بزودی به مراد دلت خواهی رسید..{یا بزادگاهت بازخواهی گشت}
بعضى از مفسران در شأن نزول آيه 85 سوره قصص «إِنَّ الَّذِى فَرَضَ عَلَيْکَ الْقُرْءَانَ لَرَآدُّکَ إِلَى مَعَاد ; (قصص ، 85) آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد ، يقيناً تو را به سوى وعدگاه باز مى گرداند .»
و ..؟؟
وادامه این بحث ..؟؟
واما در مورد ایران دوستی و عشق به ایران..
چو ایران نباشد تن من مبادشهادت تنی چند از مرزبانان غیور ایرانی در جنوب شرق بدست اشرار بر همگان تسلیت باد
چو ایران نباشد تن من مباد
در کلام آخر میتوان گفت یا مدعی شد که علاقه به آب و خاک اگر در وجود یک انسان وجود نداشته باشد عشق به هموطنان و انسانها نیز در وجود او بوجود نخواهدآمد و بلکه لازمه عشق به انسانها یا سایر مخلوقات خالق ، ابتدا علاقه و عشق به آب و خاک و میهن را طلب مینماید و اگر پیامبر بزرگوار اسلام {ص} هیچ وابستگی یا علاقه ای به آب و خاک یا زادگاه یا موطن خود نداشتند درواقع باید گفت که هیچ علاقه و عشقی به بندگان خدا نمیداشتند و کسی هم که عشق به بندگان خدا نداشته باشد هیچ علاقه و عشقی به خالق خود نخواهدداشت و سزاوار پیامبری نخواهندشد از اینرو بسیارطبیعی ست که پیامبر بزرگوار و بلکه همه انسانها عاشق زادگاه یا وطن خود بوده و میباشند که البته عدم علاقه هم امری ست بشدت محال .. {مگر آنکه انسان یا انسانهایی را از خارج از جو زمین بداخل جو زمین بیاورند که در آنصورت این امر قابل تحقق خواهدشد و البته احتمال نابودی سیاره زمین یا کشتاردسته جمعی انسانهای ساکن درزمین نیز بشدت قوت خواهدگرفت} .. بنابراین باید بدانیم که علائق بصورت سلسله وار لحاظ گردیده و میگردند که باید تقاضا نمایم به امر و پدیده سلسله مراتب اهمیت بیشتری قائل شویم و در صدد ابتدا کشف سلسله مراتب خلقت برآییم که بگمان شخصی خودم البته ، همه اسرار الهی یا مقدار بسیار زیادی از اسرار خالق و آفریدگار جهان در سلسله مراتب خلقت لحاظ و نهان گردیده اند که تا ما ایرانیان و شیعیان به دنبال کشف آن برنیاییم درواقع از دامنه و دنیای بسیار وسیع علم عقب مانده یا خواهیم ماند که البته این بخش ازاین سخن را فقط کسانی بهتر درک خواهندنمود که بدرستی بدانند در دریای متلاطم علم،نژادسفید و مسیحیت کجاقرارگرفته است و ما یا سایر نژادها کجا که.. ؟؟
که این امر بیانگر یا اثباتگر این واقعیت ناگفته یا ناشنیده خواهدشد که ..؟؟
{که البته ضمن عذرخواهی باید معترف گردم متن آماده شده بسیار طولانی میباشد که بدلیل آنکه خدایی نخواسته از حوصله خواننده گرامی نیز خارج نگردد فعلا از بیان ادامه آن صرف نظر مینمایم و امیداست همین مقدار مثمرثمرواقع گردد}
{باسپاس،درپناه حق}[/]
من نیز میتوانم یک اطلاعات شاید مهم و شاید حائز اهمیت و اما کاملا شخصی را دراختیارتان قرار دهم که شاید بکار شما یا سایر دوستان هموطن هم بیاید..انشاا...
با سلام و عرض ادب
حقیر مثل شما توانمنند نیستم
اما اعتقاد دارم با قدم زدن در همچین جایی افراد متفکر مثل شما را می یابیم و ا از علم و حکمت انان استفاده می نماییم
الحمدلله صاحب رای و صاحب سلیقه اید امیدوارم از مطالبتان بیشتر بهره بریم
البته ناگفته نماند دایره تعریف حقیر از وطن کمی گسترده است
و هر جاییکه انسان اجساس نماید بین مردمش غریب نیست و راهی بسوی خدا می یابد انجا را نیز وطن می دانم
مثل شیعیان لبنان و یا مردم در محاصره زینبیه و...
التماس دعا
[="DarkSlateBlue"]بنام او
سلام مجدد..
با سلام و عرض ادب
حقیر مثل شما توانمنند نیستم
اما اعتقاد دارم با قدم زدن در همچین جایی افراد متفکر مثل شما را می یابیم و ا از علم و حکمت انان استفاده می نماییم
الحمدلله صاحب رای و صاحب سلیقه اید امیدوارم از مطالبتان بیشتر بهره بریم
ممنون ازاینهمه تعریف و تمجید که پرواضح است لایقش نبودم اما بازهم ممنون و سپاسگذار..
البته ناگفته نماند دایره تعریف حقیر از وطن کمی گسترده است
و هر جاییکه انسان اجساس نماید بین مردمش غریب نیست و راهی بسوی خدا می یابد انجا را نیز وطن می دانم
مثل شیعیان لبنان و یا مردم در محاصره زینبیه و...
التماس دعا
صدالبته که فرمایش شما صحیح ست و البته که دردنیای ماده همه چیز به مادیات بازمیگردد و این نیز شاید علتی مادی داشته باشد که شاید ریشه در اجداد پیشین یا باورهای فعلی هم داشته باشد که اجداد ما طی ادوار گذشته درکجا زندگی نموده و اینک ما کجا یا باورهای ما بکدام سمت بیشتر کشش پیدا نموده اند..
بهرحال کلام زیبا و گهربارتان حق مطلبی را هم بنوعی ادا نمود که بدرستی گاهی انسانها دربین اعضا خانواده یا عزیزان یا هموطنان خود نیز احساس غریبی و غربت مینمایند یا گاهی کشش بسویی غیر ، بیش از حد انتظار خواهدبود {والبته این دوره نیز موقتی و گذرا هم خواهدبود و احتمالا با یک یا چند حس ازحواس چندگانه آدمی ممکن است دچار یک جهش ژنتیکی شده و تغییر نماید و البته بسته به بسیاری از عوامل ممکن است چندین سال هم بطول بیانجامد که یک انسان وابستگی شدیدی نسبت به چیزی پیدا مینماید که بظاهر برایش عجیب و غیرمنتظره هم خواهدآمد..اما با اینحال ممکن است موقتی و گذر باشد}
{باسپاس}[/]
سلام
لطفا به وبلاگ شخصی ام سر بزنید و نظرات خود را برای بهتر شدن وبلاگم را بفرمایید
www.s-m-a-h.blogfa.com
مادر جان یا زهرا سلام الله علیها
[="Tahoma"][="Blue"]وطن دوستى و علاقه به دیار و مسكن حق طبیعى انسان است. یكى از كارهاى ستمگران، گرفتن این حق طبیعى و خارج كردن مردم از دیار و كاشانههاى خودشان است.(قَدْ اُخْرِجْنَا مِنْ دِیارِنَا. (بقره/246)) در امر به معروف مىتوان از حسّ وطندوستى مردم استفاده كرد و گفت: براى عزّت كشور و استقلال ملّى اینگونه عمل كنید.
یا: این گونه عمل نكنید!
كشورهاى بىدین، میلیونها سرباز را با همین حسّ وطندوستى و ملیّت خواهى به جبههها مىفرستند.
در امر به مطالعه تاریخ و جغرافیا نیز مىتوان از این حسّ وطندوستى استفاده كرد. براى مثال، اگر تاریخ مردان منطقه و زنان نمونه هر منطقه را در دسترس جوانان آن منطقه قرار دهند، جاذبه مطالعه بیشتر مىشود. ولى شرح تاریخ كلى و جغرافیاى كلى براى همه، آن جاذبه لازم را ندارد به هر حال، گسترش خوبیها و جلوگیرى از مفاسد نیاز به قصد قربت ندارد. از هر احساس و وجدان ملى و میهنى كه بتوان بهرهمند شد، نباید كوتاهى كرد.
سلام
ممنون از مطلب خوبتون
ولی من متوجه نشدم شما واقعا این مطلب رو می دونستید و پرسیدین یا می خواستین دانش کارشناسای اسک دین رو محک بزنین؟[/]
حقیر یک مطلب از هزار میدانم و شاید بسیار کمتر
اما اگر همه مشارکت نمایند
خصوصا کارشناسان محترم
انگاه همه غنی خواهیم شد
التماس دعا
ارتباط وطن دوستی با دینداری
حد و مرز وطن دوستي و ميهن دوستي کجاست؟ آيا مشکلي دارد که انسان هم دوستدار ميهن و خاک و کشور خود باشد و آن را نسبت به جاهاي ديگر دنيا مثل افغانستان و عراق و ... بيشتر دوست داشته باشد و هم دیندار باشد؟
دوست گرامي به نکته بسيار مهمي اشاره فرموديد مسئله اي که در درون سوال شما مستتر است هويت نام دارد. و در وراي آن هويت ملي مطرح است. ابتدا به تعريف دو واژه ،اهميت ان ،و اينکه آيا هويت ديني با هويت ايراني در تضاد و تضاهم است مي پردازيم فرهنگ معين واژهي هويت را چنين تعريف کرده است: آنچه که موجب شناسايي شخص باشد؛ يعني آنچه که باعث تمايز يک فرد از ديگري باشد . مهمترين کارکرد هويت ايجاد (پيوستگي و همانندي) است . در شکل دهي ، ساماندهي و سازماندهي هويت هر فرد ، دو عنصر دخالت دارد .که عبارتند از :تعريف ما از خود و تعريف ما از ديگران .نکته قابل توجه آن است که هويت در هر سطحي در مقابل غير مطرح مي شود . هويت ملي فرآيند پاسخ گويي آگاهانه يک ملت به پرسش هايي پيرامون خود ، گذشته ، کيفيت ، زمان ، تعلق و خاستگاه اصلي و دائمي ، حوزه تمدني ، جايگاه سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و ارزش هاي مهم از هويت تاريخي خود است . همچنين هويت ملي را مي توان مجموعه اي از نشانه ها و آثار مادي ، زيستي ، فرهنگي ، رواني دانست که سبب تفاوت جوامع از هم مي شود.هويت ملي اصلي ترين حلقه ارتباطي بين هويت هاي خاص محلي و هويت هاي عام فراملي است و مفهومي متحول ، تکامل يافته و پويا دارد .به اين ترتيب ، هويت هاي فراملي پيوسته در تکميل و باز توليد هويت ملي موثر هستند .. .
اما در خصوص مسئله اي که شما بيان فرموديد اگر در براورد هويتي نگاه ما پان ايرانيسم باشد (اعتقاد به هويت باستاني و اسلام زدايي) همانطور که در رژيم گذشته تحت عنوان گفتمان ناسيوناليسم پهلوي مطرح مي شد جاي اشکال است چون از لحاظ نژادي در مقابل اعراب و اسلام قرار مي گيرد. به همان ميزان اگر رويکرد هويتي منجر به حذف فرهنگ ايران و تاريخ آن باشد دوباره از آن سوي بام بر زمين مي خوريم.هويتي ايراني و اسلامي در کنار يکديگر موجبات تقويت هويت ملي و اتحاد ملي اند. اسلام با گرايشات ناسيونالسيتي مخالف است .ناسيونالسم در درون خود نژاد گرايي ،تقابل با اقوام و اقليت را دارد. شايد کساني که در مقابل هويت ايراني جبهه مي گيرند نا خوداگاه برداشت پان ايرانيستي که در رژيم شاه بود را قياس مي گيرند در صورتي که چنين نيست.طبق حديث که شما هم به آن اشاره کرديد .ميهن دوستي پسنديده است و ميهن پرستي با برداشتهاي شووينيستي که در مقابل ديگر اقوام و ملتها قرار مي گيرد مذموم.
استاد مطهري در کتاب خدمات متقابل اسلام و ايرانيان به ظرافت تمام اين مباحث را مطرح مي کند در ثاني ايرانيان تنها ملتي هستند که در طول تاريخ نامشان به نيکي در هر سه کتب آسماني اشاره شده است در آيات هشتادوسه تا نودوهفت از سوره کهف اشاره به ذوالقرنين مي شود که خداوند علم، حکمت و قدرت را در اختيار او قرار داد . دو تفسير گرانبهاي قرآن کريم (تفسير الميزان جلد سيزده صفحه 539) و (تفسير نمونه جلد دوازده صفحه 543) ذوالقرنين را کورش مي داند. فراموش نکنيد ابراز ارادت به ايران نه تنها بد نيست بلکه آب و خاک هر فرد ، هويت اوست و تضادي بين اسلام و ايران نيست بلکه ايرانيان بهتر از ديگر ملتها اسلام را شناختند و در نشر گسترش آن سهم بي نظيري داشتند.بايد اشاره کرد هرچند بايد به کشور و ميهن خود وفادار بود ولي اشتباهات گذشتگان را نبايد ماييه فخر و مباهات دانست.
مثل اعتقاد برخي از ملي گرايان به نظام منوکراسي شاهنشاهي . و حد و مرز اين ميهن دوستي بايد مجزا از ناسيونالسم که در مقابل ديگر اقوام و ملتها ي ديگر قرار مي گيرد باشد در خصوص حديث حب الوطن من الايمان شيخ بهايي شعري زيبا سروده اند ،که اگر مطالعه بفرماييد مستفيض خواهيد بود. عده اي از اين حديث برداشتهاي جغرافيايي دارند و عده اي بابينش مذهبي و عرفاني وطن را سراي حضرت دوست مي دانند در پايان نظر شما را به بيانات مقام معظم رهبري در سفر اخيرشان به شيراز جلب مي کنم از يک منظر، اين آثار(تخت جمشيد) متعلق به جباران تاريخ ايران است و نفرت از استبداد و جباريت، اينگونه آثار را در چشم و دل انسانها از جمله متدينين، بي جاذبه ميکند اما از جنبه مثبت، نبايد فراموش کرد که اين آثار، به هرحال محصول سرپنجه هنرمند، ذهن خلاق، روحيه بلند نظر و «ذوق و ابتکار ايراني» است و اين واقعيات، تخت جمشيد و ديگر آثار تاريخي را در سراسر کشور، مايه افتخار ملت ايران ” خدمتگزاري حقيقي مسئولان و مديران رده هاي مختلف کشور به ملت، و همت و آمادگي مردم، آينده روشن اين کشور را به فضل پروردگار، تضمين ميکند... “ و جزو مفاخر تاريخي اين کشور قرار ميدهد». ايشان با اشاره به تلاش برخي کشورها براي ايجاد مفاخر مصنوعي تاريخي تأکيد کردند: «مفاخر حقيقي تاريخ ملت ايران، موجب تقويت اعتماد به نفس ملي است و لازم است مورد توجه بيشتر قرار گيرد». حضرت آيت الله خامنهاي در تبيين اوجگيري ذوق و هنر ملت ايران در دوران بعد از اسلام خاطرنشان کردند: «ما به مفاخر تاريخي قبل از اسلام نيز به عنوان نشانههاي هنر ايراني افتخار ميکنيم اما واقعيت و تحقيق علمي نشان ميدهد که «تمدن، هنر، فرهنگ و دانشي» که ايرانيان در قرون 4 و 5 هجري يعني بعد از اسلام به آن دست يافتند قبل از اسلام هرگز سابقه نداشته و اين اوجگيري به برکت اسلام بودهاست». اين فرمايش رهبري به وضوح آشکار مي کند که ما هرچند به مواهب فرهنگي و تاريخي خود مفتخريم ،اما در سايه اسلام به فرهنگ و تمدني متعالي نائل آمديم. پس يقيناً ميهن دوستي اگر جنبه ناسيوناليستي نداشته باشد عقلاني و بديهي است.ما مسلمانيم و ايراني ، مردان نيک بسياري از اين سرزمين سنت و دين پيامبر خدا را ياري کردند و حرمت عزيزان اهل بيتش را از جان نيز بيشتر دوست مي دارند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 56/100120448)
[="Navy"]با عرض سلام
بنده مطالب دوستان را یک مروری کردم مفید بود، و این مسأله یکی از مسائل حسّاسی است که دشمنان روی اون خیلی مانور میدهند،
و همانطور که «همفر» -جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی- در خاطرات خود مینویسد:
اختلافات قبیلهای و قومی و اختلافات ارضی سه مورد از پنج اختلافی است که وظیفهی مهمّ دشمنان اسلام، عبارت است از دامن زدن به آتش این اختلافات تا سر حدّ انفجار! (خاطرات همفر، ص32)
بنابراین باید حواسّمان را خیلی جمع کنیم. یک نکته مهمّی که در مطالب اشاره نشده بود اینه که:
اصلاً معنی و مفهوم کشور و وطن از منظر قرآن مجید چیست؟
دائره و وسعت وطن برای یک فرد با ایمان تا کجاست؟
آیا وطن و کشور را این مرزهای مصطلح جغرافیایی تعیین میکند یا چیز دیگر؟
آخرین آیه کریمه از سوره مبارکه آل عمران چنین است: «یا أیّها الّذین ءامَنوا اصبِروا و صابروا و رابِطوا و اتّقوا الله لعلّکم تفلحون»
(ای کسانی که ایمان آوردهاید صبر پیشه کنید و همدیگر را به صبر فراخوانید و مرابطه کنید، امید که رستگار شوید)
از این آیه کریمه چند مطلب استفاده میشه که مرحوم علاّمه طباطبایی(ره) 15 مطلب را به تفصیل بیان فرموده،
مطلب سیزدهم اینه که: «ثغرُ المملکة الإسلامیّة هو الاعتقاد دونَ الحدود الطّبیعیّة و الاصطلاحیّه»
(مرز مملکت اسلامی عبارت است از ایمان و اعتقاد، نه مرزهای جغرافیایی و اصطلاحی) (المیزان، جلد 4 صفحه 125)
اسلام مساله تاثیر انشعاب قومی، در پدید آمدن اجتماع را لغوکرده،
(یعنی اجازه نمی دهد صرف اینکه جمعیتی در قومیت، واحدند باعث آن شود که آن قوم از سایر اقوام جدا گردند
و برای خود مرز و حدود جغرافیائی معین نموده و از سایرین متمایز شوند)،
برای اینکه عامل اصلی در مساله قومیت، بَدَویت و صحرانشینی است، که زندگی در آنجاقبیله ای وطایفه ای است
و یا عاملش اختلاف منطقه زندگی و وطن ارضی است و این دو عامل، یعنی «بدَویت» و «اختلاف مناطق زمین» از جهت آب و هوا،
یعنی حرارت و برودت و فراوانی نعمت ونایابی آن، دو عامل اصلی بوده اند تا نوع بشر را به شعوب و قبائل منشعب گردانند،
که در نتیجه زبانها و رنگ پوست بدنها و...مختلف شد. و سپس باعث شده که هر قومی قطعه ای از قطعات کره زمین را بر حسب تلاشی که در زندگی داشته اند به خود اختصاص دهند،
اگر زورشان بیشتر و سلحشور تربوده قطعه بزرگتری، و اگر کمتر بوده، قطعه کوچک تری را خاص خود کنند،
و نام وطن بر آن قطعه بگذارند، وبه آن سرزمین عشق بورزند، و با تمام نیرو از آن دفاع نمودند.
واین معنا هر چند در رابطه با حوائج طبیعی بشر پیدا شده، یعنی حوائج او که فطرتش به سوی رفع آن سوقش می دهد، وادارش کرده که این مرزبندیها را بکند،
(و از دیگران هم بپذیرد) ولی امری غیر فطری هم در آن راه یافته است و آن این است که فطرت اقتضا دارد که تمامی نوع بشر در یک مجتمع گرد هم آیند،
زیرا این معنا ضروری و بدیهی است، که طبیعت دعوت می کند به اینکه قوای جدای از هم دست به دست هم دهند، و با تراکم یافتن تقویت شوند وهمه یکی گردند، تا زودتر و بهتر به هدفهای صالح برسند و این امری است که(حاجت به استدلال ندارد و)در نظام طبیعت می بینیم که ماده اصلی، در اثر متراکم شدن عنصری با عنصردیگر عنصری را تشکیل می دهد و سپس چند عنصر در اثر یکجا جمع شدن فلان جماد را وسپس نبات و آنگاه حیوان و سر انجام در آخر انسان را تشکیل می دهد.
درحالی که انشعابات وطنی درست عکس این را نتیجه می دهد، یعنی اهل یک وطن هر قدر متحدتر و در هم فشرده تر شوند، از سایر مجتمعات بشری بیشتر جدامی گردند،
اگر متحدمی شوند واحدی می گردند که روح و جسم آن واحد از واحدهای وطنی دیگر جدا است،
ودرنتیجه انسانیت وحدت خود را از دست می دهد و تجمع جای خود را به تفرقه می دهد و بشر به تفرق و تشتتی گرفتار می شود که از آن فرار می کرد
و به خاطر نجات از آن دور هم جمع شده جامعه تشکیل داد، و واحدی که جدیدا تشکیل یافته شروع می کند به اینکه با سایر آحاد جدیدهمان معامله ای را بکند که با سایر موجودات عالم می کرد،
یعنی سایرانسانها و اجتماعات رابه خدمت می گیرد، و از آنها چون حیوانی شیرده بهره کشی می کند
و چه کارهائی دیگر که انجام نمی دهدو تجربه دائمی از روز اول دنیا تا به امروز(که عصر ما است) شاهد بر صدق گفتار ما است.
و نتیجه اینکه: ملاک در وطن بودن، ایمان است،
هرچا که ایمان و مؤمن هست آنجا وطن ما است و در برابر کفّار و دشمنان باید مرابطه و دفاع کنیم، نه صرفاً آنجا که محلّ زندگی و آب و خاک ما است،
با این حساب، همانطور که ایرانِ با ایمان، وطن ما است، افغانستانِ مؤمن و عراقِ مؤمن نیز وطن ما است،
و اگر روزی همین ایران -خدای نکرده- به محلّی بیایمان تبدیل شود به حدّی که نتوانیم وظائف شرعیمان را در آن انجام دهیم از وطن بودن خارج میشود و درنگ در آن جایز نخواهد بود، چرا که «تعرّب بعد از هجرت» یکی از گناهان کبیره است.
و امّا تمسّک به شوق رسول گرامی اسلام -صلّی الله علیه وآله- نسبت به مکّه مکرّمه، اون نه به جهت این بود که صرفاً زادگاه آن حضرت بود بلکه به جهت خصوصیّتی است که در مکّه مکرّمه و بیت الله الحرام وجود دارد و نمیشود از آن الغای خصوصیّت کرد.
و امّا تمسّک به حدیث «حبّ الوطن من الإیمان» این حدیث دارای سند معتبری نیست، اگر هست دوستان بفرمایند استفاده کنیم،
و اللهُ یقول الحقّ و هو یهدی السّبیل.[/]